This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_خرمالو
مواد لازم:
تخم مرغ ۴ عدد
وانیل نوک ق چ
شکر ۱ لیوان
روغن ۳/۴ لیوان
پکینگ پودر ۲/۵ ق چ
پودر دارچین ۲ ق چ
آرد ۲/۵ لیوان
خرمالو ۳ عدد
گردوی خرد شده نصف لیوان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_خرمالو
مواد لازم:
تخم مرغ ۴ عدد
وانیل نوک ق چ
شکر ۱ لیوان
روغن ۳/۴ لیوان
پکینگ پودر ۲/۵ ق چ
پودر دارچین ۲ ق چ
آرد ۲/۵ لیوان
خرمالو ۳ عدد
گردوی خرد شده نصف لیوان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_خرمالو
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_خرمالو
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#معجون_شلغم
مواد لازم:
شلغم به تعداد اعضای خانواده
عسل برای هر شلغم 1 ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#معجون_شلغم
مواد لازم:
شلغم به تعداد اعضای خانواده
عسل برای هر شلغم 1 ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#معجون_شلغم
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#معجون_شلغم
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آش_ترش_شیرازی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پنکیک_مغزدار_قاشقی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پنکیک_مغزدار_قاشقی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت284 رمان پارادوکس با تمام وجود هوارو به ریه هام کشیدم که همزمان همکارای مردمون هم رسیدن. _ سلام خانوم سپهری بااحترام سرمو تکون دادم و گفتم: _ سلام صبحتون بخیر. ببخشید بازم شما تو زحمت افتادین. ملیکا پرید وسط حرفمو گفت: _ زحمت چیه بابا وظیفشونه.…
#پارت285
رمان پارادوکس
دستمو محکم از دستش کشیدم بیرون و عصبی گفتم:
_ چیکار داری میکنی؟
عصبی تر از من جواب داد:
_ وقتی ازت سوال میپرسم درست جواب بده. میفهمی؟؟
درحالیکه تلاش میکردم مچ دستمو از دستش ازاد کنم گفتم:
_ نه نمیفهمم. دیگه داری زیادی پاتو از گلیمت دراز میکنی.
فشاری به مچ دستم اورد و پر حرص پرسید:
_ آسم داری؟
از درد مچ دستم چشامو رو هم فشار دادم و به زور گفتم:
_ نه
فشار دستاش کمتر شد.نفسشو پرصدا داد بیرون و گفت:
_پس این اسپری چیه؟؟؟
بی میل جواب دادم:
_واسه وقتاییکه که عصبی میشم.کمکم میکنه بهتر نفس بکشم.
دیگه فشاری رو دستام حس نمیکردم. چشامو
باز کردم و زل زدم بهش. با تعجب بهم خیره شده
بود. دستمو از تو دستش کشیدمبیرون. با اخم
مشغول ماساژ مچم شدم. و بعد ازش فاصلم
گرفتم. همچنان تو هپروت به سر میبرد.
وارد که شدم همزمان با یکی برخورد کردم. سرمو
اوردم بالا که چشمم به سحر خورد. مشکوک پرسید:
_ کجایین شما دوتا؟؟؟؟
خیلی طبیعی برای اینکه شکش برطرف شه گفتم:
_ زیپ کولم باز شده بود و وسایلم ریخت بیرون.
بیچاره اقای شایگان کمک کرد جمعش کنم.
یکم از اون حالت در اومد و گفت:
_ عه. باشه خوشگله. حامی خودش کجاست؟
سرمو چرخوندم عقب و گفتم:
_ اوناهاش داره میاد..
با اخمای در هم نزدیک میشد. با دیدنمون دم در گفت:
_چرا اینجا ایستادین؟
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
دستمو محکم از دستش کشیدم بیرون و عصبی گفتم:
_ چیکار داری میکنی؟
عصبی تر از من جواب داد:
_ وقتی ازت سوال میپرسم درست جواب بده. میفهمی؟؟
درحالیکه تلاش میکردم مچ دستمو از دستش ازاد کنم گفتم:
_ نه نمیفهمم. دیگه داری زیادی پاتو از گلیمت دراز میکنی.
