کنج اهل دل/استاد کاظم محمّدی
329 subscribers
11.9K photos
1.69K videos
62 files
2.13K links
بی چراغ جام در خلوت نمی‌یارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود

حافظ
Download Telegram
با وجود پدر که آشنایانی در حوزه ی عرفان و تصوّف و فلسفه داشت و مراوده ی ایشان با او و دیدار ابن عربی نوجوان با ایشان، اسباب فهم و تمهید سلوکی را آغاز می کرد. تأثیری که از کلمات صوفیان و حالات خوش ایشان داشت، البته در او مؤثّر واقع می شد. این شد که مدّت ها به مراقبه و محاسبه توجّه یافته و به خلوت و تأمّل می اندیشید.#ابن_عربی
با آن که ابن عربی ابتدای سلوک را به ظاهر بدون پیر آغاز کرده و حتّی تا مدّت ها سالک را بی نیاز از پیر تلقّی می کرد، اما سرانجام این باور را اصلاح کرده و پیر را رکن طریقت تلقّی کرده است. هر چند به طور نهفته وجود این همه مشایخ که او دیده است، نوعی ارشاد باطنی و روحانی در او ایجاد کرده و هماره به شکل نهانی او را رهبری کرده اند. وجود انفاس پاک ایشان و تأثیر کلماتشان کم در وجود او تأثیر نکرده و بسیار راه گشای راه او و اسباب ایجاد حالات معنوی در سلوک او بوده است. #ابن_عربی
ابن عربی که سلوکش بیش تر بر پایه ی مبشّرات، کشف، شهود و اشراق استوار است، بدیهی است که مست شرابی است که او را به سکر برده و در جرگه کسانی، چون بایزید و حلاّج و سهل، قرار داده است. سخن او از عشق الهی و تجربه ی او در عشق بشری کلام او را دلنشین و البته رمزدار کرده است. هرچند که عشق بشری او برخاسته از نفس اماره نبوده ولی ادراک زیبایی در دو مظهر زنانه، یکی دختر استادش و دیگری خودِ استادش، اسباب ورود به عشق راستین را نیز بیش تر فراهم می کرده است.
گذشته از دو کتابِ مرآت العاشقین و کتاب العشق که دراین باره نوشته شده، کتاب فصوص الحکم و الفتوحات المکیه سرشار از بحث عشق است. گویی که عشق بنیاد اندیشه و سلوک ابن عربی بوده است. از اشعار دیوان او و همین طور اشعاری که در الفتوحات در باب عشق و محبّت سروده است می توان به توجّه او به این مقوله پی برد.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
ابن عربی عشق و محبت را به گونه های متفاوتی می بیند و در آن تقسیماتی چند ارائه می دهد. او عشق طبیعی و عشق انسانی را نه تنها در سلوک عرفانی نهی و نفی نمی کند که عشق انسانی را در حکم پلِ ارتباطیِ انسان با آسمان و عشقِ ربّانی می یابد. اما از این باب بسیار موجز و بسیار دقیق سخن می گوید تا مبادا هر که به شهوت گرفتار می شود، خود را به این مرحله وارد ببیند.
بین عشق و شهوت و آن چه که«هوس» می گویند فرسنگ ها فاصله است. لذا شهوت رانان بر مدار شهوت تنیده و گاه حتّی نام عشق مجازی را نیز خراب می کنند و هویت عشقِ انسانی یا زمینی را لکّه دار می نمایند. این عشق که خودِ ابن عربی چنان که اشارت دادیم به آن گرفتارآمده، گونه ای پاک و بری از شهوت است. عشق او به استاد پیرش فاطمه که برای او از لحاظ زیبایی چنان بود که قرص قمر، در حالت دختری چهارده ساله یا عشق او به دختر استادش«نظام» که در شرح صورت و سیرت او چنان رقم زده که گویی حوری ای بهشتی را ترسیم می کند و این تازه تا آن حدّ است که دیگران بتوانند فهم کنند و ابن عربی را متّهم به شهوت نکنند و لاابالی و لا قید نسبت به دینش ندانند.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
