کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.8K links
Download Telegram
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 145

یعنی واقعا مسخرم کرد؟
نگاه سنگینشو روی خودم حس میکردم ولی به روم نمیاوردم.
با کلافگی هوفی کشیدم تا فکرش از سرم بره بیرون!
دیگه نباید بهش اجازه بدم تا هرجور که دلش خواست خودشو بهم نزدیک کنه!
مگه ما چه ربطی به هم داشتیم؟
بعد چند دقیقه ماشین رو به روی یه جایی مثل پاسگاه ایستاد!
با کنجکاوی نگاه میکردم که پیادمون کردن.
دوشادوش رادمان مارو هدایت کردن سمت یه اتاق.
فضاش مثل کلانتری بود ولی انگار ستاد مبارزه با فساد اخلاقی بود!
حالا چجوری از اینجا خالص شیم؟
ببین توی چه هچلی افتادیم بخاطر ندونم کاریه این اقا!
نگاهم خورد به چند تا دختر و پسر مثل ما که جفت هم نشسته بودن!
نمیدونم چرا ولی از مدل تیپ و ظاهرشون خوشم نمیومد!
خیلی جلف بود!
کنار رادمان روی صندلی چوبی نشستم.
ماموره گفت:صبر کنین تا سرگرد بیاد،همهمه راه نندازین.
با صدای ارومی رو به رادمان گفتم:حالا چی میشه؟
شونه ای بالا انداخت و گفت:منم مثل تو اولین باره میام اینجا!
با حرص نگاهش کردم و گفتم:همش بخاطر توعه!
شیطنتش دوباره گل کرد و سرشو اورد نزدیک و گفت:بخاطر من؟ بخاطر کدوم کارم؟
خیره شدم به چشماش که یه لحظه ته قلبم لرزید.
با صدای یکی از پسرای توی اتاق که مارو خطاب قرار داده بود هم من هم رادمان
توجهمون بهش جلب شد: شما چیکار کردین بچه خوشگلا که گرفتنتون؟ قیافتون به اینکارا
نمیخوره!
دست به سینه و با چهره ای بغ کرده به رو به رو خیره شدم.
اخه این چه وضعشه مرتیکه انگار تعادل روانی نداره!
یبار خوبه باهام یبار بد!
تکلیفمونو مشخص کن دیگه اه.
بی صدا در حال فکر کردن بودم که با وارد شدن یه سرگرد که چند تا پوشه هم دستش بود
ناخوداگاه از جامون بلند شدیم.
سرگرده با اخم نگاهی به هممون انداخت و گفت:بشینید.
پوششو باز کرد و بعد برداشتن یه خودکار نگاهی به اولین زوج کرد و گفت:شمارو از توی
خیابون پردیس گرفتن اره؟
پسره سری تکون داد و سرگرد گفت:خجالت نمیکشین توی ماشین اونم جلوی عامه‌ی مردم
با دخترخالت...استغفرالله .
دختره سرشو پایین انداخت و پسره هم گفت:جناب سرگرد ما نامزدیم بعدم کاری نکردیم که
یه ماچ کوچولو به جایی برمیخوره؟
سرگرده هم خندش گرفته بود هم میخواست جدی باشه.
+ساکت ببینم...زنگ بزنین خانواده هاتون با صیغه نامه بیان ببینم واقعا نامزدین یا نه.
پسره بلند شد و رفت سمت تلفن و سرگرد هم از زوج بعدی سوال کرد.
همینطوری درحال پرسش بود که بالاخره رسید به ما.
وقتی نگاه جدی و اخمالوشو دیدم یه لحظه مو به تنم سیخ شد.
نگاهی به سر تا پامون انداخت و گفت:دانشجویین؟
سری به معنای نه تکون دادم و گفتم:من استاد دانشگاهم.
درادامه به رادمان اشاره کردم و گفتم:ایشون دانشجوم هستن.
سرگرده ابروهاش پرید بالا و گفت:دیگه کوچهها هم از دست شما جوونا درامان نیستن! لابد
نسبتی هم با هم ندارین نه؟
رادمان گفت:نه جناب سرگرد...رابطمون فقط استاد دانشجوییه.
و دوباره همون نگاه منظور دارشو بهم انداخت.
قصدشم فقط حرص دادن من بود!