فشاری به مچ دستم اورد و پر حرص پرسید:
_ آسم داری؟
از درد مچ دستم چشامو رو هم فشار دادم و به زور گفتم:
_ نه
فشار دستاش کمتر شد.نفسشو پرصدا داد بیرون و گفت:
_پس این اسپری چیه؟؟؟
بی میل جواب دادم:
_واسه وقتاییکه که عصبی میشم.کمکم میکنه بهتر نفس بکشم.
دیگه فشاری رو دستام حس نمیکردم. چشامو
باز کردم و زل زدم بهش. با تعجب بهم خیره شده
بود. دستمو از تو دستش کشیدمبیرون. با اخم
مشغول ماساژ مچم شدم. و بعد ازش فاصلم
گرفتم. همچنان تو هپروت به سر میبرد.
وارد که شدم همزمان با یکی برخورد کردم. سرمو
اوردم بالا که چشمم به سحر خورد. مشکوک پرسید:
_ کجایین شما دوتا؟؟؟؟
خیلی طبیعی برای اینکه شکش برطرف شه گفتم:
_ زیپ کولم باز شده بود و وسایلم ریخت بیرون.
بیچاره اقای شایگان کمک کرد جمعش کنم.
یکم از اون حالت در اومد و گفت:
_ عه. باشه خوشگله. حامی خودش کجاست؟
سرمو چرخوندم عقب و گفتم:
_ اوناهاش داره میاد..
با اخمای در هم نزدیک میشد. با دیدنمون دم در گفت:
_چرا اینجا ایستادین؟
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت285 رمان پارادوکس دستمو محکم از دستش کشیدم بیرون و عصبی گفتم: _ چیکار داری میکنی؟ عصبی تر از من جواب داد: _ وقتی ازت سوال میپرسم درست جواب بده. میفهمی؟؟ درحالیکه تلاش میکردم مچ دستمو از دستش ازاد کنم گفتم: _ نه نمیفهمم. دیگه داری زیادی پاتو…
#پارت286
رمان پارادوکس
سحر گفت:
_دیر کردین اومدم دنبال شما.
حامی اومد لب باز کنه که برای اینکه خراب نکنه گفتم:
_ ممنون که کمکم کردین وسایلمو جمع کنم.
با تعجب نگام کرد که با چشم و ابرو بهش اشاره زدم تازه دوهزاریش افتاد و اروم گفت:
_خواهش میکنم.
_ بیاین بریم تو. بچه ها منتظرن
به سمت میزشون که رفتیم دیدم مشغول خوردن صبحونه هستن. نگاهم به ملیکا افتاد که چه با اشتها عسل طبیعی رو میزو میخورد.
سحر با دیدنش لبخند پلیدی زد و بلند گفت:
_خوب خداروشکر معلوم شد خرس کیه.
و بعد صندلی و عقب کشید و نشست.
من و حامی هم نشستیم که یهو پگاه زد زیر
خنده و بعد رو به سحر گفت:
_ عالی بود دمت گرم.
اقای نوری با تعجب پرسید:
_چیشده؟؟؟؟؟
سحر همونجور که چای شو هم میزد گفت:
_ هیچی یه بنده خدایی امروز میگفت خرس
اونیه که عسل زیاد دوست داره. الان فهمیدیم کی خرسه.
تا اینو گفت ملیکا سرشو بلند کرد و با اخم گفت:
_ من دارم جای شما میخورم که این لقب خرس بودن ازتون برداشته بشه. بده به فکرتونم؟ لیاقت ندارید که.
حامی گفت:
_ بحث نکنید. بخورین که بریم شروع کنیم.
حیف این هوا نیست چپیدیم این تو؟؟؟
ملیکا با ذوق دستاشو بهم کوبید و گفت:
_ اخ خدا از دهنت بشنوه رییس.
