بشکن ای بازو دوباره قوّت زنجیر را
تا به بیداری کشیم این خواب بیتعبیر را
تازه شو، ای چهرۀ پژمرده چون فصل بهار
تا به دست آریم از آیینهها تصویر را
سرنوشت تازهیی بنویس، ای دست عمل
چون نمیخواهیم با ذلّت چنین تقدیر را
ای قلم وقتی رسالت ماندهای بر دوش ما
تا ابد از ما نگیری حرمت تحریر را
مژده ده ای نسل، بر تاریکاندیشان قرن
پرتو نورافگن خورشید عالمگیر را
ای گلو، از نعرۀ ما نعرۀ مستانه ساز
از لبان خسته برچین آه بیتاثیر را
ما برای سربلندی کجکلاهی کردهایم
دور کن از چهرۀ آزادگان تحقیر را
خیز، ای عزم متین از گامهای رهروان
در مصاف خون ما شرمنده کن شمشیر را
#نجیب_بارور
شاعر اهل #افغانستان
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا به بیداری کشیم این خواب بیتعبیر را
تازه شو، ای چهرۀ پژمرده چون فصل بهار
تا به دست آریم از آیینهها تصویر را
سرنوشت تازهیی بنویس، ای دست عمل
چون نمیخواهیم با ذلّت چنین تقدیر را
ای قلم وقتی رسالت ماندهای بر دوش ما
تا ابد از ما نگیری حرمت تحریر را
مژده ده ای نسل، بر تاریکاندیشان قرن
پرتو نورافگن خورشید عالمگیر را
ای گلو، از نعرۀ ما نعرۀ مستانه ساز
از لبان خسته برچین آه بیتاثیر را
ما برای سربلندی کجکلاهی کردهایم
دور کن از چهرۀ آزادگان تحقیر را
خیز، ای عزم متین از گامهای رهروان
در مصاف خون ما شرمنده کن شمشیر را
#نجیب_بارور
شاعر اهل #افغانستان
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پرفشانی در قفس نتوان به کام خویش کرد
نیست عالم جای پروازی که من میخواستم
ماند بر ما جستجویی در زمین و آسمان
در صدفها نیست آن گوهر که من میخواستم
ُ#نجیب_کاشانی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نیست عالم جای پروازی که من میخواستم
ماند بر ما جستجویی در زمین و آسمان
در صدفها نیست آن گوهر که من میخواستم
ُ#نجیب_کاشانی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مشکل_فتاده_با_یار...
کارم چو صُبح و خورشید...
با_او_نمی_توان_بود...
بی او نمی توان زیست...
#نجیب_کاشانى
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کارم چو صُبح و خورشید...
با_او_نمی_توان_بود...
بی او نمی توان زیست...
#نجیب_کاشانى
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
▫️
عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
غم را چه غم است اینکه خراب است دل ما؟
سیلاب بهاری غم ویرانه ندارد...
#نجیب_کاشانی🌹
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
غم را چه غم است اینکه خراب است دل ما؟
سیلاب بهاری غم ویرانه ندارد...
#نجیب_کاشانی🌹
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
احتیاج از منّت ارباب دنیا بهتر است
تشنگی از تلخکامیهای دریا بهتر است
گر به منّت زنده باید بود، مردن نعمتی ست
جان سپردن از مداوای مسیحا بهتر است
ما به مرگ آرزوها زندگانی می کنیم
ماتم یک دل ز صد عیدِ تمنّا بهتر است
می رویم از خویش، شاید غنچۀ دل وا شود
از برای شورش دیوانه صحرا بهتر است
رتبه ای در سربلندی نیست جز افتادگی
هر که خود را کم ز ما می داند، از ما بهتر است
#نجیب
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تشنگی از تلخکامیهای دریا بهتر است
گر به منّت زنده باید بود، مردن نعمتی ست
جان سپردن از مداوای مسیحا بهتر است
ما به مرگ آرزوها زندگانی می کنیم
ماتم یک دل ز صد عیدِ تمنّا بهتر است
می رویم از خویش، شاید غنچۀ دل وا شود
از برای شورش دیوانه صحرا بهتر است
رتبه ای در سربلندی نیست جز افتادگی
هر که خود را کم ز ما می داند، از ما بهتر است
#نجیب
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرا اگرچه چو دامن فکندهای در پای
به هرزه باز ندارم تو را ز دامان دست
جمالِ روی تو را زلف توست دامنگیر
وگرنه میبری از آفتاب تابان دست
در آرزوی کنار تو خفتهام شبها
در آن خیال که یک شب دهی به پیمان دست
رسید روز جوانی به پیری و نزدم
شبی به دامن وصل تو در شبستان دست
منم که بلبلِ طبعم چو در نوا آید
ز لحن خویش بشوید هزاردستان دست...
#نجیب_جرفادقانی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به هرزه باز ندارم تو را ز دامان دست
جمالِ روی تو را زلف توست دامنگیر
وگرنه میبری از آفتاب تابان دست
در آرزوی کنار تو خفتهام شبها
در آن خیال که یک شب دهی به پیمان دست
رسید روز جوانی به پیری و نزدم
شبی به دامن وصل تو در شبستان دست
منم که بلبلِ طبعم چو در نوا آید
ز لحن خویش بشوید هزاردستان دست...
#نجیب_جرفادقانی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
در بحر غمت...
همچو حباب از دل بیتاب....
آهی نکشیدیم...
که از خویش نرفتیم...
#نجیب_کاشانی🌷
.#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در بحر غمت...
همچو حباب از دل بیتاب....
آهی نکشیدیم...
که از خویش نرفتیم...
#نجیب_کاشانی🌷
.#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زهی نقابِ تو آیینهدارِ رنگِ بهشت
نگاهِ کافرِ تو، کافرِ فرنگِ بهشت
زهی جمال تو پرورده زآب و رنگ بهشت
مثالِ آینهات، صورتِ فرنگِ بهشت
به دوزخم بَرد از رشکِ این مسوز مرا
که بینم آنکه فتد دامنش به چنگ بهشت
ز من امید و ز تو بیم در ترازوی حشر
گنه بیار و عبادت بخر به سنگِ بهشت
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت
به جنگِ این غزلِ تازه آمدن ز حسود
چنان بُود که رَود دوزخی به جنگِ بهشت!
مرا ز سرعتِ رفتارِ عمر حیفی نیست
گر این شتاب بُود از پی درنگِ بهشت
از آن ز هردو سرا راندهایم و مانده «نجیب!»
که عارِ سلسلهی دوزخیم و ننگِ بهشت...
#نجیب_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهِ کافرِ تو، کافرِ فرنگِ بهشت
زهی جمال تو پرورده زآب و رنگ بهشت
مثالِ آینهات، صورتِ فرنگِ بهشت
به دوزخم بَرد از رشکِ این مسوز مرا
که بینم آنکه فتد دامنش به چنگ بهشت
ز من امید و ز تو بیم در ترازوی حشر
گنه بیار و عبادت بخر به سنگِ بهشت
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت
به جنگِ این غزلِ تازه آمدن ز حسود
چنان بُود که رَود دوزخی به جنگِ بهشت!
مرا ز سرعتِ رفتارِ عمر حیفی نیست
گر این شتاب بُود از پی درنگِ بهشت
از آن ز هردو سرا راندهایم و مانده «نجیب!»
که عارِ سلسلهی دوزخیم و ننگِ بهشت...
#نجیب_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زهی نقابِ تو آیینهدارِ رنگِ بهشت
نگاهِ کافرِ تو، کافرِ فرنگِ بهشت
زهی جمال تو پرورده زآب و رنگ بهشت
مثالِ آینهات، صورتِ فرنگِ بهشت
به دوزخم بَرد از رشکِ این مسوز مرا
که بینم آنکه فتد دامنش به چنگ بهشت
ز من امید و ز تو بیم در ترازوی حشر
گنه بیار و عبادت بخر به سنگِ بهشت
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت
به جنگِ این غزلِ تازه آمدن ز حسود
چنان بُود که رَود دوزخی به جنگِ بهشت!
مرا ز سرعتِ رفتارِ عمر حیفی نیست
گر این شتاب بُود از پی درنگِ بهشت
از آن ز هردو سرا راندهایم و مانده «نجیب!»
