آیا رئیسجمهور شدن پزشکیان نتیجهٔ «مهندسی انتخابات» بود؟
یا
آنگونه که من انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
.
حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خینوخینریزیهای «جبههی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدلها با جبههی مقابل را دیدیم، حرفهای دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا میگیرد.
سردار یدالله جوانی گفته بود سه انتخابات قبلی از نظر میزان مشارکت زیبنده نبود و میزان مشارکت در کنار انتخاب فرد اصلح وجه مهم انتخاباتِ مطلوب نظام است و نیاز داریم از «حماسهی» تشییع رئیسی «حماسهی حضور» انتخاباتی خلق کنیم و صحنهی انتخابات یکی از میدانهای شمارشِ پیروانِ ولایت است.
حالا میتوان مطمئنتر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان، در کنار رد صلاحیت جهانگیری و آخوندی، بهقصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش بهعنوان کبریت بیخطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»، ولی خب ظاهراً پیشبینی نکرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنانکه حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهرههای خودشان هم از نتیجهی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.
در یادداشت زیر نکاتی را آوردهام ازجمله دربارهی نگاه حکومت به این انتخابات، مهندسی شورای نگهبان و نتیجهی آن، جایگاه مسعود پزشکیان، جمعیتی که خامنهای و سپاه روی آنها بهعنوان «جوهرهی پایکار نظام» حساب میکند، اختلافات درونی جبههی انقلاب، جایگاه و نقش اصلاحطلبان و اپوزیسیون، و نیز رفتار سیاسی مردم؛ چه آنانی که مقاومت مدنی را در «رأی سلبی دادن» یافتند و چه آنانی که روش «رأی ندادن» را برای مقاومت مدنی برگزیدند.
@KhabGard
این یادداشت در رادیوفردا
میتوانید همینجا هم بخوانید👇🏻
یا
آنگونه که من انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
.
حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خینوخینریزیهای «جبههی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدلها با جبههی مقابل را دیدیم، حرفهای دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا میگیرد.
سردار یدالله جوانی گفته بود سه انتخابات قبلی از نظر میزان مشارکت زیبنده نبود و میزان مشارکت در کنار انتخاب فرد اصلح وجه مهم انتخاباتِ مطلوب نظام است و نیاز داریم از «حماسهی» تشییع رئیسی «حماسهی حضور» انتخاباتی خلق کنیم و صحنهی انتخابات یکی از میدانهای شمارشِ پیروانِ ولایت است.
حالا میتوان مطمئنتر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان، در کنار رد صلاحیت جهانگیری و آخوندی، بهقصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش بهعنوان کبریت بیخطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»، ولی خب ظاهراً پیشبینی نکرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنانکه حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهرههای خودشان هم از نتیجهی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.
در یادداشت زیر نکاتی را آوردهام ازجمله دربارهی نگاه حکومت به این انتخابات، مهندسی شورای نگهبان و نتیجهی آن، جایگاه مسعود پزشکیان، جمعیتی که خامنهای و سپاه روی آنها بهعنوان «جوهرهی پایکار نظام» حساب میکند، اختلافات درونی جبههی انقلاب، جایگاه و نقش اصلاحطلبان و اپوزیسیون، و نیز رفتار سیاسی مردم؛ چه آنانی که مقاومت مدنی را در «رأی سلبی دادن» یافتند و چه آنانی که روش «رأی ندادن» را برای مقاومت مدنی برگزیدند.
@KhabGard
این یادداشت در رادیوفردا
میتوانید همینجا هم بخوانید👇🏻
Telegraph
آنگونه که من انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
حالا که انتخابات تمام شده، حرفهای معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات اخیر بیشتر معنا میگیرد.
رمانی که بهتازگی در روسیه توقیف شده
.
دادستانی کل روسیه، در اقدامی بیسابقه، به یک ناشر خارجی دستور داده یک رمان پرفروش را بهدلیل «تهدیدهای امنیتی» از بازار کتاب جمعآوری کند؛ رمان «موش» نوشتهی ایوان فیلیپوف که سال ۲۰۲۳ منتشر و با استقبال فراوان هم روبهرو شد.
در این رمان تخیلی، یک موش از یک آزمایشگاه که در آن به ساخت واکسنی برای طولانی کردن عمر ولادیمیر پوتین مشغولاند، فرار میکند و وضعیت آخرالزمانی در مسکو به وجود میآورد.
رهبر کلیسای ارتدوکس روسیه و سردبیر راشاتودی هم بهعنوان مهمترین شیپور تبلیغاتی کرملین از شخصیتهای این رمان هستند و نویسندهاش گفته موضوع رمان «بررسی ویروس جنگ» است.
ایوان فیلیپوف، خبرنگار و نویسنده و صاحب یک کانال پرطرفدار در تلگرام است که در آن «گزارشگران Z» را زیر نظر دارد؛ یعنی خبرنگاران مورد حمایت کرملین که از عوامل کلیدی تبلیغات سیاسی کرملین محسوب میشوند.
فیلیپوف چندی پیش واکنشهای «گزارشگران Z» دربارهی رمانش را جمعآوری کرد که آن را «مملو از روسیههراسی» خوانده بودند و از اینکه این رمان در کتابفروشیهای روسیه فروخته میشود، ابراز انزجار کرده بودند.
یک هفته بعد، ناشر اعلام کرد که از دادستانی کل روسیه دستور ممنوعیت پخش «موش» را دریافت کرده.
کتابفروشی «اکوی کتاب» هم گزارش داد که نامهای از روسکمنادزور (نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات و فناوری اطلاعات) دریافت کرده که رمان «موش» حق فروش ندارد چون حاوی «اطلاعات دروغین و حامی تروریسم و اطلاعاتی است که باعث بینظمی و بیثباتی کشور میشود و امنیت ملی و جان و سلامت شهروندان روس را تهدید میکند».
تا همین اواخر انتخاب کتاب برای چاپ در روسیه بر عهدهٔ ناشر بود و برخلاف ایران به دریافت مجوز قبل از چاپ نیاز نداشت. هنوز هم بهظاهر این روند تغییر نکرده، اما با تشدید فضای امنیتی، ناشران اغلب به خودسانسوری روی آوردهاند.
هنوز هیچ قانونی که انتشار یا فروش کتاب در روسیه را محدود یا ممنوع کند، تصویب نشده، اما بهتازگی نهاد ویژهای تأسیس شده برای اینکه تصمیم بگیرد کدام کتابها حق عرضه به بازار دارند.
فهرست کتابهایی که در روسیه ممنوع اعلام شده، در پایگاه اینترنتی وزارت دادگستری این کشور پیوسته بهروز و گستردهتر میشود.
@KhabGard
جزئیات بیشتر را در رادیوفردا بخوانید.
.
.