ابن عربی زن را موجودی خاص و به واقع مظهر و محلّ ظهور و تجلّی حق می داند. نگاه او به زن و سیر و سلوک او و تماس او با ایشان نشان از این باور دارد. در زن خدا را بیش تر متجلّی می دیده است تا مخلوق دیگر، از همین دیدگاه است که زن را قابل آن می دانست تا در رسیدن به مقامات الهی و حتّی قطب و مرشد شدن با مردان الهی برابری کند و به همین خاطر دو پیر از پیران بزرگ او زن بوده اند که در وی بسیار تأثیر کرده اند؛ فاطمه بنت ابن المثنی، و نیز شمس ام الفقراء، و در فهرست آثارش که از مبشّرات سخن می گوید و از خداوند تقاضای ورود صالحانی را به همراه خود به بهشت می کند، دراین تقاضا نام چند زن را هم می برد. از همین روست که همسر و دختر خود را صالح یاد می کند و در میان درویشان خود که خرقه بر تنشان کرده است، تعدادی زن و دختر می بینیم، این همه نشان از توجه زیاد او به این جنس لطیف دارد.
امّا این همه ی سخن ابن عربی نیست، چون ابن عربی این معنی را می شکافد و می پرورد و بسط می دهد و به فرجام و آشکارا می گوید که زن بهترین مجلا و مظهر پروردگار است و وصلت با وی هم تراز اتّحاد با خداست، چون مرد زن را همان گونه دوست دارد که خداوند انسان را، بدین جهت که کل عاشق جزو خود است و بالعکس. از این رو شیخ اکبر باور دارد که عشق عالی ترین صورت نیایش و عبادت خداست و رویت خدا در زن، کامل ترین نوع رویت حق است، زیرا خداوند به صورت غیر مادی، یعنی مجرد مشاهده نمی شود و این مطالب به نوعی گسترده در کتاب الفتوحات ثبت شده است.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
یاران و همراهان گرامی سلام! امروز با شماییم با اندکی از حالات عارفی از سرزمین اسپانیا (اندلس) که شاید کمتر کسی او و کتاب پرشور فصوص او را نشناسد، #ابن_عربی. با ما همراه شوید.
کسی که تمام عمر را به، کسب علم و معرفت، دیدار از بزرگان و مردان خدا و عشق و محبت سپری کرده است، به طبع باید حالات خاصی داشته باشد. حالاتی که مدام و مستمر او را در جاده ی طریقت بر قوام و دوام می داشته است. اما این که این حالات از کجا و از کجا آغاز شده را، با صراحت نمی توان تعیین کرد. امّا آن چه مسلّم است، از دوران کودکی و نوجوانی به این حالات راه یافته است. #ابن_عربی
گویا دعوت و توصیه ی مادر به درستی و راست بودن و کسب حقایق، او را به زهد و معرفت و خلوت های اندیشه کشانید و مرگ پدر که با نوعی مکاشفه و پیش گویی منطبق با واقع صورت گرفت، بر این مقوله افزود. دیدار با فیلسوف نامی جهان اسلام، ابن رشد اندلسی، و گفت و شنود میان ایشان این مقوله را تثبیت کرد و بیماری خود ابن عربی که در آن حقایقی از جمله عذاب جهنّم را مشاهده کرد، او را بدین طریق راهنمایی و تسلیم کرد. #ابن_عربی
با وجود پدر که آشنایانی در حوزه ی عرفان و تصوّف و فلسفه داشت و مراوده ی ایشان با او و دیدار ابن عربی نوجوان با ایشان، اسباب فهم و تمهید سلوکی را آغاز می کرد. تأثیری که از کلمات صوفیان و حالات خوش ایشان داشت، البته در او مؤثّر واقع می شد. این شد که مدّت ها به مراقبه و محاسبه توجّه یافته و به خلوت و تأمّل می اندیشید.#ابن_عربی
با آن که ابن عربی ابتدای سلوک را به ظاهر بدون پیر آغاز کرده و حتّی تا مدّت ها سالک را بی نیاز از پیر تلقّی می کرد، اما سرانجام این باور را اصلاح کرده و پیر را رکن طریقت تلقّی کرده است. هر چند به طور نهفته وجود این همه مشایخ که او دیده است، نوعی ارشاد باطنی و روحانی در او ایجاد کرده و هماره به شکل نهانی او را رهبری کرده اند. وجود انفاس پاک ایشان و تأثیر کلماتشان کم در وجود او تأثیر نکرده و بسیار راه گشای راه او و اسباب ایجاد حالات معنوی در سلوک او بوده است. #ابن_عربی
Forwarded from کنج اهل دل/استاد کاظم محمّدی (Narges Golparvarirad)
ابن عربی که سلوکش بیش تر بر پایه ی مبشّرات، کشف، شهود و اشراق استوار است، بدیهی است که مست شرابی است که او را به سکر برده و در جرگه کسانی، چون بایزید و حلاّج و سهل، قرار داده است. سخن او از عشق الهی و تجربه ی او در عشق بشری کلام او را دلنشین و البته رمزدار کرده است. هرچند که عشق بشری او برخاسته از نفس اماره نبوده ولی ادراک زیبایی در دو مظهر زنانه، یکی دختر استادش و دیگری خودِ استادش، اسباب ورود به عشق راستین را نیز بیش تر فراهم می کرده است.
