⚜ 🔻قاآنی اسیر یا جاسوس🔻
@khosrovanooshiravan
پیشتر در یک مقاله ای اتفاقی را تعریف کردیم که با وقایع ابهام انگیز چند روز اخیر قابل تامل است
در سوریه مردی بود بنام ايلی كوهين یا کامل تر الياهو بن شاؤول كوهين
اما در سوریه همه او را به نام کامل امین ثابت میشناختند.
مردی وطن دوست، تندرو و مخالف سرسخت اسرائیل!
در مجلس ملی سوریه فریاد میزد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم میکرد و با اين رفتار حتى تا يك قدمى نخست وزيرى سوريه پيش رفت.
كوهن اما در اصل، مامور مخفی سازمان موساد اسرائیل بود و شبها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را ارسال میکرد.
دستور العمل از تل آويو میرسید و آن فقط یک چیز بود:
شلوغ کن و وانمود کن دشمن قسم خورده اسرائیل هستی!
دو چیز، او را گرفتار کرد:
اول، شنود تصادفی پیامهایش به اسرئیل...
دوم، این که هر چه میگفت و میخواست، در نهایت، به سود اسرائیل بود.
در واقع هنر این مرد آن بود که خواستههای اسرائیل را به بهترین شکل، در قالبی ضد اسرائیلی بیان میکرد و در راستای تحقق آن میکوشید.
ترورهای سیاسی اسرائیل خصوصا در چندماه اخیر و کلا سال جاری مشخص و جای هیچ گونه ابهامی نیست و حتی چگونگی این ترور و مکان آن بر کسی پوشیده نمانده
اما وضعیت اسماعیل قاآنی ، فرمانده سپاه قدس و جانشین سلیمانی که آخرین بارحضورش در جنوب لبنان گزارش شده بطور کلی مبهم بوده و هیچ گونه آماری ازین شخص در دست نیست
نه مرگش نه مجروحیتش و نه زنده بودنش
دواحتمال قابل تامل است:
۱) یا توسط اسرائیل اسیرشده و گروگان گرفته شده که در اینصورت اعلام آن برای ج اسلامی بلحاظ موضع گیری های سیاسی بسیار مشکل است اما برای اسرائیل راحت و موجب افتخار است
۲) یا احتمالا توسط ج اسلامی به جرم جاسوسی دستگیر شده
که این احتمال با توجه به اتفاق بالا بیشتر است
اسرائیل نفوذ زیادی بین سپاه ایجاد کرده و افراد زیادی را چه از لحاظ مالی و یا به شکل تهدید در اختیار خود درآورده
مضافا اینکه شعارهای اغراق آمیز قاآنی علیه اسرائیل کمی بیش از حد معمول است شعارهایی که بیشتر حالت کودکانه داشته و شباهت به خشمهای احساسی بچه مدرسه ای هاست.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
پیشتر در یک مقاله ای اتفاقی را تعریف کردیم که با وقایع ابهام انگیز چند روز اخیر قابل تامل است
در سوریه مردی بود بنام ايلی كوهين یا کامل تر الياهو بن شاؤول كوهين
اما در سوریه همه او را به نام کامل امین ثابت میشناختند.
مردی وطن دوست، تندرو و مخالف سرسخت اسرائیل!
در مجلس ملی سوریه فریاد میزد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم میکرد و با اين رفتار حتى تا يك قدمى نخست وزيرى سوريه پيش رفت.
كوهن اما در اصل، مامور مخفی سازمان موساد اسرائیل بود و شبها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را ارسال میکرد.
دستور العمل از تل آويو میرسید و آن فقط یک چیز بود:
شلوغ کن و وانمود کن دشمن قسم خورده اسرائیل هستی!
دو چیز، او را گرفتار کرد:
اول، شنود تصادفی پیامهایش به اسرئیل...
دوم، این که هر چه میگفت و میخواست، در نهایت، به سود اسرائیل بود.
در واقع هنر این مرد آن بود که خواستههای اسرائیل را به بهترین شکل، در قالبی ضد اسرائیلی بیان میکرد و در راستای تحقق آن میکوشید.
ترورهای سیاسی اسرائیل خصوصا در چندماه اخیر و کلا سال جاری مشخص و جای هیچ گونه ابهامی نیست و حتی چگونگی این ترور و مکان آن بر کسی پوشیده نمانده
اما وضعیت اسماعیل قاآنی ، فرمانده سپاه قدس و جانشین سلیمانی که آخرین بارحضورش در جنوب لبنان گزارش شده بطور کلی مبهم بوده و هیچ گونه آماری ازین شخص در دست نیست
نه مرگش نه مجروحیتش و نه زنده بودنش
دواحتمال قابل تامل است:
۱) یا توسط اسرائیل اسیرشده و گروگان گرفته شده که در اینصورت اعلام آن برای ج اسلامی بلحاظ موضع گیری های سیاسی بسیار مشکل است اما برای اسرائیل راحت و موجب افتخار است
۲) یا احتمالا توسط ج اسلامی به جرم جاسوسی دستگیر شده
که این احتمال با توجه به اتفاق بالا بیشتر است
اسرائیل نفوذ زیادی بین سپاه ایجاد کرده و افراد زیادی را چه از لحاظ مالی و یا به شکل تهدید در اختیار خود درآورده
مضافا اینکه شعارهای اغراق آمیز قاآنی علیه اسرائیل کمی بیش از حد معمول است شعارهایی که بیشتر حالت کودکانه داشته و شباهت به خشمهای احساسی بچه مدرسه ای هاست.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
خسرو انوشیروان
🔻چپ های بی نحله🔻 @khosrovanooshiravan بی شک چپ ها به نحله ها جریانها و گروههای مختلفی تقسیم می شوند که پژوهشگران مفصل به آن پرداخته اند. در یکی از تقسیم بندی های کلی که بر اساس رویکرد چپها نسبت به تسخیر قدرت صورت گرفته چپ به دو دسته #سندیکالیسم و #پارلمانتاریسم…
اما همین اقدامات سیاسی و اجتماعی چپها در ایران کاملا متفاوت و بیشتر عجیب بود و هست.
https://t.me/khosrovanooshiravan/19664
در دهه سی اوضاع اجتماعی به نوعی بحث عدالت محوری را شروع کرده بود و دهه چهل هم که روحانیون و مجاهدین هم با همین شعارها به شیوه مختلف و مسیر مختلف سعی در تغییر جامعه داشتند ولی شعار مشترک همه آنها با اتکا به همان عدالت محوری ، مبارزه با امپریالیسم و حمایت از قشرو طبقه پائین جامعه بود
شاید بدلیل نوعی سرخوردگی ها بود با این توضیح که قشر متوسط و پایین از رسیدن به اقشار مرفه ناامید شده بودند و تیرپیکان بسمت غرب متجدد گرفتند و البته سهم توده در القا این اندیشه بسیار بالاتر بود
شعار امپرياليسم ستیزی چپ ها، یه ملغمه عجیب و غریبی بود که فرهنگ ما و تقریبا همه روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ را به نسبتهایی درگیر کرده بود. #جلال_آل_احمق گل سر سبد این جماعت بود
نویسندگانی مثل جلال با سابقه کمونیستی ، اینبار در قالب مذهب به جنگ غرب رفته بودند.
جلال میگفت جامعه ما باید دستخوش تغییر شود و مذهب بهترین گزینه برای این تغییرات است
و وقتی از او پرسیدند: چرا از اخلاقیات بعنوان عامل تغییر استفاده نمیکنید؟
پاسخ پوپولیستی آن جالب توجه است :
" چون در اخلاقیات ، آخرت وجود ندارد و بهمین خاطر ضمانت اجرایی نیز ندارد."
اما چرا چپ های ایرانی در داخل ایران اینهمه تناقض اندیشه ای داشتند ؟
و چرا در ایران که اندیشه های مدرن را برای تبیین نظری خواستند عرضه کنند ، بمانند روحانیون به عقب برگشتند و شعارهای عملی شان بازگشت به گذشته بود؟
مگر مارکسیسم و سوسیالیسم محصول تفکر مدرنیته نبود؟
در عصر روشنگری ، اومانیسم یا انسان محوری مورد بحث فلاسفه بود و از بطن اومانیسم دو طفل زاده شد: سوسیالیسم و لیبرالیسم
در واقع سوسیالیسم که آرمانشهر مارکسیسم و کمونیسم بود ، برای اعتلای ارجمندی انسان خود را رقیب لیبرالیسم معرفی کرد که در اروپا احزاب مختلف در این خصوص فعالیت کردند .
اما در ایران چپها بجای ارجمندی به انسانیت ، مسیر خود را با ابزار گذشته دنبال نمود و ازین حیث هم به ساختار خودشان لطمه زدند ، هم به ساختار فرهنگی ایران و هم از پس اندیشه های متحجرانه، موجبات بهانه برای متبلور شدن جامعه روحانیت گردید.
نتیجه آنکه چپهای ایرانی فقط یک مقلد با ژست روشنگرانه ای بود که اسیر واژگان اصطلاحات چپ غربی شد و هنوز هم ادامه دارد.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
https://t.me/khosrovanooshiravan/19664
در دهه سی اوضاع اجتماعی به نوعی بحث عدالت محوری را شروع کرده بود و دهه چهل هم که روحانیون و مجاهدین هم با همین شعارها به شیوه مختلف و مسیر مختلف سعی در تغییر جامعه داشتند ولی شعار مشترک همه آنها با اتکا به همان عدالت محوری ، مبارزه با امپریالیسم و حمایت از قشرو طبقه پائین جامعه بود
شاید بدلیل نوعی سرخوردگی ها بود با این توضیح که قشر متوسط و پایین از رسیدن به اقشار مرفه ناامید شده بودند و تیرپیکان بسمت غرب متجدد گرفتند و البته سهم توده در القا این اندیشه بسیار بالاتر بود
شعار امپرياليسم ستیزی چپ ها، یه ملغمه عجیب و غریبی بود که فرهنگ ما و تقریبا همه روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ را به نسبتهایی درگیر کرده بود. #جلال_آل_احمق گل سر سبد این جماعت بود
نویسندگانی مثل جلال با سابقه کمونیستی ، اینبار در قالب مذهب به جنگ غرب رفته بودند.
جلال میگفت جامعه ما باید دستخوش تغییر شود و مذهب بهترین گزینه برای این تغییرات است
و وقتی از او پرسیدند: چرا از اخلاقیات بعنوان عامل تغییر استفاده نمیکنید؟
پاسخ پوپولیستی آن جالب توجه است :
" چون در اخلاقیات ، آخرت وجود ندارد و بهمین خاطر ضمانت اجرایی نیز ندارد."
اما چرا چپ های ایرانی در داخل ایران اینهمه تناقض اندیشه ای داشتند ؟
و چرا در ایران که اندیشه های مدرن را برای تبیین نظری خواستند عرضه کنند ، بمانند روحانیون به عقب برگشتند و شعارهای عملی شان بازگشت به گذشته بود؟
مگر مارکسیسم و سوسیالیسم محصول تفکر مدرنیته نبود؟
در عصر روشنگری ، اومانیسم یا انسان محوری مورد بحث فلاسفه بود و از بطن اومانیسم دو طفل زاده شد: سوسیالیسم و لیبرالیسم
در واقع سوسیالیسم که آرمانشهر مارکسیسم و کمونیسم بود ، برای اعتلای ارجمندی انسان خود را رقیب لیبرالیسم معرفی کرد که در اروپا احزاب مختلف در این خصوص فعالیت کردند .
اما در ایران چپها بجای ارجمندی به انسانیت ، مسیر خود را با ابزار گذشته دنبال نمود و ازین حیث هم به ساختار خودشان لطمه زدند ، هم به ساختار فرهنگی ایران و هم از پس اندیشه های متحجرانه، موجبات بهانه برای متبلور شدن جامعه روحانیت گردید.
نتیجه آنکه چپهای ایرانی فقط یک مقلد با ژست روشنگرانه ای بود که اسیر واژگان اصطلاحات چپ غربی شد و هنوز هم ادامه دارد.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
🔻چپ های بی نحله🔻
@khosrovanooshiravan
بی شک چپ ها به نحله ها جریانها و گروههای مختلفی تقسیم می شوند که پژوهشگران مفصل به آن پرداخته اند.
در یکی از تقسیم بندی های کلی که بر اساس رویکرد چپها نسبت به تسخیر قدرت صورت گرفته چپ به دو دسته #سندیکالیسم و #پارلمانتاریسم…
@khosrovanooshiravan
بی شک چپ ها به نحله ها جریانها و گروههای مختلفی تقسیم می شوند که پژوهشگران مفصل به آن پرداخته اند.
در یکی از تقسیم بندی های کلی که بر اساس رویکرد چپها نسبت به تسخیر قدرت صورت گرفته چپ به دو دسته #سندیکالیسم و #پارلمانتاریسم…
#تاریخ
🔻قاجار یا باتلاق🔻
دوره صدوسی و چهار ساله فرمانروایی طایفه قاجار برایران از ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۴ قمری بدترین دوره تنزل و انحطاط کشور ما در سراسر تاریخست .
#آقا_محمدخان همیشه و همه جا ایران را ناتوان تر ساخت .
دوره فرمانروایی ۳۸ ساله #فتحعلی_شاه از ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ قمری سراسر دوره سرشکستگی بوده است. نخست نیروی ایران در برابر افغانها چنان سست شد که ناحیه هرات نیز از دست ایران رفت و به افغانستان پیوست.
جنگ اول با روسیه از ۱۲۱۹ تا ۱۲۲۸ نه سال تمام کشید و نتیجه آن عهد نامه گلستان و از دست رفتن متصرفات ایران در قفقاز بود .
جنگ دوم که از ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ سه سال کشید منتهی بعهدنامه معروف ترکمان چای شد که دولت مغلوبی می بایست ناچار در برابر دولت غالبی امضا کند و برتریهایی در خاک خود برای آن بشناسد و از آن پس دول اروپایی هر يك آن برتریها را بدست آوردند
همچنین در ۱۲۲۱ و از ۱۲۲۷ تا ۱۲۲۸ و از ۱۲۳۶ تا ۱۲۳۹ سه بار در میان ایران و عثمانی جنگ در گرفت و نتیجه آن نیز از دست رفتن برخی از نواحی غربی ایران شد .
دوره فرمانروایی ۱۴ ساله #محمدشاه از ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ قمری شامل جنگ هرات در ۱۲۵۳ و قیام آقاخان محلاتی در همان سال و بار دیگر در ۱۲۵۶ دوره ای بود که آنرا مقدمه آشفتگیهای فراوان دوره های بعد باید دانست
در دوره فرمانروایی ۴۹ ساله #ناصرالدین_شاه از ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ قمری رقابت روس و انگلیس در ایران باوج خود رسید و باید دوره اعطای امتیازات بی حدو حصر دانست.
درین دوره نواحی هرات در ۱۲۷۳ و مرو و خیوه در ۱۲۹۹ قمری یکسره از دست ایران رفت
در دوره فرمانروایی ۱۱ ساله #مظفرالدین_شاه از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ قمری ایران هم چنان راه زوال و ناتوانی را می پیمود تا آنکه منتهی شد تصویب قانون اساسی در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری .
دوره فرمانروایی ۲ سال و پنج ماهۀ #محمد_علیشاه از ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ قمری
دورۀ بسیار آشفته و بریشان کشمکش و زد و خورد در میان هواخواهان حکومت مشروطه و درباریان بوده است .
دوره فرمانروایی ۱۷ سال و ده ماهه سلطان #احمدشاه از ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ قمری را باید بدو دوره تقسیم کرد.
در دوره اول تا ۲۷ شعبان ۱۳۳۲ ۶ سال و دوماه احمدشاه صغیر بود و دو تن نایب السلطنه کارهای کشور را بدست گرفتند .
در دوره دوم که وی مسئولیت کارهای ایران را بر عهده داشت در سراسر جنگ جهانی اول از ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ قمری ۴ سال خاک ایران میدان تاخت و تاز لشكريان وهواخواهان متفقين روس و انگلیس و فرانسه و دیگران) و متحدين آلمان و اتریش و عثمانی) و پس از آن گرفتار عواقب وخیم جنگ جهانی بود .
#ویکتور_برار دانشمند فرانسوی درباره قاجار میگوید :
" ایران نه ملت است و نه دولت "
این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دوره قاجارهاست و گوینده این سخن نه غرض ورزی و دشمنی کرده و نه مبالغه کرده است.
زیرا که #ملت یعنی آن جمعی از مردم که در زبان و اخلاق و عادات ورسوم ومعتقدات ودين و لباس و زندگی اجتماعی و امید و آرزو و حتی در خشم و غضب و کینه و نفرت یکسان بیندیشند و با هم همداستان وشريك باشند
در آن زمان ایران #دولت هم نبود، زیرا دولت یعنی آن نیروی حاکمه ای که از میان مردم برخاسته باشد و مسئول سرنوشت و خوب و بد مردمی باشد که آنرا برانگیخته اند . آنست که شب و روز برای آن مردم دلسوزی کند ، آسایش و نيك روزی مردم را از هر چیث فراهم آورد، در هر روزی مردم را بسوی پایه دیگری از پیشرفت و ترقی و کمال ببرد، زندگی شبانروزی امروز و فردای آن مردم را از هر حیث تامین کند، حتی نقشه های عاقلانه برای آینده آن مردم بکشد ، عرض و ناموس و جان ومال همه مردم را در کمال خوبی حفظ کند و همه خطرهای جانی و مالی را دفع کند ، از هیچ وسیله ارشاد و هدایت خودداری نکند، یعنی مهربان ترین پرستار و سرپرست و دوست و خدمتگزار و دستیار آن مردم باشد. این صفاتیست که در آن دوره بهیچ وجه در آنچه دولت ایران میگفتند نبود.
بیش از صد سال بود که دولت ایران یکی از ناتوان ترین دولتهای جهان بشمار میرفت. در روی نقشه جغرافيا مستقل بود یعنی ظاهرا استقلال داشت و جز و مستعمرات بشمار نمی رفت اما اگر کسی اوضاع آن روز جهان را درست بسنجد میبیند که حال آن از هر مستعمره ای زارتر بود زیرا که دول استعماری لااقل در آبادانی مستعمرات خود می کوشیدند.
و اگر ایران ابرمردی به نام #رضا_شاه را در کارنامه تاریخی خود نداشت ، ایران دچار آشفتگی تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی قرار میگرفت.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻قاجار یا باتلاق🔻
دوره صدوسی و چهار ساله فرمانروایی طایفه قاجار برایران از ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۴ قمری بدترین دوره تنزل و انحطاط کشور ما در سراسر تاریخست .
#آقا_محمدخان همیشه و همه جا ایران را ناتوان تر ساخت .
دوره فرمانروایی ۳۸ ساله #فتحعلی_شاه از ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ قمری سراسر دوره سرشکستگی بوده است. نخست نیروی ایران در برابر افغانها چنان سست شد که ناحیه هرات نیز از دست ایران رفت و به افغانستان پیوست.
جنگ اول با روسیه از ۱۲۱۹ تا ۱۲۲۸ نه سال تمام کشید و نتیجه آن عهد نامه گلستان و از دست رفتن متصرفات ایران در قفقاز بود .
جنگ دوم که از ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ سه سال کشید منتهی بعهدنامه معروف ترکمان چای شد که دولت مغلوبی می بایست ناچار در برابر دولت غالبی امضا کند و برتریهایی در خاک خود برای آن بشناسد و از آن پس دول اروپایی هر يك آن برتریها را بدست آوردند
همچنین در ۱۲۲۱ و از ۱۲۲۷ تا ۱۲۲۸ و از ۱۲۳۶ تا ۱۲۳۹ سه بار در میان ایران و عثمانی جنگ در گرفت و نتیجه آن نیز از دست رفتن برخی از نواحی غربی ایران شد .
