کژ نگریستن
3.42K subscribers
684 photos
303 videos
732 files
370 links
این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید

https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ

ادمین
@rezamajidi1355555
Download Telegram
به زعمِ #دلوز ما با تجربه و زبان نمی‌توانیم بنیانی برای شناخت بدست آوریم. اما چرا؟ چرا تجربه (پدیدارشناسی) و زبان (ساختارگرایی) برایِ ما گونه‌ای اساس و پایگاه فراهم نیاورده‌اند؟ برایِ دلوز مسئله‌ی توسل و تجربه، نشانه‌ی گرایشِ ما به پیش‌فرض قرار دادنِ برخی الگوهایِ استاندارد و به هنجارِ تجربه، از قبیل تجربه‌ی انسانی از جهانِ خارج است. ما تجربه‌ی غیرِ انسانی را نادیده می‌گیریم (مثل تجربه‌ی حیوانات، و حیاتِ غیرِ ارگانیک وحتی تجربه‌های آینده، تجربه‌ی چیزی که از آن تصورِ مشخصی نداریم). مشکلِ پایه‌گذاریِ شناخت بر اساسِ ساختارها این بود که در تلاش برای توصیفِ یک ساختار این ادعا مطرح می‌شد که آن ساختار بیرون و ورایِ دیگر ساختارها قرار دارد (انسان‌شناس‌های ساختارگرا، چنین کاری می‌کردند: آن‌ها فرهنگ‌های دیگر را برایِ توصیفِ ساختارهای مدنظر خود مطرح می‌کردند، اما این سوال هرگز مطرح نشد که موضعِ معرفتیِ خودشان چگونه ساختار یافته است). اگر بخواهیم ساختارِ زبان‌مان را بفهمیم، هنوز برایِ توضیحِ این مطلب، از گونه‌ای زبان استفاده می‌کنیم.

( #کلر_کولبروک، #ژیل_دلوز، ترجمه‌ی رضا سیروان، چرا دلوز؟، نشر مرکز)


@Kajhnegaristan
●یک زن تنها در روان پریشی با مرد دیدار می کند! #ژک_لکان

مقاله ای کوتاه از #مهدی_رفیع 👇


@Kajhnegaristan
🔴میل زنانه


کلود شابرول :
تصویر ژویی سانس زنانه میان هیستری و انحراف

سینمای موج نو فرانسوی علی رغم شباهت‌های ویژه‌ی سینماگران اش،دارای تفات‌هایی اساسی در بطن خود نیز هست.این تفاوت‌ها گاه چنان تعیین کننده‌اند که حتی سبک و نگاه پیشین یک فیلم ساز را دگرگون می کنند.کلود شابرول در میان سینماگران موج نو به نسبت حاشیه‌ای تر است و در عین حال سینمایی حادثه‌ای تر دارد.شابرول در 1968 با فیلم «گوزن‌های ماده» هم راستا با تبدل جایگاه زنان در رمان موج نو،و به ویژه در آثار مارگریت دوراس،تغییری را در ورود به برهه ای جدید از «بیان میل زنانه» ترسیم می کند که هم چنان در «چارچوب های #هیستریک میل زنانه» می گنجد.«مدراتوکانتابیله» دوراس نیز دقیقاً این جایگاه میانه‌ی میل زنانه را نشان می دهد.

"میل به خروج از ساختار،در عین حفظ و نگه داشتن آن."

شابرول موفق می شود پیچیدگی های #میل_زنانه را در عین نشان دادن این حقیقت آشکار کند که ما اساساً نمی دانیم ابژه‌ی میل مان چیست.تنها زمانی این موضوع برای ما روشن می شود که «دیگری» به چیزی میل داشته باشد.این همان فرمول هگلی-لکانی میل است:«میل انسان میل به میل دیگری بزرگ است».

قاعده ی #هیستریک همواره نوعی تقلید را در خود دارد،و از این رو هرگز میلی مبدعانه و آفرینش گر نیست،هیستریک همواره بیش از آن که تأثیر گذار باشد،تأثیر پذیر است.

