زبان‌شناسی همگانی
10.4K subscribers
630 photos
164 videos
968 files
542 links
کد شامد 1-1-717929-61-4-1

احراز هویت کانال در سامانه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
http://t.me/itdmcbot?start=linguiran

در اینستاگرام
https://instagram.com/linguiran

اولین مطلب کانال
https://t.me/linguiran/3

پیشنهاد و انتقاد
@linguirani
Download Telegram
حذف شدن مصوت‌ها در هنگام ساخت بعضی از واژه‌های یونانی و لاتین که وارد انگلیسی شده‌اند:

هرگاه به دنبال مصوت پایانی یک تکواژ، مصوت دیگری بیاید، اکثر اوقات آن مصوت پایانی حذف می‌شود. مانند:
cello + ist = cellist
نوازنده ویولنسل
در خود کلمه cello به معنی 'ویولنسل' مصوت o به تلفظ درمی‌آید، اما وقتی که پسوند ist- می‌گیرد، مصوت o حذف می‌شود. البته حذف شدن e گنگ از آخر کلمات انگلیسی هیچ ارتباطی به این قاعده ندارد:
nude + ist = nudist
مثال دیگر:
America + an = American
آمریکایی
می‌دانید که کلمه America برگرفته از واژه لاتین Americus است که نام کاشف و دریانورد ایتالیایی آمریکو وسپوس یا آمریگو وسپوچی Amerigo Vespucci است که وی در سال 1501 با کشتی به آمریکای جنوبی سفر کرد و برای اولین بار نشان داد که برخلاف نظر کریستف کلمب، برزیل و سواحل هند غربی (جزایر دریای کارائیب) هیچ ربطی به هند یا هندوستان آسیا ندارد و در واقع دنیای جدیدی برای ساکنان قاره‌های اروپا، آسیا و آفریقا محسوب می‌شود.
این قانون حذف مصوت پایانی نه تنها در مورد افزودن پسوند‌ها به بن‌ها صادق است بلکه در مورد پیشوندها نیز به کار می‌رود. مانند:
Anti + Arctic = Antarctic
قطب جنوب
می دانید که anti پیشوند است به معنی "ضد" و خود the Arctic هم به‌معنی 'قطب شمال' است که از کلمه arcticus لاتین گرفته شده و از arktikos یونانی به معنی خرس و یا دب‌اکبر Ursa Major می‌آید. مثال دیگر:
anti + agon + ize = antagonize
کسی را با خود بد کردن و دشمن ساختن، که از مصدر antagonizesthai یونانی به معنی 'جنگیدن' می‌آید و آن هم در نهایت از ریشه agon به معنی 'مبارزه' می‌آید.
هم‌چنین در زبان یونانی گاهی قبل از مصوت جزء دوم، یک/h/ هم وجود دارد که آن هم اغلب اوقات حذف می‌شود، البته نه همیشه. مانند:
ana + hode = anode
قطب مثبت الکترود
cata + hode = cathode
قطب منفی الکترود
در زبان یونانی پیشوند ana به معنی 'بالا' و پیشوند kata به معنی 'پایین'
و ریشه hodos به معنی 'راه' است
کلمه method هم از همین ریشه است که با پیشوند meta ساخته می‌شود.
البته در خط یونانی صامت h وجود ندارد ولی واکه‌های ساده و مرکب و هم‌چنین حرف rho می‌توانند به صورتهای
smooth breathing و
rough breathing
خوانده شوند که در صورت دوم یعنی در حالت rough breathing در خط لاتین با حرف h نشان داده می شوند.

