Farhad - Ye Shab-e Mahtab | فرهاد - یه شب مهتاب
@moozikestan_bot
یه شب مهتاب
با صدای جاودانه #فرهاد_مهراد
با صدای جاودانه #فرهاد_مهراد
زردها بیهوده قرمز نشدند
شاملو_فرهاد مهراد
زردها بی خود قرمز نشدهاند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار
صبح پیدا شده از آن طرف کوه "ازاکو" اما
"وازنا" پیدا نیست
گرتهی روشنی مردهی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشهی هر پنجره بگرفته قرار.
وازنا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
مهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته، انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار
شعر: #نیما_یوشیج
صدای: #فرهاد_مهراد
دکلمهی: #احمد_شاملو
موسیقی: #اسفندیار_منفردزاده
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار
صبح پیدا شده از آن طرف کوه "ازاکو" اما
"وازنا" پیدا نیست
گرتهی روشنی مردهی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشهی هر پنجره بگرفته قرار.
وازنا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
مهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته، انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار
شعر: #نیما_یوشیج
صدای: #فرهاد_مهراد
دکلمهی: #احمد_شاملو
موسیقی: #اسفندیار_منفردزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
والا پیامدار؛ محمد...
#فرهاد_مهراد
رحلت پیامبر رحمت و مهربانی و
فرزند کریمش حضرت امام حسن مجتبی سید نجبا علیه السلام تسلیت باد
رسول اکرم:
«تا مىتوانید مجازاتها را از مسلمانان دور کنید و اگر راهى براى خلاصى مسلمان یافتید، آزادش بگذارید. چون امام اگر در عفو خطا کند، بهتر از آن است که در مجازات اشتباه کند.»
(میزان الحکمه، باب ۷۳۶)
#فرهاد_مهراد
رحلت پیامبر رحمت و مهربانی و
فرزند کریمش حضرت امام حسن مجتبی سید نجبا علیه السلام تسلیت باد
رسول اکرم:
«تا مىتوانید مجازاتها را از مسلمانان دور کنید و اگر راهى براى خلاصى مسلمان یافتید، آزادش بگذارید. چون امام اگر در عفو خطا کند، بهتر از آن است که در مجازات اشتباه کند.»
(میزان الحکمه، باب ۷۳۶)
زردها بیهوده قرمز نشدند
شاملو_فرهاد مهراد
#برف
شعر : #نیما_یوشیج
آهنگ : #فرهاد_مهراد، #فرهاد_فخرالدینی
تنظیم : #آندرانیک
دکلمه #احمد_شاملو
اجرا #فرهاد_مهراد
زردها بیهوده قرمز نشدند
شعر : #نیما_یوشیج
آهنگ : #فرهاد_مهراد، #فرهاد_فخرالدینی
تنظیم : #آندرانیک
دکلمه #احمد_شاملو
اجرا #فرهاد_مهراد
زردها بیهوده قرمز نشدند
پرواضح است که ترانه ها حرفی برای گفتن دارند، حرفی از خودِ ما با ما می گویند.
حرفی از عشق، از غم، از دیروز و فردا.
حرفی که به معنی واقعی، زندگی ست.
حرفِ ترانه ها را باید از لا به لای نرم و لطیفِ موسیقی بیرون کشید، شنید و شناخت. ما نیز چنین می کنیم و در گریز از تنش های روزانه ترانه ای را می شنویم و به حرفش، گوشِ جان می سپاریم.
یکی از این ترانه ها، ترانه ای است با عنوانِ #برف ، که شعرش را #نیما_یوشیج گفته است.
#نیما پدر شعر نوی ایران، اشعاری دارد که در آنها چند بیتی، بیش از بقیه ابیات آن شعر، مشهور شده اند، مانند شعرِ «برف».
"نیما" برف را در سال ۱۳۳۴ و تقریباً چهار سال قبل از مرگش سروده است.
شعرِ #برف شعری است همچون خودِ #نیما در تلاطم بسیار و در نوسان میانِ امید و ناامیدی.
...صبح پیدا شده از پشت کوه های بلند، سَرَک می کشد و هاله ی قرمزی به روی دیوارِ مقابل می افتد.
ولی بازمانده ی برفی کهنه، همچنان بر حاشیه ی پنجره ها نشسته و در نتیجه نگاه را کدر و آسمان را ناپیدا می کند.
"نیما" دلش سخت می گیرد و می رسد به آن دو سه بیت معروف و فریاد سر می دهد از این میهمانخانه ی میمان کشِ روزش تاریک، که همه را گویی ناشناخته به جانِ یکدیگر انداخته است. همه ی کسانی را که خواب آلود و ناهموار و ناهشیارند...
این سخنِ "نیما" را #فرهاد_مهراد با موسیقی خود درآمیخته، که از نخستین و بهترین پاپ خوان های متعهدِ پیش از انقلاب می باشد که پس از دگرگونی ها و تحولاتِ اجتماعی و سیاسی سال های ۵۷ و ۵۸ خورشیدی نیز، گه گاه توانسته از خود، خودی نشان داده و آن هم آهنگ هایی از اجراهای خودش.
صدای گرم، پخته و خش دارِ #فرهاد ، برفِ "نیما" را در خودش آب می کند و تنظیم آن را #آندرانیک به سامان رسانیده است که او
نیز از پرورش یافتگانِ همان سالهای
شکوفایی ست.
«برف»
خواننده و آهنگساز: #فرهاد_مهراد
شعر: #نیما_یوشیج
حرفی از عشق، از غم، از دیروز و فردا.
حرفی که به معنی واقعی، زندگی ست.
حرفِ ترانه ها را باید از لا به لای نرم و لطیفِ موسیقی بیرون کشید، شنید و شناخت. ما نیز چنین می کنیم و در گریز از تنش های روزانه ترانه ای را می شنویم و به حرفش، گوشِ جان می سپاریم.
یکی از این ترانه ها، ترانه ای است با عنوانِ #برف ، که شعرش را #نیما_یوشیج گفته است.
#نیما پدر شعر نوی ایران، اشعاری دارد که در آنها چند بیتی، بیش از بقیه ابیات آن شعر، مشهور شده اند، مانند شعرِ «برف».
"نیما" برف را در سال ۱۳۳۴ و تقریباً چهار سال قبل از مرگش سروده است.
شعرِ #برف شعری است همچون خودِ #نیما در تلاطم بسیار و در نوسان میانِ امید و ناامیدی.
...صبح پیدا شده از پشت کوه های بلند، سَرَک می کشد و هاله ی قرمزی به روی دیوارِ مقابل می افتد.
ولی بازمانده ی برفی کهنه، همچنان بر حاشیه ی پنجره ها نشسته و در نتیجه نگاه را کدر و آسمان را ناپیدا می کند.
"نیما" دلش سخت می گیرد و می رسد به آن دو سه بیت معروف و فریاد سر می دهد از این میهمانخانه ی میمان کشِ روزش تاریک، که همه را گویی ناشناخته به جانِ یکدیگر انداخته است. همه ی کسانی را که خواب آلود و ناهموار و ناهشیارند...
این سخنِ "نیما" را #فرهاد_مهراد با موسیقی خود درآمیخته، که از نخستین و بهترین پاپ خوان های متعهدِ پیش از انقلاب می باشد که پس از دگرگونی ها و تحولاتِ اجتماعی و سیاسی سال های ۵۷ و ۵۸ خورشیدی نیز، گه گاه توانسته از خود، خودی نشان داده و آن هم آهنگ هایی از اجراهای خودش.
صدای گرم، پخته و خش دارِ #فرهاد ، برفِ "نیما" را در خودش آب می کند و تنظیم آن را #آندرانیک به سامان رسانیده است که او
نیز از پرورش یافتگانِ همان سالهای
شکوفایی ست.
