خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
سوال: وقتی بیشتر با #نور پر می شویم، تاریکی کجا می رود؟
جواب: جایی #نمی رود. فقط #متوازن تر می شود.
#یادت باشد که رشد و صعود محصول یکپارچه شدنِ تمام چیزی است که تو #هستی. یعنی این اجازه را دهی که همه چیز معتبر و درست است (پذیرش در مقابل مقاومت). برای همین هر چه تکامل بیشتری پیدا کنی، آگاهی تو از #تاریکی بیشتر می شود، چون می خواهی همه اش را در درون خودت متوازن تر و یکپارچه تر کنی.
یادت باشد که همه ی آنچه که هست، یعنی آن یگانه، از تمام تاریکی و نوری که در آن است #آگاه است. 
 
سوال: پس کلید #توازن این است که قسمت های تاریک و درون خودت را پذیرفته و حتی دوستشان داشته باشی؟
جواب: بله، البته. یعنی پذیرش.
اصلا اگر آن ها را #نپذیری، کجا می خواهی بفرستی؟ جایی به غیر از تو وجود #ندارد!

@kheradedaroun
عاشق #تاریکی شو…
عاشق #گندترین بخش‌های زندگی!!
سایه ها،
قسمت‌های مخفی،
همان‌هایی که از خجالت، #مخفی‌شان می کنی.

عاشق معصومیتت شو،
عاشق #ترس‌های کودکانه‌ات از تاریکی،
ترسِ از در معرض دید قرار گرفتن،
ترس از #نمایان شدن،

عاشق #تردیدها، دردهای سِرّی،
رویاپردازی های عجیب و غریبی که نمیدانی با آنها چه کنی،
#ترس‌های شبانه،
خشمی که زیر پوستت، #غلیان می کند،
ترس از دوست داشتنی نبودن،

ترس‌ها و فکر هایی که #مخفی می کنی تا تصویر #من،را حفظ کنی
تا خوب باشی، مهربان باشی، معنوی باشی،
کسی باشی که از پس هر چیزی بر می‌آید.

عاشق این #بشرِ اسرار آمیز شو،
و بدان، تاریکی، تاریکی #نیست،
فقط تکه ای #مقدس است که مشتاق تابش نور است.
و عشق و نفَس و توجه #میخواهد؟

به دنبال نور #نباش دوست من،
به سادگی نور باش.
چیزی باش که #هستی: نور زندگی

و #شهامت داشته باش که به تمامی بر تمام بخش های وجودت #بدرخشی.

#بتاب.
#بدرخش.

فضا را برای بیرون آمدن #هیولاهای کوچک از مخفی‌گاهشان امن کن،
بگذار بدانند که چقدر زیبا و با #ارزشند.
و اصلا #هیولا نیستند…

@kheradedaroun
شناختن #تاریکیِ خود بهترین روش برای برخورد با تاریکی دیگر #انسان‌ها است . انسان نه با #تجسم کردن شکل‌هایی از نور ، بلکه با آگاه ساختن تاریکی به #روشن‌شدگی می‌رسد. وحشتناک‌ترین چیز، پذیرفتن #کامل خود است. دید شما ، فقط وقتی که انسان بتواند در درون خود قلب خود بنگرد #شفاف خواهد شد . کسی که به بیرون می نگرد ، رویا می‌بیند ؛ کسی که در درون می‌نگرد، #بیدار معنوی می‌شود .

@kheradedaroun
دوست من، می‌دانم که قلبت #شکسته است.
می‌دانم که آینده #مبهم به نظر می‌آید.
می‌دانم که اکنون بسیاری از سوال‌هایت #پاسخی ندارند.
می‌دانم که در خود اشتیاقی احساس می‌کنی که حتی نامی برایش #نمی‌یابی.

ولی بگذار از جایی که اکنون هستیم #شروع کنیم.
بگذار روی هزاران قدمی که در مسیر، سر راهمان قرار خواهد گرفت تمرکز نکنیم، هزاران قدمی که ما را به #مقصدمان خواهد رساند، بلکه به جایی که «اکنون» در آن هستیم #نگاه کنیم.

و تنها «اکنون» است که وجود دارد.
این را بدان که افراد بسیاری آن چه را که تو اکنون تجربه می‌کنی تجربه کرده‌اند
و به #یاد بسپار که آسمانِ پیش از سپیده‌ دم بسیار تاریک به #نظر می‌رسد.