که عارِ سلسلهی دوزخیم و ننگِ بهشت...
#نجیب_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهِ کافرِ تو، کافرِ فرنگِ بهشت
زهی جمال تو پرورده زآب و رنگ بهشت
مثالِ آینهات، صورتِ فرنگِ بهشت
به دوزخم بَرد از رشکِ این مسوز مرا
که بینم آنکه فتد دامنش به چنگ بهشت
ز من امید و ز تو بیم در ترازوی حشر
گنه بیار و عبادت بخر به سنگِ بهشت
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت
به جنگِ این غزلِ تازه آمدن ز حسود
چنان بُود که رَود دوزخی به جنگِ بهشت!
مرا ز سرعتِ رفتارِ عمر حیفی نیست
گر این شتاب بُود از پی درنگِ بهشت
از آن ز هردو سرا راندهایم و مانده «نجیب!»
که عارِ سلسلهی دوزخیم و ننگِ بهشت...
#نجیب_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاریم ولیکن نه چنان خوار که هر گل
جا بر سرِ بیقدری ما داشته باشد
شهرت نکند دستِ کرم بی کفِ سائل
یک دست محال است صدا داشته باشد
جز چرخ که هم کین بوَدش با من و هم مهر
یک بام ندیدم دو هوا داشته باشد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جا بر سرِ بیقدری ما داشته باشد
شهرت نکند دستِ کرم بی کفِ سائل
یک دست محال است صدا داشته باشد
جز چرخ که هم کین بوَدش با من و هم مهر
یک بام ندیدم دو هوا داشته باشد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب رفت و سحر آمد و ما سوخته بالان
پروانۀ خود را به چراغی نرساندیم
امسال هم ایّام چمن رفت و ز غفلت
خود را به تو در گوشۀ باغی نرساندیم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پروانۀ خود را به چراغی نرساندیم
امسال هم ایّام چمن رفت و ز غفلت
خود را به تو در گوشۀ باغی نرساندیم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نوبهار به چمن آمده را می مانم
از غریبی به وطن آمده را می مانم
چشم گلزار جهان روشن از ایجاد من است
لالۀ نو به چمن آمده را می مانم
ربط در حرفم اگر نیست ولی شیرین است
کودک نو به سخن آمده را می مانم
قالب از خویش تهی کرده طلبکار توام
روحِ بیرون ز بدن آمده را می مانم
عالم از گریۀ من سبز و مرا حاصل نیست
ابرِ از سیرِ چمن آمده را می مانم
پیر چون صبحم و از طفلمزاجی هر روز
نو به این دیرِ کهن آمده را می مانم
بوی گل از نفس سوخته ام می آید
عندلیب ز چمن آمده را می مانم
نیست بی آینهدارم هوس حرف نجیب
طوطی نو به سخن آمده را می مانم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از غریبی به وطن آمده را می مانم
چشم گلزار جهان روشن از ایجاد من است
لالۀ نو به چمن آمده را می مانم
ربط در حرفم اگر نیست ولی شیرین است
کودک نو به سخن آمده را می مانم
قالب از خویش تهی کرده طلبکار توام
روحِ بیرون ز بدن آمده را می مانم
عالم از گریۀ من سبز و مرا حاصل نیست
ابرِ از سیرِ چمن آمده را می مانم
پیر چون صبحم و از طفلمزاجی هر روز
نو به این دیرِ کهن آمده را می مانم
بوی گل از نفس سوخته ام می آید
عندلیب ز چمن آمده را می مانم
نیست بی آینهدارم هوس حرف نجیب
طوطی نو به سخن آمده را می مانم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میبندم از فغان لب و دل شاد می کنم
خاموش می نشینم و فریاد می کنم
تا چند اضطراب کند دل به سینه ام
این مرغ را ازین قفس آزاد می کنم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاموش می نشینم و فریاد می کنم
تا چند اضطراب کند دل به سینه ام
این مرغ را ازین قفس آزاد می کنم
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون نباشم داغِ کافرماجراییهای عشق؟
کوه را فرهاد کند و عیش را پرویز کرد
