شما نمیتوانید #صلح را از بیرون تحمیل کنید، و این همان چیزی است که در طول اعصار #انجام شده است:
به مردم آموختهاند که #صلح طلب باشند.
پس #تظاهر به صلح میکنند و در درون #میجوشند. آداب را یاد گرفتهاند اما وجودشان دگرگون نمیشود. آنها از صلح #صحبت میکنند و برای جنگ آماده میشوند.
هر چه بیشتر برای جنگ آماده میشوند، بیشتر از صلح صحبت میکنند: پشت آن #گفتگوهای صلح پنهان میشوند.
همه پدیدههای طبیعی باید از درون شروع شوند و سپس باید مانند یک دانه به بیرون #گسترش یابند .
@kheradedaroun
به مردم آموختهاند که #صلح طلب باشند.
پس #تظاهر به صلح میکنند و در درون #میجوشند. آداب را یاد گرفتهاند اما وجودشان دگرگون نمیشود. آنها از صلح #صحبت میکنند و برای جنگ آماده میشوند.
هر چه بیشتر برای جنگ آماده میشوند، بیشتر از صلح صحبت میکنند: پشت آن #گفتگوهای صلح پنهان میشوند.
همه پدیدههای طبیعی باید از درون شروع شوند و سپس باید مانند یک دانه به بیرون #گسترش یابند .
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
شکستن بتی که از واژه ی #استاد داریم باعث رشد ماست.
زیرا که هیچ استادی برای همگی وجود #ندارد، ولی هر یک از ما استادی برای خود هستیم و در نهایت میتوانیم کمی از تجربیات را با هم #شریک شویم.
اما خود را شاگرد فرض کردن و دیگری را استاد دانستن، #اشتباه است.
همین باعث میشود تا شما بت سازی کنید و چیزی جدید را بپرستید.
اگر نگاهی به تجربه های خود داشته باشید،ارتباطاتی که در مسیر شما هستند اعم از ترس ها..امیدها...ناامیدیها...تمام چیزی که واقعا لازم دارید توجه کردن و اجازه دادن است تا تجربیات شما آموزگار شما شوند و شما را #هشیار کنند.
ما همگی به #تلنگر نیاز داریم و نه به استادی که او #تعیین کند برای ما چه چیزی خوب یا بد است!
یک نسخه ابدا برای همه کارآمد #نیست.اگر استادی چیزی را بد یا ضعیف میداند ،آن برای خودش کاربرد دارد نه برای من، نه برای شما!
راهِ شما، #جوابِ قلبی و تجربه ی مستقیمِ شما، آن چیزی است که به راستی میتواند روح بخش باشد.
ما نمی توانیم بر اساس #آموزه ها زندگی کنیم!
ما نمیتوانیم با #بحث کردن با فردی او را به درک آنچه خودمان مستقیم #لمس کرده ایم برسانیم.
پس من نمیتوانم در مورد تجربیاتی که #نداشته ام، پیشاپیش #صحبت کنم!
همه در موضوعاتِ مختلف استاد هستند و در بخش هایی که نیاز داریم همدیگر را #تکمیل میکنیم.
ما تجربیات خود را مانند یک دوست در اختیار هم می گذاریم اما یک نسخه ی #واحد برای همه وجود ندارد.
دلیل اینکه #جستجوگرانِ معنوی به آرامش نمی رسند همین است که علاقه به روخوانی از تجربیاتِ دیگران دارند و حالا آن را تبدیل به نسخه ای #پاگیر برای خودشان میکنند...
@kheradedaroun
زیرا که هیچ استادی برای همگی وجود #ندارد، ولی هر یک از ما استادی برای خود هستیم و در نهایت میتوانیم کمی از تجربیات را با هم #شریک شویم.
اما خود را شاگرد فرض کردن و دیگری را استاد دانستن، #اشتباه است.
همین باعث میشود تا شما بت سازی کنید و چیزی جدید را بپرستید.