حامی چپ چپ نگاش کرد که ملیکا نیششو تا بنا گوش باز کرد و زل زد بهش. حامی هم سرشو به نشونه تاسف تکون داد و نگاشو ازش گرفت. دیگه بدون هیچ حرفی مشغول خوردن صبحونمون شدیم
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
سحر گفت:
_دیر کردین اومدم دنبال شما.
حامی اومد لب باز کنه که برای اینکه خراب نکنه گفتم:
_ ممنون که کمکم کردین وسایلمو جمع کنم.
با تعجب نگام کرد که با چشم و ابرو بهش اشاره زدم تازه دوهزاریش افتاد و اروم گفت:
_خواهش میکنم.
_ بیاین بریم تو. بچه ها منتظرن
به سمت میزشون که رفتیم دیدم مشغول خوردن صبحونه هستن. نگاهم به ملیکا افتاد که چه با اشتها عسل طبیعی رو میزو میخورد.
سحر با دیدنش لبخند پلیدی زد و بلند گفت:
_خوب خداروشکر معلوم شد خرس کیه.
و بعد صندلی و عقب کشید و نشست.
من و حامی هم نشستیم که یهو پگاه زد زیر
خنده و بعد رو به سحر گفت:
_ عالی بود دمت گرم.
اقای نوری با تعجب پرسید:
_چیشده؟؟؟؟؟
سحر همونجور که چای شو هم میزد گفت:
_ هیچی یه بنده خدایی امروز میگفت خرس
اونیه که عسل زیاد دوست داره. الان فهمیدیم کی خرسه.
تا اینو گفت ملیکا سرشو بلند کرد و با اخم گفت:
_ من دارم جای شما میخورم که این لقب خرس بودن ازتون برداشته بشه. بده به فکرتونم؟ لیاقت ندارید که.
حامی گفت:
_ بحث نکنید. بخورین که بریم شروع کنیم.
حیف این هوا نیست چپیدیم این تو؟؟؟
ملیکا با ذوق دستاشو بهم کوبید و گفت:
_ اخ خدا از دهنت بشنوه رییس.
حامی چپ چپ نگاش کرد که ملیکا نیششو تا بنا گوش باز کرد و زل زد بهش. حامی هم سرشو به نشونه تاسف تکون داد و نگاشو ازش گرفت. دیگه بدون هیچ حرفی مشغول خوردن صبحونمون شدیم
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت286 رمان پارادوکس سحر گفت: _دیر کردین اومدم دنبال شما. حامی اومد لب باز کنه که برای اینکه خراب نکنه گفتم: _ ممنون که کمکم کردین وسایلمو جمع کنم. با تعجب نگام کرد که با چشم و ابرو بهش اشاره زدم تازه دوهزاریش افتاد و اروم گفت: _خواهش میکنم. _ بیاین…
#پارت287
رمان پارادوکس
بعد صبحونه حامی؛ اقای نوری و فرستاد تا
حساب کنه بعدم رو به ما گفت:
_جلوی در همه منتظر بمونید تا من و مبین هم بیایم.
بعد رو به اقای حسینی کرد و گفت:
_تو با خانوما برو. منم با مبین میام.
اقای حسینی سرشو تکون داد و رو به ما گفت:
_ بفرمایید خانوما.
بعد صبر کرد تا ما جلو بیوفتیم و پشتمون
حرکت کرد. دقیقا جلوی در اون پاتوق ایستادیمو
دخترا مشغول ردیف کردن کوله هاشون بودن.
منم کولمو گزاشتم زمین. همه چیم اماده بود.
چند لحظه بعد هم حامی و اقای نوری رسیدن.
حامی وسط ایستادو بقیه دورش جمع شده بودن.
تازه چشمم به لباس تنش خورد. سویشرت و
شلوار طوسی رنگ که حسابی بهش میومد.
موهاش توصورتش ریخته بود. تو یک کلمه میشد
گفت ازون دسته مردا بود که اگه راجبش از قبل
چیزی نمیدونستم قطعا برام جذاب به نظر میومد.
