Forwarded from اتچ بات
👈بزرگمرد ایراندوست تاجیک، پر کشید👉
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
Telegram
Audio
بوی جوی مولیان
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
بوی جوی مولیان این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان /بیات اصفهان/ آهنگساز #روح_الله_خالقی شعر #رودکی ای #بخارا شادباش و دیر زی @LoversofIRAN
👈ترانه "بوی جوی مولیان"، داستانی زیبا از گذشته مشترک ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان
🔹پیام #ویژه کانال
#اختصاصی
@LoversofIRAN
⬅️چنین گفته شده که این ترانه ی زیبای رودکی بزرگ، اشاره به "امیر نصر دوم سامانی" دارد
سامانیان از نخستین دودمان های #ایرانی پس از #اسلام بود که #ایرانیان #فرارودان (مارواءالنهر، #ازبکستان و #تاجیکستان امروزی) آن را بنیان گذارند و کم کم گستره ی پادشاهی خود را از #فرارود به بخش های مرکزی امروز (پهنکوه=فلات) #ایران رساندند.
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ه. ق) امیر #سامانی بود که در هشتسالگی جانشین پادشاه شد و بر تخت نشست. در آن زمان #بخارا (در #ازبکستان کنونی) پایتخت دولت #سامانیان بود. امیر نصر بن احمد سامانی، سی سال و اندی پادشاهی کرد.
سکه ضرب شده #امیر_نصر_دوم سامانی در پژوهشهای باستانشناسی در #نیشابور / #خراسان، ایران/ کشف شدهاست.
امیر نصر مانند پدر و نیاکان خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ #زبان و ادبیات #فارسی خدمات شایانی کرد. میگویند او امیری بود نیک سرشت، بردبار و دلیر، بامتانت، که با خردمندی و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخت یا نابود کرد.
در نقل هایی آمده است؛ رویدادی که به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی #رودکی انجامید، به امیر_نصر دوم بازمی گردد. او در یکی از سفرهایش در بازدید از #هرات ( باختر #افغانستان امروزی) به دو روستای زیبا میرسد که آنجا جلوی هرکدام از خانهها باغهای بزرگی بناشده بود. امیر از زیبایی و چشم نوازی این دیار بسیار خوشش آمد و دستور داد تا همه لشکریان در آن جا اقامت کنند.
این ماندن به درازا کشید و برابر چهار سال شد چون در همه سرزمینهای گستره(قلمرو) سامانیان آرامش وجود داشت. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده بود از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد و آنها هم در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی بزرگ نیز که وزیر امیر نصر بود، صبحگاهان با در دست داشتن ساز چنگ و نواختن آن، این ترانه را که سروده بود خواند تا امیر را به یاد بخار بیاندازد و بازگشت به خانه.
بوی جوی مولیان(1) آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی(2) و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون(3) از نشاط روی دوست
خنگ(4) ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو، شادمان آید همی
میر(امیر نصر) ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
امیرنصر، به اینجای شعر که رسید از شادمانی سوار بر اسب شد و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز نیاز واجب، هیچ جای دیگری توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
■ چم(معنی) واژگان این ترانه:
(1) #مولیان: رودی در بخارا که سامانیان در نزدیکی آن، ارگ و کاخی بزرگ داشتند
(2) #آموی: دشتی گسترده و فراخ از ریگ در کناره رود جیحون
(3) #جیحون: [ ج َ ] یا رود #بلخ که به #خوارزم می ریزد. نام دیگرش #آمودریا است و آبی است میان خراسان و ماوراءالنهر نزدیک بلخ که از فلات پامیر سرچشمه گرفته پس از گذشتن از #خیوه به دریاچه ٔ #خوارزم یا #آرال می ریزد. رود جیحون به همراه رود #سیحون یا #سیردریا، بخش ماوراءالنهر یا فرارودان را ساخته اند.
(4) خنگ: جامه سپید، سپید.
روان پاک نیاکان خوش سرشت، نیک آیین #ایرانیان شاد باد💐🙏
https://t.me/LoversofIRAN/6245
🔹پیام #ویژه کانال
#اختصاصی
@LoversofIRAN
⬅️چنین گفته شده که این ترانه ی زیبای رودکی بزرگ، اشاره به "امیر نصر دوم سامانی" دارد
سامانیان از نخستین دودمان های #ایرانی پس از #اسلام بود که #ایرانیان #فرارودان (مارواءالنهر، #ازبکستان و #تاجیکستان امروزی) آن را بنیان گذارند و کم کم گستره ی پادشاهی خود را از #فرارود به بخش های مرکزی امروز (پهنکوه=فلات) #ایران رساندند.
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ه. ق) امیر #سامانی بود که در هشتسالگی جانشین پادشاه شد و بر تخت نشست. در آن زمان #بخارا (در #ازبکستان کنونی) پایتخت دولت #سامانیان بود. امیر نصر بن احمد سامانی، سی سال و اندی پادشاهی کرد.
سکه ضرب شده #امیر_نصر_دوم سامانی در پژوهشهای باستانشناسی در #نیشابور / #خراسان، ایران/ کشف شدهاست.
امیر نصر مانند پدر و نیاکان خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ #زبان و ادبیات #فارسی خدمات شایانی کرد. میگویند او امیری بود نیک سرشت، بردبار و دلیر، بامتانت، که با خردمندی و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخت یا نابود کرد.
در نقل هایی آمده است؛ رویدادی که به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی #رودکی انجامید، به امیر_نصر دوم بازمی گردد. او در یکی از سفرهایش در بازدید از #هرات ( باختر #افغانستان امروزی) به دو روستای زیبا میرسد که آنجا جلوی هرکدام از خانهها باغهای بزرگی بناشده بود. امیر از زیبایی و چشم نوازی این دیار بسیار خوشش آمد و دستور داد تا همه لشکریان در آن جا اقامت کنند.
این ماندن به درازا کشید و برابر چهار سال شد چون در همه سرزمینهای گستره(قلمرو) سامانیان آرامش وجود داشت. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده بود از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد و آنها هم در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی بزرگ نیز که وزیر امیر نصر بود، صبحگاهان با در دست داشتن ساز چنگ و نواختن آن، این ترانه را که سروده بود خواند تا امیر را به یاد بخار بیاندازد و بازگشت به خانه.
بوی جوی مولیان(1) آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی(2) و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون(3) از نشاط روی دوست
خنگ(4) ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو، شادمان آید همی
میر(امیر نصر) ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
امیرنصر، به اینجای شعر که رسید از شادمانی سوار بر اسب شد و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز نیاز واجب، هیچ جای دیگری توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
■ چم(معنی) واژگان این ترانه:
(1) #مولیان: رودی در بخارا که سامانیان در نزدیکی آن، ارگ و کاخی بزرگ داشتند
(2) #آموی: دشتی گسترده و فراخ از ریگ در کناره رود جیحون
(3) #جیحون: [ ج َ ] یا رود #بلخ که به #خوارزم می ریزد. نام دیگرش #آمودریا است و آبی است میان خراسان و ماوراءالنهر نزدیک بلخ که از فلات پامیر سرچشمه گرفته پس از گذشتن از #خیوه به دریاچه ٔ #خوارزم یا #آرال می ریزد. رود جیحون به همراه رود #سیحون یا #سیردریا، بخش ماوراءالنهر یا فرارودان را ساخته اند.
