کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#نان_بربری

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#نان_بربری

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوکی_لوتوس

خانم زحمتی عزیز


من از لوتوس اصل استفاده کردم شما میتونید‌ از لوتوس ایرانی هم استفاده کنید .

دوستان گلم برای کوکی زمان پخت و دما بستگی به فر شما داره،  من اصولش رو نوشتم اما قلق فر شما برای کوکی خیلی مهمه .

بعد از پخت کوکی رو تو ظرف در بسته نگه داری کنید.

شکر قهوه ای هر نوعی میشه استفاده کنید ترجیحا شکر سفید نزنید.


این خمیر رو میتونید واسش مغزی های دیگه هم مثل نوتلا و .... بزارید


مواد لازم ؛

کره به دمای محیط رسیده   ۱۴۰ گرم
شکر قهوه ای   ۷۵ گرم
تخم مرغ متوسط  ۲ عدد
آرد   ۲۵۰ گرم
بکینگ پودر   یک قاشق چایخوری
وانیل نصف قاشق چایخوری
نشاسته ذرت   ۴۰ گرم
بیسکوئیت لوتوس   به دلخواه
کرم بیسکوئیت لوتوس   ‌نصف پیمانه ( به دلخواه البته )



فر  ۱۷۵ درجه   مدت تقریبی پخت  ۱۵ تا  ۲۰ دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  حرام است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#بال_بوفالو

پرطرفدارترین غذا واسه میز مزه

مواد لازم :

سیر ۲ حبه
بال مرغ ۵۰۰ گرم
نشاسته ذرت ۲ ق غ
سس کچاپ ⅓ پیمانه
سس تند ۱ ق چ
عسل ۱ ق چ
کره ۱ ق غ
ادویه‌ها:
نمک، فلفل
پودر سیر
پاپریکا


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#تاکو_گوشت_با_نون_لواش

مواد داخلش کاملا دل بخواهی می باشد

ايده خوب براى شام


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی_گل_آفتابگردون


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۱

با نیم نگاهی حالت چهره ی شهرزاد را از نظر می گذراند و وقتی تعجبی در صورتش نمی بیند می فهمد که شهرزاد از همه چیز با خبر است.


زهرخندی گوشه ی لبش می نشیند و دل شهرزاد برای غم آنی چشمانش می گیرد.


-اومدم تهران... بهشون گفتم می خوام ادامه تحصیل بدم اما این قصد رو نداشتم. داشتم این جا برای خودم یه دفتر می زدم. می خواستم یه دفتر نمایندگی از شرکت تو تهران تاسیس کنم و به این بهانه از اون خونه دور باشم. تا اینکه تو رو دیدم!


خاطره ی اولین دیدارشان در ذهنش شکل می گیرد. که اصلا نفهمید این مرد چطور برایش همه چیز شد. چطور همه ی آرزویش شد!


-شهرزاد ایزدی... یه دختر سرزنده و پرشور... نه رو به عنوان جواب به هیچ عنوان نمی پذیرفت! اونقدر مصمم و جدی تو کار و در عین حال پرشر وشور تو زندگیش!


تلخندی می زند. واقعا هم همین که می گوید، بود. خیلی از آن روزها گذشته بود یا فقط خیلی دور به نظر می رسید؟


-من هیچوقت تا قبل تو به رفتارای هیچ زنی توجه نکرده بودم. اما تو ناخودگاه توجهمو جلب می کردی. و کم کم همه چیز بینمون تغییر کرد.


به جلو خم می شود و دستانش را روی زانوهایش قرار می دهد و بدون اینکه نگاهش کند ادامه می دهد:

-یه بار بهت گفتم که تو چطوری معجزه ی اون روزام شدی! که تا قبل تو هیچ وقت کسی اون طوری به من نگاه نکرده بود. طوری که انگار من خدای اون باشم! نوع نگاه تو به من شبیه نگاه من به بابام بود!


بغض کرده بود! صدایش بم تر و زنگ دار به گوش می رسید!


