جز #نه ای که براساس حق باشد
هیچ #نه و #نمیشود را #نپذیرید و #انکار کنید.
اقتدار #نه را بر خودتان قبول نکنید
که مانند #زالو قدرت شما را می گیرد
و #ضعف را بر شما حاکم می سازد.
کلامِ #زهرآگینِ نه آلوده را ترک کنید
و کلمات #قوت بخش و #قدرت آور را به کار ببرید
و به یاد داشته باشید آنکه را فرمود
از #کلام تو بر تو #حکم می شود.
@kheradedaroun
هیچ #نه و #نمیشود را #نپذیرید و #انکار کنید.
اقتدار #نه را بر خودتان قبول نکنید
که مانند #زالو قدرت شما را می گیرد
و #ضعف را بر شما حاکم می سازد.
کلامِ #زهرآگینِ نه آلوده را ترک کنید
و کلمات #قوت بخش و #قدرت آور را به کار ببرید
و به یاد داشته باشید آنکه را فرمود
از #کلام تو بر تو #حکم می شود.
@kheradedaroun
آنان که از #اتفاقات ناگوار زندگی خود چیزی نمی آموزند، #وجدان هستی را مجبور می کنند تا آن اتفاقات را تا آنجا که نیاز باشد #تکرار کند، تا فرد آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار می خواهند آموزش دهند، #یاد بگیرند.
آنچه که #انکار می کنی، تو را #شکست می دهد؛
آنچه که #قبول می کنی، تو را #تغییر می دهد.
@khetadedaroun
آنچه که #انکار می کنی، تو را #شکست می دهد؛
آنچه که #قبول می کنی، تو را #تغییر می دهد.
@khetadedaroun
زمانی که درد خود را #انکار و به صورت ذهنی با آن #مبارزه میکنید و از آن #میگریزید، میکوشید از آن #اجتناب و آن را از خود برانید این چنین است که #قربانی آن میشوید و درد بر شما #غلبه خواهد کرد..
چرا که به او #اجازه میدهید رضایت مندی شما را #کنترل کند. شما از طریق #مقاومت در برابر درد و تمرکز بر خلاصی از آن، تلاش برای فرار از آن و #معدوم کردنش و حتی تلاش برای شفا به آن #قدرت میبخشید.
خشونتی #باطنی در درد نهفته است و همان طور که #ملاحظه کردهاید، تلاش برای خلاصی از درد هیچ گاه #موفقیت آمیز نبوده است. مقاومت شما به هیچ #شفای حقیقی منجر نشده است؛ بلکه هر چه بیشتر شما را از صلح، عشق، قدرشناسی و اعتماد به هوش و شفای بدن #دور کرده است.
شما را خسته و فرسوده کرده و مخازن انرژی شما را #تحلیل برده است. به انرژی که بر سر جنگ روانی برای درد از دست دادهاید #بیندیشید؛ انرژی که میتوانست به شکوفایی وجود شما و شفایی حقیقی اختصاص یابد.
@kheradedaroun
چرا که به او #اجازه میدهید رضایت مندی شما را #کنترل کند. شما از طریق #مقاومت در برابر درد و تمرکز بر خلاصی از آن، تلاش برای فرار از آن و #معدوم کردنش و حتی تلاش برای شفا به آن #قدرت میبخشید.
خشونتی #باطنی در درد نهفته است و همان طور که #ملاحظه کردهاید، تلاش برای خلاصی از درد هیچ گاه #موفقیت آمیز نبوده است. مقاومت شما به هیچ #شفای حقیقی منجر نشده است؛ بلکه هر چه بیشتر شما را از صلح، عشق، قدرشناسی و اعتماد به هوش و شفای بدن #دور کرده است.
شما را خسته و فرسوده کرده و مخازن انرژی شما را #تحلیل برده است. به انرژی که بر سر جنگ روانی برای درد از دست دادهاید #بیندیشید؛ انرژی که میتوانست به شکوفایی وجود شما و شفایی حقیقی اختصاص یابد.