(4) خنگ: جامه سپید، سپید.
روان پاک نیاکان خوش سرشت، نیک آیین #ایرانیان شاد باد💐🙏
https://t.me/LoversofIRAN/6245
Telegram
Lovers of IRAN
بوی جوی مولیان
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
رقص بسیار زیبای #چهل_ستون با برداشت از نگاره های کاخ #چهلستون اصفهان پژوهش سازمان ملی فولکلور ایران دهه ۵۰خ افسوس که فیلم بسیاری از اجراهای تالار رودکی، بدست #انقلابیون تندرو سوخت❗️ @LoversofIRAN
👈 انقلاب سال ۵۷؛ و نابودی آرشیو بنیاد رودکی و برپا ماندن آرشیو فیلم فارسی های سینما حتا بی ارزشترین شان❗️
@LoversofIRAN
شگفتی بسیار آنکه، فیلم فارسی های کم ارزش و گاه بی ارزش سینمای دوره پهلوی دوم حتا آنها که بی پروا صحنه های برهنگی، تن نمایی و استفاده سخیف و پلید از زنان را به نمایش می گذاشتند، پس از #انقلاب در آرشیوها کامل و دست نخورده باقی ماندند، اما بخش بسیار ارزشمندی از #هنر_ملی_ایران که در دوره #پهلوی_دوم با بنیان #سازمان_ملی_فولکلور_ایران و #تالار_رودکی، برای آن برنامه های ارزشمندی ریخته شد و کارهای ارزنده ای از سوی این دو نهاد برایش انجام شد، و اتفاقا باید پاسداری و به نسل های امروز منتقل می شد در آتش سوخت!!!
انقلابیون تندرو در برابر تالار #رودکی تهران ( #تالار_وحدت امروز)، فیلم های ضبط شده این اجراها را از آرشیو تالار بیرون کشیدند و آتش زدند!!!
چیزی که درک آن به هیچ روی آسان نیست؛ آنست که چرا فیلم فارسی ها در سینما و تلویزیون، سالم و دست نخورده ماندند اما اجرای رقص های فولکلور، سنتی، بومی و محلی، و نیز اپرها و رقص های برگرفته از موسیقی کلاسیک اروپا در آتش سوختند!!!
باز جای خرسندی و شکر دارد که همین اندک فیلم ها از آن آرشیو پربار باقی مانده است، که البته نمی دانم با چه فرایندی حفظ شدند! شاید نسخه های شخصی بوده که اشخاص هنرمند دست اندرکار این برنامه ها برای خود برداشته بودند. یا شاید در آرشیو تلویزیون بوده و دست نخورده مانده است!
https://t.me/LoversofIRAN/7072
@LoversofIRAN
شگفتی بسیار آنکه، فیلم فارسی های کم ارزش و گاه بی ارزش سینمای دوره پهلوی دوم حتا آنها که بی پروا صحنه های برهنگی، تن نمایی و استفاده سخیف و پلید از زنان را به نمایش می گذاشتند، پس از #انقلاب در آرشیوها کامل و دست نخورده باقی ماندند، اما بخش بسیار ارزشمندی از #هنر_ملی_ایران که در دوره #پهلوی_دوم با بنیان #سازمان_ملی_فولکلور_ایران و #تالار_رودکی، برای آن برنامه های ارزشمندی ریخته شد و کارهای ارزنده ای از سوی این دو نهاد برایش انجام شد، و اتفاقا باید پاسداری و به نسل های امروز منتقل می شد در آتش سوخت!!!
انقلابیون تندرو در برابر تالار #رودکی تهران ( #تالار_وحدت امروز)، فیلم های ضبط شده این اجراها را از آرشیو تالار بیرون کشیدند و آتش زدند!!!
چیزی که درک آن به هیچ روی آسان نیست؛ آنست که چرا فیلم فارسی ها در سینما و تلویزیون، سالم و دست نخورده ماندند اما اجرای رقص های فولکلور، سنتی، بومی و محلی، و نیز اپرها و رقص های برگرفته از موسیقی کلاسیک اروپا در آتش سوختند!!!
باز جای خرسندی و شکر دارد که همین اندک فیلم ها از آن آرشیو پربار باقی مانده است، که البته نمی دانم با چه فرایندی حفظ شدند! شاید نسخه های شخصی بوده که اشخاص هنرمند دست اندرکار این برنامه ها برای خود برداشته بودند. یا شاید در آرشیو تلویزیون بوده و دست نخورده مانده است!
https://t.me/LoversofIRAN/7072
Telegram
Lovers of IRAN
رقص بسیار زیبای #چهل_ستون
با برداشت از نگاره های کاخ #چهلستون اصفهان
پژوهش سازمان ملی فولکلور ایران
دهه ۵۰خ
افسوس که فیلم بسیاری از اجراهای تالار رودکی، بدست #انقلابیون تندرو سوخت❗️
@LoversofIRAN
با برداشت از نگاره های کاخ #چهلستون اصفهان
پژوهش سازمان ملی فولکلور ایران
دهه ۵۰خ
افسوس که فیلم بسیاری از اجراهای تالار رودکی، بدست #انقلابیون تندرو سوخت❗️
@LoversofIRAN
👈پروفسور احسان یارشاطر، ایرانشناس بزرگ
⬅️مدیر پروژه ماندگار #دانشنامه_ایرانیکا
دانشمندی که سراسر زندگی پربارش وقف پژوهش در زبان و ادب #پارسی، تاریخ و فرهنگ #ایران، بزرگی که #ایرانشناسی تا همیشه وامدار و مدیون اوست
#احسان_یارشاطر:
«وطن ما، به یک معنی، سرزمینیست پر از صحراهای فراخ و کوههای بلند و رودها و دریاچههایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز بهپاخاسته است ... ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که #رودکی در آن چنگ مینواخت و #فردوسی از خِرَد و دلاوریهای قهرمانانش سخن میگفت، و #خیام، سرگردانی انسان را بازمینمایاند و #ابوسعید و #نظامی و #سعدی و #مولوی و #حافظ، با استادی حیرتانگیز، از ظرایف روان انسان– بیش از همه عشق– سخن میگفتند.
این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است... وطن من #زبان_فارسی است.»
@LoversofIRAN
⬅️مدیر پروژه ماندگار #دانشنامه_ایرانیکا
دانشمندی که سراسر زندگی پربارش وقف پژوهش در زبان و ادب #پارسی، تاریخ و فرهنگ #ایران، بزرگی که #ایرانشناسی تا همیشه وامدار و مدیون اوست
#احسان_یارشاطر:
«وطن ما، به یک معنی، سرزمینیست پر از صحراهای فراخ و کوههای بلند و رودها و دریاچههایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز بهپاخاسته است ... ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که #رودکی در آن چنگ مینواخت و #فردوسی از خِرَد و دلاوریهای قهرمانانش سخن میگفت، و #خیام، سرگردانی انسان را بازمینمایاند و #ابوسعید و #نظامی و #سعدی و #مولوی و #حافظ، با استادی حیرتانگیز، از ظرایف روان انسان– بیش از همه عشق– سخن میگفتند.