دادستانی کل روسیه، در اقدامی بیسابقه، به یک ناشر خارجی دستور داده یک رمان پرفروش را بهدلیل «تهدیدهای امنیتی» از بازار کتاب جمعآوری کند؛ رمان «موش» نوشتهی ایوان فیلیپوف که سال ۲۰۲۳ منتشر و با استقبال فراوان هم روبهرو شد.
در این رمان تخیلی، یک موش از یک آزمایشگاه که در آن به ساخت واکسنی برای طولانی کردن عمر ولادیمیر پوتین مشغولاند، فرار میکند و وضعیت آخرالزمانی در مسکو به وجود میآورد.
رهبر کلیسای ارتدوکس روسیه و سردبیر راشاتودی هم بهعنوان مهمترین شیپور تبلیغاتی کرملین از شخصیتهای این رمان هستند و نویسندهاش گفته موضوع رمان «بررسی ویروس جنگ» است.
ایوان فیلیپوف، خبرنگار و نویسنده و صاحب یک کانال پرطرفدار در تلگرام است که در آن «گزارشگران Z» را زیر نظر دارد؛ یعنی خبرنگاران مورد حمایت کرملین که از عوامل کلیدی تبلیغات سیاسی کرملین محسوب میشوند.
فیلیپوف چندی پیش واکنشهای «گزارشگران Z» دربارهی رمانش را جمعآوری کرد که آن را «مملو از روسیههراسی» خوانده بودند و از اینکه این رمان در کتابفروشیهای روسیه فروخته میشود، ابراز انزجار کرده بودند.
یک هفته بعد، ناشر اعلام کرد که از دادستانی کل روسیه دستور ممنوعیت پخش «موش» را دریافت کرده.
کتابفروشی «اکوی کتاب» هم گزارش داد که نامهای از روسکمنادزور (نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات و فناوری اطلاعات) دریافت کرده که رمان «موش» حق فروش ندارد چون حاوی «اطلاعات دروغین و حامی تروریسم و اطلاعاتی است که باعث بینظمی و بیثباتی کشور میشود و امنیت ملی و جان و سلامت شهروندان روس را تهدید میکند».
تا همین اواخر انتخاب کتاب برای چاپ در روسیه بر عهدهٔ ناشر بود و برخلاف ایران به دریافت مجوز قبل از چاپ نیاز نداشت. هنوز هم بهظاهر این روند تغییر نکرده، اما با تشدید فضای امنیتی، ناشران اغلب به خودسانسوری روی آوردهاند.
هنوز هیچ قانونی که انتشار یا فروش کتاب در روسیه را محدود یا ممنوع کند، تصویب نشده، اما بهتازگی نهاد ویژهای تأسیس شده برای اینکه تصمیم بگیرد کدام کتابها حق عرضه به بازار دارند.
فهرست کتابهایی که در روسیه ممنوع اعلام شده، در پایگاه اینترنتی وزارت دادگستری این کشور پیوسته بهروز و گستردهتر میشود.
@KhabGard
جزئیات بیشتر را در رادیوفردا بخوانید.
.
فهیمه نظری، پژوهشگر تاریخ و نویسنده: احساس میکنم کودکم را دزدیدهاند
پرده اول:
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که م.ی.خ در اینستاگرام به من پیام داد و از گزارشی که کمی پیشتر درباره اصغر قاتل در پایگاه خبری انتخاب نوشته بودم تعریف و تمجید کرد، در ادامه پیشنهاد داد که جلسهای در نشر چشمه داشته باشیم درباره اینکه این گزارش را به صورت نانفیکشن یا همان ناداستان برای چشمه بنویسم.
قرار و مدارمان را به صورت شفاهی گذاشتیم و من به جستجوی منابع بیشتر در مورد اصغر رفتم و شروع به نوشتن کردم. سه چهار ماه بعد سه یا چهار پرده (فصل) از کتاب را برای جناب م.ی.خ فرستادم. کمی بعد ایشان گفتند جلسهای حضوری در چشمه داشته باشیم.
در آن جلسه ۵ دقیقه بیشتر حضور نیافتند و کل حرفشان این بود که "کار درنیامده بذار یک سوژه دیگر بهت بدهم" گفتم سوژه و سوژههای دیگری خودم دارم ولی منظور شما را از درنیامده متوجه نمیشوم. توضیح بیشتری نداد و گفت سوژه دیگرت را اگر نوشتهای برایم بفرست.
آن کتاب دیگرم درباره هما روستا بود که برایش ایمیل کردم اما تلویحا آن را هم رد کرد. (قبل از انعقاد کلام این یکی هم با اسم و رسم دیگری چاپ نشود صلوات)
پرده دوم:
جریان کتاب اصغر را برای مدیر محترم نشر لوح فکر مطرح کردم، و ایشان پس از خواندن همان سه چهار پردهای که پیشتر برای م.ی.خ فرستاده بودم، از چاپ کتاب استقبال کرد و نهایتا کتاب با عنوان "ابوالهول جنایات" در اردیبهشت ۴۰۲ روانه بازار نشر، و با استقبال خوبی هم مواجه شد به طوریکه ظرف چند ماه به چاپ دوم رسید.
پرده سوم: بهار ۴۰۳ جمعه عصری به ثالث رفته بودم، در خلال تورق کتابها چشمم به جناب مستطاب م.ی.خ افتاد، پس از سلام و علیک و احوالپرسی گفت "کتابت رو گرفتم خیلی خوب شده به چاپ دوم هم رسید آفرین. کار جدید چی داری؟" گفتم روی دو قاتل دیگر کار کردهام. گفت: "حتما یک روز هفته آینده در ثالث جلسه بگذاریم راجع بهش صحبت کنیم." یک کتاب هم به من هدیه داد و خداحافظی کردیم. بیرون آمدنی به خواهرم گفتم: "کتابم را بدهم که باز بگوید درنیامده!"
پرده چهارم:
دیروز ۲۸ تیر ۴۰۳ یکی از دوستان استوری ک.م مستدساز را برایم فرستاد. اول فکر کردم کتابم را معرفی کرده، اما وقتی باز کردم متوجه شدم فقط جلد و سوژه همان است اما نویسنده دیگری است! انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، هاج و واج ماندم که مگر داریم؟ مگر میشود؟ این دیگر چه بیاخلاقی است؟! مثل کسی که بچهاش را دزدیده باشند شدم اسپند روی آتش. لامصبا لاقل جلد را کپی نمیکردید!
امروز نویسنده آن کتاب پیام داده که "من از کتاب شما در کتابم استفاده کردم و به کتاب شما هم ارجاع دادم" در مورد جلد هم نوشته: "من درباره شباهت جلد به نشر گفتم اما توضیحشون این بود که خوب کتاب من ناداستانه و با اون برچسب قرمز روی چشم اصغر قاتل کانسپت جلد تغییر کرده"!
پرده پنجم:
و اما درد من؛ هم م.ی.خ و هم ک.م در معرفی این کتاب تازه هیچ اشارهای به «ابوالهول جنایات» نکردهاند. هر دو مثل اینکه کشف تازهای کرده باشند، با ذوقزدگی فراوان از اصغر نوشتهاند و کتابی که قرار است هفته بعد بیاید و غوغا کند!
