📝 داغان یا داغون؟
امشب از گفتوگوی بین دوست زبانشناسم خداداد رضاخانی و آقای یوسف سعادت آموختم که اصل «داغان» همان «داغون» است.
برخلاف نظر دکتر معین که در پانوشت لغت «داغینه» در برهان قاطع آمده و آنچه در لغتنامهی دهخدا اشاره شده (داغان در تداول مردم تهران)، «داغون» از مصدر «داغیلماق» ترکی است که بعداً بهصورت افراطی تصحیح و در لغتنامهها ثبت شده است.
در ترکی، لغت daγïn وجود دارد که حرف صدادار میانهی آن در فارسی، اغلب با «و» نشان داده میشود، در صورتی که صدایی است بین -ی و -و. اصطلاح «درب و داغون» هم که همان تغییرشکلیافتهی «دارما داغین» ترکی است.
با این وصف، نویسندگان و ویراستاران نباید «داغون» را صورت شکستهی «داغان» تصور کنند و آن را در متون اصلاح کنند، مگر اینکه متن روایی باشد و از زبان مثلاً یک گیلانی باشد که در لهجهشان کلمههایی مثل نان و باران و نشان و داغان و… را در محاوره دقیقاً به همین صورت ادا میکنند.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
امشب از گفتوگوی بین دوست زبانشناسم خداداد رضاخانی و آقای یوسف سعادت آموختم که اصل «داغان» همان «داغون» است.
برخلاف نظر دکتر معین که در پانوشت لغت «داغینه» در برهان قاطع آمده و آنچه در لغتنامهی دهخدا اشاره شده (داغان در تداول مردم تهران)، «داغون» از مصدر «داغیلماق» ترکی است که بعداً بهصورت افراطی تصحیح و در لغتنامهها ثبت شده است.
در ترکی، لغت daγïn وجود دارد که حرف صدادار میانهی آن در فارسی، اغلب با «و» نشان داده میشود، در صورتی که صدایی است بین -ی و -و. اصطلاح «درب و داغون» هم که همان تغییرشکلیافتهی «دارما داغین» ترکی است.
با این وصف، نویسندگان و ویراستاران نباید «داغون» را صورت شکستهی «داغان» تصور کنند و آن را در متون اصلاح کنند، مگر اینکه متن روایی باشد و از زبان مثلاً یک گیلانی باشد که در لهجهشان کلمههایی مثل نان و باران و نشان و داغان و… را در محاوره دقیقاً به همین صورت ادا میکنند.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
خدا بیامرزد بهرام شفیع نسل ما را که محال است قصدش از تسلیم جان، عزادار کردن دیگران بوده باشد. و خدا هدایت کند ورزشینویسان را که با این «تا»، چه چیزها که نمیگویند! #مزخرفات_فارسی
@KhabGard
@KhabGard
🐎 لنگیدن کمیت
مرا با مَلِک طاقت جنگ نیست
به صلح ویام نیز آهنگ نیست
اگر بادپای است خنگ ملک
کُمیت مرا نیز پا لنگ نیست.
سلطان علاءالدین اتسز (خوارزمشاهیان)
(امثال و حکم، ص ۱۲۳۷)
خنگ: اسب سپید
کمیت: اسبی که رنگ آن بین سیاهی و سرخی است
دلاورترینِ اسبان کُمیت است و بانیروتر و نیکوخوتر خنگ. (نوروزنامهی منسوب به خیام)
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
مرا با مَلِک طاقت جنگ نیست
به صلح ویام نیز آهنگ نیست
اگر بادپای است خنگ ملک
کُمیت مرا نیز پا لنگ نیست.
سلطان علاءالدین اتسز (خوارزمشاهیان)
(امثال و حکم، ص ۱۲۳۷)
خنگ: اسب سپید
کمیت: اسبی که رنگ آن بین سیاهی و سرخی است
دلاورترینِ اسبان کُمیت است و بانیروتر و نیکوخوتر خنگ. (نوروزنامهی منسوب به خیام)
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
تعارف چرا، هر بار که در معرفی کتاب #مزخرفات_فارسی میخوانم در برقراری ارتباط با نسل جوان موفق است، لبخندی یواشکی میزنم.
این را امروز در خبرگزاری آنا خواندم:
"کتاب #مزخرفات_فارسی با سایر متونی که پیش از این در حوزهی درستنویسی زبان فارسی منتشر شده، تفاوتهای عمده دارد. این تفاوتها به لحن صمیمی، آمیخته به طنز و جوانپسند شکراللهی باز میگردد.
این شیوه باعث شده است در برقراری ارتباط با نسلی که کمتر به این موضوع فکر میکند، موفق باشد و..."
@KhabGard
متن کامل👇
http://ana.ir/fa/news/57/322561
این را امروز در خبرگزاری آنا خواندم:
"کتاب #مزخرفات_فارسی با سایر متونی که پیش از این در حوزهی درستنویسی زبان فارسی منتشر شده، تفاوتهای عمده دارد. این تفاوتها به لحن صمیمی، آمیخته به طنز و جوانپسند شکراللهی باز میگردد.
این شیوه باعث شده است در برقراری ارتباط با نسلی که کمتر به این موضوع فکر میکند، موفق باشد و..."
@KhabGard
متن کامل👇
http://ana.ir/fa/news/57/322561
📝 زبان عجیب اداری یا سلطهجویی دیوانی؟
دکتر #اسماعیل_امینی
🔹وقتی میخواهید از دستگاههای عابربانک پول بگیرید، روی صفحه مینویسد: "دستگاه در حال شمارش وجه میباشد." این یعنی: دستگاه دارد پول میشمارد.
🔸روی برخی پلهای عابر پیاده نوشته شده: "تکدی گری، چهره شهر را زشت میکند." این یعنی: گدایی چهرۀ شهر را زشت می کند.
