🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
204 subscribers
1.57K photos
326 videos
7 files
1.89K links
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
Download Telegram
#معجزه

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهميد برادر کوچکش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي آن ندارند.

پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نميتوانست هزينهء جراحي پر خرج برادرش را بپردازد.

سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتي به اتاقش رفت و از زير تخت قلک کوچکش را درآورد.

قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ريخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار.

بعد آهسته از در عقبي خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت.

جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش به مشتريان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر
رفت و سکه ها رو محکم رو شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جاخورد و گفت چه ميخواهي؟

دخترک جواب داد برادرم خيلي مريضِ
مي خوام معجزه بخرم قيمتش چقدر است؟

دارو ساز با تعجب پرسيد چي بخري عزيزم!!؟

دخترک توضيح داد برادر کوچکش چيزي در سرش رفته و بابام مي گويد فقط معجزه ميتواند او را نجات دهد من هم مي خواهم
معجزه بخرم قيمتش چقدر است..؟!

داروساز گفت:
متاسفم دختر جان ولي ما اينجا معجزه
نمي فروشيم.

چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خيلي مريض ِو بابام پول ندارد و اين همهء پول من است. من از
کـــــجــا مي توانم معجزه بخرم؟؟؟؟

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترک پرسيد:
چقدر پول داري؟

دخترک پولها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندي زد و گفت:

آه چه جالب!!!
فکر ميکنم اين پول براي خريد معجزه کافي باشه.
بعد به آرامي دست اورا گرفت و گفت من ميخوام برادر و والدينت را ببينم فکر ميکنم معجزهء برادرت پيش من باشه آن مرد دکتر #آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

فرداي
آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم يک معجزه واقعي بود،

مي خواهم بدانم بابت هزينهء عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟

دکتر لبخندي زد و گفت فقط 5 دلار...


🌹👇🪷👆🪷👇🪷👆🪷👇🪷👆🌹


🤲#خدایا........

سجاده ام را به سمت قبله #نیاز می گشایم

تا ذره ذره وجودم را به #معراج نگاهت، پرواز دهم

می ایستم به #قامت در برابرت تا عظمتت را سپاس گویم

به #رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم

و به #سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر #عشق بزنم…

چه #آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست

چه لحظه های مهرافروزی در #ذکر یادت…

🤲#پروردگارا!

دستان #دعایم را

به #عرش الهیت برسان ،

دلم را به حلاوت دوستیت

و چشمان باران زده ام را به دیدارت

نورانی گردان...


👇👇👇👇👇👇👇👇
🌹https://t.me/khatamajabshir