نمیدانم این دو بزرگوار واحدی با عنوان روش تحقیق در دانشگاه پاس کردهاند یا نه اما یکی از ارکان اصلی روش تحقیق ادبیات تحقیق است ؛ادبیات تحقیق یعنی نگاهی به اینکه قبلا چه کاری راجع به این سوژهی وامانده شده است و اصلا آیا کاری شده یا نه. اگر شده، باید به آن اشاره کرد، چون آن فرد اول گل لگد نکرده، آن مفلوک دانه به دانه کتابخانهها و روزنامههای قدیمی را شخم زده...
باشد، اصلاً این کتاب تازه ناداستان و اصلا با ارجاع به کتاب من حتی با ارجاع به منابع کتاب من. جناب م.ی.خ، سوژه مگر قحطی بود؟ بله در یک سال ممکن است سه کتاب راجع به تختی و مشروطه و هزار سوژهی دیگر دربیاید ولی یک کاراکتر قاتل که یک سری منابع محدود دارد در فاصله یک سال؟!
برادر من، یکی قبلا این مسیر را با پای پیاده رفته؟ حالا همان مسیر را با کجاوه میپیمایی و برای خودت کف هم میزنی؟! بعد هم استدلال میکنی که فهیمه خوب ننوشته؟!
چقدر با اخلاقی!
چقدر ادیبی!
چقدر فرهیختهای!
آفرین بر تو...
@KhabGard
منظور نویسنده از «م.ی.خ» مهدی یزدانیخرم، کارگزار سابق نشر چشمه و کارگزار کنونی نشر ثالث، است.
اینستاگرام فهیمه نظری
.
پرده اول:
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که م.ی.خ در اینستاگرام به من پیام داد و از گزارشی که کمی پیشتر درباره اصغر قاتل در پایگاه خبری انتخاب نوشته بودم تعریف و تمجید کرد، در ادامه پیشنهاد داد که جلسهای در نشر چشمه داشته باشیم درباره اینکه این گزارش را به صورت نانفیکشن یا همان ناداستان برای چشمه بنویسم.
قرار و مدارمان را به صورت شفاهی گذاشتیم و من به جستجوی منابع بیشتر در مورد اصغر رفتم و شروع به نوشتن کردم. سه چهار ماه بعد سه یا چهار پرده (فصل) از کتاب را برای جناب م.ی.خ فرستادم. کمی بعد ایشان گفتند جلسهای حضوری در چشمه داشته باشیم.
در آن جلسه ۵ دقیقه بیشتر حضور نیافتند و کل حرفشان این بود که "کار درنیامده بذار یک سوژه دیگر بهت بدهم" گفتم سوژه و سوژههای دیگری خودم دارم ولی منظور شما را از درنیامده متوجه نمیشوم. توضیح بیشتری نداد و گفت سوژه دیگرت را اگر نوشتهای برایم بفرست.
آن کتاب دیگرم درباره هما روستا بود که برایش ایمیل کردم اما تلویحا آن را هم رد کرد. (قبل از انعقاد کلام این یکی هم با اسم و رسم دیگری چاپ نشود صلوات)
پرده دوم:
جریان کتاب اصغر را برای مدیر محترم نشر لوح فکر مطرح کردم، و ایشان پس از خواندن همان سه چهار پردهای که پیشتر برای م.ی.خ فرستاده بودم، از چاپ کتاب استقبال کرد و نهایتا کتاب با عنوان "ابوالهول جنایات" در اردیبهشت ۴۰۲ روانه بازار نشر، و با استقبال خوبی هم مواجه شد به طوریکه ظرف چند ماه به چاپ دوم رسید.
پرده سوم: بهار ۴۰۳ جمعه عصری به ثالث رفته بودم، در خلال تورق کتابها چشمم به جناب مستطاب م.ی.خ افتاد، پس از سلام و علیک و احوالپرسی گفت "کتابت رو گرفتم خیلی خوب شده به چاپ دوم هم رسید آفرین. کار جدید چی داری؟" گفتم روی دو قاتل دیگر کار کردهام. گفت: "حتما یک روز هفته آینده در ثالث جلسه بگذاریم راجع بهش صحبت کنیم." یک کتاب هم به من هدیه داد و خداحافظی کردیم. بیرون آمدنی به خواهرم گفتم: "کتابم را بدهم که باز بگوید درنیامده!"
پرده چهارم:
دیروز ۲۸ تیر ۴۰۳ یکی از دوستان استوری ک.م مستدساز را برایم فرستاد. اول فکر کردم کتابم را معرفی کرده، اما وقتی باز کردم متوجه شدم فقط جلد و سوژه همان است اما نویسنده دیگری است! انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، هاج و واج ماندم که مگر داریم؟ مگر میشود؟ این دیگر چه بیاخلاقی است؟! مثل کسی که بچهاش را دزدیده باشند شدم اسپند روی آتش. لامصبا لاقل جلد را کپی نمیکردید!
امروز نویسنده آن کتاب پیام داده که "من از کتاب شما در کتابم استفاده کردم و به کتاب شما هم ارجاع دادم" در مورد جلد هم نوشته: "من درباره شباهت جلد به نشر گفتم اما توضیحشون این بود که خوب کتاب من ناداستانه و با اون برچسب قرمز روی چشم اصغر قاتل کانسپت جلد تغییر کرده"!
پرده پنجم:
و اما درد من؛ هم م.ی.خ و هم ک.م در معرفی این کتاب تازه هیچ اشارهای به «ابوالهول جنایات» نکردهاند. هر دو مثل اینکه کشف تازهای کرده باشند، با ذوقزدگی فراوان از اصغر نوشتهاند و کتابی که قرار است هفته بعد بیاید و غوغا کند!
نمیدانم این دو بزرگوار واحدی با عنوان روش تحقیق در دانشگاه پاس کردهاند یا نه اما یکی از ارکان اصلی روش تحقیق ادبیات تحقیق است ؛ادبیات تحقیق یعنی نگاهی به اینکه قبلا چه کاری راجع به این سوژهی وامانده شده است و اصلا آیا کاری شده یا نه. اگر شده، باید به آن اشاره کرد، چون آن فرد اول گل لگد نکرده، آن مفلوک دانه به دانه کتابخانهها و روزنامههای قدیمی را شخم زده...
باشد، اصلاً این کتاب تازه ناداستان و اصلا با ارجاع به کتاب من حتی با ارجاع به منابع کتاب من. جناب م.ی.خ، سوژه مگر قحطی بود؟ بله در یک سال ممکن است سه کتاب راجع به تختی و مشروطه و هزار سوژهی دیگر دربیاید ولی یک کاراکتر قاتل که یک سری منابع محدود دارد در فاصله یک سال؟!
