❄️🌷 #کلاممولـــــــــــی🌷❄️
🌷امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
💠آنکه #عاشق چیزی باشد
به #ذکر آن خو می گیرد.💞
📚غرر7851
🌹👆https://t.me/khatamajabshir
🌷امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
💠آنکه #عاشق چیزی باشد
به #ذکر آن خو می گیرد.💞
📚غرر7851
🌹👆https://t.me/khatamajabshir
#ذکر_عفت_ساجده
محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد، فردی به نام برقعی شورش کرد و با عدهای سیاهپوست بر مردم بصره حاکم شد.
از ترس او زنان و دختران از خانه بیرون نمیآمدند چون اگر زنگیها ( سیاهپوستان) هر دختری را میدیدند بر او تجاوز میکردند.
دختری زیباروی و عفیفه به نام ساجده را پدر سارباناش در بیابان مریض شد و چون برادری نداشت، مجبور شد برای درمان پدر به بیابان رود. لباس مردانه پوشید و از خانه خارج شد.
سوار شتر در بیابان میرفت که یکی از این سیاهان به طلب آب نزد او آمد. آب را ساجده داد ولی سخن نگفت و این امر شک آن وحشی را برانگیخت. حجاب از سرش برداشت و داستان را فهمید.
دوستان خود را صدا کرد، تا بعد از او از ساجده کامروا شوند. ساجده گفت: اگر ناموس مرا به من ببخشید من یک هدیهای به شما میدهم که هیچکس نداده است. گفتند چیست؟
گفت من ذکری به شما یاد میدهم که اگر بخوانید، ضربت هیچ شمشیری در شما اثر نکند. سیاهان تعجب کردند و گفتند: بیاموز تا ما کنار رویم. یکی از سیاهان گفت: ما از کجا دانیم که این ذکر درست است؟ ساجده گفت: من میگویم و در من امتحان کنید. پذیرفتند.
ساجده آن ذکر را زیر زبان گفت و شمشیر بر گردنش فرود آوردند و در همان لحظه گردنش از تن جدا شد.
سیاهان فهمیدند که ذکری در کار نبود، هدف ساجده آن بود که بدون آن که بیعفت شود، پاک بمیرد و از دنیا برود. و تمام اینها نقشهای بیش نبود. مدتها مزار این زن پاک دامن در بیابان بصره زیارتگاه بود.
دنیا به تتن تتن تتن افتاده
یعنی به سراشیبی تن افتاده
در کوچه ابتذال دنیا شیطان
با وسوسه در کمین زن افتاده
🌹🌹🌸🌸🪷🪷🪷🌸🌸🌹🌹
🤲https://t.me/khatamajabshir
محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد، فردی به نام برقعی شورش کرد و با عدهای سیاهپوست بر مردم بصره حاکم شد.
از ترس او زنان و دختران از خانه بیرون نمیآمدند چون اگر زنگیها ( سیاهپوستان) هر دختری را میدیدند بر او تجاوز میکردند.
دختری زیباروی و عفیفه به نام ساجده را پدر سارباناش در بیابان مریض شد و چون برادری نداشت، مجبور شد برای درمان پدر به بیابان رود. لباس مردانه پوشید و از خانه خارج شد.
سوار شتر در بیابان میرفت که یکی از این سیاهان به طلب آب نزد او آمد. آب را ساجده داد ولی سخن نگفت و این امر شک آن وحشی را برانگیخت. حجاب از سرش برداشت و داستان را فهمید.
دوستان خود را صدا کرد، تا بعد از او از ساجده کامروا شوند. ساجده گفت: اگر ناموس مرا به من ببخشید من یک هدیهای به شما میدهم که هیچکس نداده است. گفتند چیست؟
گفت من ذکری به شما یاد میدهم که اگر بخوانید، ضربت هیچ شمشیری در شما اثر نکند. سیاهان تعجب کردند و گفتند: بیاموز تا ما کنار رویم. یکی از سیاهان گفت: ما از کجا دانیم که این ذکر درست است؟ ساجده گفت: من میگویم و در من امتحان کنید. پذیرفتند.
ساجده آن ذکر را زیر زبان گفت و شمشیر بر گردنش فرود آوردند و در همان لحظه گردنش از تن جدا شد.