به جای رد کردن #تاریکی و اشتیاق به سپیده‌دم، بگذار که #تاریک‌ترین قسمتها را به مهربانی لمس کنیم و بر آن نور بتابانیم.

بگذار آنچه را که «اکنون» هست دریابیم، و به سمت آنچه که هنوز نیامده است #شتاب نکنیم.
چرا که در عمق تاریک‌ترین غارها، گنجی با ارزش نهفته است و حتی در #شدیدترین و سخت‌ترین احساسات ما با ارزش‌ترین درمانها یافت #می‌شود.

@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
دوست من،
من نمی دانم چگونه #کمکت کنم،
#نمیدانم چگونه دردت را کم کنم،
نمیدانم چگونه سردرد، ترس، اندوه و اشتیاقی را که اعماق وجودت را می‌سوزاند از میان بردارم
من هم این مهمانان را #می‌شناسم.
و هرگز راهی را #نیافتم که آن‌ها را در خودم نابود کنم!!
من هم به اندازه شما شکسته و گم‌ گشته هستم.
بله، من هم احساس تنهایی و اشتیاقی را که از آن صحبت می‌کنید می‌شناسم،
من سال‌ها از دردهایم #فرار کردم،
همه راه حل‌ها را #امتحان کردم و اعتیاد را نیز امتحان کردم
تلاش کردم تا تنهایی‌ام را با الکل، سکس و غذا از میان بردارم
سعی کردم تا با شلوغ کردن اطرافم با آدم‌ها، حواسم را #پرت کنم.
به انسان ها #عادت کردم اما همچنان تنهایی مرا تسخیر می‌کرد.
تلاش کردم تا با مذهب، معنویت، تعصب، باور و امید واهی خودم را #هیپنوتیزم کنم،
زمان‌هایی بود که بسیار به خودکشی #نزدیک بودم
زمان.هایی که ظاهرا تنها #جواب ممکن، خودکشی بود.
تلاش کردم تا با دارو تنهایی‌ام را از #میان بردارم، نادیده‌اش بگیرم، خودم را در کار و فعالیت‌های بی فایده دفن کنم،
به خودم التماس می‌کردم: فقط #حرکت کن. نایست.
با این حال، تنهایی در نیمه شب در بر می‌زد
تنهایی‌ام را می‌دیدم که در خیال‌بافی‌های روزنه و کابوس‌های شبانه بر در می‌زد.
آن قدر #فرار کردم تا پاهایم زخمی و خونین شد،
آن قدر فرار کردم که دیگر #نمی‌توانستم فرار کنم
و سپس زندگی مرا وادار به توقف کرد.
در میان بیماری، خستگی، و هجوم درد
تنها زمانی که #توقف کردم، #شفای من آغاز شد،
من به سمت #تنهایی خود بازگشتم و اجازه دادم وجودم را #انباشته کند.
فکر کردم که #می‌میرم اما در بطن تنهایی، من فقط عشق یافتم و زندگی بیشتر و نور بیشتر
و اتصالی #عمیق تر با لطف زندگی
این تاریکیِ درون من، تنها یک کودک گم شده بود که نیاز به عشق داشت.
تنها بود و منتظر من بود،
و این یک وصال زیبا بود.
حالا من و تنهایی، با هم مانند «من یک نفر» زندگی می‌کنیم،
با هم #نفس می‌کشیم و با هم در میان علفزار راه می‌رویم،
زیر آسمان می‌نشینیم و می‌خندیم و می‌گریم.
من عشق را در #تاریکی یافته‌ام.
حالا دوست من
من در کنارت #می‌نشینم، ساکن، حاضر، اینجا
من ترست را #می‌بینم، شکستگی باشکوهت و قلب مشتاقت را می‌بینم و در برابر این هدایا، و این ابعادِ پر قدرت تو #تعظیم می‌کنم.
من به توانایی تو برای ملاقات با خودت ایمان دارم.
خودت را #ملاقات کن...
من هیچ علاقه‌ای به #اصلاح تو ندارم،
نمی دانم چگونه کمکت کنم
اما در آن نقطه‌ی #بیچارگیِ تو، شعله‌ي شفا را می‌بینم.
نه من نمی‌توانم #اصلاحت کنم،
اما می‌توانم #عاشقت باشم،
همان قدر که عاشق خودم هستم!
که بسیار #زیاد است.
@kheradedaroun