کتاب دانش
3.03K subscribers
747 photos
487 videos
383 files
1.02K links
📚از بَس کتاب در گِرُوِ باده کرده ایم ، امروز خشتِ میکده ها از کتابِ ماست .📚

ارتباط با ادمین :
@marymdansh
کانال ما در ایتا :
https://eitaa.com/ktaban
Download Telegram
جاه‌طلبی؛ مرگِ تفکر است.
- ویتگنشتاین

.
👍9👌4
کتاب دانش
..... 📖 صندوقچه قسمت ششم داستان‌های کوتاه برای اینکه راحت می‌روی سراغ... برادر با ملایمت گفت: نه اصلا، وقتی پولم تمام بشود از تو خواهش می‌کنم یک‌کمی از پولت را به‌من بدهی.‌ همان‌طور که رسم خواهر برادری است. مطمئنم که تو با کمال‌میل به‌من قرض…
....

داستان‌های کوتاه

📖 صندوقچه قسمت هفتم

زن بیچاره، به‌نظرم،
چطور بگویم، به‌نظرم رسید که
مسحور وسایل شده، آره،
مسحور کلمهٔ درستی است.
او هیچ‌وقت آن همه وسیله را
یک‌جا ندیده بود.‌
می‌فهمی، آره، آره، وقتی داشتم
برمی‌گشتم به‌نظرم رسید که
آن‌ها را با تحسین و شیفتگی نگاه
می‌کند.
- با تحسین و شیفتگی، منظورت
چیست؟
- آره، فکرش را بکن، تجمل که
هیچ، زن بینوا هرگز کوچک‌ترین
وسیلهٔ رفاهی در زندگیش نداشته،
همیشه در فلاکت زندگی کرده و
حالا، ناگهان این همه وسیلهٔ
عجیب و غریب از آسمان برایش
پائین افتاده...

دخترک درست در آستانهٔ در،
متوجه‌ تغییرات شد. تغییرات کاملا
مشخص بود.
آن صورت پیر که دخترک چیزی
جز ترشرویی، لجاجت و موذیگری
در آن ندیده بود،
اینک می‌درخشید. حتی جوان‌تر
به‌نظر می‌رسید و چشم‌ها برق
شادی می‌زد. ‌پیرزن گفت:
- اوه، چه‌عجب آمدی. ‌از شهر
می‌آیی؟ بیا تو.
با لبخند و حرکتی برای خوشامدگویی،
دوباره گفت:
ببین ژاندارم‌ها برایم چه‌چیزهایی
آورده‌اند؟
او وسایلی را که دور تا دور اتاق
چیده شده بود با دست نشان داد،
اشیائی نو و لوکس و بی‌تناسب که
در سایه روشن اتاق می‌درخشیدند.
سپس با صدایی که از غروری
پنهان و فروخورده می‌لرزید،
تکرار کرد:
ببین چقدر قشنگ‌اند، کار هم می‌کنند.
رادیو را روشن کرد.
- برق‌کار به‌من یاد داد که چطور
به کارش بیاندازم.

در یخچال را باز کرد. در محفظهٔ باز
خالی یخچالی که از جنس نیکل و
لعاب بود، یک بشقاب چینی گلدار
با یک سوسیس دیده می‌شد.
پیرزن با حالتی جدی سری تکان داد
و افزود: گوشت را تازه نگه‌می‌دارد.
مخلوط‌کن را روشن کرد، صدای
غژ‌غژ دستگاه بلند شد.
گفت: برق‌کار همه‌جا پریز گذاشته،
پریز.‌
پیرزن کلمهٔ فرانسوی پریز " را تازه
یاد گرفته بود، دوباره تکرار کرد.
از رادیو صدای موسیقی بسیار
ملایمی به‌گوش می‌رسید.
پیرزن سرش را با لبخند به‌سمت
رادیو خم کرد و گفت:
قشنگ است. و افزود:
این مونس من است.
سپس بعد از چند لحظه مکث،
انگار که می‌خواست همه‌چیز را
در یک کلمه خلاصه کند،
به دخترک گفت:
می‌بینی؟ می‌بینی...
دخترک گفت بله می‌بینم.
دختر جوان مات و مبهوت مانده
بود. پیرزن در کشویی را باز کرد،
شییء را از آن بیرون اورد، که یک
دوربین عکاسی بود.
دوربین را مانند تحفه‌ای گرانبها بین
دو کف دستش گرفت و به دخترک
نزدیک شد، گفت:
این به‌درد من نمی‌خورد، برای زنِ
پیری مثل من جالب نیست. وقتی
مریض بودم تو آمدی و به من
کمک کردی. تو دختر کوچولوی
مهربانی هستی. این را به تو
می‌بخشم. بگیر.

