Forwarded from میراث خطی شیعه
#دستخط ملاصدرا
آلبومی از دستخط باقیمانده از نسخههای خطی
دستخط شیخ طوسی| دستخط سید بن طاووس| دستخط علامه حلی| دستخط خواجه نصیر الدین طوسی| دستخط میرداماد| دستخط شیخ بهایی| دستخط سید احمد علوی| دستخط شیخ حر عاملی| دستخط علامه وحید بهبهانی| دستخط سیدهاشم بحرانی| دستخط علم الهدی فرزند فیض کاشانی| دستخط محقق کرکی| دستخط شیخ لطف الله میسی| دستخط کرکی، حسن بن علی| دستخط میرزا عبدالله افندی| دستخط آقا بزرگ طهرانی| دستخط صاحب عوالم (عبدالله بحرانی)| دستخط محمدتقی مجلسی| دستخط شیخ یوسف بحرانی| دستخط صاحب معالم| دستخط سید نعمت الله جزایری| دستخط پدر شیخ بهایی| دستخط محمدامین استرآبادی| دستخط علامه مجلسی|
@nosakh_shii
آلبومی از دستخط باقیمانده از نسخههای خطی
دستخط شیخ طوسی| دستخط سید بن طاووس| دستخط علامه حلی| دستخط خواجه نصیر الدین طوسی| دستخط میرداماد| دستخط شیخ بهایی| دستخط سید احمد علوی| دستخط شیخ حر عاملی| دستخط علامه وحید بهبهانی| دستخط سیدهاشم بحرانی| دستخط علم الهدی فرزند فیض کاشانی| دستخط محقق کرکی| دستخط شیخ لطف الله میسی| دستخط کرکی، حسن بن علی| دستخط میرزا عبدالله افندی| دستخط آقا بزرگ طهرانی| دستخط صاحب عوالم (عبدالله بحرانی)| دستخط محمدتقی مجلسی| دستخط شیخ یوسف بحرانی| دستخط صاحب معالم| دستخط سید نعمت الله جزایری| دستخط پدر شیخ بهایی| دستخط محمدامین استرآبادی| دستخط علامه مجلسی|
@nosakh_shii
|بررسیهای کلامی|
Photo
دکتر نصرالله حکمت:
هرکس ابن سینا و فارابی را نشناسد بویی از فلسفه نبرده، و حتی هگل و کانت را نخواهد فهمید!
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
✍ پینوشت:
با تشکر از استاد حکمت، درباره این گفتار سؤالی به ذهن میرسد:
استاد در سخنرانیهای خود بارها اشاره کردهاند عده زیادی از کسانی که فلسفه اسلامی درس میدهند ابنسینا و فارابی را درست فهم نکردهاند.
▪️اکنون اگر فهم فلسفه هگل و کانت مستلزم فهم فلسفه ابنسینا و فارابی باشد:
آیا هگل و کانت، فلسفه ابنسینا و فارابی را فهم کرده و سپس مطالب خود را بیان کردهاند؟
اگر اینچنین است، که این نیاز به اثبات دارد که چگونه درحالیکه بسیاری از اساتید فلسفه اسلامی، ابنسینا و فارابی را فهم نکردهاند هگل و کانت فلسفه آن دو را عمیقا دریافتهاند!
▪️و اگر مدعی این نیستیم که هگل و کانت، فلسفه فارابی و ابنسینا را فهمیدهاند و چه بسا اصلا کاری با آن نداشتند، پس این لازمه از کجا بدست میآید که بگوییم فهم فلسفه هگل وکانت در گرو فهم فلسفه ابنسینا و فارابی است؟
▪️حالت سوم هم این است که بگوییم: هگل و کانت سخنان خود را نفهمیدهاند و ما با فهم فلسفه ابنسینا فلسفه هگل و کانت را _که خودشان نفهمیده بودند_ خواهیم فهمید.
پیشتر نیز یکی از اساتید فلسفه بیان کرده بود: فهم عمیق خطبههای توحیدی نهج البلاغه و دیگر منظومههای روایی متوقف بر فهم فلسفه و عرفان و مخصوصا ابنعربی است!
جالب است که در اینصورت باید معتقد باشند توحید حقیقی تا قرن هفتم که زمان ظهور ابنعربی بود فهم نشد!
و اصلا چرا اهل بیت علیهم السلام مطالبی را بیان کردند که فهم آن متوقف بر ارائه مبانی توسط فیلسوفانی بود که حتی عمدتا شیعه هم نبودند، و چه بسا بعضا میانهای با دین هم نداشتند؟!
https://t.me/kalam_shia/593
هرکس ابن سینا و فارابی را نشناسد بویی از فلسفه نبرده، و حتی هگل و کانت را نخواهد فهمید!