#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
روزه در متون مانوی پارتی ro:žag و در متون مانوی فارسی میانه (ترفانی) به‌صورت ro:zag آمده است.
بن مضارع فعل -ro:zag pāy برای اصطلاح "روزه گرفتن" به کار رفته است.
برای اصطلاح "باز کردن روزه" یا همان "افطار" یا "گشودن روزه" در متون مانوی پارتی عبارت ro:žag wišâdan آمده است.
در متون اولیه فارسی دری به جای "افطار" از عبارت "روزه‌گشا" استفاده می‌کردند. حتی به‌جای "روزه گرفتن" در بعضی از لهجه‌ها اصطلاح "روزه رفتن" رایج است.
عبارت "روزه مریم گرفتن" در اصطلاح شاعران یعنی "خاموشی گزیدن".
#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
در فارسی باستان و فارسی میانه واج /ژ/ وجود نداشته و این /ژ/ های فارسی بازمانده زبان پهلوی اشکانی یا پارتی است. البته منظورم کلمات اصیل فارسی است نه واژه‌های فرانسوی دخیل در فارسی که آنها هم واج /ژ/ دارند.
برای مثال در واژه "شیر اوژن" جزء "اوژن" از زبان پارتی (پهلوی اشکانی) گرفته شده‌ است. هرگاه در ریشه هندواروپایی اولیه واج /ک/ یا /گ/ داشته باشیم در ماده مضارع فارسی باستان به جایش به ترتیب واج /چ/ یا /ج/ خواهیم داشت:
ماده فارسی باستان<ریشه هندواروپایی
/k/ /č/ چ
/g/ /j/ ج
یکی از انواع ده‌گانه ساخت ماده مضارع این است که به ریشه، فقط a اضافه می‌کنیم. از ریشه -gan یا -jan به معنی 'زدن' ماده مضارع -jana در می‌آید که وقتی با پیشوند -ava بیاید خواهیم داشت:
ava- + jana- ozan- فارسی میانه
ava- + jana- ožan زبان پارتی
پس "اوژن" در کلمه "شیر اوژن" به معنی "شیر افکن" از زبان پارتی گرفته شده است.
#فریبرز_کوچکی‌_زاد
🇮🇷 @linguiran
کلمه "کسری" خودش معرب کلمه "خسرو" است و کلمه خسرو (به‌ معنی نیک‌نام) در اوستا به صورت -husravah آمده است که از سه جزء ساخته شده، پیشوند -hu به معنی "خوب" و ریشه
sru- یا srav-
به معنی "شنیدن" و پسوند اسم‌ساز
-ah
و جمعا یعنی "کسی که او را نیک می‌شنوند" یا "نیک‌نام"
اما "قیصر" در متون پهلوی به صورت
"کیسر" kēsar با یای مجهول آمده است و در فارسی میانه ترفانی هم با حرف کاف و هم با حرف قاف نوشته شده است.
"قیصر" شکل معرب این کلمه است. اصل کلمه لاتین و به صورت Caesar "سزار" بوده است.
در لاتین مصدر caedere یعنی "بریدن"
وعبارت "â caesô mâtris ùterĕ"
یعنی: "از زهدان بریده مادرش".
در زبان لاتین caesus صفت مفعولی گذشته یا past participle است از مصدر caedere "بریدن" و واژه سزارین در اصل صفت بوده، دقیق‌تر بگوییم اصلش:
caesarian section
بوده یعنی "بریدن سزاری یا سزار مانند".
می‌دانید که شایع است جولیوس سزار به طریق "سزارین" زاده شده یعنی پهلوی مادرش را شکافتند و او به دنیا آمد.
نام اصلی او Caius Julius بوده و Caesar لقب او می‌باشد که بعدها لقب سایر امپراتوران روم و هم‌چنین لقب امپراتوران اتریش و آلمان هم شد.
درضمن نام ماه July در ابتدا Quintilis به‌معنی "پنجم" بود. چون جولیوس سزار در این ماه به دنیا آمده بود سنای روم به مناسبت جشن تولد این امپراتور در این ماه نام این ماه را به lulius تغییر دادند که می شود: "منسوب به جولیوس".
جالب این است که برای امپراتور بعدی هم که سزار آگوستوس بوده به معنی "قوی" یا "محکم" نام ماه بعدی را هم عوض کردند و آن را از sextilis به معنای "ششمی" به
Augustus mensis
یا ماه آگوست تغییر دادند.
نه تنها نام ماه را تغییر دادند بلکه چون ماه July سی‌ویک روز بود ولی ماه August سی روز، آمدند یک روز از ماه فوریه کم کردند و ماه August را سی‌ویک روز اعلام کردند. قبلا ماه‌ها یکی در میان سی‌و‌یک روزه و سی روزه بودند که این ترتیب به خاطر ماه آگوست به هم خورد.
کلمه "سزار" لاتین با "کایزر" آلمانی و "تزار" روسی هم ریشه است.
پسوند cide- انگلیسی هم از این ریشه لاتینی می‌آید ولی این پسوند بیشتر به معنی "کشتن" است. مانند:
insecticide حشره کش
regicide قاتل شاه
می‌دانید که insect یعنی حشره. در لاتین animal insectum یعنی جانوری که داخل بدنش بخش بخش و جدا شده است. چون بدن حشرات از سه قسمت مجزا ساخته شده است به آن در لاتین in.sect.um می‌گویند.
پیشوند -in یعنی "داخل" ، sect یعنی "بریدن، بخش کردن" و um- اسم‌ساز است.
هم‌چنین می‌دانید که در لاتین rex یعنی"شاه" که با "راجه" سانسکریت یکی است و "مهاراجه" در اصل یعنی "شاه بزرگ".
این پسوند cide- در انگلیسی گاهی به معنی "کشتار" یا "قتل" است. مانند:
homicide آدم‌کشی، قتل نفس
suicide خودکشی، خودکشی کردن
می‌دانید که در لاتین sui یعنی "خود" هم‌چنین homo یعنی "مرد" یا "انسان".
در زبان پهلوی هم به فرزندی که به صورت سزارینی زاده شده باشد، می‌گفتند:
pannābagzādag