دوره فرمانروایی ۱۴ ساله #محمدشاه از ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۴ قمری شامل جنگ هرات در ۱۲۵۳ و قیام آقاخان محلاتی در همان سال و بار دیگر در ۱۲۵۶ دوره ای بود که آنرا مقدمه آشفتگیهای فراوان دوره های بعد باید دانست
در دوره فرمانروایی ۴۹ ساله #ناصرالدین_شاه از ۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ قمری رقابت روس و انگلیس در ایران باوج خود رسید و باید دوره اعطای امتیازات بی حدو حصر دانست.
درین دوره نواحی هرات در ۱۲۷۳ و مرو و خیوه در ۱۲۹۹ قمری یکسره از دست ایران رفت
در دوره فرمانروایی ۱۱ ساله #مظفرالدین_شاه از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ قمری ایران هم چنان راه زوال و ناتوانی را می پیمود تا آنکه منتهی شد تصویب قانون اساسی در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری .
دوره فرمانروایی ۲ سال و پنج ماهۀ #محمد_علیشاه از ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ قمری
دورۀ بسیار آشفته و بریشان کشمکش و زد و خورد در میان هواخواهان حکومت مشروطه و درباریان بوده است .
دوره فرمانروایی ۱۷ سال و ده ماهه سلطان #احمدشاه از ۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ قمری را باید بدو دوره تقسیم کرد.
در دوره اول تا ۲۷ شعبان ۱۳۳۲ ۶ سال و دوماه احمدشاه صغیر بود و دو تن نایب السلطنه کارهای کشور را بدست گرفتند .
در دوره دوم که وی مسئولیت کارهای ایران را بر عهده داشت در سراسر جنگ جهانی اول از ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ قمری ۴ سال خاک ایران میدان تاخت و تاز لشكريان وهواخواهان متفقين روس و انگلیس و فرانسه و دیگران) و متحدين آلمان و اتریش و عثمانی) و پس از آن گرفتار عواقب وخیم جنگ جهانی بود .
#ویکتور_برار دانشمند فرانسوی درباره قاجار میگوید :
" ایران نه ملت است و نه دولت "
این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دوره قاجارهاست و گوینده این سخن نه غرض ورزی و دشمنی کرده و نه مبالغه کرده است.
زیرا که #ملت یعنی آن جمعی از مردم که در زبان و اخلاق و عادات ورسوم ومعتقدات ودين و لباس و زندگی اجتماعی و امید و آرزو و حتی در خشم و غضب و کینه و نفرت یکسان بیندیشند و با هم همداستان وشريك باشند
در آن زمان ایران #دولت هم نبود، زیرا دولت یعنی آن نیروی حاکمه ای که از میان مردم برخاسته باشد و مسئول سرنوشت و خوب و بد مردمی باشد که آنرا برانگیخته اند . آنست که شب و روز برای آن مردم دلسوزی کند ، آسایش و نيك روزی مردم را از هر چیث فراهم آورد، در هر روزی مردم را بسوی پایه دیگری از پیشرفت و ترقی و کمال ببرد، زندگی شبانروزی امروز و فردای آن مردم را از هر حیث تامین کند، حتی نقشه های عاقلانه برای آینده آن مردم بکشد ، عرض و ناموس و جان ومال همه مردم را در کمال خوبی حفظ کند و همه خطرهای جانی و مالی را دفع کند ، از هیچ وسیله ارشاد و هدایت خودداری نکند، یعنی مهربان ترین پرستار و سرپرست و دوست و خدمتگزار و دستیار آن مردم باشد. این صفاتیست که در آن دوره بهیچ وجه در آنچه دولت ایران میگفتند نبود.
بیش از صد سال بود که دولت ایران یکی از ناتوان ترین دولتهای جهان بشمار میرفت. در روی نقشه جغرافيا مستقل بود یعنی ظاهرا استقلال داشت و جز و مستعمرات بشمار نمی رفت اما اگر کسی اوضاع آن روز جهان را درست بسنجد میبیند که حال آن از هر مستعمره ای زارتر بود زیرا که دول استعماری لااقل در آبادانی مستعمرات خود می کوشیدند.
و اگر ایران ابرمردی به نام #رضا_شاه را در کارنامه تاریخی خود نداشت ، ایران دچار آشفتگی تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی قرار میگرفت.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#تاریخ
🔻تکرار تاریخ اسلام در عصر معاصر🔻
شباهت زندگی سیاسی #خمینی تا حدودی به پیامبر اسلام نزدیک است . از عدم قدرت #پیامبر در مکه و آیات مهربانه اش تا بقدرت رسیدن در مدینه و آیات تحکمی و آمرانه اش ، میتوان نگاهی گذرا به خمینی قبل از ۵۷ با پس از آن پی برد.
نکته اینکه خمینی از تمامی طیفهای شورشی خود حمایت میکرد و بهره میبرد.
مثلا #جبهه_ملی و #نهضت_آزادی و #سازمان_مجاهدین ، که اگر حامی خمینی نبودند ، هیچوقت موفق نمیشد.
مهندس بازرگان با طالقانی از سالیان دور دوست بود. این دوستی بواسطه دوستی پدران شان شکل گرفته بود. یک دوستی مستحکم که تا پایان زندگی طالقانی در آن نوزدهم شهریور ۵۸ ادامه داشت . این دو در تمامی طول زندگی سیاسی شان در کنار هم بودند. نهضت آزادی را تشکیل دادند، شاگردان بسیاری تربیت کردند و در سال هایی به زندان افتادند . سال ها پیش از انقلاب ، این دو خرافه زدایی از دین را آغاز کرده بودند . تلاش برای ارائه قرائتی تازه از دین که آن را سازگار با نوگرایی و مدرنیته نشان می داد . چهره ای امروزی از دین که بتواند با نسل های نو ارتباط برقرار کند. در کتاب "سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی " به روایت تاریخ کمبریج ، با ترجمه عباس مخبر، منتشر شده توسط طرح نو ، در جلد سوم ، ص ۲۸۹ آمده است :
" سید ابوالحسن طالقانی (پدر سید محمود) و عباسقلی بازرگان (پدر مهدی بازرگان) از سال ۱۳۰۳، ارگانی به نام البلاغ را اداره میکردند. مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی در این دوران با هم آشنا می شوند ... پس از شهریور ۱۳۲۰ و پایان دوره سلطنت رضا شاه، طالقانی فعالیتهای خود را در انجمنی بنام کانون اسلام به سرپرستی خود و با کمک مالی محمدعلی مهیاری ادامه می دهد. در این انجمن افرادی دانشگاهی مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمد علی بامداد فعالیت میکردند. هدف اصلی این انجمن ارائه اسلام به مثابه دینی سازگار با نوگرایی و علم و زدودن خرافات رایج از چهره آن بود"
اگر مهندس مهدی بازرگان و طالقانی و افراد نزدیک به آنها - نظیر دکتر ابراهیم یزدی ، صادق قطب زاده ، دکترابوالحسن بنی صدر ، دکترحسن حبیبی همه از اعضای نهضت آزادی ، در طول مبارزات به کمک خمینی نیامده بودند ، خصوصا در تمامی روزهای سال ۵۷ تا ماه ها پس از انقلاب ، معلوم نیست که خمینی خود به تنهایی موفق به هدایت و رهبری انقلاب می شد . در حقیقت سهم نهضت ملی آزادی در پیروزی انقلاب، سهمی عمده و غیر قابل انکار بود . به همین خاطر هم در همان ابتدا آیت الله خمینی از مهندس بازرگان برای تشکیل دولت موقت دعوت به همکاری کرده بود"
در فاصله ۲۵ تا ۳۱خرداد ۱۳۶۰، تهران روزهای پر هرج و مرجی را از سر گذراند.چند روز توفانی که با سخنرانی تند خمینی در دفاع از #لایحه_قصاص و علیه #جبهه_ملی آغاز شده بود. او روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در سخنان تندی خطاب به جبهه ملی آنها را مرتد و رهبرمعنویشان، مصدق را نامسلمان خوانده بود! آن روز بلافاصله خیابان ها در قرق هواداران پرشور او در آمده بود و همه چیز به زیان جبهه ملی تمام شده بود.فردای آن طرح دوفوریت "عدم کفایت سیاسی" رییس جمهور بنی صدر در مجلس به تصویب رسیده بود و پنج روز بعد او از ریاست جمهوری عزل شده بود.
تهران چند روز پر آشوب را پشت سر گذاشته بود و ملی گرایی از آن روز به امری مذموم بدل شده بود. دکتر کریم سنجابی از انظار پنهان شده بود. ابوالحسن بنی صدر از بیم جان، درخفا به فکر خروج از کشور افتاده بود. سازمان تحت امر رجوی، اعلان جنگ مسلحانه کرده بود و با آغاز تابستان، پایتخت وارد دوران پر اضطراب ترورها و انفجارها شده بود.
همه این اتفاق ها در پی همان سخنرانی رخ داده بودکه خمینی گفته بود:
"...من دو تا اعلامیه از "جبهه ملی"، که دعوت به راهپیمایی کردهاست، دیدم...مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند...یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند؟!...؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است "...(صحیفه امام خمینی _ جلد ۱۴ _ صص ۴۶۵ - ۴۴۸)
تمامی طیفهای مخالف شاه که به سهم خود انقلاب را شکل دادند حتی سازمان مجاهدین، پس از ۵۷ کنار زده شدند تا خمینی به تقلید از جدش پیامبر ، که از اتحاد قبایل به بهانه دادخواهی مردم بهره برده بود و پس از آن قدرت بلامنازع شد، با کنار گذاشتن تمام احزاب و یکه تازی ، تاریخ پوپولیستی اسلام را تکرار کند....
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
🔻تکرار تاریخ اسلام در عصر معاصر🔻
شباهت زندگی سیاسی #خمینی تا حدودی به پیامبر اسلام نزدیک است . از عدم قدرت #پیامبر در مکه و آیات مهربانه اش تا بقدرت رسیدن در مدینه و آیات تحکمی و آمرانه اش ، میتوان نگاهی گذرا به خمینی قبل از ۵۷ با پس از آن پی برد.
نکته اینکه خمینی از تمامی طیفهای شورشی خود حمایت میکرد و بهره میبرد.
مثلا #جبهه_ملی و #نهضت_آزادی و #سازمان_مجاهدین ، که اگر حامی خمینی نبودند ، هیچوقت موفق نمیشد.
مهندس بازرگان با طالقانی از سالیان دور دوست بود. این دوستی بواسطه دوستی پدران شان شکل گرفته بود. یک دوستی مستحکم که تا پایان زندگی طالقانی در آن نوزدهم شهریور ۵۸ ادامه داشت . این دو در تمامی طول زندگی سیاسی شان در کنار هم بودند. نهضت آزادی را تشکیل دادند، شاگردان بسیاری تربیت کردند و در سال هایی به زندان افتادند . سال ها پیش از انقلاب ، این دو خرافه زدایی از دین را آغاز کرده بودند . تلاش برای ارائه قرائتی تازه از دین که آن را سازگار با نوگرایی و مدرنیته نشان می داد . چهره ای امروزی از دین که بتواند با نسل های نو ارتباط برقرار کند. در کتاب "سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی " به روایت تاریخ کمبریج ، با ترجمه عباس مخبر، منتشر شده توسط طرح نو ، در جلد سوم ، ص ۲۸۹ آمده است :
" سید ابوالحسن طالقانی (پدر سید محمود) و عباسقلی بازرگان (پدر مهدی بازرگان) از سال ۱۳۰۳، ارگانی به نام البلاغ را اداره میکردند. مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی در این دوران با هم آشنا می شوند ... پس از شهریور ۱۳۲۰ و پایان دوره سلطنت رضا شاه، طالقانی فعالیتهای خود را در انجمنی بنام کانون اسلام به سرپرستی خود و با کمک مالی محمدعلی مهیاری ادامه می دهد. در این انجمن افرادی دانشگاهی مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمد علی بامداد فعالیت میکردند. هدف اصلی این انجمن ارائه اسلام به مثابه دینی سازگار با نوگرایی و علم و زدودن خرافات رایج از چهره آن بود"
اگر مهندس مهدی بازرگان و طالقانی و افراد نزدیک به آنها - نظیر دکتر ابراهیم یزدی ، صادق قطب زاده ، دکترابوالحسن بنی صدر ، دکترحسن حبیبی همه از اعضای نهضت آزادی ، در طول مبارزات به کمک خمینی نیامده بودند ، خصوصا در تمامی روزهای سال ۵۷ تا ماه ها پس از انقلاب ، معلوم نیست که خمینی خود به تنهایی موفق به هدایت و رهبری انقلاب می شد . در حقیقت سهم نهضت ملی آزادی در پیروزی انقلاب، سهمی عمده و غیر قابل انکار بود . به همین خاطر هم در همان ابتدا آیت الله خمینی از مهندس بازرگان برای تشکیل دولت موقت دعوت به همکاری کرده بود"
در فاصله ۲۵ تا ۳۱خرداد ۱۳۶۰، تهران روزهای پر هرج و مرجی را از سر گذراند.چند روز توفانی که با سخنرانی تند خمینی در دفاع از #لایحه_قصاص و علیه #جبهه_ملی آغاز شده بود. او روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در سخنان تندی خطاب به جبهه ملی آنها را مرتد و رهبرمعنویشان، مصدق را نامسلمان خوانده بود! آن روز بلافاصله خیابان ها در قرق هواداران پرشور او در آمده بود و همه چیز به زیان جبهه ملی تمام شده بود.فردای آن طرح دوفوریت "عدم کفایت سیاسی" رییس جمهور بنی صدر در مجلس به تصویب رسیده بود و پنج روز بعد او از ریاست جمهوری عزل شده بود.
تهران چند روز پر آشوب را پشت سر گذاشته بود و ملی گرایی از آن روز به امری مذموم بدل شده بود. دکتر کریم سنجابی از انظار پنهان شده بود. ابوالحسن بنی صدر از بیم جان، درخفا به فکر خروج از کشور افتاده بود. سازمان تحت امر رجوی، اعلان جنگ مسلحانه کرده بود و با آغاز تابستان، پایتخت وارد دوران پر اضطراب ترورها و انفجارها شده بود.
همه این اتفاق ها در پی همان سخنرانی رخ داده بودکه خمینی گفته بود:
"...من دو تا اعلامیه از "جبهه ملی"، که دعوت به راهپیمایی کردهاست، دیدم...مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند...یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند؟!...؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است "...(صحیفه امام خمینی _ جلد ۱۴ _ صص ۴۶۵ - ۴۴۸)
تمامی طیفهای مخالف شاه که به سهم خود انقلاب را شکل دادند حتی سازمان مجاهدین، پس از ۵۷ کنار زده شدند تا خمینی به تقلید از جدش پیامبر ، که از اتحاد قبایل به بهانه دادخواهی مردم بهره برده بود و پس از آن قدرت بلامنازع شد، با کنار گذاشتن تمام احزاب و یکه تازی ، تاریخ پوپولیستی اسلام را تکرار کند....
@khosrovanooshiravan
#فرهاد
🔻مردم سالاری🔻
@khosrovanooshiravan
معنای مردم سالاری واقعی آن است که مردم کوچه و بازار، جماعت مردم در کنترل زندگی نکنند .
مردم سالاری بیشتر پدیده یی اخلاقی است، تا سیاسی و بسیار مهم تر از سیاست ، مردم سالاری یک دیدگاه کاملا جدید نسبت به زندگی است
این چیزی است که هنوز در کشور ما اتفاق نیفتاده؛ و باید اتفاق بیفتد.
مردم سالاری به این معناست:
هر فرد حق دارد مطابق با نگرش خود زندگی کند؛ نباید او را منع کرد
تا وقتی برای دیگران اسباب زحمت و درد سر نشده، باید امکان آزادی در همه جنبه های زندگی برایش فراهم باشد.
این نگرش من نسبت به دنیای مردم سالار واقعی است
#عدم_مداخله_در_زندگی_هیچکس.
باید نسبت به دیگران احترام عظیمی قایل شد.
آنچه که شعار اصلاحات خاتمی بود و فقط در حد شعار باقی ماند بدلیل حاکمیت دینی یا همان تئوکراسی ست که امکان خلق مردمسالاری را از آن خواهد گرفت.
در حاکمیت ما که به شکل استبداد دینی و قوانین جزمی و قطعی نگری استوار است زیرساختهای مردم سالاری را نمیتوان اجرا و فرهنگ سازی کرد .
دین به دلیل نگرش آمرانه و تحکمی مانع مصادیق مردمسالاری است و اصرار جبهه اصلاحات به آن نوعی پوپولیسم اجتماعی بشمار می آید .
مردم سالاری از آثار و ویژگی های دموکراسی لیبرالیستی محسوب میشود ، حال آنکه در حاکمیت جمهوری اسلامی بلحاظ #ماهیتی استبدادی و بلحاظ #شکلی نیز دموکراسی صوری یا بقول استاد بشیریه شبه دموکراسی حاکم است.
در جوامع مردم سالار فردیت و عامه مردم بعنوان شخصیت حقیقی در اولویت قانونگذار میباشد
اما در جوامع استبدادی ، قانونگذار به استحکام حاکمیت توجه میکند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
معنای مردم سالاری واقعی آن است که مردم کوچه و بازار، جماعت مردم در کنترل زندگی نکنند .
مردم سالاری بیشتر پدیده یی اخلاقی است، تا سیاسی و بسیار مهم تر از سیاست ، مردم سالاری یک دیدگاه کاملا جدید نسبت به زندگی است
این چیزی است که هنوز در کشور ما اتفاق نیفتاده؛ و باید اتفاق بیفتد.
مردم سالاری به این معناست:
هر فرد حق دارد مطابق با نگرش خود زندگی کند؛ نباید او را منع کرد
تا وقتی برای دیگران اسباب زحمت و درد سر نشده، باید امکان آزادی در همه جنبه های زندگی برایش فراهم باشد.
این نگرش من نسبت به دنیای مردم سالار واقعی است
#عدم_مداخله_در_زندگی_هیچکس.
باید نسبت به دیگران احترام عظیمی قایل شد.
آنچه که شعار اصلاحات خاتمی بود و فقط در حد شعار باقی ماند بدلیل حاکمیت دینی یا همان تئوکراسی ست که امکان خلق مردمسالاری را از آن خواهد گرفت.
در حاکمیت ما که به شکل استبداد دینی و قوانین جزمی و قطعی نگری استوار است زیرساختهای مردم سالاری را نمیتوان اجرا و فرهنگ سازی کرد .
دین به دلیل نگرش آمرانه و تحکمی مانع مصادیق مردمسالاری است و اصرار جبهه اصلاحات به آن نوعی پوپولیسم اجتماعی بشمار می آید .
مردم سالاری از آثار و ویژگی های دموکراسی لیبرالیستی محسوب میشود ، حال آنکه در حاکمیت جمهوری اسلامی بلحاظ #ماهیتی استبدادی و بلحاظ #شکلی نیز دموکراسی صوری یا بقول استاد بشیریه شبه دموکراسی حاکم است.
در جوامع مردم سالار فردیت و عامه مردم بعنوان شخصیت حقیقی در اولویت قانونگذار میباشد
اما در جوامع استبدادی ، قانونگذار به استحکام حاکمیت توجه میکند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
خسرو انوشیروان
https://t.me/khosrovanooshiravan/19737
دوستان به این کلیپ توجه کنید
https://t.me/khosrovanooshiravan/19736
کاری به مطالب جمشیدی ندارم چون با صراحت اعلام میکند که من نیروی وفادار جمهوری اسلامی هستم و معنای زن ، زندگی ، آزادی یعنی زن ، فحشا، هرزگی
درواقع با صراحت تکلیف خودش را مشخص کرده و ریاکاری هم ندارد.