@kheradedaroun
ذهن #یاوه است! این طور نیست که تو یاوهای و دیگری نیست. یاوه است، و اگر به یاوه #ادامه دهی، میتوانی ادامه دهی و ادامه دهی؛ نمیتوانی آن را به #نقطهای برسانی که تمام شود. ذهن چیز #مزخرفی است که خودش را تداوم میبخشد، پس مرده نیست، پویا است. رشد میکند و برای خودش زندگی دارد. اگر #قطعش کنی، برگها دو باره سبز میشوند.
بیرون آوردنش به معنای این نیست که تو #خالی خواهی شد. تنها تو را #آگاه خواهد کرد که این ذهنی که فکر میکنی تو هستی، چیزی که تا کنون با آن هم هویت بودهای تو نیستی. با بالا آوردنش، آگاه میشوی که از آن #جدا هستی، بین تو و ذهن خلیجی هست. یاوه میماند اما تو دیگر با آن هم هویت نیستی، همین. #جدا شدهای، میدانی که جدایی.
پس فقط باید یک کار بکنی: سعی نکن با یاوه مبارزه کنی، و سعی نکن تغییرش دهی. به سادگی #تماشا کن، و تنها یک چیز را به یاد بسپار: این من نیستم.
بگذار این #مانترا باشد:
این من #نیستم
به یادش #بیاور و #هوشیار شو و ببین چه اتفاقی میافتد. این تغییر #فوری است. یاوه آنجا خواهد بود، اما دیگر بخشی از تو نیست. این یادآوری تبدیل به #انکار آن خواهد شد.
@kheradedaroun
بیرون آوردنش به معنای این نیست که تو #خالی خواهی شد. تنها تو را #آگاه خواهد کرد که این ذهنی که فکر میکنی تو هستی، چیزی که تا کنون با آن هم هویت بودهای تو نیستی. با بالا آوردنش، آگاه میشوی که از آن #جدا هستی، بین تو و ذهن خلیجی هست. یاوه میماند اما تو دیگر با آن هم هویت نیستی، همین. #جدا شدهای، میدانی که جدایی.
پس فقط باید یک کار بکنی: سعی نکن با یاوه مبارزه کنی، و سعی نکن تغییرش دهی. به سادگی #تماشا کن، و تنها یک چیز را به یاد بسپار: این من نیستم.
بگذار این #مانترا باشد:
این من #نیستم
به یادش #بیاور و #هوشیار شو و ببین چه اتفاقی میافتد. این تغییر #فوری است. یاوه آنجا خواهد بود، اما دیگر بخشی از تو نیست. این یادآوری تبدیل به #انکار آن خواهد شد.
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
من ادیان بزرگ جهان را #مطالعه کردم.
من کتابهای طولانی و متراکم فیلسوفان را #بلعیدم.
من کاری را انجام دادم که خدایان و گوروها گفتند باید انجام دهم.
من پسر خوبی بودم اما نه #آسایش را پیدا کردم و نه خانه را!
فقط افکار دست دوم، افراد دست دوم
و یک استراحت کوتاه از یک نوستالژی وحشتناک...
به نام #معنویت به انکار افتادم.
من خشم را انکار کردم و نامش را #صلح گذاشتم.
من شرم را انکار کردم و آن را #قدرت نامیدم.
من جنسیت را انکار کردم و آن را #پاکی نامیدم.
من انسانیت خود را انکار کردم و نام آن را #آگاهی گذاشتم.
من میل یا شهوت را #انکار کردم و خود را روشن فکر تصور کردم.
اکنون، خانه ام را در #سادگی می بینم.
من #متواضع شده ام.
من هیچ #نمی دانم.
ابری را می بینم و اشک های داغ از روی صورتم جاری می شود.
یا چهره یک دوست قدیمی، با کمالش مرا شوکه می کند.
یا یک تیر چراغ در پیاده روی عصرانه ام،
با نور رشته ای کاملش به من تعظیم می کند.
همه چیز مرا به #خدا می کشاند، نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
من از زبان انسانی استفاده می کنم اما کاملاً انسان #نیستم.