#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
واژهٔ "فریبرز" در کتاب معجم‌التواریخ به‌صورت "برزفری" ذکر شده است و می‌گویند که فردوسی به‌خاطر رعایت کردن بحر متفارب که از رکن فعولن (U _ _) تشکیل می‌شود ناچار شده است که آن را به صورت "فریبرز" بیان کند.
در کتاب تاریخ طبری و تاریخ بلعمی این اسم به صورت "Borzāfarah" ذکر شده است. هم‌چنین در فارس‌نامه ابن‌بلخی هم این اسم به‌صورت "zarafah" آمده است که ما را به یاد واژه Borzāphranes از سرداران پارتی می‌اندازد.
واژهٔ "فرنگیس" هم در ترجمه عربی البنداری از شاه‌نامه به صورت "فری‌کیس" آمده و در شاه‌نامه ابومنصور محمدبن‌عبدالرزاق و ابومنصور معمری هم احتمالا به‌صورت "گیس‌فری" بوده است. در کتاب "غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم" از ثعالبی این اسم به صورت "کسی‌فری" /Kasīfarī /ذکر شده است. در تاریخ طبری به صورت‌های Vasfāfarīd و Vasfafarah آمده است. هم‌چنین در بندهشن به‌صورت Vīspān-fryā آمده‌ است.
#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
درباره ریشه واژه "خاویار"