اما نکته جالب این مناظره اینکه هر دو به یک چیز اعتقاد دارند، اختلافشان فقط بر سر روش هاست
هردو آنها دانش آموختگان #احمد_فردید هستند و با اصل و اساس مدرنیته مخالفند
#عبدالکریمی با صراحت با غرب و دستاوردهایشان میجنگد و #جمشیدی هم با صراحت میگوید:
می خواهیم از ذیل تاریخ غرب بودن خارج شویم.
هردو جمله دقیقا از اعتقادات احمد فردید است
میتوان اعتقاد احمد فردید را در چند جمله خلاصه کرد:
"تمدن غرب در ذاتش مبتنی بر نیهیلیسم است. صدر تاریخ ما در ذیل تاریخ غرب تعریف شده است . بازگشت به خویشتن و توسل به ولایت فقیه در معنای عرفانی اش راه حل همه این مشکلات میباشد"
احمد فردیداگرچه نوع پوشش امروزی دارد اما زندگی و جامعه را در فضای عرفان زدگی میخواد و بازگشت به دوران تصوف .
عبدالکریمی معتقداست با نیروهای انقلابی در یک سنگر قرار دارد . او انقلاب ۵۷ را در معنای فردیدی و اسلام سیاسی قبول دارد
نقدش این است که اولا نهیلیسم غربی زورآورتر از آن چیزی است که نیروهای انقلابی تصور می کنند و همه ساحت های زیست جهان ایرانی را تسخیر نموده ، لذا مقابله با مدرنیته غربی که در ذاتش نهیلیستی است، روش های کارآمدتری لازم دارد. این ابزار مناسب تر نه در ساحت بگیر و ببندهای خیابانی، بلکه باید در ساحت اندیشه ورزی و مفهوم سازی صورت بگیرد.
من بیشتر روی سخنم با افرادی است که مردم بعنوان یک چهره روشنفکر میشناسند اما با دقت در کلامشان میتوان به نتیجه رسید که این متحجرین روشنفکرنما در اصل و اساس هم ساختار ولایت را پذیرفتند و هم شعارهای ج اسلامی را در قالب یک چهارچوب زیباگونه و امروزی دنبال میکنند.
کاش معنا و مفهوم روشنفکری اینقدر متفاوت نبود و به هرکسی که ژست سخنوری میگیرد ، روشنفکر نگوییم.
غرب ستیزی نیروهای تندرو با غرب هراسی امثال عبدالکریمی از یک پستان شیر می نوشند: فردید.
میشود با اطمینان گفت؛ اگر حکومت، امثال عبدالکریمی را هم در بازی خود راه بدهد و بطور مثال در شورای انقلاب فرهنگی پست و سمتی در اختیارش بگذارد ، بعد از چند سال، عبدالکریمی تبدیل به رحیم پور ازغدی خواهد شد.
عبدالکریمی مصداق بارز جمله امانوئل کانت هست که گفته:
"هرچه بیشتر کوشش به کار میبردم که مقبول دلها باشم، کارهای ناپخته بیشتری از من سر میزد."
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
https://t.me/khosrovanooshiravan/19736
کاری به مطالب جمشیدی ندارم چون با صراحت اعلام میکند که من نیروی وفادار جمهوری اسلامی هستم و معنای زن ، زندگی ، آزادی یعنی زن ، فحشا، هرزگی
درواقع با صراحت تکلیف خودش را مشخص کرده و ریاکاری هم ندارد.
اما نکته جالب این مناظره اینکه هر دو به یک چیز اعتقاد دارند، اختلافشان فقط بر سر روش هاست
هردو آنها دانش آموختگان #احمد_فردید هستند و با اصل و اساس مدرنیته مخالفند
#عبدالکریمی با صراحت با غرب و دستاوردهایشان میجنگد و #جمشیدی هم با صراحت میگوید:
می خواهیم از ذیل تاریخ غرب بودن خارج شویم.
هردو جمله دقیقا از اعتقادات احمد فردید است
میتوان اعتقاد احمد فردید را در چند جمله خلاصه کرد:
"تمدن غرب در ذاتش مبتنی بر نیهیلیسم است. صدر تاریخ ما در ذیل تاریخ غرب تعریف شده است . بازگشت به خویشتن و توسل به ولایت فقیه در معنای عرفانی اش راه حل همه این مشکلات میباشد"
احمد فردیداگرچه نوع پوشش امروزی دارد اما زندگی و جامعه را در فضای عرفان زدگی میخواد و بازگشت به دوران تصوف .
عبدالکریمی معتقداست با نیروهای انقلابی در یک سنگر قرار دارد . او انقلاب ۵۷ را در معنای فردیدی و اسلام سیاسی قبول دارد
نقدش این است که اولا نهیلیسم غربی زورآورتر از آن چیزی است که نیروهای انقلابی تصور می کنند و همه ساحت های زیست جهان ایرانی را تسخیر نموده ، لذا مقابله با مدرنیته غربی که در ذاتش نهیلیستی است، روش های کارآمدتری لازم دارد. این ابزار مناسب تر نه در ساحت بگیر و ببندهای خیابانی، بلکه باید در ساحت اندیشه ورزی و مفهوم سازی صورت بگیرد.
من بیشتر روی سخنم با افرادی است که مردم بعنوان یک چهره روشنفکر میشناسند اما با دقت در کلامشان میتوان به نتیجه رسید که این متحجرین روشنفکرنما در اصل و اساس هم ساختار ولایت را پذیرفتند و هم شعارهای ج اسلامی را در قالب یک چهارچوب زیباگونه و امروزی دنبال میکنند.
کاش معنا و مفهوم روشنفکری اینقدر متفاوت نبود و به هرکسی که ژست سخنوری میگیرد ، روشنفکر نگوییم.
غرب ستیزی نیروهای تندرو با غرب هراسی امثال عبدالکریمی از یک پستان شیر می نوشند: فردید.
میشود با اطمینان گفت؛ اگر حکومت، امثال عبدالکریمی را هم در بازی خود راه بدهد و بطور مثال در شورای انقلاب فرهنگی پست و سمتی در اختیارش بگذارد ، بعد از چند سال، عبدالکریمی تبدیل به رحیم پور ازغدی خواهد شد.
عبدالکریمی مصداق بارز جمله امانوئل کانت هست که گفته:
"هرچه بیشتر کوشش به کار میبردم که مقبول دلها باشم، کارهای ناپخته بیشتری از من سر میزد."
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#ادبیات
🔻هدایت و خشم دشمنان🔻
"او را باید به گاوآهن می بستند و از گُرده اش تسمه می کشیدند!"
این را #مطهری درباره #صادق_هدایت گفته بود! او هدایت را فردی مرفه خوانده بود که هیچ درکی از اوضاع پیرامونش ، فقر و فاقه مردم نداشت.
او معتقد بود هدایت همه عمر با پول توجیبی خانواده متمولش زندگی کرده است و هیچگاه زحمت کار کردن به خود راه نداده است.
مطهری گفته بود، هدایت آن زمان با پول توجیبی هزار تومان ماهیانه نیازی به کار احساس نمی کرده است! به همین خاطر، عمرش را صرف کافه نشینی و رفت و آمدبه محافل روشنفکری کرده است!
خشم مطهری، بخاطرتاثیرگذاری روزافزون افکار هدایت بود. هدایت و کسروی در دهه های ده و بیست در ایران دو اسلام ستیز موفق و تاثیر گذار بودند که با نوشتار قابل فهم و عامه فهم خود ذهن های بسیاری را به روشنگری سوق دادند و اگر امثال مطهری جهت تخریبش قلمفرسایی میکنند ، نشان از موفقیت آنهاست...!
کتاب هایی که فروش می رفت و بحث هایی که در محافل در می گرفت.
گفته می شد آثار هدایت، مخاطبان را از انگیزه تهی و آنها را بسوی پوچی سوق می دهند! شایعه ای که به یک باور تبدیل شده بود و بسیاری را ترغیب به بازخوانی همان آثار کرده بود!
مطهری در دانشکده الهیات درس می داد.نفوذ هدایت را میان دانشجویان دیده بود.او "هدایت" را شایسته این همه توجه ندانسته بود.
به همین خاطر به فکر واکنش افتاده بود.کاری که در نهایت در قالب یک سخنرانی کرده بود. هدایت اما در زمان خود بی دغدغه نبود. جنس افکارش با دیگران متفاوت بود. انسان عجیبی بود. به چیزهایی توجه داشت که در چشم دیگران نبود.
چیزهایی پنهان در لابلای عقایدمردم؛ تاریخ، سنت یا مذهب. آنچنان هم که مطهری می گفت "بیکار بیعار" ، نبود.
مدتی کارمندی هم کرده بود. درآمدی و اندک حقوقی. اما دائمی نبود. مثل اسپند برآتش، بی قرار بود. یکجا بند نبود. وقتی که به هند رفته بود،#بوف_کور را منتشر کرده بود. کتابی که خودش بعدها گفته برای نوشتن هر جمله اش ساعتها فکر کردم تا بزرگترین اثر #سوررئالیستی در ایران خلق شود.
چند نسخه مهم ترین کتاب بود. از چشم خیلی ها.حتی #آندره_برتون (بنیانگذار مکتب سوررئالیسم) که به "اوکتاویو پاز" بوف کور را رمان نو معرفی کرده بود و اثر #خوان_رولفو ، "پدرو پارامو" را تقلیدی از بوف کور دانسته بود .
#گارسیامارکز هم، همین را به #مندوزا گفته بود.”بوف کور”،امابعدها، بیشترین تاثیر راگذاشته بودودر طول سال ها مهم ترین داستان ایرانی شده بود.
نظرخواهی از نویسندگان در دهه پنجاه هم همین را نشان داده بود. با این حال منتقدان خود را هم داشته بود. مثل مطهری که با نفرت از او یاد کرده بود! هدایت اما، بی توجه به خلق و خو ، مهم ترین نویسنده تمام دوران شده بود. نویسنده ای که بیش از هر ایرانی از مرزها فراتر رفته بود و درباره اش بسیار سخن ها گفته شده بود.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻هدایت و خشم دشمنان🔻
"او را باید به گاوآهن می بستند و از گُرده اش تسمه می کشیدند!"
این را #مطهری درباره #صادق_هدایت گفته بود! او هدایت را فردی مرفه خوانده بود که هیچ درکی از اوضاع پیرامونش ، فقر و فاقه مردم نداشت.
او معتقد بود هدایت همه عمر با پول توجیبی خانواده متمولش زندگی کرده است و هیچگاه زحمت کار کردن به خود راه نداده است.
مطهری گفته بود، هدایت آن زمان با پول توجیبی هزار تومان ماهیانه نیازی به کار احساس نمی کرده است! به همین خاطر، عمرش را صرف کافه نشینی و رفت و آمدبه محافل روشنفکری کرده است!
خشم مطهری، بخاطرتاثیرگذاری روزافزون افکار هدایت بود. هدایت و کسروی در دهه های ده و بیست در ایران دو اسلام ستیز موفق و تاثیر گذار بودند که با نوشتار قابل فهم و عامه فهم خود ذهن های بسیاری را به روشنگری سوق دادند و اگر امثال مطهری جهت تخریبش قلمفرسایی میکنند ، نشان از موفقیت آنهاست...!
کتاب هایی که فروش می رفت و بحث هایی که در محافل در می گرفت.
گفته می شد آثار هدایت، مخاطبان را از انگیزه تهی و آنها را بسوی پوچی سوق می دهند! شایعه ای که به یک باور تبدیل شده بود و بسیاری را ترغیب به بازخوانی همان آثار کرده بود!
مطهری در دانشکده الهیات درس می داد.نفوذ هدایت را میان دانشجویان دیده بود.او "هدایت" را شایسته این همه توجه ندانسته بود.
به همین خاطر به فکر واکنش افتاده بود.کاری که در نهایت در قالب یک سخنرانی کرده بود. هدایت اما در زمان خود بی دغدغه نبود. جنس افکارش با دیگران متفاوت بود. انسان عجیبی بود. به چیزهایی توجه داشت که در چشم دیگران نبود.
چیزهایی پنهان در لابلای عقایدمردم؛ تاریخ، سنت یا مذهب. آنچنان هم که مطهری می گفت "بیکار بیعار" ، نبود.
مدتی کارمندی هم کرده بود. درآمدی و اندک حقوقی. اما دائمی نبود. مثل اسپند برآتش، بی قرار بود. یکجا بند نبود. وقتی که به هند رفته بود،#بوف_کور را منتشر کرده بود. کتابی که خودش بعدها گفته برای نوشتن هر جمله اش ساعتها فکر کردم تا بزرگترین اثر #سوررئالیستی در ایران خلق شود.
چند نسخه مهم ترین کتاب بود. از چشم خیلی ها.حتی #آندره_برتون (بنیانگذار مکتب سوررئالیسم) که به "اوکتاویو پاز" بوف کور را رمان نو معرفی کرده بود و اثر #خوان_رولفو ، "پدرو پارامو" را تقلیدی از بوف کور دانسته بود .
#گارسیامارکز هم، همین را به #مندوزا گفته بود.”بوف کور”،امابعدها، بیشترین تاثیر راگذاشته بودودر طول سال ها مهم ترین داستان ایرانی شده بود.
نظرخواهی از نویسندگان در دهه پنجاه هم همین را نشان داده بود. با این حال منتقدان خود را هم داشته بود. مثل مطهری که با نفرت از او یاد کرده بود! هدایت اما، بی توجه به خلق و خو ، مهم ترین نویسنده تمام دوران شده بود. نویسنده ای که بیش از هر ایرانی از مرزها فراتر رفته بود و درباره اش بسیار سخن ها گفته شده بود.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#تاریخ_سیاسی
🔻زنان ، آزادی حجاب و اسفند ۵۷🔻
رهبری یک انقلاب وقتی از طرف یک فرد روحانی مذهبی قرار بگیرد خدعه و نیرنگ نیز به همراه دارد. در اعتراضات قبل از ۵۷ خمینی هیچگاه در سخنرانی ها و اعلامیه ها از آثار حکومت اسلامی سخن نگفت یکی از این آثار مساله #حجاب بود که بعداز بقدرت رسیدن آن را اولین بار در قم و در پشت تریبون مطرح نمود و موجب خشم زنان ایرانی گردید
روز ۱۷ اسفند۱۳۵۷، که برابر با ۸ مارس روز #جهانی_زن بود، تهران از نخستین ساعات، شاهد تحرک گروه های مختلف وپراکنده زنان و دخترانی بود که در اعتراض به سخنان یک روز قبل خمینی به خیابان آمده بودند. البته گروه ها و تشکل هایی از قبل برای نکوداشت روز جهانی زن در دانشگاه تهران برنامه ریزی کرده بودند که آن روز کاملا تصادفی با اعتراض زنان به سخنان خمینی همراه شده بود و همان هم ابعاد آن را گسترده تر کرده بود تا جایی که دامنه آن به روزهای بعد هم کشیده شد .
آن روز ، زنان کارمند وزارت امور خارجه از ورود به وزارتخانه منع شده بودند و آنها هم در مقابل وزارتخانه دست به تظاهرات زده بودند.
آنها از سخنان روز گذشته خمینی درباره نوع پوشش زنان شاغل بی اطلاع بودند. خمینی در فیضیه قم گفته بود:
"زنهای اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند نه اینکه خودشان را بزک کنند...زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند، زنها باید وضع خودشان را عوض کنند. البته کار در ادارات ممنوع نیست، اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند..."
آن روز تظاهرات ناگهانی زنان با استقبال زنان دیگر همراه شده بود. دختران دبیرستانی هم با شنیدن صدای اعتراض زنان، از رفتن به کلاس های درس خودداری کرده و در خیابان به صف زنان معترض پیوسته بودند. آنها هنگامی که از تجمع زنان در دانشگاه تهران مطلع شدند، راه دانشگاه در پیش گرفتند تا به جمع زنان در دانشگاه به پیوندند. میتینگ دانشگاه به قدری گسترده شد که قرار ادامه آن در روزهای بعد گذاشته شد.
اعتراض به #حجاب_اجباری تازه آغاز شده بود . اعتراضی که قرار بود تا یک هفته ادامه پیدا کند ...
شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" برای نخستین بار از زبان زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ شنیده شد. آن روز، بسیاری از زنان #چادری هم به زنان بی حجاب پیوسته بودند تا از خواست آنها حمایت کنند.
در آن یک هفته شلوغ و پر سر وصدای تهران ، پس از نخستین تظاهرات در ۱۷ اسفند ۵۷ ، گروه های فشار هم دست به کار هجوم به تجمعات شدند. افراد تندرو، برای زنان معترض در مکان های خلوت مزاحمت ایجاد می کردند . این رفتار البته از چشم تلویزیون انقلاب پنهان ماند اما در نشریات بازتاب یافت . آن روزها امکان درج اخبار بدون سانسور در مطبوعات فراهم بود و همه گروه ها با همه گرایش ها اجازه نشر بیانیه های خود در مطبوعات را داشتند .
دو روزنامه پر تیراژ عصر هم ، همه اخبار را تا جای ممکن دنبال می کردند . روزنامه #آیندگان اما ، تنها روزنامه مستقل و جسور آن روزها بود که اخبار حمله به تجمعات ، آتش زدن دکه ها و کتابفروشی ها را با جزییات منتشر می کرد . آن روزها حزب اللهی ها دست بالا را نسبت به دیگر گروه ها پیدا کرده بودند و به اعتبار حمایت "پاسداران کمیته انقلاب" ، به هر تجمع غیر مذهبی هجوم می بردند تا مانع برگزاری شان شوند . از جمله همان تجمع چند روزه که خشم گروهی از مذهبیون تندرو را برانگیخته بود .
نکته مهم اما، منع انتشار خبر این تظاهرات در تلویزیون به دستور '#صادق_قطب_زاده بود! اتفاقی که موجب تجمع زنان معترض در برابر ساختمان رادیوتلویزیون در خیابان جام جم شد و خواستار رسانه ای شدن اعتراض خود شدند.
آثار حاکمیت دینی اندکی پس از فاجعه ۵۷ به تدریج خود را نشان داد. انقلابی که مردم بدستان خودشان دربهای آزادی را به روی خود بسته بودند و این اعتراضات تاثیری بر حاکمیت استبداد دینی نداشت...!!!
اعتراض هفدهم اسفند ۵۷ نتیجه عدم شناخت کافی مردم ، خصوصا زنان به رهبران مذهبی بود که قبل از رسیدن بقدرت جامعه آرمانی را وعده داده بودند. شاید این باورمندی ازآنجا ناشی میشد که هیچگاه از حاکمیت قبلی خود دروغی نشنیده بودند و شاه ، شخص اول مملکت همواره با مردم گفتاری صادقانه داشت و آنها، مسولین بعدی را هم با همین ویژگی تصور میکردند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻زنان ، آزادی حجاب و اسفند ۵۷🔻
رهبری یک انقلاب وقتی از طرف یک فرد روحانی مذهبی قرار بگیرد خدعه و نیرنگ نیز به همراه دارد. در اعتراضات قبل از ۵۷ خمینی هیچگاه در سخنرانی ها و اعلامیه ها از آثار حکومت اسلامی سخن نگفت یکی از این آثار مساله #حجاب بود که بعداز بقدرت رسیدن آن را اولین بار در قم و در پشت تریبون مطرح نمود و موجب خشم زنان ایرانی گردید
روز ۱۷ اسفند۱۳۵۷، که برابر با ۸ مارس روز #جهانی_زن بود، تهران از نخستین ساعات، شاهد تحرک گروه های مختلف وپراکنده زنان و دخترانی بود که در اعتراض به سخنان یک روز قبل خمینی به خیابان آمده بودند. البته گروه ها و تشکل هایی از قبل برای نکوداشت روز جهانی زن در دانشگاه تهران برنامه ریزی کرده بودند که آن روز کاملا تصادفی با اعتراض زنان به سخنان خمینی همراه شده بود و همان هم ابعاد آن را گسترده تر کرده بود تا جایی که دامنه آن به روزهای بعد هم کشیده شد .
