عاشقان ایران
469 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
برنامه ای که #روسیه/ #شوروی برای کمرنگ کردن جایگاه و پایگاه فرهنگ ایرانی و #زبان #فارسی در #آسیای_میانه/ #فرارودان انجام داده است
استاد #شفیعی_کدکنی

تضعیف پیوسته ایران از #قاجار تاکنون

@LoversofIRAN
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زبان فارسی و موسیقی و رقص ایرانی در #فرارودان #آسیای_میانه
یک نمونه #مروگی
آواز: #نگینه (امانقلوا) و #دمیربیک_علیموف
#تاجیکستان
رقص های حوزه تمدنی #ایران_کهن بسیار همانند رقص اصیل ایرانی اند

موسیقی مَروه گی:
گفته می شود که #شاه_مراد خان حاکم #بخارا در ۱۷۸۸میلادی پس از ویران کردن شهر #مرو، ایرانیان آن شهر را به اجبار به بخارا کوچانید
اما اجازه ورود آنان را به شهر را نداد، پس آنها به اجبار در بیرون شهر بخارا نشیمن گزیدند و #کوچه_ایرانیان در آن دیار اینگونه بناشد.
همچنین آنها موسیقی ویژه خود را در بخارا گسترش دادند که به نام "موره گی" یا "مروه گی" یا #مروگی ( وابسته و منسوب به مرو) شناخته شد.
این موسیقی با گذر زمان چنان برجسته شد که همه گردهمایی های هنری بخارا آن را استفاده می کردند.
مروه گی خوانی در آغاز بیشتر بر مبنای #رباعیات بود اما بعدها انواع دیگر شعری به آن افزوده شد.
دولت های #ازبکستان و #تاجیکستان کوشش خاصی برای حمایت از شش مقام و مروه گی خوانی کرده اند
ویرایش شده از متن @irtaj

@LoversofIRAN

درباره چگونگی جداشدن شهر باستانی #مرو از ایران دوره #قاجار، اینجا را بخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
👆به ترتیب
هر ردیف از چپ به راست

چکیده تاریخچه پیدایش اندیشه نژادپرستانه #پانترکیسم در #ترکیه
و آلوده شدن #قفقاز #باکو
#آسیای_میانه #ازبکستان ...

دستپخت تلخ و تباه #یهودی جاسوس بریتانیا

@Ban_turkey
گستره سرزمینی پادشاهی ایران (سرزمین های رنگ شده) در نقشه دکتر بالتر، سال ۱۸۵۱ میلادی؛
که بخش های #افغانستان، بلوچستان #پاکستان، قسمتی از #آسیای_میانه/ #فرارودان را هم در برداشته است.

نام درست #خلیج_فارس هم با Sinus Persicus نشان داده شده است.

Dr. Butler's Atlas of Ancient Geography, 1851

منبع: دانشگاه تگزاس

/از مرکز مطالعات خلیج فارس/

@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈 سندی ارزشمند از جایگاه زبان پارسی در آسیای میانه

@LoversofIRAN

#وحید_بهمن

⬅️ فرمان پارسی مله بهادرخان، حاکم #خانات_خوقند، خطاب به بزرگان شهر تاشکند ( ازبکستان)

بر اساس متن فرمان و به دستور ملّه بهادر خان، حکمران خانات #خوقند، عالم بیگ دادخواه چند دکان در بازار شهر #تاشکند را تعمیر کرده و وقف مدرسه کوکلداش نموده است.

تاریخ صدور فرمان سال ۱۲۷۵ هجری قمری برابر با ۱۸۵۸ میلادی [۱۶۰ سال پیش] است.

خانات خوقند متشکل از قبایل مختلف ترکان از جمله #قرقیزها و #ازبک‌ها و #قابچاق‌ها بودند که از سال ۱۷۰۹ میلادی تا ۱۸۷۶ میلادی بر قسمت‌های بزرگی از #آسیای_میانه ( #فرارودان / #بین_النهرین)حکمرانی کردند. حکومت خانات خوقند در سال ۱۸۷۶ میلادی و پس از شکست از قوای #روس، برچیده شد.

قلمرو حکمرانی خانات خوقند در اوج قدرت شامل بخش‌های بزرگی از کشورهای امروزی #ازبکستان، #قرقیزستان، #قزاقستان و #تاجیکستان بود.

زبان پارسی، زبان رسمی و دیوانی خانات خوقند بود و اسناد پرشماری شامل فرمان‌، نامه و وقف‌نامه به زبان پارسی از دوران حکمرانی خانات خوقند بر جای مانده است.

🔹 تصویر اصل فرمان مله بهادر خان پیوست متن می‌باشد.
https://goo.gl/FQvQTt

🔸 از طریق لینک زیر رونویسی متن فرمان پارسی مله بهادر خان را مشاهده بفرمایید.👇
https://goo.gl/PndoFN


از کانال @Ir_Bahman


@LoversofIRAN
👈شب چله، نگرانی هستی‌شناسانه از مرگ خورشید و پایان جهان

#یعقوب_یسنا، پژوهشگر افغانستانی، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی

جشن‌های باستانی از نظر روانکاوی یونگی به ناخودآگاه جمعی ماقبل تاریخ جامعه‌های بشری رجعت می‌کند. جشن شب یلدا یا به تعبیر فارسی زبانان جشن #شب_چله نیز از جش‌های باستانی ماقبل تاریخ است که بیانگر ناخودآگاه جمعی ما است. بصورت دقیق تاریخ پیدایش این جشن مشخص نیست، اما دریافت باستان شناسی نشان می‌دهد که ۸۰۰۰سال پیشینه دارد (آیین #میتراییسم) و در #خاورمیانه #ایران #افغانستان #آسیای_میانه برگزار می‌شده‌است

پیش از این‌که به خاستگاه این جشن پرداخته شود، لازم است اندکی درباره نامش توضیح داده شود. #یلدا، واژه‌ی #سریانی است که زایش، تولد و پیدایش معنا می‌دهد. #چله، واژه‌ی #فارسی است که برخی ها آن را یک دوره "چهل روزه" می‌دانند و برخی هم #چله را جدای از این‌که چندروز باشد یک دوره زمانی می‌دانند که بعد از آن، چله دیگری می‌آید. چله‌ی نخست را #چله_بزرگ و چله‌ی دوم را #چله_کوچک گویند

روستاییان #افغانستان شب چله را می شناسند وضمن برگزاری رسم و رواج‌ها، آمادگی برای وقوع رویدادهای طبیعی فصل سرما را نیز می‌گیرند. تا جایی‌که یاددارم، پدرم نشانه‌های زیاد برای سعد و نحسِ وقوع چله می‌شناخت که این سعد و نحس را بیشتر بر مبنای حرکت ستاره‌ها در آن شب و چگونگی وقوع روز همان شب (فردا) درنظر می‌گرفت. بنابراین چله یک رویداد مهم #تقویمی در جامعه ما بوده‌است که وقوع آن، هراس‌ها و امیدهای هستی‌شناسانه را درپی داشته

این رویداد، شب اول زمستان، شب اول جدی (نام دیماه در افغانستان) است، درازترین شب سال که پس از آن، شب‌ها کوتاه‌تر و روزها بلندتر شوند. بنابراین شب چله را می‌توان یک رویداد طبیعی در بخشی از کره‌ی زمین دانست. چگونگی پیدایش این #جشن و دیگر جشن‌های باستانی مانند #نوروز، #مهرگان و... بر اساس رویدادهای طبیعی تفسیرمیگرد. شب چله یک رویداد طبیعی است که انسان، هزارها سال پیش آن را شناخت و به آن واکنش داد. انسان باستان، رویدادهای طبیعی را حس می‌کرد اما بر اساس علت طبیعی نمی‌توانست آنها را بشناسد. بنابراین، درک هر رویداد طبیعی را به رمز و راز اساطیری و دست غیر ربط می‌داد

این دست غیر، و رمز و راز برای انسان #باستان بر مبنای معرفت تقابل گرایانه (نیکی و بدی) قابل توجیه بود بخصوص در جغرافیای آسیای میانه، افغانستان و ایران بنا به واقعیت جغرافیا، فصل گرما و سرما به عنوان نیکی و بدی تعیین‌کننده بود. بنابراین، موقعی که متوجه شدند از پایان تابستان به بعد، روزها کوتاه می‌شود و شب‌ها دراز؛ این گونه توجیه ‌شد که شب، تاریکی و سرما (بدی) بر روز، روشنایی و گرما (نیکی) در حال چیره‌شدن است، یا اینکه بین امر خیر و شر، جنگ و درگیری جریان دارد و معلوم نیست نیکی پیروز شود یا بدی!

این نگرانی تا نخستین شب چله ادامه می‌یافت و در آن شب به اوجِ اضطراب اساطیری می‌رسید. انسان باستان با نگرانی این شب را سحر می‌کرد و هر لحظه هراسان بود مبادا شب و تاریکی(بدی) بر روز و روشنایی(نیکی) چیره شود و زندگی انسان و جهان با چیرگی شر به پایان رسد! اینجاست که شب چله از درک یک رویداد طبیعی فراتر می‌رود و به درک یک رویداد معرفتی و هستی‌شناسانه‌ی اساطیری غایت‌شناسانه می‌رسد که نگرانی و امید و ناامیدی انسان باستان را معنا می‌کند.
رویدادهای طبیعی بسیاری است که از رویداد حسی ساده، به مناسبات معنامند و فرهنگی رسید. مثلا هر سنگی مقدس نیست اما حجرالاسود مقدس است(مقدس/نامقدس بود شب چله و...)

در #اوستا، ماه جدی، «دی» نام دارد. دی(Day) در انگلیسی «روز» معنا می‌دهد. بنابراین فردای شب یلدا که اولین روز دیماه است را می‌توان روز خورشید یا «خورشیدروز» نامید. «دی» در اوستا نام یک ایزد است.
پژوهش درباره‌ی شب چله به عنوان یک جشن ماقبل تاریخی نیاز به کار جدی از منظر اسطوره‌شناسی و باستان‌شناسی دارد که بر فرهنگ‌های دیگر بشری تاثیر گذاشته‌است. اسطوره‌شناسان به این باورند که جشن #کریسمیس، ادامه و تحول جشن چله در #اروپا بوده است که ۱۱ دی ماه برگزار می‌شود و بعد از رواج #مسیحیت، این جشن بنام تولد حضرت #عیسی برگزارشد

جشن چله از نظر هستی‌شناسی ما را از تاریخ به ماقبل تاریخ وصل می‌کند و به این می‌رساند که انسان روایتی ناتمام از امید و هراس‌های معرفتی است. برای انسان باستان شب چله، جشن نبود، بلکه هراس جمعی از چیرگی شب بر روز بود؛ بنابراین فردای این شب که #خورشیدروز است، نیک و مبارک بود. این که ما شب چله را جشن می‌گوییم از تحول معرفتی است که نگرانی اساطیری باستان را ندارد. پس برای ادامه جشن‌های کهن در زندگی مدرن باید از آنها استفاده فرهنگی برای شادمانی های جمعی شود. از این نگاه، چله باستانی باید به عنوان #میراث_فرهنگی احترام شود تا روایت‌‌های بشری در کنار هم تجربه‌های متفاوت بشر را نمایش دهند

@LoversofIRAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۰۱۷ نخستین آیین رسمی #جشن_سده و مهرگان در #تاجیکستان با اصلاح قانون جشنها برگزارشد. پارسال هم این جشن در تقویم رسمی آنها واردشد و بزرگداشت آن با پیام تلویزیونی رئیس جمهور تاجیکستان، #امام_علی_رحمان، با شرکت گسترده مردم #دوشنبه (پایتخت تاجیکستان) و شهرهای پیرامون و اجرای برنامه های فرهنگی، هنری و نمایش هنرهای دستی، در باغ حکیم #فردوسی، برگزار شد. (گزارش bbcفارسی ۲۰۱۸)

خبرگزاری رویترز هم پارسال "جشن سَده" را به عنوان یکی از ده "جشن آتشِ" برتر دنیا انتخاب کرد.
تاجیکستان تلاش دارد #سده و #مهرگان را در یونسکو به نام خود ثبت جهانی کند، اما در ایران هنوز نام این #جشن ها در تلویزیون رسمی هم برده نمی شود و در تقویم ایران جای ندارند!

#تاجیک ها، #فارسی زبانان #فرارود (#ماوراءالنهر یا #آسیای_میانه)هستند که از سده های پیش از اسلام پاسدارن آیین #ایرانی بوده اند و اخلاق و منش آریایی خود را هنوز هم دارند. برخی تاجیک هایی که اهل تاریخ وفرهنگ هستند، خود را ایرانی می دانند گرچه سیاست رسمی دولتشان، دوری از ایران است
@LoversofIRAN
ادامه در👇
https://www.instagram.com/p/BtTJHFEnEaK/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=awxmc8j07h25
Forwarded from اتچ بات
👈یکی گفتا تو ایرانی،

دگر گفتا تو تاجیکی👉

👈به فریادهای پرشور مردم تاجیسکتان، موقع شنیدن این مصرع توجه کنید در ویدیوی این ترانه که از پایان این نوشته بارگیری (دانلود) می کنید.

@LoversofIRAN



خوانندگان: #جوره_بیک و #جانی_بیک
#مراداف (مرادوا) پدر و پسر تاجیکستانی
ترانه سرا: #لایق_شیرعلی

⬅️این ترانه ی زیبا، بیان دردهای مشترک بیش از صدسال گذشته ی ملت #فارسی_زبان #تاجیکستان و #ازبکستان است. ملتی ایرانی تبار از منطقه ی #فرارودان (ماوراءالنهر) که روزی بخشی از #ایران_بزرگ بود در شمال خاوری ایران امروز.
اکنون آن بخش، با نامگذاری روسها به #آسیای_میانه شناخته می شود.
این مردم آرام و صلح طلب فارسی زبان، در طول #صدسال گذشته از سیاستهای استعماری #روسیه(شوروی) ستم بسیار دیده اند؛ از جداکردنشان به دو کشور گوناگون ازبکستان و تاجیکستان و جنگ انداختن بین آنها بگیرید، تا تغییر خطشان از فارسی به سیرلیک در هر دوکشور، و نیز سرکوب مردم فارسی زبان در ازبکستان با تغییر و دگرگونی های اجباری فارسی ستیزانه دولت ازبکها در آن کشور که موجی از مهاجرت مردم فارسی زبان از ازبکستان به تاجیکستان را برای رهایی از این فشارها راه انداخت.

⬅️لایق شیرعلی ترانه سرای نامدار و میهن دوست تاجیکستانی است؛ زاده ی ۳۰ اردی‌بهشت ۱۳۲۰ در روستای #مزار_شریف، پنجکنت، #سغد، در شمال باختر تاجیکستان و درگذشته ی ۱۰ تیر ۱۳۷۹ در شهر دوشنبه.
مجموعه اشعار «سر سبز»سال ۱۹۶۶؛ «خانهٔ چشم»، «خانهٔ دل»، «ریزهٔ باران»، «ورق سنگ» از جمله پرخواننده‌ترین کتاب‌های او بودند.
هنر لایق به آفرینش شعر محدود نمی‌شد؛ او در ترجمهٔ اشعاری از شعرای خارجی به زبان فارسی نیز سهم داشت. اشعار خودش نیز تاکنون به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند.
لایق در سال ۱۹۷۸ میلادی، برای مجموعه‌اشعار 《خاک وطن》برندهٔ 《جایزهٔ ابوعبدالله رودکی》 شد.
وی با اشعار رنگین و پرمحتوایش به کالبد شعر تاجیکی نفس تازه‌ای دمید و آن را در قلمرو #فارسی‌_زبانان معروف کرد. شعر لایق پیوندی است قوی میان شعر عالم شمول هزارسالهٔ فارسی و شعر امروز فارسی تاجیکی که وی را در میان هم‌میهنانش بسیار دوست داشتنی کرده است.