🔹راستی این زبانِ عجیب از کجا آمده است؟ در میان هفتاد میلیون مردم ایران، آیا حتا یک نفر هم هست که به "پول" بگوید: "وجه"؟ یا به پول گرفتن بگوید دریافتِ وجه؟ آیا یک نفر ایرانی پیدا میشود که به "گدایی" بگوید تکدیگری؟
🔹کسانی که این زبان را به زبان طبیعی مردم ترجیح میدهند، اسم آن را گذاشتهاند "زبان اداری" و خیال میکنند که اگر به زبان رایج مردم بنویسند، نوشتهشان رسمی و اداری نخواهد بود.
🔸"اسقاط کافۀ خیارات متصوره از طرفین متعاملین به عمل آمد، علیالخصوص خیار غبن، اگر چه فاحش باشد."
این جملات را در اسناد معاملات مینویسند و خیال میکنند که به این ترتیب از اصطلاحات تخصصی اداری و حقوقی استفاده کردهاند. بی آن که فکر کنند کسی به این زبان حرف نمیزند و کمتر کسی است که معنای این جملات عجیب و غریب را دریابد.
🔸"زبان اداری" بازماندۀ نثر منشیانۀ قدیم و یکی از مظاهر سلطهجویی و استبداد دیوانی است. وسیلهای برای حفظ اقتدار نظام اداری و فاصله گذاری میان مردم و کارگزارانِ اداری و قرار گرفتنِ مباشرانِ بورکراسی در موضع برتری، به گونهای که مراجعان به دستگاه اداری، تصور کنند که آن کسی که پشتِ میز نشسته است از آنان برتر است و حق در همه حال با اوست، چون پشت میز نشسته است و زبان اداری بلد است.
🔹تعابیرِ برساختهای مانند: "به پیوست ایفاد میگردد"، "ابتیاع فرمایید"، "اطلاع حاصل شد"، "امر به ابلاغ فرمایید" و دهها اصطلاح من درآوردی دیگر، نه فقط به قصد درازنویسی و تکلف زبانی است، بلکه مقصود اصلی از کاربرد این زبانِ دروغین و بی هویت، اعلام برتریِ نظام اداری و کارگزاران اداری است بر دیگران.
🔸حاصل این برتریجویی، تحقیر و از میدان به در کردنِ مردم آن است که مراجعهکننده که به زبان بوروکراسی میشود "ارباب رجوع"، نه در موضع " ارباب" و صاحب حق، که در موضع برده و بندۀ مطیعِ نظام اداری قرار میگیرد.
🔹جملات آمرانهای از این قبیل: "از تمام صفحات شناسنامهات چهار سری کپی بگیر!"، "کپی تمام صفحات سند منزل را بیاور!"، "این نامه را ببر طبقۀ هفتم برای امضاء بعد ببر طبقۀ زیرزمین برای ثبت دبیرخانه، بعد بیاور همین جا!"؛
🔸این جملات آمرانه، و بسیاری از فرمانهای غیرمعقول و غیرمنطقی، که به عنوانِ "روال اداری" شناخته شدهاند، در واقع برای مرعوب کردنِ مردم و راندن آنان به موضع انفعال و تسلیم در برابر سلطۀ دیوانی است.
🔹در یکی از دانشگاهها، دو اتاق مجاور هم بود که دانشجویان باید به ترتیب پروندهشان را به آن دو اتاق میبردند. درِ یکی از اتاقها بسته بود. (درِ اتاق در زبان اداری میشود: دربِ اتاق!) روی درِ بسته نوشته بود: مراجعه از حیاط دانشگاه. دانشجویان باید مسیری طولانی را زیر آفتاب میرفتند و بعد زیر پنجرۀ آن اتاق، در آفتابِ گرم تابستان میایستادند تا نوبتشان شود. از مسئولِ آن اتاق پرسیدم: چرا همین درِ داخلِ ساختمان را باز نمیکنید که دانشجوها راحت باشند و زیر آفتاب نمانند؟ فرمود: دانشجو اگر راحت باشد، پررو و پرتوقع میشود.
🔹طراحی زبانِ اداری و روال اداری بر اساس همین منطق است، تا مردم پررو و پرتوقع نشوند.
🔸زمانی قرار شد کارت ملی جایگزین شناسنامه شود، تا سند هویت افراد همیشه همراهشان باشد، و یک شمارۀ اختصاصی (کد ملی) نشانگر هویت شخص باشد. همین کارت ملی که در ظاهر برای سهولتِ کار اداری و راحتی مردم طراحی شده بود، دستاویزِ جدیدِ سلطهجویانِ اداری شده است. حالا کپی تمام صفحات شناسنامه و کپی پشت و روی کارت ملی و اصل شناسنامه و اصل کارت ملی و نیز کد پستی منزل و محل کار برای هر نوع کار اداری، ضروری است!
🔸مردم ، صاحبان اصلیِ دستگاه اداریاند و تمام ساختمانها و اتاقها و میزها و پستهای اداری، با پول مردم ساخته شده و باید در خدمت مردم باشد، اما کسی که پشتِ میز نشسته و "زبانِ اداری" بلد است و از مقررات اداری سر درمیآورد، خود را در موضع برتری میبیند و برای حفظ این برتری و جلوگیری از پررو شدن و پرتوقع شدنِ مردم، هر روز ترفندِ تازهای به کار میبندد.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
دکتر #اسماعیل_امینی
🔹وقتی میخواهید از دستگاههای عابربانک پول بگیرید، روی صفحه مینویسد: "دستگاه در حال شمارش وجه میباشد." این یعنی: دستگاه دارد پول میشمارد.
🔸روی برخی پلهای عابر پیاده نوشته شده: "تکدی گری، چهره شهر را زشت میکند." این یعنی: گدایی چهرۀ شهر را زشت می کند.
🔹راستی این زبانِ عجیب از کجا آمده است؟ در میان هفتاد میلیون مردم ایران، آیا حتا یک نفر هم هست که به "پول" بگوید: "وجه"؟ یا به پول گرفتن بگوید دریافتِ وجه؟ آیا یک نفر ایرانی پیدا میشود که به "گدایی" بگوید تکدیگری؟
🔹کسانی که این زبان را به زبان طبیعی مردم ترجیح میدهند، اسم آن را گذاشتهاند "زبان اداری" و خیال میکنند که اگر به زبان رایج مردم بنویسند، نوشتهشان رسمی و اداری نخواهد بود.