عشق آن روزی که می در شیشۀ ایجاد ریخت
ساغر ما را به رنگِ گل ز خون لبریز کرد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوه را فرهاد کند و عیش را پرویز کرد
عشق آن روزی که می در شیشۀ ایجاد ریخت
ساغر ما را به رنگِ گل ز خون لبریز کرد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لب بستۀ تو جز به تو گویا نمیشود
این قفل از کلید دگر وانمیشود
بیانبساطِ خلق ندارد دلم نشاط
کارِ که بسته شد که دلم وانمیشود؟
کی تلخکامیام شود از حـرف بـوسـه کـم؟
شیرین دهن به گفتن حلوا نمیشود
تا روزگار هست، شکایت ازو به جاست
دنیا حریفِ مردمِ دنیا نمیشود
در دل کدورتی بُوَد از دوستان ضرور
کآیینه بی غبار، مصفّا نمیشود
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این قفل از کلید دگر وانمیشود
بیانبساطِ خلق ندارد دلم نشاط
کارِ که بسته شد که دلم وانمیشود؟
کی تلخکامیام شود از حـرف بـوسـه کـم؟
شیرین دهن به گفتن حلوا نمیشود
تا روزگار هست، شکایت ازو به جاست
دنیا حریفِ مردمِ دنیا نمیشود
در دل کدورتی بُوَد از دوستان ضرور
کآیینه بی غبار، مصفّا نمیشود
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ننشست نقش هیچکس از عاشقان چو شمع
با آنکه عرضِ مطلب خود ایستاده کرد
دیدی به سوی غیر و دلم گشت پر ز خون
این جام را نگاه تو لبریز باده کرد
نشکفت غنچهای به مراد دل کسی
این نوبهار، تنگدلی را زیاده کرد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با آنکه عرضِ مطلب خود ایستاده کرد
دیدی به سوی غیر و دلم گشت پر ز خون
این جام را نگاه تو لبریز باده کرد
نشکفت غنچهای به مراد دل کسی
این نوبهار، تنگدلی را زیاده کرد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل چو آرام پذیرد ز نوا میافتد
دست بر جام چو گیری ز صدا میافتد
در چنین باغ که هر غنچه دل پرخونیست
که به فکر دل صدپارۀ ما میافتد؟
یاری چرخ و مددکاری ساقیست یکی
هر که را دست گرفتهست ز پا میافتد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست بر جام چو گیری ز صدا میافتد
در چنین باغ که هر غنچه دل پرخونیست
که به فکر دل صدپارۀ ما میافتد؟
یاری چرخ و مددکاری ساقیست یکی
هر که را دست گرفتهست ز پا میافتد
#نجیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اسیرم در سکوت شب، بیا اقرار شو در من
که ازاین خواب میترسم، بیا بیدار شو در من
از این تنها نفسکَش در وجود خویش بیزارم
همه فریاد میخواهم، همه گفتار شو در من
قفس را طرح دیگر ریختند و وسعتش دادند
از این دیوارها بگذر، بیا هموار شو در من
بگیر از من، من امروز را – شرمندهگیام را-
طلوع صبح فردا را، شکوه پار شو در من
حقیقت در گلوی حضرت منصور جامانده
اناالحق سر بده و تا به پای دار شو در من
سرِ خَم را نمیخواهم، کلاه کج به من آور
به پا برخیز هندوکش، بیا تکرار شو در من ...
#نجیب_بارور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که ازاین خواب میترسم، بیا بیدار شو در من
از این تنها نفسکَش در وجود خویش بیزارم
همه فریاد میخواهم، همه گفتار شو در من
قفس را طرح دیگر ریختند و وسعتش دادند
از این دیوارها بگذر، بیا هموار شو در من
بگیر از من، من امروز را – شرمندهگیام را-
طلوع صبح فردا را، شکوه پار شو در من
حقیقت در گلوی حضرت منصور جامانده
اناالحق سر بده و تا به پای دار شو در من
سرِ خَم را نمیخواهم، کلاه کج به من آور
به پا برخیز هندوکش، بیا تکرار شو در من ...
#نجیب_بارور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