«برف»
خواننده و آهنگساز: #فرهاد_مهراد
شعر: #نیما_یوشیج
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این چمن که نسیمی وزد زِ طرّه ی دوست
چه جای دم زدنِ، نافههای تاتاری ست
بیار باده که رنگین کنیم جامه ی دلق
که مستِ جام غروریم و نام، هشیاری ست
سحر، کرشمه ی وصلش، به خواب میدیدم
زهی مراتبِ خوابی، که بِه ز بیداری ست
#حضرت_حافظ
زنده یاد #فرهاد_مهراد
چه جای دم زدنِ، نافههای تاتاری ست
بیار باده که رنگین کنیم جامه ی دلق
که مستِ جام غروریم و نام، هشیاری ست
سحر، کرشمه ی وصلش، به خواب میدیدم
زهی مراتبِ خوابی، که بِه ز بیداری ست
#حضرت_حافظ
زنده یاد #فرهاد_مهراد
Katibeh
Farhad Mehrad
کتیبه... #فرهاد_مهراد ♡
#فریدون_رهنما
گرم و زنده
بر شن های تابستان
زندگی را
بدرود خواهم گفت
تا قاصدِ میلیون ها لبخند گردم
تابستان
مرا در بر خواهد گرفت و
دریا دلش را
خواهد گشود
زمان در من خواهد مُرد
و من بر زمان
خواهم خفت
آخ
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت...
#فریدون_رهنما
گرم و زنده
بر شن های تابستان
زندگی را
بدرود خواهم گفت
تا قاصدِ میلیون ها لبخند گردم
تابستان
مرا در بر خواهد گرفت و
دریا دلش را
خواهد گشود
زمان در من خواهد مُرد
و من بر زمان
خواهم خفت
آخ
زمان در من خواهد مرد
و من بر زمان خواهم خفت...
Vaghti Keh Bacheh Boodam
Farhad Mehrad
#وقتی_که_بچه_بودم
وقتی که من بچه بودم
پرواز یک بادبادک
می بردت از بام های سحر خیزی ی پلک
تا
نارنجزاران خورشید
آه
آن فاصله های کوتاه
وقتی که من بچه بودم
خوبی زنی بود
که بوی سیگار میداد
و اشکهای درشتش
از پشت آن عینک ذره بینی
با صوت قرآن می آمیخت
وقتی که من بچه بودم
آب و زمین و هوا بیشتر بود
و جیرجیرک
شبها
در متن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
آواز می خواند
وقتی که من بچه بودم
لذت خطی بود
از سنگ
تا زوزه آن سگ پیر رنجور
آه
آن دستهای ستمکار مظلوم
وقتی که من بچه بودم
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی
با باد می رفت
می شد
آری
می شد ببینی
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی
وقتی که من بچه بودم
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
تا خواب و بیداری خوابناکت
سرشار باشد
وقتی که من بچه بودم
زور خدا بیشتر بود
وقتی که من بچه بودم
بر پنجره های لبخند
اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند
آه
آن روزها گربه های تفکر
چندین فراوان نبودند
وقتی که من بچه بودم
مردم نبودند
وقتی که من بچه بودم
غم بود
اما
کم بود
ترانه #اسماعیل_خویی
با صدای زنده یاد #فرهاد_مهراد
وقتی که من بچه بودم
پرواز یک بادبادک
می بردت از بام های سحر خیزی ی پلک
تا
نارنجزاران خورشید
آه
آن فاصله های کوتاه
وقتی که من بچه بودم
خوبی زنی بود
که بوی سیگار میداد
و اشکهای درشتش
از پشت آن عینک ذره بینی
با صوت قرآن می آمیخت
وقتی که من بچه بودم
آب و زمین و هوا بیشتر بود
و جیرجیرک
شبها
در متن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
آواز می خواند
وقتی که من بچه بودم
لذت خطی بود
از سنگ
تا زوزه آن سگ پیر رنجور
آه
آن دستهای ستمکار مظلوم
وقتی که من بچه بودم
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی
با باد می رفت
می شد
آری
می شد ببینی
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی
وقتی که من بچه بودم
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
تا خواب و بیداری خوابناکت
سرشار باشد
وقتی که من بچه بودم
زور خدا بیشتر بود
وقتی که من بچه بودم
بر پنجره های لبخند
اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند
آه
آن روزها گربه های تفکر
چندین فراوان نبودند
وقتی که من بچه بودم
مردم نبودند
وقتی که من بچه بودم
غم بود
اما
کم بود
ترانه #اسماعیل_خویی
با صدای زنده یاد #فرهاد_مهراد