سیاهان فهمیدند که ذکری در کار نبود، هدف ساجده آن بود که بدون آن که بیعفت شود، پاک بمیرد و از دنیا برود. و تمام اینها نقشهای بیش نبود. مدتها مزار این زن پاک دامن در بیابان بصره زیارتگاه بود.
دنیا به تتن تتن تتن افتاده
یعنی به سراشیبی تن افتاده
در کوچه ابتذال دنیا شیطان
با وسوسه در کمین زن افتاده
🌹🌹🌸🌸🪷🪷🪷🌸🌸🌹🌹
🤲https://t.me/khatamajabshir
Telegram
🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
#معجزه
سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهميد برادر کوچکش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي آن ندارند.
پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نميتوانست هزينهء جراحي پر خرج برادرش را بپردازد.
سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتي به اتاقش رفت و از زير تخت قلک کوچکش را درآورد.
قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ريخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار.
بعد آهسته از در عقبي خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت.
جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش به مشتريان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر
رفت و سکه ها رو محکم رو شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جاخورد و گفت چه ميخواهي؟
دخترک جواب داد برادرم خيلي مريضِ
مي خوام معجزه بخرم قيمتش چقدر است؟
دارو ساز با تعجب پرسيد چي بخري عزيزم!!؟
دخترک توضيح داد برادر کوچکش چيزي در سرش رفته و بابام مي گويد فقط معجزه ميتواند او را نجات دهد من هم مي خواهم
معجزه بخرم قيمتش چقدر است..؟!
داروساز گفت:
متاسفم دختر جان ولي ما اينجا معجزه
نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خيلي مريض ِو بابام پول ندارد و اين همهء پول من است. من از
کـــــجــا مي توانم معجزه بخرم؟؟؟؟
مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترک پرسيد:
چقدر پول داري؟
دخترک پولها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندي زد و گفت:
آه چه جالب!!!
فکر ميکنم اين پول براي خريد معجزه کافي باشه.
بعد به آرامي دست اورا گرفت و گفت من ميخوام برادر و والدينت را ببينم فکر ميکنم معجزهء برادرت پيش من باشه آن مرد دکتر #آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
فرداي
آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم يک معجزه واقعي بود،
مي خواهم بدانم بابت هزينهء عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندي زد و گفت فقط 5 دلار...
🌹👇🪷👆🪷👇🪷👆🪷👇🪷👆🌹
🤲#خدایا........
سجاده ام را به سمت قبله #نیاز می گشایم
تا ذره ذره وجودم را به #معراج نگاهت، پرواز دهم
می ایستم به #قامت در برابرت تا عظمتت را سپاس گویم
به #رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم
و به #سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر #عشق بزنم…
چه #آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظه های مهرافروزی در #ذکر یادت…
🤲#پروردگارا!
دستان #دعایم را
به #عرش الهیت برسان ،
دلم را به حلاوت دوستیت
و چشمان باران زده ام را به دیدارت
نورانی گردان...
☘👇👇👇👇👇👇👇👇☘
🌹https://t.me/khatamajabshir
سارا هشت ساله بود که از صحبت پدرمادرش فهميد برادر کوچکش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي آن ندارند.
پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نميتوانست هزينهء جراحي پر خرج برادرش را بپردازد.
سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد سارا با ناراحتي به اتاقش رفت و از زير تخت قلک کوچکش را درآورد.
قلک را شکست. سکه ها رو رو تخت ريخت و آنها رو شمرد .فقط پنج دلار.
بعد آهسته از در عقبي خارج شد و چند کوچه رفت بالاتر به داروخانه رفت.
جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش به مشتريان گرم بود بالاخره سارا حوصلش سر
رفت و سکه ها رو محکم رو شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جاخورد و گفت چه ميخواهي؟
دخترک جواب داد برادرم خيلي مريضِ
مي خوام معجزه بخرم قيمتش چقدر است؟
دارو ساز با تعجب پرسيد چي بخري عزيزم!!؟
دخترک توضيح داد برادر کوچکش چيزي در سرش رفته و بابام مي گويد فقط معجزه ميتواند او را نجات دهد من هم مي خواهم
معجزه بخرم قيمتش چقدر است..؟!