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🌺یک شب پر از آرامش
یک دل شاد و بی غصه
🌺و یک دعای خیر از ته دل
نصیب لحظه‌هاتون...
🌺در این شب زیبای بهاری
خونه دلتون گرم
🌺شبتون خوش ودر پناه حق



@kadbanoiranii
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸

پروردگارا!
🌸جهانیان به شوق تو در این
پگاه زیبا ،چشم می گشایند
🌸و سبحان الله می گویند.

با توکل به اسم اعظمت﷽
🌸روزمان را آغاز میکنیم
خدایا!!
🌸امروز چشم و زبان ما را
به خیر و نیکی بگشا
🌸 آمین...
@kadbanoiranii

♥️⁩𝓓𝓸𝓷𝔂𝓪𝔂𝓮 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷‌♥️
#خورش_شوید_خولی
#خوراک_گیلانی
پیاز ۲ عدد
مرغ ۳ قطعه
شوید ۲۵۰ گرم
سبزی (شامل گشنیز و جعفری تازه و ساطوری شده) ۲ قاشق سوپ خوری
تخم مرغ ۳ عدد
آلوچه خشک ۱۰۰ گرم
روغن به مقدار لازم
زردچوبه به مقدار لازم
نمک و فلفل به مقدار لازم

طرز تهیه
۱- ابتدا یك عدد از پیازها را خلالی خرد كرده و به همراه گوشت مرغ در روغن داغ سرخ میكنیم .
۲- وقتی پیاز طلایی شد سبزی خرد شده را نیز در تابه ریخته و با مواد تفت می‌دهیم.
۳- پس از این‌كه سبزی كاملا نرم شد، تخم‌مرغ‌ها را در یك ظرف به حدی می‌زنیم تا سفیده و زرده با هم مخلوط و یك رنگ شوند.
۴- سپس تخم‌مرغ‌ها را روی مواد در حال سرخ شدن ریخته و وقتی كه تخم‌مرغ‌ها كمی بسته شدند آلوچه خشك شسته را در مخلوط ریخته و با بقیه مواد سرخ می‌كنیم.
۵- پس از پنج دقیقه مواد را به همراه دو لیوان آب جوش در قابلمه ریخته و زمانی كه مرغ پخته شد نمك، فلفل و زردچوبه را به غذا اضافه می‌كنیم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات کانال حرام است
#ادویه_قرمه_سبزی

سبزیجات آسیاب شده شامل:
ریحون،شنبلیله،ترخون،گشنیز،جعفری و تره
اندازه همه سبزیجات
۴ قاشق غذا خوری سر پر
ادویه ها:
زیره سبز:۲ قاشق غذا خوری
دارچین:۱ قاشق غذا خوری
فلفل سیاه:۳ قاشق غذا خوری
پودر لیمو عمانی:۱/۵ قاشق غذا خوری
پودر سیر:۱ قاشق غذا خوری
زردچوبه:۷ قاشق غذا خوری
سبزیجات آسیاب شده و ادویه ها را با هم‌مخلوط کرده دوباره الک میکنیم تا ترکیب پودری صاف و یکدستی بهمون بده.برای استفاده از این چاشنی کافیه نیم ساعت آخر پخت خورشت ۱/۵ تا ۲ قاشق غذا خوری از ادویه را به خورشت اضافه کنید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

این #املت خوردن داره


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

فرمول جادویی #قرمه_سبزی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 فیلم_آموزشی

#شیک خنک😋



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دلمه_برگ_کلم با سس رب انار

مواد لازم:

مقداری که میگم برای ۵ نفر هست:

لپه: ۵ قاشق غذاخوری
برنج: ۱ لیوان
(اول اجازه بدید تا لپه و برنج یک ساعت خیس بخورن)
یک عدد کلم پیچ رو با آب و یکم آبلیمو ۲ ساعت بپزید
یدونه پیاز رو خلال کنید، سرخ کنید و ۳۰۰ گرم کوشت چرخ‌کرده رو اضافه کنید
ادویه‌ها:
زردچوبه: ۱ قاشق چای‌خوری
پودر سیر: ۱ قاشق چای‌خوری
فلفل‌سیاه و نمک
سبزی تازه:
ریحون: ۱ دسته
تره: ۱ دسته
ترخون: ۱ دسته
گشنیز: ۱ دسته
نعنا: نصف دسته
سبزی خشک:
مرزه: ۲ قاشق غذاخوری
رب انار: ۱ قاشق غذاخوری
خوب مخلوط کنید، ۱۰ دقیقه بعد حرارت رو خاموش کنید و برنج خیس خورده رو اضافه کنید
.
مثل من قسمت ریشه و قسمت‌های رگ و سفت کلم رو جدا کنید، دلمه هارو با دقت و حوصله بپیچید
از قسمت‌های پاره شده و سفت به عنوان ته‌دیگ استفاده کنید
دلمه‌های پیچیده شده رو بچینید، رب انار رقیق شده و روغن بزنید و روی حرارت ملایم رو به کم اجازه بدید تا ۹۰ دقیقه بپزه