برادر من، یکی قبلا این مسیر را با پای پیاده رفته؟ حالا همان مسیر را با کجاوه میپیمایی و برای خودت کف هم میزنی؟! بعد هم استدلال میکنی که فهیمه خوب ننوشته؟!
چقدر با اخلاقی!
چقدر ادیبی!
چقدر فرهیختهای!
آفرین بر تو...
@KhabGard
منظور نویسنده از «م.ی.خ» مهدی یزدانیخرم، کارگزار سابق نشر چشمه و کارگزار کنونی نشر ثالث، است.
اینستاگرام فهیمه نظری
.
انتشارات لوح فکر
ابوالهول جنایات - انتشارات لوح فکر
کتاب ابوالهول جنایات، گزارشی از نخستین قاتل زنجیرهای ایران نوشته فهیمه نظری توسط انتشارات لوح فکر چاپ و منتشر شد.
میز کتاب - ۲۹ تیر ۱۴۰۳
کافه فردا
🔈 در میز کتاب «کافه فردا»، رضا شکراللهی هر بار بخشی از یک کتاب مهم را برای شما میخواند و دربارهی آن صحبت میکند.
📣 این قسمت: «رمان موش» نوشتهی ایوان فلیپوف
📱 شناسه تماس با کافه فردا در تلگرام cafe_Farda@ 📱 کافه فردا
📣 این قسمت: «رمان موش» نوشتهی ایوان فلیپوف
📱 شناسه تماس با کافه فردا در تلگرام cafe_Farda@ 📱 کافه فردا
انجمن قلم آمریکا با انتشار متنی بهقلم #سپیده_رشنو با موضوع «ادبیات مبارزه» از نویسندگان سراسر جهان خواست دربارهی وضعیت او و نویسندگان دیگری که در ایران زندانیاند، سخن بگویند.
.
متن سپیده رشنو:
ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده میشود، گاهی ترانهای است که ویکتور خارا میخواند، گاهی کندهکاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی اینجا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.
در همین حکومتها که همیشه رسانهها و مطبوعات و کتابها را سانسور میکنند تا به دروغ چهرهای واقعی بدهند، این روزها روایتها سهم بسیاری در مبارزه دارند.
و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغهاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی شدن مبارزان را انکار میکند.
مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب میکند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دههها تلاش انسانها در مواجهه با استبداد و تمامیتخواهی.
روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. بهعنوان یک نویسنده هیچگاه فکر نکردهام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.
@KhabGard
📍ویدئوی امروز رشنو در اینستاگرامش:
«کاری نکردم که مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم و زندانی شوم اما دستوپای شر آنقدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است... مهمترین مسئله این است که این شر هر چهزودتر به پایان برسد. در این شر همهی ما مجرم هستیم، فقط بهنوبت محاکمه میشویم.»
📍گزارش ماجرا در وبسایت رادیوفردا
.
متن سپیده رشنو:
ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده میشود، گاهی ترانهای است که ویکتور خارا میخواند، گاهی کندهکاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی اینجا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.
در همین حکومتها که همیشه رسانهها و مطبوعات و کتابها را سانسور میکنند تا به دروغ چهرهای واقعی بدهند، این روزها روایتها سهم بسیاری در مبارزه دارند.
و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغهاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی شدن مبارزان را انکار میکند.
مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب میکند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دههها تلاش انسانها در مواجهه با استبداد و تمامیتخواهی.
روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. بهعنوان یک نویسنده هیچگاه فکر نکردهام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.
@KhabGard
📍ویدئوی امروز رشنو در اینستاگرامش:
«کاری نکردم که مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم و زندانی شوم اما دستوپای شر آنقدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است... مهمترین مسئله این است که این شر هر چهزودتر به پایان برسد. در این شر همهی ما مجرم هستیم، فقط بهنوبت محاکمه میشویم.»
📍گزارش ماجرا در وبسایت رادیوفردا
پاسترناک پس از نوشتن دکتر ژیواگو گفته بود برای سختترین عواقب آمادهام
آیزایا برلین برخی روشنفکران روسیهی عصر شوروی را از نزدیک میشناخت؛ از جمله، دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و رمان دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.
او جدا از خاطرات دیدارهایش با پاسترناک، دو یادداشت کوتاه دربارهی تنها رمان این بزرگترین شاعر قرن بیستم روسیه نوشته است؛ یکی متن کوتاهی است که در همان سال انتشار کتاب (۱۹۵۸)، به مناسبت انتخاب بهترین کتاب سال، منتشر شد، و دیگری یادداشتی که آن را سالها بعد، در ۱۹۹۵، نوشت و خاطرات جالب دیگری را به نوشتههای پیشین اضافه کرد.
@KhabGard
برگردان فارسی این دو متن را بهقلم مهرداد اصیل در خوابگرد بخوانید:
👇🏻
khabgard.com/8971
آیزایا برلین برخی روشنفکران روسیهی عصر شوروی را از نزدیک میشناخت؛ از جمله، دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و رمان دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.
او جدا از خاطرات دیدارهایش با پاسترناک، دو یادداشت کوتاه دربارهی تنها رمان این بزرگترین شاعر قرن بیستم روسیه نوشته است؛ یکی متن کوتاهی است که در همان سال انتشار کتاب (۱۹۵۸)، به مناسبت انتخاب بهترین کتاب سال، منتشر شد، و دیگری یادداشتی که آن را سالها بعد، در ۱۹۹۵، نوشت و خاطرات جالب دیگری را به نوشتههای پیشین اضافه کرد.
@KhabGard
برگردان فارسی این دو متن را بهقلم مهرداد اصیل در خوابگرد بخوانید:
👇🏻
khabgard.com/8971
خوابگرد
پاسترناک پس از نوشتن دکتر ژیواگو به آیزایا برلین گفته بود برای سختترین عواقب آمادهام
آیزایا برلین برخی روشنفکران شوروی را از نزدیک میشناخت؛ از جمله دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«فروختیمش»
ویدئوکلیپ جدید گروه «تندر»
قطعهی “We Sold It” پنجمین قطعه از آلبوم «یک بار دیگر» است؛ دومین آلبوم تندر که سال ١٣٩۴ منتشر شد.
اردوان انزابیپور (گیتار آکوستیک/آواز)
محمد برزیده (لید گیتار/همخوان)
امیرحسین حسنی (گیتار آکوستیک)
کاوه وزیری (گیتار باس/همخوان)
آیدین انزابیپور (درامز)
ویدئوکلیپ: رایکا ماه ایرانیان
@KhabGard
ویدئوکلیپ جدید گروه «تندر»
قطعهی “We Sold It” پنجمین قطعه از آلبوم «یک بار دیگر» است؛ دومین آلبوم تندر که سال ١٣٩۴ منتشر شد.