با این حال،شابرول سویه ی دیگری از میل زنانه را آشکار می کند که تنها در نوعی «انحراف» قادر می شود ابژه ی میل را از آن خود کند.اگر هیستری قرار گرفتن در جایگاه میل دیگری بزرگ است،انحراف قرار گرفتن در جایگاه #ژوییسانس دیگری بزرگ است.

شاید شابرول خطر پذیری بزرگ میل زنانه را این گونه نشان می دهد:همواره در مسیر خروج از «سیاست هیستریک میل» نوعی انحرافی به سوی جایگاه ژوییسانس وجود دارد که بر گذشتن از آن مستلزم استقرار در آفرینش نوینی از خود مفهوم زنانگی است که #دلوز و #گتاری آن را «زن-شدن» و شاید «شدن زن» می نامند.

🔮جمله معروف لکان که «یک زن تنها در روان پریشی با مرد دیدار می کند»،را می توان به این معنا درک کرد که نوعی موضع شیزویی برای میل زنانه وجود دارد که تنها در جنون یا روان پریشی قادر است به فراسوی دوگانه هیستری-انحراف برسد،چرا که سوژه همواره نه با یک فرد واقعی،بلکه با «ابژه فانتزی» خود دیدار می کند.

این همان محدوده ی اندکی است که تنها تعداد کمی از زنان قادرند به یاری عشق در آن مستقر شوند،جایی که برسون در فیلم ژان دارک می تواند بدان دست یابد.

#دلوز #گتاری #لکان

@Kajhnegaristan

www.youtube.com/watch?v=nMTYB2cSu2Y&feature=share
🟡برداشت ما از گذشته است که نگاه ما را دچار ایراد می کند، "ما مایلیم گذشته خود را نا موجود تصور کنیم، و فیلسوفان این گرایش طبیعی ما را تشویق می کنند. از نظر آنها و از نظر ما، فقط اکنون به خودی خود وجود دارد، اگر چیزی از گذشته باقی می‌ماند فقط به پاس مساعدت اکنون است، به پاس سخاوتی که اکنون در حق گذشته نشان می‌دهد.... به واسطه ی دخالت قوه ی خاصی که حافظه نامیده می‌شود و فلان یا بهمان بخش گذشته را به نحوی استثنایی با انبار کردنش در یک مخزن حفظ می کند"،این مفهوم "دیرند" یا "استمرار" برگسون را با همه دشواری‌ها و پارادوکس هایش به میان می آورد. برگسون آغاز گاه فلسفه خود را "شهود استمرار محض" می داند. این "استمرار" را که توالی محض و در عین حال تداوم گذشته در اکنون است، نباید سلسله‌ای از نقاط همجوار و بیرون از یکدیگر پنداشت. آنچه برگسون استمرار می‌خواند، تغییری است یگانه، تقسیم ناپذیر و پیوسته. "استمرار" مفهومی است که برگسون برای اندیشیدن به خود تغییر و نه نتیجه و محصول آن، آفریده: استمرار به منزله ی تغییر،نه تغییری به انجام رسیده و متوقف شده، بلکه نفس تغییر؛ هستی اش دگرگونی مستمر است. از نظر برگسون، بودن استمرار داشتن است، گذشتن و باقی ماندن، گذشتن و حفظ شدن، گذشتن و پاییدن. استمرار برگسونی گونه ای حافظه است، اما نه حافظه به معنای معمول و متعارف. حافظه به معنای متعارف قوه ای تلقی می شود که کارش تکرار و بازتولید است و به همین دلیل معمولا با ابداع و خلاقیت در تقابل قرار می گیرد.اما حافظه ی برگسونی استمراری آفرینشگر است.او در "ماده و حافظه" مفهوم حافظه را اینگونه خلاصه می کند: "سنتز گذشته واکنون به سوی آینده."🟡
؛؛؛؛---------؛؛؛؛؛؛---------؛؛؛؛؛؛------

دلوز،ایده،زمان[گفتگویی،درباره ی ژیل دلوز]/عادل مشایخی، محسن آزموده/ ص. 9-10

#گزیده_مطالعات
#دلوز

@Kajhnegaristan
‼️ درباره‌ی بورژوازی و حکومت قانون⁉️
✍🏻 عادل مشایخی

از متن:
📘 در سال 1381 تعداد چهار میلیون و صد هزار کارگر از حقوقی نظیر مرخصی استحقاقی سالانه، تعطیلی همراه با مزد در روز جمعه، حداکثر روزِ کاریِ 8 ساعته، حقوق مندرج در مقرارت مربوط به اخراج کارگران در قانون کار، مرخصی تحصیلی، برخورداری از امکانات بهداشتی طبق اصول وزارت بهداشت و بسیاری حقوق دیگر، محروم شدند.