🔸"اسقاط کافۀ خیارات متصوره از طرفین متعاملین به عمل آمد، علیالخصوص خیار غبن، اگر چه فاحش باشد."
این جملات را در اسناد معاملات مینویسند و خیال میکنند که به این ترتیب از اصطلاحات تخصصی اداری و حقوقی استفاده کردهاند. بی آن که فکر کنند کسی به این زبان حرف نمیزند و کمتر کسی است که معنای این جملات عجیب و غریب را دریابد.
🔸"زبان اداری" بازماندۀ نثر منشیانۀ قدیم و یکی از مظاهر سلطهجویی و استبداد دیوانی است. وسیلهای برای حفظ اقتدار نظام اداری و فاصله گذاری میان مردم و کارگزارانِ اداری و قرار گرفتنِ مباشرانِ بورکراسی در موضع برتری، به گونهای که مراجعان به دستگاه اداری، تصور کنند که آن کسی که پشتِ میز نشسته است از آنان برتر است و حق در همه حال با اوست، چون پشت میز نشسته است و زبان اداری بلد است.
🔹تعابیرِ برساختهای مانند: "به پیوست ایفاد میگردد"، "ابتیاع فرمایید"، "اطلاع حاصل شد"، "امر به ابلاغ فرمایید" و دهها اصطلاح من درآوردی دیگر، نه فقط به قصد درازنویسی و تکلف زبانی است، بلکه مقصود اصلی از کاربرد این زبانِ دروغین و بی هویت، اعلام برتریِ نظام اداری و کارگزاران اداری است بر دیگران.
🔸حاصل این برتریجویی، تحقیر و از میدان به در کردنِ مردم آن است که مراجعهکننده که به زبان بوروکراسی میشود "ارباب رجوع"، نه در موضع " ارباب" و صاحب حق، که در موضع برده و بندۀ مطیعِ نظام اداری قرار میگیرد.
🔹جملات آمرانهای از این قبیل: "از تمام صفحات شناسنامهات چهار سری کپی بگیر!"، "کپی تمام صفحات سند منزل را بیاور!"، "این نامه را ببر طبقۀ هفتم برای امضاء بعد ببر طبقۀ زیرزمین برای ثبت دبیرخانه، بعد بیاور همین جا!"؛
🔸این جملات آمرانه، و بسیاری از فرمانهای غیرمعقول و غیرمنطقی، که به عنوانِ "روال اداری" شناخته شدهاند، در واقع برای مرعوب کردنِ مردم و راندن آنان به موضع انفعال و تسلیم در برابر سلطۀ دیوانی است.
🔹در یکی از دانشگاهها، دو اتاق مجاور هم بود که دانشجویان باید به ترتیب پروندهشان را به آن دو اتاق میبردند. درِ یکی از اتاقها بسته بود. (درِ اتاق در زبان اداری میشود: دربِ اتاق!) روی درِ بسته نوشته بود: مراجعه از حیاط دانشگاه. دانشجویان باید مسیری طولانی را زیر آفتاب میرفتند و بعد زیر پنجرۀ آن اتاق، در آفتابِ گرم تابستان میایستادند تا نوبتشان شود. از مسئولِ آن اتاق پرسیدم: چرا همین درِ داخلِ ساختمان را باز نمیکنید که دانشجوها راحت باشند و زیر آفتاب نمانند؟ فرمود: دانشجو اگر راحت باشد، پررو و پرتوقع میشود.
🔹طراحی زبانِ اداری و روال اداری بر اساس همین منطق است، تا مردم پررو و پرتوقع نشوند.
🔸زمانی قرار شد کارت ملی جایگزین شناسنامه شود، تا سند هویت افراد همیشه همراهشان باشد، و یک شمارۀ اختصاصی (کد ملی) نشانگر هویت شخص باشد. همین کارت ملی که در ظاهر برای سهولتِ کار اداری و راحتی مردم طراحی شده بود، دستاویزِ جدیدِ سلطهجویانِ اداری شده است. حالا کپی تمام صفحات شناسنامه و کپی پشت و روی کارت ملی و اصل شناسنامه و اصل کارت ملی و نیز کد پستی منزل و محل کار برای هر نوع کار اداری، ضروری است!
🔸مردم ، صاحبان اصلیِ دستگاه اداریاند و تمام ساختمانها و اتاقها و میزها و پستهای اداری، با پول مردم ساخته شده و باید در خدمت مردم باشد، اما کسی که پشتِ میز نشسته و "زبانِ اداری" بلد است و از مقررات اداری سر درمیآورد، خود را در موضع برتری میبیند و برای حفظ این برتری و جلوگیری از پررو شدن و پرتوقع شدنِ مردم، هر روز ترفندِ تازهای به کار میبندد.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
نبودن واژهی «درگذشت»، پیش یا پس از «تأسفبار» در این جمله، با توجه به زمینهی سیاسیِ درست یا نادرست ماجرا، باعث #کژتابی خندهدارِ تلخی شده است.
#بدنویسی #مزخرفات_فارسی
@KhabGard
#بدنویسی #مزخرفات_فارسی
@KhabGard
حامد عسکری:
کرمانیها به جای «طفلکی و حیوونکی» میگن «نادون». مثلا: نادونی بچههای یمن...
حالا در نظر بگیرید اولین سفر رفتیم کرمان، همسر سرما خورده بود، مادرم با یک کاسه سوپ وارد اتاق شد و گفت: بیا یک خرده سوپ بخور عروس نادونم...
محمد منصوری بروجنی:
چهارمحالیها منظورشون از «عارش اومدن»، ننگ دانستنه، خمینیشهریها منظورشون از این اصطلاح خجالت کشیدنه.
مرحوم خالهم میگفت رفته بودم منزل داماد خمینیشهریم، خواهرزادهاش پیش ما نمیاومد، دامادم گفت «عارش میآد».
@KhabGard
#مزخرفات_فارسی
http://bit.ly/2OZiluG
کرمانیها به جای «طفلکی و حیوونکی» میگن «نادون». مثلا: نادونی بچههای یمن...
حالا در نظر بگیرید اولین سفر رفتیم کرمان، همسر سرما خورده بود، مادرم با یک کاسه سوپ وارد اتاق شد و گفت: بیا یک خرده سوپ بخور عروس نادونم...
محمد منصوری بروجنی:
چهارمحالیها منظورشون از «عارش اومدن»، ننگ دانستنه، خمینیشهریها منظورشون از این اصطلاح خجالت کشیدنه.
مرحوم خالهم میگفت رفته بودم منزل داماد خمینیشهریم، خواهرزادهاش پیش ما نمیاومد، دامادم گفت «عارش میآد».
@KhabGard
#مزخرفات_فارسی
http://bit.ly/2OZiluG
📝 با توجه به اینکه نقطه سر سطر!
#شهیندخت_مولاوردی نه فقط یک استثنا در دولت روحانی که از سرِ دولتِ کلنگی او زیاد هم بود. عاقبت هم بر اساس قانون مشکلدار «منع بهکارگیری بازنشستگان» و با اینکه اصلاً بازنشسته نبود، مجبور شد استعفا کند و برود بنشیند در دفترخانهاش.
اما، از آنجاکه مشکل همیشه یکی دو تا نیست و گاهی سهتاست، توجه شما را جلب میکنم به نامهی قدردانی روحانی از او که متن آن هم، مثل خود دولت، کلنگی از آب درآمده است!
📍عینِ متن نامه:
"سرکار خانم شهیندخت مولاوردی
با توجه به اینکه در اجرای قانون اصلاح قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان،دولت تدبیر و امید از تداوم بهره مندی از خدمات سر کارعالی محروم گردیده است.
بدینوسیله از زحمات و خدمات بی شائبه شما در دوران تصدی مسئولیت «دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی»تشکر و قدردانی مینمایم.
امید است تجربیات ارزشمندتان کماکان مورد بهره برداری قرارگیرد.
از خداوند متعال عزت و سربلندی شما را خواستارم.
حسن روحانی"
✔️ غلط املایی دارد؟
نه.
✔️ تایپش ایراد دارد؟
چه بگویم! دریغ از یک نیمفاصله. هر جا هم دلش نخواسته، فاصله زدن را بیخیال شده.
✔️ همین؟
البته که نه. مشکل اصلی #بدنویسی است. حالا از گیومه نگذاشتن برای عنوان رسمی قانون و استفاده از «مینمایم» و «مورد بهرهبرداری قرار گیرد» و «گردیده است» و «بدینوسیله» و نظایر اینها که مختص زبان کجومعوج اداری است میگذریم، آخر این چه متنی است که جملهی اولش سر دارد ولی ته ندارد؟ «با توجه به اینکه فلان» نقطه سر سطر آیا؟
✅ حالا که زورمان به کلنگیهای دولت نمیرسد، کاش دستکم یک عدد ویراستار بنشانید آن دور و اطراف. یا دستکمتر، یک حروفچین که با کاربرد کلید فاصله هم آشنا باشد و فقط آشنا نباشد!
@KhabGard
#مزخرفات_فارسی
bit.ly/2AoxIaB
#شهیندخت_مولاوردی نه فقط یک استثنا در دولت روحانی که از سرِ دولتِ کلنگی او زیاد هم بود. عاقبت هم بر اساس قانون مشکلدار «منع بهکارگیری بازنشستگان» و با اینکه اصلاً بازنشسته نبود، مجبور شد استعفا کند و برود بنشیند در دفترخانهاش.
اما، از آنجاکه مشکل همیشه یکی دو تا نیست و گاهی سهتاست، توجه شما را جلب میکنم به نامهی قدردانی روحانی از او که متن آن هم، مثل خود دولت، کلنگی از آب درآمده است!
📍عینِ متن نامه:
"سرکار خانم شهیندخت مولاوردی
با توجه به اینکه در اجرای قانون اصلاح قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان،دولت تدبیر و امید از تداوم بهره مندی از خدمات سر کارعالی محروم گردیده است.
بدینوسیله از زحمات و خدمات بی شائبه شما در دوران تصدی مسئولیت «دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی»تشکر و قدردانی مینمایم.
امید است تجربیات ارزشمندتان کماکان مورد بهره برداری قرارگیرد.
از خداوند متعال عزت و سربلندی شما را خواستارم.
حسن روحانی"
✔️ غلط املایی دارد؟
نه.
✔️ تایپش ایراد دارد؟
چه بگویم! دریغ از یک نیمفاصله. هر جا هم دلش نخواسته، فاصله زدن را بیخیال شده.
✔️ همین؟
البته که نه. مشکل اصلی #بدنویسی است. حالا از گیومه نگذاشتن برای عنوان رسمی قانون و استفاده از «مینمایم» و «مورد بهرهبرداری قرار گیرد» و «گردیده است» و «بدینوسیله» و نظایر اینها که مختص زبان کجومعوج اداری است میگذریم، آخر این چه متنی است که جملهی اولش سر دارد ولی ته ندارد؟ «با توجه به اینکه فلان» نقطه سر سطر آیا؟
✅ حالا که زورمان به کلنگیهای دولت نمیرسد، کاش دستکم یک عدد ویراستار بنشانید آن دور و اطراف. یا دستکمتر، یک حروفچین که با کاربرد کلید فاصله هم آشنا باشد و فقط آشنا نباشد!
@KhabGard
#مزخرفات_فارسی
bit.ly/2AoxIaB
🌀عمله و اکره یا عمله و اکله؟
به جای «عمله و اکره»، نوشته بود «عمله و اکله».
خواستم توضیح بدهم که «اَکَره» جمع مکسّر «اکّار» بهمعنای کشاورز است و «عمله و اکره» یعنی کارگران و کشاورزان، که بهکنایه و با بار منفی برای دوروبریهای هوادار یک آدم استفاده میشود؛ ولی حواسم جمع شد که هواداری عمله و اکره همیشه نه از جنس اعتقاد یا ارتباط عاطفی که ممکن است از بهر نان و جیب باشد. «اَکَله» هم که جمع مکسّر «آکِل» بهمعنای «خورنده» است و میتوان آن را بهکنایه برای نانخورهای هوادار یک نفر به کار برد.
بنابراین، و از آنجا که اینروزها و اینسالها هرچه چشم میچرخانیم، عمله و اکرهی حضرات را بیشتر از جنس اکله میبینیم، تا اطلاع ثانوی، استفاده از اکله بهجای اکره را، در بلاد تحت ولایت، مباح اعلام گردانیده میکنیم!
#مزخرفات_فارسی
به جای «عمله و اکره»، نوشته بود «عمله و اکله».
خواستم توضیح بدهم که «اَکَره» جمع مکسّر «اکّار» بهمعنای کشاورز است و «عمله و اکره» یعنی کارگران و کشاورزان، که بهکنایه و با بار منفی برای دوروبریهای هوادار یک آدم استفاده میشود؛ ولی حواسم جمع شد که هواداری عمله و اکره همیشه نه از جنس اعتقاد یا ارتباط عاطفی که ممکن است از بهر نان و جیب باشد. «اَکَله» هم که جمع مکسّر «آکِل» بهمعنای «خورنده» است و میتوان آن را بهکنایه برای نانخورهای هوادار یک نفر به کار برد.
بنابراین، و از آنجا که اینروزها و اینسالها هرچه چشم میچرخانیم، عمله و اکرهی حضرات را بیشتر از جنس اکله میبینیم، تا اطلاع ثانوی، استفاده از اکله بهجای اکره را، در بلاد تحت ولایت، مباح اعلام گردانیده میکنیم!
#مزخرفات_فارسی
اول «فروض» را «فروز» نوشته و داخل پرانتز ـ فقط خدا میداند چرا ـ نوشته «افروختنی». بعد متوجه شده باید مینوشته «فروض»، ولی باز هم نه آن «افروختنی» را برداشته (که باز هم فقط خدا میداند چرا)، نه «فروزِ» چند کلمه بعد را اصلاح کرده.
داستان ادامه دارد:
جدا از غلط املایی و آن «افروختنی» شاهکار، نگارش خود جمله هم غلط است. حالا #نوبخت وامانده بلد نیست جملهاش در واکنش به مزخرفگویی احمدینژاد را درست بچیند، شما که نباید عین آن را تایپ کنی.
در سادهترین شکل، یا فعل آخر را بنویس «نمیگیرند» یا جمله را اینجوری بنویس: «مردم ما فهیمتر از این حرفها هستند که با این نوع حرفها که مبانی درست محاسباتی ندارد و یا با فروضی مطرح میشود که قابل انجام نیست، تحتتأثیر قرار بگیرند.»
به مرگ خودم، این کار آسانتر از ربط دادن افروختنی با فروض است!
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
غلطهای املایی بعد از یک روز اصلاح شد.
عکس از: bit.ly/2SRtboG
داستان ادامه دارد:
جدا از غلط املایی و آن «افروختنی» شاهکار، نگارش خود جمله هم غلط است. حالا #نوبخت وامانده بلد نیست جملهاش در واکنش به مزخرفگویی احمدینژاد را درست بچیند، شما که نباید عین آن را تایپ کنی.
در سادهترین شکل، یا فعل آخر را بنویس «نمیگیرند» یا جمله را اینجوری بنویس: «مردم ما فهیمتر از این حرفها هستند که با این نوع حرفها که مبانی درست محاسباتی ندارد و یا با فروضی مطرح میشود که قابل انجام نیست، تحتتأثیر قرار بگیرند.»
به مرگ خودم، این کار آسانتر از ربط دادن افروختنی با فروض است!
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
غلطهای املایی بعد از یک روز اصلاح شد.
عکس از: bit.ly/2SRtboG
مشق شب
برای علاقهمندان #مزخرفات_فارسی
یا: چگونه نتوانیم بد ننویسیم!
محمدباسط #درازهی
نمایندهی مجلس و استاد دانشگاه:
پيرو انتشار مطلبی مبنی بر منتسب نمودن مقالهای به اينجانب در رسانهها به استحضار میرساند اينجانب و سایر اساتید همکار هيچگونه نقشی در تهیه و تنظیم آن مقاله نداشته و نويسنده مسئول، دانشجو میباشد که بنده از منابع مقاله و تهیه و تدوين مطالب بی اطلاع بودهام.
رشته تخصصی بنده ارتباطی با مقاله مورد نظر نداشته و فقط کار ترجمه مطالب از عهده بنده بر آمده است.
این خطای غیر عمد پیش آمده توسط دانشجوی مربوطه که بیشک ایشان را از جوانان مستعد، پرتلاش، و با استعداد میدانم متاسفانه در اثر نداشتن همکار متخصص، عدم وجود رشته مربوطه در دانشگاه، فاقد بودجه لازم برای شرکت در مسابقات، نبود وقت کافی در تهیه مقاله، بی تجربگی و اولین تجربه ایشان برای شرکت در مسابقات خارجی بروز چنین خطاهایی دور از انتظار هم نبوده.
@KhabGard
#بدنویسی #مزخرفات_فارسی #سرقت_ادبی
متن کامل: irna.ir/fa/News/83150395
برای علاقهمندان #مزخرفات_فارسی
یا: چگونه نتوانیم بد ننویسیم!
محمدباسط #درازهی
نمایندهی مجلس و استاد دانشگاه:
پيرو انتشار مطلبی مبنی بر منتسب نمودن مقالهای به اينجانب در رسانهها به استحضار میرساند اينجانب و سایر اساتید همکار هيچگونه نقشی در تهیه و تنظیم آن مقاله نداشته و نويسنده مسئول، دانشجو میباشد که بنده از منابع مقاله و تهیه و تدوين مطالب بی اطلاع بودهام.
رشته تخصصی بنده ارتباطی با مقاله مورد نظر نداشته و فقط کار ترجمه مطالب از عهده بنده بر آمده است.
این خطای غیر عمد پیش آمده توسط دانشجوی مربوطه که بیشک ایشان را از جوانان مستعد، پرتلاش، و با استعداد میدانم متاسفانه در اثر نداشتن همکار متخصص، عدم وجود رشته مربوطه در دانشگاه، فاقد بودجه لازم برای شرکت در مسابقات، نبود وقت کافی در تهیه مقاله، بی تجربگی و اولین تجربه ایشان برای شرکت در مسابقات خارجی بروز چنین خطاهایی دور از انتظار هم نبوده.