-بعدش چه اتفاقی افتاد رو بهتر می دونی... اما می خوام بهت بگم که من اونقدر توی خودم غرق بودم که تو رو ندیدم! نشناختم... نمی خوام دروغ بگم... جذبت شده بودم. کیه که از ابراز علاقه ی زنی مثل تو کیف نکنه؟ کیه که دست رد به سینه ی تو بزنه؟ منم نزدم اما نه به خاطر تو...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۲

صداقت در نگاهش موج می زند...


-به خاطر خودم! در کمال خودخواهی می خواستم صاحب اون نگاه رو برای خودم داشته باشم! می خواستم اون جنس خالص محبت رو بیشتر توی زندگیم داشته باشم. می خواستم بیشتر و بیشتر ازت بگیرم! اما چیزی به تو ندادم! محبت می گرفتم و محبت نکردم! توی خودم غرق بودم... توی خودخواهیام...!


با چنان نفرتی از خودش می گوید که شهرزاد را شوکه می کند. محمد این تصویر وحشتناکی که از خود ساخته، نبود. که اگر بود شهرزاد روز به روز بیشتر درگیرش نمی شد!


-محمد؟


سر می چرخاند. چشمان مشکی و شیشه ای اش را به چشمان شهرزاد می دوزد و لب هایش را روی هم می فشارد.


منتظر نگاهش می کند. می خواهد بداند که چرا با این لحن صدایش کرده، انقدر با تعجب و کمی حرص...


دعا می کند که شهرزاد امشب را به دلش تخفیف دهد. حالش را خراب تر نکند. امشب نمی خواست تلخی ها را دوره کنند. اصلا نفهمید چطور شد که به این جا رسیدند.


-محبت یه جعبه ی کادو نیست. که با چشم دیده بشه و با دست بشه لمسش کرد. محبت یه حسه... مثل یه طناب... که دو سرش وصله... به آدما! بدون آدما، اون یه طنابه! هیچ معنایی نداره. این آدمان که به اون معنی میدن. حتی اگر یه نفر سر این طناب رو شل بگیره و رهاش کنه اون جریان برقرار نمی شه. پس هیچ چیز یه طرفه نبوده! متوجهی چی می گم؟


برای لحظاتی سکوت می کند و فقط خیره نگاهش می کند. دلش آرام گرفته است. حداقل او را بد مطلق نمی داند.


او هم در آن مدت لحظات خوشی داشته که با آن ها محمد را به خاطر بیاورد.


-تو خوبی که این طوری فکر می کنی. اینکه می تونی بعد از همه چیزایی که از سر گذروندیم خوبی ها را به خاطر بیاری همش نشون از قلب پاکت داره. اما من سعی کردم خیلیاشو فراموش کنم. لازم بود که فراموش کن تا بتونم به زندگی برگردم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۳

-وقتی که برگشتم دیدم من به اندازه ی کافی گند زدم. باعث شدم که هممون یتیم شیم. بزرگمونو سر لجبازی های من از دست دادیم. من باید پسر خوب خانواده می شدم. اون پسری که خودشو یادش رفته و همه ی زندگیشو وقف خانواده اش می کنه. بعدِ تو... تمام این شیش سال زنده بودم اما زندگی نکردم. نه به اندازه ی اون مدت کوتاهی که تو همسرم بودی! و من به خاطر خانواده ام می خواستم که تو رو یادم نیاد. که چقدر احساس خوبی با تو داشتم. اما خب کار دنیا رو می بینی؟ همین الانش حس می کنم خونوادم تو رو بیشتر از من دوست دارن و قبولت دارن!


دلگیر و غمگین است اما به شوخی اش لبخند غم آلودی می زند. درکش می کند. حرف هایش را خوب می فهمد.


این شهرزاد همانی بود که آن طرف ماجرا ایستاده بود و سرش با زخم های خودش گرم بود، اما این طرف محمد هم کم درد و رنج نکشیده بود!


-نمی تونم بهت خرده بگیرم. واقع بینانه که نگاه کنیم، شاید با پدر مادرت، دلی نزدیک باشم اما فرهنگ خانوادگیمون واقعا متفاوته!


-همه ی اینا درست اما جواب منو ندادی. من گفتم چی عوض شده که محمدی که روزای اولی که اومدم اصفهان بیشتر از چند ثانیه نگاهم نمی کرد الان اونقدر توی نگاهاش مصممه که من یکی کم میارم ام اون نه!


محمد از حال لحظات پیشش فاصله می گیرد و گوشه ی لبش به طرز فوق العاده جذابی بالا می رود! ناخودآگاه شهرزاد خیره آن قسمت می ماند و محمد خودش را روی نیمکت جلوتر می کشد!


-چه می خوای بدونی؟ قصه ی مردی رو که به خاطر یه زن دین و دنیاشو فروخت؟ منو با خودم در انداختی با خدا در ننداز! چون می فهمی چطور بی تابتم! داری می بینی چطور می لرزم از شدت خواستنت... نگو نه که به شعورم توهین میشه! می دونی دارم جون می کنم تا حد و حدود نگه دارم. محدودیت هایی که از هر طرف دست و پامو می بندن!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۴

دلش گرم می شود. او خوب می داند که چطور افسار دل دلبرکش را به سوی خود بکشد!


چطور شیرین کند کامش را... چطور تمامش را مشتاق بیشتر کند، زنانه هایش را بر علیه خودش بشوراند! زبانش را به قیام وا بدارد که بگوید:


-اگر... اگر دست و پات بسته نبود، اگر محدود نبودی چی می شد؟


و انگار شهرزاد آن چنان هم که فکر می کرد حریف بی دست و پایی نبود! گفت و محمد در لحظه با تصور چیزی که در سر داشت، تنش گر گرفت.


چشم بست. خودش را تسلیم آن تصورات پس ذهنش کرد. سرش به شانه اش نزدیک شد و نفس هایش که تند شد، خطر را شناخت. چشم که باز کرد لحظه ای دیگر کنارش نماند!


بلند شد و چند قدم طولانی از شهرزاد دور شد! با چشمانی گرد شده و نفسی بند آمده نگاهش کرد و دستش را مقابل دهانش گرفت!


ناباور به اویی که داشت از او دور می شد نگاه می کند. محمد قدم های رفته را به سمتش برگشت و با چشمانی حریص غر زد:


-با من بازی می کنی! می دونی که چقدر خرابتم منو خراب تر می کنی!


تک خندی می زند ناباور مدام پلک می زند. با لحنی پرشور و خنده می گوید:


-خدای من... مگه چی تو ذهنته؟ من چه می دونم تو به چی فکر می کنی؟ خیلی... خیلی...


یک آن انگار از این که خودش را به ساده ترین نوع ممکن لو داده جا می خورد و دلبرک جان می کند تا نخندد و فکر می کند این تلاشش کاملا در صورتش نمود پیدا می کند که محمد کفری شده زیر لب غر می زند:


-لا اله الا الله!


لبش را می گزد و نگاه می گیرد. صدای دور شدن قدم هایش را می شنود. چند باری تا حوض وسط قدم رو می رود و بر می گردد.


شهرزاد این زمان را به او می دهد. آرام شود. به حرف هایی که می خواست بزند و نفهمیدند چه شد که تا این اندازه از بحث اصلی منحرف شدند، فکر کند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۵

وقتی که صدای قدم هایش مقابل نیمکت متوقف می شود، به سمتش برمی گردد.


مقابل پای شهرزاد زانو می زند. صورتش سرخ بود و موهایش رشد کرده بودند. آن قدر که می شد دست داخلشان برد. تا خود صبح نوازششان کرد.


به صورتش می آمد. از آن حالت مردانه ی زمخت در آمده بود. تخس تر شده بود و شهرزاد فکر می کند که این طور بیشتر دوست دارد!


نگاهش را به چشمان مرد مقابلش می دهد و او به غیر منتظرانه ترین شکل ممکن با محبتی توام با استیصال لب می زند:


-زنم می شی؟ با من ازدواج می کنی؟


قلبش برای لحظاتی نمی زند... شوکه و وار رفته نگاهش می کند و او ادامه می دهد:


-نه چون خانواده ام دوستت دارن، چون اگرم مخالف بودن حاضر بودم دنیا رو به هم بریزم، حاضر بودم دوباره به همه شون پشت کنم تا تو رو به دست بیارم! نه به خاطر رزا، چون همین حالاشم به خاطر داشتن همچین مادری هیچ چیزی کم نداره، به خاطر خودم، به خاطر خودت! شهرزاد من رویای همسری مثل تو رو تو خوابمم نداشتم. وقتی عمیقا شناختمت تو تمام رویا و آرزوم شدی. و فکر کنم این واقعی ترین نوع عشق باشه. که از شناخت به عشق برسیم. اگر چیزی که من فهمیدم درست باشه، اگر تو هنوزم ذره ای محبت تو دلت نسبت به من داری، بذار با هم امتحانش کنیم!


در تسلیم ترین حالت ممکن به سر می برد. انگار که روح از تنش رفته باشد، یک شهرزادی مانده روی آن نیمکت سبز رنگ و یه شهرزادی رقص کنان دور آن حوض را طواف می کند.
سرخوشانه می خندد، آزادانه می رقصد!


شادی تمام ابعاد وجودش را در بر گرفته و قلبش التماس می کند تا شور چشمانش را باور کند. به دوباره «ما» شدن، به عالم امکان ایمان بیاورد.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۶

مغزش سوت ممتد می کشد، آچمز شده و زبان به دهان گرفته است. و آن طرف محمد را دارد...


زانو زده مقابلش با چشمانی که مثلشان را هر روز خدا داشته، به او پیشنهاد یک عمر زندگی را می دهد. در کنار او در کنار دخترش... دوست داشت که باورم کند... می خواست که باور کند... اما...


-محمد؟


-جانم خانوم؟ نگو نه... می میرم بگی نه...


طوری از ته دل این را گفت انگار که اگر همین حالا پاسخ منفی می داد مقابلش جان می داد.


استرس را از نگاهش می خواند و مگر این مرد نمی گفت که عشق را از نگاه دلبرکش خوانده است؟ این حجم از اضطراب و رنگ پریدگی اش آدم را به این باور می رساند که از این زن در ذهن خودش یک دیوانه ی رام نشدنی ساخته است!


-چطوری آخه؟ تو همین چند لحظه پیش به تفاوتامون اشاره کردی. آخرین باری که خونتون بودم...


-شهرزاد!


از مقابلش بلند می شود و کنارش می نشیند. دستش را به مقصد دست شهرزاد جلو می آورد و بعد در یک لحظه به خودش می آید و دستش را پس می کشد.


و شهرزاد به صداقت روحش در این لحظه ایمان می آورد. آنقدر خودش را به او نزدیک می بیند که حریم بینشان را یادش می رود!


صدای نرم و ملایمش حواسش را به حرف هایش متمرکز می کند:


-تو قبول کن من همه چیزو درست می کنم. هرچیزی که بخوای همون میشه...


نرم لبخند می زند... دلش پیش تر از اینکه این قول ها را بخواهد، با او رفته است. همین دیشب بود که گفته بود دلت با من است و باقی اش با من! اما موضوع این نبود!


-محمد من دارم از سوتفاهم ها حرف می زنم از تفاوت هامون...


-سوتفاهم ها چی هستن؟ غیر از اینه که باید صحبت کنیم حلش کنیم؟ تفاوت ها چی؟


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۷


-محمد ما حتی تو یه شهر زندگی نمی کنیم...


-درست از دو روز پیش رسما همشهری هستیم! دیگه؟


سرش را به عقب خم می کند و بهت زده لب می زند:


-محمد؟


-جان؟ گفتی کارت اینجاست زندگیت، مادرت! تو به اندازه ی کافی برای خانواده مون فداکاری کردی، این خیلی خودخواهانه ست که من از تو بخوام بازم این کارو بکنی.


-مگه می شه آخه؟ کارت پس چی؟ خانواده ات؟ همه ی زندگیت اصفهانه!


سرش را با اخم به طرفین تکان می دهد و انگار که شهرزاد حرف توهین آمیزی به زبان آورده باشد، می گوید:


-همه ی زندگیم اینجاست! کارم رو از اینجا شروع می کنم. او دفتر نمایندگی رو که قرار بود چند سال پیش بزنم الان انجامش می دم. خانواده ام هم می دونن که هیچی از تو و رزا برام مهم تر نیست. خوشحالی من براشون از بودنم در کنارشون مهم تره!


شهرزاد ناباورانه می خندد. احوالاتش به هم می ریزد. هم عصبی و هم خوشحال است... هم خجالت زده و هم مشعوف است.


از چیزی که فکر می کرد جدی تر است. انگار با همین حرکت کوچک توانست آخرین ذره ی های به تاراج نرفته ی دلش را هم از آن خود کند.


و همزمان با حس تمام این احساسات دیوانه کننده ترس مبهمی داشت.


که او پیش تر با محمدی که برای داشتنش کوچیک ترین تلاشی نمی کرد، ته همه ی دیوانگی ها و عاشقی ها را در آورده بود.


با این محمدی که به خاطرش از همه چیزش گذشته بود تا کنار آن ها باشد، چه می کرد؟


-تو دیوونه شدی!


از جا بر می خیزد و به سمت رستوران قدم بر می دارد. چرا باید می ماند؟ اصلا چه می گفت؟ خانواده اش را به خاطر او و رزا رها کرده که دائم اینجا زندگی کند؟


-شهرزاد وایسا! شهرزاد!


بدون اینکه لمسش کند از او رد می شود و درست مقابلش می ایستد!


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
To Taki
Sina Derakhshande
#سینا_درخشنده

#تو_تکی

یک جرعه موسیقی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii

            ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌒بهترین راه براے آرامش امشب
و ساختن فردایـے زیبا
🌒اینست ڪه:
قبل از خواب تصمیم بگیریم
🌒فردا قلبـےرا شاد ڪنیم
تاشاهد
🌒لبخند زیباے خداوند باشیم.

شبتــون خـوش

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🌹🕊🌹
به نام خداوند دریای نور
خدایی که دارد به هر جا حضور
🕊🌹🕊🌹
به نام خداوند رنگین کمان
فروزنده روز و شب آسمان
🕊🌹🕊🌹
بسم الله الرحمن الرحیم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊🌹🕊🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Ye Nafas
Bijan Yaar
آهنگ جدید

#بیژن_یار

#نفس

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون

❤️ @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوکی_سیب_و_دارچین

مواد لازم :

آرد :دو پیمانه /۱۶۰گرم
شکر :۱/۲پیمانه
تخم مرغ :۲عدد
کره ذوب شده :۱/۲ لیوان
تخم مرغ:۲عدد
دارچین :۱ق چ
وانیل:۱/۲ ق چ
بکینگ پودر :۱ق م

🔸حرارت فرها با هم فرق داره حتما بعد از بیست دقیقه با خلال دندان چک کنید اگر خلال تمیز بود کوکی ها پخته واز فر خارج کنید و اگر نه اجازه بدید تا بپزه

🔸سینی فر رو در طبقه وسط قرار بدید

🔸داخل سینی فر رو حتما چرب کنید یا از کاغذ روغنی استفاده کنید

تمام مراحل داخل کلیپ توضیح داده شده


قسمت اول✔️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#قورمه_سبزی_با_سبزی_خشک

خوشگل خانمها شما با سبزی خشک قورمه سبزی پختید ؟!
من از مامانم یاد گرفتم مامانم حدودا یک سالی میشه که قورمه سبزی هاشو حتی کوکو سبزی رو با سبزی خشک میپزه وخیلی عالی و خوشمزه میشه



 رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#خورشت_قورمه_سبزی

سبزی لازم برای قورمه سبزی ۴ نفره
تره خشک ۱۲ قاشق غذا خوری پر
جعفری خشک ۵ قاشق غذاخوری پر
گشنیز خشک ۳ قاشق غذاخوری پر
اسفناج خشک ۳ قاشق غذاخوری پر
شنبلیله خشک ۱/۵ قاشق غذاخوری

از چند ساعت قبل سبزی های خشک را با آب سرد خیس کنید
بعد از آب بکشید و با روغن خوب سرخ کنید
و روال قبلی پخت قورمه سبزی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر