معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل
که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست

هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست


#عبید_زاکانی
ای ترک چشم مستت...بیمار خانهٔ دل...


  زلف تو دام جانها ، خال تو دانهٔ دل...


#عبید_زاکانی
هرگز دلم زِ کوی تو جائی دِگر نرفت

                یکدم خیالِ روی تواَم از نظر نرفت

#عبید_زاکانی
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت از کسی پولی طلب دارم و او پس نمی دهد.
گفتند آیا شاهدی هم داری؟ گفت: خدا
گفتند: کسی را معرفی کن که قاضی او را بشناسد..

#عبید_زاکانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد

ساقی بده این باده گلرنگ به نقد
کآن نسیهء او سر به قیامت دارد

#عبید_زاکانی


آواز استاد جان شجریان
یکدم قرار نیست دلم را ز تاب عشق

در آتشم ز دست دل بی‌قرار خویش


#عبید_زاکانی
پندانه

مولانا عضدالدین را پرسیدند
چونست در زمان خلفا ادعای خدایی و پیمبری بسیار بودو کنون نه !

گفت : مردم این روزگار چنان درظلم وگرسنگی اند که نه خدا به یادآید نه پیغمبر

#عبید_زاکانی
گر ، آن مَه را ، وفا بودی ، چه بودی؟ ،

وَرَش ، ترس از خدا بودی ، چه بودی؟ ،




دمی خواهم که با او ، خوش برآیم ،

اگر ، او را رضا بودی ، چه بودی؟ ،




دلم را ، از لبش ، بوسی‌ست حاجت ،

گر ، این حاجت ، روا بودی ، چه بودی؟ ،




اگر ، روزی به لطف ، آن پادشا را ،

نظر با این گدا بودی ، چه بودی؟ ،




خِرَد ، گر گِردِ من گشتی ، چه گشتی؟ ،

وگر ، صبرم بجا بودی ، چه بودی؟ ،




به وصلش ، گر عبید بینوا را ،

سعادت ، رهنما بودی ، چه بودی؟ ،





#عبید_زاکانی


#چه بودی؟ = چی می‌شد؟


#چه گشتی؟ = چی می‌شد؟
دلی ، کو ، با بُتی ،

عشقی نَوَرزَد ،




مخوانش دل ،

که او ، چیزی نَیَرزَد ،





#عبید_زاکانی
جوانی ، از جوانی بهره بردار ،

ز دورِ شادمانی ، بهره بردار ،




جوانان را ، طریقِ عشق ، سازد ،

شنیدستی که پیری عشق بازد؟ ،



جوانی ، کو نگشت از عاشقی شاد ،

یقین دان ، کو جوانی داد بر باد ،



به دلداری ، دلِ مردم ، به دست آر ،

کسی را ، تا توانی دل میازار ،



مرنجان آن غریبِ ناتوان را ،

کسی ، دشمن ندارد دوستان را ،



خِرَدمندان ، که دُرّ نظم ، سُفتند ،

نگه کن ، این سخن ، چون نغز گفتند ،



« چو نیلِ خویش را ، یابی خریدار ،

اگر در نیل باشی ، باز کن بار » ،





#عبید_زاکانی