@KhabGard
#بدنویسی #مزخرفات_فارسی #سرقت_ادبی
متن کامل: irna.ir/fa/News/83150395
چاپ پنجم کتاب #مزخرفات_فارسی، پس از دو سه ماه معطلی برای کاغذ و...، به بازار آمده. از کتابفروشی نشر ققنوس در «بازارچهی کتاب» میدان انقلاب و کتابفروشیهای دیگر بخواهید.
از طریق سایت نشر ققنوس هم میتوانید سفارش بدهید، در این لینک:👇
http://bit.ly/2JxGnez
عکس از اینستاگرام خانم عاطفه:
bit.ly/2CU0DWL
از طریق سایت نشر ققنوس هم میتوانید سفارش بدهید، در این لینک:👇
http://bit.ly/2JxGnez
عکس از اینستاگرام خانم عاطفه:
bit.ly/2CU0DWL
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه خوب نوشتن براتون مهمه، دایرهی لغاتتون رو گسترش بدید و سعی کنید واژههای متفاوت و متنوع رو برای منظور دقیق خودتون بهکار ببرید. یک مثال جذابش رو در این ویدئو ببینید.
@khabgard
#مزخرفات_فارسی
bit.ly/2Wlo5nt
@khabgard
#مزخرفات_فارسی
bit.ly/2Wlo5nt
شوآف یا پز؟
آمدم، بهرسم پز دادن، این عکس را از ناهارمان (شامیِ رشتی با نان بربری خانهپز) بگذارم در فجازی که یادم افتاد به کلمهی #شوآف که چند سالی است رایج شده بهجای «پز».
کاربرد هر کلمهی تازهواردی در زبان فارسی لزوماً برای این نیست که جای خالی یک واژه را پر کند، تشریففرمایی برخی کلمهها، مثل همین شوآف، قصهی دیگری دارد.
کاملِ یادداشت را در خوابگرد بخوانید.
👇
khabgard.com/4365
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
آمدم، بهرسم پز دادن، این عکس را از ناهارمان (شامیِ رشتی با نان بربری خانهپز) بگذارم در فجازی که یادم افتاد به کلمهی #شوآف که چند سالی است رایج شده بهجای «پز».
کاربرد هر کلمهی تازهواردی در زبان فارسی لزوماً برای این نیست که جای خالی یک واژه را پر کند، تشریففرمایی برخی کلمهها، مثل همین شوآف، قصهی دیگری دارد.
کاملِ یادداشت را در خوابگرد بخوانید.
👇
khabgard.com/4365
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
📝 تای ورزشیها را توی تاها نریزید!
یکی از انواعِ پرکابردِ «تا» برای تعلیل و چرایی است. در گفتار و نوشتار روزمره هم تا دلتان بخواهد از آن استفاده میکنیم: «جوابشان را دادم تا بفهمند با کی طرفاند.»
البته خودِ من از آن دسته آدمها هستم که معمولاً «جوابشان را نمیدهم تا بفهمند با کی طرفاند»، ولی، در هر دو جمله، «تا» یک معنای ارادی دارد برای رساندنِ این مفهوم که دلیل انجامِ فلان کار، بهمان چیز بوده یا است.
حالا این جمله را بخوانید از یک سردبیر: «حجتالاسلام فاکر دفترِ سیاسی سپاه را معلق کرد تا سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شود.» معنایش میشود اینکه انگیزه و دلیل و هدفِ فاکر از معلق کردنِ دفتر سپاه این بوده که سلیمی نمین برود روزنامهی کیهان؛ انگار یکجور تبانی و توطئه برای رسیدن به این هدفِ خاص.
درستِ جمله، مطابق با واقعیتِ ماجرا، این است: «فاکر دفترِ سیاسی سپاه را معلق کرد و سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شد.» یعنی باید بهجای «تا» واو عطف بگذاریم و فعلِ پس از آن را از حالتِ التزامی به حالتِ اِخباری درآوریم.
البته جورهای دیگر هم میتوان نوشت. مثلاً: «پس از آنکه فاکر دفتر سیاسی سپاه را معلق کرد، سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شد.»
این شیوهی استفاده از «تا» باعث گمراهی است و بهتر است بگذاریم بماند برای ورزشینویسها. چون ظاهراً بلای اینجور «تا»نویسی را نخستینبار برخی ورزشیگویان و ورزشینویسان به جانِ زبانِ روزنامهنگاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی انداختند.
مثلاً میگویند «آرش برهانی توپ را وارد دروازه نکرد تا تیمِ مقابل برنده از میدان خارج شود». زبانِ همهی استقلالیها لال، انگار این بازیکن از پیش تبانی و گاوبندی کرده بوده گل نزند تا (برای اینکه) تیمِ حریف برنده شود.
اگر پیروی نکردن از ورزشینویسان بهنظرتان سخت میآید، در این موارد کافی است پیش از نوشتنِ «تا»، بهجای آن در ذهنتان بگذارید «برای اینکه»، و ببینید مفهومِ جمله همچنان درست است و مطابق با واقعیت یا نه. اگر دیدید یک جای کار میلنگد، از «تا» استفاده نکنید؛ حتا اگر فاعلِ جملهتان فاکر بود!
البته با اصراری که ورزشیها در استفادهی نادرست از «تا» در این دست جملهها دارند، شاید هم روزی مجبور شویم آن را بهعنوانِ یکی از انواعِ «تا» در فارسی بهرسمیت بشناسیم. در آن صورت فقط میماند اینکه چی صدایش کنیم. «تای گاوبندی» چهطور است؟
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
آشنایی با بیش از بیست نوع «تا»
👇
khabgard.com/8250
یکی از انواعِ پرکابردِ «تا» برای تعلیل و چرایی است. در گفتار و نوشتار روزمره هم تا دلتان بخواهد از آن استفاده میکنیم: «جوابشان را دادم تا بفهمند با کی طرفاند.»
البته خودِ من از آن دسته آدمها هستم که معمولاً «جوابشان را نمیدهم تا بفهمند با کی طرفاند»، ولی، در هر دو جمله، «تا» یک معنای ارادی دارد برای رساندنِ این مفهوم که دلیل انجامِ فلان کار، بهمان چیز بوده یا است.
حالا این جمله را بخوانید از یک سردبیر: «حجتالاسلام فاکر دفترِ سیاسی سپاه را معلق کرد تا سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شود.» معنایش میشود اینکه انگیزه و دلیل و هدفِ فاکر از معلق کردنِ دفتر سپاه این بوده که سلیمی نمین برود روزنامهی کیهان؛ انگار یکجور تبانی و توطئه برای رسیدن به این هدفِ خاص.
درستِ جمله، مطابق با واقعیتِ ماجرا، این است: «فاکر دفترِ سیاسی سپاه را معلق کرد و سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شد.» یعنی باید بهجای «تا» واو عطف بگذاریم و فعلِ پس از آن را از حالتِ التزامی به حالتِ اِخباری درآوریم.
البته جورهای دیگر هم میتوان نوشت. مثلاً: «پس از آنکه فاکر دفتر سیاسی سپاه را معلق کرد، سلیمی نمین راهی روزنامهی کیهان شد.»
این شیوهی استفاده از «تا» باعث گمراهی است و بهتر است بگذاریم بماند برای ورزشینویسها. چون ظاهراً بلای اینجور «تا»نویسی را نخستینبار برخی ورزشیگویان و ورزشینویسان به جانِ زبانِ روزنامهنگاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی انداختند.
مثلاً میگویند «آرش برهانی توپ را وارد دروازه نکرد تا تیمِ مقابل برنده از میدان خارج شود». زبانِ همهی استقلالیها لال، انگار این بازیکن از پیش تبانی و گاوبندی کرده بوده گل نزند تا (برای اینکه) تیمِ حریف برنده شود.
اگر پیروی نکردن از ورزشینویسان بهنظرتان سخت میآید، در این موارد کافی است پیش از نوشتنِ «تا»، بهجای آن در ذهنتان بگذارید «برای اینکه»، و ببینید مفهومِ جمله همچنان درست است و مطابق با واقعیت یا نه. اگر دیدید یک جای کار میلنگد، از «تا» استفاده نکنید؛ حتا اگر فاعلِ جملهتان فاکر بود!
البته با اصراری که ورزشیها در استفادهی نادرست از «تا» در این دست جملهها دارند، شاید هم روزی مجبور شویم آن را بهعنوانِ یکی از انواعِ «تا» در فارسی بهرسمیت بشناسیم. در آن صورت فقط میماند اینکه چی صدایش کنیم. «تای گاوبندی» چهطور است؟
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
آشنایی با بیش از بیست نوع «تا»
👇
khabgard.com/8250
خوابگرد
انواع حرف تا و دیگر «تا»ها در زبان و ادبیات فارسی
یکی از انواعِ پرکابردِ تا برای تعلیل و بیانِ چرایی است که گاهی بهاشتباه آن را استفاده میکنیم. انواعِ حرف تا و دیگر «تا»ها در زبان و ادبیاتِ فارسی چیست؟
#شهربندان بهجای لاکداون
در روزگار کرونا که هنوز هم شیرهی مغز ما ناتوان است از هضم آواری که بر سر همهی ما ریخت و باورمان نمیشود هنوز که میشد اینطور ترسان و تنها و آدمگریز هم زندگی کرد – و کردیم و شد -، طبیعی است که کلمهی انگلیسی Lockdown (لاکداون) را فرهنگ لغت کالینز بهعنوان واژهی سال ۲۰۲۰ جهان انتخاب کرده باشد.
بهتعریف کالینز، لاکداون یا همان شهربندان یعنی «اِعمال محدودیتهای سختگیرانه بر دسترسی به مکانهای عمومی و سفرها و تعاملاتِ اجتماعی».
در فارسی هم، تا چندی پیش، مسئولان و رسانهها با واژهها و ترکیبهایی چون «محدودیت رفتوآمد» و «تعطیلی» و «تعطیلی سراسری» و «قرنطینه» و نظایر اینها امورشان را میگذراندند. اما بحران که بالا گرفت و حرف شهربندانِ مراکز استانها ازجمله تهران که به میان آمد، تازه ولوله شد که خب، لاکداون را چه بگوییم.
القصه، پای «لاکداون» که به میان آمد، در توئیتر پرسیدم از دیگران که پیشنهادشان چیست برای برابرنهاد فارسی آن. نزدیک به شصت پیشنهاد دریافت کردم، بیشترشان جدی و چندتایی هم شوخی.
چند پیشنهاد بود که طرفداران بیشتری داشت، ازجمله «شهربست، شهربند، دربندان، شهربندان». واژههای خلاقانهی کمطرفداری چون «بستاسری» هم پیشنهاد شده بود. بهترینها را با برخی همکاران و دوستان اهل فن در میان گذاشتم و نتیجه شد «شهربندان».
چرا «شهربندان»؟
یکی از گروههای مشتق از پیوستنِ پسوندِ «ان» به ستاکِ حال و اسم، اسمهای مرکبی است که بر زمان وقوع یک رویداد یا نوعی مراسم دلالت میکند و...
@KhabGard
متن کامل را در خوابگرد بخوانید. #مزخرفات_فارسی
👇
khabgard.com/8422
در روزگار کرونا که هنوز هم شیرهی مغز ما ناتوان است از هضم آواری که بر سر همهی ما ریخت و باورمان نمیشود هنوز که میشد اینطور ترسان و تنها و آدمگریز هم زندگی کرد – و کردیم و شد -، طبیعی است که کلمهی انگلیسی Lockdown (لاکداون) را فرهنگ لغت کالینز بهعنوان واژهی سال ۲۰۲۰ جهان انتخاب کرده باشد.
بهتعریف کالینز، لاکداون یا همان شهربندان یعنی «اِعمال محدودیتهای سختگیرانه بر دسترسی به مکانهای عمومی و سفرها و تعاملاتِ اجتماعی».
در فارسی هم، تا چندی پیش، مسئولان و رسانهها با واژهها و ترکیبهایی چون «محدودیت رفتوآمد» و «تعطیلی» و «تعطیلی سراسری» و «قرنطینه» و نظایر اینها امورشان را میگذراندند. اما بحران که بالا گرفت و حرف شهربندانِ مراکز استانها ازجمله تهران که به میان آمد، تازه ولوله شد که خب، لاکداون را چه بگوییم.
القصه، پای «لاکداون» که به میان آمد، در توئیتر پرسیدم از دیگران که پیشنهادشان چیست برای برابرنهاد فارسی آن. نزدیک به شصت پیشنهاد دریافت کردم، بیشترشان جدی و چندتایی هم شوخی.
چند پیشنهاد بود که طرفداران بیشتری داشت، ازجمله «شهربست، شهربند، دربندان، شهربندان». واژههای خلاقانهی کمطرفداری چون «بستاسری» هم پیشنهاد شده بود. بهترینها را با برخی همکاران و دوستان اهل فن در میان گذاشتم و نتیجه شد «شهربندان».
چرا «شهربندان»؟
یکی از گروههای مشتق از پیوستنِ پسوندِ «ان» به ستاکِ حال و اسم، اسمهای مرکبی است که بر زمان وقوع یک رویداد یا نوعی مراسم دلالت میکند و...
@KhabGard
متن کامل را در خوابگرد بخوانید. #مزخرفات_فارسی
👇
khabgard.com/8422
چاپِ جدیدِ کتابِ #مزخرفات_فارسی
از انگشتشمار کتابهایی است که هم به درد خواندن میخورد هم هدیه دادن (بهلحاظِ قیمت😁).
۱۳۵ صفحه| رقعی | ۱۸ هزار تومان
انتشارات ققنوس، چاپ هشتم، ۱۳۹۹
برای تهیهی کتاب از طریقِ وبسایتِ نشرِ ققنوس به این لینک سر بزنید.
@KhabGard
از انگشتشمار کتابهایی است که هم به درد خواندن میخورد هم هدیه دادن (بهلحاظِ قیمت😁).
۱۳۵ صفحه| رقعی | ۱۸ هزار تومان
انتشارات ققنوس، چاپ هشتم، ۱۳۹۹
برای تهیهی کتاب از طریقِ وبسایتِ نشرِ ققنوس به این لینک سر بزنید.
@KhabGard
Khabgard | خوابگرد
چاپِ جدیدِ کتابِ #مزخرفات_فارسی از انگشتشمار کتابهایی است که هم به درد خواندن میخورد هم هدیه دادن (بهلحاظِ قیمت😁). ۱۳۵ صفحه| رقعی | ۱۸ هزار تومان انتشارات ققنوس، چاپ هشتم، ۱۳۹۹ برای تهیهی کتاب از طریقِ وبسایتِ نشرِ ققنوس به این لینک سر بزنید. @KhabGard
.
اگر خارج از ایران هستید و نسخهی کاغذی کتابِ #مزخرفات_فارسی را میخواهید، به @bahmanbooks پیام بفرستید.
@KhabGard
اگر خارج از ایران هستید و نسخهی کاغذی کتابِ #مزخرفات_فارسی را میخواهید، به @bahmanbooks پیام بفرستید.
@KhabGard
اگر بخواهید این جمله را جوری بنویسید که کژتابی نداشته باشد و به اصلِ اسمِ صندوق هم تا حدِ امکان وفادار باشد، چه مینویسید:
«خانم خلیفه المبارک از مؤسسانِ صندوقِ حفاظت از گونههای محمد بن زاید است.»
توضیح اینکه این صندوق برای حفاظت از موجودات زنده است و محمد بن زاید هم حاکم ابوظبی است و اسمش بخشی از اسم صندوق است؛ در فارسی مثل صندوق قرضالحسنهی امام حسین.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
پینوشت:
ممنونم از همهی کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند. قصدم بیشتر ورزش ذهنی با چاشنی طنز بود! 😊
عنوان انگلیسیِ این نهاد این است: Mohamed bin Zayed Species Conservation Fund
همانطور که برخی دوستان گفتند، صورتِ درستِ فارسی اسم این نهاد میشود «صندوق محمد بن زاید برای محافظت از موجودات [یا گونههای] زنده»، همچنانکه عربیِ آن هم این است: «صندوق محمد بن زاید للمحافظة علی الکائنات الحیة».
پس جمله را اینگونه مینویسیم: خانم خلیفه المبارک از مؤسسانِ «صندوق محمد بن زاید برای حفاظت از موجودات [یا گونههای] زنده» است.
.
«خانم خلیفه المبارک از مؤسسانِ صندوقِ حفاظت از گونههای محمد بن زاید است.»
توضیح اینکه این صندوق برای حفاظت از موجودات زنده است و محمد بن زاید هم حاکم ابوظبی است و اسمش بخشی از اسم صندوق است؛ در فارسی مثل صندوق قرضالحسنهی امام حسین.
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
پینوشت:
ممنونم از همهی کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند. قصدم بیشتر ورزش ذهنی با چاشنی طنز بود! 😊
عنوان انگلیسیِ این نهاد این است: Mohamed bin Zayed Species Conservation Fund
همانطور که برخی دوستان گفتند، صورتِ درستِ فارسی اسم این نهاد میشود «صندوق محمد بن زاید برای محافظت از موجودات [یا گونههای] زنده»، همچنانکه عربیِ آن هم این است: «صندوق محمد بن زاید للمحافظة علی الکائنات الحیة».
پس جمله را اینگونه مینویسیم: خانم خلیفه المبارک از مؤسسانِ «صندوق محمد بن زاید برای حفاظت از موجودات [یا گونههای] زنده» است.
.
شاید خواستن توانستن باشد، ولی خواستن خاستن نیست. اینقدر بهجای «خاستگاه» ننویسید «خواستگاه». آنچه با واو مینویسند، خواستار است و خواستگار، دلبندم!
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard
#مزخرفات_فارسی
@KhabGard