اردوان انزابیپور (گیتار آکوستیک/آواز)
محمد برزیده (لید گیتار/همخوان)
امیرحسین حسنی (گیتار آکوستیک)
کاوه وزیری (گیتار باس/همخوان)
آیدین انزابیپور (درامز)
ویدئوکلیپ: رایکا ماه ایرانیان
@KhabGard
کلاس آنلاین داستاننویسی
اگر در کانادا زندگی میکنید و علاقهمندید که در کلاس داستاننویسی یک معلم باتجربه شرکت کنید، کتابخانهی مهرگان یک دورهی هشتجلسهای آنلاین با معلمیِ #محمدحسن_شهسواری برگزار میکند.
جلسهی اول: نقش داستان در تاریخ فرهنگ
جلسهی دوم: داستان، پیرنگ، ساختار، سبک، فرم، مضمون و ژانر
جلسهی سوم: زاویهدید و تأثیر آن بر روایت
جلسهی چهارم: یازده کلیدواژهی پیرنگ
جلسهی پنجم: شخصیت و تغییر آن
جلسهی ششم: فضاسازی و جوانب آن
جلسهی هفتم: داستان عشق
جلسهی هشتم: گذر از زبان به زیبایی
@KhabGard
ایمیل برای برای دریافت اطلاعات بیشتر: accounts@iraniancorner.ca
کانال کتابخانهی مهرگان👇🏻
https://t.me/Mehregan_library/496
اگر در کانادا زندگی میکنید و علاقهمندید که در کلاس داستاننویسی یک معلم باتجربه شرکت کنید، کتابخانهی مهرگان یک دورهی هشتجلسهای آنلاین با معلمیِ #محمدحسن_شهسواری برگزار میکند.
جلسهی اول: نقش داستان در تاریخ فرهنگ
جلسهی دوم: داستان، پیرنگ، ساختار، سبک، فرم، مضمون و ژانر
جلسهی سوم: زاویهدید و تأثیر آن بر روایت
جلسهی چهارم: یازده کلیدواژهی پیرنگ
جلسهی پنجم: شخصیت و تغییر آن
جلسهی ششم: فضاسازی و جوانب آن
جلسهی هفتم: داستان عشق
جلسهی هشتم: گذر از زبان به زیبایی
@KhabGard
ایمیل برای برای دریافت اطلاعات بیشتر: accounts@iraniancorner.ca
کانال کتابخانهی مهرگان👇🏻
https://t.me/Mehregan_library/496
Telegram
کتابخانهی مهرگان مونترآل
کلاس داستاننویسی محمد حسن شهسواری در کانادا
محمد حسن شهسواری از نویسندگان شناخته شدهی معاصر است که هنوز پس از دو دهه ، آثار پرفروشی از او چون «پاگرد» و «شب ممکن» تجدید چاپ میشوند و مخاطب دارند. اما او نه فقط به خاطر رمانهایش، که به دلیل کارگاههای نویسندگی…
محمد حسن شهسواری از نویسندگان شناخته شدهی معاصر است که هنوز پس از دو دهه ، آثار پرفروشی از او چون «پاگرد» و «شب ممکن» تجدید چاپ میشوند و مخاطب دارند. اما او نه فقط به خاطر رمانهایش، که به دلیل کارگاههای نویسندگی…
Forwarded from Amir Pouria
دربارهی رویارویی ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، همهجور اظهارنظر و تحلیل خواندیم. غمنامههای وطندوستانه، گاه اشک و آهمان را برآورد. گاه نوشتههای خشمگین دیدیم دربارهی وضع زندگی در کشوری که ماندن در آن بیش از "ایراندوستی"، به "طاقت" نیاز دارد و در بهترین حالت، صبر تا رخ دادن تغییر بزرگی که هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هر روز و شبش را به فکر آن میگذراند.
اما گیر من به یک نکتهی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه میگوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاریهای داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه میکردند، مسعود سلطانیفر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكنهای اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همهی ما و شما خوب میدانیم دلیل این سوتیاش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری میبیند، بیاختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمیگردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزادهی مهاجرتکردهی کشفحجابکرده را ببریم" که حتی برندهی مبارزه با او را کیمیا صدا میزند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشهی ذهنی دارد.
گندهاش نمیکنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیهی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان میآورم که بنیانگذارشان بعد از این که با فشارهای بینالمللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمهای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"
@amiropouria
اما گیر من به یک نکتهی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه میگوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاریهای داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه میکردند، مسعود سلطانیفر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكنهای اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همهی ما و شما خوب میدانیم دلیل این سوتیاش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری میبیند، بیاختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمیگردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزادهی مهاجرتکردهی کشفحجابکرده را ببریم" که حتی برندهی مبارزه با او را کیمیا صدا میزند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشهی ذهنی دارد.
گندهاش نمیکنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیهی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان میآورم که بنیانگذارشان بعد از این که با فشارهای بینالمللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمهای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"
@amiropouria
چرا #عباس_صالحی دوباره برای وزارت ارشاد انتخاب شد؟
نخستین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی علی جنتی بود که وقتی به وزارت رسید، در انتقاد از «شیوهٔ» سانسور کتاب و نه خود سانسور گفت روال کار بهگونهای است که «اگر قرآن هم وحی الهی نبود، حتماً رد میشد».
او حتی برای اولین بار وجود چند «فهرست سیاه» از ناشران و مؤلفان و مترجمان در دولت احمدینژاد را هم تأیید کرد و تلاشهایی هم برای رفع توقیف برخی آثار و بهخصوص حمایت اجرایی از ناشران انجام داد، با این حال پس از سه سال مجبور به کنارهگیری شد.
پس از آن رضا صالحی امیری که سابقهٔ کار امنیتی داشت، جایگزین جنتی شد. یک سال بعد که روحانی دوباره رئیسجمهور شد، صالحی امیری نامهای به رئیس وقت صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربّنا»ی شجریان از تلویزیون شد.
یادآوری این نامه از این جهت مهم است که خامنهای نه تنها به آن واکنش منفی نشان داد که آن را نمونهای از «اختلال و تعطیل» وزارت ارشاد خواند و گفت:
«گاهی انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالاند، دچار تعطیلاند. اینهمه ما مسئلهٔ فرهنگی در کشور داریم... اما ناگهان اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهٔ اصلی؛ نامهنگاری میکنند... وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است.»
برای حل همین «اختلال» بود که نهایتاً روحانی به سراغ عباس صالحی رفت؛ کسی که خامنهای بعدها از او بهعنوان فردی «با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی» یاد کرد.
اگر مسئلهٔ «سانسور» کتاب بزرگترین معضل مؤلفان و مترجمان و ناشران از یک سو و مردم اهل مطالعه در سوی دیگر باشد، بزرگترین دستاورد وزارت ارشاد در پایان وزارت عباس صالحی سرعت و سامان بخشیدن به روند سانسور بود.
الف شین، نویسندهٔ سرشناس داخل کشور:
«در دولت احمدینژاد، هم سانسور شدیدتر شد و هم بلاتکلیفی مؤلفان و ناشران بیشتر. در دوران روحانی و بهطور خاص عباس صالحی هیچ بهبودی در مورد سانسور رخ نداد؛ تنها تغییر این بود که ادارهٔ کتاب موظف شد مؤلفان و ناشران معطل مجوز را از بلاتکلیفی درآورد و سریعتر اصلاحیههای سانسور را در اختیارشان بگذارد یا اعلام کند که اثرشان غیرقابل انتشار یا همان توقیف است.»
در مقابل، بودند ناشرانی که میزان نارضایتیشان از عملکرد صالحی در این حد نبود، اما رضایت نسبیشان هم بیشتر به برخی تصمیمات اجرایی مثل واسپاری امور نمایشگاه کتاب به صنف ناشران و شیوهٔ توزیع یارانهها برمیگشت.
همین ناشران حامی صالحی هم در عین حال تنها رضایتمندیشان در موضوع سانسور «کاهش زمان صدور مجوز کتاب» بود یا همان که یک مترجم و کارشناس نشر در ایران میگوید: «صالحی تلاش میکرد با ناشرها معاشرت کند و از طریق گفتوگو و برخی تصمیمات اجرایی فضای نشر را مثلاً آرام نگه دارد، وگرنه در دوران او تنها اتفاق در مورد ممیزی کتاب این بود که ناشرها و نویسندهها از بلاتکلیفی قبلی درآمدند و زودتر و منظمتر جواب نه یا اصلاحیه دریافت میکردند.»
نویسندهای که خودش از دههٔ ۷۰ خورشیدی با ادارهٔ کتاب وزارت ارشاد در دولتهای گوناگون سروکار داشته و دارد، در این باره اضافه میکند که اگر نویسندگان قبلاً برای گرفتن مجوز انتشار مجبور به خودسانسوری میشدند، حالا دیگر سالها است که از پیش امیدی به دریافت مجوز برای برخی آثارشان ندارند و اساساً از ارائه آن برای بررسی خودداری میکنند. این وضعیت نه تنها به روند آفرینش ادبی آسیب بسیار وارد کرده که انتشار آثار ارزشمند در حوزههای دیگر را هم متوقف و یا دچار اختلال کرده است.
صالحی به چهرهای «میانهرو در سیاست و خوشخلق در تعاملات» مشهور است که خامنهای «به او اعتماد دارد». در سوی دیگر، خود او زمانی اذعان کرده بود که یکی از معضلات وزارت ارشاد این است که «اختیارات محدود است ولی پاسخگویی تقریباً نامحدود».
نتیجه اینکه در دوران فعالیت قبلی او در وزارت ارشاد، دستکم در موضوع بررسی و سانسور کتاب، نه از محدودیت این اختیارات کم شد و نه تلاشی برای کاهش دخالت دیگر نهادهای حکومتی، ازجمله دفتر هبری و نهادهای امنیتی و مراجع حوزوی، در حوزهٔ کتاب انجام گرفت.
خامنهای هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ به صالحی گفته بود «تحتتأثیر برخی جوها نباید قرار گرفت. شما مأمور اسلام و جمهوری اسلامی هستید. رودربایستی نکنید. اگر کتابی به خواننده و مخاطبش زیان میرساند، باید جلویش را گرفت».
سال ۱۳۹۶، حسن روحانی عباس صالحیِ «معتمد خامنهای» را برای رفع «اختلال» در انقلابی بودن وزارت ارشاد معرفی کرد. حالا مسعود پزشکیان هم با معرفی صالحی خواسته است مطمئنترین راه را پیش بگیرد، تا «آقا خوشش بیاید».
@KhabGard
کاملِ این مقاله را در رادیوفردا بخوانید:👇🏻
نخستین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی علی جنتی بود که وقتی به وزارت رسید، در انتقاد از «شیوهٔ» سانسور کتاب و نه خود سانسور گفت روال کار بهگونهای است که «اگر قرآن هم وحی الهی نبود، حتماً رد میشد».
او حتی برای اولین بار وجود چند «فهرست سیاه» از ناشران و مؤلفان و مترجمان در دولت احمدینژاد را هم تأیید کرد و تلاشهایی هم برای رفع توقیف برخی آثار و بهخصوص حمایت اجرایی از ناشران انجام داد، با این حال پس از سه سال مجبور به کنارهگیری شد.
پس از آن رضا صالحی امیری که سابقهٔ کار امنیتی داشت، جایگزین جنتی شد. یک سال بعد که روحانی دوباره رئیسجمهور شد، صالحی امیری نامهای به رئیس وقت صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربّنا»ی شجریان از تلویزیون شد.
یادآوری این نامه از این جهت مهم است که خامنهای نه تنها به آن واکنش منفی نشان داد که آن را نمونهای از «اختلال و تعطیل» وزارت ارشاد خواند و گفت:
«گاهی انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالاند، دچار تعطیلاند. اینهمه ما مسئلهٔ فرهنگی در کشور داریم... اما ناگهان اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهٔ اصلی؛ نامهنگاری میکنند... وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است.»
برای حل همین «اختلال» بود که نهایتاً روحانی به سراغ عباس صالحی رفت؛ کسی که خامنهای بعدها از او بهعنوان فردی «با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی» یاد کرد.
اگر مسئلهٔ «سانسور» کتاب بزرگترین معضل مؤلفان و مترجمان و ناشران از یک سو و مردم اهل مطالعه در سوی دیگر باشد، بزرگترین دستاورد وزارت ارشاد در پایان وزارت عباس صالحی سرعت و سامان بخشیدن به روند سانسور بود.
الف شین، نویسندهٔ سرشناس داخل کشور:
«در دولت احمدینژاد، هم سانسور شدیدتر شد و هم بلاتکلیفی مؤلفان و ناشران بیشتر. در دوران روحانی و بهطور خاص عباس صالحی هیچ بهبودی در مورد سانسور رخ نداد؛ تنها تغییر این بود که ادارهٔ کتاب موظف شد مؤلفان و ناشران معطل مجوز را از بلاتکلیفی درآورد و سریعتر اصلاحیههای سانسور را در اختیارشان بگذارد یا اعلام کند که اثرشان غیرقابل انتشار یا همان توقیف است.»
در مقابل، بودند ناشرانی که میزان نارضایتیشان از عملکرد صالحی در این حد نبود، اما رضایت نسبیشان هم بیشتر به برخی تصمیمات اجرایی مثل واسپاری امور نمایشگاه کتاب به صنف ناشران و شیوهٔ توزیع یارانهها برمیگشت.
همین ناشران حامی صالحی هم در عین حال تنها رضایتمندیشان در موضوع سانسور «کاهش زمان صدور مجوز کتاب» بود یا همان که یک مترجم و کارشناس نشر در ایران میگوید: «صالحی تلاش میکرد با ناشرها معاشرت کند و از طریق گفتوگو و برخی تصمیمات اجرایی فضای نشر را مثلاً آرام نگه دارد، وگرنه در دوران او تنها اتفاق در مورد ممیزی کتاب این بود که ناشرها و نویسندهها از بلاتکلیفی قبلی درآمدند و زودتر و منظمتر جواب نه یا اصلاحیه دریافت میکردند.»