این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است... وطن من #زبان_فارسی است.»
@LoversofIRAN
👈آرزوی زیبای همبستگی پارسی زبانان جهان
⬅️سروده ای زیبا از: #نجیب_بارور
شاعر پارسی سرای #افغانستان که آرزوس همبستگی(وحدت) #فارسی زبانان دو کشور ایران و افغانستان را دارد.
@LoversofIRAN
ای آبهای خسته، چون سیلاب برخیزید
از بستر آلودهی مرداب برخیزید
قرن سیاهی، سالهای تیرهگی داریم
از آفتاب از دامن مهتاب برخیزید
رویای یوسف، بار دیگر میشود تعبیر
ای قوم اگر از عمق سنگینخواب برخیزید
خسهای بیمقدار و بر جا مانده از پستی
در پیشگاه سرو با آداب برخیزید
آسودگی پایان عمر موج خواهد بود
مثل تپشهای دل بیتاب برخیزید
از آشتی، از آشتی از آشتی گویید
از جنگ بین #رستم و #سهراب برخیزید
گاهی خدا را میتوان در خویش پیدا کرد
جویندگان قبله، از محراب برخیزید
در جوهر هستیِ انسانها تفاوت نیست
از گفتمان برده و ارباب برخیزید
تا #رودکی و #مولوی و #حافظی آید
از بیتهای شعرهای ناب برخیزید
تا سرزمین #پارسی، مشتی شود واحد
از #بلخ، از #شیراز، از #کولاب برخیزید
(بلخ، از سرزمین های #ایران_زمین_کهن بوده است که در دوره #قاجار از ایران جداشد.
#کولاب، سرزمینی در #تاجیکستان کنونی، و بخشی از #ایران_زمین_کهن)
کانال نجیب بارور @najeebbarwar
@LoversofIRAN
⬅️سروده ای زیبا از: #نجیب_بارور
شاعر پارسی سرای #افغانستان که آرزوس همبستگی(وحدت) #فارسی زبانان دو کشور ایران و افغانستان را دارد.
@LoversofIRAN
ای آبهای خسته، چون سیلاب برخیزید
از بستر آلودهی مرداب برخیزید
قرن سیاهی، سالهای تیرهگی داریم
از آفتاب از دامن مهتاب برخیزید
رویای یوسف، بار دیگر میشود تعبیر
ای قوم اگر از عمق سنگینخواب برخیزید
خسهای بیمقدار و بر جا مانده از پستی
در پیشگاه سرو با آداب برخیزید
آسودگی پایان عمر موج خواهد بود
مثل تپشهای دل بیتاب برخیزید
از آشتی، از آشتی از آشتی گویید
از جنگ بین #رستم و #سهراب برخیزید
گاهی خدا را میتوان در خویش پیدا کرد
جویندگان قبله، از محراب برخیزید
در جوهر هستیِ انسانها تفاوت نیست
از گفتمان برده و ارباب برخیزید
تا #رودکی و #مولوی و #حافظی آید
از بیتهای شعرهای ناب برخیزید
تا سرزمین #پارسی، مشتی شود واحد
از #بلخ، از #شیراز، از #کولاب برخیزید
(بلخ، از سرزمین های #ایران_زمین_کهن بوده است که در دوره #قاجار از ایران جداشد.
#کولاب، سرزمینی در #تاجیکستان کنونی، و بخشی از #ایران_زمین_کهن)
کانال نجیب بارور @najeebbarwar
@LoversofIRAN
👈یکی از هزاران نشانه مرزهای کهن #ایران_زمین
✍ #ماریا_بهمن_پور
از #شاهنامه فردوسی:
سپه سر به سر، زان توانگر شدند
ابا یاره و تخت و افسر شدند
یکی توس را داد از ان تخت اچ
همان یاره و توغ و منشور #چاچ
استاد #فریدون_جنیدی در کلاس شاهنامه خوانی، به این بخش خونخواهی رستم پس از کشته شدن #سیاوخش/ #سیاوش که رسیدند درباره واژه #چاچ گفتند: " این چاچ، نامی کهن در #ازبکستان است که هنوز هم ناحیه ای به آن نام هست و در سفری که به آنجا داشتم دیدم مردم چاچ هنوز فارسی سخن می گویند"
اما #چاچ_باستان در گستره #چیرچیک و میان دو شاخه از رودخانه #سیر_دریا یا همان #سیحون، بود که چند فرسنگ از هم فاصله دارند و کم و بیش موازی هستند. جنوبیترین نقطه چاچ به سیردریا میرسید و چاچ در کرانه راست رودخانه بود
در ۷۵۱میلادی "کاوسیان چی" فرمانروای چینی، پادشاه چاچ را کشت و پس از آن دختر پادشاه کشته شده، از مسلمانان کمک خواست. #ابومسلم سردار ایرانی، زیاد بن صالح را با لشکری به آن سرزمین روانه کرد. چینیها را در ۱۳۳ق شکست داد. "کاوسیان چی" در نبرد کشته شد و با همین نبرد، اسلام به آسیای میانه راه یافت. #چین دیگر نتوانست بر آن سامان حکمرانی کند. در منابع پس از اسلام و به ویژه عربی، چاچ را با نام #الشاش نوشته اند زیرا حرف #چ در زبان عربی نیست. در تاریخ #طبری سلسله ۳/ #قانون_مسعودی از #ابوریحان_بیرونی/ و #حدود_العالم درباره چاچ نوشته شده است، چنانکه چاچ را سرزمین جنگاوران دلیر #اسلام در برابر #ترکان و مرز اسلام و ترکان کافر می نامیدند
چاچ در ادبیات فارسی بهویژه شاهنامه بسیار آمده. کمانی در قدیم در چاچ ساخته میشد که بنام بود و اصطلاح #کمان_چاچی در ادب فارسی یعنی "بهترین کمان". کمان های چاچ از خدنگ و بسیار استوار بود.
چاچ را نام کهن و باستانی #تاشکند نیز گویند در شمال خاوری ازبکستان. در ریشه شناسی واژه تاشکند، از دو بخش "تاش و کند"؛ برخی گویند که #تاش به معنی "سنگ/سنگی" در زبان #ترکی است و #کند در فارسی به معنی "شهر/آبادی/دژ" است.
پسوند فارسی #کند پرکاربرد بوده و بر بسیاری بخش های #خراسان_کهن گذاشته شده بود که برخی شان معرب شده اند به "قند/جند"؛ مانند #سمرقند #بیرجند #نوقند #شواکند
(یکی از هموندان کانال:
#تاش در کُردی، از بن تراشیدن و نام "سنگ و چوبی" است دست تراش یا دیواره کوه و صخره ای که دست تراش یا طبیعی_تراش باشد مانند "فرهاد تاش" در کوه #بیستون
تیشه هم می تواند از همین ریشه باشد
#کردی ذخیره گاه خوب فارسی #پهلوی است)
۱۸۶۵ روسها تاشکند (بخشی از خاننشین #خوقند) را تسخیرکردند و زمان سیاه دوری #فرارود/ #فرارودان (ماوراءالنهر) از ریشه #ایرانی اش آغازشد
۱۸۶۷ تاشکند مرکز جدید اداری،سیاسی،صنعتی شد.
۱۹۱۷ حکومت بولشویکی در این شهر برپا شد.
زمین لرزه ۱۹۶۶ شهر و جاذبههای تاریخی که روزگاری آبادی سر راه کاروانهای #جاده_ابریشم بود را ویران کرد اما تاشکند به کمک ۳۰٬۰۰۰ هزار نیروی داوطلب بازسازی شد
امروز تاشکند پایتخت ازبکستان گرچه هنوز #فارسی زبانان بسیاری دارد اما زبان #ازبکی، شاخه ای از زبان های آلتایی_مغولی_ترکی، زبان دولتی و رسمی است و #روسی یادگار چیرگی فرهنگی #کمونیسم، هنوز زبان علمی و ابزار نفوذ روسیه بر آسیای میانه!
در ۳۰ سال گذشته پس از فروپاشی #شوروی و برپایی کشور تازه بنیانی با نام جدید ازبکستان، #تاجیک ها(فارسی ها)ی این سرزمین آزار بسیار دیدند زیرا حکومت ازبکی جدید، درپی خاموش کردن ریشه های ایرانی این دیار و به گوشه راندن زبان فارسی بود. خط این کشور نیز که پس از چیرگی #روس ها از #خط_فارسی به #سیریلیک دگرگون شده بود؛ با استقلال از شوروی فروپاشیده شده همچنان سیرلیک ماند.
اکنون هزاران نسخه خطی فارسی در کتابخانه های ازبکستان، از سوی بسیاری از جوانان این کشور دستیافتنی نیست چون #خط_فارسی نمی دانند.
گرچه فارسی زبانان یا ازبک هایی که شیفته ریشه های ایرانی آن دیار هستند، خودشان خط فارسی را آموخته اند تا ادبیات فارسی را که در ازبکستان دوستدار فراوان دارد از روی نسک های فارسی بخوانند.
#سعدی #رودکی #فردوسی و... در آن سامان بسیار خواهان دارند و والا شمرده می شوند. شاهنامه و... از روی برگردان ها به خط سیرلیک خوانده میشود، حال آنکه تنها با چند روز آموزش می توانند به سادگی شعر فارسی را از کتاب های با خط فارسی بخوانند و لذت دو چندان برند، اما دولت ازبکستان چنین نمی خواهد، مبادا این مردم یاد #ایران کنند
برای دانش بیشتر:
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد سوم، چاپ پنج/۱۳۷۰
غیاثآبادی، رضا، ایران سرزمین همیشگی آریاییان، ویرایش دوم، چاپ سوم/۱۳۸۴
تاریخ سرزمین ایران، عباس پرویز/ ۱۳۹۰
مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان. چاپ اول/ ۱۳۷۶
انوشه، حسن. دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه. چاپ اول (ویراست۲)/۱۳۷۶
https://t.me/LoversofIRAN/8203?single
✍ #ماریا_بهمن_پور
از #شاهنامه فردوسی:
سپه سر به سر، زان توانگر شدند
ابا یاره و تخت و افسر شدند
یکی توس را داد از ان تخت اچ
همان یاره و توغ و منشور #چاچ
استاد #فریدون_جنیدی در کلاس شاهنامه خوانی، به این بخش خونخواهی رستم پس از کشته شدن #سیاوخش/ #سیاوش که رسیدند درباره واژه #چاچ گفتند: " این چاچ، نامی کهن در #ازبکستان است که هنوز هم ناحیه ای به آن نام هست و در سفری که به آنجا داشتم دیدم مردم چاچ هنوز فارسی سخن می گویند"
اما #چاچ_باستان در گستره #چیرچیک و میان دو شاخه از رودخانه #سیر_دریا یا همان #سیحون، بود که چند فرسنگ از هم فاصله دارند و کم و بیش موازی هستند. جنوبیترین نقطه چاچ به سیردریا میرسید و چاچ در کرانه راست رودخانه بود
در ۷۵۱میلادی "کاوسیان چی" فرمانروای چینی، پادشاه چاچ را کشت و پس از آن دختر پادشاه کشته شده، از مسلمانان کمک خواست. #ابومسلم سردار ایرانی، زیاد بن صالح را با لشکری به آن سرزمین روانه کرد. چینیها را در ۱۳۳ق شکست داد. "کاوسیان چی" در نبرد کشته شد و با همین نبرد، اسلام به آسیای میانه راه یافت. #چین دیگر نتوانست بر آن سامان حکمرانی کند. در منابع پس از اسلام و به ویژه عربی، چاچ را با نام #الشاش نوشته اند زیرا حرف #چ در زبان عربی نیست. در تاریخ #طبری سلسله ۳/ #قانون_مسعودی از #ابوریحان_بیرونی/ و #حدود_العالم درباره چاچ نوشته شده است، چنانکه چاچ را سرزمین جنگاوران دلیر #اسلام در برابر #ترکان و مرز اسلام و ترکان کافر می نامیدند
چاچ در ادبیات فارسی بهویژه شاهنامه بسیار آمده. کمانی در قدیم در چاچ ساخته میشد که بنام بود و اصطلاح #کمان_چاچی در ادب فارسی یعنی "بهترین کمان". کمان های چاچ از خدنگ و بسیار استوار بود.
چاچ را نام کهن و باستانی #تاشکند نیز گویند در شمال خاوری ازبکستان. در ریشه شناسی واژه تاشکند، از دو بخش "تاش و کند"؛ برخی گویند که #تاش به معنی "سنگ/سنگی" در زبان #ترکی است و #کند در فارسی به معنی "شهر/آبادی/دژ" است.
پسوند فارسی #کند پرکاربرد بوده و بر بسیاری بخش های #خراسان_کهن گذاشته شده بود که برخی شان معرب شده اند به "قند/جند"؛ مانند #سمرقند #بیرجند #نوقند #شواکند
(یکی از هموندان کانال:
#تاش در کُردی، از بن تراشیدن و نام "سنگ و چوبی" است دست تراش یا دیواره کوه و صخره ای که دست تراش یا طبیعی_تراش باشد مانند "فرهاد تاش" در کوه #بیستون
تیشه هم می تواند از همین ریشه باشد
#کردی ذخیره گاه خوب فارسی #پهلوی است)
۱۸۶۵ روسها تاشکند (بخشی از خاننشین #خوقند) را تسخیرکردند و زمان سیاه دوری #فرارود/ #فرارودان (ماوراءالنهر) از ریشه #ایرانی اش آغازشد
۱۸۶۷ تاشکند مرکز جدید اداری،سیاسی،صنعتی شد.
۱۹۱۷ حکومت بولشویکی در این شهر برپا شد.