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری بدون لینک حرام است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سیب_زمینی_سوخاری_رستورانی

سیب زمینی سوخاری رستورانی رو به سبک پلتسفود درست کنید که مطمئنم عاشقش میشید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🔴 #فیلم_آموزشی

#ترفند_آشپزی

چیزهای که هر خانوم خانه داری باید بدونه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ایده_سالادآرایی
 
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
یه کیک خوشمزه و قرتی
چرا اینقدر کیک طرفدار داره،،،این نمونه رو اگه درست کنی فک کنم بره جزء اون دسته از شیرینی هایی که هفته ایی یبار ازش دلت بخواد فول میدم 💫💫💫چی میگن٫٫٫با لب و دهنت بازی میکنه 😉😉😉



#کیک_وانیل_کارامل

چیزایی که لازم داریم براش
تخم مرغ :۱ عدد
وانیل :۱ ق م
آرد:۱۵۰ گرم
کره :۷۵ گرم. ذوب شده
شیر پرچرب :۱۲۵ گرم
بکینگ پودر:۱۰ گرم
شکر دانه ریز:۱۰۰ گرم
کارامل :ب م ل
نمک :۱ پینچ
طرز ساختنش!!!😜😜😜
همه مواد رو بجز آرد و بکینگ پودر باهم مخلوط میکنیم و با ویسک دستی بهم میزنیم و بعداز اون آرد و بکینگ پودر …قالب رو اسپری جدا کننده و نیمی از مواد رو ریخته و کارامل میزنیم و بقیه مواد و در فر از قبل گرم شده ۱۸۰ درجه ۲۰ دقیقه  قرار میدیم بازم مراقب باشید چک‌کنید 🤗🤗🤗
بعداز اون با کرمفیل اگه دوست داشتید قیف بزنید عطر کره و‌وانیل و کارامل ترکیبی میشه که نگم برات 😋😋😋
میتونی بجای کارامل مربا یا شکلات هم بزنی
توجه؛
راستی!!!شما کدومو دوستداری ؟؟؟
۱-کارامل ۲-شکلات۳-مربا؟؟؟؟؟؟
⭐️نکته:
اگه دوست داشتی مواد رو توی یه قالب بریزی میشه فقط زمان پخت زیادتری میبره


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیک_وانیل_کارامل از مریم جون


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شیرینی_فرانسوی از مریم جون

مواد لازم برای خمیر تارت
تخم مرغ :۱ عدد
وانیل:۱ق چ
کره نرم:۱۰۰ گرم
روغن مایع :۱۲۰ گرم
پودر قند:۱ پیمانه
بکینگ پودر:۱ ق چ
آرد نول :۱/۵ تا۳ لیوان بستگی به آردتون داره تا زمانی که خمیر منسجم و صافی بدست بیاد
🔆🔆🔆
برای مابین تارت :
❇️سیب زرد :۳ عدد برش خورده
❇️دارچین :۱/۵ ق چ
❇️شکر قهوه ایی:۱/۲ پیمانه
❇️کره:۱ ق غ
〽️〽️〽️
همه مراحل در فیلم هست اشکالی داشتید در خدمتتون هستم بپرسید🔱🔱🔱
مواد میانی !!!!🛑🛑🛑
همه رو با هم با حرارت ملایم میزاریم خوب ترکیب بشه و باهم یکدست بشن💯💯💯
پخت:
در دمای ۱۷۰ درجه به مدت ۴۵ دقیقه مراقب باشید بستگی به فرتون هم داره