نویسندهای که خودش از دههٔ ۷۰ خورشیدی با ادارهٔ کتاب وزارت ارشاد در دولتهای گوناگون سروکار داشته و دارد، در این باره اضافه میکند که اگر نویسندگان قبلاً برای گرفتن مجوز انتشار مجبور به خودسانسوری میشدند، حالا دیگر سالها است که از پیش امیدی به دریافت مجوز برای برخی آثارشان ندارند و اساساً از ارائه آن برای بررسی خودداری میکنند. این وضعیت نه تنها به روند آفرینش ادبی آسیب بسیار وارد کرده که انتشار آثار ارزشمند در حوزههای دیگر را هم متوقف و یا دچار اختلال کرده است.
صالحی به چهرهای «میانهرو در سیاست و خوشخلق در تعاملات» مشهور است که خامنهای «به او اعتماد دارد». در سوی دیگر، خود او زمانی اذعان کرده بود که یکی از معضلات وزارت ارشاد این است که «اختیارات محدود است ولی پاسخگویی تقریباً نامحدود».
نتیجه اینکه در دوران فعالیت قبلی او در وزارت ارشاد، دستکم در موضوع بررسی و سانسور کتاب، نه از محدودیت این اختیارات کم شد و نه تلاشی برای کاهش دخالت دیگر نهادهای حکومتی، ازجمله دفتر هبری و نهادهای امنیتی و مراجع حوزوی، در حوزهٔ کتاب انجام گرفت.
خامنهای هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ به صالحی گفته بود «تحتتأثیر برخی جوها نباید قرار گرفت. شما مأمور اسلام و جمهوری اسلامی هستید. رودربایستی نکنید. اگر کتابی به خواننده و مخاطبش زیان میرساند، باید جلویش را گرفت».
سال ۱۳۹۶، حسن روحانی عباس صالحیِ «معتمد خامنهای» را برای رفع «اختلال» در انقلابی بودن وزارت ارشاد معرفی کرد. حالا مسعود پزشکیان هم با معرفی صالحی خواسته است مطمئنترین راه را پیش بگیرد، تا «آقا خوشش بیاید».
@KhabGard
کاملِ این مقاله را در رادیوفردا بخوانید:👇🏻
رادیو فردا
چرا عباس صالحی دوباره برای وزارت ارشاد انتخاب شد؟
عباس صالحی تنها کسی است که در دو دولت متناوب بهعنوان وزیر ارشاد به مجلس معرفی میشود؛ وزارتخانهای که رهبر جمهوری اسلامی همواره بهطور خاص به آن نظر داشته است.
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی خامنهای، ۸ اردیبهشت ۶۸:
در رژیم گذشته قوه مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس هر چی دل قدرت مطلقه میخواست همون رو عمل میکرد.
چیزی نبود که بتواند در مقابل استبداد و دیکتاتوری مقاومت کند.
قوه مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر خبیث بود.
hafezeh_tarikhi
📡 @VahidOnline
در رژیم گذشته قوه مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس هر چی دل قدرت مطلقه میخواست همون رو عمل میکرد.
چیزی نبود که بتواند در مقابل استبداد و دیکتاتوری مقاومت کند.
قوه مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر خبیث بود.
hafezeh_tarikhi
📡 @VahidOnline
Forwarded from RadioFarda
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸از جنبش «#زن_زندگی_آزادی» بهعنوان گستردهترین و عمیقترین اعتراضات مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی یاد میشود؛ اعتراضاتی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با جان باختن #مهسا_امینی در بازداشت گشت ارشاد جرقه خورد و شعلههای آن طی چندین ماه سراسر کشور را درنوردید و بهشدت هم سرکوب شد.
🔸شاهدان عینی تصاویر بسیاری از این اعتراضات ثبت و ضبط کردند که بسیاری از آنها لحظههایی ماندگار را در قاب نشانده بود.
🔸در این ویدئو شماری از این لحظهها و قابهای ماندگار را میبینید، با این توضیح که این تنها گزیدهای از آن لحظههاست و جای بسیاری از تصاویر در این ویدئو خالی است.
@RadioFarda
🔸شاهدان عینی تصاویر بسیاری از این اعتراضات ثبت و ضبط کردند که بسیاری از آنها لحظههایی ماندگار را در قاب نشانده بود.
🔸در این ویدئو شماری از این لحظهها و قابهای ماندگار را میبینید، با این توضیح که این تنها گزیدهای از آن لحظههاست و جای بسیاری از تصاویر در این ویدئو خالی است.
@RadioFarda
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بیرق گیسوان»
گروه ژوان
موسیقی و شعر از رهام سبحانی
خواننده: آرزو بنیپور
ساناز ستّارزاده: تار، بهناز بهنامنیا: عود، پویا لقایی: رباب، یاسمن کوزهگر: ویلنسل، همایون پشتدار: کمانچه، کمانچهآلتو، سهیل حُسنوی: سنتور و رهام سبحانی: تار، تارباس
#هنر_اعتراضی
#زن_زندگی_آزادی
@KhabGard
گروه ژوان
موسیقی و شعر از رهام سبحانی
خواننده: آرزو بنیپور
ساناز ستّارزاده: تار، بهناز بهنامنیا: عود، پویا لقایی: رباب، یاسمن کوزهگر: ویلنسل، همایون پشتدار: کمانچه، کمانچهآلتو، سهیل حُسنوی: سنتور و رهام سبحانی: تار، تارباس
#هنر_اعتراضی
#زن_زندگی_آزادی
@KhabGard
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای نخستین بار داستان کودکسربازان ایرانی جنگ ایران و عراق با استفاده از تصاویر دیدهنشده و گفتوگو با چند کودکسرباز
فیلم مستند «کودکسرباز؛ روایتی ناشنیده از کودکسربازان جنگ ایران و عراق» را #پگاه_آهنگرانی، برای بیبیسی فارسی ساخته و من هم خردهحرفهایی از خروار زخمهایی در آن گفتهام که شاید نشنیده باشید.
موضوع این مستند بسیار آزاردهنده است. بسیاری از کودکانی که در این فیلم دیده میشوند، در جریان جنگ کشته شدهاند. این مستند همچنین حاوی تصاویری از جراحات شدید، اعضای قطعشدهی بدن، تصاویر جنگ، افرادی که جان خود را از دست دادهاند و دیگر صحنههای دلخراش است.
همینطور، داستانهای شخصی افرادی که در این فیلم با آنها مصاحبه شده، ازجمله خودم، ممکن است بسیار متأثرکننده باشد.
این مستند شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۲۱ به وقت تهران از بیبیسی پخش میشود و در وبسایت و یوتیوب بیبیسی فارسی هم در دسترس خواهد بود.