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
✍ پینوشت:
با تشکر از استاد حکمت، درباره این گفتار سؤالی به ذهن میرسد:
استاد در سخنرانیهای خود بارها اشاره کردهاند عده زیادی از کسانی که فلسفه اسلامی درس میدهند ابنسینا و فارابی را درست فهم نکردهاند.
▪️اکنون اگر فهم فلسفه هگل و کانت مستلزم فهم فلسفه ابنسینا و فارابی باشد:
آیا هگل و کانت، فلسفه ابنسینا و فارابی را فهم کرده و سپس مطالب خود را بیان کردهاند؟
اگر اینچنین است، که این نیاز به اثبات دارد که چگونه درحالیکه بسیاری از اساتید فلسفه اسلامی، ابنسینا و فارابی را فهم نکردهاند هگل و کانت فلسفه آن دو را عمیقا دریافتهاند!
▪️و اگر مدعی این نیستیم که هگل و کانت، فلسفه فارابی و ابنسینا را فهمیدهاند و چه بسا اصلا کاری با آن نداشتند، پس این لازمه از کجا بدست میآید که بگوییم فهم فلسفه هگل وکانت در گرو فهم فلسفه ابنسینا و فارابی است؟
▪️حالت سوم هم این است که بگوییم: هگل و کانت سخنان خود را نفهمیدهاند و ما با فهم فلسفه ابنسینا فلسفه هگل و کانت را _که خودشان نفهمیده بودند_ خواهیم فهمید.
پیشتر نیز یکی از اساتید فلسفه بیان کرده بود: فهم عمیق خطبههای توحیدی نهج البلاغه و دیگر منظومههای روایی متوقف بر فهم فلسفه و عرفان و مخصوصا ابنعربی است!
جالب است که در اینصورت باید معتقد باشند توحید حقیقی تا قرن هفتم که زمان ظهور ابنعربی بود فهم نشد!
و اصلا چرا اهل بیت علیهم السلام مطالبی را بیان کردند که فهم آن متوقف بر ارائه مبانی توسط فیلسوفانی بود که حتی عمدتا شیعه هم نبودند، و چه بسا بعضا میانهای با دین هم نداشتند؟!
https://t.me/kalam_shia/593
|بررسیهای کلامی|
Photo
استثنا بودن هانری کربن از سایر مستشرقین، و تمجید از او در مقابل بیاعتقادی و بیاعتمادی به سایر مستشرقین
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
شیخ هادی طهرانی: اتباع شیخ احمد احسایی طریقه و مزخرفات خود را از امثال ابن عربی و اتباع او اخذ نمودهاند، هر چند که جهت گول زدن عوام بسیار بر ایشان طعن میزنند و عداوت با ایشان نشان میدهند. رساله پاسخ به دو پرسش، کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه ۴۲۶۵/۴، ص۳۵۸…
عرفان پدیدهای خاص یک دین نیست، نوعی دین جهانی است
ابنعربی و شیخ احمد احسایی را نمیتوان از هم جدا ساخت
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
پست مرتبط:
https://t.me/kalam_shia/357
ابنعربی و شیخ احمد احسایی را نمیتوان از هم جدا ساخت
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
پست مرتبط:
https://t.me/kalam_shia/357
|بررسیهای کلامی|
ملاصدرا بیجهت بزرگ شده است ملاصدرا و معضل انتحال #انتحال_ملاصدرا #قوامصفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی @kalam_shia
حمله سید جلال آشتیانی به ابوالحسن جلوه و آقا ضیاءالدین دُرّی، به دلیل مخالفت با ملاصدرا
عِرضِ خود بردهاند و از حد خود تجاوز نمودهاند و نفهمیده به جهل خود اعتراف کردهاند!
جلوه نه تنها از فهم حکمت متعالیه عاجز بود بلکه حواشی او بر شفا هم بسیار سطحی و کم عمق است! مناقشات او با ملاصدرا در حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، و نیز وحدت وجود دلیل بر کم عمقیِ او در مشکلات فلسفی است.
سیدجلال آشتیانی:
«یکی از کسانی که در صدد قدح بر مبانی ملاصدرا برآمد، حکیم عصر قاجاریه آقا میرزا ابوالحسن جلوه (م ۱۳۱۲ق) شاگرد آقا میرزا حسن چینی و آقا میرزا حسن نوری _فرزند و تلمیذ آخوند ملاعلی نوری_ بود که گاهی در مجلس به خیالِ خود، مواضع سرقتِ صدرالمتألهین را نشان میداد.
در عصر ما مرحوم آقا ضیاء الدین دری، رسالهای مختصر در این باب نوشت و یکی دونفر از فضلای معاصر هم گاهی جسته و گریخته در این باب به قول طلاب علوم دینی _کثرهم الله تعالی وایّدهم_ اظهار لحیه نمودهاند و عِرضِ خود بردهاند و از حد خود تجاوز نمودهاند و نفهمیده به جهل خود اعتراف کردهاند.
