#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهي!
قبله عارفان خورشيد روي تو است،
و محراب جانها طاق ابروي تو است،
و مسجد اقصي دلها حريم كوي تو است،
نظري به سوي ما فرما كه نظر ما به سوي تو است.
الهي!
قبله عارفان خورشيد روي تو است،
و محراب جانها طاق ابروي تو است،
و مسجد اقصي دلها حريم كوي تو است،
نظري به سوي ما فرما كه نظر ما به سوي تو است.
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهــــی!
مکُش اين چـــــراغ افــــروخته را،
ُمســـوز اين دل ســـوخته را،
و مَدَر اين پرده دوخته را،
و مران اين بنــــده ی نو آمـــوخته را.
الهــــی!
مکُش اين چـــــراغ افــــروخته را،
ُمســـوز اين دل ســـوخته را،
و مَدَر اين پرده دوخته را،
و مران اين بنــــده ی نو آمـــوخته را.
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهــــی!
به حرمت ذاتی که تو آنی ،
به حرمت صفاتی که چنانی،
و به حرمت نامی که تو دانی،
به فرياد رس که می توانی.
الهــــی!
به حرمت ذاتی که تو آنی ،
به حرمت صفاتی که چنانی،
و به حرمت نامی که تو دانی،
به فرياد رس که می توانی.
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهــــی!
مرا دل بهر تو در کار است وگرنه مرا با دل چکار است ، آخر چراغ مرده را چه مقدار است.
الهــــی!
مرا دل بهر تو در کار است وگرنه مرا با دل چکار است ، آخر چراغ مرده را چه مقدار است.
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهــــی!
هر که ترا شناسد کار او باريک و هر که ترا نشناسد راه او تاريک ، تو را شناختن از تو رستن است
و به تو پيوستن از خود گذشتن است
الهــــی!
هر که ترا شناسد کار او باريک و هر که ترا نشناسد راه او تاريک ، تو را شناختن از تو رستن است
و به تو پيوستن از خود گذشتن است
Forwarded from Soheyla
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
بلا از دوست عطاست و از بلا نالیدن خطاست .
الهی ! آتش دوری داشتی ، با آتش دوزخ چه کار داشتی ؟
الهی ! به بهشت و حور چه نازم ، مرا نظری ده که از هر نظر بهشتی سازم .
الهی ! همچون بید می لرزم که نباید به هیچ نیارزم .
الهی ! همه از تو ترسند و من از خود ، از تو همه نیکی دیده ام و از خویش همه بد .
انتظار را طاقت باید و مارا نیست ، صبر را فراغت باید و ما را نیست .
الهی ! در دل های ما جز تخم محبّت مکار و برتن و جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار .
عیبی که در شماست ، دیگران را ملامت نکنید ، داد طاعت ناداده ، دعوی کرامت نکنید .
عذر بسیار خواستن بی مروّتی است ، عذر قبول ناکردن بی فتوّتی است .
دوستی را آن شاید که در وقت خشم بر تو ببخشاید .
محبّت در بزد ، محنت آواز داد ، دست در عشق زدم ، هرچه بادا باد !
دوستی او ما را مست کرد و رها کرد ، نشانی فراداد و نشانه بلا کرد .
زنده نشدم تا نسوختم ، دانی که این جامه نه من دوختم .
من چه دانستم که این دود آتش داغ است ! من پنداشتم که هرجا آتشی است ، چراغ است .
روزگاری او را می جستم ، خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ، او را می یابم ...
بلا از دوست عطاست و از بلا نالیدن خطاست .
الهی ! آتش دوری داشتی ، با آتش دوزخ چه کار داشتی ؟
الهی ! به بهشت و حور چه نازم ، مرا نظری ده که از هر نظر بهشتی سازم .
الهی ! همچون بید می لرزم که نباید به هیچ نیارزم .
الهی ! همه از تو ترسند و من از خود ، از تو همه نیکی دیده ام و از خویش همه بد .
انتظار را طاقت باید و مارا نیست ، صبر را فراغت باید و ما را نیست .
الهی ! در دل های ما جز تخم محبّت مکار و برتن و جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار .
عیبی که در شماست ، دیگران را ملامت نکنید ، داد طاعت ناداده ، دعوی کرامت نکنید .
عذر بسیار خواستن بی مروّتی است ، عذر قبول ناکردن بی فتوّتی است .
دوستی را آن شاید که در وقت خشم بر تو ببخشاید .
محبّت در بزد ، محنت آواز داد ، دست در عشق زدم ، هرچه بادا باد !
دوستی او ما را مست کرد و رها کرد ، نشانی فراداد و نشانه بلا کرد .
زنده نشدم تا نسوختم ، دانی که این جامه نه من دوختم .
من چه دانستم که این دود آتش داغ است ! من پنداشتم که هرجا آتشی است ، چراغ است .
روزگاری او را می جستم ، خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ، او را می یابم ...
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهـــی
هر چه بی طلب به ما دادی به سزاواری ما تباه مکن ،
و هر چه به جای نا کردی،
از نيکی به عیب ما از ما بريده مکن،
و هر چه سزای ما ساختی،
بنا سزايی ما جدا مکن.
الهـــی
هر چه بی طلب به ما دادی به سزاواری ما تباه مکن ،
و هر چه به جای نا کردی،
از نيکی به عیب ما از ما بريده مکن،
و هر چه سزای ما ساختی،
بنا سزايی ما جدا مکن.
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
الهــــی
کار آن دارد که با تو کاری دارد ،
يار آن دارد که چون تو ياری دارد ،
او که در هر دو جهان ترا دارد هر گـــــز کــــی تــــو را بگــــذارد
الهــــی
کار آن دارد که با تو کاری دارد ،
يار آن دارد که چون تو ياری دارد ،
او که در هر دو جهان ترا دارد هر گـــــز کــــی تــــو را بگــــذارد