من در سِحر یک گنجشک هستم.
آهنگ من خانه ی من است.
بدن من شقیقه ی من است. قربانگاه من فقدان و تسکین عجیب غم است.
من آرامش را در فقدانِ کامل آرامش می یابم!!
آرامش را در میل بی قرار خودم به زندگی می یابم.
عشق من، حالا می توانم کنارت بنشینم؟
آیا آنچه را که در دل داری با من در میان می گذاری؟
(من هم مثل تو گم شده ام).
آیا اشک ها و لرزه هایت را به من #می دهی؟
آیا اجازه دارم تو را به آغوش بگیرم تا زمانی که درد متوقف شود؟
و اگر هرگز #متوقف نشد، همچنان تو را نگه دارم؟
و تو نیز من را در آغوش میگیری؟
آیا میخواهی با نزدیک شدن به پایان، مراقب یکدیگر باشیم؟
بله، مراقب هم باشیم؟
خدایا ! خدایا!
من دین واقعی خود را یافته ام:
#سادگی
#انسانیت
#مهربانی
جف فاستر
@kheradedaroun
من کتابهای طولانی و متراکم فیلسوفان را #بلعیدم.
من کاری را انجام دادم که خدایان و گوروها گفتند باید انجام دهم.
من پسر خوبی بودم اما نه #آسایش را پیدا کردم و نه خانه را!
فقط افکار دست دوم، افراد دست دوم
و یک استراحت کوتاه از یک نوستالژی وحشتناک...
به نام #معنویت به انکار افتادم.
من خشم را انکار کردم و نامش را #صلح گذاشتم.
من شرم را انکار کردم و آن را #قدرت نامیدم.
من جنسیت را انکار کردم و آن را #پاکی نامیدم.
من انسانیت خود را انکار کردم و نام آن را #آگاهی گذاشتم.
من میل یا شهوت را #انکار کردم و خود را روشن فکر تصور کردم.
اکنون، خانه ام را در #سادگی می بینم.
من #متواضع شده ام.
من هیچ #نمی دانم.
ابری را می بینم و اشک های داغ از روی صورتم جاری می شود.
یا چهره یک دوست قدیمی، با کمالش مرا شوکه می کند.
یا یک تیر چراغ در پیاده روی عصرانه ام،
با نور رشته ای کاملش به من تعظیم می کند.
همه چیز مرا به #خدا می کشاند، نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
من از زبان انسانی استفاده می کنم اما کاملاً انسان #نیستم.
من در سِحر یک گنجشک هستم.
آهنگ من خانه ی من است.
بدن من شقیقه ی من است. قربانگاه من فقدان و تسکین عجیب غم است.
من آرامش را در فقدانِ کامل آرامش می یابم!!
آرامش را در میل بی قرار خودم به زندگی می یابم.
عشق من، حالا می توانم کنارت بنشینم؟
آیا آنچه را که در دل داری با من در میان می گذاری؟
(من هم مثل تو گم شده ام).
آیا اشک ها و لرزه هایت را به من #می دهی؟
آیا اجازه دارم تو را به آغوش بگیرم تا زمانی که درد متوقف شود؟
و اگر هرگز #متوقف نشد، همچنان تو را نگه دارم؟
و تو نیز من را در آغوش میگیری؟
آیا میخواهی با نزدیک شدن به پایان، مراقب یکدیگر باشیم؟
بله، مراقب هم باشیم؟
خدایا ! خدایا!
من دین واقعی خود را یافته ام:
#سادگی
#انسانیت
#مهربانی
جف فاستر
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
از هر چه #فرار کنید روزی #شکارتان خواهد کرد.
وقتی احساس #اضطراب و نگرانی دارید، تظاهر نکنید که اضطراب ندارید. این کار #لایهی دیگری به اضطرابتان #میافزاید.
هر چه که از آن فرار کنید، روزی شکارتان خواهد کرد.
احساسات #منفی خود را #مخفی نکنید، حواس خود را #پرت نکنید. #وانمود_نکنید که خوبید.