مرحوم جلوه در طبیعیات شفا به طور سطحی و به اصطلاحِ طلاب به نحو (کان، یکون) و در علوم ریاضی، آن هم ریاضیات معمول در مدارس قدیم در سالهای حدود نود یا هشتاد سال قبل، مدرس رسمی بود. الهیات شفا را هم تدریس مینمود و رشته تخصصی او همینها بود که ذکر شد. حواشی که از او در این قسمتها در دست است، بسیار سطحی و کم عمق است و اگر به همه شفا حاشیه مینوشت، حواشی او در ردیف سطحیترین تعلیقات به شمار میرفت و فقط از تتبع او میشد بهره برد.
آن مرحوم به جای حل مشکلات کتب فلسفی، دنبال نسخ میگشت و اغلب اوقات (بنا به نقل اساتید بزرگ ما) مجلس درس را با تطبیق نسخ و (إن قلت و قلت) برگزار مینمود.
در فهم مشکلات مباحث عرفانی و حکمت ذوقی و حکمت متعالیه سبک ملا صدرا بسیار عاجز بود، با اینکه تدریس الهیات به روش اهل ذوق و تحقیق در کتب عرفانی مثل تمهید القواعد و شرح فصوص و مصباح الأنس فن او نبود، این قبیل از کتب را هم تدریس مینمود».
سیدجلال آشتیانی، سه رساله فلسفی، ص۲۳-۲۲
«مرحوم آقا میرزا ابوالحسن بر مبانی و ادله ملاصدرا در حرکت جوهر و اتحاد عاقل و معقول، و نیز مبحث وحدت وجود اشکالاتی دارد که حاکی از عدم تسلط او به افکار ملاصدرا و دلیل بر کم عمقیِ او در مشکلات فلسفه است».
سیدجلال آشتیانی، سه رساله فلسفی، ص۲۴
#انتحال_ملاصدرا
مطلب مرتبط:
https://t.me/kalam_shia/441
عِرضِ خود بردهاند و از حد خود تجاوز نمودهاند و نفهمیده به جهل خود اعتراف کردهاند!
جلوه نه تنها از فهم حکمت متعالیه عاجز بود بلکه حواشی او بر شفا هم بسیار سطحی و کم عمق است! مناقشات او با ملاصدرا در حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، و نیز وحدت وجود دلیل بر کم عمقیِ او در مشکلات فلسفی است.
سیدجلال آشتیانی:
«یکی از کسانی که در صدد قدح بر مبانی ملاصدرا برآمد، حکیم عصر قاجاریه آقا میرزا ابوالحسن جلوه (م ۱۳۱۲ق) شاگرد آقا میرزا حسن چینی و آقا میرزا حسن نوری _فرزند و تلمیذ آخوند ملاعلی نوری_ بود که گاهی در مجلس به خیالِ خود، مواضع سرقتِ صدرالمتألهین را نشان میداد.
در عصر ما مرحوم آقا ضیاء الدین دری، رسالهای مختصر در این باب نوشت و یکی دونفر از فضلای معاصر هم گاهی جسته و گریخته در این باب به قول طلاب علوم دینی _کثرهم الله تعالی وایّدهم_ اظهار لحیه نمودهاند و عِرضِ خود بردهاند و از حد خود تجاوز نمودهاند و نفهمیده به جهل خود اعتراف کردهاند.
مرحوم جلوه در طبیعیات شفا به طور سطحی و به اصطلاحِ طلاب به نحو (کان، یکون) و در علوم ریاضی، آن هم ریاضیات معمول در مدارس قدیم در سالهای حدود نود یا هشتاد سال قبل، مدرس رسمی بود. الهیات شفا را هم تدریس مینمود و رشته تخصصی او همینها بود که ذکر شد. حواشی که از او در این قسمتها در دست است، بسیار سطحی و کم عمق است و اگر به همه شفا حاشیه مینوشت، حواشی او در ردیف سطحیترین تعلیقات به شمار میرفت و فقط از تتبع او میشد بهره برد.
آن مرحوم به جای حل مشکلات کتب فلسفی، دنبال نسخ میگشت و اغلب اوقات (بنا به نقل اساتید بزرگ ما) مجلس درس را با تطبیق نسخ و (إن قلت و قلت) برگزار مینمود.
در فهم مشکلات مباحث عرفانی و حکمت ذوقی و حکمت متعالیه سبک ملا صدرا بسیار عاجز بود، با اینکه تدریس الهیات به روش اهل ذوق و تحقیق در کتب عرفانی مثل تمهید القواعد و شرح فصوص و مصباح الأنس فن او نبود، این قبیل از کتب را هم تدریس مینمود».
سیدجلال آشتیانی، سه رساله فلسفی، ص۲۳-۲۲
«مرحوم آقا میرزا ابوالحسن بر مبانی و ادله ملاصدرا در حرکت جوهر و اتحاد عاقل و معقول، و نیز مبحث وحدت وجود اشکالاتی دارد که حاکی از عدم تسلط او به افکار ملاصدرا و دلیل بر کم عمقیِ او در مشکلات فلسفه است».