وقتی شروع به حرف زدن کرد ناخوداگاه اخمام
رفت توهم. این فکرای مزخرف چی بود داشتم
تو سرم رژه میرفت. صداشو صاف کرد و گفت:
_خوب. همه به من توجه کنید. همه حواسا به من باشه.
داشتم نگاش میکردم که یهو رو به ملیکا که
حسابی مشغول حرف زدن بود تهدیدوار گفت:
_ملیکا حواستو بده به من یعنی وای به حالت اگه
مثل سریای قبل دردسر درست کنی.
ملیکا در حالیکه قیافشو مظلوم کرده بود گفت:
_عه حامی؟ من کی دردسر درست کردم. من که
خیلی دختر خوبیم. چرا اینجوری میگی؟؟؟
حامی در حالیکه لبخند مسخره ای رو لباش
نشونده بود گفت:
_اره اره. یکی تو مظلومی یکیم همزادت.
اصلا مظلومای قبل تو سوتفاهم بود.
یهو همه زدن زیر خنده که باعث شد ملیکا به حامی چشم غره بره و با حرص بگه:
_ میفرمودین مهندس گوشمون با شماست
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
بعد صبحونه حامی؛ اقای نوری و فرستاد تا
حساب کنه بعدم رو به ما گفت:
_جلوی در همه منتظر بمونید تا من و مبین هم بیایم.
بعد رو به اقای حسینی کرد و گفت:
_تو با خانوما برو. منم با مبین میام.
اقای حسینی سرشو تکون داد و رو به ما گفت:
_ بفرمایید خانوما.
بعد صبر کرد تا ما جلو بیوفتیم و پشتمون
حرکت کرد. دقیقا جلوی در اون پاتوق ایستادیمو
دخترا مشغول ردیف کردن کوله هاشون بودن.
منم کولمو گزاشتم زمین. همه چیم اماده بود.
چند لحظه بعد هم حامی و اقای نوری رسیدن.
حامی وسط ایستادو بقیه دورش جمع شده بودن.
تازه چشمم به لباس تنش خورد. سویشرت و
شلوار طوسی رنگ که حسابی بهش میومد.
موهاش توصورتش ریخته بود. تو یک کلمه میشد
گفت ازون دسته مردا بود که اگه راجبش از قبل
چیزی نمیدونستم قطعا برام جذاب به نظر میومد.
وقتی شروع به حرف زدن کرد ناخوداگاه اخمام
رفت توهم. این فکرای مزخرف چی بود داشتم
تو سرم رژه میرفت. صداشو صاف کرد و گفت:
_خوب. همه به من توجه کنید. همه حواسا به من باشه.
داشتم نگاش میکردم که یهو رو به ملیکا که
حسابی مشغول حرف زدن بود تهدیدوار گفت:
_ملیکا حواستو بده به من یعنی وای به حالت اگه
مثل سریای قبل دردسر درست کنی.
ملیکا در حالیکه قیافشو مظلوم کرده بود گفت:
_عه حامی؟ من کی دردسر درست کردم. من که
خیلی دختر خوبیم. چرا اینجوری میگی؟؟؟
حامی در حالیکه لبخند مسخره ای رو لباش
نشونده بود گفت:
_اره اره. یکی تو مظلومی یکیم همزادت.
اصلا مظلومای قبل تو سوتفاهم بود.
یهو همه زدن زیر خنده که باعث شد ملیکا به حامی چشم غره بره و با حرص بگه:
_ میفرمودین مهندس گوشمون با شماست
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعاى شبانه
خدايا ...
تقدير دوستانم را زيبا بنويس
به اميد ِلبخندروی لب،
شادی توی دل
استجابت در دعا
آرامش درقلبتون
الهي آمين
🌙 شب بخیر ⭐️
@kadbanoiranii
خدايا ...
تقدير دوستانم را زيبا بنويس
به اميد ِلبخندروی لب،
شادی توی دل
استجابت در دعا
آرامش درقلبتون
الهي آمين
🌙 شب بخیر ⭐️
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚘࿇༅┅┅
خدایا امـــروز
پنجره های قلبم
راخالصانه وعاشقانه بسویت بازمیکنم
تانسیم رحمتت به آن بوزد
وناپاکیهای آنرابزداید🍃
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
الهی به امید تو
@kadbanoiranii
჻ᭂ👌🤞🌹🍃
خدایا امـــروز
پنجره های قلبم
راخالصانه وعاشقانه بسویت بازمیکنم
تانسیم رحمتت به آن بوزد
وناپاکیهای آنرابزداید🍃
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
الهی به امید تو
@kadbanoiranii
჻ᭂ👌🤞🌹🍃
#نان_زرافه
نان زرافه یا نان پلنگی
می تونید این نون رو با هر نوع خمیر ،مثل خمیر جادویی درست کنید میزان شیرینی کم هست و براساس ذائقه می تونید بیشتر کنید
تخم مرغ ۱ عدد
شیر یا آب ولرم (یک سوم لیوان)
شکر (۲ تا ۳ ق غ )
روغن مایع (یک چهارم لیوان)
ماست یا خامه (یک چهارم لیوان)
آرد سفید یا آرد نان فانتزی(تقریبا ۲ لیوان)
پودر خمیر مایه ۵ گرم (۱ ق م)
پودر کاکائو ۱ ق غ
زعفران غلیظ ۱ ق چ
داخل شیر ولرم ۱ ق م شکر ریختم و کمی مخلوط کردم . پودر خمیر مایه رو اضافه کردم و درش رو گذاشتم تا ۵ الی ۱۰ دقیقه به عمل بیاد.
داخل یه ظرف تخم مرغ و شکر و روغن و ماست رو با هم مخلوط کردم . خمیر مایه به عمل اومده رو هم ریختم .
آرد الک شده رو کم کم داخلش ریختم . خمیر که هنوز چسبنده هست . به ۳ قسمت خمیر رو تقسیم کردم . هر قسمت رو جدا رنگ بندی کردم . قسمتی که ساده است کمی آرد ریختم که چسبندگی کمتر بشه و خوب ورز دادم .قسمتی رو پودر کاکایو الک شده ریختم و ورز دادم و قسمتی رو هم زعفران ریختم و چون چسبندگی خمیر داشت کمی هم ارد ریختم و ورز دادم .
🔴نکته همیشگی ، آرد زیادی لطافت نون رو می گیره .
جای زعفران از رنگ خوراکی و یا کاکایو کم رنگ و یا نسکافه هم می تونید استفاده کنید .
در ظرف که چرب شده قرار دادم و روش رو خوب پوشوندم به مدت یک ساعت محیط نسبتا گرم استراحت داشته باشه.
بعد از استراحت پف خمیر رو با ورز دادن گرفتم .هر کدوم رو به ۶ قسمت نقسیم کردم . ابتدا خمیر زعفرانی رو به شکل لوله ای در آوردم دقیقا به اندازه طول ظرفم ،خمیر کاکایویی رو هم به طول زعفرانی پهن کردم . خمیر زعفرانی رو روش قرار دادم و دورش پیچیدم .خمیر ساده رو هم به طول اون خمیر ها پهن کردم و خمیر پیچیده شده قبلی رو روش قرار دادم و پیچیدم .
در هر قالب مستطیلی میشه .طول قالب من ۱۲ در ۳۰ سانت هست کفش رو کاغذ روغنی انداختم ردیف اول سه تا ، ردیف دوم دوتا و ردیف سوم یک دونه چیدم .روی قالب پارچه کشیدم و ۲۵ دقیقه استراحت دوم قرار دادم .
فر از یک ربع قبل گرم کردم و ظرفی که داخلش اب هست رو داخل همون طبقه فر برای ایجاد رطوبت و نرم و لطیف شدن نون ها قرار دادم .
رومال یک زرده تخم مرغ و ۱ ق م ماست (یا خامه) رو روی خمیر زدم و کنجد پاشیدم . داخل فر ۱۸۰ درجه حدودا ۲۵ دقیقه قرار دادم .
