چشم های تو چنان ریخته در بسترِ شعر
همه جا واژه به واژه شده در باورِ شعر
به تمنای نگاهت شده ام دربدری
به غزل یا که رباعی همه سرتاسرِ شعر
با همان ناز نگاهت، شده پر شور و شرر
تا به یک پلک زدن سوخته خاکسترِ شعر
وزن و هر قافیه را رقص دهد چشمانت
من که بیهوش ، شدم در بغل و محضر شعر
بی صدا، بی نفسی، اشک شدم غلتیدم
روی هر واژه ی تو در کنفِ دفترِ شعر
آخرش در همه اشعار ،،چنین فهمیدم
که تویی آن هنرِ ریخته در گوهرِ شعر
#مهدی_شهسواری
#خاکستر_شعر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه جا واژه به واژه شده در باورِ شعر
به تمنای نگاهت شده ام دربدری
به غزل یا که رباعی همه سرتاسرِ شعر
با همان ناز نگاهت، شده پر شور و شرر
تا به یک پلک زدن سوخته خاکسترِ شعر
وزن و هر قافیه را رقص دهد چشمانت
من که بیهوش ، شدم در بغل و محضر شعر
بی صدا، بی نفسی، اشک شدم غلتیدم
روی هر واژه ی تو در کنفِ دفترِ شعر
آخرش در همه اشعار ،،چنین فهمیدم
که تویی آن هنرِ ریخته در گوهرِ شعر
#مهدی_شهسواری
#خاکستر_شعر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