⬅️متن این ترانه ی زیبا:

زمین سخت کوهستان، دل نرمم عطا کرده ­است
درشتم هر که می­خواند، خطا اندر خطا کرده­ است

به مثل کوه یک رویم، به سان چشمه حق­گویم
چنین بودم، چنین باشم که این سانم خدا کرده ­است

میان کوهها بگریختم، از دست جبر و ظلم
به من تاریخ سنگین دل، جفا روی جفا کرده ­است

جدا بودم ز هم­ خونان، که بی­ پل بود دریاها
سر کوه و سر چشمه، دلم از غم نوا کرده است

امید و آرزویم سوخت، مانند حنای سنگ
دوبیتی و رباعی، ناله­ ام ­را بی ­فنا کرده ­است

یکی گفتا تو ایرانی، دگر گفتا تو تاجیکی
جدا از اصل خود میرد، کسی ما را جدا کرده ­است

جهان یک روز می­ترکد، ز آه پرشرار ما
که بر ترک وطن ما را پیاپی مبتلا کرده است
@LoversofIRAN 

тарона: замин сахт кӯҳистон
хонандагон: ҷавра бик ва ҷоне бик муродоф
шеър: лоиқ Шералӣ
боргири (донлуд) кунед.

#ایران_سرو_ستبر_تاریخ
👈نامه سرگشاده "پارسی انجمن"، به سر رشته دارانِ "تاجیکستان"

کاری بسیار شایسته و بایسته از کنشگران "پارسی انجمن" در واکنش به ادامه سیاست دورکردن #فارسی زبانان #فرارود ( آسیای میانه) که در #تاجیکستان و #ازبکستان زندگی می کنند از تاریخ و فرهنگ و مردم #ایران که از دوره کمونیستی شوروی آغاز شد و هنوز هم با بهانه های گوناگون اما با فشار و تنش کمتر دنبال می شود. این نامه تنها به رییس جمهور مادام العمر (و البته دیکتاتور) و سران تاجیکستان نوشته شده است و نه ازبکستان؛ زیرا ازبکستان همه ۳۰سال پس از استقلال از شوروی را در چنبره حکومت #ازبک ها که ضد فارسی ها( #تاجیک ها) هستند در شرایطی است که اصلا نمی توان چنین درخواستی را در شکل یک نامه بدان گسیل داشت!


⬅️درود
به رئیس‌جمهورِ تاجیکستان جنابِ امامعلی رحمان،

به رئیسِ مجلسِ ملیِ مجلسِ عالیِ جمهوریِ تاجیکستان جنابِ محمدسعید عبیدالله‌اف،

به رئیسِ مجلسِ نمایندگانِ مجلسِ عالیِ جمهوریِ تاجیکستان جنابِ شکورجان ظهورف،

به نمایندگانِ مجلسِ عالیِ جمهوریِ تاجیکستان.

می‌دانیم که سده‌ی بیستم سده‌‌ای بسیار تلخ و دردناک برای زبانِ پارسی در #آسیای_میانه یا #فرارودان بود. در این سده، زبانِ #پارسی در تاجیکستان ضربه‌هایی بسیار سخت خورد، آسیبهایی بسیار دید، و سست و ناتوان گردید. اکنون، در زمانِ فرخنده‌ی استقلال، امید است که آنچه زبانِ ما در سده‌ی بیستم از کف داد در سده‌ی بیست‌ویکم دوباره به دست آورد، و شما بزرگواران در جایگاهِ رهبری و نمایندگیِ سرزمینِ نیاکانِ خردمندمان بر این کارِ بزرگ توانایید.

۱. می‌دانیم که تا سالِ ۱۹۲۵ زبانِ مردمانِ فرارودان را «پارسی» می‌نامیدند، و از #رودکی تا #عینی ادبیّاتی را که در این سرزمین پدید آمد ادبیّاتِ پارسی می‌گفتند. زین‌رو، از عالیجنابان درخواست می‌کنیم برای پاسداشتِ یکپارچگیِ ملیِ تاجیکستان، رشدِ خودشناسیِ #ملی و سربلندیِ #تاجیکان، پاسداشتِ میراثِ معنویِ تاجیکستان، تداومِ زبان و گسترش و بالش و شکوفاییِ آن و شراکت در همه‌ی افتخارهای فرهنگیِ پارسی‌گویانِ جهان، نامِ درست و راستینِ زبانِ تاجیکان که «پارسی» است به رسمیت شناخته شود.

۲. از نخستین سالهای برپاییِ حکومتِ شوروی، نظریّه‌پردازانِ حزبِ #کمونیست #روسیه، برای مرزبندی و کشورسازی در سرزمینهایی که روسیّه‌ی تزاری به چنگ آورده بود و برای بریدن پیوند مردمانِ آن سرزمینها از خاستگاههای تاریخی، جغرافیایی و فرهنگیِ خودشان خطِّ کهنِ پارسی را به خطِّ بیگانه‌ی #سیریلیک (روسی) دگر کردند تا همه‌ی گنجینه‌ی فرهنگ و ادبِ نیاکان از دسترسِ نسلهای تازه دور بماند و یک گسستِ بزرگِ تاریخی و فرهنگی پدید آید و حافظه‌ی تاریخیِ مردمان پاک شود، که برآیندِ آن را می‌بینیم، اکنون مهم‌ترین دشواریِ تاجیکان برای پیوند با همزبانانِ خود، و نیز بهره‌گیری از میراثِ گرانسنگِ نیاکانیِ خویش، ندانستنِ دبیره‌ یا #خط پارسی است. تا زمانی که دبیره‌ی نیاکانی به تاجیکستان بازنگردد این کشور نخواهد توانست پیوندِ خود را با هم‌زبانانِ خویش در سراسرِ جهان استوار کند و از دستاوردهای کلانِ فنی، دانشی و فرهنگیِ هم‌زبانان بهره‌ گیرد و به این گنجینه‌ی بزرگ در راهِ پیشرفتِ خود دست یابد. بر همین پایه، از عالیجنابان درخواست می‌شود تا برنامه‌ای زمانمند برای بازگرداندنِ خطِّ نیاکانی به تاجیکستان پی‌ریزی کنند.

۳. زبانِ پارسی میراثِ مشترکِ یک حوزه‌ی تمدّنیِ کهن است که نقشی بزرگ در فرهنگِ جهان داشته است. هر یک از باشندگانِ این حوزه‌ی تمدّنی به یک اندازه‌ صاحبِ این میراثِ زبانی‌اند و به یک اندازه نیز دربرابرِ آن مسئول‌اند. زین‌رو، واژه‌های این زبان را به #افغانستانی و #ایرانی و #تاجیکی و … دسته‌بندی کردن سببِ سستیِ زبانِ مشترکِ پارسی‌زبانان خواهد شد. واژه‌های این زبان از هر سرزمینی که آمده باشند ازآنِ همه‌ی پارسی‌زبانان است، نه کشوری ویژه. در همین راستا، از عالیجنابان درخواست می‌شود تا با گذاردنِ قانون، جلوی سیاستِ جدایی‌افکنانه دشمنانِ زبانِ پارسی را بگیرند، و همچنین زمینه‌های قانونی برای پالایشِ زبانِ پارسی در تاجیکستان از واژه‌های بیگانه را فراهم آورند.

/از پارسی انجمن @parsi_anjoman/



@LoversofIRAN
👈ایران به مثابه "امپراتوری ذهن"

کشوری که با شماری از خرمندان و اندیشمندانش توانست در جهان پر رنج و پرهیاهو تاب بیاورد، آیا دوباره بر جایگاه دیرین خود بازخواهد گشت؟

@LoversofIRAN

پریشب #مایکل_آکسورثی درگذشت.
یک دیپلمات سابق انگلیسی، آدمی مهربان، متین و مبادی‌ آداب که پژوهشگر تاریخ و شیفته‌ی فرهنگ #ایران بود. حدود ده سال پیش کتابی از او منتشر شد با نام «تاریخ ایران: امپراتوری ذهن» که برای معرفی گذرا و شیوای ایران به خواننده‌ی ناآشنای غربی نگاشته شده بود. آکسورثی در این کتاب نظریه‌ی دل‌نشین و تامل‌برانگیزی را درباره‌ی ایران طرح می‌کند: ایران به مثابه‌ یک امپراتوری که بر اذهان سیطره داشته است. نظریه‌اش را از وینستون #چرچیل الهام می‌گیرد که در سال ۱۹۴۳ حین سخنرانی در دانشگاه هاروارد گفته بود دیگر با فتح سرزمین و استثمار نمی‌شود امپراتوری کرد: «امپراتوری‌های آینده امپراتوری‌های ذهن خواهند بود.»
ایران، به عقیده آکسورثی، از سده‌ها قبل همانی بود که چرچیل برای آینده تصور می‌کرد.

ایران نمونه‌ی عجیب و غریبی در تاریخ امپراتوری‌های جهان بوده است: محور و مرکز فرهنگی ایران در خلال دو هزاره‌ی گذشته بارها جابجا شده است: زمانی در #فارس بوده، بعد به #بین_النهرین ( #میانرودان در #عراق کنونی) آمده، از آنجا به #خراسان و #آسیای_میانه ( #فرارود، #فرارودان) عزیمت کرده و بعد در #آذربایجان سکنی گزیده است.

نفوذ ایران به مراتب سیال‌تر و فراتر از مرزهای در حال قبض و بسط یک سرزمین بوده است: آثارش را در دوران خلافت #عباسی، #گورکانیان در #هند و سلطنت #عثمانی (در #آناتولی،) می‌بینیم. این وضعیت با تعریف و تصوری که ما از ملیت و فرهنگ به عنوان یک قلمرو سرزمینی داریم چندان نمی‌خواند. برای خود آکسورثی سوال است که چطور «ایده‌ی ایران» این همه سختی و بلا را طی این همه سال تاب ‌آورده و همچنان دوام آورده است. معتقد است این تداوم بیش از هر چیز مدیون "طبقه‌ی کوچک دانشور-دیوانسالار" است که از پس هر بحران کمر صاف کردند، با فاتحان و غالبان زیرکانه کنار آمدند، نشان‌ دادند که از گوهر تخصص‌شان نمی‌شود چشم پوشید و اندک اندک زمام کارها را (دوباره) به دست خود گرفتند: حاکم گرچه حکومت می‌کرد، اما اداره‌ی امور به دست آنان (ایرانیان دانشور و #دیوانسالار) بود.

در آخرین صفحه‌ی کتاب آکسورثی می‌پرسد «اما آیا ایران می‌تواند یک امپراتوری آینده باشد؟» و در اینباره تردید دارد. بخشی از تردیدش از این ناشی می‌شود که چقدر جامعه‌ی جهانی و بازیگران قدرتمندش حاضر باشند ایران را در نقش یک امپراتوری بپذیرند. اما، تردید اصلی آکسورثی از جای دیگری است، از این که «امروز گروهی اندک از دریچه‌ی تنگ منافع و عقاید خودش، ایران را می‌گرداند.» این آن ایرانی نیست که زمانی در اذهان نفوذ داشت، ایرانی که «بهترین و درخشان‌ترین مغزهایش را می‌پروراند و گرامی می‌داشت»، که «با پیچیدگی‌ها صادقانه و با تساهل و مدارا روبرو می‌شد» و «از تلفیق و امتزاج عقاید مختلف استقبال می‌کرد.»

/منبع: ماقال منقول/

@LoversofIRAN