آن روز ، زنان کارمند وزارت امور خارجه از ورود به وزارتخانه منع شده بودند و آنها هم در مقابل وزارتخانه دست به تظاهرات زده بودند.
آنها از سخنان روز گذشته خمینی درباره نوع پوشش زنان شاغل بی اطلاع بودند. خمینی در فیضیه قم گفته بود:
"زنهای اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند نه اینکه خودشان را بزک کنند...زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند، زنها باید وضع خودشان را عوض کنند. البته کار در ادارات ممنوع نیست، اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند..."
آن روز تظاهرات ناگهانی زنان با استقبال زنان دیگر همراه شده بود. دختران دبیرستانی هم با شنیدن صدای اعتراض زنان، از رفتن به کلاس های درس خودداری کرده و در خیابان به صف زنان معترض پیوسته بودند. آنها هنگامی که از تجمع زنان در دانشگاه تهران مطلع شدند، راه دانشگاه در پیش گرفتند تا به جمع زنان در دانشگاه به پیوندند. میتینگ دانشگاه به قدری گسترده شد که قرار ادامه آن در روزهای بعد گذاشته شد.
اعتراض به #حجاب_اجباری تازه آغاز شده بود . اعتراضی که قرار بود تا یک هفته ادامه پیدا کند ...
شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" برای نخستین بار از زبان زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ شنیده شد. آن روز، بسیاری از زنان #چادری هم به زنان بی حجاب پیوسته بودند تا از خواست آنها حمایت کنند.
در آن یک هفته شلوغ و پر سر وصدای تهران ، پس از نخستین تظاهرات در ۱۷ اسفند ۵۷ ، گروه های فشار هم دست به کار هجوم به تجمعات شدند. افراد تندرو، برای زنان معترض در مکان های خلوت مزاحمت ایجاد می کردند . این رفتار البته از چشم تلویزیون انقلاب پنهان ماند اما در نشریات بازتاب یافت . آن روزها امکان درج اخبار بدون سانسور در مطبوعات فراهم بود و همه گروه ها با همه گرایش ها اجازه نشر بیانیه های خود در مطبوعات را داشتند .
دو روزنامه پر تیراژ عصر هم ، همه اخبار را تا جای ممکن دنبال می کردند . روزنامه #آیندگان اما ، تنها روزنامه مستقل و جسور آن روزها بود که اخبار حمله به تجمعات ، آتش زدن دکه ها و کتابفروشی ها را با جزییات منتشر می کرد . آن روزها حزب اللهی ها دست بالا را نسبت به دیگر گروه ها پیدا کرده بودند و به اعتبار حمایت "پاسداران کمیته انقلاب" ، به هر تجمع غیر مذهبی هجوم می بردند تا مانع برگزاری شان شوند . از جمله همان تجمع چند روزه که خشم گروهی از مذهبیون تندرو را برانگیخته بود .
نکته مهم اما، منع انتشار خبر این تظاهرات در تلویزیون به دستور '#صادق_قطب_زاده بود! اتفاقی که موجب تجمع زنان معترض در برابر ساختمان رادیوتلویزیون در خیابان جام جم شد و خواستار رسانه ای شدن اعتراض خود شدند.
آثار حاکمیت دینی اندکی پس از فاجعه ۵۷ به تدریج خود را نشان داد. انقلابی که مردم بدستان خودشان دربهای آزادی را به روی خود بسته بودند و این اعتراضات تاثیری بر حاکمیت استبداد دینی نداشت...!!!
اعتراض هفدهم اسفند ۵۷ نتیجه عدم شناخت کافی مردم ، خصوصا زنان به رهبران مذهبی بود که قبل از رسیدن بقدرت جامعه آرمانی را وعده داده بودند. شاید این باورمندی ازآنجا ناشی میشد که هیچگاه از حاکمیت قبلی خود دروغی نشنیده بودند و شاه ، شخص اول مملکت همواره با مردم گفتاری صادقانه داشت و آنها، مسولین بعدی را هم با همین ویژگی تصور میکردند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
Telegram
attach 📎
⚜ #سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻استبداد دینی🔻
استبداد دینی در #سیاست_داخلی تلاش میکند تا شهروندانش را به زور به #بهشت ببرد
و در #سیاست_خارجی خودش هم بدنبال آن است که انقلابش را #صادر کند
اما حاکمیت دینی چرا همچین مسئولیتی را برای خود قائل است ؟
زیرا مستبد دینی گمان میکند که حقیقت مطلق در دستانش قرار دارد و بعنوان یک پدر با تجربه مردمش را ارشاد نمایند و گاهی هم دست به تنبیه و مجازات بزنند. حاکمان مذهبی خود را کبیر و ملتش را صغیر میپندارند که این تصغیر ابدی مردمی ، بسان کودکی رشد نایافته همواره تا پایان عمر بهمراه اوست و نیازمند پدر عالمی دارد که خودشان نام علما به خود دادند.
بنابراین به خود حق میدهد که دیگری را مجبور کند که آنچه را که آن حقیقت میپندارد را قبول کند .
آیا وظیفه حکومت اینست که شهروندانش را به بهشت ببرد؟ یا اینکه حکومت موظف است که امنیت ورفاه و معیشت مردم و کسب و کار را تامین کند..!!!
#ریچارد_رورتی فیلسوف پراگماتیست آمریکایی میگوید: "
" شما هوای آزادی را داشته باشید حقیقت خودش هوای خودش را خواهد داشت ."
یعنی حقیقت در یک جامعه در راستای آزادی ست که محقق میشود
در خوشبینانهترین حالت ، مستبد دینی شاید فکر میکند که نه اینکه حقیقت در نزد اون هست بنابراین به خودش اجازه میدهد تا این حقیقت را به دیگری بدهند حتی اگر به اجبارباشد . در حالی که حقیقت با گفتگو شکل خواهد گرفت .
حقیقت یک باور پیشینی نیست که برخی از آن برخوردار باشند و برخی نباشند و به اجبار به باقی مخالفان تحمیل نمود.
رولتی آزادی را بدین شکل تعریف میکند:
" آزادی یعنی توانایی برای فکر کردن و عمل کردن بدون محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی"
بدیهی ست که به هر حال همه جوامع آرمانهایی را دارند اما اگر برای دستیابی به این آرمانها به حقوق بشر احترام گذاشته نشود، تنوع و تکثر به رسمیت شناخته نشود و آزادی فردی محترم نباشد، این حقیقت جویی به استبداد منجر خواهد شد که نمونه و مصداق بارز آن حاکمیت جمهوری اسلامی ست...
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
🔻استبداد دینی🔻
استبداد دینی در #سیاست_داخلی تلاش میکند تا شهروندانش را به زور به #بهشت ببرد
و در #سیاست_خارجی خودش هم بدنبال آن است که انقلابش را #صادر کند
اما حاکمیت دینی چرا همچین مسئولیتی را برای خود قائل است ؟
زیرا مستبد دینی گمان میکند که حقیقت مطلق در دستانش قرار دارد و بعنوان یک پدر با تجربه مردمش را ارشاد نمایند و گاهی هم دست به تنبیه و مجازات بزنند. حاکمان مذهبی خود را کبیر و ملتش را صغیر میپندارند که این تصغیر ابدی مردمی ، بسان کودکی رشد نایافته همواره تا پایان عمر بهمراه اوست و نیازمند پدر عالمی دارد که خودشان نام علما به خود دادند.
بنابراین به خود حق میدهد که دیگری را مجبور کند که آنچه را که آن حقیقت میپندارد را قبول کند .
آیا وظیفه حکومت اینست که شهروندانش را به بهشت ببرد؟ یا اینکه حکومت موظف است که امنیت ورفاه و معیشت مردم و کسب و کار را تامین کند..!!!
#ریچارد_رورتی فیلسوف پراگماتیست آمریکایی میگوید: "
" شما هوای آزادی را داشته باشید حقیقت خودش هوای خودش را خواهد داشت ."
یعنی حقیقت در یک جامعه در راستای آزادی ست که محقق میشود
در خوشبینانهترین حالت ، مستبد دینی شاید فکر میکند که نه اینکه حقیقت در نزد اون هست بنابراین به خودش اجازه میدهد تا این حقیقت را به دیگری بدهند حتی اگر به اجبارباشد . در حالی که حقیقت با گفتگو شکل خواهد گرفت .
حقیقت یک باور پیشینی نیست که برخی از آن برخوردار باشند و برخی نباشند و به اجبار به باقی مخالفان تحمیل نمود.
رولتی آزادی را بدین شکل تعریف میکند:
" آزادی یعنی توانایی برای فکر کردن و عمل کردن بدون محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی"
بدیهی ست که به هر حال همه جوامع آرمانهایی را دارند اما اگر برای دستیابی به این آرمانها به حقوق بشر احترام گذاشته نشود، تنوع و تکثر به رسمیت شناخته نشود و آزادی فردی محترم نباشد، این حقیقت جویی به استبداد منجر خواهد شد که نمونه و مصداق بارز آن حاکمیت جمهوری اسلامی ست...
https://t.me/khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
Telegram
خسرو انوشیروان
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همهی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم مینویسم.
#خسرو
از همراهی شما سپاسگزارم .
#تاریخ_سیاسی
🔻گروهک فرقان🔻
همزمان با انقلاب سال ۵۷ دو سازمان با تفکر چپ اسلامی علیه روحانیت و با شعار اسلام منهای روحانیت شکل گرفتند. گروه #فرقان به رهبری #اکبر_گودرزی معتقد بودند باید روحانیت را از مردم گرفت.
بنابراین به ترور روحانیت رو آوردند.
گروه دوم سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران با نشریه آرمان که به گروه #آرمان_مستضعفین معروف شدند به رهبری #باقر_برزويه معتقد بودند به جای گرفتن روحانیت از مردم باید مردم را از روحانیت گرفت.
بنابراین این گروه تلاش می کردند با اقدامات تبلیغی افکار خود مردم را از روحانیت جدا کنند
هر دو گروه در دهه ۶۰ از صحنه سیاست حذف شدند.
اما آنچه که بیشتر فعال بود و ترورهای مهمی را انجام داد گروهک فرقان بود
اکبر گودرزی یک طلبهٔ جوان، اهل الیگودرز لرستان، با قرائتی یکسر متفاوت از اسلام آن گروه تروریستی را بنیان گذاشته بود!
فرقان تحت تاثیر شدید اندیشه های #دکتر_شریعتی قرار گرفته بود و با استناد به آیه : و قاتلواائمه الکفر اصلی ترین شعارش را با افکار شریعتی گره زد یعنی :
" اسلام ، منهای روحانیت "
سال ۵۸ حدود بیست سال بیشتر نداشت و با این حال به تفسیر قرآن میپرداخت و خودش را در مقام مفسر قرآن معرفی میکرد و تفسیری انقلابی از قرآن ارائه میکرد و آیاتی از قرآن را انتخاب میکرد که به کار مبارزه بیاید.
درواقع تفسیر گودرزی از قرآن نوعی تفسیر سمبولیک بود و برخی آیات قرآن را با اعتقادات خود پیوند میزدند ، و نام کتاب خود را "ایدئولوژی توحیدی " گذاشت .
مثلا در داستان سوره یوسف "گرگ" را بعنوان "ضدانقلاب " تعبیر میکردند
یا "محراب" را بعنوان "سنگر" تعبیر میکردند
این نوع تفسیر ،شبیه همان ایدئولوژی بود که سازمان مجاهدین هم بهره میبردند بقول محمد حنیف نژاد با گرایش مارکسیستی ، آیات قرآن را به نگرش خود تطبیق میدادیم.
گودرزی با هدایت یک گروه کوچک از مریدان خود، توانسته بود از سوم اردیبهشت تا هجدهم دی ۵۸ ، بیست عملیات تروریستی را رهبری کند! اینکه یک قرائت از دین،چگونه چنین فردی را بسوی آدمکشی سوق داده بود، همچنان محل پرسش است.
اما در آن مقطع از تاریخ، هیچ یک از رهبران انقلاب، تصور هم نمی کردند که یک گروه جوان مسلمان و حتی متدین دست به چنین کارهایی بزند! چون پس از نخستین ترور، همه اشاره ها، بسوی چپها نشانه رفته بود و کمتر کسی گمان می کرد که ممکن است یک درسخوانده حوزه پشت آن همه جنایت باشد. اما بود و این تکاندهنده بود!
فرقان گروهی بود که با ۱۹ فقره ، بیشترین ترور آخوندی را در کارنامه اش داشت
گروهی که برای تحقق ایدئولوژی توحیدی ، آخوندها را بزرگترین مانع برای تحقق اهدافشان میدیدند
#فرقان پس از ترور تیمسار #قرنی ، در دومین گام، #مطهری، رییس شورای انقلاب را هدف قرار داده بود و این چنین یکی از مهم ترین رهبران انقلاب را ترور کرده بود . مطهری در ۹ اردیبهشت طی سخنرانی اقدام تروریستی سپهبد قرنی را محکوم و اساس و بنیان تفکرات آنها را شیطانی خواند و سه روز بعد یعنی در ۱۲ اردیبهشت ، مطهری در حالیکه از منزل یداله سحابی خارج شده بود ، با شلیک سه گلوله از سوی حمید نیکنام ، فرمانده شاخه نظامی گروهک کشته شد.
یکی دیگر از شخصیتهای ترور شده محمد مفتح بود که در آذرماه ۵۸ توسط علی نوری کشته شد
گروهک فرقان در چند مرحله دستگیر و در خردادماه ۱۳۵۹ تیرباران شدند..!!
از اسلام قرائت های مختلفی شده و فرقه های متعددی تشکیل و هدایت شده و تمامی فرقه های این دین با بقیه مشکل اساسی و بنیادی داشتند و بارها علیه همدیگر به جدال پرداختند
اما آنچه که در طول قرنها بین آنها وجه مشترک بود ، برخورد خشونت آمیز همراه با حذف فیزیکی با ابزار های مختلف بود و میتوان در کلام خلاصه کرد : #دین_خشونت
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻گروهک فرقان🔻
همزمان با انقلاب سال ۵۷ دو سازمان با تفکر چپ اسلامی علیه روحانیت و با شعار اسلام منهای روحانیت شکل گرفتند. گروه #فرقان به رهبری #اکبر_گودرزی معتقد بودند باید روحانیت را از مردم گرفت.
بنابراین به ترور روحانیت رو آوردند.
گروه دوم سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران با نشریه آرمان که به گروه #آرمان_مستضعفین معروف شدند به رهبری #باقر_برزويه معتقد بودند به جای گرفتن روحانیت از مردم باید مردم را از روحانیت گرفت.
بنابراین این گروه تلاش می کردند با اقدامات تبلیغی افکار خود مردم را از روحانیت جدا کنند
هر دو گروه در دهه ۶۰ از صحنه سیاست حذف شدند.
اما آنچه که بیشتر فعال بود و ترورهای مهمی را انجام داد گروهک فرقان بود
اکبر گودرزی یک طلبهٔ جوان، اهل الیگودرز لرستان، با قرائتی یکسر متفاوت از اسلام آن گروه تروریستی را بنیان گذاشته بود!
فرقان تحت تاثیر شدید اندیشه های #دکتر_شریعتی قرار گرفته بود و با استناد به آیه : و قاتلواائمه الکفر اصلی ترین شعارش را با افکار شریعتی گره زد یعنی :
" اسلام ، منهای روحانیت "
سال ۵۸ حدود بیست سال بیشتر نداشت و با این حال به تفسیر قرآن میپرداخت و خودش را در مقام مفسر قرآن معرفی میکرد و تفسیری انقلابی از قرآن ارائه میکرد و آیاتی از قرآن را انتخاب میکرد که به کار مبارزه بیاید.
درواقع تفسیر گودرزی از قرآن نوعی تفسیر سمبولیک بود و برخی آیات قرآن را با اعتقادات خود پیوند میزدند ، و نام کتاب خود را "ایدئولوژی توحیدی " گذاشت .
مثلا در داستان سوره یوسف "گرگ" را بعنوان "ضدانقلاب " تعبیر میکردند
یا "محراب" را بعنوان "سنگر" تعبیر میکردند
این نوع تفسیر ،شبیه همان ایدئولوژی بود که سازمان مجاهدین هم بهره میبردند بقول محمد حنیف نژاد با گرایش مارکسیستی ، آیات قرآن را به نگرش خود تطبیق میدادیم.
گودرزی با هدایت یک گروه کوچک از مریدان خود، توانسته بود از سوم اردیبهشت تا هجدهم دی ۵۸ ، بیست عملیات تروریستی را رهبری کند! اینکه یک قرائت از دین،چگونه چنین فردی را بسوی آدمکشی سوق داده بود، همچنان محل پرسش است.
اما در آن مقطع از تاریخ، هیچ یک از رهبران انقلاب، تصور هم نمی کردند که یک گروه جوان مسلمان و حتی متدین دست به چنین کارهایی بزند! چون پس از نخستین ترور، همه اشاره ها، بسوی چپها نشانه رفته بود و کمتر کسی گمان می کرد که ممکن است یک درسخوانده حوزه پشت آن همه جنایت باشد. اما بود و این تکاندهنده بود!
فرقان گروهی بود که با ۱۹ فقره ، بیشترین ترور آخوندی را در کارنامه اش داشت
گروهی که برای تحقق ایدئولوژی توحیدی ، آخوندها را بزرگترین مانع برای تحقق اهدافشان میدیدند
#فرقان پس از ترور تیمسار #قرنی ، در دومین گام، #مطهری، رییس شورای انقلاب را هدف قرار داده بود و این چنین یکی از مهم ترین رهبران انقلاب را ترور کرده بود . مطهری در ۹ اردیبهشت طی سخنرانی اقدام تروریستی سپهبد قرنی را محکوم و اساس و بنیان تفکرات آنها را شیطانی خواند و سه روز بعد یعنی در ۱۲ اردیبهشت ، مطهری در حالیکه از منزل یداله سحابی خارج شده بود ، با شلیک سه گلوله از سوی حمید نیکنام ، فرمانده شاخه نظامی گروهک کشته شد.
یکی دیگر از شخصیتهای ترور شده محمد مفتح بود که در آذرماه ۵۸ توسط علی نوری کشته شد
گروهک فرقان در چند مرحله دستگیر و در خردادماه ۱۳۵۹ تیرباران شدند..!!
از اسلام قرائت های مختلفی شده و فرقه های متعددی تشکیل و هدایت شده و تمامی فرقه های این دین با بقیه مشکل اساسی و بنیادی داشتند و بارها علیه همدیگر به جدال پرداختند
اما آنچه که در طول قرنها بین آنها وجه مشترک بود ، برخورد خشونت آمیز همراه با حذف فیزیکی با ابزار های مختلف بود و میتوان در کلام خلاصه کرد : #دین_خشونت
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#سیاسی
🔻چپ و قدرت سیاسی🔻
چرا چپ ها شانسی برای کسب قدرت ندارند؟
بارها درخصوص موضوع چپ و اهداف و ایدئولوژی آنها مطلب و مقاله ارائه دادیم و از زوایای مختلف بررسی کردیم اما بخاطر شعارهای عامه پسندشان خطر ناشی از موفقیت ، باعث نگرانی جنبش میشود. درحالیکه این نگرانی بیمورد است ، چرا؟
قبل از پاسخ باید بگویم در پاسخ به هر پرسش می توان دو رویکرد هم زمانی" یا "در زمانی داشت. من در پاسخ به این پرسش از رویکرد هم زمانی بهره خواهم برد. و اما پاسخ :
#پولانزاس معتقد است:
" جایگاه طبقات اجتماعی را مجموعه ای از پرانیکهای اجتماعی(نیروی حرکت دهنده انسانی در جامعه) مناسبات تولید، سلطه انقیاد سیاسی ایدئولوژیک تعیین میکند . اما طبقات صرفا در مبارزه طبقاتی وجود دارند. مبارزه ای که در سطح سلطه انقیاد سیاسی ایدئولوژیک نمود می یابد."