نوشتهٔ؛ ژان_لویی_کورتی

ادامه دارد.

...📚🌟🖊
👍72
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرچیزی که
متقابل باشد
تا ابد ادامه دارد،
مثل؛
درک ، ادب ، احترام ،
توجه ، عشق ، محبت
..

📚🌒
❤‍🔥4👍43👎1
📚

📖 #حکایت

داستان تکراری " چوب و پیاز و سکه "
در ایران!

گناهکاری را نزد حاکم بردند.
حاکم گفت:
یکی از این سه مجازات را انتخاب کن:
" یا یک‌من پیاز بخور یا ۱۰۰ سکه بده
" یا ۵۰ چوب بخور "

مرد با خودش گفت:
وقتی می‌شود پیاز خورد کدام عاقلی
چوب می‌خورد یا پول می‌دهد؟

برایش پیاز آوردند. دو پیاز که خورد،
دهانش سوخت.
گفت: درد چوب از پیاز کمتر است.
چوب بزنید!

هنوز ده چوب نزده بودند که
اشکش درآمد و با خودش فکر کرد:
آدم عاقل تا پول دارد
چرا چوب بخورد؟ "
۱۰۰ سکه داد و آزاد شد.
حاکم گفت:
کار آخر را اگر اول انجام‌ می‌دادی
لازم نبود هم چوب بخوری هم پیاز
را و در آخر سکه هم بدهی "

این خلاصهٔ بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها
در ایران است.
در آخر کار و بعد از صرف هزینه بسیار
همان کاری را انجام می‌دهند که اول
انجام می‌دادند!

اول از اساس تکذیب می‌کنند و
انکار می‌کنند و می‌گویند هرکس‌
این حرف را بزند معاند است
بعد کمی قبول می‌کنند که
" بوده اما این‌طور نبوده "
بعد می‌گویند " این‌طور بوده ولی
کار دشمن بوده "
بعد که دیگر راهی باقی نمی‌ماند
از مردم رشید، فهیم همیشه در صحنه
و ... می‌خواهند کمک کنند
و در اخر هم اعتماد اجتماعی را
مخدوش می‌کنند
هم هزینه می‌دهند هم به مردم
و کشور خسارت وارد می‌کنند
و .‌‌‌‌‌..

@ktabdansh 📚📚
...📚
👍102
گفتند:
مردانِ خدا را در مسجد جوئیم؟

گفت:
در خرابات هم بجوئید که آنجا باشند.

- ابوسعید ابوالخیر
حسنات العارفین
...📚
4👍3👌2
Arbab Pontila-Lankarani.pdf
15.5 MB
📚#ارباب_پونتیلا_و_برده_اش_ماتی

نمایشنامه‌ای درخشان از ؛
#برتولت_برشت

پونتیلا هنگامی که مست
می‌کند آدم مهربانی می‌شود
اما در هوشیاری سنگدل و
بی‌رحم می‌شود.
پونتیلا دختری دارد که
عاشق ماتی بَرده است...!

بزرگترین بدبختی آدمی
این است که در برابر ستم
جرأت طغیان را از دست
بدهد. جان کلام زندگی
اینجاست که طغیان بر
ضد بیدادگری دوام یابد.
زمانی‌که انسان ستم را
به آسانی تحمل کند،
شوم‌ترین دورهٔ حیاتش
آغاز می‌شود.
ارباب پونتیلا و برده‌اش ماتی

t.me/ktabdansh 📚
.
5👍4
.
فیلسوف کسی است که
می‌داند تاچه‌اندازه نادان است،
و این نادانی او را آزار می‌دهد.
بدین‌ترتیب وی هنوز داناتر از همهٔ
آن کسانی است که دربارهٔ دانش
خود از چیزهایی که نمی‌دانند،
لاف می‌زنند...

👤 #یوستین_گردر
از کتابِ، دنیای سوفی
...📚
5👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 #انیمیشن کوتاه
ساعت کار

■ داستان این انیمیشن درمورد نظمِ
میان موجوداتی است که در
لابلای چرخ‌دنده‌های ساعت مشغول
به کار هستند.‌

■ محصول فرانسه 2016

تماشاکنیم

@ktabdansh 📚📚
...📚
👍53👎1
اوه
3
📚🎧 کتاب صوتی

#مردی_به_نام_اوه

همیشه فکر می‌کردم هنوز
فرصت زیادی برای
انجام دادن هر کاری دارم..

...📚
👍5👌1
پدرم می‌گفت؛
مردم دو دسته‌اند
بخشنده و گیرنده.
گیرنده‌ها بهتر می‌خورند
اَما بَخشَندِگان بِهتَر می‌خوابَند..

- مارلو توماس

📚🌒
6👍3🔥3😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کوزه چو من
عاشقِ زاری بوده‌ست
در بندِ سرِ
زلفِ نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردنِ او می‌بینی
دستی‌ست که بر گردنِ یاری
بوده‌ست.


حکیم عمر #خیام نیشابوری
دانشمندی یگانه، در استدلال
و بیان حق ؛
" حجة الحق "

این هفته شکفتن شادی
شگفتی رحمت الهی و
خردمندی، همراهتان.

...📚🍃🌺
6😍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚
#مستند " شاهنامه فردوسی "

پژوهشگر، نویسنده و کارگردان:
عبدالرضا رحمانی‌نسب
سال انتشار: ۱۳۹۹

این #مستند روایتی تصویری از
شاهنامه است که از آغاز آفرینش
تا شکل‌گیری تمدن ایرانی و
داستان‌هایی چون فريدون،
ایرج، زال و رستم را بازگو می‌کند.

رحمانی نسب، کارگردان این اثر،
معتقد است شاهنامه تنها یک
کتاب اسطوره ای نیست،
بلکه بازتابی از تاریخ و هویت‌ایرانی
است و هدف خود را شناساندن این
اثر ارزشمند به مخاطب‌عام عنوان
کرده است.
این #مستند با استفاده از جلوه‌های
بصری و فناوری سه‌بعدی، تلاش‌دارد
مخاطب را با سیر حماسی و
نبردهایی آشنا کند که برخلاف
دیگر حماسه‌ها، با انگیزه دفاع از
سرزمین شکل گرفته‌اند.

با حضور اساتید شاهنامه پژوه:
دکتر جلال خالقی مطلق،
دکتر محمدجعفر یاحقی،
مهدی سیدی فرخد،
دکتر علیرضا قیامتی،
دکتر جلال الدین کزازی،
دکتر سجاد آیدنلو و
دکتر محمد‌رضا راشد محصل

فریدون شد و نام ازو ماند باز
برآمد برین روزگار دراز
همان نیک‌نامی بدو راستی
که کرد ای پسر سود بر کاستی
منوچهر بنهاد تاج کیان
به زنار خونین ببستش میان

@ktabdansh 📚📚
...📚
👍9
بگذارید نخستین قانون دوستی
را چنین تعریف کنیم:

تنها آنچه را شرافتمندانه است
از دوستانت بخواه و
تنها آنچه را عادلانه است برای
دوستانت انجام ده، اما منتظر
نباش که از تو تقاضا کنند.

بگذار اشتیاقت همواره حاضر باشد
و تردیدت غایب.
توصيهٔ صادقانه‌ات را آزادانه بگو.

در میان دوستانت، همواره به
مشورت خردمند خود گوش ده.

دوستان حقیقی باید به یکدیگر
توصيهٔ صادقانه کنند و این کار را
نه‌تنها با صراحت، بلکه اگر نیاز
باشد با تحکم انجام دهند.
و به این توصيه باید گوش سپرد.

• چگونه دوستی کنیم
/ مارکوس تولیوس سیسرو

سیسرو؛ سیاستمدار و فیلسوف
و خطیب رومی که با قدرت‌گیری
سزار مخالف بود.
تأثیر روشنگری‌های او بر متفکران
برجسته‌ای چون؛ جان لاک ،
دیوید هیوم ، مونتسکیو قابل
توجه بود.