تکرار فیلم به وقت تهران:
یکشنبه اول مهر ۲۳:۳۰
پنج مهر ۲ صبح و ۹ شب
شش مهر ۶ صبح و ۲۳:۳۰
@KhabGard
فیلم مستند «کودکسرباز؛ روایتی ناشنیده از کودکسربازان جنگ ایران و عراق» را #پگاه_آهنگرانی، برای بیبیسی فارسی ساخته و من هم خردهحرفهایی از خروار زخمهایی در آن گفتهام که شاید نشنیده باشید.
موضوع این مستند بسیار آزاردهنده است. بسیاری از کودکانی که در این فیلم دیده میشوند، در جریان جنگ کشته شدهاند. این مستند همچنین حاوی تصاویری از جراحات شدید، اعضای قطعشدهی بدن، تصاویر جنگ، افرادی که جان خود را از دست دادهاند و دیگر صحنههای دلخراش است.
همینطور، داستانهای شخصی افرادی که در این فیلم با آنها مصاحبه شده، ازجمله خودم، ممکن است بسیار متأثرکننده باشد.
این مستند شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۲۱ به وقت تهران از بیبیسی پخش میشود و در وبسایت و یوتیوب بیبیسی فارسی هم در دسترس خواهد بود.
تکرار فیلم به وقت تهران:
یکشنبه اول مهر ۲۳:۳۰
پنج مهر ۲ صبح و ۹ شب
شش مهر ۶ صبح و ۲۳:۳۰
@KhabGard
Khabgard | خوابگرد
برای نخستین بار داستان کودکسربازان ایرانی جنگ ایران و عراق با استفاده از تصاویر دیدهنشده و گفتوگو با چند کودکسرباز فیلم مستند «کودکسرباز؛ روایتی ناشنیده از کودکسربازان جنگ ایران و عراق» را #پگاه_آهنگرانی، برای بیبیسی فارسی ساخته و من هم خردهحرفهایی…
.
نسخهی کامل مستند «کودکسرباز؛ روایتی ناشنیده از کودکسربازان ایرانی جنگ ایران و عراق» ساختهی #پگاه_آهنگرانی:
👇🏻
https://youtu.be/iGjXHp5zIBQ
این هم لینک «گفتوگوی ویژه»ی فرناز قاضیزاده از بیبیسی فارسی با من دربارهی موضوع این مستند:
👇🏻
https://youtu.be/ej64WXN7Q8c
@KhabGard
نسخهی کامل مستند «کودکسرباز؛ روایتی ناشنیده از کودکسربازان ایرانی جنگ ایران و عراق» ساختهی #پگاه_آهنگرانی:
👇🏻
https://youtu.be/iGjXHp5zIBQ
این هم لینک «گفتوگوی ویژه»ی فرناز قاضیزاده از بیبیسی فارسی با من دربارهی موضوع این مستند:
👇🏻
https://youtu.be/ej64WXN7Q8c
@KhabGard
Forwarded from کُرُن موزیک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از سخنرانی بهرام بیضایی در شبهای شعر گوته
- درست موقعی که به ما حمله شد اولین پادشاه یا اولین امیر
اونو برداشت و در رفت!
کانال موسیقی سنتی "کرن موزیک" @koronmusic 🎶
- درست موقعی که به ما حمله شد اولین پادشاه یا اولین امیر
اونو برداشت و در رفت!
کانال موسیقی سنتی "کرن موزیک" @koronmusic 🎶
🔪جناییخوانی با لاله زارع✏️
لاله زارع، که هم نویسندهی سرشناس رمانهای جنایی است و هم سالهای مدید سابقهی روزنامهنگاری در زمینهی پروندههای جنایی داره، مدتیه یک کانال یوتیوبی راه انداخته با عنوان «جناییخوانی با لاله زارع» در این لینک:
youtube.com/@jenaeikhani
کانال یوتیوبی با موضوع جنایی کم نیست؛ اونایی که به زبان فارسیاند ولی موضوع پروندههاشون غیرایرانیه و اونایی که موضوعاتشون هم ایرانیه ولی بیشتر بهشکل گزارش ساخته میشن.
لاله زارع اما در کانالش پروندههای ایرانی رو، با استفاده از بایگانی مفصل خودش و اغلب هم با موضوع قاتلان زنجیرهای، بهشکل تحلیلی روایت میکنه.
اگه علاقهمند این موضوع هستین، خصوصاً اهل ادبیات و سینمای این ژانر، بعید میدونم مشتری کانالش نشین.
@KhabGard
خودش کانالش رو اینجوری معرفی کرده:
«اینجا قراره از داستانهای جناییِ واقعی بگم؛ داستانهایی دربارهی آدمهایی که هیچوقت فکرش رو هم نمیکردن جنایت کنن. فکر میکنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو میشناسی و کمتر از قبل آدمها رو قضاوت میکنی.»
youtube.com/@jenaeikhani
لاله زارع، که هم نویسندهی سرشناس رمانهای جنایی است و هم سالهای مدید سابقهی روزنامهنگاری در زمینهی پروندههای جنایی داره، مدتیه یک کانال یوتیوبی راه انداخته با عنوان «جناییخوانی با لاله زارع» در این لینک:
youtube.com/@jenaeikhani
کانال یوتیوبی با موضوع جنایی کم نیست؛ اونایی که به زبان فارسیاند ولی موضوع پروندههاشون غیرایرانیه و اونایی که موضوعاتشون هم ایرانیه ولی بیشتر بهشکل گزارش ساخته میشن.
لاله زارع اما در کانالش پروندههای ایرانی رو، با استفاده از بایگانی مفصل خودش و اغلب هم با موضوع قاتلان زنجیرهای، بهشکل تحلیلی روایت میکنه.
اگه علاقهمند این موضوع هستین، خصوصاً اهل ادبیات و سینمای این ژانر، بعید میدونم مشتری کانالش نشین.
@KhabGard
خودش کانالش رو اینجوری معرفی کرده:
«اینجا قراره از داستانهای جناییِ واقعی بگم؛ داستانهایی دربارهی آدمهایی که هیچوقت فکرش رو هم نمیکردن جنایت کنن. فکر میکنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو میشناسی و کمتر از قبل آدمها رو قضاوت میکنی.»
youtube.com/@jenaeikhani
YouTube
جنایی خوانی با لاله زارع
اینجا قراره از داستانهای جنایی واقعی بگم. داستانهایی درباره آدمهایی که هیچوقت فکرش هم نمیکردن جنایت کنند.
فکر میکنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو میشناسی و کمتر از قبل آدمها رو قضاوت میکنی.
فکر میکنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو میشناسی و کمتر از قبل آدمها رو قضاوت میکنی.
Forwarded from کتابِ سورن (Soren Book)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ایرانشهر #تمدن_ایران #تورج_دریایی
کتاب "ایرانشهر"
انتشارات ققنوس
معرفی کتاب با فرشید قربانپور
@sorenbooks
کتاب "ایرانشهر"
انتشارات ققنوس
معرفی کتاب با فرشید قربانپور
@sorenbooks