سیدجلال آشتیانی، سه رساله فلسفی، ص۲۴
#انتحال_ملاصدرا
مطلب مرتبط:
https://t.me/kalam_shia/441
|بررسیهای کلامی|
Photo
آقا حسین خوانساری چنین مطلبی ندارد!
رضا پورجوادی:
آقا حسین خوانساری، شیخ الاسلام اصفهان در دوره شاه سلیمان صفوی، معتقد بود هیچ دلیل عقلی برای یگانگی خدا وجود ندارد.
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
اگر مراد مطلب موجود در حاشیه شفا، ذیل شبهه ابنکمونه است، در آنجا پس از نقل ادله فلاسفه در وحدت واجب الوجود، در مقام مستشکل ایراداتی را بر تبیین فلاسفه و از جمله ملاصدرا وارد میکند و سپس بیان میکند که:
«و اذ عرفت هذا فنقول أنّ هذه الایرادات یندفع بتمهید مقدمتین:» آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۸۳
یعنی صریحا بیان میکند که ایرادات و اشکالات به محال بودن تعدد خدایان وارد نیست و خدا واحد است؛ اما نه با تبیینی که فلاسفه کردهاند بلکه با دو مقدمهای که خود او ذکر میکند.
و بعد از ذکر ادله خود بر وحدت و یگانگی خدا مینویسد:
«وبعد تمهید هاتین المقدمتین دفع الایرادات بالتمام علی طرف التمام، اذا ملّخص الکلام حینئذ بعد التطویلات والزوائد أنّ هذا المعني الواحد الحقيقي للماهية سواء کان معني جنسیاً أو نوعیاً تعیّنه إمّا بذاته فیلزم انحصاره في فرد وهو ظاهرا و إمّا بغیره فیلزم حینئذ محذوران:» آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۸۴
تصریح میکند که انحصار خداوند _که واحد حقیقی است_ در یک فرد ظاهر و واضح است و اگر غیر از این را قائل باشیم دو محذور پیش میآید.
لذا معلوم نیست این نسبت را چگونه به ایشان دادهاند!
در انتها نیز بیان میکند که اصلا برای اثبات یگانگی خداوند و محال بودن تعدد خدایان دلایل نقلی کفایت میکند؛ و اشاره میکند که توحید و یگانگی خداوند از ضروریات دین است که دلایلی عقلیهای که در قرآن و روایات آمده بر آن دلالت دارد؛ از جمله آیه: لوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا. و در انتها میگوید اگر برهان بودن قبیل این آیات را هم نپذیرید، باز هم در اقناع نفس بهتر از ادله فلاسفه میباشد، و امر [محال بودن تعدد خدایان] واضح است، ولو کره المشرکون. آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۹۶
▪️لازم به ذکر است، نگارنده به همراه زابینه اشمیتکه در کتاب «فیلسوف یهودی بغداد»، پاورقی ص۶۷ نیز همین ادعا را درباره آقا حسین خوانساری تکرار کرده بودند.
@kalam_shia
رضا پورجوادی:
آقا حسین خوانساری، شیخ الاسلام اصفهان در دوره شاه سلیمان صفوی، معتقد بود هیچ دلیل عقلی برای یگانگی خدا وجود ندارد.
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
اگر مراد مطلب موجود در حاشیه شفا، ذیل شبهه ابنکمونه است، در آنجا پس از نقل ادله فلاسفه در وحدت واجب الوجود، در مقام مستشکل ایراداتی را بر تبیین فلاسفه و از جمله ملاصدرا وارد میکند و سپس بیان میکند که:
«و اذ عرفت هذا فنقول أنّ هذه الایرادات یندفع بتمهید مقدمتین:» آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۸۳
یعنی صریحا بیان میکند که ایرادات و اشکالات به محال بودن تعدد خدایان وارد نیست و خدا واحد است؛ اما نه با تبیینی که فلاسفه کردهاند بلکه با دو مقدمهای که خود او ذکر میکند.
و بعد از ذکر ادله خود بر وحدت و یگانگی خدا مینویسد:
«وبعد تمهید هاتین المقدمتین دفع الایرادات بالتمام علی طرف التمام، اذا ملّخص الکلام حینئذ بعد التطویلات والزوائد أنّ هذا المعني الواحد الحقيقي للماهية سواء کان معني جنسیاً أو نوعیاً تعیّنه إمّا بذاته فیلزم انحصاره في فرد وهو ظاهرا و إمّا بغیره فیلزم حینئذ محذوران:» آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۸۴
تصریح میکند که انحصار خداوند _که واحد حقیقی است_ در یک فرد ظاهر و واضح است و اگر غیر از این را قائل باشیم دو محذور پیش میآید.