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 146

سرگرد چند بار با تاکید گفت:استاد دانشجو....کارت ملیاتونو بدین ببینم.
کارت ملیم؟ کارت ملی من المانی بود به چه دردشون میخورد؟
رادمان کارت ملیشو گذاشت روی میز و منم بعد یکم گشتن که توی جیب شلوارم پیداش
کردم گذاشتم روی میز.
سرگرد بعد مکثی رو به من گفت:المانی هستی؟
سری تکون دادم که گفت:لحجه که نداری! فارسیتم روونه..
+بله جناب سرگرد...من المان به دنیا اومدم المانم درس خوندم ولی اصالتا ایرانیم.
سرگرد بعد چند لحظه فکر کردن کارت ملیامونو داد دستمون و سرباز و صدا زد.
خب الان چی میشه؟
ازاد شدیم یعنی؟
با کنجکاوی نگاهشون میکردم که سرگرد گفت:بندازشون بازداشتگاه.
سریع برگشتم سمت سرگرده و گفتم:یعنی چی جناب سرگرد؟ بازداشتگاه چرا؟
لعنتی! چرا بازداشتگاه؟ ازادمون کنین بریم دیگه.
سرگرد نگاه کوتاهی بهم کرد و گفت:برین بازداشتگاه بعد میفهمین چرا...
حرصی پاهامو روی زمین کوبیدم به رادمانی که بیخیال رفت بیرون نگاه کردم.
اصلا به یه ورشم نیست انگار!
با حرص گفتم:خیلی بیخیالی اقای ملکی...بخاطر تو توی این هچل افتادیم هیچ کاریم
نمیکنی!تازه بچه ها هم که معلوم نیست کجان از ما هم خبر ندارن.
رادمان خنثی نگاهم کرد که کلافه گفتم:ادریان فارسی بلد نیست اخه کجاست الان ؟
یکدفعه اخماشو کشید توهم و با حرص گفت:توی این موقعیت بازم به فکر ادریان باش باشه
استاد؟ بسه دیگه هی چپ میری راست میری ادریان ادریان!
بی توجه بهش راه افتادم و گفتم:برو بابا.
حس خوبی نداشتم نسبت به این قضیه
به هرحال اولین بارم بود که اینجا اومده بودم اونم بخاطر رادمان
من هرچی میکشم از دست این رادمان
یه ندایی تو قلبم میگفت
واقعا ناراضی از کار رادمان!
همراه با خانوم سروان به سمت بازداشتگاه میرفتیم
یخورده سر و صدا زیاد بود و هرجور ادمیو میشد تو راه روها دید
خدابخیر کنه تو بازداشتگاه چی بگذره بهم!؟منم که هیچ تجربه ای ندارم
_نمیخوای یکم تند تر راه بری؟
ترسیده به چشمای اخم آلود سروان نگاه کردم و طبق گفتش قدمامو تند تر کردم
بعد یکم راه رفتن وارد یه راهرو نسبتا باریک شد و منو به سرباز تحویل داد
تا خواستم بگم من که کاری نکردم حداقل جای قاتلا و دزدا نندازینم
در یکیشونو باز کرد و خیلی سرد گفت برو تو
دوباره دهنمو بستم و رفتم داخل و تق درو کوبید بهم
بادیدن سلول خالی باخوشحالی نفسمو بیرون دادم و خیلی ریز گوشه ای نشستم
اخه منو چه به اینجور جاها خیر سرم استاد دانشگاهم یکی از دانشجوها ببینم چی فکر میکنه
باخودش!بعد دیگه حرف شنویم میکنن ازم؟
اونم به جرم چی؟یکم نزدیکی با دانشجوت
حالا یکم بیشتر از نزدیکی
اصلا به من چه مگه من کردم اون منو خفت کرد نذاشت از جام تکون بخورم
کلافه سرمو رو زانوهام گذاشتم و چشمامو بستم
از اون جایی که زمستون بود فضای سلولم سرد بود بخاطر همین تو خودم جمع شده بودم
فقط پام به جای پلیسا باز نشده بود که اونم به لطف رادمان خان حل شد
همینطور زیر لب برای خودم غر غر میکردم که یهو صدای در اومد
سری سرمو بلند کردم و به پنج ،شیش نفری که یهو با سر و صدا وارد شدن خیره شدم
خوبه گفتم تنهام!اینم از جمعیت دیگه همه چی تکمیله
اروم خودمو کنار کشیدم تا خیلی تو جوشون نباشم
دوتا دختر جوون حدودا۱۷ساله و بقیشون خانومای بالای ۳۰سال بودن انگار، اصلا ظاهر
مناسبی نداشتن و یکیشونم مشخص بود که به شدت خمار و معتاده
خدانگم چیکارت نکنه رادمان
بعد اینکه تو جای مورد نظرشون مستقر شدن شروع به بحث کردن
_همش تقصیر توعه گاوه بخاطر اون موادات مارو انداختی تو هچل
_هوووش زنیکه به لنگ من ننداز که بد سرویست میکنما میخواستی قبل رو اب ریختن
کارت واسه اون مردک بفهمی که کارش چیه تا هممونو بدبخت نکنی
_ببین منو خفه میشی یا خفت کنم
چه خبره اینجا نزنن همو بکشن؟
یهو در باز شد و سرباز عصبی اومد داخل و هشدار داد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 147