🔸 در تبصره‌ی 2 ماده 7 قانون کار که در لایحه‌ی اصلاحیه به تنها تبصره‌ی ماده‌ی 7 تبدیل شده، آمده است: «در کارهایی که طبیعت آن‌ها جنبه‌ی مستمر دارد، در صورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود.» مفهوم مخالف این تبصره این است که حتا در کارهایی که «طبیعت آن‌ها جنبه مستمر دارد»، کارفرما حق دارد با تعیین مدت، قرارداد موقت را به کارگر تحمیل کند.

🔸 وزارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 1393 «به‌طور تلویحی» تأیید کرد «بیش از 93 درصد قراردادهای منعقدشده در بازار کار ایران قراردادهای "موقت" یک ماهه، سه ماهه و بعضا یکساله است»

🔸 اقدام دولت دوازدهم در بهمن‌ماه 1398 برای تعیین سقف قرارداد موقت در کارهایی که ماهیت غیر مستمر دارند، مشکل موقتی‌کردن قراردادهای کار و فرو بردن زندگیِ کارگری در عدم قطعیت و ناامنی فزاینده را که هم‌اکنون دامن بیش از 95 درصد کارگران ایرانی را گرفته است، حل نمی‌کند.

🔸 نظام قانونی جامعه‌ی سرمایه‌داری با قانون‌گریزی‌های تمایزگذاری شده و توزیع شده به نفع بورژازی کار می‌کند و بورژواها وقتی از «حکومت قانون» سخن می‌گویند منظورشان چیزی جز این نیست و فقط وقتی قانون‌گریزی به نفع ایشان نیست فریاد قانون‌خواهی سرمی‌دهند و از زیر پا گذاشتن قانون تاسف می‌خورند.

🔸 بنابراین، می توان گفت قانون‌گریزی‌های بورژوازی در هر جامعه‌ای عمل مطابق مقتضیات منطق سرمایه به شیوه‌ایست که شرایط تاریخیِ آن جامعه، به‌ویژه تعادل نیروهای طبقاتی در آن جامعه، رخصت می‌دهد. به همین دلیل است که افشاگریِ قانون‌گریزی‌های بورژوازی به تنهایی راه به جایی نمی‌برد. هر روز خبر اختلاسی تازه‌، فروش اموال عمومی به «ثمن بخس»، رانت‌های رنگارنگ، انواع ظلم و اجحاف به کارگران و ... اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. گوش هیچ محکمه‌ای بدهکار ادعای کارگران نیست، و حتا بیشتر اوقات «دادخواه» در مقام «مجرم مجازات» می‌شود. هیچ‌یک از این ادعاها در هیچ دادگاهی مسموع نیستند. به قول دلوز همه‌چیز «عمومی» یا در معرض دید عموم است، اما هیچ چیز قابل طرح در محکمه نیست. به تعبیری، همه‌چیز قانونی است، چراکه قانون‌گریزی مکمل ضروریِ قانون و شرط عملکرد آن است (این معنای جدیدی است که «قانون‌گریزی» پیدا می‌کند). به همین دلیل، وظیفه‌ی طبقه‌ی کارگر، وظیفه‌ی چپِ برآمده از بطن تجربه‌ی زیسته‌ی طبقه‌ی کارگر، قبل از هرچیز برملاکردن سرشت جنایت‌آمیز فرایند انباشت سرمایه است تا ازاین طریق، «دادخواهی» در محاکم بورژوایی، جای خود را به «دادآفرینی» در میدان نیروها بدهد. طبقه‌ی کارگر به‌جای استدعای حقوقی که دیگران برایش تعیین کرده‌اند، باید حقوق خود را بیافریند.📘