در واقع پولانزاس تلاش می کند آنچه که موجب تمایز و تفاوت طبقه در خود و طبقه برای خود می شود را مبارزه طبقاتی در حوزه سیاسی و ایدئولوژیک بداند و بگوید بدون وجود مبارزه طبقاتی در سطح سیاسی و ایدئولوژیک طبقه کارگر اگر چه به سبب تعین ساختاری در جایگاه طبقاتی ویژه ای قرار دارد اما نمی تواند منشا اثر و رهایی شود.
حال بنابر آمارهای موجود از جمعیت تقریبا ۸۵ میلیونی ایران بیش از ۱۵ میلیون کارگر هستند که با توجه به اینکه بعد خانوار در ایران ۲۲ است، بیش از ۲۸ میلیون نفر و بیش از ۵۶ درصد جمعیت ایران را خانواده کارگران تشکیل می دهد.
اگر چه تعداد زیادی از کارگران و برخی تشکلهای کارگری در بازه های زمانی مختلف برای دریافت مزد های معوقه اعتراض کرده اند اما این اعتراضات بیانگر آن است که:
اولا طبقه کارگر ایرانی گرفتار اقتصاد گرایی شده است و اصولا توان و تمایلی به عبور از آن را ندارد.
ثانیا به لحاظ ایدئولوژیک نیز زیر سلطه تفکر لیبرالی قرار دارد و سقف خواسته اش داشتن سندیکایی است که بتواند با تکیه بر آن نیروی کار خود را به مایه یک کالا در بازار به "قیمت" بفروشد.
از سوی دیگر روشنفکران چپ هیچ گونه ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با کارگران ندارند.
چپهای ایرانی از تشکیل #سندیکاها و #اتحادیه ها صحبت میکنند در حالیکه این واژه ها و اساس آن یک اصطلاح #لیبرالیستی محسوب میشود چرا که اتحادیه ها و سندیکاها برای بهره وری و سود بیشتر در مناسبات اقتصادی شکل میگیرد و این مناسبات سود و بهره ای ، با اساس و بنیان چپ سوسیالیسم در تضاد است و منافات دارد.
چپهای ایرانی صرفا به این توجه دارند تا تنها سوژه جمعیت انسانی که کارگران میباشند را از آن خود کنند درحالیکه آنها یا کارگران را نمیفهمند یا طوری صحبت میکنند که کارگران ایرانی آنها را درک نمیکنند
علاوه برآن چپها با سه طیف حاضر در کشورما یعنی لیبرال و ملی گرا و مذهبی در تعارض هستند و ازین رو آن پرانیک اجتماعی و توده جمعیت معطوف به خود را در اختیار ندارند.
بنابراین چپ ها نه تنها شانسی برای کسب قدرت ندارند بلکه باز هم بین لبه دو قیچی نیروهای ملى_ ليبرال و مذهبی ، قربانی خواهند شد.
تلاشهای چپ ایرانی ، در همه اعصار یک حرکت خود انگیخته اما بدون نتیجه است.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻چپ و قدرت سیاسی🔻
چرا چپ ها شانسی برای کسب قدرت ندارند؟
بارها درخصوص موضوع چپ و اهداف و ایدئولوژی آنها مطلب و مقاله ارائه دادیم و از زوایای مختلف بررسی کردیم اما بخاطر شعارهای عامه پسندشان خطر ناشی از موفقیت ، باعث نگرانی جنبش میشود. درحالیکه این نگرانی بیمورد است ، چرا؟
قبل از پاسخ باید بگویم در پاسخ به هر پرسش می توان دو رویکرد هم زمانی" یا "در زمانی داشت. من در پاسخ به این پرسش از رویکرد هم زمانی بهره خواهم برد. و اما پاسخ :
#پولانزاس معتقد است:
" جایگاه طبقات اجتماعی را مجموعه ای از پرانیکهای اجتماعی(نیروی حرکت دهنده انسانی در جامعه) مناسبات تولید، سلطه انقیاد سیاسی ایدئولوژیک تعیین میکند . اما طبقات صرفا در مبارزه طبقاتی وجود دارند. مبارزه ای که در سطح سلطه انقیاد سیاسی ایدئولوژیک نمود می یابد."
در واقع پولانزاس تلاش می کند آنچه که موجب تمایز و تفاوت طبقه در خود و طبقه برای خود می شود را مبارزه طبقاتی در حوزه سیاسی و ایدئولوژیک بداند و بگوید بدون وجود مبارزه طبقاتی در سطح سیاسی و ایدئولوژیک طبقه کارگر اگر چه به سبب تعین ساختاری در جایگاه طبقاتی ویژه ای قرار دارد اما نمی تواند منشا اثر و رهایی شود.
حال بنابر آمارهای موجود از جمعیت تقریبا ۸۵ میلیونی ایران بیش از ۱۵ میلیون کارگر هستند که با توجه به اینکه بعد خانوار در ایران ۲۲ است، بیش از ۲۸ میلیون نفر و بیش از ۵۶ درصد جمعیت ایران را خانواده کارگران تشکیل می دهد.
اگر چه تعداد زیادی از کارگران و برخی تشکلهای کارگری در بازه های زمانی مختلف برای دریافت مزد های معوقه اعتراض کرده اند اما این اعتراضات بیانگر آن است که:
اولا طبقه کارگر ایرانی گرفتار اقتصاد گرایی شده است و اصولا توان و تمایلی به عبور از آن را ندارد.
ثانیا به لحاظ ایدئولوژیک نیز زیر سلطه تفکر لیبرالی قرار دارد و سقف خواسته اش داشتن سندیکایی است که بتواند با تکیه بر آن نیروی کار خود را به مایه یک کالا در بازار به "قیمت" بفروشد.
از سوی دیگر روشنفکران چپ هیچ گونه ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با کارگران ندارند.
چپهای ایرانی از تشکیل #سندیکاها و #اتحادیه ها صحبت میکنند در حالیکه این واژه ها و اساس آن یک اصطلاح #لیبرالیستی محسوب میشود چرا که اتحادیه ها و سندیکاها برای بهره وری و سود بیشتر در مناسبات اقتصادی شکل میگیرد و این مناسبات سود و بهره ای ، با اساس و بنیان چپ سوسیالیسم در تضاد است و منافات دارد.
چپهای ایرانی صرفا به این توجه دارند تا تنها سوژه جمعیت انسانی که کارگران میباشند را از آن خود کنند درحالیکه آنها یا کارگران را نمیفهمند یا طوری صحبت میکنند که کارگران ایرانی آنها را درک نمیکنند
علاوه برآن چپها با سه طیف حاضر در کشورما یعنی لیبرال و ملی گرا و مذهبی در تعارض هستند و ازین رو آن پرانیک اجتماعی و توده جمعیت معطوف به خود را در اختیار ندارند.
بنابراین چپ ها نه تنها شانسی برای کسب قدرت ندارند بلکه باز هم بین لبه دو قیچی نیروهای ملى_ ليبرال و مذهبی ، قربانی خواهند شد.
تلاشهای چپ ایرانی ، در همه اعصار یک حرکت خود انگیخته اما بدون نتیجه است.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#سیاسی
🔻نظریه ولایت فقیه🔻
کل نظریه ولایت فقیه بر دو حدیث مقبوله عمر بن حنظله و ابی خدیجه استوار است. حتی درباره حدود و ثغور اختیارات ولی فقیه هم بین علمای شیعه اختلاف نظر است.
#عمربن_حنظله درواقع نقل قول از امام صادق داشت که درباب قضاوت کننده توصیه میکرد که طرف شیعه باشد معتبره است و #ابی_خدیجه یا سالم مکرم هم در زمان امام صادق بود که میگفت در زمان غیبت رجوع به مجتهد متجزی شود. (فقیهی که قدرت استخراج از متون فقهی را داشته باشد)
هردو از احادیث مقبوله محسوب میشوند
#حدیث_مقبول از اصطلاحات مورد استفاده در علم درایه و از اقسام خبر واحداست در مبحث #رجال است
حدیث مقبول را از اقسام حدیث ضعیف برشمرده و گفتهاند: حدیث مقبول، حدیث ضعیفى است که مشهور فقها به آن عمل کردهاند.
اما عمده توجه به اختیارات سیاسی ولی فقیه از دوره قاجار و جنگ های ایران و روسیه صورت گرفت. زمانی که محمدحسین نائینی رساله معروف تنبیهالامة و تنزیهالملة را نوشت.
ولی در چارچوب #نظریه_گفتمان، مسئله درستی یا نادرستی یک نظریه نیست، بلکه متفکران نظریه گفتمان ها مثل لاکلائو و موف و فرکلاف و فوکو و ... مسئله دسترس پذیری و کسب هژمونی است که یک گفتمان را تبدیل به گفتمان غالب می کند. از این رو، پیروزی اسلام سیاسی و غلبه نظریه ولایت فقیه ربطی به درستی یا نادرستی این نظریه ندارد
امروز هم که نادرستی این نظریه مورد توجه مردم قرار گرفته ناشی از بی قراری گفتمان اسلام سیاسی هست وگرنه این حرفها را مخالفان ولایت فقیه همان سالها هم می گفتند اما گوش کسی بدهکار این حرفها نبود
بی قراری گفتمانی هم باز ربطی به درستی و غلطی یه گفتمان ندارد، بلکه ناشی از عوامل دیگری هست
و نکته جالب توجه اینکه سال ۱۳۴۸ که #جلال_الدین_فارسی سخنرانی های خمینی را در یک کتابی آورده بود بنام #ولایت_فقیه و به رویت تمام فقها رسیده بود که ربانی شیرازی هشت مورد تعارض و ابهام در مبحث فقیه و هفت مورد در خصوص حاکمیت ابراز نمود و طی نامه ای به خمینی فرستاد.
چندماه پس از ارسال نامه #بنی_صدر که در آن زمان نماینده کنگره جبهه ملی بود به خمینی میگوید بهتر است پاسخ این اشکالات را بدهید
خمینی هم جواب داد: من این موضوع را مطرح کردم تا فتح بابی شود که شما و آقای مطهری اشکالاتش را برطرف کنید.😐
و این ایرادات هیچگاه برطرف نشد.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
ویدئو: سخنرانی آیتالله محمد رضا گلپایگانی مرجع تقلید فقید شیعیان در اسفند سال ۱۳۶۰ در مسجد اعظم قم
🔻نظریه ولایت فقیه🔻
کل نظریه ولایت فقیه بر دو حدیث مقبوله عمر بن حنظله و ابی خدیجه استوار است. حتی درباره حدود و ثغور اختیارات ولی فقیه هم بین علمای شیعه اختلاف نظر است.
#عمربن_حنظله درواقع نقل قول از امام صادق داشت که درباب قضاوت کننده توصیه میکرد که طرف شیعه باشد معتبره است و #ابی_خدیجه یا سالم مکرم هم در زمان امام صادق بود که میگفت در زمان غیبت رجوع به مجتهد متجزی شود. (فقیهی که قدرت استخراج از متون فقهی را داشته باشد)
هردو از احادیث مقبوله محسوب میشوند
#حدیث_مقبول از اصطلاحات مورد استفاده در علم درایه و از اقسام خبر واحداست در مبحث #رجال است
حدیث مقبول را از اقسام حدیث ضعیف برشمرده و گفتهاند: حدیث مقبول، حدیث ضعیفى است که مشهور فقها به آن عمل کردهاند.
اما عمده توجه به اختیارات سیاسی ولی فقیه از دوره قاجار و جنگ های ایران و روسیه صورت گرفت. زمانی که محمدحسین نائینی رساله معروف تنبیهالامة و تنزیهالملة را نوشت.
ولی در چارچوب #نظریه_گفتمان، مسئله درستی یا نادرستی یک نظریه نیست، بلکه متفکران نظریه گفتمان ها مثل لاکلائو و موف و فرکلاف و فوکو و ... مسئله دسترس پذیری و کسب هژمونی است که یک گفتمان را تبدیل به گفتمان غالب می کند. از این رو، پیروزی اسلام سیاسی و غلبه نظریه ولایت فقیه ربطی به درستی یا نادرستی این نظریه ندارد
امروز هم که نادرستی این نظریه مورد توجه مردم قرار گرفته ناشی از بی قراری گفتمان اسلام سیاسی هست وگرنه این حرفها را مخالفان ولایت فقیه همان سالها هم می گفتند اما گوش کسی بدهکار این حرفها نبود
بی قراری گفتمانی هم باز ربطی به درستی و غلطی یه گفتمان ندارد، بلکه ناشی از عوامل دیگری هست
و نکته جالب توجه اینکه سال ۱۳۴۸ که #جلال_الدین_فارسی سخنرانی های خمینی را در یک کتابی آورده بود بنام #ولایت_فقیه و به رویت تمام فقها رسیده بود که ربانی شیرازی هشت مورد تعارض و ابهام در مبحث فقیه و هفت مورد در خصوص حاکمیت ابراز نمود و طی نامه ای به خمینی فرستاد.
چندماه پس از ارسال نامه #بنی_صدر که در آن زمان نماینده کنگره جبهه ملی بود به خمینی میگوید بهتر است پاسخ این اشکالات را بدهید
خمینی هم جواب داد: من این موضوع را مطرح کردم تا فتح بابی شود که شما و آقای مطهری اشکالاتش را برطرف کنید.😐
و این ایرادات هیچگاه برطرف نشد.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
ویدئو: سخنرانی آیتالله محمد رضا گلپایگانی مرجع تقلید فقید شیعیان در اسفند سال ۱۳۶۰ در مسجد اعظم قم
Telegram
attach 📎
#جامعه
🔻جدال ایدئولوژی🔻
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
کاری به تفکرات سیاسی و اقتصادی مارکس ندارم چون پرداختن به این موضوعات در یک یا دو باکس ممکن نیست و ذهن خواننده را دچار تشویش میکند . حتی کاری به درستی و یا نادرستی آن نیز ندارم که عوامل زیادی بستگی دارد و مهمترین عامل مبحث فرهنگی است
اما روی سخنم با تفکرات داخل عکسی است که پیوست شده
مارکس در جایی می گوید اگر حقیقت همان بود که به دیده می آید، بشر هیچ گاه نیازمند دانش نبود. در واقع، دانش یعنی فریب ظاهر را نخوردن و به جست و جوی حقیقت و قوانین به پس پشت وقایع رفتن است. از این رو، ظاهر امر می گوید، انقلاب ۵۷ نه ریشه های اقتصادی، بلکه بنیانهای دینی بود و این نقض تئوری های مارکس است. چنانکه نوشته در دست آن نوجوان خطاب به مارکس می گفت: آقای مارکس، دین افیون جامعه است؟ برخیز و ببین که دین جامعه را به حرکت درآورده، نه عوامل اقتصادی. چنین ادعایی به وضوح نشان می دهد، گوینده فهم درستی از مارکس ندارد، زیرا :
اول اینکه مارکس معتقد بود اقتصاد زیربناست و اشکال حقوقی، سیاسی، فرهنگی روبناست. از این رو، اولا می توان به وضوح ریشه های اقتصادی انقلاب ۵۷ را نشان داد، چنانکه پیشتر محققان بسیاری چنین کرده اند. به عنوان مثال، افزایش درآمدهای نفتی دولت پهلوی و رایگان شدن تحصیل دانشگاه را که باعث تسهیل ورود طبقه خرده بورژوازی شهرهای کوچک و روستاها به دانشگاه را از عوامل اصلی رشد نیروهای اسلامگرا در دانشگاه ها می داند.
دوم اینکه مارکس از مفهومی به نام ایدئولوژی به مثابه آگاهی کاذب یاد می کند که ضمن پنهان کردن منافع طبقاتی در ایجاد هژمونی موثر است. در این چارچوب می توان گفت نه دین، بلکه اسلام سیاسی به مثابه یک ایدئولوژی خرده بورژوایی در انقلاب ۵۷ نقش آفرین بوده.
سوم اینکه مارکس این جمله را درخصوص توسل دینداران به آسمان و عدم تلاش کافی جهت برانداختن ظلم وظالم گفته است
جمله اصلی این است: دین تریاک مردم است
در واقع خاصیت آرام بخشی و دل به یاری آسمانی بستن است
ایدئولوژی ای که به تعبیر مارکس از تناقض فضیلت می ساخت و با دست چپش بر سر راست می کوبید و با دست راستش بر سر چپ.
نتیجه آنکه، انقلاب ۵۷ انقلاب خرده بورژوازی شهرهای کوچک و روستاها بود و اسلام سیاسی، ایدئولوژی این طبقه
خرده بورژوازی های دانشگاه که همزمان شد با ظهور شریعتی و چپ مارکسیستی تبدیل به چپ مذهبی گردید و روحانیت از تور انداخته شده چپها ، ماهی گرفت.
با گذشت بیش از نیم قرن نویسندگان همان متن داخل عکس اثبات کردند که همچنان هیچ دینی نمیتواند جامعه را به حرکت در آورد . ایستایی و درجا زدن و جزمی انگاشتن از ویژگی های بارز حاکمیتی ست که بر پایه ایدئولوژیک استوار است....!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻جدال ایدئولوژی🔻
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
کاری به تفکرات سیاسی و اقتصادی مارکس ندارم چون پرداختن به این موضوعات در یک یا دو باکس ممکن نیست و ذهن خواننده را دچار تشویش میکند . حتی کاری به درستی و یا نادرستی آن نیز ندارم که عوامل زیادی بستگی دارد و مهمترین عامل مبحث فرهنگی است
اما روی سخنم با تفکرات داخل عکسی است که پیوست شده
مارکس در جایی می گوید اگر حقیقت همان بود که به دیده می آید، بشر هیچ گاه نیازمند دانش نبود. در واقع، دانش یعنی فریب ظاهر را نخوردن و به جست و جوی حقیقت و قوانین به پس پشت وقایع رفتن است. از این رو، ظاهر امر می گوید، انقلاب ۵۷ نه ریشه های اقتصادی، بلکه بنیانهای دینی بود و این نقض تئوری های مارکس است. چنانکه نوشته در دست آن نوجوان خطاب به مارکس می گفت: آقای مارکس، دین افیون جامعه است؟ برخیز و ببین که دین جامعه را به حرکت درآورده، نه عوامل اقتصادی. چنین ادعایی به وضوح نشان می دهد، گوینده فهم درستی از مارکس ندارد، زیرا :
اول اینکه مارکس معتقد بود اقتصاد زیربناست و اشکال حقوقی، سیاسی، فرهنگی روبناست. از این رو، اولا می توان به وضوح ریشه های اقتصادی انقلاب ۵۷ را نشان داد، چنانکه پیشتر محققان بسیاری چنین کرده اند. به عنوان مثال، افزایش درآمدهای نفتی دولت پهلوی و رایگان شدن تحصیل دانشگاه را که باعث تسهیل ورود طبقه خرده بورژوازی شهرهای کوچک و روستاها به دانشگاه را از عوامل اصلی رشد نیروهای اسلامگرا در دانشگاه ها می داند.
دوم اینکه مارکس از مفهومی به نام ایدئولوژی به مثابه آگاهی کاذب یاد می کند که ضمن پنهان کردن منافع طبقاتی در ایجاد هژمونی موثر است. در این چارچوب می توان گفت نه دین، بلکه اسلام سیاسی به مثابه یک ایدئولوژی خرده بورژوایی در انقلاب ۵۷ نقش آفرین بوده.
سوم اینکه مارکس این جمله را درخصوص توسل دینداران به آسمان و عدم تلاش کافی جهت برانداختن ظلم وظالم گفته است
جمله اصلی این است: دین تریاک مردم است
در واقع خاصیت آرام بخشی و دل به یاری آسمانی بستن است
ایدئولوژی ای که به تعبیر مارکس از تناقض فضیلت می ساخت و با دست چپش بر سر راست می کوبید و با دست راستش بر سر چپ.