خوردن، نوشیدن، خرید کردن، قرص خوردن، پر حرفی کردن، سوت زدن، بدون فکر این طرف و آن طرف رفتن، پیامها را چک کردن یا با دوستی تماس گرفتن، تلاش برای کنترل همه چیز در اطرافتان، حول داستانِ «من و زندگی پرمشغله من» چرخیدن، همه اینها راههایی است برای #انکار_اضطرابتان. راهی برای #ترک خویشتن.
#نفس بکشید. #پایتان را روی زمین و بالا و پایین رفتن قفسه سینهتان را با هر تنفس احساس کنید. به اضطرابتان و به این که چگونه از آن #خلاص شوید فکر نکنید. این تنها یک #الگوی قدیمی است.
اضطرابتان را کاملاً احساس کنید. جایش را در بدنتان #شناسایی کنید:
در شکم؟
قفسه سینه؟
گلو؟
سر؟
به کلمه «اضطراب» توجه #نکنید. مستقیم آن احساس زنده را لحظه به لحظه #حس کنید. بدون تلاش برای #متوقف کردن یا #خلاص شدن ازش.
حتی بدون #امید به این که برطرف شود. به خودتان اجازه دهید نسبت به چیزی که در بدنتان در این لحظه میگذرد آگاه باشید. نسبت به احساس فیزیکی این لحظه.
از گذشته و آینده #بیرون بیایید و در اکنون #شیرجه بزنید. از درون احساساتتان نفس_بکشید. با نفس، با #اکسیژن، با زندگی، با توجه و مهربانی به خودتان، آن احساس رو به #رسمیت بشناسید. به احساسات خود نشان دهید که اجازه دارند #وجود داشته باشند، که آنها هم #بخشی از زندگی هستند، که شما هیچ برنامهای برای نابودی آنها ندارید و آنها فعلا میتوانند همانجا #بمانند.
اگر احساسات_درونیتان #غوغا کردند، اگر در آسمان هوشیاریتان ابرهای #فکر و خیال زیادی جمع شده، این #عالیه !
سعی نکنید افکار رو #متوقف کنید و یا آن صداها، تصاویر، خاطرات، رویاها رو #ساکت کنید. این کار اضطرابتان را #بیشتر میکند. فقط فکر است که میخواهد فکر را #متوقف کند.
#آسمانی باشید که در آن، ابرهای تفکر #مجاز به پروازند. افکار واقعی #نیستند. و شما افکارتان نیستید. آنها فقط صدا و تصویرند.
@kheradedaroun
وقتی احساس #اضطراب و نگرانی دارید، تظاهر نکنید که اضطراب ندارید. این کار #لایهی دیگری به اضطرابتان #میافزاید.
هر چه که از آن فرار کنید، روزی شکارتان خواهد کرد.
احساسات #منفی خود را #مخفی نکنید، حواس خود را #پرت نکنید. #وانمود_نکنید که خوبید.
خوردن، نوشیدن، خرید کردن، قرص خوردن، پر حرفی کردن، سوت زدن، بدون فکر این طرف و آن طرف رفتن، پیامها را چک کردن یا با دوستی تماس گرفتن، تلاش برای کنترل همه چیز در اطرافتان، حول داستانِ «من و زندگی پرمشغله من» چرخیدن، همه اینها راههایی است برای #انکار_اضطرابتان. راهی برای #ترک خویشتن.
#نفس بکشید. #پایتان را روی زمین و بالا و پایین رفتن قفسه سینهتان را با هر تنفس احساس کنید. به اضطرابتان و به این که چگونه از آن #خلاص شوید فکر نکنید. این تنها یک #الگوی قدیمی است.
اضطرابتان را کاملاً احساس کنید. جایش را در بدنتان #شناسایی کنید:
در شکم؟
قفسه سینه؟
گلو؟
سر؟
به کلمه «اضطراب» توجه #نکنید. مستقیم آن احساس زنده را لحظه به لحظه #حس کنید. بدون تلاش برای #متوقف کردن یا #خلاص شدن ازش.