اگر نگاهی به تجربه های خود داشته باشید،ارتباطاتی که در مسیر شما هستند اعم از ترس ها..امیدها...ناامیدیها...تمام چیزی که واقعا لازم دارید توجه کردن و اجازه دادن است تا تجربیات شما آموزگار شما شوند و شما را #هشیار کنند.
ما همگی به #تلنگر نیاز داریم و نه به استادی که او #تعیین کند برای ما چه چیزی خوب یا بد است!
یک نسخه ابدا برای همه کارآمد #نیست.اگر استادی چیزی را بد یا ضعیف میداند ،آن برای خودش کاربرد دارد نه برای من، نه برای شما!
راهِ شما، #جوابِ قلبی و تجربه ی مستقیمِ شما، آن چیزی است که به راستی میتواند روح بخش باشد.
ما نمی توانیم بر اساس #آموزه ها زندگی کنیم!
ما نمیتوانیم با #بحث کردن با فردی او را به درک آنچه خودمان مستقیم #لمس کرده ایم برسانیم.
پس من نمیتوانم در مورد تجربیاتی که #نداشته ام، پیشاپیش #صحبت کنم!
همه در موضوعاتِ مختلف استاد هستند و در بخش هایی که نیاز داریم همدیگر را #تکمیل میکنیم.
ما تجربیات خود را مانند یک دوست در اختیار هم می گذاریم اما یک نسخه ی #واحد برای همه وجود ندارد.
دلیل اینکه #جستجوگرانِ معنوی به آرامش نمی رسند همین است که علاقه به روخوانی از تجربیاتِ دیگران دارند و حالا آن را تبدیل به نسخه ای #پاگیر برای خودشان میکنند...
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#یک_گفتگوی_شفابخش
غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم. من به زودی می روم می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”
آگاهی: «نه. #صبر کن. مشکلی نیست. شما اجازه دارید اینجا باشید! آروم باش! کمی بمان! دوستانت را #دعوت کن!"
غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"
آگاهی: «لکه؟ کمال؟ کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟ چگونه میتوانستم توسط تو یا هر کسی لکهدار شوم؟»
غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"
آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید! آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند. خیلی دوست داشتنی است!»
غم: "اما من نمی فهمم. فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»
آگاهی: «ترجیح؟ #معنی آن چیست؟"
غم: «اوه…. خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”
آگاهی: «منفی؟ آن چیست؟"
غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت و جهنم، من و تو؟"
آگاهی: «نه. هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»
غم: "اوه متاسفم. بگذارید خودم را #معرفی کنم. من غم هستم…”
آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست. میدانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمیتوانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»
غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم. فکر کردم نباید اینجا باشم. من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”
آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است! همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند. ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند. من هرگز از آنها نخواستم که #بروند. و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند. همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند! خیلی #عجیب است.»
غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟ منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»
آگاهی: «خب... بیشتر از این! #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم. همش فقط #خودم هستم میبینی؟ حتی شما…."
غم: «یعنی…. من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟
آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم! تو از خودم ساخته شده ای من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”
غم: «من تو هستم؟ اوه پس…. پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”
"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی مشکلی نیست.»
"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".
غم: "متاسفم که مدام #فرار کردم."
«متأسفم که احساس کردی نمیتوانی بمانی».
"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."
@kheradedaroun
غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم. من به زودی می روم می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”
آگاهی: «نه. #صبر کن. مشکلی نیست. شما اجازه دارید اینجا باشید! آروم باش! کمی بمان! دوستانت را #دعوت کن!"
غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"
آگاهی: «لکه؟ کمال؟ کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟ چگونه میتوانستم توسط تو یا هر کسی لکهدار شوم؟»
غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"
آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید! آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند. خیلی دوست داشتنی است!»
غم: "اما من نمی فهمم. فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»
آگاهی: «ترجیح؟ #معنی آن چیست؟"
غم: «اوه…. خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”
آگاهی: «منفی؟ آن چیست؟"
غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت و جهنم، من و تو؟"
آگاهی: «نه. هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»
غم: "اوه متاسفم. بگذارید خودم را #معرفی کنم. من غم هستم…”
آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست. میدانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمیتوانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»
غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم. فکر کردم نباید اینجا باشم. من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”
آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است! همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند. ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند. من هرگز از آنها نخواستم که #بروند. و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند. همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند! خیلی #عجیب است.»
غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟ منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»
آگاهی: «خب... بیشتر از این! #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم. همش فقط #خودم هستم میبینی؟ حتی شما…."
غم: «یعنی…. من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟
آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم! تو از خودم ساخته شده ای من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”
غم: «من تو هستم؟ اوه پس…. پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”
"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی مشکلی نیست.»
"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".
غم: "متاسفم که مدام #فرار کردم."
«متأسفم که احساس کردی نمیتوانی بمانی».
"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
چه #تنها باشی و چه در #شلوغی
چه #پیر باشی، چه #جوان
چه #سالم باشی، چه #بیمار
اگر یک روز از #زندگیات باقی مانده باشد یا یک دهه،
هر لحظه، هر لحظه میتواند یک #دروازه باشد
دروازهای به سوی #شادی، عشق، تقدس،
دری به سوی #بینهایت…
دوست من، زیبایی در چیزی نیست که به آن مینگری،
بلکه در این است که #چگونه نگاه می کنی…
و #شادی در کاری نیست که انجام میدهی
بلکه در این است که #چگونه انجامش میدهی.
پس با قلبی #گشاده به سوی تنهایی زندگی کن
و بگذار #بودن به هر آنچه انجام میدهی نفوذ کند
و هیچ لحظه ای را رد نکن حتی #معمولی ترین لحظه ها را.
چرا که هر #لحظه اینجاست تا به تو کمک کند، تو را #شفا دهد، تو را بیدار کند، تو را نجات دهد و تو را کامل کند…
احساس #بی قراری در شکم،
#درد در شانهها
گریهی یک #کودک
تابش #نور_خورشید در یک بعد از ظهر
یک تصویر، یک خاطره،
#گذار یک فکر از ذهن
#احساست به هنگام قدم زدن
هنگام #پوشیدن یک لباس
#نشستن
#ایستادن
#حمل کردن
#خم شدن
#تکیه دادن
#افتادن…
احساست هنگام #صحبت کردن، سکوت کردن و چیزی برای گفتن نداشتن.
احساس #تهی بودن
و پر کردن این جای خالی با…………خودت
احساس انسان بودن
#اینجا
همین #لحظه
در این حال کنونی سیاره زمین
فقط برای یک لحظه
و #آمیختن هر آنچه که انجام میدهی با یک آگاهی سرزنده و کودکانه….
این
این
این
این، #سلطنت است.
@ kheradedaroun
چه #پیر باشی، چه #جوان
چه #سالم باشی، چه #بیمار
اگر یک روز از #زندگیات باقی مانده باشد یا یک دهه،
هر لحظه، هر لحظه میتواند یک #دروازه باشد
دروازهای به سوی #شادی، عشق، تقدس،
دری به سوی #بینهایت…
دوست من، زیبایی در چیزی نیست که به آن مینگری،
بلکه در این است که #چگونه نگاه می کنی…
و #شادی در کاری نیست که انجام میدهی
بلکه در این است که #چگونه انجامش میدهی.
پس با قلبی #گشاده به سوی تنهایی زندگی کن
و بگذار #بودن به هر آنچه انجام میدهی نفوذ کند
و هیچ لحظه ای را رد نکن حتی #معمولی ترین لحظه ها را.
چرا که هر #لحظه اینجاست تا به تو کمک کند، تو را #شفا دهد، تو را بیدار کند، تو را نجات دهد و تو را کامل کند…
احساس #بی قراری در شکم،
#درد در شانهها
گریهی یک #کودک
تابش #نور_خورشید در یک بعد از ظهر
یک تصویر، یک خاطره،
#گذار یک فکر از ذهن
#احساست به هنگام قدم زدن
هنگام #پوشیدن یک لباس
#نشستن
#ایستادن
#حمل کردن
#خم شدن
#تکیه دادن
#افتادن…
احساست هنگام #صحبت کردن، سکوت کردن و چیزی برای گفتن نداشتن.