لذا معلوم نیست این نسبت را چگونه به ایشان دادهاند!
در انتها نیز بیان میکند که اصلا برای اثبات یگانگی خداوند و محال بودن تعدد خدایان دلایل نقلی کفایت میکند؛ و اشاره میکند که توحید و یگانگی خداوند از ضروریات دین است که دلایلی عقلیهای که در قرآن و روایات آمده بر آن دلالت دارد؛ از جمله آیه: لوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا. و در انتها میگوید اگر برهان بودن قبیل این آیات را هم نپذیرید، باز هم در اقناع نفس بهتر از ادله فلاسفه میباشد، و امر [محال بودن تعدد خدایان] واضح است، ولو کره المشرکون. آقا حسین خوانساری، الحاشیة علی الشفاء، ص۲۹۶
▪️لازم به ذکر است، نگارنده به همراه زابینه اشمیتکه در کتاب «فیلسوف یهودی بغداد»، پاورقی ص۶۷ نیز همین ادعا را درباره آقا حسین خوانساری تکرار کرده بودند.
@kalam_shia
شرح هداية الحکمة =شرح هداية الاثيرية
ملاصدرا
نسخه اصلی به خط مؤلف
کتابخانه دانشگاه تهران، شماره ۲۵۴
=نسخه عکسی مرکز احیاء به شماره ۲۴۱۸
نمونه دیگری از #دستخط ملاصدرا:
https://t.me/nosakh_shii/2913
ملاصدرا
نسخه اصلی به خط مؤلف
کتابخانه دانشگاه تهران، شماره ۲۵۴
=نسخه عکسی مرکز احیاء به شماره ۲۴۱۸
نمونه دیگری از #دستخط ملاصدرا:
https://t.me/nosakh_shii/2913
استنساخی از شرح هداية الحکمة ملاصدرا توسط شاگردش محمد مؤمن بن عبدالعلي در تاریخ شعبان ۱۰۳۵ق
کتابخانه مرکز احیاء، نسخه شماره ۱۳۳۷
بعد از نسخه دستخط ملاصدرا، ظاهرا قدیمیترین نسخه موجود میباشد.
استنساخی هم به کتابت شاگرد دیگر ملاصدرا به نام عبدالرزاق بن محمود یوسف رضوی، در قم به تاریخ: ۱۰۴۶ق انجام شده که در کتابخانه دانشگاه تهران، شماره نسخه۲۵۹ موجود است.
نام این دو نفر را میتوان ذیل شاگردان ملاصدرا، در کتابِ محمد خامنهای، سیر حکمت در ایران و جهان، ص۲۷۷، اضافه کرد.
@kalam_shia
کتابخانه مرکز احیاء، نسخه شماره ۱۳۳۷
بعد از نسخه دستخط ملاصدرا، ظاهرا قدیمیترین نسخه موجود میباشد.
استنساخی هم به کتابت شاگرد دیگر ملاصدرا به نام عبدالرزاق بن محمود یوسف رضوی، در قم به تاریخ: ۱۰۴۶ق انجام شده که در کتابخانه دانشگاه تهران، شماره نسخه۲۵۹ موجود است.
نام این دو نفر را میتوان ذیل شاگردان ملاصدرا، در کتابِ محمد خامنهای، سیر حکمت در ایران و جهان، ص۲۷۷، اضافه کرد.
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
رکود | میدان دادن به نگاههای انتقادی، و کم کردن نگاه عاشقانه به فلسفه اسلامی #قوامصفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی @kalam_shia
رکود | خواب عمیق اهالی فلسفه اسلامی
تنبلی + تقدس
با وجود مؤسسات فلسفی مختلف و بودجههایی که میگیرند تقریبا هیچ کار خاصی از لحاظ تاریخی در مورد زندگی ملاصدرا انجام نشده است؛ نه لیستی مستند از شاگردان وی تهیه شده و نه کارهای نسخهپژوهی درخوری انجام شده است.
تا حدود ۵۰سال پیش نه تاریخ ولادت و مرگ او را میدانستند و نه محل دفنش را.
البته اکنون نیز عموما تاریخ مرگ و محل دفن او را اشتباه مینویسند!
تاریخ ولادت ملاصدرا را به حسب دستنوشتهای از او در حاشیه یکی از کتابهایش بدست آوردند [به ادعای کربن علامه طباطبایی، و به ادعای سیدجلال آشتیانی خود او این دستنوشته را پیدا کرده است]
در مورد تاریخ وفاتش نیز دستکم بیست سال از دسترسی به دستخط علم الهدی، _فرزند فیض کاشانی و نوه ملاصدرا_ در کتابخانه مرعشی میگذرد که وی در آنجا تاریخ دقیق و محل وفات پدر بزرگش را درج کرده است: [۱۰۴۵ق، وفات در بصره، و دفن شدن در نجف] (اینجا)
اما با این وجود و گذشت بیست سال، هنوز اهالی فلسفه اسلامی دست از تاریخ اشتباه ۱۰۵۰ برنداشتهاند! و جالب آنکه کافیست از ایشان درباره منشأ ۱۰۵۰ق بپرسید! کدامشان مستند دقیقی سراغ دارند؟!
