💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
کاش می ﺷﺪ
ﯾﮏ صبح
ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑــﺰﻧﺪ ﺑﮕــﻮﯾﺪ :
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ِ ﭘـُر ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ …
ﺑﺎ ﻟﺒــﺨﻨﺪ ،
ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸــﻖ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ .
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳـــﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎ …
ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻤــﺎﻧﻢ ﻭ …
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ !!


#سید_علی_صالحی🌹

❀═‎‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشم دیدن تو را در کنار من ندارند؛
نمی‌توانند ببینند که اینگونه دوستت دارم
نمی‌توانند ببینند و سکوت کنند!

همین خوب است
همین حسود بودن آدم‌های دور و برمان
که مصرم می‌کنند برای
بیشتر و
بیشتر و
بیشتر
دوست داشتنت،،،🍃👌❤️

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جانان اگر جان از بدن، خواهد که ارزانی کنم
هستی به اورنگ غزل مکتوب چون مانی کنم.

من می‌زده از نِی‌سِتان، تا معنی هر دو جهان
بستانم و يکسر همه از عشقِ تو ... فانی کنم.

مانی منم، فانی منم، معنایِ ايمانی منم
با اين همه بی‌دفتری دانی که ديوانی کنم.

صد واژه دارم پشتِ سَر، صد نانوشته پيشِ رو
می‌آيَدَم رَخشان ز نو تا من غزل‌خوانی کنم.

گر يک شبم روشن کنی، تنها دمی اين ديده را
فانوس را از نور تو خورشيدِ کيهانی کنم.

عريان اگر بگشای‌اَم، بند قبا از رازِ گُل
من کار و کُفرِ عيش را تا صبح ... پنهانی کنم

من شُرب و می، می‌خانه‌ام، با خاطرت هم‌خانه‌ام
با عمرِ بی‌پايان خود بينی که مهمانی کنم.

هی نی‌نوایِ نازنين، دانی چه دادم اين جبين
لب دوختم از سوختن تا با تو هَم‌خوانی کنم


#سید_علی_صالحی
#هفت_اورنگ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

من آنقدر
دوستت می‌دارم...
که دوباره بعد از مرگ...
به خانه باز خواهم گشت...
و برمی‌گردم...
من برمی‌گردم...
درست به شیوه ی شبنمی...
در گرگ و میشِ سحر...

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همهء ما
فقط حسرت بی‌پایان یک
اتفاق ساده‌ایم
که جهان را بی‌جهت،
یک‌جور عجیبی جدی گرفته‌ایم...!

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

و من 
آنقدر تو را دوست می دارم
که نمی دانم کدام کلمه
سرآغازِ آفرینشِ آدمی ست
فقط می دانم دنیا خوب است
دنیا از هر فاصله که هست
هست و فهم دارد
و فرصتِ شفاست

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و من تو را دوست مي‌ دارم ...
و من تنفس تو را،
مگو های راز آلود تو را،
دوست ميدارم؛
تو...
از همان تكلم نخست،
مرا از مزامير اندام خويش آفريده‌ ای



#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرجا و هر کجای جهان که باشم
باز به بسترِ بی‌خواب خود برمی‌گردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژه‌ها می‌خواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح می‌خواهم
و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهی ‌گشت...

#سید_علی_صالحی
#شب_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ترسم از اين است كه
يك شب بخواهی به خوابم بيايی
و من هم چنان به يادت
بيدار نشسته باشم...!

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جهان و هرچه در او هست، تفاله‌ی چای بعد



از یک عصرِ آسوده است. مزه‌ی قند را فراموش نکن! :)

#سید علی صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دستت را به من بده
نترس !
با هم خواهیم پَرید،
من از روی رویاهایی که رو به باد وُ
تو از روی بوته هایی که باران پَرَست.
امید و علاقه ی من از تو،
اندوه و اضطرابِ تو از من.
واژه ها، کتاب ها و ترانه های من از تو،
سکوت، هراس و تنهایی تو از من.
حضور، حیات و حوصله ی من از تو،
تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من.
هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،
درد، بلا و بی کسی های تو از من

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من
پیشگوے پروانه و
پرده دار بارانم،

از من بپرس!
تنها من
نشانے
ڪلمات خانه به دوش را
مے دانم .....
❤️
#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر این دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل
خوب است
مثل همین #باران بی‌سوال
که هی می‌بارد

که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده
می‌بارد

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سلام، سهمِ کوچکِ من از وسعت سادگی!
سايه‌نشينِ آب و همپياله‌ی تشنگی سلام،
سلام، اولادِ اولين بوسه از شرمِ گُل و گونه‌های حلال،
سلام، ستاره‌ی از شب گريخته‌ی همروز من،
عزيزِ هميشه و هنوز من... سلام!
❤️
#سید_علی_صالحی
#صبحتون_بخیرر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب شب شب
چه انتظار عمیق می شود در شب
چه درد عمیق می شود در پساپس شب
چه غم شدیدی می شود در میانه شب
شب ،
زیباست شب ،
با تو زیبا تر است
بی انتظار ، بی درد ، بی غم ...

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از صبح‌ های دور از تو نگویم
که مانند است به شب
که مانند است به اوجِ چله‌ی زمستان
هر شب غمت در دل است
و عشقت در سر
و هر صبح،
عشقت در دل و
خاطره‌ ات در سر
طلوع کن صبحم را
که عمریست بی‌ خورشید
روزهایم شب می‌ شود
 
#سید علی صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم مي‌خواست كسي در حوالي احوالِ من نبود
دلم براي خواندنِ همان آواز قديمي تنگ است

من از پلكِ گشوده‌ي اين پنجره‌ها ميترسم
بايد بروم جايي دور
بايد جايي دور بروم
ديگر نه مولوي را دوست مي‌دارم و نه حوصله‌ي حافظ را...
تنها به كوچه مي‌نگرم
عده‌اي مغموم از كوچه‌ي مشرف به پسين ميگذرند
رخت‌هاشان تاريك
چشم‌هاشان خيس
اما من دلشان را از اين پيش‌تر
جایی دور دیده بوده‌ام

#سید_علی_صالحی

#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

تو...
تو با من چه ڪرده اے
که از یادم نمی روی؟!
دیر آمدی... درست!
پرستار پروانه و ارغوان بوده ای ، درست !
مراقب خوانا ترین ترانه
از هق هق گریه بوده ای ، درست ‍!
رازدار آواز اهل باران بوده ای ، درست !
خواهر غمگین ترین خاطرات دریا بوده ای، درست !
اما از من و این اندوه پرسینه
بی خبر، چرا...؟


#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

سرانجام قفس از پرنده پرید،
قفس از مدارایِ پرنده
خسته شده بود.
قفس به پرندهٔ سر به راه گفت:
بی‌قفل و بی‌کلید هم می‌توان
به آب و به دانه ، به دریا رسید،
پس به آواز درآ... دوستِ من
بی‌ملال و بی‌مبادا
مثلِ من بشکن،
اما از ایوانِ این گورِ زندهْ‌خوار بگریز،
بگریز و به رقص درآ
هرچند همچنان بر دار،
اما دریاوار... دریاوار !

#سید_علی_صالحی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من هرگز
چیز دندان گیری از این جهان نخواسته ام
فقط گاهی فرصتی کوتاه
تا به یاد آورم زندگی
تا کجا میتواند زندگی باشد
همین است
که من هیچ نخواسته ام از این جهان
جز اندکی آرامش بلکه برگردم
پیش خودم و به یاد بیاورم
اینجا کجاست ؟من کیستم؟
و این جهان بیهوده
از جان من چه میخواهد!؟

#سید_علی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