خطوط موازی (بایگانی)
من و تو روبروی هم، دو ریلی بس همانندیم خطوطی تا ابد باهم موازی، هر دو دربندیم تو آن سو، اینطرف من، از ازل مابینمان خالی ست چه می شد این تُهی زجرِ مُقدّر را می آکندیم نهالِ حسرتِ دیرین به بار آید، مخور افسوس اگر چشم انتظارِ لطفِ…
و دیگر اینکه فکر می کردم مثلا «نهال حسرت» ساختهی خودمان است، غافل از اینکه دست روی دست بسیار هست😅. مثلا دیدم #کلیم جایی گفتهاند:
نهال حسرت ما هم بهاری می کند آخر!
نهال حسرت ما هم بهاری می کند آخر!
بعضی باشند که سلام دهند
و از سلام ایشان بوی دود آید
بعضی باشند که سلام دهند
و از سلام ایشان بوی مشک آید
این
کسی دریابد
که او را مشامی باشد
✍🏻 #مولانا
📖 فیه ما فیه
دیشب در یکی از گروههای دوستانه، یکی از دوستان جان، که چند سالی می شود توفیق دیدارش را نداشتهام، عکسی از من را که در سفر اخیرم به مشکینشهر گرفته بودم، دیده بود و نظر مهرآمیز کوتاهی نوشته بود.
در ذهنم، این اظهار مهربانی و روحیهبخشی را با اظهار نظر یکی از همسایگان قدیمی در همان سفری که ایام تاسوعا و عاشورا به شهرستان داشتم، مقایسه کردم.
در پایان مراسمی در هیأت محله، به رسم ادب و احترام به سمت افراد سالخورده می رفتم و حالشان را می پرسیدم. نزد این هممحلهای گرامی هم که دیگر کهنسال شده و چند سالی بود من را ندیده بود، و بالعکس، رفتم و احوالپرسی کردم. بعد گفت: فکر کردم مرا نخواهی شناخت!
گفتم: چرا نشناسم، ماشاءا... تکان نخوردهاید و همان آدم سابقید به لحاظ شمایل، و اتفاقا جوانتر هم شدهاید. لبخندی کمرنگ بر لبانش نقش بست و بلافاصله گفت: تو اما خیلی شکسته شدی!
کوتاه اشاره کردم که بالاخره روزگاره و داغ بر روی داغ فراق عزیزان، آن هم در مدت کوتاه. سپس این بیت از #کلیم به خاطرم رسید که:
هرکس که بیند حالِ من، داند که هجران دیدهام
آری خرابی ظاهر است، آنجا که طوفان بگذرد!
اما به او نگفتم و گذشتم...
خلاصه اینکه حرف در زبان ماست. می توانیم با آن همنوعان را بسازیم یا بسوزانیم.
ودیگر اینکه:
#بیدل به هر تب و تاب، ممنون التفاتیست
نامهربان بیایید، یا مهربان بیایید!
و از سلام ایشان بوی دود آید
بعضی باشند که سلام دهند
و از سلام ایشان بوی مشک آید
این
کسی دریابد
که او را مشامی باشد
✍🏻 #مولانا
📖 فیه ما فیه
دیشب در یکی از گروههای دوستانه، یکی از دوستان جان، که چند سالی می شود توفیق دیدارش را نداشتهام، عکسی از من را که در سفر اخیرم به مشکینشهر گرفته بودم، دیده بود و نظر مهرآمیز کوتاهی نوشته بود.
در ذهنم، این اظهار مهربانی و روحیهبخشی را با اظهار نظر یکی از همسایگان قدیمی در همان سفری که ایام تاسوعا و عاشورا به شهرستان داشتم، مقایسه کردم.
در پایان مراسمی در هیأت محله، به رسم ادب و احترام به سمت افراد سالخورده می رفتم و حالشان را می پرسیدم. نزد این هممحلهای گرامی هم که دیگر کهنسال شده و چند سالی بود من را ندیده بود، و بالعکس، رفتم و احوالپرسی کردم. بعد گفت: فکر کردم مرا نخواهی شناخت!
گفتم: چرا نشناسم، ماشاءا... تکان نخوردهاید و همان آدم سابقید به لحاظ شمایل، و اتفاقا جوانتر هم شدهاید. لبخندی کمرنگ بر لبانش نقش بست و بلافاصله گفت: تو اما خیلی شکسته شدی!
کوتاه اشاره کردم که بالاخره روزگاره و داغ بر روی داغ فراق عزیزان، آن هم در مدت کوتاه. سپس این بیت از #کلیم به خاطرم رسید که:
هرکس که بیند حالِ من، داند که هجران دیدهام
آری خرابی ظاهر است، آنجا که طوفان بگذرد!
اما به او نگفتم و گذشتم...
خلاصه اینکه حرف در زبان ماست. می توانیم با آن همنوعان را بسازیم یا بسوزانیم.
ودیگر اینکه:
#بیدل به هر تب و تاب، ممنون التفاتیست
نامهربان بیایید، یا مهربان بیایید!
خطوط موازی (بایگانی)
گر دلْ مُکدّرست، نظر از جهان ببند در خانه هر غبار که باشد ز روزن است! #کلیم
کلیم بزرگوار را اول بار به اسم #کلیم_کاشانی شناختم. هر بار هم از ایشان بیتی میگذاشتم با همین هشتگ ارسال میکردم. بعدا گفته شد که چون جناب محمد قهرمان فقید تاکید داشتند بر #کلیم_همدانی بودن ایشان، لذا باید با پسوند همدانی درج شود.
جناب کلیم خودش گفته است:
من ز دیار سخنم چون کلیم
نی همدانی و نه کاشانیام!
لذا به #کلیم خالی اکتفا میکنم!
جناب کلیم خودش گفته است:
من ز دیار سخنم چون کلیم
نی همدانی و نه کاشانیام!
لذا به #کلیم خالی اکتفا میکنم!
گمان برند که من نیز با تو همسفرم
چنین که میروم از خویش هر زمان بیتو!
#کلیم
📸 نمای قلل کسری و هرم از سلسله قلل سبلان--مشکینشهر-- ۲۶ اردیبهشت--مهدی صادقیراد
چنین که میروم از خویش هر زمان بیتو!
#کلیم
📸 نمای قلل کسری و هرم از سلسله قلل سبلان--مشکینشهر-- ۲۶ اردیبهشت--مهدی صادقیراد
Uzak
İnan Tat
🎼 🎶 بیکلام «دور»
🎵🎧🎤 اینان تات
▪️▪️
فزون از صبرِ ایّوب است تابِ محنتِ دوری
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل که مهجوری!
#کلیم
🎵🎧🎤 اینان تات
▪️▪️
فزون از صبرِ ایّوب است تابِ محنتِ دوری
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل که مهجوری!
#کلیم
بدنامیِ حیات، دو روزی نبود بیش
گویم «کلیم» با تو که آنهم چهسان گذشت:
یک روز صرفِ بستنِ دل شد به این و آن
روزِ دِگر به کَندنِ دل از جهان گذشت...
#کلیم
📖 دیوان ابوطالب کلیم همدانی [کاشانی]
تصحیح و تعلیقات: محمد قهرمان
انتشارات آستان قدس رضوی ۱۳۶۹
غزل ۵۱
گویم «کلیم» با تو که آنهم چهسان گذشت:
یک روز صرفِ بستنِ دل شد به این و آن
روزِ دِگر به کَندنِ دل از جهان گذشت...
#کلیم
📖 دیوان ابوطالب کلیم همدانی [کاشانی]
تصحیح و تعلیقات: محمد قهرمان
انتشارات آستان قدس رضوی ۱۳۶۹
غزل ۵۱