در بین معاصرین، سید جلال آشتیانی نقش اساسی در تحقیر و تجهیل منتقدین ملاصدرا داشت [مراد فلاسفه منتقد صدراست، فضلا از فقها و متکلمین] (نمونه)
بعد از ایشان نیز امثال آقای جوادی آملی کار فلسفه اسلامی را یکسره کرده و اعلام نمودند:
جا دارد که ملاصدرا با آوردن حکمت متعالیه بگوید: الیوم اکملت لکم عقلکم واتممت علیکم نعمتی. (شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه، ج۱، ص۱۰۲)
دفع دخل مقدر: چاپ مقالات محدود در نقد برخی جزئیات اندیشه ملاصدرا را نمیتوان نقضی بر این گفتار دانست؛ چه اینکه تقریبا محال است مقالهای در مجلات علمی پژوهشی در نقد ملاصدرا چاپ شود الا اینکه در آن مقاله، مراد اثبات برتری یکی از معاصرین مانند آقایان جوادی آملی، مصباح یزدی و... باشد.
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
تنبلی + تقدس
با وجود مؤسسات فلسفی مختلف و بودجههایی که میگیرند تقریبا هیچ کار خاصی از لحاظ تاریخی در مورد زندگی ملاصدرا انجام نشده است؛ نه لیستی مستند از شاگردان وی تهیه شده و نه کارهای نسخهپژوهی درخوری انجام شده است.
تا حدود ۵۰سال پیش نه تاریخ ولادت و مرگ او را میدانستند و نه محل دفنش را.
البته اکنون نیز عموما تاریخ مرگ و محل دفن او را اشتباه مینویسند!
تاریخ ولادت ملاصدرا را به حسب دستنوشتهای از او در حاشیه یکی از کتابهایش بدست آوردند [به ادعای کربن علامه طباطبایی، و به ادعای سیدجلال آشتیانی خود او این دستنوشته را پیدا کرده است]
در مورد تاریخ وفاتش نیز دستکم بیست سال از دسترسی به دستخط علم الهدی، _فرزند فیض کاشانی و نوه ملاصدرا_ در کتابخانه مرعشی میگذرد که وی در آنجا تاریخ دقیق و محل وفات پدر بزرگش را درج کرده است: [۱۰۴۵ق، وفات در بصره، و دفن شدن در نجف] (اینجا)
اما با این وجود و گذشت بیست سال، هنوز اهالی فلسفه اسلامی دست از تاریخ اشتباه ۱۰۵۰ برنداشتهاند! و جالب آنکه کافیست از ایشان درباره منشأ ۱۰۵۰ق بپرسید! کدامشان مستند دقیقی سراغ دارند؟!
در بین معاصرین، سید جلال آشتیانی نقش اساسی در تحقیر و تجهیل منتقدین ملاصدرا داشت [مراد فلاسفه منتقد صدراست، فضلا از فقها و متکلمین] (نمونه)
بعد از ایشان نیز امثال آقای جوادی آملی کار فلسفه اسلامی را یکسره کرده و اعلام نمودند:
جا دارد که ملاصدرا با آوردن حکمت متعالیه بگوید: الیوم اکملت لکم عقلکم واتممت علیکم نعمتی. (شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه، ج۱، ص۱۰۲)
دفع دخل مقدر: چاپ مقالات محدود در نقد برخی جزئیات اندیشه ملاصدرا را نمیتوان نقضی بر این گفتار دانست؛ چه اینکه تقریبا محال است مقالهای در مجلات علمی پژوهشی در نقد ملاصدرا چاپ شود الا اینکه در آن مقاله، مراد اثبات برتری یکی از معاصرین مانند آقایان جوادی آملی، مصباح یزدی و... باشد.
