خسرو انوشیروان
1.08K subscribers
6.93K photos
4.03K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ یک روز میگوید : نور جانشین من است ؛ اگر بپرسید بر چه اساس !؟ لابد پاسخ خواهد داد : بر این اساس که دختر من است . روز دیگر میگوید : حق وراثت را نمی‌پذیریم ، حقوق سیاسی مانند حق تملک بر اشیاء نیست که از طریق وراثت منتقل شود . همه چیز باید در نظام آینده ایران…
🔻کیش شخصیت یا فردپرستی🔻

کیش شخصیت یا شخصیت پرستی را به #استالین نسبت می دهند. ظاهرا افراد نارسیستیک یا خودشیفته تمایل عجیبی به پرستیده شدن دارند. در این افراد، روح دچار یک تا خوردگی شده و خود ابژه میل خویش قرار می گیرد.
خودشیفتگی از انسان یک هیولا می سازد. از این رو، #میشل_فوکو در نقد "خود" پرستی می گفت:
" گشایشی نشانم دهید، تا رهایشی بجویم از استبداد چهره ام"
اما، مسئله اصلی وجود افراد نارسیستیک نیست. چرا که همواره چنین افرادی در پیرامون ما هستند؛ بلکه، مسئله اصلی این است که چرا و چگونه افراد گرد چنین شخصیت های جمع می شوند و فرد نارسیستیک را می پرستند یا به تعبیر #اسپینوزا، مسئله مبارزه انسانها برای رهایی نیست؛ بلکه، مسئله اصلی این است که چرا افراد برای بندگی می جنگند؟
برای پاسخ به این پرسش، به شکل اجمالی باید به نکاتی توجه کرد
پرسش کانونی فلسفه سیاسی از یونان باستان تا چند دهه پیش، این بود که اگر همه انسانها برابرند، پس چرا باید برخی از برخی دیگر اطاعت کنند؟
#افلاطون در پاسخ به این پرسش، با تکیه و تاکید بر فیلسوفان به مثابه دارندگان و متصلان به حقیقت، تنها آنها را شایسته حکومت می دانست.
اما این، #ماکیاولی بود که قلب سیاست را تسخیر کرد و قدرت را به مثابه نقطه کانونی سیاست دریافت. در نگاه ماکیاولی، حق و قدرت یکی بود و به اصطلاح الحق لمن غلب، حق با فرد غالب و پیروز است. پس برای کسب و حفظ قدرت هر کاری و فعلی مشروع و مجاز است.
#ماکس_وبر جامعه شناس مشهور آلمانی اما، در رویکردی توصیفی، از سه نوع قدرت: سنتی، کاریزماتیک و قانونی سخن گفت.
#وبر با نگاه به جوامع مختلف به این نتیجه رسید که در جوامع سنتی آن چه اطاعت از فردی را برای دیگران الزام آور می کند، سنت است؛ مانند نظام های پادشاهی که قدرت و اقتدار از پدر به پسر انتقال می یابد. در این نوع از انتقال قدرت، ویژگی های شخصی و شخصیتی پسر نقشی ندارد، بلکه یک نوع اسپرموتیسم حاکم است، یعنی همین که پسر محصول اسپرم پدر باشد، به او قداست می دهد. غافل از اینکه اساسا او فقط محصول یک شیطنت شبانه است و می توانست همچون هزاران شیطنت دیگر، به فرزندی ختم نشود.
#وبر متوجه شد در بعضی از جوامع و در برخی مواقع، افرادی ظهور می کنند که به دلیل داشتن برخی ویژگی های شخصیتی مردم را به گرد خود جمع می کنند.
این افراد در نگاه پیروان خویش جایگاه رفیعی می یابند و از هر نقصی بری می گردند. پیروان این اشخاص قادر نیستند، آنها را در مقام انسانی شان درک کنند، فلذا هیچ گونه نقدی را علیه آنها بر نمی تابند. این افراد معنابخش زندگی پیروان و مریدان خود هستند. مریدان در مقابل پیشوا فاقد هر گونه هویت و استقلال شخصیت هستند. گویی آنها تنها با فنا در پیشوا به ارگاسم می رسند، خلسه رعشه آوری که بیشتر ناشی از سرکوب شدید میل جنسی است. پیشوا آن آلت ذکوریتی است که کنشگر است در مقابل جماعتی که رنج اختگی را به دوش می کشند.
#وبر معتقد است نظام های سیاسی برآمده از رهبری کاریزماتیک در ادامه یا به نظام های سنتی تبدیل می شوند یا به نظام های قانونی. اما شکل سوم قدرت، قدرت قانونی است.
#وبر معتقد است این شکل سوم، شکلی مبتنی بر عقلانیت مدرن و قانون محور است. شکلی که قدرت و اقتدار از طریق قانون به افراد واگذار می شود.
درواقع حاکمیت پادشاهی اشکال و ایرادی ندارد که هیچ آن پادشاهی اهمیت دارد که حاکم و پادشاهش از روی قانون و صلاحیت حکمرانی به قدرت برسد و نه صرف موروثی پادشاه قبلی.
حال که شاهزاده رضا پهلوی مشروعیت قانون اساسی را به عنوان پشتوانه حقوقی خود نمی‌پذیرد و در پی تدوین قانونی به اصطلاح مدرن است ؛ باید بررسی شود که با این همه تناقض در رأی و شخصیت ، آیا ایشان صلاحیت حکمرانی در نظام آینده ایران را دارد یا خیر !؟

https://t.me/khosrovanooshiravan/18156
https://t.me/khosrovanooshiravan/18157
https://t.me/khosrovanooshiravan/18158
https://t.me/khosrovanooshiravan/18159

#فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻کیش شخصیت یا فردپرستی🔻 کیش شخصیت یا شخصیت پرستی را به #استالین نسبت می دهند. ظاهرا افراد نارسیستیک یا خودشیفته تمایل عجیبی به پرستیده شدن دارند. در این افراد، روح دچار یک تا خوردگی شده و خود ابژه میل خویش قرار می گیرد. خودشیفتگی از انسان یک هیولا می سازد.…
⚫️ زندگی اکثر مردم تحت فشار است، به گونه ای که مردم از این وضعیت نابسامان شدیدا در خود احساس اهانت و تحقیر می کنند و طبقه یا جناح حاکم نیز به واسطهٔ احساس خطری که در خصوص قدرت یا امتیازاتش می کند، نتواند یا اصلاً نخواهد مشکلات را حل کند، در چنین شرایطی، مردم که به جز در مورد نیازمندیهای ضروری و اجتناب ناپذیر زندگی، در سایر موارد معمولاً بین نوعی بی تفاوتی قضا و قدری و اعتراضی های عصبی و پراکنده در نوسانند، به مرور و ناامیدوارانه، منتظر یک قهرمان ناجی می شوند که با ظهور خویش همهٔ مسائل را حل کند.

بدین ترتیب آنها به جای تلاش و کوشش برای بهبود وضعیت خود به ظهور یک ناجی دل می بندند. این تفکر در نهایت مدعیان اعجاز آفرینی را بر اریکه قدرت می نشاند و آنها نیز در چنین اوضاع و احوالی به سرعت به حاکمانی مستبد تبدیل می شوند.
https://t.me/khosrovanooshiravan/18160

📚مانس اشپربر/بررسی روانشناختی خودکامگی « نقد و تحلیل جباریت»