معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.4K photos
12.5K videos
3.23K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
قدحي بود به دستم
بفکندم بشکستم

کف صد پای برهنه من
از آن شیشه بخستم

#مولانا
غربت آن است که

با جمعی و جانانت نیست...........

#حضرت_مولانا


رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند
بحرها در شورشان کف می‌زنند

تو نبینی لیک بهر گوششان
برگها بر شاخها هم کف‌زنان

تو نبینی برگها را کف زدن
گوش دل باید نه این گوش بدن

#حضرت_مولانا
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست...

#حافظ
آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر خوشست
ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر می شود

#سعدی
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

#مولانا
مزن #فال بدی زیرا
             به فال سعد،
                   #وصل آید

مگو دورم ز #شاه خود
   که نیک اندر جواری تو..



#دیوان_شمس
چو مست چشم تو نبود شراب را چه طرب
چو همرهم تو نباشی سفر چه سود کند

چو یوسفم تو نباشی مرا به مصر چه کار
چو رفت سایه سلطان حشر چه سود کند

#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زین دو هزاران من و ما
ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را
دست منه بر دهنم

چونک من از دست شدم
در ره من شیشه منه
ور بنهی پا بنهم
هر چه بیابم شکنم


#مولانا
#ناظری
#سروش
🌹🍃آری ما به عشق عدالت زنده ایم. به عشق و به عدالت زنده ایم، اما در این میان عشق است که فروغ بیشتر دارد. عدالت پاس داشتن مرزهاست؛ قانع شدن به حق خویش و تجاوز نکردن به حق دیگری است. عشق گذشتن از خویش و ایثار دیگری است...

«در هوای حق و عدالت»
دکتر محمدعلی موحد
یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این
کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین

پیش روی ماه ما مستانه یک رقصی کنید
مطربا بهر خدا بر دف بزن ضرب حزین

#مولانای_جان
صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی

که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی

مولانا
رقص کن در عشق جانم ای حریف مهربان
مطربا دف را بکوب و نیست بختت غیر از این

آن دف خوب تو این جا هست مقبول و صواب
مطربا دف را بزن بس مر تو را طاعت همین

#مولانای_جان
گفتی چونی ؟ بیا که چون روزم خوش
چون روز ، همی درّم و می دوزم خوش

تا روی چو آتشت بدیدم ، چو سپند
می سوزم و می سوزم و می سوزم خوش

#مولانای_جان
کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد
ور نور تو آفتاب عالم باشد ...

اسرار جهان چگونه پوشیده شود
بر خاطره آنکه با تو محرم باشد

#مولانا
گفتم که بنما نردبان تا برروم بر آسمان
گفتا سر تو نردبان سر را درآور زیر پا

بر آسمان و بر هوا صد رد پدید آید تو را
بر آسمان پران شوی هر صبحدم همچون دعا

#حضرت_مولانا
ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند
باده عشق عمل کرد و همه افتادند

من عمارت نپذیرم که خرابم کردی
ای خراب از می تو هر کی در این بنیادند

#مولانا
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

#مولانا
ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر
وی بخت خفته، هیچ نداری ز ما خبر

ما همچنان خیال تو داریم، در دماغ
ما همچنان جمال تو داریم، در نظر

از بوی تو هنوز نسیم است با صبا
وز روی تو هنوز نشانی است در قمر

سر می‌زنیم بر در سودای وصل و هیچ
از سر خیال وصل نخواهد شدن بدر

دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد ازین
ماییم و آه سرد و لب خشک و چشم تر

رفتی و در پی تو نه تنها دل است و بس
جان عزیز نیز روان است، بر اثر

#سلمان_ساوجی