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
الشواهد الربوبیه مشهور است که الشواهد الربوبیه جزء آخرین تالیفات ملاصدراست؛ حتی عبدالرسول عبودیت در کتاب "درآمدی به نظام حکمت صدرایی" بیان میدارد این کتاب احتمالا بعد از اسفار، مبداء و معاد، و شرح هدایه نوشته شده است. اما این درحالی است که دو نسخه به تاریخ…
الحکمة المتعالية، نامی اشتباه بر اسفار اربعه
در مورد نامیده شدن اسفار ملاصدرا به الحکمة المتعالية، تاریخچه واضحی در دست نیست؛ اما بیشک نامگذاری اسفار به حکمت متعالیه اشتباه است! [سخن در اسفار است نه کل مکتب فلسفی وی]
الحکمة المتعالية نام کتاب دیگری از ملاصدراست؛ وی در الشواهد الربوبية، ذیل بحث وجود ذهنی، مطالب بیشتر را به دو کتاب دیگرش ارجاع داده و میگوید در اسفار اربعه این مطلب را بسط و شرح مفصل داده، و در حکمت متعالیه، بسط و شرح متوسط، و در اینجا هم به اقتصار؛ عین کلام او چنین است:
واعلم أن لهذه المسألة على هذا الوجه الذي أدركه الراسخون في الحكمة مدخلا عظيما في تحقيق المعادين الجسماني والروحاني وكثير من المقاصد الإيمانية ولهذا بسطنا القول فيها في «الأسفار الأربعة» بسطا كثيرا، ثم في «الحكمة المتعالية» بسطا متوسطا، واقتصرنا هاهنا على هذا القدر إذ فيه كفاية للمستبصر.
ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص۳۴، تصحيح: سيد جلال الدين آشتيانی؛ ناشر: ستاد انقلاب فرهنگی- مركز نشر دانشگاهی.
آشتیانی در تصحیح رساله المسائل القدسیة، اشاره کرده که عنوان این رساله در برخی نسخهها المسائل القدسیة في الحکمة المتعالية درج شده است.
درباره الشواهد الربوبية:
https://t.me/kalam_shia/419
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
در مورد نامیده شدن اسفار ملاصدرا به الحکمة المتعالية، تاریخچه واضحی در دست نیست؛ اما بیشک نامگذاری اسفار به حکمت متعالیه اشتباه است! [سخن در اسفار است نه کل مکتب فلسفی وی]
الحکمة المتعالية نام کتاب دیگری از ملاصدراست؛ وی در الشواهد الربوبية، ذیل بحث وجود ذهنی، مطالب بیشتر را به دو کتاب دیگرش ارجاع داده و میگوید در اسفار اربعه این مطلب را بسط و شرح مفصل داده، و در حکمت متعالیه، بسط و شرح متوسط، و در اینجا هم به اقتصار؛ عین کلام او چنین است:
واعلم أن لهذه المسألة على هذا الوجه الذي أدركه الراسخون في الحكمة مدخلا عظيما في تحقيق المعادين الجسماني والروحاني وكثير من المقاصد الإيمانية ولهذا بسطنا القول فيها في «الأسفار الأربعة» بسطا كثيرا، ثم في «الحكمة المتعالية» بسطا متوسطا، واقتصرنا هاهنا على هذا القدر إذ فيه كفاية للمستبصر.
ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص۳۴، تصحيح: سيد جلال الدين آشتيانی؛ ناشر: ستاد انقلاب فرهنگی- مركز نشر دانشگاهی.
آشتیانی در تصحیح رساله المسائل القدسیة، اشاره کرده که عنوان این رساله در برخی نسخهها المسائل القدسیة في الحکمة المتعالية درج شده است.
درباره الشواهد الربوبية:
https://t.me/kalam_shia/419
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
Photo
«فلسفه عربی»
هانری کربن و دلایل او برای صحیح نبودن اصطلاح «فلسفه اسلامی»
هر چند که از «فلسفه مسیحی» سخن میگوییم ولی نمیتوان وجود «فلسفه اسلامی» را پذیرفت؛ زیرا دشوار میتوان به این قائل بود که فلاسفه در اسلام ادغام شده باشند و مطالبشان همان مطالب اسلام باشد.
دین اسلام بر شریعت پیامبر اسلام مبتنی است، اما خاستگاه فلسفه هرمس است و باید فیلسوفان را جماعتی بدانیم که در اسلام، تفکرات گنوسی را ادامه دادهاند.
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
▪️اصطلاح «فلسفه عربی»، یقینا با طرحی که درسنامههای قدیمی تاریخ فلسفه از آن عرضه کردهاند، منطبق است. «فلسفه عربی» با کِندی آغاز شد و با فارابی و ابن سینا به اوج خود رسید.
▪️برای رفع مشکلِ ایرانی بودن برخی فلاسفه و مشکلِ گنجیدن آنها ذیل «فلسفه عربی» پیشنهاد شده است که اصطلاح «فلسفه اسلامی» را حفظ کنیم و همانطور که از «فلسفه مسیحی» سخن میگوییم وجود فلسفه اسلامی را نیز بپذیریم؛ اما دشوار میتوان به این نظریه قائل بود که فلاسفه در اسلام ادغام شده باشند.
▪️ابن عربی میگوید علم فیلسوفان، از نوعی متفاوت با علم دین است. در حالی که دین اسلام بر شریعت پیامبر اسلام مبتنی است علم فیلسوفان بر شریعت ادریس بنا شده است.
بنابراین کلام، ابن عربی خاستگاه فیلسوفان را هرمسی میداند. و در حقیقت هرمس، پدر حکیمان و نیای فیلسوفان است.