نتیجه آنکه، انقلاب ۵۷ انقلاب خرده بورژوازی شهرهای کوچک و روستاها بود و اسلام سیاسی، ایدئولوژی این طبقه
خرده بورژوازی های دانشگاه که همزمان شد با ظهور شریعتی و چپ مارکسیستی تبدیل به چپ مذهبی گردید و روحانیت از تور انداخته شده چپها ، ماهی گرفت.
با گذشت بیش از نیم قرن نویسندگان همان متن داخل عکس اثبات کردند که همچنان هیچ دینی نمیتواند جامعه را به حرکت در آورد . ایستایی و درجا زدن و جزمی انگاشتن از ویژگی های بارز حاکمیتی ست که بر پایه ایدئولوژیک استوار است....!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
⚜ سیرک دشمنان جنبش را تماشا کنید
فخرآور و اسکپتیک
اسکپتیک یعنی شک گرایی و شک انگاری و عنوانی است که به خود داده تا چهره اتئیستهای خردگرا را تخریب کند
یک شک گرا قطعا از دایره خردگرایی خارج نیست و در هرموضوعی قائل به گفتگو و تحلیلهای علمی و منطقی ست
چهره هردو شخص برای عموم مردم مبارز کاملا مشخص است
مردم ما زیر فشار ظلم و ستم در تنگنا قرار گرفتند . بسیاری از عزیزان در زندانهای رژیم عمرشان سپری میشود و متحمل هزینه هایی اعم محرومیت اجتماعی و از دست دادن شغل شان شدندو بسیاری نیز جانشان را از دست داده اند
اما این دلقکهای پوچ و تهی از هرگونه انسانیت با ژست و نقاب فرهیختگی، همه چیز را به سخره گرفتند
وقتی نظام جمهوری اسلامی به درون اپوزیسیون نفوذ میکنند و میلیاردها هزینه کردند تا مسیر انحرافی برای جنبش بوجود بیاورند نتیجه همین است که مشاهده میکنید
@khosrovanooshiravan
شاید حق با شاهزاده بود که سالها قبل گفت من از اپوزیسیونهای خارج از کشور ناامید شدم
#فرهاد
فخرآور و اسکپتیک
اسکپتیک یعنی شک گرایی و شک انگاری و عنوانی است که به خود داده تا چهره اتئیستهای خردگرا را تخریب کند
یک شک گرا قطعا از دایره خردگرایی خارج نیست و در هرموضوعی قائل به گفتگو و تحلیلهای علمی و منطقی ست
چهره هردو شخص برای عموم مردم مبارز کاملا مشخص است
مردم ما زیر فشار ظلم و ستم در تنگنا قرار گرفتند . بسیاری از عزیزان در زندانهای رژیم عمرشان سپری میشود و متحمل هزینه هایی اعم محرومیت اجتماعی و از دست دادن شغل شان شدندو بسیاری نیز جانشان را از دست داده اند
اما این دلقکهای پوچ و تهی از هرگونه انسانیت با ژست و نقاب فرهیختگی، همه چیز را به سخره گرفتند
وقتی نظام جمهوری اسلامی به درون اپوزیسیون نفوذ میکنند و میلیاردها هزینه کردند تا مسیر انحرافی برای جنبش بوجود بیاورند نتیجه همین است که مشاهده میکنید
@khosrovanooshiravan
شاید حق با شاهزاده بود که سالها قبل گفت من از اپوزیسیونهای خارج از کشور ناامید شدم
#فرهاد
⚜ #سیاسی
🔻جنبش بدون روشنفکر🔻
@khosrovanooshiravan
انقلابی گری و رمانتیسیسم برادران دوقلواند. روشنفکرانی که می خواهند روابط مبتنی بر ظلم را از پایه دگرگون کنند و به جای آن جامعه ای مبتنی بر ،آزادی، برابری و برادری برقرار سازند جامعه ای که در آن دوستی و عشق بالاترین ارزش ها باشد و استثمار انسان از انسان یک بار برای همیشه رخت بربندد، حقیقتا باید رویاپرورانی بزرگ باشند تا جهان را چنین زیبا و نیک به تصور درآورند و این جهان تصوری را علیرغم شهادت تاریخ، شدنی و قابل حصول بپندارند.
همیشه نقش روشنفکران در انقلابات نقش اصلی را داشته . تبدیل نا آگاهی به آگاهی مثل بسیاری از انقلاباتی که حکومت جدید را رو به پیشرفت میبرد مثل انقلاب فرانسه و...
حتی نقش روشنفکران ممکن است عکس آن نیز عمل کند یعنی آگاهی به ناآگاهی مثل انقلاب ۵۷ و کوبا و...
اما نقش آنها اجتناب ناپذیر است
#امانوئل_کانت را فیلسوف انقلاب کبیر فرانسه خطاب کرده اند. این اندیشمند بزرگ ایدآلیسم کلاسیک آلمانی، نه تنها بانی یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ تفکر بود انقلابی که آنرا انقلاب #کوپرنیکی در فلسفه نامیده اند، بلکه از مهمترین نظریه پردازان ،فلسفه حقوق ،انسان ،جمهوریت، صلح بین الملل، جهانشهروندی( کاسموپالی تانیسم) و الهام بخش بزرگترین فیلسوفان لیبرالیسم برابری خواه و عدالت طلب در عصر ما کسانی چون جان رالز نوربرتو بابیو و یورگن هابرماس بوده است.
ایدآلیسم کلاسیک آلمانی کانت فیخته شلینگ و هگل ،فلسفه عصر روشنگری محسوب می شود. و بی شک اروپا تحولات اساسی و بنیادین خود را مرهون و مدیون فلاسفه های عصر روشنگری ست.
در ایران و #انقلاب_مشروطه ، تحول بزرگ اجتماعی آمیخته ای بود از #دموکراتیسم، #ناسیونالیسم، و #ضدیت_استعمار و به همین اعتبار برخی از تحلیگران، انقلاب مشروطه را همزمان یک انقلاب بورژوا دموکراتیک و یک انقلاب ملی ضد استعماری و مدافع سرمایه ملی دانسته اند .
بنابه گفته، #فریدون_آدمیت تاریخنگار معاصر و مولف چندین تحقیق کلاسیک درباره مشروطیت، جنبش همگانی و اعتراض عام را سه عنصر اجتماعی بوجود آوردند:
#روشنفکران، #علما، و #تجار_بازار
فریدون آدمیت نقش روحانیت را انفعالی و دنباله رو جنبش مردم و منورالفکران جدید ارزیابی میکند. یعنی روحانیون نقش فرعی در هدایت مشروطه داشتند چرا که اساس مشروطه و قیام در جهت استقرار آن توسط روشنفکران مطرح و حرکت داده شد .
روشنفکران در انقلاب بزرگترین عوامل انگیزه حرکت توده مردم هستند که روشنگری را ایجاد میکند.
منورالفکران قرن نوزدهم و روشنفکران قرن بیستم در ایران محصول تماس و آشنایی با غرب اند آنها همزمان فراورده و فراهم آورنده نظام آموزشی نوین کسب شده از اروپا بودند. نظامی که حامل اندیشه های عقلی عصر روشنگری بود.
فکر آزادی و عدالت همراه با حق حاکمیت ملی دموکراسی، قانونیت، حقوق، مجلس نمایندگان ،دادگستری مشروطیت دولت نماینده، شهروندان، تفکیک قوا مفاهیمی که در فرهنگ سنتی ما سابقه نداشتند رهاوردهای منورالفکران مشروطه خواه بودند درست به دلیل آنکه منورالفکران نماینده آزادی مدرن بودند از همان آغاز خشم و خصومت مجتهدان و اسلامگرایان محافظه کار شیعی را برانگیختند.
جهان بینی سکولار و ایدئولوژیهای ، لیبرالیسم ناسیونالیسم (ملی گرایی) وسوسیالیسم توسط روشنفکران عصر مشروطه از راه آشنایی با انقلاب کبیر فرانسه و جنبشهای سوسیال دموکراتیک روسیه به کشورهایی نظیر ترکیه و ایران وارد شد نزاع فکری و سیاسی منورالفکران و مجتهدان در تاریخ معاصر ایران نزاعی دویست ساله است که تا همین امروز با همان شدت گذشته ادامه دارد.
فرهنگ سیاسی جدید ایران و مفاهیم و واژگان آن که ما امروزه بدیهی می گیریم و هرروز به کار میبریم ساخته منورالفکران عصر مشروطه اند.
اما جنبش حاضر تکیه ما برکدام روشنفکران حاضر است تبیین آزادیهای پس از انقلاب ، راهکارهای ابهام آمیز بر سر حاکمیت جدید ، سوال های بدون پاسخ و همه موضوعاتی که راه را بر انقلاب هموار میکند برعهده روشنفکران عصر جدید آن جامعه ست تا اصلی ترین مشخصه خود را که نگاه روشن بینانه در جاده تاریکی ست برای توده مردم چراغ روشنی باشد.
اپوزیسیونهای ناسیونالیستی پلاستیکی بجز ژست روشنفکری هیچ تاثیر مثبتی در مسیر جنبش نداشته که برعکس موجبات سردرگمی رهبران جدی و مطرح جنبش نیز میشوند .
جنبشی که فقط به تغییر اساسی حاکمیت باور دارد و بس ...!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
🔻جنبش بدون روشنفکر🔻
@khosrovanooshiravan
انقلابی گری و رمانتیسیسم برادران دوقلواند. روشنفکرانی که می خواهند روابط مبتنی بر ظلم را از پایه دگرگون کنند و به جای آن جامعه ای مبتنی بر ،آزادی، برابری و برادری برقرار سازند جامعه ای که در آن دوستی و عشق بالاترین ارزش ها باشد و استثمار انسان از انسان یک بار برای همیشه رخت بربندد، حقیقتا باید رویاپرورانی بزرگ باشند تا جهان را چنین زیبا و نیک به تصور درآورند و این جهان تصوری را علیرغم شهادت تاریخ، شدنی و قابل حصول بپندارند.
همیشه نقش روشنفکران در انقلابات نقش اصلی را داشته . تبدیل نا آگاهی به آگاهی مثل بسیاری از انقلاباتی که حکومت جدید را رو به پیشرفت میبرد مثل انقلاب فرانسه و...
حتی نقش روشنفکران ممکن است عکس آن نیز عمل کند یعنی آگاهی به ناآگاهی مثل انقلاب ۵۷ و کوبا و...
اما نقش آنها اجتناب ناپذیر است
#امانوئل_کانت را فیلسوف انقلاب کبیر فرانسه خطاب کرده اند. این اندیشمند بزرگ ایدآلیسم کلاسیک آلمانی، نه تنها بانی یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ تفکر بود انقلابی که آنرا انقلاب #کوپرنیکی در فلسفه نامیده اند، بلکه از مهمترین نظریه پردازان ،فلسفه حقوق ،انسان ،جمهوریت، صلح بین الملل، جهانشهروندی( کاسموپالی تانیسم) و الهام بخش بزرگترین فیلسوفان لیبرالیسم برابری خواه و عدالت طلب در عصر ما کسانی چون جان رالز نوربرتو بابیو و یورگن هابرماس بوده است.
ایدآلیسم کلاسیک آلمانی کانت فیخته شلینگ و هگل ،فلسفه عصر روشنگری محسوب می شود. و بی شک اروپا تحولات اساسی و بنیادین خود را مرهون و مدیون فلاسفه های عصر روشنگری ست.
در ایران و #انقلاب_مشروطه ، تحول بزرگ اجتماعی آمیخته ای بود از #دموکراتیسم، #ناسیونالیسم، و #ضدیت_استعمار و به همین اعتبار برخی از تحلیگران، انقلاب مشروطه را همزمان یک انقلاب بورژوا دموکراتیک و یک انقلاب ملی ضد استعماری و مدافع سرمایه ملی دانسته اند .
بنابه گفته، #فریدون_آدمیت تاریخنگار معاصر و مولف چندین تحقیق کلاسیک درباره مشروطیت، جنبش همگانی و اعتراض عام را سه عنصر اجتماعی بوجود آوردند:
#روشنفکران، #علما، و #تجار_بازار
فریدون آدمیت نقش روحانیت را انفعالی و دنباله رو جنبش مردم و منورالفکران جدید ارزیابی میکند. یعنی روحانیون نقش فرعی در هدایت مشروطه داشتند چرا که اساس مشروطه و قیام در جهت استقرار آن توسط روشنفکران مطرح و حرکت داده شد .
روشنفکران در انقلاب بزرگترین عوامل انگیزه حرکت توده مردم هستند که روشنگری را ایجاد میکند.
منورالفکران قرن نوزدهم و روشنفکران قرن بیستم در ایران محصول تماس و آشنایی با غرب اند آنها همزمان فراورده و فراهم آورنده نظام آموزشی نوین کسب شده از اروپا بودند. نظامی که حامل اندیشه های عقلی عصر روشنگری بود.
فکر آزادی و عدالت همراه با حق حاکمیت ملی دموکراسی، قانونیت، حقوق، مجلس نمایندگان ،دادگستری مشروطیت دولت نماینده، شهروندان، تفکیک قوا مفاهیمی که در فرهنگ سنتی ما سابقه نداشتند رهاوردهای منورالفکران مشروطه خواه بودند درست به دلیل آنکه منورالفکران نماینده آزادی مدرن بودند از همان آغاز خشم و خصومت مجتهدان و اسلامگرایان محافظه کار شیعی را برانگیختند.
جهان بینی سکولار و ایدئولوژیهای ، لیبرالیسم ناسیونالیسم (ملی گرایی) وسوسیالیسم توسط روشنفکران عصر مشروطه از راه آشنایی با انقلاب کبیر فرانسه و جنبشهای سوسیال دموکراتیک روسیه به کشورهایی نظیر ترکیه و ایران وارد شد نزاع فکری و سیاسی منورالفکران و مجتهدان در تاریخ معاصر ایران نزاعی دویست ساله است که تا همین امروز با همان شدت گذشته ادامه دارد.
فرهنگ سیاسی جدید ایران و مفاهیم و واژگان آن که ما امروزه بدیهی می گیریم و هرروز به کار میبریم ساخته منورالفکران عصر مشروطه اند.
اما جنبش حاضر تکیه ما برکدام روشنفکران حاضر است تبیین آزادیهای پس از انقلاب ، راهکارهای ابهام آمیز بر سر حاکمیت جدید ، سوال های بدون پاسخ و همه موضوعاتی که راه را بر انقلاب هموار میکند برعهده روشنفکران عصر جدید آن جامعه ست تا اصلی ترین مشخصه خود را که نگاه روشن بینانه در جاده تاریکی ست برای توده مردم چراغ روشنی باشد.
اپوزیسیونهای ناسیونالیستی پلاستیکی بجز ژست روشنفکری هیچ تاثیر مثبتی در مسیر جنبش نداشته که برعکس موجبات سردرگمی رهبران جدی و مطرح جنبش نیز میشوند .
جنبشی که فقط به تغییر اساسی حاکمیت باور دارد و بس ...!!!
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#جامعه_سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻رهبر کاریزمای جنبش🔻
فلسفه سیاسی هگل مساله ای مطرح میشود که تا همین امروز اهمیت خود را حفظ کرده است .
این مسأله آشتی دادن دو قطب #آزادی_فردی با #همبستگی_اجتماعی یا کمونیته به شکل نظام اخلاق اجتماعی به نحوی که یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد یا فرد از جامعه بیگانه نگردد.
هگل از بیست و چند سالگی به بعد با مطالعه نوشته های روشنگران اسکاتلندی از جمله آدام اسمیت به اهمیت اقتصاد سیاسی سرمایه در جامعه مدنی پی برد و به تدریج به این نتیجه رسید که کلید تحقق اهداف انقلاب ، حق آزادی ، عدالت ، جامعه مدنی و دولت است
در بارآورترین و آخرین مرحله تفکرش، هگل به طور جدی به مطالعه اقتصاد سرمایه پرداخت تا رفتار اجتماعی در حوزه مبتنی بر نفع خصوصی و منافع شخصی را از دیدگاهی جامعه شناختی و نه صرفا فلسفی مطالعه کند. رساله #فلسفه_حق ثمره این دوران است.
فلسفه هگل به ما می آموزد که حق و آزادی واقعی و همگانی در جامعه، از راه انکار یا میانبر زدن لیبرالیسم به دست نمی آید، بلکه از راه پذیرش ادغام و فرارویش انتقادی از لیبرالیسم میسر خواهد شد.
انقلاب نیز باید همین خصلت را داشته باشد، چه در پهنه فرهنگ، چه در عرصه سیاست این نکته ای است که به هنگام بررسی انقلابهای کشور خود ما، #انقلاب_مشروطیت، #انقلاب_سفید ، و #انقلاب۵۷ باید بخاطر داشته باشیم؛
انقلاب مشروطه با فکر آزادی ،قانونیت و دموکراسی
انقلاب سفید با الغای فئودالیسم، آزادی زنان ،گسترش روابط بورژوائی و پیدایش طبقه متوسط
و انقلاب بهمن۵۷ در تحول تئوکراتیک خود برای نفی دو انقلاب پیشین
یعنی هرآنچه انقلابهای مشروطیت و سفید در تحول و سازگاری اجتماعی مفید بودند ، انقلاب سوم یعنی ۵۷ ، تیشه بر ریشه آثارشان داشت.
انقلاب ها به طور عام معطوف به کسب آزادی ،برابری و برادری اند. دستکم اینها شعارهای عامی است که یک گروه یا نمایندگان یک طبقه برای بسیج طبقات دیگر و توده مردم از آنها کمک گیرند. انقلاب در جامعه فاقد عدالت رخ می دهد. انقلابها از این رو از حمایت مردمی برخوردارند که وعده پایان بی عدالتی را میدهند. انقلابها برای استقرار #هدف_والا به وقوع می پیوندند.
هدف والا هم یک آرمان معنوی است و هم یک نظام سیاسی این جهانی.
هدف والا استقرار نظام عدل ، آزادی ، استقلال و صلح است
هدف والا برقراری نظامی است با ساختار پادشاهی یا جمهوری در با اساس دموکراسی یا استقرار هر نظام مقدس دیگر است.
انقلابیان زمانی در میان مردم محبوب میشوند که اعتماد آنها را به عنوان رهبرانی فسادناپذیر و مومن به هدف والا جلب کرده باشند.
رهبران انقلابی صاحب #کاریزما هستند.
کاریزما چیست؟ کاریزما آن هاله ای از اعتبار معنوی در اطراف یک شخصیت استثنائی است که انسانهای دیگر را به سوی خود میکشد و در آنها احساس احترام و تقدس برمی انگیزد.
کاریزما مادرزادی نیست ارثی نیست یادگرفتنی هم نیست. کاریزما در آزمون گذشتن از آتش به دست می آید.
منشاء اقتدار معنوی وجود مادی یا استقامت فیریکی یک فرد نیست، بلکه استقامت روحی او و ارتباطش با آن امر والا، هدف پیش رو، آرمان انقلاب است.
او به عنوان یک فرد صاحب گوشت و پوست و خون مثل هرکس دیگری می تواند به خاک بیفتد اما آنچه پامال نمیشود آرمان او است.
او فسادناپذیر است برای آنکه مرگ خود را پیشاپیش پذیرفته است
او از به خاک افتادن و شهادت باکی ندارد زیرا با این کار امر والا را زنده نگه دارد.
اقتدار کاریزمایی از نوع اقتدار مقدس است
انقلابیان همانند پیامبران بت شکن و براندازند. خشم آنها نیز هاله ای از تقدس دارد زیرا نوید دهنده و رهائی بخش است.
آنها وعده شکستن میله های زندان را میدهند و با خشونت مشت به دهان قدرتهای حاکم و فرعونهای زمانه میزنند .
انتقام آنها فردی نیست. ترور آنها همچون خشم الاهی، مقدس است.
جفرسون، روبسپیر ،دانتون ،گاریبالدی ، زاپاتا ، لنین، تروتسکی ،مائو، گاندی هوشی مین کاسترو چه گوارا و نلسون ماندلا ، نمونه هائی از رهبران کاریزماتیک هستند که با جلب اعتماد مردم موفق به کسب قدرت انقلابی شده اند در دوران مدرن رهبران انقلابی غالب اوقات از میان روشنفکران و تئوری پردازان بر می آیند نه از میان پیران طریقت و ،شیوخ، یا روحانیان
در اصطلاح #آنتونیو_گرامشی آنها بیشتر روشنفکر اورگانیک اند تا روشنفکر سنتی.
قیام ما ، جنبش ما ، و انقلاب ما ، یک کاریزمای مدرن میخواهد و اگر رهبری جنبش حاضر فاقد چنین خصیصه ای ست ، این وظیفه انقلابیون و مبارزان است تا در سایه روشنفکری از آن یک کاریزما ، خلق کنند....
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
🔻رهبر کاریزمای جنبش🔻
فلسفه سیاسی هگل مساله ای مطرح میشود که تا همین امروز اهمیت خود را حفظ کرده است .
این مسأله آشتی دادن دو قطب #آزادی_فردی با #همبستگی_اجتماعی یا کمونیته به شکل نظام اخلاق اجتماعی به نحوی که یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد یا فرد از جامعه بیگانه نگردد.
هگل از بیست و چند سالگی به بعد با مطالعه نوشته های روشنگران اسکاتلندی از جمله آدام اسمیت به اهمیت اقتصاد سیاسی سرمایه در جامعه مدنی پی برد و به تدریج به این نتیجه رسید که کلید تحقق اهداف انقلاب ، حق آزادی ، عدالت ، جامعه مدنی و دولت است
در بارآورترین و آخرین مرحله تفکرش، هگل به طور جدی به مطالعه اقتصاد سرمایه پرداخت تا رفتار اجتماعی در حوزه مبتنی بر نفع خصوصی و منافع شخصی را از دیدگاهی جامعه شناختی و نه صرفا فلسفی مطالعه کند. رساله #فلسفه_حق ثمره این دوران است.
فلسفه هگل به ما می آموزد که حق و آزادی واقعی و همگانی در جامعه، از راه انکار یا میانبر زدن لیبرالیسم به دست نمی آید، بلکه از راه پذیرش ادغام و فرارویش انتقادی از لیبرالیسم میسر خواهد شد.
انقلاب نیز باید همین خصلت را داشته باشد، چه در پهنه فرهنگ، چه در عرصه سیاست این نکته ای است که به هنگام بررسی انقلابهای کشور خود ما، #انقلاب_مشروطیت، #انقلاب_سفید ، و #انقلاب۵۷ باید بخاطر داشته باشیم؛
انقلاب مشروطه با فکر آزادی ،قانونیت و دموکراسی
انقلاب سفید با الغای فئودالیسم، آزادی زنان ،گسترش روابط بورژوائی و پیدایش طبقه متوسط
و انقلاب بهمن۵۷ در تحول تئوکراتیک خود برای نفی دو انقلاب پیشین
یعنی هرآنچه انقلابهای مشروطیت و سفید در تحول و سازگاری اجتماعی مفید بودند ، انقلاب سوم یعنی ۵۷ ، تیشه بر ریشه آثارشان داشت.
انقلاب ها به طور عام معطوف به کسب آزادی ،برابری و برادری اند. دستکم اینها شعارهای عامی است که یک گروه یا نمایندگان یک طبقه برای بسیج طبقات دیگر و توده مردم از آنها کمک گیرند. انقلاب در جامعه فاقد عدالت رخ می دهد. انقلابها از این رو از حمایت مردمی برخوردارند که وعده پایان بی عدالتی را میدهند. انقلابها برای استقرار #هدف_والا به وقوع می پیوندند.
هدف والا هم یک آرمان معنوی است و هم یک نظام سیاسی این جهانی.
هدف والا استقرار نظام عدل ، آزادی ، استقلال و صلح است
هدف والا برقراری نظامی است با ساختار پادشاهی یا جمهوری در با اساس دموکراسی یا استقرار هر نظام مقدس دیگر است.
انقلابیان زمانی در میان مردم محبوب میشوند که اعتماد آنها را به عنوان رهبرانی فسادناپذیر و مومن به هدف والا جلب کرده باشند.
رهبران انقلابی صاحب #کاریزما هستند.
کاریزما چیست؟ کاریزما آن هاله ای از اعتبار معنوی در اطراف یک شخصیت استثنائی است که انسانهای دیگر را به سوی خود میکشد و در آنها احساس احترام و تقدس برمی انگیزد.
کاریزما مادرزادی نیست ارثی نیست یادگرفتنی هم نیست. کاریزما در آزمون گذشتن از آتش به دست می آید.
منشاء اقتدار معنوی وجود مادی یا استقامت فیریکی یک فرد نیست، بلکه استقامت روحی او و ارتباطش با آن امر والا، هدف پیش رو، آرمان انقلاب است.
او به عنوان یک فرد صاحب گوشت و پوست و خون مثل هرکس دیگری می تواند به خاک بیفتد اما آنچه پامال نمیشود آرمان او است.
او فسادناپذیر است برای آنکه مرگ خود را پیشاپیش پذیرفته است
او از به خاک افتادن و شهادت باکی ندارد زیرا با این کار امر والا را زنده نگه دارد.
اقتدار کاریزمایی از نوع اقتدار مقدس است
انقلابیان همانند پیامبران بت شکن و براندازند. خشم آنها نیز هاله ای از تقدس دارد زیرا نوید دهنده و رهائی بخش است.
آنها وعده شکستن میله های زندان را میدهند و با خشونت مشت به دهان قدرتهای حاکم و فرعونهای زمانه میزنند .
انتقام آنها فردی نیست. ترور آنها همچون خشم الاهی، مقدس است.
جفرسون، روبسپیر ،دانتون ،گاریبالدی ، زاپاتا ، لنین، تروتسکی ،مائو، گاندی هوشی مین کاسترو چه گوارا و نلسون ماندلا ، نمونه هائی از رهبران کاریزماتیک هستند که با جلب اعتماد مردم موفق به کسب قدرت انقلابی شده اند در دوران مدرن رهبران انقلابی غالب اوقات از میان روشنفکران و تئوری پردازان بر می آیند نه از میان پیران طریقت و ،شیوخ، یا روحانیان
در اصطلاح #آنتونیو_گرامشی آنها بیشتر روشنفکر اورگانیک اند تا روشنفکر سنتی.
قیام ما ، جنبش ما ، و انقلاب ما ، یک کاریزمای مدرن میخواهد و اگر رهبری جنبش حاضر فاقد چنین خصیصه ای ست ، این وظیفه انقلابیون و مبارزان است تا در سایه روشنفکری از آن یک کاریزما ، خلق کنند....
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
☑️انتخابات پارلمانی
مالکان و اربابان اراضی وسیع زراعی و خان ها و فئودالها سران عشایر و ایلات و سرمایه داران بزرگ و متنفذین که بعنوان اعیان و اشراف خوانده میشدند و اقلیت متمتع و متمکن جامعه ایرانی را تشکیل میدادند، بر خلاف واقع و حقیقت همیشه بعنوان نمایندگان ملت ایران بر کرسیهای پارلمان تکیه میزدند و با استفاده از مصونیت پارلمانی از طرح و تصویب هر قانونی که ممکن بود اجرای آن کوچکترین لطمه ای بمنافع و مصالح خصوصی آنان وارد آورد جلوگیری میکردند و اگر احیانا قانونی بنفع اكثريت محروم جامعه از تصویب پارلمان میگذشت بانفوذ و قدرتی که داشتند اجرای آنرا متوقف میساختند و یا دست کم اجرای قانون را با اعمال نفوذ بصورتی در میآوردند که عملا بزیان اکثریت جامعه می انجامید.
خاصه که در دستگاه اجرائی کشور نیز دست نشاندگان و سرسپردگان همین طبقه مورد پشتیبانی این اقلیت بودند و مداخله و اعمال نفوذ قوه مقننه در دستگاههای اجرایی و قضایی کشورگاهی به پایه ای میرسید که در حقیقت دو قوه اخیر تحت فرمان و اراده عناصر و عوامل متنفذ قوه مقننه قرار میگرفتند
یکی از عوامل مهم موفقیت مالکان در انتخابات پارلمانی وجود رژیم ارباب و رعیتی و سلطه بی انتهای مالك بر زارع و جهل و تهیدستی و محرومیت کشاورزان از حقوق اجتماعی بود. مالک در روزهای انتخابات بوسیله مباشرین خود دهقانان یا باصطلاح روز #رعايا را دسته دسته به حوزه های اخذ رای میفرستاد و کشاورز بیسواد ، که حیات و سرنوشت خود را در حیطه قدرت ارباب میدید، بدون کوچکترین مقاومت یا اظهار عقیده دستور مباشرین ارباب را اجرا میکرد.
☑️مشارکت زنان در انتخابات
روز هشتم اسفندماه ۱۳۴۱ شاهنشاه با صدور
فرمان شرکت جامعه زنان در انتخابات و برقرار شدن تساوی کامل در حقوق سیاسی و اجتماعی بین زنان و مردان ایران مترقیانه ترین فکر اصلاحی را در تحول اجتماعی جامعه ایرانی بمرحله عمل در آوردند و با اجرای تصویبنامه قانونی مورخ ١٦ اسفندماه ١٣٤١ هیئت وزیران که براساس فرمان شاه تدوین گردید، جامعه زنان ایران علاوه بر #حق_رای دادن در انتخابات پارلمانی #حق_انتخاب_شدن به #سناتوری و #نمایندگی مجلس شورای ملی را دارا شدند.
در حالی که هنوز در بسیاری از پیشرفته ترین ممالک جهان جامعه زنان حق انتخاب شدن به نمایندگی پارلمان را بدست نیاورده اند. انتخابات ایران بر اساس قوانین قبلی و قانون و آیین نامه جدید در مهرماه ۱۳۴۲ انجام گرفت و چندتن از بانوان به سناتوری و نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شدند و بجای مالکان و اربابان و صاحبان زر و زور ، کارگران و کشاورزان وروشنفکران و جوانان درس خوانده و با فضیلت از طبقه متوسط اصناف و و پیشه وران بر کرسیهای پارلمان نشستند و پارلمان ایران با شور و فعالیت بی نظیر بر لوایح قانونی مبتنی بر اصول انقلاب سفید شاه و مردم صحه گذاشت و دولت مجوز قانونی لوایح مزبور را از پارلمان تحصیل نمود
☑️تشکیل سپاه دانش
بمناسبت تشکیل سیزدهمین مجمع عمومی سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در پاریس ، که مسئله #مبارزه_بابیسوادی در دستور مذاکرت آن قرار داشت . شاه ایران دست با اقدام بزرگ و تاریخی دیگری زدند که بدون تردید باید آنرا يك شاهکار بین المللی دانست .
به روز ۲۷ مهر ماه ۱۳٤٣ پیامی تلگرافی به کلیه پادشاهان و روسای جمهوری و سران دیگر کشورهای عضو یونسکو فرستادند و از ایشان خواستند که امر مبارزه با بیسوادی را بصورت يك نهضت وسیع و همه جانبه جهانی در آورند.
روز ۲۸ مهرماه نیز طی پیام دیگری به مجمع عمومی یونسکو از این سازمان بزرگ علمی و تربیتی بین المللی خواستند که از طرف شاه از وزرای فرهنگ ١١٤ کشور عضو یونسکو دعوت شود که برای تبادل نظر وسیع بین المللی در امر مبارزه جهانی با بیسوادی و بمنظور آشنائی با طرز کار سپاه دانش ایران کنگره ای در تهران تشکیل دهند.
دعوت شاه ایران در جلسه مورخ هشتم آبانماه ۱۳۴۲ کمیسیون تربیتی یونسکو و جلسه مورخ ۲۸ آبانماه (۱۹) نوامبر) مجمع عمومی یونسکو باتفاق آراء بتصويب رسید
موارد یاد شده بخشی از اقدامات ساختارگرایانه شاه نسبت به کشور بود . انقلابی که اثرات بنیادین آن هنوز مورد استفاده قرار میگیرد . سلسله پهلوی را میتوان بهترین ، موثرترین و متجددترین سلسله حکومتی ایران دانست که پس از ویرانه قاجاریه ، رضاشاه بزرگ با تصمیمات ساختارگونه خود ، اقدام به یک خانه تکانی بزرگی نمود و با طرح زیرساختهای قانونگرایانه ، متجددانه و ملی گرایانه بذرهای مرغوبی را در سرزمین پهناور ایران پاشید و هرآنچه او #کاشت ، فرزندش #داشت و #برداشت نمود.
بمناسبت سالروز تولد محمدرضاشاه پهلوی تقدیم همه عزیزان
تولدش مبارک و نام و یادش همیشه گرامی خواهد ماند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
مالکان و اربابان اراضی وسیع زراعی و خان ها و فئودالها سران عشایر و ایلات و سرمایه داران بزرگ و متنفذین که بعنوان اعیان و اشراف خوانده میشدند و اقلیت متمتع و متمکن جامعه ایرانی را تشکیل میدادند، بر خلاف واقع و حقیقت همیشه بعنوان نمایندگان ملت ایران بر کرسیهای پارلمان تکیه میزدند و با استفاده از مصونیت پارلمانی از طرح و تصویب هر قانونی که ممکن بود اجرای آن کوچکترین لطمه ای بمنافع و مصالح خصوصی آنان وارد آورد جلوگیری میکردند و اگر احیانا قانونی بنفع اكثريت محروم جامعه از تصویب پارلمان میگذشت بانفوذ و قدرتی که داشتند اجرای آنرا متوقف میساختند و یا دست کم اجرای قانون را با اعمال نفوذ بصورتی در میآوردند که عملا بزیان اکثریت جامعه می انجامید.
خاصه که در دستگاه اجرائی کشور نیز دست نشاندگان و سرسپردگان همین طبقه مورد پشتیبانی این اقلیت بودند و مداخله و اعمال نفوذ قوه مقننه در دستگاههای اجرایی و قضایی کشورگاهی به پایه ای میرسید که در حقیقت دو قوه اخیر تحت فرمان و اراده عناصر و عوامل متنفذ قوه مقننه قرار میگرفتند
یکی از عوامل مهم موفقیت مالکان در انتخابات پارلمانی وجود رژیم ارباب و رعیتی و سلطه بی انتهای مالك بر زارع و جهل و تهیدستی و محرومیت کشاورزان از حقوق اجتماعی بود. مالک در روزهای انتخابات بوسیله مباشرین خود دهقانان یا باصطلاح روز #رعايا را دسته دسته به حوزه های اخذ رای میفرستاد و کشاورز بیسواد ، که حیات و سرنوشت خود را در حیطه قدرت ارباب میدید، بدون کوچکترین مقاومت یا اظهار عقیده دستور مباشرین ارباب را اجرا میکرد.
☑️مشارکت زنان در انتخابات
روز هشتم اسفندماه ۱۳۴۱ شاهنشاه با صدور
فرمان شرکت جامعه زنان در انتخابات و برقرار شدن تساوی کامل در حقوق سیاسی و اجتماعی بین زنان و مردان ایران مترقیانه ترین فکر اصلاحی را در تحول اجتماعی جامعه ایرانی بمرحله عمل در آوردند و با اجرای تصویبنامه قانونی مورخ ١٦ اسفندماه ١٣٤١ هیئت وزیران که براساس فرمان شاه تدوین گردید، جامعه زنان ایران علاوه بر #حق_رای دادن در انتخابات پارلمانی #حق_انتخاب_شدن به #سناتوری و #نمایندگی مجلس شورای ملی را دارا شدند.
در حالی که هنوز در بسیاری از پیشرفته ترین ممالک جهان جامعه زنان حق انتخاب شدن به نمایندگی پارلمان را بدست نیاورده اند. انتخابات ایران بر اساس قوانین قبلی و قانون و آیین نامه جدید در مهرماه ۱۳۴۲ انجام گرفت و چندتن از بانوان به سناتوری و نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شدند و بجای مالکان و اربابان و صاحبان زر و زور ، کارگران و کشاورزان وروشنفکران و جوانان درس خوانده و با فضیلت از طبقه متوسط اصناف و و پیشه وران بر کرسیهای پارلمان نشستند و پارلمان ایران با شور و فعالیت بی نظیر بر لوایح قانونی مبتنی بر اصول انقلاب سفید شاه و مردم صحه گذاشت و دولت مجوز قانونی لوایح مزبور را از پارلمان تحصیل نمود
☑️تشکیل سپاه دانش
بمناسبت تشکیل سیزدهمین مجمع عمومی سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در پاریس ، که مسئله #مبارزه_بابیسوادی در دستور مذاکرت آن قرار داشت . شاه ایران دست با اقدام بزرگ و تاریخی دیگری زدند که بدون تردید باید آنرا يك شاهکار بین المللی دانست .
به روز ۲۷ مهر ماه ۱۳٤٣ پیامی تلگرافی به کلیه پادشاهان و روسای جمهوری و سران دیگر کشورهای عضو یونسکو فرستادند و از ایشان خواستند که امر مبارزه با بیسوادی را بصورت يك نهضت وسیع و همه جانبه جهانی در آورند.
روز ۲۸ مهرماه نیز طی پیام دیگری به مجمع عمومی یونسکو از این سازمان بزرگ علمی و تربیتی بین المللی خواستند که از طرف شاه از وزرای فرهنگ ١١٤ کشور عضو یونسکو دعوت شود که برای تبادل نظر وسیع بین المللی در امر مبارزه جهانی با بیسوادی و بمنظور آشنائی با طرز کار سپاه دانش ایران کنگره ای در تهران تشکیل دهند.
دعوت شاه ایران در جلسه مورخ هشتم آبانماه ۱۳۴۲ کمیسیون تربیتی یونسکو و جلسه مورخ ۲۸ آبانماه (۱۹) نوامبر) مجمع عمومی یونسکو باتفاق آراء بتصويب رسید
موارد یاد شده بخشی از اقدامات ساختارگرایانه شاه نسبت به کشور بود . انقلابی که اثرات بنیادین آن هنوز مورد استفاده قرار میگیرد . سلسله پهلوی را میتوان بهترین ، موثرترین و متجددترین سلسله حکومتی ایران دانست که پس از ویرانه قاجاریه ، رضاشاه بزرگ با تصمیمات ساختارگونه خود ، اقدام به یک خانه تکانی بزرگی نمود و با طرح زیرساختهای قانونگرایانه ، متجددانه و ملی گرایانه بذرهای مرغوبی را در سرزمین پهناور ایران پاشید و هرآنچه او #کاشت ، فرزندش #داشت و #برداشت نمود.
بمناسبت سالروز تولد محمدرضاشاه پهلوی تقدیم همه عزیزان
تولدش مبارک و نام و یادش همیشه گرامی خواهد ماند.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#جامعه_شناسی_سیاسی
@khosrovanooshiravan
🔻دولت ایران در اندیشه هگل🔻
از دیدگاه سیاسی هگل ، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصر ناهمگن فراهم میآید. در اینجا فرهنگی یگانه مردمان بسیاری را در برمیگیرد ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه میدارند.
این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین پدرشاهی و نه همچون امپراطوری هند ایستا و بی جنبش و نه همچون امپراتوری مغول زودگذر و نه همچون امپراتوری عثمانی بنیادش بر ستمگری است.
برعکس در ایران ملت های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگه میدارند به کانون یگانگی بخشی وابسته اند که میتواند آنان را خشنود سازد. قوانین عامی که در دولت ایران وضع میگردید در عین آنکه برای همگان الزام آور بود به ویژگی های قومی گزندی نمی رساند بلکه حتی از آنها پشتیبانی و نگاهبانی میکرد، به نحوی که هر یک از اقوام پدیدآورنده آن امپراتوری نظام سیاسی خاص خود را داشت.
از دیدگاه هگل با امپراتوری ایران نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته میگذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند. امپراتوری ایران همچون امپراتوری گذشته آلمان و مملکت پهناور زیر فرمان ناپلئون، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود، زیرا از کشورهای گوناگونی فراهم میآمد که هر چند به شاهنشاهی ایران وابستگی داشتند لیکن فردیت و عادت و قوانین خود را حفظ میکردند.
نظام ایران در مرکز قوانینی چون نور میتاباند و هر ایالت بسته به فرهنگ و آیین خود از نور بهره میگرفت. امپراتوری ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سرگذارده است و شیوه پیوستگی بخش های آن چنان است که با مفهوم راستین دولت کشور بیشتر از امپراتوری های دیگر مطابقت دارد.
از نگاه هگل شیوه حکمرانی ایرانیان به تربیت توجه دارد. در تربیت شاهزادگان به ویژه وارثان تخت و تاج دقت بسیار به کار میرفت. پسران تا هفت سالگی در حرم سرا میماندند و بعد از آن به شکار، سوارکاری و تیراندازی روانه میشدند.
آنان آیین راستگویی میآموختند و مغان این وظیفه را برعهده داشتند. چهار تن از بلند منش ترین پارسیان کار تربیت شاهزادگان را برعهده داشتند.
هگل ایرانیان را مردم کوهستانی و کوچ نشین آزاده میییدانست که هر چند بر سرزمین های توانگر و بافرهنگ فرمان رانده اند، ویژگی های کهن خویش را از دست نداده اند.
شاه در این سرزمین، دوستی در میان دوستان کشور و خداوندگاری بود که همه از او فرمان میبردند و با پرداخت باج وابستگی خود را به او نشان میدادند.
در ایران از کاست خبری نیست بلکه فقط طبقات گوناگون وجود دارند و زناشویی میان این طبقات آزاد است. از ایران است که نخستین بار آن فروغی که از پیش خود میدرخشد و پیرامون را روشن میکند سر بر میزند، زیرا روشنایی زردشت به جهان آگاهی، به روح به عنوان چیزی جدا از خود تعلق دارد.
نزد ایرانیان اهورامزدا و اهریمن نماینده این دو ضد هستند. اهورامزدا خدای کشور روشنایی و نیکی و اهریمن خدای کشور تاریکی و بدی است.
در فلسفه اضداد همیشه از راه جامع خود به یکدیگر می پیوندند در دین ایرانی تضاد میان نیکی و بدی یا اهورامزدا و اهریمن به گونه ای است که دو ضد از یکدیگر مستقل اند. اهورامزدا خدای برتر است که امشاسبندانی دارد که فروهران محسوب میگردند.
تاریخ همیشه ایران را سرآمد دیگر کشورها میداند و فلاسفه بزرگی چون هگل ، با زیبایی تمام ایران و حکمرانی اش را در تاریخ سرآمد تمامی حکمرانان قلمداد کرد و کوشید تا الگویی بر دیگر حاکمان معرفی کند اما جای تاسف برای افرادی که خود را ایرانی میدانند و از حاکمیت و فرهنگ دیگر اقوام عرب الگو میگیرند...
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
@khosrovanooshiravan
🔻دولت ایران در اندیشه هگل🔻
از دیدگاه سیاسی هگل ، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصر ناهمگن فراهم میآید. در اینجا فرهنگی یگانه مردمان بسیاری را در برمیگیرد ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه میدارند.
این امپراتوری نه همچون امپراتوری چین پدرشاهی و نه همچون امپراطوری هند ایستا و بی جنبش و نه همچون امپراتوری مغول زودگذر و نه همچون امپراتوری عثمانی بنیادش بر ستمگری است.
برعکس در ایران ملت های گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگه میدارند به کانون یگانگی بخشی وابسته اند که میتواند آنان را خشنود سازد. قوانین عامی که در دولت ایران وضع میگردید در عین آنکه برای همگان الزام آور بود به ویژگی های قومی گزندی نمی رساند بلکه حتی از آنها پشتیبانی و نگاهبانی میکرد، به نحوی که هر یک از اقوام پدیدآورنده آن امپراتوری نظام سیاسی خاص خود را داشت.
از دیدگاه هگل با امپراتوری ایران نخستین گام را به پهنه تاریخ پیوسته میگذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی هستند. امپراتوری ایران همچون امپراتوری گذشته آلمان و مملکت پهناور زیر فرمان ناپلئون، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود، زیرا از کشورهای گوناگونی فراهم میآمد که هر چند به شاهنشاهی ایران وابستگی داشتند لیکن فردیت و عادت و قوانین خود را حفظ میکردند.
نظام ایران در مرکز قوانینی چون نور میتاباند و هر ایالت بسته به فرهنگ و آیین خود از نور بهره میگرفت. امپراتوری ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سرگذارده است و شیوه پیوستگی بخش های آن چنان است که با مفهوم راستین دولت کشور بیشتر از امپراتوری های دیگر مطابقت دارد.
از نگاه هگل شیوه حکمرانی ایرانیان به تربیت توجه دارد. در تربیت شاهزادگان به ویژه وارثان تخت و تاج دقت بسیار به کار میرفت. پسران تا هفت سالگی در حرم سرا میماندند و بعد از آن به شکار، سوارکاری و تیراندازی روانه میشدند.
آنان آیین راستگویی میآموختند و مغان این وظیفه را برعهده داشتند. چهار تن از بلند منش ترین پارسیان کار تربیت شاهزادگان را برعهده داشتند.
هگل ایرانیان را مردم کوهستانی و کوچ نشین آزاده میییدانست که هر چند بر سرزمین های توانگر و بافرهنگ فرمان رانده اند، ویژگی های کهن خویش را از دست نداده اند.
شاه در این سرزمین، دوستی در میان دوستان کشور و خداوندگاری بود که همه از او فرمان میبردند و با پرداخت باج وابستگی خود را به او نشان میدادند.
در ایران از کاست خبری نیست بلکه فقط طبقات گوناگون وجود دارند و زناشویی میان این طبقات آزاد است. از ایران است که نخستین بار آن فروغی که از پیش خود میدرخشد و پیرامون را روشن میکند سر بر میزند، زیرا روشنایی زردشت به جهان آگاهی، به روح به عنوان چیزی جدا از خود تعلق دارد.
نزد ایرانیان اهورامزدا و اهریمن نماینده این دو ضد هستند. اهورامزدا خدای کشور روشنایی و نیکی و اهریمن خدای کشور تاریکی و بدی است.
در فلسفه اضداد همیشه از راه جامع خود به یکدیگر می پیوندند در دین ایرانی تضاد میان نیکی و بدی یا اهورامزدا و اهریمن به گونه ای است که دو ضد از یکدیگر مستقل اند. اهورامزدا خدای برتر است که امشاسبندانی دارد که فروهران محسوب میگردند.
تاریخ همیشه ایران را سرآمد دیگر کشورها میداند و فلاسفه بزرگی چون هگل ، با زیبایی تمام ایران و حکمرانی اش را در تاریخ سرآمد تمامی حکمرانان قلمداد کرد و کوشید تا الگویی بر دیگر حاکمان معرفی کند اما جای تاسف برای افرادی که خود را ایرانی میدانند و از حاکمیت و فرهنگ دیگر اقوام عرب الگو میگیرند...
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
#سیاسی
🔻ایدئولوژی چیست؟🔻
ایدئولوژیها ما را یاری می دهند تا از دنیای اجتماعی پیچیده ای که در آن زندگی میکنیم سر در بیاوریم.
این کار را از راه فراهم کردن توضیحی از جامعه، همانند نقشهای فکری، انجام می دهند که ما به کمک آن می توانیم مکان خویش را در محیط پیرامونمان بیابیم. در عین حال، ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یک رشته عقاید سیاسی نیز هستند که بهترین شکل ممکن برای سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشه ای از واقعیت، تصویری از جامعه ای مطلوب هم در برابر می نهند.
پس ایدئولوژی هم حاوی شرحی از روابط اجتماعی و سیاسی موجود و هم طرحی برای سازمان دادن به این روابط است. اما بالاتر از این تعریف کلی، مفهوم ایدئولوژی به این صفت بد شهرت یافته که فهم ان دشوار است، چرا که دامنه ای وسیع از مفاهیم را در برمیگیرد که بسیاری از آنها متناقضند. زمانی در یک بررسی، بیست و هفت نوع معنی متفاوت برای این واژه شناسایی شد.
باید متوجه باشیم مفهوم ایدئولوژی دربرگیرنده عناصر بسیار متفاوتی است، اما مفاهیم کلیدی معدودی در هستهٔ ان وجود دارد. با توجه به اینکه می توان بر مشخصات اصلی مفهوم ایدئولوژی انگشت گذاشت، باید متوجه این نکته هم باشیم که پس از آن می توان پی سؤالهایی از انواع بسیار متفاوت رفت. همان گونه که می توان به مطالعهٔ یک ایدئولوژی خاص پرداخت، میتوان به بررسی تاریخ واژه #ایدئولوژی ، عقایدی که به ان خصلتی متمایز میدهد، پیشینه برداشتهای متفاوت در چهارچوب آن و از این قبیل موضوعها نیز عنایت کرد.
گرچه ایدئولوژی اصطلاحی است که بسیار مورد استفاده و سوء استفاده قرار میگیرد، تعریف دقیق آن کار دشواری است
اما #کارل_پوپر ایدئولوژی را به مثابه نوعی اندیشه سیاسی که خاص نهضت های تمامت خواه استبدادی یا مطلقه است تعریف میکند.
برای پوپر، یک ایدئولوژی، یک نظام فکری بسته و فراگیر است. چنین نظامی، نه فقط برای تمامی مسائل سیاسی، اجتماعی، و اخلاقی چیزی برای گفتن دارد بلکه ردّ آن عملاً غیرممکن است، زیرا همواره در قالب همان ایدئولوژی خویش برای کلیه پیشبینی های خلاف واقع خود توضیحاتی در چنته دارد. بنابراین، برای پاره ای از مارکسیستها، انقلاب همیشه و محتوم است اما وقتی که اتفاق نیفتاد، حتما به سبب خیانت رهبران، سوء تعبیر شرایط عینی اجتماعی، یا به ابن دلیل است که سرمایه داری مخرج های تازهای برای مصرف مازاد (تولیدی) خود بافته است.
@khosrovanooshiravan
مثالی ساده تر از یک نظام اندیشه بسته:
معتقدان به جادوگری، وقتی طلسم کارگر افتاد، همیشه به آن استناد میکنند اما اگر شکست خورد، هرگز نمیگویند که اساس جادوگری موهوم است، بلکه شکست را ناشی از عدم صلاحیت آن جادوگر معین میدانند یا آنکه میگویند جادوگری نیرومندتر آن را بی اثر کرده است.
بدین ترتیب، برای پوپر، تفکر ایدئولوژیکی، با نظریه پردازی علمی، که همواره تولیدکننده فرضیه های خطاپذیر یا ابطال پذیر است، تضاد دارد.
✍ #فرهاد
🔻ایدئولوژی چیست؟🔻
ایدئولوژیها ما را یاری می دهند تا از دنیای اجتماعی پیچیده ای که در آن زندگی میکنیم سر در بیاوریم.
این کار را از راه فراهم کردن توضیحی از جامعه، همانند نقشهای فکری، انجام می دهند که ما به کمک آن می توانیم مکان خویش را در محیط پیرامونمان بیابیم. در عین حال، ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یک رشته عقاید سیاسی نیز هستند که بهترین شکل ممکن برای سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشه ای از واقعیت، تصویری از جامعه ای مطلوب هم در برابر می نهند.
پس ایدئولوژی هم حاوی شرحی از روابط اجتماعی و سیاسی موجود و هم طرحی برای سازمان دادن به این روابط است. اما بالاتر از این تعریف کلی، مفهوم ایدئولوژی به این صفت بد شهرت یافته که فهم ان دشوار است، چرا که دامنه ای وسیع از مفاهیم را در برمیگیرد که بسیاری از آنها متناقضند. زمانی در یک بررسی، بیست و هفت نوع معنی متفاوت برای این واژه شناسایی شد.
باید متوجه باشیم مفهوم ایدئولوژی دربرگیرنده عناصر بسیار متفاوتی است، اما مفاهیم کلیدی معدودی در هستهٔ ان وجود دارد. با توجه به اینکه می توان بر مشخصات اصلی مفهوم ایدئولوژی انگشت گذاشت، باید متوجه این نکته هم باشیم که پس از آن می توان پی سؤالهایی از انواع بسیار متفاوت رفت. همان گونه که می توان به مطالعهٔ یک ایدئولوژی خاص پرداخت، میتوان به بررسی تاریخ واژه #ایدئولوژی ، عقایدی که به ان خصلتی متمایز میدهد، پیشینه برداشتهای متفاوت در چهارچوب آن و از این قبیل موضوعها نیز عنایت کرد.
گرچه ایدئولوژی اصطلاحی است که بسیار مورد استفاده و سوء استفاده قرار میگیرد، تعریف دقیق آن کار دشواری است
اما #کارل_پوپر ایدئولوژی را به مثابه نوعی اندیشه سیاسی که خاص نهضت های تمامت خواه استبدادی یا مطلقه است تعریف میکند.
برای پوپر، یک ایدئولوژی، یک نظام فکری بسته و فراگیر است. چنین نظامی، نه فقط برای تمامی مسائل سیاسی، اجتماعی، و اخلاقی چیزی برای گفتن دارد بلکه ردّ آن عملاً غیرممکن است، زیرا همواره در قالب همان ایدئولوژی خویش برای کلیه پیشبینی های خلاف واقع خود توضیحاتی در چنته دارد. بنابراین، برای پاره ای از مارکسیستها، انقلاب همیشه و محتوم است اما وقتی که اتفاق نیفتاد، حتما به سبب خیانت رهبران، سوء تعبیر شرایط عینی اجتماعی، یا به ابن دلیل است که سرمایه داری مخرج های تازهای برای مصرف مازاد (تولیدی) خود بافته است.
@khosrovanooshiravan
مثالی ساده تر از یک نظام اندیشه بسته:
معتقدان به جادوگری، وقتی طلسم کارگر افتاد، همیشه به آن استناد میکنند اما اگر شکست خورد، هرگز نمیگویند که اساس جادوگری موهوم است، بلکه شکست را ناشی از عدم صلاحیت آن جادوگر معین میدانند یا آنکه میگویند جادوگری نیرومندتر آن را بی اثر کرده است.
بدین ترتیب، برای پوپر، تفکر ایدئولوژیکی، با نظریه پردازی علمی، که همواره تولیدکننده فرضیه های خطاپذیر یا ابطال پذیر است، تضاد دارد.
✍ #فرهاد
🔻لغت نامه سیاسی🔻
https://t.me/khosrovanooshiravan
#توتالیتاریسم
توتالیتر یا تمامیت خواهی به شیوهای از حکومت اطلاق میشود که در آن نظام حاکم بر تمامی جنبههای زندگی اجتماعی و خصوصی مردم کنترل دارد. افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیت خواه را یکی از بهترین انواع حکومتها میداند. رهبران این نوع حکومتها از تمامی قدرت خود برای بسیج مردم به نفع آرمانهای نظام استفاده میکنند و به شدت با هرگونه مخالفت و جریانهای روشنفکری سر ستیز دارند. نمونههایی از این نوع حکومتها شامل نظامهای فاشیستی موسیلینی و هیتلر هستند که تنها مصیبت برای بشریت به ارمغان آوردند.
توتالیترها با نظارت دقیق بر زندگی شهروندان و وضع قوانین سخت، سعی در کنترل رفتارهای اجتماعی و خصوصی دارند. این نظامها از تبلیغات گسترده برای ترویج ایدئولوژی خود و ایجاد فضایی پلیسی استفاده میکنند و هرگونه نقد و اعتراض را سرکوب میکنند. هانا آرنت در کتاب خود به ناپایداری جنبشهای توتالیتر اشاره میکند و میگوید که این جنبشها به سرعت فراموش میشوند.
مشخصههای حکومتهای توتالیتر شامل سانسور شدید، زندانی شدن منتقدان، وجود رهبری کاریزماتیک، شخصیتپرستی، و انحصار رسانههاست. این نظامها با ایجاد رعب و وحشت، حضور فیزیکی در صحنههای اجتماعی و سیاسی، و توجیه اقدامات خود، مشروعیت سیاسی کسب میکنند.
توتالیترها همچنین دشمنسازی و توطئهپروری را به عنوان ابزاری برای کنترل جامعه به کار میبرند. مونتسکیو و آرنت به تفاوتهای رژیمهای سیاسی اشاره کرده و آرنت توتالیتاریسم را به عنوان صورت جدیدی از رژیمهای سیاسی با ایجاد وحشت تعریف میکند.
تفاوتهای جزئی میان توتالیترهای مختلف وجود دارد، اما در ذات، فاشیسم، بلشوئیسم و نازیسم همگی توتالیتر و غیرمذهبی هستند. اسلامیسم به عنوان نوع جدیدی از توتالیتاریسم دینی، چالشهایی را برای تحلیلگران غربی ایجاد کرده و دکتر مهدی مظفری آن را مشابه توتالیتاریسمهای کلاسیک میداند، با این تفاوت که در تواناییهای اقتصادی و صنعتی محدودتر است.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد
https://t.me/khosrovanooshiravan
#توتالیتاریسم
توتالیتر یا تمامیت خواهی به شیوهای از حکومت اطلاق میشود که در آن نظام حاکم بر تمامی جنبههای زندگی اجتماعی و خصوصی مردم کنترل دارد. افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیت خواه را یکی از بهترین انواع حکومتها میداند. رهبران این نوع حکومتها از تمامی قدرت خود برای بسیج مردم به نفع آرمانهای نظام استفاده میکنند و به شدت با هرگونه مخالفت و جریانهای روشنفکری سر ستیز دارند. نمونههایی از این نوع حکومتها شامل نظامهای فاشیستی موسیلینی و هیتلر هستند که تنها مصیبت برای بشریت به ارمغان آوردند.
توتالیترها با نظارت دقیق بر زندگی شهروندان و وضع قوانین سخت، سعی در کنترل رفتارهای اجتماعی و خصوصی دارند. این نظامها از تبلیغات گسترده برای ترویج ایدئولوژی خود و ایجاد فضایی پلیسی استفاده میکنند و هرگونه نقد و اعتراض را سرکوب میکنند. هانا آرنت در کتاب خود به ناپایداری جنبشهای توتالیتر اشاره میکند و میگوید که این جنبشها به سرعت فراموش میشوند.
مشخصههای حکومتهای توتالیتر شامل سانسور شدید، زندانی شدن منتقدان، وجود رهبری کاریزماتیک، شخصیتپرستی، و انحصار رسانههاست. این نظامها با ایجاد رعب و وحشت، حضور فیزیکی در صحنههای اجتماعی و سیاسی، و توجیه اقدامات خود، مشروعیت سیاسی کسب میکنند.
توتالیترها همچنین دشمنسازی و توطئهپروری را به عنوان ابزاری برای کنترل جامعه به کار میبرند. مونتسکیو و آرنت به تفاوتهای رژیمهای سیاسی اشاره کرده و آرنت توتالیتاریسم را به عنوان صورت جدیدی از رژیمهای سیاسی با ایجاد وحشت تعریف میکند.
تفاوتهای جزئی میان توتالیترهای مختلف وجود دارد، اما در ذات، فاشیسم، بلشوئیسم و نازیسم همگی توتالیتر و غیرمذهبی هستند. اسلامیسم به عنوان نوع جدیدی از توتالیتاریسم دینی، چالشهایی را برای تحلیلگران غربی ایجاد کرده و دکتر مهدی مظفری آن را مشابه توتالیتاریسمهای کلاسیک میداند، با این تفاوت که در تواناییهای اقتصادی و صنعتی محدودتر است.
@khosrovanooshiravan
✍ #فرهاد