احساس #تهی بودن
و پر کردن این جای خالی با…………خودت
احساس انسان بودن
#اینجا
همین #لحظه
در این حال کنونی سیاره زمین
فقط برای یک لحظه
و #آمیختن هر آنچه که انجام میدهی با یک آگاهی سرزنده و کودکانه….
این
این
این
این، #سلطنت است.
@ kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
ما در مورد افراد دیگر #صحبت میکنیم عاشقانه ارتباط میگیریم با آنها نزاع میکنیم ارتباطمان با آنها را #پایان می دهیم،با آنها دیدار میکنیم آنها را درک میکنیم آنها را به دست می آوریم و از دست میدهیم ،
اما
آیا ما واقعاً به طور #مستقیم دیگران را به صورت شخصی خارج از خودمان #تجربه می کنیم.
آیا صرفاً با تصویری که از آنها ساخته ایم، ارتباط #میگیریم، به جای اینکه با کسی که آنها واقعاً در این لحظه هستند،در #اینک و #اینجا ارتباط بگیریم
آیا ما دیگران را همیشه از طریق #فیلتر های تاریخ و آینده می بینیم و آنچه را که در حال حاضر هست ،از دست #میدهیم
من چنان در تصویری گذشته از شما در تصورم از اینکه شما #چه کسی هستید ،
در #انتظاراتم از شما،
در دل شکستگی ها و ترس ها #قفل شده ام که واقعاً شما را چنان که هستید نمیبینم.
من واقعا آن چرا شما اکنون می گوید، نمیشنوم .
من گذشته را پیش از تجربه حال حاضر شما از جهان ارزش #می نهم.
چنان است که گویی پیشاپیش می دانم شما چه کسی هستید، چه می خواهید بگویید ،چه فکر میکنید، به چه چیزی #باور دارید
من به معنای دقیق کلمه تجربه ی شما را #پیشداوری کردهام ،
همه ی تعصبات وناراحتی ها از اینجا شروع می شود...
ادامه دارد...
@kheradedaroun
اما
آیا ما واقعاً به طور #مستقیم دیگران را به صورت شخصی خارج از خودمان #تجربه می کنیم.
آیا صرفاً با تصویری که از آنها ساخته ایم، ارتباط #میگیریم، به جای اینکه با کسی که آنها واقعاً در این لحظه هستند،در #اینک و #اینجا ارتباط بگیریم
آیا ما دیگران را همیشه از طریق #فیلتر های تاریخ و آینده می بینیم و آنچه را که در حال حاضر هست ،از دست #میدهیم
من چنان در تصویری گذشته از شما در تصورم از اینکه شما #چه کسی هستید ،
در #انتظاراتم از شما،
در دل شکستگی ها و ترس ها #قفل شده ام که واقعاً شما را چنان که هستید نمیبینم.
من واقعا آن چرا شما اکنون می گوید، نمیشنوم .
من گذشته را پیش از تجربه حال حاضر شما از جهان ارزش #می نهم.
چنان است که گویی پیشاپیش می دانم شما چه کسی هستید، چه می خواهید بگویید ،چه فکر میکنید، به چه چیزی #باور دارید
من به معنای دقیق کلمه تجربه ی شما را #پیشداوری کردهام ،
همه ی تعصبات وناراحتی ها از اینجا شروع می شود...
ادامه دارد...
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
فکر نکن که #روشنبینی قرار است تو را تبدیل به یک آدم خاص کند، نه اینطور نیست. اگه به هر طریقی حس متفاوت بودن و خاص بودن داری پس هیچ روشنبینیای اتفاق نیفتاده.
من افراد زیادی را میبینم که فقط به خاطر اینکه یک تجربه #تکاندهنده معنوی داشتند فکر میکنند روشنبین و بیدار هستند. آنها این تجربه روشنبینی را مانند مدال افتخار به سینهشان میزنند، در میان دوستانشان مینشینند و درحالیکه قهوهشان را در کافه میخورند درباره اینکه چطور به بیداری رسیدهاند #صحبت میکنند.