حتی بدون #امید به این که برطرف شود. به خودتان اجازه دهید نسبت به چیزی که در بدنتان در این لحظه میگذرد آگاه باشید. نسبت به احساس فیزیکی این لحظه.
از گذشته و آینده #بیرون بیایید و در اکنون #شیرجه بزنید. از درون احساساتتان نفس_بکشید. با نفس، با #اکسیژن، با زندگی، با توجه و مهربانی به خودتان، آن احساس رو به #رسمیت بشناسید. به احساسات خود نشان دهید که اجازه دارند #وجود داشته باشند، که آنها هم #بخشی از زندگی هستند، که شما هیچ برنامهای برای نابودی آنها ندارید و آنها فعلا میتوانند همانجا #بمانند.
اگر احساسات_درونیتان #غوغا کردند، اگر در آسمان هوشیاریتان ابرهای #فکر و خیال زیادی جمع شده، این #عالیه !
سعی نکنید افکار رو #متوقف کنید و یا آن صداها، تصاویر، خاطرات، رویاها رو #ساکت کنید. این کار اضطرابتان را #بیشتر میکند. فقط فکر است که میخواهد فکر را #متوقف کند.
#آسمانی باشید که در آن، ابرهای تفکر #مجاز به پروازند. افکار واقعی #نیستند. و شما افکارتان نیستید. آنها فقط صدا و تصویرند.
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
امروز بگذار که آرام #نباشی!
سخت نگیر، بگذار دمی #پریشان باشی!
تلاش برای آرام بودن، #دلهره آور است،
امروز بگذار که بیقرار باشی،
امروز برای بهتر کردن حالت، #تقلا نکن،
امروز آشفتگی دلت را #انکار نکن
امروز به آشوبِ دلِ تنگت بگو: بمان،
خوش آمد بگو، #مهمانِ ناخواستهاش ندان،
امروز با ذهنت به دنبال #چاره نباش،
در پی یافتن جوابی برای #چراها نباش،
امروز از سیاهی و تاریکی درونت #هراسان نشو،
و اگر هراسان شدی، #جویای بی هراسی نشو،
امروز درِ دلت را به روی هر حسی #باز بگذار،
از هر نزاغ و مجادله و یافتنِ راه حل دست بردار،
امروز بگذار هر چه هست، همان طور که هست باشد.
از سر راه #خودت کنار برو و حال و هوایت را به دست «لحظهی حال» بسپار…
@kheradedaroun
سخت نگیر، بگذار دمی #پریشان باشی!
تلاش برای آرام بودن، #دلهره آور است،
امروز بگذار که بیقرار باشی،
امروز برای بهتر کردن حالت، #تقلا نکن،
امروز آشفتگی دلت را #انکار نکن
امروز به آشوبِ دلِ تنگت بگو: بمان،
خوش آمد بگو، #مهمانِ ناخواستهاش ندان،
امروز با ذهنت به دنبال #چاره نباش،
در پی یافتن جوابی برای #چراها نباش،
امروز از سیاهی و تاریکی درونت #هراسان نشو،
و اگر هراسان شدی، #جویای بی هراسی نشو،
امروز درِ دلت را به روی هر حسی #باز بگذار،
از هر نزاغ و مجادله و یافتنِ راه حل دست بردار،
امروز بگذار هر چه هست، همان طور که هست باشد.
از سر راه #خودت کنار برو و حال و هوایت را به دست «لحظهی حال» بسپار…
@kheradedaroun
Forwarded from عکس نگار
من بزرگترین ادیان آسمانی را #مطالعه کردهام
تمام آنچه را که خدایان و آموزگاران عرفانی گفته اند #انجام داده ام
من پسر خوبی بودم ولی به #آرامش نرسیدم، خانه را نیافتم...
فقط افکار دست دوم از آدم های دست دوم
به نام #عرفان و معنویت، به دام انکار افتادم.
#خشم را انکار کردم و نامش را آرامش گذاشتم.