گذشته از دو کتابِ مرآت العاشقین و کتاب العشق که دراین باره نوشته شده، کتاب فصوص الحکم و الفتوحات المکیه سرشار از بحث عشق است. گویی که عشق بنیاد اندیشه و سلوک ابن عربی بوده است. از اشعار دیوان او و همین طور اشعاری که در الفتوحات در باب عشق و محبّت سروده است می توان به توجّه او به این مقوله پی برد.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
Forwarded from کنج اهل دل/استاد کاظم محمّدی (Narges Golparvarirad)
ابن عربی عشق و محبت را به گونه های متفاوتی می بیند و در آن تقسیماتی چند ارائه می دهد. او عشق طبیعی و عشق انسانی را نه تنها در سلوک عرفانی نهی و نفی نمی کند که عشق انسانی را در حکم پلِ ارتباطیِ انسان با آسمان و عشقِ ربّانی می یابد. اما از این باب بسیار موجز و بسیار دقیق سخن می گوید تا مبادا هر که به شهوت گرفتار می شود، خود را به این مرحله وارد ببیند.
بین عشق و شهوت و آن چه که«هوس» می گویند فرسنگ ها فاصله است. لذا شهوت رانان بر مدار شهوت تنیده و گاه حتّی نام عشق مجازی را نیز خراب می کنند و هویت عشقِ انسانی یا زمینی را لکّه دار می نمایند. این عشق که خودِ ابن عربی چنان که اشارت دادیم به آن گرفتارآمده، گونه ای پاک و بری از شهوت است. عشق او به استاد پیرش فاطمه که برای او از لحاظ زیبایی چنان بود که قرص قمر، در حالت دختری چهارده ساله یا عشق او به دختر استادش«نظام» که در شرح صورت و سیرت او چنان رقم زده که گویی حوری ای بهشتی را ترسیم می کند و این تازه تا آن حدّ است که دیگران بتوانند فهم کنند و ابن عربی را متّهم به شهوت نکنند و لاابالی و لا قید نسبت به دینش ندانند.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
Forwarded from کنج اهل دل/استاد کاظم محمّدی (Narges Golparvarirad)
ابن عربی زن را موجودی خاص و به واقع مظهر و محلّ ظهور و تجلّی حق می داند. نگاه او به زن و سیر و سلوک او و تماس او با ایشان نشان از این باور دارد. در زن خدا را بیش تر متجلّی می دیده است تا مخلوق دیگر، از همین دیدگاه است که زن را قابل آن می دانست تا در رسیدن به مقامات الهی و حتّی قطب و مرشد شدن با مردان الهی برابری کند و به همین خاطر دو پیر از پیران بزرگ او زن بوده اند که در وی بسیار تأثیر کرده اند؛ فاطمه بنت ابن المثنی، و نیز شمس ام الفقراء، و در فهرست آثارش که از مبشّرات سخن می گوید و از خداوند تقاضای ورود صالحانی را به همراه خود به بهشت می کند، دراین تقاضا نام چند زن را هم می برد. از همین روست که همسر و دختر خود را صالح یاد می کند و در میان درویشان خود که خرقه بر تنشان کرده است، تعدادی زن و دختر می بینیم، این همه نشان از توجه زیاد او به این جنس لطیف دارد.
امّا این همه ی سخن ابن عربی نیست، چون ابن عربی این معنی را می شکافد و می پرورد و بسط می دهد و به فرجام و آشکارا می گوید که زن بهترین مجلا و مظهر پروردگار است و وصلت با وی هم تراز اتّحاد با خداست، چون مرد زن را همان گونه دوست دارد که خداوند انسان را، بدین جهت که کل عاشق جزو خود است و بالعکس. از این رو شیخ اکبر باور دارد که عشق عالی ترین صورت نیایش و عبادت خداست و رویت خدا در زن، کامل ترین نوع رویت حق است، زیرا خداوند به صورت غیر مادی، یعنی مجرد مشاهده نمی شود و این مطالب به نوعی گسترده در کتاب الفتوحات ثبت شده است.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
ابن عربی که سلوکش بیش تر بر پایه ی مبشّرات، کشف، شهود و اشراق استوار است، بدیهی است که مست شرابی است که او را به سکر برده و در جرگه کسانی، چون بایزید و حلاّج و سهل، قرار داده است. سخن او از عشق الهی و تجربه ی او در عشق بشری کلام او را دلنشین و البته رمزدار کرده است. هرچند که عشق بشری او برخاسته از نفس اماره نبوده ولی ادراک زیبایی در دو مظهر زنانه، یکی دختر استادش و دیگری خودِ استادش، اسباب ورود به عشق راستین را نیز بیش تر فراهم می کرده است.
گذشته از دو کتابِ مرآت العاشقین و کتاب العشق که دراین باره نوشته شده، کتاب فصوص الحکم و الفتوحات المکیه سرشار از بحث عشق است. گویی که عشق بنیاد اندیشه و سلوک ابن عربی بوده است. از اشعار دیوان او و همین طور اشعاری که در الفتوحات در باب عشق و محبّت سروده است می توان به توجّه او به این مقوله پی برد.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
ابن عربی عشق و محبت را به گونه های متفاوتی می بیند و در آن تقسیماتی چند ارائه می دهد. او عشق طبیعی و عشق انسانی را نه تنها در سلوک عرفانی نهی و نفی نمی کند که عشق انسانی را در حکم پلِ ارتباطیِ انسان با آسمان و عشقِ ربّانی می یابد. اما از این باب بسیار موجز و بسیار دقیق سخن می گوید تا مبادا هر که به شهوت گرفتار می شود، خود را به این مرحله وارد ببیند.
بین عشق و شهوت و آن چه که«هوس» می گویند فرسنگ ها فاصله است. لذا شهوت رانان بر مدار شهوت تنیده و گاه حتّی نام عشق مجازی را نیز خراب می کنند و هویت عشقِ انسانی یا زمینی را لکّه دار می نمایند. این عشق که خودِ ابن عربی چنان که اشارت دادیم به آن گرفتارآمده، گونه ای پاک و بری از شهوت است. عشق او به استاد پیرش فاطمه که برای او از لحاظ زیبایی چنان بود که قرص قمر، در حالت دختری چهارده ساله یا عشق او به دختر استادش«نظام» که در شرح صورت و سیرت او چنان رقم زده که گویی حوری ای بهشتی را ترسیم می کند و این تازه تا آن حدّ است که دیگران بتوانند فهم کنند و ابن عربی را متّهم به شهوت نکنند و لاابالی و لا قید نسبت به دینش ندانند.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
ابن عربی زن را موجودی خاص و به واقع مظهر و محلّ ظهور و تجلّی حق می داند. نگاه او به زن و سیر و سلوک او و تماس او با ایشان نشان از این باور دارد. در زن خدا را بیش تر متجلّی می دیده است تا مخلوق دیگر، از همین دیدگاه است که زن را قابل آن می دانست تا در رسیدن به مقامات الهی و حتّی قطب و مرشد شدن با مردان الهی برابری کند و به همین خاطر دو پیر از پیران بزرگ او زن بوده اند که در وی بسیار تأثیر کرده اند؛ فاطمه بنت ابن المثنی، و نیز شمس ام الفقراء، و در فهرست آثارش که از مبشّرات سخن می گوید و از خداوند تقاضای ورود صالحانی را به همراه خود به بهشت می کند، دراین تقاضا نام چند زن را هم می برد. از همین روست که همسر و دختر خود را صالح یاد می کند و در میان درویشان خود که خرقه بر تنشان کرده است، تعدادی زن و دختر می بینیم، این همه نشان از توجه زیاد او به این جنس لطیف دارد.
امّا این همه ی سخن ابن عربی نیست، چون ابن عربی این معنی را می شکافد و می پرورد و بسط می دهد و به فرجام و آشکارا می گوید که زن بهترین مجلا و مظهر پروردگار است و وصلت با وی هم تراز اتّحاد با خداست، چون مرد زن را همان گونه دوست دارد که خداوند انسان را، بدین جهت که کل عاشق جزو خود است و بالعکس. از این رو شیخ اکبر باور دارد که عشق عالی ترین صورت نیایش و عبادت خداست و رویت خدا در زن، کامل ترین نوع رویت حق است، زیرا خداوند به صورت غیر مادی، یعنی مجرد مشاهده نمی شود و این مطالب به نوعی گسترده در کتاب الفتوحات ثبت شده است.
#ابن_عربی_بزرگ_عالم_عرفان_نظری
تأویلات طور سوّم (بیجاده)
📘١۶۶📘