اونام بعد رفتن سرباز با صدای اروم تری دعواشونو ادامه دادن
خوبه باز به من چیزی نگفتن!
سعی میکردم اصلا تو دید نباشم و تکون نخورم که توجهشون بهم جلب نشه
از دعواهاشونم یه چیزایی فهمیده بودم که چرا اینجان...
نمیدونم چند ساعت گذشته بود که دوباره همون خانوم سروانه اومد و بهم گفت همراهش برم
تا وقتی از اونجا خارج شدم پنج نفرشون چپ چپ نگاهم میکردن
+چیزی شده؟منو کجا میبرین؟
اصلا ادم حسابم نکرد و خنک شده دهنمو بستم
به اتاق همون سرگرد بردم و با اجازه خود سرگرد رو صندلی نشستم
خبری از رادمان نبود و اتاقم خلوت بود خداروشکر
_خب خانوم فرهمند
سرمو بالا گرفتم و خیره خیره بهش کردم
_تو المان متولد شدی و درواقع ملیتت المانیه
+بله درسته
پروندمو کنار گذاشت و دستاشو رو میز گذاشت و خیلی جدی بهم گفت
_درسته بزرگ شده اونجایی ولی هرکشوری قوانین خودشو داره و وقتی به این کشور پا
گذاشتی موظفی عمل کنی بهشون
سرمو به نشونه درست بودن حرفاش تکون دادم و بعد یکم نصیحت کردنم گفت ازادم اونم
فقط بخاطر اینکه ایرانی نیستم و نمیتونن بیشتر از این نگهم دارن ولی بهم هشدار دادن که
دیگه تکرار نکنم
از رادمان پرسیدم که بااخم جواب داد اون اقا هنوز مهمون ما هستن
یعنی قرار بود نگهش دارن؟
اخه چرا باز؟
+چرا جناب سرگرد؟ نمیشه ازادش کنین؟
-نخیر خانوم...باید یه مدت بازداشتگاه باشن بعد تعهد بدن.
+خب...یعنی چه مدت؟
سرگرده کلافه سرشو گرفت بالا و گفت:شاید تا اخر شب.
با صدای اروم و نسبتا مظلومی گفتم:خب من میتونم منتظرش بمونم؟
سرگرده با شک نگاهم کرد که صاف وایستم و زل زدم بهش.
+نخیر تشریف ببرید خونه...
بعد یکم مکث باشه ای گفتم و از اتاق رفتم بیرون.
دلم نمیخواست به بچه ها زنگ بزنم.
حتی دلم نمیخواست از ادریان خبر بگیرم!
رادمانم که نمیتونم تنها بزارم.
بی توجه به حرف سرگرده یکم دور تر از اتاقش پشت یه ستون روی صندلی نشستم.
فقط امیدوارم زودتر ازادش کنن.
تقریبا داشت چرتم میگرفت.
خیلی خسته بودم و روزمم پر مشغله بود.
دست به سینه نشستم و سرمو به ستون تکیه دادم.
شلوغیه پاسگاه یه ارامش عجیبی داشت!
تقریبا داشتم گیج میشدم که یهو با صدای سرگرده بالای سرم دو متر پریدم هوا.
با هیجان ناشی از پریدن خوابم سریع بلند شدم و نگاهش کردم که با همون چهرهی اخمالوش
گفت:خانوم من به شما نگفتم برو خونه؟ بازداشتگاه و ترجیح میدین به خونه؟
با کلافگی دستی به پیشونیم کشیدم و گفتن:جناب سرگرد من به غیر از این اقایی که تو
بازداشتگاه انداختین کسیو ندارم که ببرتم خونه! باید صبر کنم ازاد بشه خب.
سرگرده بی توجه به حرفم رو به یه سرباز گفت:خانوم و تا در خروجی راهنمایی کنین یه
تاکسی هم براشون بگیر برن خونه.
+اما جناب سرگرد...
هنوز حرفمو نزده بودم که راهشو کشید و رفت.
پوکر به جای خالیش نگاه کردم.
چرا اینجوری رفتار میکنن اینا؟
مگه منتظر موندن جرمه؟
از شدت حرص دلم میخواست جیغ بزنم.
سربازه کشوندم سمت بیرون و خواست برام تاکسی بگیره که گفتم لازم نیست.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 148