شرم را #انکار کردم و قدرت نامیدمش.
تمایل جنسی را انکار کردم و خلوص نامیدمش.
من انسانیتم را انکار کردم و نامش را گذاشتم بیداری معنوی؛
#تمایلاتم را انکار کردم و خود را روشن ضمیر نامیدم.
اکنون، خانه ام را در "سادگی" یافته ام.
من فروتن شده ام. هیچ چیز #نمیدانم.
من یک ابر میبینم و اشکها روی گونه ام سرازیر #میشود
و دیدن چهره یک دوست قدیمی، با بی نقص بودنش مرا #شوکه می کند.
یا یک تیر چراغ برق در یک پیاده روی بعد از ظهر، با آن #درخشش بی نظیرش به من سر خم می کند.
همه چیز مرا به سمت #خدا میکشد. نمیتوانم جلویش را بگیرم.
من به زبان انسان ها حرف #میزنم ولی کاملا انسان نیستم.
من یک گنجشکم در سپیده دم. صدایم، خانه من است.
بدن من، #معبد من است
محراب من، عزیز از دست رفته من و سوگ من است.
من آرامش را در #بطن ناآرامی یافتم.
و آسایش را در #بی قراریِ تمنایم برای زندگی یافتم.
دوست من، اجازه میدهی لحظه ای #کنارت بنشینم؟
آنچه را که در #قلبت میگذرد با من در میان میگذاری؟ ( من به اندازه تو گم شده ام)
آیا اشکها و #لرزش هایت را به من میدهی؟
میشود تا وقتی بند میایند در آغوش #بگیرمت؟
تو هم مرا در آغوش #میگیری؟
میشود تا آخر، مراقب هم #باشیم؟
خدایا
من دین #حقیقی را یافته ام
سادگی، انسانیت، مهربانی.
@kheradedaroun
تمام آنچه را که خدایان و آموزگاران عرفانی گفته اند #انجام داده ام
من پسر خوبی بودم ولی به #آرامش نرسیدم، خانه را نیافتم...
فقط افکار دست دوم از آدم های دست دوم
به نام #عرفان و معنویت، به دام انکار افتادم.
#خشم را انکار کردم و نامش را آرامش گذاشتم.
شرم را #انکار کردم و قدرت نامیدمش.
تمایل جنسی را انکار کردم و خلوص نامیدمش.
من انسانیتم را انکار کردم و نامش را گذاشتم بیداری معنوی؛
#تمایلاتم را انکار کردم و خود را روشن ضمیر نامیدم.
اکنون، خانه ام را در "سادگی" یافته ام.
من فروتن شده ام. هیچ چیز #نمیدانم.
من یک ابر میبینم و اشکها روی گونه ام سرازیر #میشود
و دیدن چهره یک دوست قدیمی، با بی نقص بودنش مرا #شوکه می کند.
یا یک تیر چراغ برق در یک پیاده روی بعد از ظهر، با آن #درخشش بی نظیرش به من سر خم می کند.
همه چیز مرا به سمت #خدا میکشد. نمیتوانم جلویش را بگیرم.
من به زبان انسان ها حرف #میزنم ولی کاملا انسان نیستم.
من یک گنجشکم در سپیده دم. صدایم، خانه من است.
بدن من، #معبد من است
محراب من، عزیز از دست رفته من و سوگ من است.
من آرامش را در #بطن ناآرامی یافتم.
و آسایش را در #بی قراریِ تمنایم برای زندگی یافتم.
دوست من، اجازه میدهی لحظه ای #کنارت بنشینم؟
آنچه را که در #قلبت میگذرد با من در میان میگذاری؟ ( من به اندازه تو گم شده ام)
آیا اشکها و #لرزش هایت را به من میدهی؟
میشود تا وقتی بند میایند در آغوش #بگیرمت؟
تو هم مرا در آغوش #میگیری؟
میشود تا آخر، مراقب هم #باشیم؟
خدایا
من دین #حقیقی را یافته ام
سادگی، انسانیت، مهربانی.
@kheradedaroun