🇮🇷🇵🇸🇮🇷کانون قرآن و عترت دانشگاه خوارزمی 🇮🇷🇵🇸🇮🇷
#کتاب_خوب_بخوانیم #به_وقت_اردیبهشت #شهید_حسن_قاسمی_دانا #پارت_پنجاه_و_یک ✅ داستان یازدهم 🔸 یکی شبیه خودش فرمانده تیپ فاطمیون، گوشه ای از مسجد مقر ایستاد و به رزمنده هایی که تازه از راه رسیده بودند، نگاه کرد. حسن همراه عده ای تازه وارد توی مسجد جمع شدند…
#کتاب_خوب_بخوانیم
#به_وقت_اردیبهشت
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#پارت_پنجاه_و_دو
- از کجا اومدی؟
- از شهریار
- ایرانی ها اجازه ندارن تو گروه ما با جنگ سوریه حضور داشته باشه .
اجازه ندارن تو گروه ما باشن، چون بنا نیست نیرویی از ایران در
سید ابراهیم اصرار کرد تا او را هم با خودشان ببرند. .. که سن و سالش از همه بالاتر بود، گفت: «اصلا میدونی من کی هستم
که این طور اصرار می کنی؟»
- من مسئول حفاظت هستم. سید ابراهیم لب فروبست و زد توی سرخودش! چون کار حفاظت این بود که اگر نیروی ایرانی داخل گروه می شد، به شدت درباره اش سخت گیری می کردند و او را بر می گرداندند. چند دقیقه ای که گذشت، نفهمید چه شد که بالاخره مسئول حفاظت گفت: با علاقه ای که در شما می بینم، دلم نمیاد برتون گردونم». او این را گفت و بعد با ابوحامد فرمانده تیپ فاطمیون صحبت کرد. - اگه شهید یا زخمی شدی، چه کار کنیم؟ سید ابراهیم بلافاصله در جواب ابوحامد گفت: «اگه شهید شدیم، ما رو رها
نین و بروین. به زخمیهای ما هم کاری نداشته باشین. فقط اجازه بدید در عملیات با شما باشیم».
عملیاتی که سید ابراهیم با تیپ فاطمیون همراه شد، حجیره بود. عملیات خوبی که توانستند پشت حرم حضرت زینب را آزاد کنند. سید ابراهیم با شرکت در همان عملیات توانست عضوی از تیپ فاطمیون شود. تقریبا ۷۰ روز با نیرو های فاطمیون در سوریه بود. مدتی که عملیاتی نبود، به فرمانده گفت: میخوام برگردم ایران ...» و صحبت کرد تا موقع بازگشت دوباره به سوریه، مشکلی برای حضور در تیپ فاطمیون نداشته باشد.
🕊@ghoran_va_etrat_khu
#به_وقت_اردیبهشت
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#پارت_پنجاه_و_دو
- از کجا اومدی؟
- از شهریار
- ایرانی ها اجازه ندارن تو گروه ما با جنگ سوریه حضور داشته باشه .
اجازه ندارن تو گروه ما باشن، چون بنا نیست نیرویی از ایران در
سید ابراهیم اصرار کرد تا او را هم با خودشان ببرند. .. که سن و سالش از همه بالاتر بود، گفت: «اصلا میدونی من کی هستم
که این طور اصرار می کنی؟»
- من مسئول حفاظت هستم. سید ابراهیم لب فروبست و زد توی سرخودش! چون کار حفاظت این بود که اگر نیروی ایرانی داخل گروه می شد، به شدت درباره اش سخت گیری می کردند و او را بر می گرداندند. چند دقیقه ای که گذشت، نفهمید چه شد که بالاخره مسئول حفاظت گفت: با علاقه ای که در شما می بینم، دلم نمیاد برتون گردونم». او این را گفت و بعد با ابوحامد فرمانده تیپ فاطمیون صحبت کرد. - اگه شهید یا زخمی شدی، چه کار کنیم؟ سید ابراهیم بلافاصله در جواب ابوحامد گفت: «اگه شهید شدیم، ما رو رها
نین و بروین. به زخمیهای ما هم کاری نداشته باشین. فقط اجازه بدید در عملیات با شما باشیم».
عملیاتی که سید ابراهیم با تیپ فاطمیون همراه شد، حجیره بود. عملیات خوبی که توانستند پشت حرم حضرت زینب را آزاد کنند. سید ابراهیم با شرکت در همان عملیات توانست عضوی از تیپ فاطمیون شود. تقریبا ۷۰ روز با نیرو های فاطمیون در سوریه بود. مدتی که عملیاتی نبود، به فرمانده گفت: میخوام برگردم ایران ...» و صحبت کرد تا موقع بازگشت دوباره به سوریه، مشکلی برای حضور در تیپ فاطمیون نداشته باشد.
🕊@ghoran_va_etrat_khu