برای برش از چاقوی اره ای تیز استفاده کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
نان زرافه یا نان پلنگی
می تونید این نون رو با هر نوع خمیر ،مثل خمیر جادویی درست کنید میزان شیرینی کم هست و براساس ذائقه می تونید بیشتر کنید
تخم مرغ ۱ عدد
شیر یا آب ولرم (یک سوم لیوان)
شکر (۲ تا ۳ ق غ )
روغن مایع (یک چهارم لیوان)
ماست یا خامه (یک چهارم لیوان)
آرد سفید یا آرد نان فانتزی(تقریبا ۲ لیوان)
پودر خمیر مایه ۵ گرم (۱ ق م)
پودر کاکائو ۱ ق غ
زعفران غلیظ ۱ ق چ
داخل شیر ولرم ۱ ق م شکر ریختم و کمی مخلوط کردم . پودر خمیر مایه رو اضافه کردم و درش رو گذاشتم تا ۵ الی ۱۰ دقیقه به عمل بیاد.
داخل یه ظرف تخم مرغ و شکر و روغن و ماست رو با هم مخلوط کردم . خمیر مایه به عمل اومده رو هم ریختم .
آرد الک شده رو کم کم داخلش ریختم . خمیر که هنوز چسبنده هست . به ۳ قسمت خمیر رو تقسیم کردم . هر قسمت رو جدا رنگ بندی کردم . قسمتی که ساده است کمی آرد ریختم که چسبندگی کمتر بشه و خوب ورز دادم .قسمتی رو پودر کاکایو الک شده ریختم و ورز دادم و قسمتی رو هم زعفران ریختم و چون چسبندگی خمیر داشت کمی هم ارد ریختم و ورز دادم .
🔴نکته همیشگی ، آرد زیادی لطافت نون رو می گیره .
جای زعفران از رنگ خوراکی و یا کاکایو کم رنگ و یا نسکافه هم می تونید استفاده کنید .
در ظرف که چرب شده قرار دادم و روش رو خوب پوشوندم به مدت یک ساعت محیط نسبتا گرم استراحت داشته باشه.
بعد از استراحت پف خمیر رو با ورز دادن گرفتم .هر کدوم رو به ۶ قسمت نقسیم کردم . ابتدا خمیر زعفرانی رو به شکل لوله ای در آوردم دقیقا به اندازه طول ظرفم ،خمیر کاکایویی رو هم به طول زعفرانی پهن کردم . خمیر زعفرانی رو روش قرار دادم و دورش پیچیدم .خمیر ساده رو هم به طول اون خمیر ها پهن کردم و خمیر پیچیده شده قبلی رو روش قرار دادم و پیچیدم .
در هر قالب مستطیلی میشه .طول قالب من ۱۲ در ۳۰ سانت هست کفش رو کاغذ روغنی انداختم ردیف اول سه تا ، ردیف دوم دوتا و ردیف سوم یک دونه چیدم .روی قالب پارچه کشیدم و ۲۵ دقیقه استراحت دوم قرار دادم .
فر از یک ربع قبل گرم کردم و ظرفی که داخلش اب هست رو داخل همون طبقه فر برای ایجاد رطوبت و نرم و لطیف شدن نون ها قرار دادم .
رومال یک زرده تخم مرغ و ۱ ق م ماست (یا خامه) رو روی خمیر زدم و کنجد پاشیدم . داخل فر ۱۸۰ درجه حدودا ۲۵ دقیقه قرار دادم .
برای برش از چاقوی اره ای تیز استفاده کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#نان_زرافه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#نان_زرافه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#مربای_به
#مربای_بِه_استاد_خانم_گلاور
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#مربای_به
#مربای_بِه_استاد_خانم_گلاور
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#لاوا_کیک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#لاوا_کیک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#نان_پاپیونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#نان_پاپیونی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ژله_تزریقی_گل_نیلوفر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ژله_تزریقی_گل_نیلوفر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی_خشک_رنگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#شیرینی_خشک_رنگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG