عاشقان ایران
471 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
👈خُجَند نگینی از ایرانشهر که سایه سرد لنین بر آن است! 👉

#اختصاصی
《 بخش _ ۲ 》

من ایرانم
خجندم، از سمرقندم، من آن قلب بخارایم
من از شیراز و تبریزم، رهاورد سپاهانم
من ایرانم....


@LoversofIRAN

⬅️ برخی از چهره های بنام خجند:
گزیده ی زندگی ۳ تن از بزرگانی که پهنه #ایرانشهر را از خجند در فرارودان (ماوراءالنهر) تا قلب پهنکوه (فلات) ایران پیموده اند و دلیلی بزرگ و روشن بر مفهوم #ایرانشهری و پیوستگی فرهنگی ایران زمین اهورایی هستند را در زیر می آوریم.

■ "کمال‌الدین مسعود خُجندی" معروف به "شیخ کمال"، یا  #کمال_خجندی،
از عارفان و شاعران #پارسی_‌گوی سده ی هشتم هجری است که در خجند زاده شد. وی هم دوره #حافظ بود و در
پایان دوران #ایلخانان زیست.
او پس از سفر حج، به #تبریز رفت و تا پایان عمر، آنجا روزگار گذراند. با اینکه  شاعری، پیشهٔ اصلی او نبود، اما دیوانش مشتمل بر حدود هشت‌هزار بیت است که بخش اصلی آن غزل‌ ست. شیخ کمال به خدمت "سلطان حسین جلایر" درآمد و در خانقاهی که  سلطان برای او ساخته بود به سربرد. دیوان او شامل غزل‌های زیبای فراوان با بنمایه عرفانی است.
آرمگاه وی در تبریز است و این بیت بر سنگ مزارش نوشته شده‌است:
"کمال"، از کعبه رفتی بر در یار
هزارت آفرین، مردانه رفتی./
● سروده زیبا و عاشقانه از کمال خجندی:
"عشق"، حالی ست که جبریل بر آن  نیست امین
صاحب حال شناسد سخن اهل یقین
جرعه‌ای بر سر خاک از می عشق افشاندند
عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین
اهل فتوی که فرو رفته کلک و ورقند
مشرکانند که اقرار ندارند به دین
مفلس عشق ندارد هوس منصب و جاه
خاک این راه به از مملکت روی زمین
شب قرب است، مرو ای دل حق دیده به خواب
که سر زنده‌دلان حیف بود بر بالین
ای که روشن نشدت حال دل سوختگان
همچو شمع از سر جان خیز و بر آتش بنشین

■ "امیر بهاءالدین برندق" معروف به #برندق_خجندی فرزند امیر نصرت‌شاه خجندی در سال ۷۵۷ در خجند زاده شد و در دربارهای #تیمور_لنگ و شاهرخ‌میرزا به سرودن قصیده پرداخت.
اشعار او، شامل قصیده، غزل، قطعه و رباعی‌است.
او هم قصاید #خاقانی را جواب گفته و هم به استقبال برخی قصاید #انوری و #سعدی رفته است.
برندق خجندی از پیروان مذهب #حنفی بود. او سفرهایی به "شام"، #تبریز، #خراسان، #یزد و "بغداد" داشته است.
وی در سال ۸۳۵ در #سمرقند ( #ازبکستان امروزی) درگذشت.

■پیشوایان شافعی اصفهان معروف به آل خجند:
#خجندیان یا #آل_خجند دودمانی از دانشمندان و پاسداران ادب و فرهنگ ایرانی بودند در سده‌های ۵،  ۶ و ۷ هجری قمری.
آنها که پیشوای #شافعیان اصفهان ( #شافعی) بودند و بیشتر اداره #اصفهان/ #اسپهان را نیز در دست داشتند، در یکی از دو محله بزرگ اصفهان آن روزگار به نام #دردشت می‌زیستند.
چون از خجند برخاسته بودند، آل خجند  خوانده می‌شدند و گویا به سبب صدارت شافعیان اصفهان همگی نام‌دار به "صدر خجندی" بودند. گفته اند ریشه آنها به "مهلب ابن ابی صفره"، سردار پرآوازه عرب در روزگار امویان می‌رسد. نام‌داری این دودمان  بیشتر به خاطر پشتیبانی آنها از دانشمندان و سخنوران و رونق دادن به دانش، ادب و فرهنگ ایرانی بوده است.
آل خجند در آبادانی اصفهان سهم بزرگی داشتند که فهرست برخی از خدماتشان از این قراراست:
بنیاد مسجد جامع (سده ۵)
مناره چهل دختران (۵۰۰)
مسجد و مناره غار (۵۱۵)
سین (۵۲۶)
علی اصفهان گز، ساربان (۵۵۰-۵۲۵)
آنها در اصفهان کتابخانه بزرگی بنا کردند که به روی همگان گشوده بود اما شوربختانه در ۵۴۲ق به آتش کشیده شد.
● افراد برجسته این خاندان به این گونه‌اند:
ابوبکر محمد بن ثابت خجندی
صدرالدین ابوکر محمد
جمال الدین محمود بن عبدالطیف بن محمد
شرف‌الاسلام صدرالدین ابوقاسم عبداللطیف بن صدرالدین
ابوبکر
ابو ابراهیم عبیدالله خجندی
جمال‌الدین محمد خجندی
صدرالدین محمد خجندی
صدرالدین عمر خجندی
شهاب‌الدین خجندی
عضداالدین خجندی