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/ysw2

#بورژوازی #حکومت‌قانون #عادل‌مشایخی #قانون‌شکنی #قانون‌گریزی #طبقه‌کارگر #پرولتاریا #مارکس #فوکو #مراقبت‌وتنبیه #دلوز

@Kajhnegaristan
‼️ درباره‌ی بورژوازی و حکومت قانون⁉️
✍🏻 عادل مشایخی

از متن:
📒 در سال 1381 تعداد چهار میلیون و صد هزار کارگر از حقوقی نظیر مرخصی استحقاقی سالانه، تعطیلی همراه با مزد در روز جمعه، حداکثر روزِ کاریِ 8 ساعته، حقوق مندرج در مقرارت مربوط به اخراج کارگران در قانون کار، مرخصی تحصیلی، برخورداری از امکانات بهداشتی طبق اصول وزارت بهداشت و بسیاری حقوق دیگر، محروم شدند.

🔸 در تبصره‌ی 2 ماده 7 قانون کار که در لایحه‌ی اصلاحیه به تنها تبصره‌ی ماده‌ی 7 تبدیل شده، آمده است: «در کارهایی که طبیعت آن‌ها جنبه‌ی مستمر دارد، در صورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود.» مفهوم مخالف این تبصره این است که حتا در کارهایی که «طبیعت آن‌ها جنبه مستمر دارد»، کارفرما حق دارد با تعیین مدت، قرارداد موقت را به کارگر تحمیل کند.

🔸 وزارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 1393 «به‌طور تلویحی» تأیید کرد «بیش از 93 درصد قراردادهای منعقدشده در بازار کار ایران قراردادهای "موقت" یک ماهه، سه ماهه و بعضا یکساله است»

🔸 اقدام دولت دوازدهم در بهمن‌ماه 1398 برای تعیین سقف قرارداد موقت در کارهایی که ماهیت غیر مستمر دارند، مشکل موقتی‌کردن قراردادهای کار و فرو بردن زندگیِ کارگری در عدم قطعیت و ناامنی فزاینده را که هم‌اکنون دامن بیش از 95 درصد کارگران ایرانی را گرفته است، حل نمی‌کند.

🔸 نظام قانونی جامعه‌ی سرمایه‌داری با قانون‌گریزی‌های تمایزگذاری شده و توزیع شده به نفع بورژازی کار می‌کند و بورژواها وقتی از «حکومت قانون» سخن می‌گویند منظورشان چیزی جز این نیست و فقط وقتی قانون‌گریزی به نفع ایشان نیست فریاد قانون‌خواهی سرمی‌دهند و از زیر پا گذاشتن قانون تاسف می‌خورند.

🔸 بنابراین، می توان گفت قانون‌گریزی‌های بورژوازی در هر جامعه‌ای عمل مطابق مقتضیات منطق سرمایه به شیوه‌ایست که شرایط تاریخیِ آن جامعه، به‌ویژه تعادل نیروهای طبقاتی در آن جامعه، رخصت می‌دهد. به همین دلیل است که افشاگریِ قانون‌گریزی‌های بورژوازی به تنهایی راه به جایی نمی‌برد. هر روز خبر اختلاسی تازه‌، فروش اموال عمومی به «ثمن بخس»، رانت‌های رنگارنگ، انواع ظلم و اجحاف به کارگران و ... اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. گوش هیچ محکمه‌ای بدهکار ادعای کارگران نیست، و حتا بیشتر اوقات «دادخواه» در مقام «مجرم مجازات» می‌شود. هیچ‌یک از این ادعاها در هیچ دادگاهی مسموع نیستند. به قول دلوز همه‌چیز «عمومی» یا در معرض دید عموم است، اما هیچ چیز قابل طرح در محکمه نیست. به تعبیری، همه‌چیز قانونی است، چراکه قانون‌گریزی مکمل ضروریِ قانون و شرط عملکرد آن است (این معنای جدیدی است که «قانون‌گریزی» پیدا می‌کند). به همین دلیل، وظیفه‌ی طبقه‌ی کارگر، وظیفه‌ی چپِ برآمده از بطن تجربه‌ی زیسته‌ی طبقه‌ی کارگر، قبل از هرچیز برملاکردن سرشت جنایت‌آمیز فرایند انباشت سرمایه است تا ازاین طریق، «دادخواهی» در محاکم بورژوایی، جای خود را به «دادآفرینی» در میدان نیروها بدهد. طبقه‌ی کارگر به‌جای استدعای حقوقی که دیگران برایش تعیین کرده‌اند، باید حقوق خود را بیافریند.📒

اینجا بخوانید👈🏻 https://radicald.net/ysw2

#بورژوازی #حکومت‌قانون #عادل‌مشایخی #قانون‌شکنی #قانون‌گریزی #طبقه‌کارگر #پرولتاریا #مارکس #فوکو #مراقبت‌وتنبیه #دلوز

@Kajhnegaristan
📙فیلیکس با من در باب آنچه او از همان زمان "ماشینهای میل گر" می خواند حرف زده بود: او هم تصوری نظری و هم عملی از ناخودآگاه داشت به مثابه ماشین، از ناخودآگاه شیزوفرنیک. در نتیجه ،من خودم معتقد بودم که فلیکس از من جلوتر است. اما به رغم این ماشین‌آلات ناخودآگاه، همچنان بر مبنای ساختارها، دال ها، فالوس و امسالهم حرف می زد. البته خیلی هم عجیب نبود، زیرا بسی مدیون لکان بود (همانطور که من بودم). اما احساس می کردم که همه چیز بهتر پیش خواهد رفت اگر مفاهیم درست را بیابیم،به جای استفاده کردن از انگاره هایی که حتی برگرفته از جنبه های خلاقانه ی اندیشه لکان نیز نبودند بلکه برآمده از ارتودوکسی ای بودند که حول وی ساخته شده بود. لکان خود می‌گوید: "کسی نیست کمکم کند". ما هم گفتیم خوب ما کمی کمک شیزوفرنیک به او می کنیم. و بیشک ما بسی مدیون لکانیم، چراکه انگاره هایی چون ساختار، امر نمادین، یا دال را دور ریختیم، همان انگاره هایی که سراسر بر خطا هستند، و خود لکان هم همواره آنها را واژگون می‌کرد تا جنبه س معکوس آنها را نشان دهد.📙

؛؛؛------------؛؛؛؛؛؛---------------------
#گزیده_مطالعات
#دلوز
#لاکان
#روانکاوی
#شیزوکاوی

فلسفه ی دلوز/دانیل وارن اسمیت/ترجمه؛سید محمدجواد سیدی/ ص.۶۳۲-۶۳۳

@Kajhnegaristan
«نزد دلوز، اخلاقیات به صورتی بنیادین به تصور ذات و درک تشبیهی از جهان وابسته است. نزد ارسطو، ذات انسان آن است که حيوان ناطق [یا عاقل] باشد. اگر گاه چنان واقع می‌شود که انسان به شیوه‌های غیرعقلانی عمل کند، دلیل آن است که اعراضی وجود دارند که وی را از طبیعت ذاتی‌اش منحرف می سازند؛ ذات انسان بالقوگی‌ای است که ضرورتاً فعلیت نمی‌یابد. بنابراین اخلاقیات را می‌توان به مثابه‌ی تلاشی برای اتصال انسان به ذات خویش در نظر گرفت، تلاشی برای تحقق بخشیدن به ذات خویش. بر خلاف، در اخلاق، هستندگان به هستی مرتبط‌اند، اما نه در سطح ذات، بلکه در سطح وجود. اخلاق انسان را نه بر حسب آنچه در اصل هست (ذات)، بلکه بر حسب آنچه می‌تواند کرد، یا آنچه قادر بدان است (قدرت) تعریف می‌کند. از آنجا که قدرت همواره عملی شده است - قدرت هرگز بالقوگی نیست، بلکه همواره در فعلیت و کنش است - پرسش دیگر این نیست که چه کار باید بکنم تا ذات خویش را تحقق بخشم؟ بلکه این است که به واسطه‌ی قدرتم چه کار می‌توانم کرد؟»

#دلوز

@Kajhnegaristan