ریشه -aw- , *awi- , *awei* در هندواروپایی آغازین به معنی "مرغ" یا "پرنده" است. در زبان لاتین avis یعنی "مرغ" یا "پرنده". در انگلیسی avian یعنی " مرغی" یا "وابسته به پرندگان". هم‌چنین aviation انگلیسی یعنی "هوا نوردی، پرواز". در واژه انگلیسی ostrich به‌ معنی "شترمرغ" جزء اول آن از همین واژه avis لاتین به معنی "پرنده" است.
در اوستا -viš* یعنی "مرغ" یا "پرنده"که از ریشه - wāy* به معنی "پرواز کردن" است. در فارسی میانه way و wāyendag یعنی "پرنده" و ماده مضارع -wāy به معنی "پرواز کردن" موجود است. هم‌چنین در فارسی دری "ویش" یعنی "مرغ موش‌ربای، زغن"
در اوستا از این ریشه هندواروپایی
*aw-, *awi-, *awei-
واژه -āvaya به معنی "خایه، بیضه، تخم" ساخته می‌شود. هم‌چنین در اوستا واژه -ap-āvaya یعنی "اخته کردن، خایه کشیدن، بی‌خایه ساختن".
این واژه -āvaya با گرفتن پسوند ka- و با افزودن -x غیر اشتقاقی در آغازش به -xāvayaka* تبدیل می‌شود که از آن در فارسی میانه واژه "xāyag" به معنی "خایه، بیضه، تخم" به‌دست می‌آید. واژه "خاویار" فارسی در اصل به معنی "خایه دار، دارای تخم" است و ظاهرا فارسی میانه آن
به‌صورت xāwadār* و شکل پارتی آن به صورت xāyadār بوده است. در ترکی عثمانی hāvyār بوده است که از طریق آن به زبان‌های اروپایی راه یافته است. در انگلیسی و فرانسه caviar و در آلمانی Kaviar می‌شود. در عربی به‌صورت "الخبیاری" al-xebyārī به معنی "تخم‌ ماهی" آمده است و ادی شیر آن را معرب "xāya-bar" به معنی "بسیار تخم ریزنده" و واژه "خاویار" ترکی را از همین واژه فارسی می‌داند. استاد معزز دکتر علی نورایی هم‌ریشه واژه "خاویار" را در فارسی میانه xāyag-bar ذکر کرده است.
در برهان قاطع واژه "خاگ" به معنی "بیضه یا تخم مرغ " آمده است. که آن هم از همین واژه xāyag فارسی میانه مشتق شده است.
"خاگینه" به معنی "خوراکی است از تخم‌مرغ که زرده و سفیده را به هم زده، در روغن سرخ می‌کنند و گاهی شکر یا قند بریزند" (فرهنگ نظام). این واژه هم از همین ریشه است و ساخته شده از "خاگ" و پسوند "-ینه" ina- که بازمانده پسوند ēna- و ainaka- است.
واژه انگلیسی egg "تخم‌مرغ" هم از همین ریشه هندواروپایی است. در ژرمانیک آغازین به صورت (ajja(m* بوده است و شکل لاتین آن می‌شود ovum که به معنی "تخم" است. واژه ovule "تخمک" هم از همین ریشه است. این واژه شکل مصغر ovum "تخم" است. چون در لاتین می‌شود: ovulum که به صورت ovule به فرانسوی بعد به انگلیسی رسیده است.
هم‌چنین واژه انگلیسی ovary "تخمدان" از همین ریشه است. در لاتین ovarius یعنی: "نگهدارنده تخم".
در پایان اضافه می‌کنم که خود واژه "تخم" در اوستا می‌شود: taoxman و فارسی باستان آن -taumā است که در اصل به معنی "نژاد" یا "فامیل" و "تخم و طایفه" است. در فارسی میانه می‌شود: tőxm یا tôhm .
لغت "بیضه" هم در عربی با واژه "بیاض (سفید، سفیدی، سفیده تخم مرغ) هم‌خانواده است.
#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
درباره  نام "چیش پیش"
"چیش پیش" پسر و جانشین "هخامنش" حدود سال 610 پ.م. شاه انشان بود.
"کورش" و "داریوش" هردو از تبار او هستند. چیش پیش دارای دو فرزند به نام‌های "کورش (کورش اول)" و "آریارمنه" بود.
"کورش بزرگ (کورش دوم)" که پدر "کمبوجیه (کمبوجیه دوم)" و "بردیا" است خودش پسر "کمبوجیه اول" بود و "کمبوجیه اول" پسر "کورش اول" بوده که فرزند "چیش پیش" است.
"داریوش (بزرگ)" پسر "ویشتاسپ" و خود "ویشتاسپ" پسر "ارشام" بود. "ارشام" هم پسر "آریارمنه" بود که فرزند دیگر "چیش پیش" است.
در متن بابلی استوانه کورش (منشور کورش) از Ši-iš-pi-iš  به عنوان نام پدر نیای کورش بزرگ یاد شده است و این می‌رساند که هم کورش اول و هم آریارمنه ذکر شده در کتیبه‌های فارسی باستان هر دو فرزندان چیش پیش بوده‌اند و خویشاوند بودن کورش و داریوش هخامنشی درست می‌باشد.
نام چیش پیش در سنگ نوشته‌های فارسی باستان به صورت:
Č-i-š-p-i-š   چیش پیش
و در متن ایلامی به صورت: Şi-iš-pi-iš و در متن اکدی به صورت:  Ši-iš-pi-iš آمده است.
در الفبای خط میخی فارسی باستان ، بر خلاف حرف d که به سه صورت جداگانه
d(a),   d(i),   d(u)
نوشته می‌شود، یعنی سه نماد برای حرف (د) داریم، حرف (چ) فقط یک نماد برای نوشتن دارد: (č(a  یعنی برای نوشتن  (č(i یا (č(u نمادی یک حرفی نداریم و برای نوشتن صدای (چی) باید حرف i فارسی باستان هم بعد از این حرف (č(a بیاید تا مجموعا či خوانده شوند. اما مشکل اینجاست که این ترکیب حرف (č(a با حرف i می‌تواند به دو صورت خوانده شود: هم (چی)  či و هم (چئی) ča(h)i  که دراین‌گونه موارد برای شناختن تلفظ صحیح کلمه باید از املای متن ایلامی، اکدی یا یونانی کلمه کمک بگیریم. در کتاب دستور فارسی باستان Kent و نیز در کتاب
Graeco-Persian Names
شکل یونانی "چیش پیش" به صورت‌های:
Τεασπιs  و  Τεισπηs
آمده است و چون بعد از حرف T یونانی واکه‌های ει و  εα داریم (یعنی بعد T واکه ساده ι  نیامده است) همین موضوع باعث شده که افرادی چون یوستی، والتر هینتس، هاید ماری کخ و... این نام فارسی باستان را به صورت "چئیش پیش" Ča(h)išpiš بخوانند، درحالی‌که این استدلال اشتباه است. چون‌که در نوشته‌های هرودوت املای Tispēs هم، علاوه بر املای Teispēs آمده است. به‌هر‌حال، در املای یونانی به جای واج /š/ ما واج /s/ داریم و می‌دانیم که /s/ هندواروپایی آغازین پس از واکه‌های i و u (چه کوتاه، چه بلند، چه مرکب)، پس از r (چه r آوایی، چه r همخوان) و پس از همخوان‌های انسدادی کامی و نرم‌کامی آرین آغازین به /š/ تبدیل می‌شود.
در فارسی باستان نقش ablaut  در آخرین هجای ستاک اسمی را نمی‌توان نادیده گرفت. برای مثال واژه مرد، که در حالت فاعلی به صورت martiya است در حالت ندایی به صورت martiyā در می‌آید که آخرش ā دارد یعنی یک a به آن افزوده می‌شود. همین‌طور نام چییش پیش Čišpiš (در حالت فاعلی) وقتی که حالت اضافی به خود می‌گیرد به شکل Čišpaiš در می‌آید یعنی i به ai تبدیل می‌شود.
شایان توجه است که بیشتر نام‌های فارسی باستان از قبیل:
Gaumata- و Ka(m)būjiya-
همانند نام‌های هندواروپایی آغازین به صورت اسم مرکب بودند یعنی از دو ستاک ساخته می‌شدند.
گاهی نیز مانند اسم‌های:
(h)U-vaxštra- و Fra-varti-
جزء اول‌شان جداناپذیر و یا به صورت پیشوند حرف اضافه‌ای بوده که البته ممکن است بعضی از این نام‌ها شکل  کوتاه‌شده نام طولانی‌تری بوده باشند. اسم‌های خودمانی (اسم‌های مصغر محبت‌آمیز مانند "مملی" به جای "محمدعلی")  معمولا فقط به جزء اول محدود می‌شدند که ممکن بود به آخرشان یک پسوند اضافه بشود و یا نشود. مانند:
Bard-iya, Arša-ka, Xšaθr-ita,
Martiya, Frāda
البته نام‌ها و کنیه‌هایی وجود دارند که بیانگر صفات اشخاص هستند.
مانند:  Dā-darši "شجاع" که دوگان‌سازی شده است.
برخی از نام‌ها نیز به حرفه دلالت می‌کردند و برخی پدر نامی بودند که نمایشگر نسب پدری است. مانند:
Mardun-iya
(نام پدر -Gaubruva) که تحت‌اللفظ به معنی: "می فروش" است.
با وجود این، برخی نام‌های فارسی باستان از قبیل: "چیش پیش"، "کورش"، "آرخه"، "داتووهیا" از نظر ریشه‌شناختی مشخص نمی‌باشند.
نام "چیش پیس" احتمالا ایرانی است، ولی ریشه‌اش مشخص نیست  و به نظر نمی‌رسد که با Tešupa (ایزد توفان در میتانی) و یا با Teušpa "فرمانروای سیمریایی) و یا با نام و لقب ایلامی
Za-iš-pi-iš-ši-ya
مرتبط باشد. (ر.ک. به "Cišpiš" در دایره‌المعارف ایرانیکا و نیز دستور فارسی باستان کنت)
#فریبرز_کوچکی_زاد 
🇮🇷 @linguiran
در زبان‌شناسی تاریخی باید به سیر تحول واج‌ها نگاه کرد. کلماتی که در یونانی حرف X (خی) داشته باشند، وقتی که طی مراحلی به انگلیسی می‌رسند آن حرف (خی) با ch نوشته می‌شود و به صورت (ک) خوانده می‌شود. هم‌چنین همین حرف (خی) یونانی وقتی که به فرانسوی وارد می‌شود در یک دوره‌ای صدای (ش) می‌دهد و با ch نوشته می‌شود. مثل همین واژه chimie (شیمی). برای روشن‌تر شدن موضوع، یک مثال دیگر می‌زنم: کلمات cap و chief و chef هرسه در انگلیسی کنونی موجودند:
Cap = کلاه c = /ک/
Chief = رئیس ch = /چ/
Chef = سر آشپز ch = /ش/
با وجودی که تلفظ و املا و حتی معنی این واژه‌ها اندکی باهم متفاوت است اصل هر سه کلمه یکی است و آنها تحول‌ یافته تنها یک واژه هستند و هر سه آن‌ها در نهایت همان کلمه Kaput لاتین به معنی "سر" هستند که در سه دوره متفاوت وارد انگلیسی شده‌اند وبه همین خاطر املا و تلفظ و معنی‌شان کمی با هم فرق دارد:
اولی یعنی cap مستقیما از زبان لاتین وارد انگلیسی باستان شد و همان صدای
/ک/ خود را حفظ کرده‌است. دومی یعنی chief همان واژه kaput لاتین است ولی خیلی دیرتر وارد زبان انگلیسی شد. در حقیقت آن موقع کشور روم کوچک‌تر شده بود و زبان لاتین در سرزمین گل‌ها یعنی فرانسه دیگر به فرانسوی تبدیل شده بود [یعنی آن موقع لاتین به زبان‌های فرانسوی، اسپانیایی، پرتغالی، رومانیایی و خود ایتالیایی تحول پیدا کرده بود]
آن موقع در فرانسه این کلمه با صدای
/چ/ تلفظ می‌شد که به انگلیسی رسید و هنوز هم chief در انگلیسی صدای /چ/ دارد و سومی یعنی chef مستقیما از فرانسوی جدیدتر یعنی اندکی پس از آن گرفته شد، در این موقع کلماتی که در لاتین با صدای /ک/ بودند در زبان فرانسوی به صورت /ش/ به تلفظ در می‌آمدند و با همان صدای /ش/ به انگلیسی رسید و chef هنوز هم صدای
/ش/ دارد.
#فریبرز_کوچکی_زاد

🇮🇷 @linguiran
معنای واژهٔ فارسی #رایانه

واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بوده‌است. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتق‌های زیادی نیز از آن گرفته شده بوده است. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در فرهنگ واژه دهخدا چنین آمده: رایاندن
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر می‌خواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمی‌آمده. (بسنجید با واژه‌یِ فارسیِ میانه‌یِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شده‌است). این واژه از ریشه‌یِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه به‌صورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) به‌کار رفته. از این ریشه ستاک‌هایِ حالِ و واژه‌هایِ زیر در فارسیِ میانه و نو به‌کار رفته‌اند: -ā-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ آرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
-pati-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود؛ و
-rādz-ta*یِ ایرانیِ باستان> rāst ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ راستِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
این ریشه‌یِ ایرانی از ریشه‌یِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمده‌است. از این ریشه در هندی rāj-a به معنیِ «هدایت‌کننده، شاه» (یعنی کسی که نظم می‌دهد)
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن»
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای مانده‌است. در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاکِ حالِ فعل‌ها می‌چسبانند تا نامِ ابزارِ آن فعل‌ها به‌دست آید (البته با این فرمول مشتق‌های دیگری نیز ساخته می‌شود، امّا در اینجا تنها نامِ ابزار مدِّ نظر است)؛ برای نمونه از مالـ- (یعنی ستاکِ حالِ مالیدن) + -ـه، ماله «ابزار مالیدنِ سیمان و گچِ خیس»
گیر- (یعنی ستاکِ حالِ گرفتن) + -ـه، گیره «ابزار گرفتن»
پوشـ- (یعنی ستاکِ حالِ پوشیدن) + -ـه، پوشه «ابزار پوشیدن» (خود را جایِ کاغذهایی بگذارید که پوشه را می‌پوشند!)
رسانـ- (یعنی ستاکِ حالِ رساندن) + -ـه، رسانه «ابزار رساندنِ اطّلاعات و برنامه‌هایِ دیداری و شنیداری»
حاصل می‌گردد. در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= e- یا همان a-) را به ستاکِ حالِ «رایانیدن» یعنی رایانـ- چسبانده‌اند تا نامِ ابزارِ این فعل ساخته شود؛ یعنی «رایانه» به معنایِ «ابزارِ نظم بخشیدن و سازماندهی (ِ داده‌ها)» است. سازندگان این واژه به واژه‌یِ فرانسویِ این مفهوم، یعنی ordinateurتوجّه داشته‌اند که در فرانسه از مصدرِ ordre «ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنادهیِ واژه‌یِ رایانه برایِ این دستگاه جامع‌تر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور می‌شود که computerبه معنایِ «حسابگر» یا «مقایسه‌گر» است، حال آن‌که کارِ این دستگاه براستی فراتر از «حساب کردن» است.

#فریبرز_کوچکی_زاد
🇮🇷 @linguiran
درباره واژه "مهر"

اصولا واژه‌هایی که اسم خاص هستند بیشتر اوقات محافظه‌کارند و همان صورت باستانی‌تر خود را حفظ می‌کنند و مواردی پیش می‌آید که با قوانین فونولوژی آن زمان جور درنمی‌آید و به یک دوره قبل‌تر برمی‌گردند.
به‌عنوان مثال در مورد واژه Miþra (یا Mithra) به معنی "مهر" یا "ایزد مهر" ، همان‌گونه که واژه اوستایی puþra (یا puthra) به معنی "پسر" در فارسی باستان به "puça" تبدیل می‌شود. ما انتظار داریم که بر اساس قوانین فونولوژی فارسی باستان، واژه Miþra (یا Mithra) هم به شکل قانون‌مند Miça دربیاید، ولی این‌طور نمی‌شود. یعنی اسامی خاص قدیمی، ویژگی‌های قبلی خود را حفظ می‌کنند و تغییر نمی‌کنند. صورت "میثرا" از زبان مادی به فارسی باستان رسیده است. این واژه در فارسی باستان در اصل باید به صورت miça با (س) مشدد می‌رسید. چون که واجهای /پ/ و /ت/ و /ک/ در ایرانی باستان وقتی که قبل از یک همخوان قرار می‌گیرند به واج سایشی بی‌واک یعنی به ترتیب به واج‌های /ف/ و /ث/ و /خ/ تبدیل می‌شوند که البته خوشه همخوانی thr (ثر) در فارسی باستان به یک‌ نوع (س) مشدد تبدیل می‌شود که با نشانه ç نمایش داده می‌شود.
مثال برای تبدیل p به f
OP. fra-
Av. frā
Skt. pra
Gk. pro (فونت یونانی ندارم)
Lt. pro
مثال برای تبدیل k به x
OP. xrathu- خرد
Av. xtathu- یا xratav-
Skt. kratu خرد یا قدرت
Gk. kratus قوی
و همین‌طور برای تبدیل t به th
Skt. mitra-
Av. mithra-
در فارسی باستان مطابق قانون باید شکل -miça با (س) مشدد را داشته باشیم که نداریم. به جای آن در فارسی باستان همان شکل -mithra داریم که بازمانده صورت زبان مادی این واژه است. حال می‌پردازیم به معنی این لفظ و ساخت این واژه:
واژه "میترا"ی سانسکریت با افزودن پسوند tra- سانسکریت (در اصل tras-* هندواروپایی که در سانسکریت به trah- و بعد به tra- تبدیل می‌شود) به ریشه هندواروپایی -mei* (در سانسکریت -mi*) ساخته می‌شود:
*mi- + -tra = mitra
این ریشه -mi سانسکریت که شکل هندواروپایی آغازین آن -mei* است در اصل به معنی "رفتن"، "حرکت کردن" است. این ریشه دارای مشتقاتی است که اشاره می‌کند به مبادله کالا و خدمات در داخل یک جامعه که مطابق آداب و رسوم باشد.
"مهر" به معنی "دوست" یا "دوستی" از واژه -mitra* هندوایرانی به معنی "پیمان، ایزد پیمان به دست می‌آید.
#فریبرز_کوچکی_زاد

🇮🇷 @linguiran