Hugging You ✧˖°
396 subscribers
171 photos
1 video
1 file
2 links
The more that you read, the more things you will know. The more that you learn, the more places you’ll go.
Download Telegram
Challenges were only hard if you went into them expecting not to succeed.
— From Lukov with love
2
— روانکاو، ماشادو د آسیس
5
— روانکاو، ماشادو د آسیس
5
زیر لب زمزمه می‌کرد که من عجیب هستم و بی‌شک به همین علت است که مرا دوست دارد، ولی شاید به همین دلیل روزی از من متنفر بشود.
— بیگانه
11
10
"Don't be in a hurry to love me. Don't spill all your love on me so quickly, because hurried loves leak through the fingers to the ground.
They sweeten beyond what we can bear and make us sick, craving a pinch of salt. So if you're going to love me anyway, love me slowly. Love me in detail, in consistency, just a little bit every day, and for the rest of our lives."
— Letters to my last love.
8
— یادداشت‌ها، آلبر کامو
4
برای آنکه روز به روز اتفاق‌نظر در این مورد بیشتر می‌شود که اگر کسی زندگی را زیبا و ساده بداند پس نمی‌تواند بداند زندگی چیست.
— یادداشت‌ها، آلبر کامو
5
یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی

نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان
این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی

دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
جز در این نوبت که دشمن دوست می‌پنداشتی

خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم
گرچه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی

همچنانت ناخن رنگین گواهی می‌دهد
بر سرانگشتان که در خون عزیزان داشتی

تا تو برگشتی نیامد هیچ خلق اندر نظر
کز خیالت شحنه‌ای بر ناظرم بگماشتی

هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی

هر دم از شاخ زبانم میوه‌ای تر می‌رسد
بوستان‌ها رست از آن تخمم که در دل کاشتی

سعدی از عقبی و دنیا روی در دیوار کرد
تا تو در دیوار فکرش نقش خود بنگاشتی

— سعدی
15💔5
7😭1
— خانم پالفری در کلرمانت
13
به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن
درد وقتی رسید و فرمان داد، مثل سرباز خوب اطاعت کن

سعی کن وقتِ بی‌کسی­‌هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی
فکر فردای پیری­‌ات هم باش، گریه هم می­کنی قناعت کن

زندگی می­رود به سمت جلو، تو ولی می­روی به سمتِ عقب
شده­ ای عضوِ «تیمِ تک نفره»، پس خودت از خودت حمایت کن

بین تن­‌های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر در بغلت
دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنهایی­‌ات خیانت کن

گرچه خو کرده‌ای به تنهایی، گرچه این اختیار را داری
گاه و بی‌گاه لذتِ غم را, با رفیقانِ خویش قسمت کن

شعر، تنها دلیلِ تنهایی‌ست؛ هر زمان خسته شد دلت، برگرد
ماشه را سمتِ دفترت بچکان، شعر را تا همیشه راحت کن

— امید صباغ نو
5💔1