/بنکده (منبع) :
●ذبیح‌الله صفا. تاریخ ادبیات ایران (جلد دوم). چاپ چهاردهم (انتشارات فردوس) و چاپ سوم (تهران. ابن سینا)
●انوشه، حسن (به سرپرستی). دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه. چاپ اول (ویراست دوم). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰/


@LoversofIRAN
🇮🇷 بخش کوچکی از نگاه بزرگان شعر و ادب #آذربایجان و #آران و #شروان به #ترکان

آرامگاه #خاقانی در #تبریز است

💯لینک نسخه خطی دیوان خاقانی در کتابخانه ی ملی ایران👇

http://yon.ir/DvHQQ

@Ir_Bahman
👈هbbc فارسی و پروژه تضعیف زبان فارسی برای آسیب زدن به همبستگی ملی
@LoversofIRAN
#میلاد_عظیمی

برنامه"پرگار" bbcفارسی هفته پیش، بحثی داشت با موضوع«زبان فارسی چطور در ایران غلبه یافت؟» برخی از دوستان پیغام گذاشتند که چیزی درباره محتوای #ضد_ایرانی این برنامه بنویسم. دوستی نوشت تو معلم #زبان #فارسی هستی و «نان زبان فارسی را می‌خوری، چرا سکوت کردی؟» پاسخ من این بود که اولاً این حرفها تازه نیست و دانشمندان به آنها پاسخ داده‌اند. دیگر اینکه آن‌قدر زبان‌شناس کاربلد و دانشمند هست که نوبت به امثال من نرسد.

همچنین راستش را بخواهید اساساً اعتقاد ندارم که"پرگار" برنامه علمی بود. بلکه یک برنامه سیاسی بود که هدف سیاسی مشخصی را دنبال‌ می‌گرفت. هدفش تخریب انسجام، #وحدت_ملی، آسیب زدن به #تمامیت_ارضی #ایران و تیز کردن تیغ‌هایی برای روز مبادا بود! به نظر من آن دانشمندی! که ‌فرمود زبان فارسی با زور«غلبه» یافته است و با شوق از bbcفارسی حقگزاری می کرد که لغت «غلبه»را به درستی به کار برده تا وجه غالب و مغلوبی و زور را برساند، از حقایق تاریخی و مسلّمات علمی بی‌خبر نبود. بلکه دانسته علم و حقیقت را زیرپا می گذاشت.

آیا آن دانشمند مهمان bbcفارسی این‌قدر نمی‌دانست اگر زور بود کدام زور سلطان #محمود_غزنوی را مجبور کرده بود تا در دربارش آن چنان به شعر فارسی بها بدهد و آن‌قدر شاعران را حمایت کند که بشود نمونه آرمانی حمایت از شعر فارسی و شاعران در تاریخ ادبیات ایران. که شاعران صاحب قبول دربارش بشوند رشک #خاقانی و #انوری که شاعر مثل #عنصری فراوان هست اما ممدوحی مثل محمود کجاست؟ کدام شمشیر محمود را ناچار کرده بود؟ خلیفه عباسی؟ امرای سامانی؟ سلاطین هند؟

آیا آن دانشمند مهمان bbc فارسی این‌قدر نمی‌دانست اگر زور بود، کدام زور #ملکشاه و #سنجر #سلجوقی را وادار کرده بود که شعرفارسی را خریدار باشند و حامی #ادبیات_فارسی شوند؟ #سلجوقیان از ترس کدام شمشیر در دربارشان شاهنامه‌خوان داشتند و بر فرزندان‌شان نام‌های شاهنامه ای می‌نهادند. تا به آنجا که سراینده "علی نامه" را به این وهم بیندازد که حمایت از #شاهنامه برای برجسته کردن #رستم است و به محاق بردن امیرمؤمنان علی ع.