چیز جالبی که درباره روشنبینی وجود دارد این است که اگر آن واقعاً #معتبر باشد، کسی وجود ندارد که ان را ادعا کند. روشنبینی بسیار عادی است و چیز خاصی نیست. روشنبینی بهجای اینکه تو را آدم #خاصی کند، بیشتر تو را از خاص بودن خارج میکند. تو را در مرکز تواضع و معصومیتی #شگفتانگیز قرار میدهد.
دیگران ممکن است تو را روشنبین بدانند یا ندانند اما زمانی که تو روشنبین هستی تمام #تصورات از روشن بینی و کسی که روشنبین است تبدیل به یک #شوخی بزرگ میشود. من همیشه از واژه روشنبینی استفاده میکنم #قصدم این نیست که شما را به آن سمت #هدایت کنم بلکه قصدم این است که شما را به فراتر از آن ببرم. در روشنبینی #گیر نکنید.
@kheradedaroun
من افراد زیادی را میبینم که فقط به خاطر اینکه یک تجربه #تکاندهنده معنوی داشتند فکر میکنند روشنبین و بیدار هستند. آنها این تجربه روشنبینی را مانند مدال افتخار به سینهشان میزنند، در میان دوستانشان مینشینند و درحالیکه قهوهشان را در کافه میخورند درباره اینکه چطور به بیداری رسیدهاند #صحبت میکنند.
چیز جالبی که درباره روشنبینی وجود دارد این است که اگر آن واقعاً #معتبر باشد، کسی وجود ندارد که ان را ادعا کند. روشنبینی بسیار عادی است و چیز خاصی نیست. روشنبینی بهجای اینکه تو را آدم #خاصی کند، بیشتر تو را از خاص بودن خارج میکند. تو را در مرکز تواضع و معصومیتی #شگفتانگیز قرار میدهد.
دیگران ممکن است تو را روشنبین بدانند یا ندانند اما زمانی که تو روشنبین هستی تمام #تصورات از روشن بینی و کسی که روشنبین است تبدیل به یک #شوخی بزرگ میشود. من همیشه از واژه روشنبینی استفاده میکنم #قصدم این نیست که شما را به آن سمت #هدایت کنم بلکه قصدم این است که شما را به فراتر از آن ببرم. در روشنبینی #گیر نکنید.
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
شما نمیتوانید راه خروج از #دردتان را به صورت روشنفکری، فلسفی یا فکری درآورید.
صرفاً افزودنِ #باورِ «شما بدنتان نیستید» یا «هیچکسی اینجا وجود ندارد» بر روی تجربهٔ دردناکِ کنونی، وضعیت را به هیچ طریق #بهتر نمیکند. چنین باورهایی فقط نقشِ دیگری برای بازی کردن است، دینِ #دیگری است. شما خوب نیستید، اما مجبورید وانمود کنید که خوب هستید تا معنوی یا روشنضمیر به نظر #برسید.
شما رنج میکشید اما مجبورید #وانمود کنید که در رنج نیستید تا بتوانید یک تصویر از خودتان بهعنوان کسی را که به #ورای رنج رفته است حفظ کنید. چقدر خستهکننده!
نه، آزادیای که من در موردش #صحبت میکنم با گریختن از زندگی همانطور که هست یا وانمود کردن به کسی که شما نیستید، هیچ کاری ندارد، بلکه با #صداقت تام و تمام و بنیادین -دیدن واقعیت همانطور که هست، تأیید آن در هر دو معنای کلمه- همهگونه کاری دارد.
@kheradedaroun
صرفاً افزودنِ #باورِ «شما بدنتان نیستید» یا «هیچکسی اینجا وجود ندارد» بر روی تجربهٔ دردناکِ کنونی، وضعیت را به هیچ طریق #بهتر نمیکند. چنین باورهایی فقط نقشِ دیگری برای بازی کردن است، دینِ #دیگری است. شما خوب نیستید، اما مجبورید وانمود کنید که خوب هستید تا معنوی یا روشنضمیر به نظر #برسید.
شما رنج میکشید اما مجبورید #وانمود کنید که در رنج نیستید تا بتوانید یک تصویر از خودتان بهعنوان کسی را که به #ورای رنج رفته است حفظ کنید. چقدر خستهکننده!
نه، آزادیای که من در موردش #صحبت میکنم با گریختن از زندگی همانطور که هست یا وانمود کردن به کسی که شما نیستید، هیچ کاری ندارد، بلکه با #صداقت تام و تمام و بنیادین -دیدن واقعیت همانطور که هست، تأیید آن در هر دو معنای کلمه- همهگونه کاری دارد.
@kheradedaroun
پرسیدن یک سؤال #مستلزم این است که جوابی وجود دارد و تو هنوز آن جواب را نداری. سؤال از احساس ناقص بودنی که تو درموردش #صحبت میکنی، حاصل میشود. به این احساس ناقص بودن
نگاه کن. ذهن میگوید: برای رها شدن از #شر این احساس نقصان، من باید جواب را بیابم! پس آیا میتوانی ببینی آن چگونه عملاً احساس #نقصان را ابقا میکند؟ در واقعیت، هیچ نقصی آنجا #نیست.
نقص فقط یک داستان است، یک #باور است.
مادامیکه سؤال کردن و منتظر جواب بودن وجود دارد، #نقصان وجود خواهد داشت. اما این احساس
نقص در زمان حال #شکل میگیرد. فقط آن را احساس کن. آن فقط یک انرژی در درون بدن است.
بدون اینکه به آن #برچسب ناقص بودن بزنی، چه احساسی #دارد؟
@kheradedaroun
نگاه کن. ذهن میگوید: برای رها شدن از #شر این احساس نقصان، من باید جواب را بیابم! پس آیا میتوانی ببینی آن چگونه عملاً احساس #نقصان را ابقا میکند؟ در واقعیت، هیچ نقصی آنجا #نیست.
نقص فقط یک داستان است، یک #باور است.
مادامیکه سؤال کردن و منتظر جواب بودن وجود دارد، #نقصان وجود خواهد داشت. اما این احساس
نقص در زمان حال #شکل میگیرد. فقط آن را احساس کن. آن فقط یک انرژی در درون بدن است.
بدون اینکه به آن #برچسب ناقص بودن بزنی، چه احساسی #دارد؟
@kheradedaroun
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی که در مورد تبریک سال نو #صحبت میکنیم، واقعا این سال، سالی جدید برای ما است؟ یا فقط الگوهای #قدیمی بارها و بارها برای ما تکرار میشوند؟ همان تشریفات قدیمی، همان سنتهای #قدیمی، همان عادات قدیمی، پیوستگیِ مداوم کارهایی که انجام میدادیم، کارهایی که انجام میدهیم، و در این سال #انجام خواهیم داد!
@khetadedaroun
@khetadedaroun
تو #همونی هستی که هر روز صبح باهاش بیدار میشم کسی که با او نفس می کشم، کسی که هر طپش قلبش برای من است . تو کسی هستی که با او #راه می روم، کسی که با او #صحبت می کنم و می خوانم، کسی که در هر لحظه بیداری هر روزِمقدس ،با من می ماند. تو همونی هستی که باهاش مریض میشم، اونی که باهاش گریه میکنم، اونی که با هر خشم و #شادی و شک ،مثل آتش در من موج میزنه. تو همان کسی هستی که با او خواهم مرد و به آغوشش باز #خواهم گشت. تو همانی #هستی که در هرچهره ای میبینم، از میان هر جفت چشم میدرخشی، از میان سکوتها، دنبالههای غبار و تاریکی های سایه، میدرخشی. تو همراه همیشگی من، خانه من، دلیل من، شادی من، زندگی من هستی. ما نمی توانیم تقسیم شویم، نمی توانیم دو نفر باشیم و حتی «یک» برای ما خیلی دور است. من این آهنگ را برای خودم می خوانم، در آهنگ #ناپدید می شوم و هرگز تنها نیستم.(نامه به خودم)
@kheradedaroun
@kheradedaroun