تلقی ادریس به منزله «پیامبر فیلسوفان» یعنی فیلسوفان را جماعتی بدانیم که در اسلام، تفکرات گنوسی را ادامه دادهاند.
هانری کربن، ابنسینا و تمثیل عرفانی، ص۱۰۶-۱۰۵. (عین کلام او در تصویر فوق قابل ملاحظه است)
✍پستهای مرتبط:
دکتر قوام صفری و نقلِ قابل قبول نبودن وجود فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/491
داوری اردکانی و بیان عدم وجود مطلب تازه در فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/492
داوری اردکانی و معنای فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/508
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
هانری کربن و دلایل او برای صحیح نبودن اصطلاح «فلسفه اسلامی»
هر چند که از «فلسفه مسیحی» سخن میگوییم ولی نمیتوان وجود «فلسفه اسلامی» را پذیرفت؛ زیرا دشوار میتوان به این قائل بود که فلاسفه در اسلام ادغام شده باشند و مطالبشان همان مطالب اسلام باشد.
دین اسلام بر شریعت پیامبر اسلام مبتنی است، اما خاستگاه فلسفه هرمس است و باید فیلسوفان را جماعتی بدانیم که در اسلام، تفکرات گنوسی را ادامه دادهاند.
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
▪️اصطلاح «فلسفه عربی»، یقینا با طرحی که درسنامههای قدیمی تاریخ فلسفه از آن عرضه کردهاند، منطبق است. «فلسفه عربی» با کِندی آغاز شد و با فارابی و ابن سینا به اوج خود رسید.
▪️برای رفع مشکلِ ایرانی بودن برخی فلاسفه و مشکلِ گنجیدن آنها ذیل «فلسفه عربی» پیشنهاد شده است که اصطلاح «فلسفه اسلامی» را حفظ کنیم و همانطور که از «فلسفه مسیحی» سخن میگوییم وجود فلسفه اسلامی را نیز بپذیریم؛ اما دشوار میتوان به این نظریه قائل بود که فلاسفه در اسلام ادغام شده باشند.
▪️ابن عربی میگوید علم فیلسوفان، از نوعی متفاوت با علم دین است. در حالی که دین اسلام بر شریعت پیامبر اسلام مبتنی است علم فیلسوفان بر شریعت ادریس بنا شده است.
بنابراین کلام، ابن عربی خاستگاه فیلسوفان را هرمسی میداند. و در حقیقت هرمس، پدر حکیمان و نیای فیلسوفان است.
تلقی ادریس به منزله «پیامبر فیلسوفان» یعنی فیلسوفان را جماعتی بدانیم که در اسلام، تفکرات گنوسی را ادامه دادهاند.
هانری کربن، ابنسینا و تمثیل عرفانی، ص۱۰۶-۱۰۵. (عین کلام او در تصویر فوق قابل ملاحظه است)
✍پستهای مرتبط:
دکتر قوام صفری و نقلِ قابل قبول نبودن وجود فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/491
داوری اردکانی و بیان عدم وجود مطلب تازه در فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/492
داوری اردکانی و معنای فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/508
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
استثنا بودن هانری کربن از سایر مستشرقین، و تمجید از او در مقابل بیاعتقادی و بیاعتمادی به سایر مستشرقین #تاریخ_فلسفه_اسلامی @kalam_shia
فارابی چه زبانهایی میدانست؟
دکتر نصرالله حکمت در این سخنرانی خود، تسلط فارابی بر زبانهای مختلف از جمله یونانی را ادعای باطل مستشرقین با هدف نسبت دادن انتحال به فارابی دانستند؛ و اعلام کردند همانطور که در کتاب خود آوردهاند، فارابی سه زبان بیشتر نمیدانست: فارسی، سغدی، عربی.
✍ تعلیقه: ایشان در کتاب خود به جای سغدی، ترکی آوردهاند _و میدانیم سغدی ربطی به ترکی ندارد_ و درباره فارابی نوشتهاند:
«به زبان فارسی و ترکی سخن میگفته»
نصرالله حکمت، زندگی و اندیشه حکیم ابونصر فارابی، ص۷۴
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
دکتر نصرالله حکمت در این سخنرانی خود، تسلط فارابی بر زبانهای مختلف از جمله یونانی را ادعای باطل مستشرقین با هدف نسبت دادن انتحال به فارابی دانستند؛ و اعلام کردند همانطور که در کتاب خود آوردهاند، فارابی سه زبان بیشتر نمیدانست: فارسی، سغدی، عربی.
✍ تعلیقه: ایشان در کتاب خود به جای سغدی، ترکی آوردهاند _و میدانیم سغدی ربطی به ترکی ندارد_ و درباره فارابی نوشتهاند:
«به زبان فارسی و ترکی سخن میگفته»
نصرالله حکمت، زندگی و اندیشه حکیم ابونصر فارابی، ص۷۴
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia