Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا بعد از ظهور اسلام در دیگر کشورها، انسانهایی نظیر مولانا، عطار ، سعدی؛ سنایی و ... نمیبینیم!؟
#استاد_دینانی
#استاد_دینانی
#بایزید_بسطامی میگوید:
«دورترین از درگاه خداوند کسانی را دیدم که ایشان خویشتن خویش را نزدیکتر دارند»
در جایی دیگر میگوید: «جواب سخن یاد دارید هرکه جواب سخن خویش یاد ندارد، هر کجا سخن گوید باک ندارد. حساب روز قیامت یاد دارید که هرکه حساب قیامت یاد ندارد، مال از هر کجا جمع کند، باک ندارد و قدر رفتن نیک شناسید هر که قدر رفتن نیک نشناسد، صحبت با هر که دارد، باک ندارد» همان سان که مشاهده میکنید سخنان بایزید بسطامی علاوه بر اینکه بار عرفانی دارد از جهت فلسفی و حکمی نیز دارای نکتههایی است که میتواند آموزنده باشد.
این عارف بزرگ در جمله اول به حجاب بزرگ انانیت اشاره میکند و معتقد است کسی که خود را نزدیکترین موجود به خدا میداند، هنوز از قید خودی خلاص نشده و مادام که سالک در زندان خودی خود، محبوس است در دورترین فاصله با حق قرار میگیرد اما در جمله دوم اهمیت سخن و جایگاه آن را یادآور میشود و روی این نکته تاکید میکند که اگر شخص به لوازم و عواقب سخن خود آگاه نباشد ممکن است در همه جا همه چیز بگوید. این مساله نیز مسلم است که گفتن همه چیز در همه جا میتواند برای گوینده مهلک و خطرناک باشد.
#استاد_دینانی
«دورترین از درگاه خداوند کسانی را دیدم که ایشان خویشتن خویش را نزدیکتر دارند»
در جایی دیگر میگوید: «جواب سخن یاد دارید هرکه جواب سخن خویش یاد ندارد، هر کجا سخن گوید باک ندارد. حساب روز قیامت یاد دارید که هرکه حساب قیامت یاد ندارد، مال از هر کجا جمع کند، باک ندارد و قدر رفتن نیک شناسید هر که قدر رفتن نیک نشناسد، صحبت با هر که دارد، باک ندارد» همان سان که مشاهده میکنید سخنان بایزید بسطامی علاوه بر اینکه بار عرفانی دارد از جهت فلسفی و حکمی نیز دارای نکتههایی است که میتواند آموزنده باشد.
این عارف بزرگ در جمله اول به حجاب بزرگ انانیت اشاره میکند و معتقد است کسی که خود را نزدیکترین موجود به خدا میداند، هنوز از قید خودی خلاص نشده و مادام که سالک در زندان خودی خود، محبوس است در دورترین فاصله با حق قرار میگیرد اما در جمله دوم اهمیت سخن و جایگاه آن را یادآور میشود و روی این نکته تاکید میکند که اگر شخص به لوازم و عواقب سخن خود آگاه نباشد ممکن است در همه جا همه چیز بگوید. این مساله نیز مسلم است که گفتن همه چیز در همه جا میتواند برای گوینده مهلک و خطرناک باشد.
#استاد_دینانی
#بایزید_بسطامی چرا به سرنوشت #حلاج دچار نشد؟
#بایزید_بسطامی یکی از چهره برجسته صوفیان در نخستین سدههای تاریخ اسلام است که او نیز مانند #حلاج به وحدت حقیقت وجود، سخت باور داشته و گاهی عاشقانه، سخنان شطح آمیز را بر زبان جاری میکرده است.
حقیقت این است که سخنان شطح آمیز #بایزیدبسطامی از جهت ایجاد خطر برای گوینده به هیچ وجه کمتر از سخنان #حلاج نیست، زیرا آنچه حلاج آن را به صورت اناالحق ابراز میدارد، #بایزیدبسطامی آن را با جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» آشکار مینماید.
پس #بایزیدبسطامی چرا به سرنوشت #حلاج دچار نشد؟
به همان اندازه که کلمه اناالحق #حلاج در نظر اهل شریعت، کفر شناخته میشود، جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» #بسطامی نیز زندقه و الحاد به شمار میآید.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا #حلاج به وضع غم انگیز و دلخراشی به دار آویخته شد ولی #بایزیدبسطامی در این مشکلات گرفتار نشد و از این گونه مهالک جان سالم به در برد؟
#لویی_ماسینیون فرانسوی در کتاب #مصائب_حلاج خود قصیدهای را با عنوان «الدار المنضود» از #یافعی نقل کرده که در آن قصیده پاسخ این سؤال موجود است.
در بیت هفتم این قصیده آمده است که
#بایزید_بسطامی برخلاف #حلاج به حالت وجد و جذبه خویش لگام زد و به این ترتیب از چنگ مشکلات خود را رهانید و با عزت و افتخار از این جهان درگذشت.
سپس میافزاید: #حلاج به سبب بیرون شدن از اقیانوس حقیقت و رفتن بر کنار ساحل، بازداشت شد و به زندان افتاد تا حکم آن را تحمل کند ولی #بایزید_بسطامی از بحر محیط حقیقت و سیر و سلوک بیرون نشد، لاجرم دست آویزی برای بازداشت او فراهم نشد
به عبارت دیگر میتوان گفت #حلاج با گستاخی و بی باکی هرچه تمامتر به صحنه سیاست قدم گذاشت ولی #بسطامی از ورود به این صحنه خطرناک خودداری نمود، با کمال تأسف باید اعتراف کنیم که آگاهی ما از کیفیت زندگی و شرح احوال #بایزیدبسطامی اندک است و آنچه در این باب می دانیم یک سلسله حکایات و نقل قولهایی است که در آثار بزرگان اندیشه و عرفان ثبت شده است؛ هیچ گونه نوشتهای از این عارف بزرگ به دست نیامده است ولی بسیاری از بزرگان اهل معرفت درباره او سخن گفته و به بررسی کلمات جاودانهاش پرداختهاند.
#استاد_دینانی
#بایزید_بسطامی یکی از چهره برجسته صوفیان در نخستین سدههای تاریخ اسلام است که او نیز مانند #حلاج به وحدت حقیقت وجود، سخت باور داشته و گاهی عاشقانه، سخنان شطح آمیز را بر زبان جاری میکرده است.
حقیقت این است که سخنان شطح آمیز #بایزیدبسطامی از جهت ایجاد خطر برای گوینده به هیچ وجه کمتر از سخنان #حلاج نیست، زیرا آنچه حلاج آن را به صورت اناالحق ابراز میدارد، #بایزیدبسطامی آن را با جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» آشکار مینماید.
پس #بایزیدبسطامی چرا به سرنوشت #حلاج دچار نشد؟
به همان اندازه که کلمه اناالحق #حلاج در نظر اهل شریعت، کفر شناخته میشود، جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» #بسطامی نیز زندقه و الحاد به شمار میآید.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا #حلاج به وضع غم انگیز و دلخراشی به دار آویخته شد ولی #بایزیدبسطامی در این مشکلات گرفتار نشد و از این گونه مهالک جان سالم به در برد؟
#لویی_ماسینیون فرانسوی در کتاب #مصائب_حلاج خود قصیدهای را با عنوان «الدار المنضود» از #یافعی نقل کرده که در آن قصیده پاسخ این سؤال موجود است.
در بیت هفتم این قصیده آمده است که
#بایزید_بسطامی برخلاف #حلاج به حالت وجد و جذبه خویش لگام زد و به این ترتیب از چنگ مشکلات خود را رهانید و با عزت و افتخار از این جهان درگذشت.
سپس میافزاید: #حلاج به سبب بیرون شدن از اقیانوس حقیقت و رفتن بر کنار ساحل، بازداشت شد و به زندان افتاد تا حکم آن را تحمل کند ولی #بایزید_بسطامی از بحر محیط حقیقت و سیر و سلوک بیرون نشد، لاجرم دست آویزی برای بازداشت او فراهم نشد
به عبارت دیگر میتوان گفت #حلاج با گستاخی و بی باکی هرچه تمامتر به صحنه سیاست قدم گذاشت ولی #بسطامی از ورود به این صحنه خطرناک خودداری نمود، با کمال تأسف باید اعتراف کنیم که آگاهی ما از کیفیت زندگی و شرح احوال #بایزیدبسطامی اندک است و آنچه در این باب می دانیم یک سلسله حکایات و نقل قولهایی است که در آثار بزرگان اندیشه و عرفان ثبت شده است؛ هیچ گونه نوشتهای از این عارف بزرگ به دست نیامده است ولی بسیاری از بزرگان اهل معرفت درباره او سخن گفته و به بررسی کلمات جاودانهاش پرداختهاند.
#استاد_دینانی