بیجاده: حکمت هیوی و محبت آثاری.
#ابن_سینا این سنگ را همچون #کهربا و یا خود کهربا می‌داند. از خود می‌پرسد: بیجاده و کهربا، کاه را چگونه کشند؟
و در پاسخ خود می‌گوید:
بیجاده و کهربا کاه را نکشند مگر بر جایی مالند تا گرم شود، پس کاه بکشند و این دو چیز به کاه ربودن مخصوص بدانند که بیجاده جرمی، صلب و صیقل است چون بر جایی مالیده آید زود گرم شود و آن هوا که اندر میان او و میان آن چیز باشد به حرکت مالیدن لطیف گردد و به آتش نزدیک شود و کاه جسمی متخلّل است و هوای یابس اندر میان اجزای اوست و هوای یابس بدان گه که لطیف گردد مستحيل گردد...

#تأویلات_باطنی_در_شهود_معنوی_رنگ_و_نور
#دکتر_کاظم_محمدی
#انتشارات_نجم_کبری

@konje_ahle_del
کتابهای ارزشمند
Forwarded from Shahed
🔻🔴 درنگی در مفهوم عدم 🔴🔻


3⃣8⃣



 #سید_حیدر در #نقد_النقود که به مسئله وجود طبق آرای #ابن­_عربی اهتمام دارد، به ناچار به عدم هم توجّه کرده است. وی وجود و عدم را مطلق دیده و هیچ واسطه‌ای هم بین آن دو قائل نیست.
نقیض وجود مطلق را عدم مطلق دانسته و برای آن مفهومی واحد قائل است، از همین رو به وجود نیز به دیده واحد می‌نگرد. وجود در این منظر از آن جهت که وجود است ذاتاً پذیرای عدم نیست و این بدان معناست که در عالم، تنها وجود است که وجود دارد و نقیض آن هم که عدم است فقط  یک است و وجود خارجی ندارد. لذا می‌گوید: «وجود از آن جهت که وجود است، به ذات خویش پذیرای عدم نیست و هر آنچه به ذات پذیرای عدم نیست واجب الوجود بالذّات است».1
آن­گاه این واجب الوجود آن است که: «به طور ذاتی وجود برای او اثبات و عدم برایش محال باشد».2
عدم در این دیدگاه واقعاً عدم و معدوم است، زیرا گفته می­شود «عدم در واقعیت چیزی نیست تا برای آن ورودی باشد بر وجود».
حال وقتی که از واجب الوجود و ذات واجب صحبت می‌کنیم بدان معناست که غیر از او نمی‌تواند باشد و رسماً هم نیست. زیرا واجب بالذّات واحد است و نمی‌تواند دو یا بیشتر بوده باشد از این رو غیر وجود موجود نیست و هرآنچه هست صرفاً و تنها وجود است. از این رو آنچه نیستی و عدم خوانده می‌شود، از آنجا که موجود نیست، صرفاً در حد یک مفهوم یا یک مفهوم عقلیِ صرف بدون تعیّن خارجی قابل پذیرش است.

1- نقدالنقود، ص 22.
2- نقدالنقود، ص 22.
[1]- نقدالنقود، ص 23.





#درنگی_در_مفهوم_عدم
#دکتر_کاظم_محمدی
#انتشارات_نجم_کبری
#نیستی #عدم #فلسفه


🔻🔴 دکتر کاظم محمدی 🔴🔻