چرا محمود غزنوی و ملکشاه و سنجر مثل #یعقوب_لیث، یک‌بار به شاعر دربار خود نگفتند به زبان ما سخن بگو (یعنی قصیده #ترکی بگو) از که می‌ترسیدند؟ شمشیری بر گرده‌شان بود؟ #ناصرالدین‌_شاه از که می‌ترسید که چندهزار صفحه خاطرات به زبان فارسی نوشته و با #زنان ایرانی و فرنگی به زبان فارسی مغازله کرده است؟

در عهد #ایلخانان، #زین_قدسی به چهار زبان فارسی و عربی و ترکی و مغولی در مدح پادشاه #مغول شعر سرود. در همان عصر #پوربهای_جامی چند شعرش را لبریز از لغات و اصطلاحات #مغولی کرده بود. چرا؟ لابد این کار در آن زمان نزد آن حکومت بی‌خریدارنبود. پس چرا #غزنویان و #سلجوقیان و #خوارزمشاهیان و دیگران و دیگران خریدار این‌نوع شعرها نبودند؟ نکند از چکمه #رضا_شاه می‌ترسیدند؟

نه. آن آقای دانشمند!! و صحنه‌پردازان bbcفارسی این‌ها را خوب می‌دانند اما می‌گویند و بازمی‌گویند..... سخن ایشان #علمی نیست که پاسخش مقاله علمی باشد. سخن ایشان #سیاسی است و باید پاسخ مناسب به آن داده شود.

پاسخ مناسب هم این است که ما مردم ایران با هم مهربان‌تر باشیم. اختلاف‌هایمان را به رسمیت بشناسیم. یکدیگر را تحمل کنیم. به هم احترام بگذاریم. اصلاً به جای یادداشت نوشتن و در فضای مجازی با بدخواهان ایران مجادله کردن، بیاییم با همکار و همدرس و همسایه‌ی #سنی و #شیعه و #مسیحی و #زرتشتی و #کلیمی و #لاییک خود –به حکم اینکه انسان است و ایرانی است– لبخند بزنیم و مهربان‌تر و دردآشناتر باشیم. از هرگونه اهانت و تحقیر #قومیتی پرهیز کنیم. سخن #نژادپرستانه نگوییم. زبان فارسی و نیز موسیقی، صنایع‌دستی، آداب و رسوم #اقوام ایرانی را بیشتر قدربدانیم. به چشم دیدیم که این موج انسان‌دوستانه #ملی که برای کمک به هموطنان زلزله زده #کرد برخاست، چقدر دل‌ها را به هم نزدیک کرد وبی‌شعار و بی‌جدل عملاً وحدت ملی را تحکیم کرد.

نفع حکومت هم در تقویت #انسجام_ملی است. بهترین راه تقویت انسجام ملی، بسط رفاه و رفع تبعیض است. یک شغل که در #کردستان ایجاد شود، بیشتر از هزار مقاله، وحدت و #امنیت_ملی را تقویت می‌کند. پاسخ یاوه‌گویان، ترمیم و بهبود وضع محیط زیست #خوزستان است. احیاء دریاچه #ارومیه است. حضور بیشتر اقلیتهای دینی ومذهبی در سطوح مختلف #مدیریت کشور است. همین روزها رسماً اعلام شد که تغذیه در #بلوچستان مناسب نیست و مردم در مضیقه شدید هستند. گرسنگی در هرجای ایران ویرانگر و مایه شرمساری است و در #سیستان بیشتر.

استاد زنده یاد #بدیع_‌الزمان_فروزانفر می‌گفت: معنای #وطن_‌دوستی واقعی این است که وطن را به حدی از آبادی، آزادی و رفاه برسانیم که شایسته عشق ورزیدن باشد.
راه این است
@LoversofIRAN
👈بالاگرفتنِ هیاهوها بر سر واژه‌ "خیابان" در افغانستان


⬅️چند هفته پیش، هیاهوها بر سرِ واژه‌ «خیابان» در شهرِ هراتِ #افغانستان بالا گرفت

به گزارشِ مردم‌سالاری آنلاین، این هیاهوها از آنجا آغاز شد که شهردارِ #هرات، محمدداوود انوری، خواستارِ جایگزینی واژه‌ی #هندی سرک بجای واژه پارسیِ "خیابان" شد و در کمال بلاهت در برگه‌ی فیس‌بوکش نوشت: اصول و قاعده‌ی ملت‌سازی حکم می‌کند که افغانستان به جای کلمه‌ خیابان کلمه‌ی سرک را به کار ببرد. هرچند کلمه‌ خیابان مقبول است، ولی برای تفکیکِ هویتِ ملی در افغانستان باید از کلماتِ رایج در #ایران خودداری کنیم!!!

این سخنانِ شهردارِ هرات میانِ کاربرانِ #هراتی شبکه‌های اجتماعی، به ویژه فیس‌بوک، با واکنشهایی بسیار روبه‌رو شد. #نجیب_بارور شاعرِ نامیِ از #پنجشیر، این را "در پاسخِ شهردارِ بی‌فرهنگِ هرات" سرود:

زادگاهِ رستم و شاهانِ ساسانی یکی ‌ست
شوکتِ شهنامه و فرهنگِ ایرانی یکی ‌ست

ارزشِ خاکِ بخارا و سمرقندِ عزیز
نزدِ ما با گوهر و لعلِ بدخشانی یکی‌ ست

ما اگر چون شاخه‌ها دوریم از هم عیب نیست
ریشه‌ی کولابی و بلخی و تهرانی یکی ‌ست

از درفشِ کاویان آوازِ دیگر می‌رسد
بازوانِ کاوه و شمشیرِ #سامانی یکی ‌ست

چیست فرقِ شعرِ #حافظ، با سرودِ #مولوی؟
مکتبِ هندی، عراقی و خراسانی یکی ‌ست

فرقِ شعرِ #بیدل و #اقبال و #غالب در کجاست؟
#رودکی و حضرتِ #جامی و #خاقانی یکی ‌ست

مرزها دیگر اساسِ دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک می‌دانی یکی‌ ست

#تاجیکی، یا #فارسی، یا خویش پنداری #دری
این زبان #پارسی را هرچه می‌خوانی، یکی ‌ست!

این سروده همچون برگِ زر در شبکه‌های اجتماعیِ کاربرانِ افغانستانی دست به دست شد و سروده‌ها و سخنانی از این دست گروهی از جوانانِ #هراتی را چنان برانگیخت که در خیزشی خودجوش همه‌ تابلوهایی که در آن واژه‌ی بیگانه ی "سرک" جایگزینِ واژه‌ "خیابان" شده بودند از راهها و گذرها پایین کشیدند.

@LoversofIRAN

اقبال؛ اقبال لاهوری شاعر پارسی گوی از #پاکستان
بیدل؛ بیدل دهلوی شاعر پارسی گوی از پنته هندوستان
👆محل امروزی پایتخت #ساسانیان
#تاق_کسری #تاق_خسرو #ایوان_مدائن

در این تصویر، نمایی از گوگل ارث از محل باستانی #هفت_شهر_تیسفون با نقشه دستی هفت شهر #تیسفون مقایسه شده است که در #عراق کنونی است

سکوت مرگبار امروز منطقه ای از #دجله که روزی با شکوه ترین شهر جهان بود دل هر ایرانی را به درد می آورد

در ادبیات پارسی اصطلاح خذلان برای چیزهایی به کار برده میشود که به حال خود و به فراموشی سپرده شده است. #خاقانی نیز در مورد #طاق_کسری در قصیده خود چنین میگوید :

-بر دیدهٔ من خندی، کاینجا ز چه می‌گرید
گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان

-این است همان ایوان، کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی دیوار نگارستان

-گر دجله درآموزد، باد لب و سوز دل
نیمی شود افسرده، نیمی شود آتش‌دان

-تا سلسلهٔ ایوان، بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان

-گه‌گه به زبان اشک، آواز ده ایوان را
تا بو که به گوش دل، پاسخ شنوی ز ایوان

-ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما
بر قصر ستم‌کاران، تا خود چه رسد خذلان

-گفتی که کجار رفتند آن تاجوران اینک
ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان

/از ایران جاوید/

@LoversofIRAN
👈دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳

۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه می‌توانم گفت، در این راسته بازار مدرک‌فروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاه‌های فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش می‌دانند.

می‌دانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر می‌برد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکه‌گیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با ساده‌لوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات می‌کند و چندان بی‌خبر است که این رتبه‌های کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی می‌کند

او در میان واپسین‌ها، بی‌گمان، برجسته‌ترین بود، برجسته‌ترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق می‌ورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغرب‌زمین می‌گذرد در حوزه پژوهش‌های ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش

زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانه‌ای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومه‌ای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است

دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا#شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالی‌ترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن می‌گوید سخنش از ژرف‌ترین ها باشد؟

۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومت‌های شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا#دایره‌المعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در این‌باره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت

۳- در این عصر، با فضلا و شبه‌ فضلای بسیار حشر و نشر داشته‌ام و آنها را در چند دسته دیده‌ام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»‌ها و «ندانسته»های خویش را به قلم می‌آورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته می‌کنند؛ هم اینان‌اند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشته‌های خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمی‌آیند. در نوشته‌های اینان تمام «افعال مثبت» را می‌توان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!

گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشته‌اند و گاه این نوشته‌ها تکرار گونه‌های یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانسته‌اند نوشته‌اند یا به گونه یادداشت باقی گذاشته‌اند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقی‌زاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان‌ سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار می‌روند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار

نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانسته‌ها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علی‌اکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیع‌الزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها

با اینکه تألیفات، ترجمه‌ها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدید‌آورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار می‌دهد، ولی با اطمینان بگویم که دانسته‌ها و خوانده‌ها و اندیشیده‌های او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ‌ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانه‌سر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش می‌خواست بنویسد!


@LoversofIRAN