داروساز گفت:
متاسفم دختر جان ولي ما اينجا معجزه
نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت شما رو به خدا برادرم خيلي مريض ِو بابام پول ندارد و اين همهء پول من است. من از
کـــــجــا مي توانم معجزه بخرم؟؟؟؟
مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترک پرسيد:
چقدر پول داري؟
دخترک پولها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندي زد و گفت:
آه چه جالب!!!
فکر ميکنم اين پول براي خريد معجزه کافي باشه.
بعد به آرامي دست اورا گرفت و گفت من ميخوام برادر و والدينت را ببينم فکر ميکنم معجزهء برادرت پيش من باشه آن مرد دکتر #آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
فرداي
آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي پدر نزد دکتر رفت و گفت از شما متشکرم نجات پسرم يک معجزه واقعي بود،
مي خواهم بدانم بابت هزينهء عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندي زد و گفت فقط 5 دلار...
🌹👇🪷👆🪷👇🪷👆🪷👇🪷👆🌹
🤲#خدایا........
سجاده ام را به سمت قبله #نیاز می گشایم
تا ذره ذره وجودم را به #معراج نگاهت، پرواز دهم
می ایستم به #قامت در برابرت تا عظمتت را سپاس گویم
به #رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم
و به #سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر #عشق بزنم…
چه #آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظه های مهرافروزی در #ذکر یادت…
🤲#پروردگارا!
دستان #دعایم را
به #عرش الهیت برسان ،
دلم را به حلاوت دوستیت
و چشمان باران زده ام را به دیدارت
نورانی گردان...
☘👇👇👇👇👇👇👇👇☘
🌹https://t.me/khatamajabshir
Telegram
🌸مسجد خاتم عجب شیر🌸
پل ارتباطی https://t.me/javanmard_mj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨﷽✨
✅پنج راهکار عملی برای هدایت :
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلاً
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً
وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً
(سوره انسان/آیات ٢٣ تا ٢۶)
در سوره مبارکه انسان، خداوند متعال به پیامبر اکرم میفرماید برای هدایت، قرآن را بر تو نازل کردیم.
سپس برای اجرایی کردن رهنمودهای قرآن و هدایت پذیری، پنج دستور و راهکار ارائه می فرماید :
۱ـ #صبر. چون بدون صبر، انجام تکالیف الهی ممکن نیست.
۲ـ #عدم اطاعت از گناهکاران و کفار. چون ممکن است با مانع تراشی، جلوی دینداری و هدایت شدنِ انسان را بگیرند.
۳ـ #ذکر مستمر و یاد خدا در طول شبانه روز. چون به محض غفلت، انسان مرتکب گناه شده و از هدایت فاصله می گیرد.
۴ـ #سجده، که علامت و نماد عبودیت و تسلیم خدا بودن است.
۵ـ #تسبیح و منزه دانستن خدا از هر ایراد و نقص، که نتیجه اش رسیدن به مقام رضاست.
✨https://t.me/khatamajabshir
✅پنج راهکار عملی برای هدایت :
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلاً
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً
وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً
(سوره انسان/آیات ٢٣ تا ٢۶)
در سوره مبارکه انسان، خداوند متعال به پیامبر اکرم میفرماید برای هدایت، قرآن را بر تو نازل کردیم.
سپس برای اجرایی کردن رهنمودهای قرآن و هدایت پذیری، پنج دستور و راهکار ارائه می فرماید :
۱ـ #صبر. چون بدون صبر، انجام تکالیف الهی ممکن نیست.
۲ـ #عدم اطاعت از گناهکاران و کفار. چون ممکن است با مانع تراشی، جلوی دینداری و هدایت شدنِ انسان را بگیرند.
۳ـ #ذکر مستمر و یاد خدا در طول شبانه روز. چون به محض غفلت، انسان مرتکب گناه شده و از هدایت فاصله می گیرد.
۴ـ #سجده، که علامت و نماد عبودیت و تسلیم خدا بودن است.
۵ـ #تسبیح و منزه دانستن خدا از هر ایراد و نقص، که نتیجه اش رسیدن به مقام رضاست.
✨https://t.me/khatamajabshir