زمین لرزه ۱۹۶۶ شهر و جاذبههای تاریخی که روزگاری آبادی سر راه کاروانهای #جاده_ابریشم بود را ویران کرد اما تاشکند به کمک ۳۰٬۰۰۰ هزار نیروی داوطلب بازسازی شد
امروز تاشکند پایتخت ازبکستان گرچه هنوز #فارسی زبانان بسیاری دارد اما زبان #ازبکی، شاخه ای از زبان های آلتایی_مغولی_ترکی، زبان دولتی و رسمی است و #روسی یادگار چیرگی فرهنگی #کمونیسم، هنوز زبان علمی و ابزار نفوذ روسیه بر آسیای میانه!
در ۳۰ سال گذشته پس از فروپاشی #شوروی و برپایی کشور تازه بنیانی با نام جدید ازبکستان، #تاجیک ها(فارسی ها)ی این سرزمین آزار بسیار دیدند زیرا حکومت ازبکی جدید، درپی خاموش کردن ریشه های ایرانی این دیار و به گوشه راندن زبان فارسی بود. خط این کشور نیز که پس از چیرگی #روس ها از #خط_فارسی به #سیریلیک دگرگون شده بود؛ با استقلال از شوروی فروپاشیده شده همچنان سیرلیک ماند.
اکنون هزاران نسخه خطی فارسی در کتابخانه های ازبکستان، از سوی بسیاری از جوانان این کشور دستیافتنی نیست چون #خط_فارسی نمی دانند.
گرچه فارسی زبانان یا ازبک هایی که شیفته ریشه های ایرانی آن دیار هستند، خودشان خط فارسی را آموخته اند تا ادبیات فارسی را که در ازبکستان دوستدار فراوان دارد از روی نسک های فارسی بخوانند.
#سعدی #رودکی #فردوسی و... در آن سامان بسیار خواهان دارند و والا شمرده می شوند. شاهنامه و... از روی برگردان ها به خط سیرلیک خوانده میشود، حال آنکه تنها با چند روز آموزش می توانند به سادگی شعر فارسی را از کتاب های با خط فارسی بخوانند و لذت دو چندان برند، اما دولت ازبکستان چنین نمی خواهد، مبادا این مردم یاد #ایران کنند
برای دانش بیشتر:
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد سوم، چاپ پنج/۱۳۷۰
غیاثآبادی، رضا، ایران سرزمین همیشگی آریاییان، ویرایش دوم، چاپ سوم/۱۳۸۴
تاریخ سرزمین ایران، عباس پرویز/ ۱۳۹۰
مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان. چاپ اول/ ۱۳۷۶
انوشه، حسن. دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه. چاپ اول (ویراست۲)/۱۳۷۶
https://t.me/LoversofIRAN/8203?single
Telegram
Lovers of IRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈یک بهمن، بزرگداشت یا زادروز فردوسی بزرگ
@LoversofIRAN
⬅️با توجه به پیامی که امروز از استاد خالقی مطلق منتشر شده است و نیز نیاز به داشتن روزی برای گرامیداشت حکیم بزرگ ایران زمین، #فردوسی بزرگ، شاید تعیین روز یک بهمن، برای گرامیداشت حکیم توس، باتوجه به اینکه چند سالی ست در فضای مجازی به عنوان زادروز فردوسی بزرگ دانسته می شود، و تاربرگ ها و کانال های #ملی، آن را گرامی می دارند، پیشنهادی مناسب باشد در مقایسه با ۲۵ اردیبهشت که در تقویم رسمی، بزرگداشت فردوسی دانسته شده است اما مقارن با مناسب خاصی نیست.
بسیاری؛ این بخش از #شاهنامه را نشانی از زادروز فردوسی در ۱ بهمن و روز آدینه می دانند:
چو آدینه "هُرمَزدِ بهمن" بُوَد
بر این کاخِ فرخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آورم، هاشمی
زبیشی که خنبش نگیرد کمی
/ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی/
چو شست و سه شد سال و شد گوش کر
/چو شستوسه سالم شد و گوش کر/
ز گیتی چرا جویم آیین و فَر؟
بنابر این سروده برخی گمان میکنند که یکم بهمن، زادروز فردوسی است و او در این جا از زادروز و سال(سن) خود سخن گفته است. بر پایهی این سروده، فردوسی در روز آدینه زاده شد.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
Magiran.com/npview.asp?ID=1049332
گفتنی است که در #تاجیکستان روز ۲۵ اسفند که تاریخ روشن و بدون شک پایان سرایش شاهنامه است را برخی روز بزرگداشت فردوسی می دانند و گرامی میدارند.
@LoversofIRAN
⬅️ "باشگاه شاهنامه پژوهان"؛ گروه خبر:
استاد #جلال_خالقی_مطلق، شاهنامه پژوه بزرگ، در پیامی، یک بهمن ماه را به عنوان زادروز فردوسی غیر معتبر دانست.
به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از #بنیاد_فردوسی شاخه توس, جلال خالقی مطلق در پیامی که به تازگی منتشر شده است، همچنین افزوده که درباره ی روز تولد شاعر (فردوسی) هیچ اطلاعی نداریم . آنچه می خوانید متن این پیام است که یکم بهمن ماه منتشر شده است.
پیام استاد خالقی مطلق برای یک بهمن ماه:
دوستان عزیز؛
بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است, احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ قمری (۳۱۹ خورشیدی) است که سال درگذشت #رودکی نیز هست . درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است . سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر, از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند, دومین محتمل تر است.
از shahnamehpajohan@
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️با توجه به پیامی که امروز از استاد خالقی مطلق منتشر شده است و نیز نیاز به داشتن روزی برای گرامیداشت حکیم بزرگ ایران زمین، #فردوسی بزرگ، شاید تعیین روز یک بهمن، برای گرامیداشت حکیم توس، باتوجه به اینکه چند سالی ست در فضای مجازی به عنوان زادروز فردوسی بزرگ دانسته می شود، و تاربرگ ها و کانال های #ملی، آن را گرامی می دارند، پیشنهادی مناسب باشد در مقایسه با ۲۵ اردیبهشت که در تقویم رسمی، بزرگداشت فردوسی دانسته شده است اما مقارن با مناسب خاصی نیست.
بسیاری؛ این بخش از #شاهنامه را نشانی از زادروز فردوسی در ۱ بهمن و روز آدینه می دانند:
چو آدینه "هُرمَزدِ بهمن" بُوَد
بر این کاخِ فرخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آورم، هاشمی
زبیشی که خنبش نگیرد کمی
/ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی/
چو شست و سه شد سال و شد گوش کر
/چو شستوسه سالم شد و گوش کر/
ز گیتی چرا جویم آیین و فَر؟
بنابر این سروده برخی گمان میکنند که یکم بهمن، زادروز فردوسی است و او در این جا از زادروز و سال(سن) خود سخن گفته است. بر پایهی این سروده، فردوسی در روز آدینه زاده شد.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
Magiran.com/npview.asp?ID=1049332
گفتنی است که در #تاجیکستان روز ۲۵ اسفند که تاریخ روشن و بدون شک پایان سرایش شاهنامه است را برخی روز بزرگداشت فردوسی می دانند و گرامی میدارند.
@LoversofIRAN
⬅️ "باشگاه شاهنامه پژوهان"؛ گروه خبر:
استاد #جلال_خالقی_مطلق، شاهنامه پژوه بزرگ، در پیامی، یک بهمن ماه را به عنوان زادروز فردوسی غیر معتبر دانست.
به گزارش باشگاه شاهنامه پژوهان به نقل از #بنیاد_فردوسی شاخه توس, جلال خالقی مطلق در پیامی که به تازگی منتشر شده است، همچنین افزوده که درباره ی روز تولد شاعر (فردوسی) هیچ اطلاعی نداریم . آنچه می خوانید متن این پیام است که یکم بهمن ماه منتشر شده است.
پیام استاد خالقی مطلق برای یک بهمن ماه:
دوستان عزیز؛
بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است, احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ قمری (۳۱۹ خورشیدی) است که سال درگذشت #رودکی نیز هست . درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است . سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر, از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند, دومین محتمل تر است.
از shahnamehpajohan@
@LoversofIRAN
👈 این قند پارسی به کجاها که میرود❗️
@LoversofIRAN
⬅️ بعضی خاطرهها #قالبش از روایتش جالبتر است. برای مثال چندی پیش، یک عزیز #افغانستانی تماس گرفت، و از من که در #دوشنبه_تاجیکستان بودم؛ شعری خواست که سال گذشته در محفل #روز_فردوسی در #آلماتی_قزاقستان شنیدهبود!
برایش ارسال کردم اما گفت:
«این یکی را نمیخواهم».
گفتم: «کلیدواژه بده»!
کلماتی را بهخاطر آورد و فرستاد!
از نشانیها دریافتم که شعر درخواستیاش از شاعر بزرگواری از اهالی #اصفهان است.
پس تا اینجا شد؛ یک شهروند #کابلی به #دوشنبه تماس میگیرد و از یک #کاشانی سراغ شعری را میگیرد که از یک شاعر #اصفهانی در #آلماتی شنیدهاست.
در پاسخ شاعر کاشانی، تماس میگیرد به دوست #یزدیاش و نشانیهای آن شعر منتشر نشده را میدهد و آن دوست یزدی، ۴۸ ساعت بعد عکسی از شعر مذکور را، از صفحه رایانهٔ شاعر اصفهانی، به دوشنبه ارسال میکند که از آنجا راهی افغانستان میشود و بعدش را خدا میداند!
واقعاً جالب نیست؟
تازه فراموش نکنید آنچه گفتم مربوط به یک شعر منتشر نشدهٔ دوستانه بود!
چند بیت از شعر مذکور:
#زندهرود از جگر تشنه فرستاد مرا
تا به #آمویه مگر آتش دل بنشانم
بزمی آراسته شد از سخن و ساز و سرود
جان و دل مست شد از نغمهٔ تاجیکانم
سخن از دُرّ #دری بود و زبان پدری
فارسی، مایهٔ پیوستگی ایرانم
مست صهبای سخن گشتم و شوریدهٔ شعر
خوش شد از یاد سمرقند و بخارا جانم!
نوشته دکتر #مهدی_نوریان/ از hassangharibi@
⬅️کانال عاشقان ایران
■از آمویه، آموی، آمل، بیشتر بدانیم
#زبان #فارسی، بزرگ پیوندار ایرانی تباران سراسر گیتی است که اگر خودشان ندانند، با ریشه های تنیده در تاریخ ایران، آنها را به هم می رساند.
□واژگان
_ زنده رود= #زاینده_رود اصفهان
_ آمویه= رودی در #فرارود یا ماوراءالنهر (بخشی از سرزمین تاجیکان آسیای میانه)
از فرهنگ دهخدا: آمویه [ی َ ]. رود #جیحون. #آمو. #آموی. #آمل. رود. آب. وَرز. #آمودریا. #آمون. نام شهری کنار جیحون
□آمویه یا آمو یا آموی یا آمل شهری بود در فرارود که نباید آن را با شهر آمل #مازندران اشتباه کرد. نام کنونی آن #چهارجو یا #چهارجوی است( آمودریا نام کهن و ایرانی این رود است به معنای رود شهر آمو ). برای تشخیص آن از آمل مازندران آن را یا "آمل زَم" یا "آمل جیحون" یا "آمل الشط" میخواندند. اسم این آمل مانند آمل مازندران محتملاً با نام قوم #مارد یا قوم #آمارد مرتبط است. آماردها به گفتهٔ(شرق شناسان) ریچارد فرای، آملی کورت و کریستوفر برونر، قومی #آریایی و #سکایی بودند و نام شهر امروزی آمل مازندران برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. ریچارد فرای این را که دو آمل، یکی در #مازندران و دیگری در #آمودریا، جای داشتهاند، دلیلی احتمالی بر مهاجرت شاخه ای از این قوم دانستهاست(تاریخ باستانی آسیای میانه از #ریچارد_فرای شرق شناس نامدار)
□آمویه قبلا بخشی از #خراسان_بزرگ بود و با آنکه از همه سو آن را بیابان گرفته بود، به عنوان برخوردگاه راههایی که خراسان را به فرارود ( #ماوراء_النهر) و #خیوه متصل میکرد، مرکز مهم بازرگانی کاروانی بود.
امروزه آمویه را #چهارجوی یا #ترکمنآباد نامند که در جنوب شرقی #ترکمنستان و به فاصلهٔ ۵ کیلومتری ساحل چپ آمودریا قرار دارد. نام جدید چهارجوی وابسته به گذر مهمی از جیحون است که با این شهر چندان فاصلهای ندارد. اکنون چهارجوی با راهآهن از مغرب به #مرو و از شمال شرقی به #بخارا و #سمرقند و #تاشکند میرسد(دانشنامه #مزدیسنا)
□آمودریا به یونانی باستان: Oxus/Ὄξος/اُکسوس بوده است که یونانیشدهٔ نام پارسی باستان رود: وَخش است(حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد۳ ،ص۲۲۰۵).
آمودریا پرآبترین رود آسیای میانه است. رود دوم نیز #سیر_دریا است که هردو به دریاچه #خوارزم (نام دیگر آن #آرال، نامی #ترکی است)؛میریزند.
آمودریا از کوههای #پامیر سرچشمه میگیرد در مرزهای شمالی #افغانستان با #تاجیکستان، و سپس به #ازبکستان و #ترکمنستان میرود. بخشهایی از آن قابل کشتیرانی است. بندرهای #شیرخان_بندر و #بندر_حیرتان در ساحل آن جایگاه صادرات و واردات افغانستان به آسیای میانه است
□این رود بهطور تاریخی مرزهای سرزمین باستانی ایران بود و در آثار ادبی، مرز #ایران و #توران بهشمار میرفت (مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان)
غزل سرشناس #رودکی شاعربزرگ پارسی نیز از آمودریا گفته است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ #آموی و درشتیهای او
زیر پایم پرنیان آید همی
باید توجه داشت سرزمین #توران که از آن در #شاهنامه یادشده است نیز خود بخشی از سرزمین های فارسی زبان است و به لحاظ ریشه های فرهنگی، آیینی، تباری و تاریخی، گستره #ایران_زمین_کهن است. آثار باستانی فراوان از دوره هخامنشیان اشکانیان ساسانیان و پس از اسلام در این سرزمین مهر تاییدی بر آن مدعاست.
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️ بعضی خاطرهها #قالبش از روایتش جالبتر است. برای مثال چندی پیش، یک عزیز #افغانستانی تماس گرفت، و از من که در #دوشنبه_تاجیکستان بودم؛ شعری خواست که سال گذشته در محفل #روز_فردوسی در #آلماتی_قزاقستان شنیدهبود!
برایش ارسال کردم اما گفت:
«این یکی را نمیخواهم».
گفتم: «کلیدواژه بده»!
کلماتی را بهخاطر آورد و فرستاد!
از نشانیها دریافتم که شعر درخواستیاش از شاعر بزرگواری از اهالی #اصفهان است.
پس تا اینجا شد؛ یک شهروند #کابلی به #دوشنبه تماس میگیرد و از یک #کاشانی سراغ شعری را میگیرد که از یک شاعر #اصفهانی در #آلماتی شنیدهاست.
در پاسخ شاعر کاشانی، تماس میگیرد به دوست #یزدیاش و نشانیهای آن شعر منتشر نشده را میدهد و آن دوست یزدی، ۴۸ ساعت بعد عکسی از شعر مذکور را، از صفحه رایانهٔ شاعر اصفهانی، به دوشنبه ارسال میکند که از آنجا راهی افغانستان میشود و بعدش را خدا میداند!
واقعاً جالب نیست؟
تازه فراموش نکنید آنچه گفتم مربوط به یک شعر منتشر نشدهٔ دوستانه بود!
چند بیت از شعر مذکور:
#زندهرود از جگر تشنه فرستاد مرا
تا به #آمویه مگر آتش دل بنشانم
بزمی آراسته شد از سخن و ساز و سرود
جان و دل مست شد از نغمهٔ تاجیکانم
سخن از دُرّ #دری بود و زبان پدری
فارسی، مایهٔ پیوستگی ایرانم
مست صهبای سخن گشتم و شوریدهٔ شعر
خوش شد از یاد سمرقند و بخارا جانم!
نوشته دکتر #مهدی_نوریان/ از hassangharibi@
⬅️کانال عاشقان ایران
■از آمویه، آموی، آمل، بیشتر بدانیم
#زبان #فارسی، بزرگ پیوندار ایرانی تباران سراسر گیتی است که اگر خودشان ندانند، با ریشه های تنیده در تاریخ ایران، آنها را به هم می رساند.
□واژگان
_ زنده رود= #زاینده_رود اصفهان
_ آمویه= رودی در #فرارود یا ماوراءالنهر (بخشی از سرزمین تاجیکان آسیای میانه)
از فرهنگ دهخدا: آمویه [ی َ ]. رود #جیحون. #آمو. #آموی. #آمل. رود. آب. وَرز. #آمودریا. #آمون. نام شهری کنار جیحون
□آمویه یا آمو یا آموی یا آمل شهری بود در فرارود که نباید آن را با شهر آمل #مازندران اشتباه کرد. نام کنونی آن #چهارجو یا #چهارجوی است( آمودریا نام کهن و ایرانی این رود است به معنای رود شهر آمو ). برای تشخیص آن از آمل مازندران آن را یا "آمل زَم" یا "آمل جیحون" یا "آمل الشط" میخواندند. اسم این آمل مانند آمل مازندران محتملاً با نام قوم #مارد یا قوم #آمارد مرتبط است. آماردها به گفتهٔ(شرق شناسان) ریچارد فرای، آملی کورت و کریستوفر برونر، قومی #آریایی و #سکایی بودند و نام شهر امروزی آمل مازندران برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. ریچارد فرای این را که دو آمل، یکی در #مازندران و دیگری در #آمودریا، جای داشتهاند، دلیلی احتمالی بر مهاجرت شاخه ای از این قوم دانستهاست(تاریخ باستانی آسیای میانه از #ریچارد_فرای شرق شناس نامدار)
□آمویه قبلا بخشی از #خراسان_بزرگ بود و با آنکه از همه سو آن را بیابان گرفته بود، به عنوان برخوردگاه راههایی که خراسان را به فرارود ( #ماوراء_النهر) و #خیوه متصل میکرد، مرکز مهم بازرگانی کاروانی بود.
امروزه آمویه را #چهارجوی یا #ترکمنآباد نامند که در جنوب شرقی #ترکمنستان و به فاصلهٔ ۵ کیلومتری ساحل چپ آمودریا قرار دارد. نام جدید چهارجوی وابسته به گذر مهمی از جیحون است که با این شهر چندان فاصلهای ندارد. اکنون چهارجوی با راهآهن از مغرب به #مرو و از شمال شرقی به #بخارا و #سمرقند و #تاشکند میرسد(دانشنامه #مزدیسنا)
□آمودریا به یونانی باستان: Oxus/Ὄξος/اُکسوس بوده است که یونانیشدهٔ نام پارسی باستان رود: وَخش است(حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد۳ ،ص۲۲۰۵).
آمودریا پرآبترین رود آسیای میانه است. رود دوم نیز #سیر_دریا است که هردو به دریاچه #خوارزم (نام دیگر آن #آرال، نامی #ترکی است)؛میریزند.
آمودریا از کوههای #پامیر سرچشمه میگیرد در مرزهای شمالی #افغانستان با #تاجیکستان، و سپس به #ازبکستان و #ترکمنستان میرود. بخشهایی از آن قابل کشتیرانی است. بندرهای #شیرخان_بندر و #بندر_حیرتان در ساحل آن جایگاه صادرات و واردات افغانستان به آسیای میانه است
□این رود بهطور تاریخی مرزهای سرزمین باستانی ایران بود و در آثار ادبی، مرز #ایران و #توران بهشمار میرفت (مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان)
غزل سرشناس #رودکی شاعربزرگ پارسی نیز از آمودریا گفته است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ #آموی و درشتیهای او
زیر پایم پرنیان آید همی
باید توجه داشت سرزمین #توران که از آن در #شاهنامه یادشده است نیز خود بخشی از سرزمین های فارسی زبان است و به لحاظ ریشه های فرهنگی، آیینی، تباری و تاریخی، گستره #ایران_زمین_کهن است. آثار باستانی فراوان از دوره هخامنشیان اشکانیان ساسانیان و پس از اسلام در این سرزمین مهر تاییدی بر آن مدعاست.
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈ترانه "بوی جوی مولیان"، داستانی زیبا از گذشته مشترک ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان
🔹پیام #ویژه کانال
#اختصاصی
@LoversofIRAN
⬅️چنین گفته شده که این ترانه ی زیبای رودکی بزرگ، اشاره به "امیر نصر دوم سامانی" دارد
سامانیان از نخستین دودمان های #ایرانی پس از #اسلام بود که #ایرانیان #فرارودان (مارواءالنهر، #ازبکستان و #تاجیکستان امروزی) آن را بنیان گذارند و کم کم گستره ی پادشاهی خود را از #فرارود به بخش های مرکزی امروز (پهنکوه=فلات) #ایران رساندند.
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ه. ق) امیر #سامانی بود که در هشتسالگی جانشین پادشاه شد و بر تخت نشست. در آن زمان #بخارا (در #ازبکستان کنونی) پایتخت دولت #سامانیان بود. امیر نصر بن احمد سامانی، سی سال و اندی پادشاهی کرد.
سکه ضرب شده #امیر_نصر_دوم سامانی در پژوهشهای باستانشناسی در #نیشابور / #خراسان، ایران/ کشف شدهاست.
امیر نصر مانند پدر و نیاکان خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ #زبان و ادبیات #فارسی خدمات شایانی کرد. میگویند او امیری بود نیک سرشت، بردبار و دلیر، بامتانت، که با خردمندی و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخت یا نابود کرد.
در نقل هایی آمده است؛ رویدادی که به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی #رودکی انجامید، به امیر_نصر دوم بازمی گردد. او در یکی از سفرهایش در بازدید از #هرات ( باختر #افغانستان امروزی) به دو روستای زیبا میرسد که آنجا جلوی هرکدام از خانهها باغهای بزرگی بناشده بود. امیر از زیبایی و چشم نوازی این دیار بسیار خوشش آمد و دستور داد تا همه لشکریان در آن جا اقامت کنند.
این ماندن به درازا کشید و برابر چهار سال شد چون در همه سرزمینهای گستره(قلمرو) سامانیان آرامش وجود داشت. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده بود از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد و آنها هم در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی بزرگ نیز که وزیر امیر نصر بود، صبحگاهان با در دست داشتن ساز چنگ و نواختن آن، این ترانه را که سروده بود خواند تا امیر را به یاد بخار بیاندازد و بازگشت به خانه.
بوی جوی مولیان(1) آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی(2) و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون(3) از نشاط روی دوست
خنگ(4) ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو، شادمان آید همی
میر(امیر نصر) ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
امیرنصر، به اینجای شعر که رسید از شادمانی سوار بر اسب شد و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز نیاز واجب، هیچ جای دیگری توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
■ چم(معنی) واژگان این ترانه:
(1) #مولیان: رودی در بخارا که سامانیان در نزدیکی آن، ارگ و کاخی بزرگ داشتند
(2) #آموی: دشتی گسترده و فراخ از ریگ در کناره رود جیحون
(3) #جیحون: [ ج َ ] یا رود #بلخ که به #خوارزم می ریزد. نام دیگرش #آمودریا است و آبی است میان خراسان و ماوراءالنهر نزدیک بلخ که از فلات پامیر سرچشمه گرفته پس از گذشتن از #خیوه به دریاچه ٔ #خوارزم یا #آرال می ریزد. رود جیحون به همراه رود #سیحون یا #سیردریا، بخش ماوراءالنهر یا فرارودان را ساخته اند.
(4) خنگ: جامه سپید، سپید.
روان پاک نیاکان خوش سرشت، نیک آیین #ایرانیان شاد باد💐🙏
https://t.me/LoversofIRAN/6245
🔹پیام #ویژه کانال
#اختصاصی
@LoversofIRAN
⬅️چنین گفته شده که این ترانه ی زیبای رودکی بزرگ، اشاره به "امیر نصر دوم سامانی" دارد
سامانیان از نخستین دودمان های #ایرانی پس از #اسلام بود که #ایرانیان #فرارودان (مارواءالنهر، #ازبکستان و #تاجیکستان امروزی) آن را بنیان گذارند و کم کم گستره ی پادشاهی خود را از #فرارود به بخش های مرکزی امروز (پهنکوه=فلات) #ایران رساندند.
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۳۰۱ تا ۳۳۱ه. ق) امیر #سامانی بود که در هشتسالگی جانشین پادشاه شد و بر تخت نشست. در آن زمان #بخارا (در #ازبکستان کنونی) پایتخت دولت #سامانیان بود. امیر نصر بن احمد سامانی، سی سال و اندی پادشاهی کرد.
سکه ضرب شده #امیر_نصر_دوم سامانی در پژوهشهای باستانشناسی در #نیشابور / #خراسان، ایران/ کشف شدهاست.
امیر نصر مانند پدر و نیاکان خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ #زبان و ادبیات #فارسی خدمات شایانی کرد. میگویند او امیری بود نیک سرشت، بردبار و دلیر، بامتانت، که با خردمندی و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخت یا نابود کرد.
در نقل هایی آمده است؛ رویدادی که به سرودن شعر «بوی جوی مولیان…» از سوی #رودکی انجامید، به امیر_نصر دوم بازمی گردد. او در یکی از سفرهایش در بازدید از #هرات ( باختر #افغانستان امروزی) به دو روستای زیبا میرسد که آنجا جلوی هرکدام از خانهها باغهای بزرگی بناشده بود. امیر از زیبایی و چشم نوازی این دیار بسیار خوشش آمد و دستور داد تا همه لشکریان در آن جا اقامت کنند.
این ماندن به درازا کشید و برابر چهار سال شد چون در همه سرزمینهای گستره(قلمرو) سامانیان آرامش وجود داشت. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده بود از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد و آنها هم در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی بزرگ نیز که وزیر امیر نصر بود، صبحگاهان با در دست داشتن ساز چنگ و نواختن آن، این ترانه را که سروده بود خواند تا امیر را به یاد بخار بیاندازد و بازگشت به خانه.
بوی جوی مولیان(1) آید همی
بوی یار مهربان آید همی
ریگ آموی(2) و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون(3) از نشاط روی دوست
خنگ(4) ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو، شادمان آید همی
میر(امیر نصر) ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
امیرنصر، به اینجای شعر که رسید از شادمانی سوار بر اسب شد و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز نیاز واجب، هیچ جای دیگری توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
■ چم(معنی) واژگان این ترانه:
(1) #مولیان: رودی در بخارا که سامانیان در نزدیکی آن، ارگ و کاخی بزرگ داشتند
(2) #آموی: دشتی گسترده و فراخ از ریگ در کناره رود جیحون
(3) #جیحون: [ ج َ ] یا رود #بلخ که به #خوارزم می ریزد. نام دیگرش #آمودریا است و آبی است میان خراسان و ماوراءالنهر نزدیک بلخ که از فلات پامیر سرچشمه گرفته پس از گذشتن از #خیوه به دریاچه ٔ #خوارزم یا #آرال می ریزد. رود جیحون به همراه رود #سیحون یا #سیردریا، بخش ماوراءالنهر یا فرارودان را ساخته اند.
(4) خنگ: جامه سپید، سپید.
روان پاک نیاکان خوش سرشت، نیک آیین #ایرانیان شاد باد💐🙏
https://t.me/LoversofIRAN/6245
Telegram
Lovers of IRAN
بوی جوی مولیان
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN
این پارچه موسیقی در #تاجیکستان و #ازبکستان دوستداران بسیاردارد
آواز: بانو #مرضیه و استاد #بنان
/بیات اصفهان/
آهنگساز #روح_الله_خالقی
شعر #رودکی
ای #بخارا شادباش و دیر زی
@LoversofIRAN