تصویر ؛ سر بریده سیسرو در کنار
همسر مارک آنتونی.

...📚
👍9👏1
کتاب دانش
.... داستان‌های کوتاه 📖 صندوقچه قسمت هفتم زن بیچاره، به‌نظرم، چطور بگویم، به‌نظرم رسید که مسحور وسایل شده، آره، مسحور کلمهٔ درستی است. او هیچ‌وقت آن همه وسیله را یک‌جا ندیده بود.‌ می‌فهمی، آره، آره، وقتی داشتم برمی‌گشتم به‌نظرم رسید که آن‌ها…
.....

📖 صندوقچه

قسمت هشتم

پیرزن با آرامش و تشریفات تمام،
گویی آئینی مذهبی را به‌جا می‌آورد،
دوربین را با دو دست جلو برد.
به‌نظر می‌رسید هیجانی ناشناخته
در وجودش حس می‌کند،
نوعی شادمانی که مانند جسارت
یا گستاخی ترس‌آور بود و هم‌زمان
مانند معجونی جادویی سرمستش
می‌کرد. دوباره گفت:
بگیر، بگیر؛ دیگر.

دخترک در مسیر برگشت، سری به
مغازهٔ الکتریکی زد و وقتی از مغازه
بیرون آمد، دوربین دیگر همراهش
نبود.
در راهروی منزل، می‌خواست
مستقیما به اتاقش برود. اما مادر از
آشپزخانه صدایش زد؛
بگو ببینم پیرزن را دیدی؟
- آره.
- خوب، وسایل را فروخته؟
- نه، هیچکدام را نفروخته.
- همه را نگه‌داشته؟
- آره.
- واقعآ عجیب است! چطور به‌نظر
می‌رسید؟ آرام، تسلیم، خوشبخت؟
دخترک پاسخ طولانی نداد. فقط
گفت: خیلی خوشبخت.
- فوق‌العاده است. اما از همه‌چیز
گذشته، حالا می‌فهمیم که این زن
بیچاره....
دخترک منتظر دنبالهٔ صحبت مادر
نشد. روی پنجه پا از پله‌ها بالا رفت،
وارد اتاقش شد و به‌سمت بخاری
قدم برداشت. صندوقچه‌ای
جلوی آئینه بود. کلید را از جیبش
بیرون آورد و در صندوقچه را
باز کرد. اسکناس‌هایی را که از قبل
در صندوقچه بود، شمرد.
کمی نفس نفس می‌زد. اسکناس‌هایی
را که برق‌کار بابت خرید دوربین
به او داده بود، با دقت داخل
صندوقچه گداشت. در آن را بست
و امتحان کرد تا از بسته بودن در
صندوقچه مطمئن شود و بعد، کلید
را دوباره در جیب گذاشت.
اخمی بین ابروهایش بود،
مدت زمانی طولانی در آئینه
نگاه کرد. صورت قشنگش حالتی
پیر و چروکیده داشت.

👤 #ژان_لویی_کورتی
۱۹۱۷ - ۱۹۹۵
متولد شهر اورتز فرانسه.
استاد زبان انگلیسی نویسندهٔ
رمان‌های مشهوری چون؛
مردان جوان. قرنطینه. انسان پنهان.
چین نگرانم می‌کند و...
جایزهٔ ادبی کنکور را کسب کرده است.

ترجمهٔ خانم؛ مهوش قویمی
پایان ‌.


داستان‌های کوتاه

📖 بی‌اعتنا

نویسنده: #مارسل_پروست

قسمت اول:

مادلن دوگورو " تازه به لژ
بانو لاورانس " وارد شده بود‌.
ژنرال بوایر " پرسید:
- امشب کدام آقایان را دعوت
کرده‌اید؟ اورانش؟ لوپره؟
بانو لاورانس پاسخ داد:
- بله اورانش، لوپره را جرأت نکردم.
و درحالی‌که به مادلن اشاره
می‌کرد، افزود:
- این خانم بسیار مشکل‌پسند هستند
و دعوت لوپره تقریبآ سبب می‌شد
که با فرد جدیدی آشنا شوند.
مادلن اعتراض کرد. چندین بار
آقای لوپره را ملاقات کرده بود و
او را مرد جذابی می‌دانست...

ادامه دارد.

...📚🌟🖊
👍7😢1
نویسندهٔ معاصر ایرانی با نام مستعار
" گوهر مراد " که بر اساس شاهکار او
" گاو " فیلم مشهوری با همین عنوان ساخته شده است؟ 📚🌔
Anonymous Quiz
5%
صادق چوبک
32%
محمود دولت آبادی
63%
غلامحسین ساعدی
👍7👌2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚🍃

زندگی شما مثل یک کتاب است.
صفحهٔ عنوان آن نام شماست.
مقدمهٔ آن معرفی شما به دنیاست.

صفحات آن گزارش روزانهٔ تلاش‌ها،
کوشش‌ها، لذت‌ها و یأس‌های شما
می‌باشد.

هرروز افکار و اعمال شما در کتاب
زندگی‌تان ثبت می‌گردد.

هر ساعت تاریخچه‌ای به‌وجود
می‌آید که برای همیشه
باقی بماند.
روزی فرا‌می‌رسد که کلمهٔ پایان
باید روی کتاب شما نوشته شود.

پس کاری کنید که درمورد
کتاب‌تان بگویند :

تاریخچه‌ای است از هدف عالی ،
خدمت بی‌دریغ و
کارکرد بسیار خوب. 🥰

🍃📗 همه‌چیز امکان‌پذیر است
🖊 میجی استوارت


...📚🍃
12👍3👎1😍1💘1
تاوان - میناتو کانائه.pdf
23.2 MB
📚#تاوان

ادبیات #ژاپن

فینالیست جایزهٔ ادگار

انتقام، یک درام روانشناختی،
یک کتاب نفس‌گیر در پیچ و تاب
یک قتل، معمایی سردرگم.

اگر گناهی که شما مرتکب آن
شدید تقصیر من باشد چطور
باید آن را جبران کنم؟
من فقط در اين فکر بودم که
چطور به توکیو برگردم
درون ذهنم همه‌چیز سفید شد
و ناگهان چهرهٔ آکیه نقش بست.

#میناتو_کانائه

t.me/ktabdansh 📚
.
👍91
کتاب دانش
...... 📖 مطالعه قسمت نوزدهم عقل جوانی من یک‌بار چنین گفت: هرروز درنظر من مقدس خواهد بود. " این سخن از دهان عقل شادمان می‌آید. آن عقل شادمان من به کجا شده است؟ من قسم یادکردم از تنفر دور شوم‌. شما گفتید من عزیزانم را می‌آزارم. - برای کشتن ترحم من،…
در چشم‌ِ مگس‌ها،
قورباغه سلطانِ جنگل است نه شیر

عالیجناب #فردریش_نیچه

.
.....

📖 مطالعه قسمت بیست

ای مرد نیرومند،
بگذار ملایمت تو، آخرین غلبهٔ تو
بر نفس باشد!
همه‌گونه شرارتی را من از نفس تو
انتظار دارم، از این‌رو است که از تو
توقع نیکی دارم.
این ضعیفان، خود را نیک و صالح
می‌پندارند.
ببین؛ ستون هرقدر بلندتر می‌شود
در باطن نیرومندتر شده و قدرت
تحمل بار را دارد!
تو هم همین‌گونه خواهی شد‌ و
قهرمان برتر ورود خواهد کرد.
چنين گفت زرتشت

دربارهٔ سرزمین فرهنگ

من به‌سوی آینده رفتم، اما تنها
زمان هم عصر من بود!
مشتاق دیدار شما شدم.
باخود گفتم؛ اینجا خُمِ رنگرزی است!
پنجاه آئینه باخود داريد!
نقاب برچهره داريد!
از ادوار و اقوام و عادت‌ها و
عقیده‌های گوناگون و رنگ‌ها در
شما سخن می‌گويند! این مترسک
مرا ترسانید و فرار کردم.
می‌گویید: ما مردمی حقیقت‌پرستیم
و اعتقاد به خرافات نداریم.
چگونه ممکن است به چیزی اعتقاد
داشته باشید؟ شما انکار کنندهٔ
متحرک ذات اعتقاد و از جا درکننده
فکرید! تمام چرندیات گذشته در
افکارتان است! شما حقیقت نیمه
بازی هستید. ای مردمان
معاصر، نمی‌توانم تحمل کنم‌.
بر حیرت شما می‌خندم. اکنون به
کجا صعود کنم؟ من سرزمینی
که کشف نشده را دوست می‌دارم.
این وضع بد را تلافی خواهم کرد.
چنين گفت زرتشت

دربارهٔ درک بی‌آلایش

دیشب، هنگامی‌که ماه برخاست
به‌نظر می‌آمد، خورشیدی از خود
به‌دنیا خواهد آورد.
اما او آبستن نبود. او با وجدانی
ناراحت بر بام‌ها راه می‌رود.
وی مقدسانه و آرام بر روی قالی‌های
پرستاره قدم برمی‌دارد،
مرد درستکار، با سروصدا قدم
برمی‌دارد؛ من این تمثیل را برای
شما می‌آورم. شما، هم زمین و هم
آنچه در زمین است دوست دارید،
شما به ماه شباهت داريد، اما
معدهٔ شما بدین امر تن نداده است.
فکر شما شرمنده است که مطیع
معده شما باشد و دروغ می‌گوید:
فکر دروغگوی شما می‌گوید:
برای من عالی‌ترین کار این است که
به زندگی، بدون میل نظر کنم نه
چون سگی که از فرط اشتیاق آب
دهانش جاری است و راضی باشم
که به زندگی با ارادهٔ مرده و بدون
حرص از خودخواهی نگاه کنم.
شخص منحرف می‌گوید:
انتخاب من این است که زمین را
مثل ماه دوست بدارم و تنها با چشم
زیبایی، او را لمس کنم.
این میل معصوم نیست، بی‌گناهی و
معصومیت کجاست؟
دوست داشتن و فنا شدن باهم
خلقت شده‌اند.
دهان خود را از دروغ پر می‌کنید.
آن‌کس که به خود اعتقاد ندارد
همواره‌ دروغ می‌گوید.
همین کلمات کافی است تا حقیقت
را برای دورویان فاش کند.
زرتشت، خود یک زمانی فریب
ظواهر را می‌خورد، ولی در آن
موقع او نمی‌دانست چه کرمهای
باطنی آن را پر کرده‌اند.
نگاه کنید! ماه قبل از سپیده‌دم
چگونه کشف و رنگ‌پریده ایستاده
است!
هم‌اکنون خورشید عالم تاب با عشقی
مفرط به زمین می‌رسد.
خورشید معصومیت و میل آفریننده
است. عشق او را احساس نمی‌کنید؟
او دریا را به‌سمت خود می‌کِشد.
دریا مشتاق است به‌وسیلهٔ عطش
خورشید مکیده شود.
- همانا من به‌سان خورشید،
زندگانی و همهٔ دریاهای عمیق را
دوست می‌دارم.
- - و این است آن‌چه من ادراک
می‌‌نامم، هرچه‌ عمیق است به‌سوی
ارتفاعات من کشیده خواهد شد.
چنين گفت زرتشت

■ تمثیل نیچه از ماه و خورشید
و دریا ؛ این‌که زندگی به‌سمت
ارتفاع جریان دارد. این میل پست
به خوردن، شهوت، دروغ در
ارتفاع بودن و والا بودن جایگاهی
ندارد.‌

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


● ادامه دارد

...📚
👍7👌2
▫️ فهمِ متفاوت تنها آن‌جا
به فهمِ غلط تبدیل می‌شود
که خود را به مثابه حقیقتِ
ممکن بسط می‌دهد.

👤 #مارتین_هایدگر
...📚
😍5🔥43👎1
فقر ننگ نیست

اما گویندگان این سخن،
فقیران را به دیده ننگ می‌نگرند.
اما در درازمدت، هیچ‌کس نمی‌تواند
با فقر و تهیدستی بسازد
که چون سایه‌ای مهیب روی
شهرها و خانهٔ مردم افتاده است.

تهیدستان روزی تصمیم به سامان
خویش می‌گیرند و رنج فقر را نه
به جادهٔ سرپایینی اندوه، که به
راه صعودی شورش تبدیل می‌کنند.

👤 والتر بنیامین
...📚
👍91👌1