هوا خیلی سرد بود و منم لباس انچنانی نداشتم.
ای خدا این چه بدبختیه؟
چرا ازادش نمیکنن؟
روی یکی از نیمکتای نزدیک پاسگاه نشستم که سرد ی آهناش بیشتر لرزه به تنم انداخت.
دستامو توی هم گره دادم و و زیر بغلم مچاله کردم.
نمیدونم چقدر گذشته بود و چقدرم یخ زده بودم که یهو کاپشنی روی دوشم نشست.
با هول و ولا برگشتم عقب که رادمان و دیدم.
وای خدایا بالاخره ازادش کردن...
انقدر یخ زده بودم و سگ لرز میزدم که اون لحظه ازادی رادمان خیلی برام خوشحال کننده
بود.
با ذوق گفتم:عه رادمان بالاخره ازادت کردن؟ منجمد شدم انقدر منتظر موندم.
تک خندی زد و بینیمو بین دو انگشت اشاره و وسطش گرفت و کشید و گفت:دماغتم قرمز
شده ببعی خانوم.
با صدای بلند و حرصی گفتم:عهههه دماغمو ول کن کرمو...یه خط بهت میخندن ۱۰ صفحه
باید خنکت کنن!
پقی زد زیر خنده که با اخم نگاهش کردم.
رو آب بخندی مرتیکه دیوونه.
پشت چشمی براش نازک کردم که جدی گفت:چرا منتظرم موندی؟میگفتی زردک بیاد
دنبالت.
چی بهش میگفتم؟ اگه بهش میگفتم دلم نیومد تنها ولت کنم تو پاسگاه دور برمیداشت!
+صلاح ندونستم...حالا هم حرف نزن تا بیشتر از این یخ نزدم! راه بیفت.
جهت مخالفش راه افتادم که با صدای خندونی گفت:ببعی خانوم، راه از اینوره نه اونوری که
داری میری...
خیط شده برگشتم سمتش و با یه لبخند ضایعی گفتم: حواسم نبود ... بعدم ببعی عمته فهمیدی؟
چشماشو به نشونهی تایید بست و گفت:قطعا همینطوره که شما میفرمایید استاد ببعی!
بی حرف عین جوجه اردکا دنبالش راه افتادم یه تاکسی گرفت و سوارش شدیم
هوای گرم بخاری که به همه بدنم خورد شل رو صندلی ولو شدم وای چقدر خوبه
بعد اون همه سرما که بدنم یخ زده بود این بخاریه داشت یخامو باز میکرد و باعث میشد بی
حس تر و بی حال ترم بشم سرمو به صندلی تکیه دادم و چشمامو بستم کم کم داشت رو هم
میوفتاد و خوبیش اینه رادمان کنارمه و هروقت برسیم بیدارم میکنه
لحظه اخر فقط حس کردم سرم کج شد و رو یه جای سفت ولی راحت افتاد و دیگه خوابم
برد...
_شهرزاد خانوم،نمیخوای بیدار بشی؟ دوساعته دارم صدات میزنما
یه صدای عصبی محوی اومد
_اقای محترم من کار و زندگی دارما خب یه تکونی به خانوم بده تا بیدار بشه دوساعته
بامالیمت منم اینطوری صدا کنن بیدار نمیشم
چشمامو باز کردم و با راننده که از تو اینه نگاهم میکرد چشم تو چشم شدم
چی میگه این برای خودش؟
_اقای محترم شما پولتو میگیری خب قرار نیست بی هیچی باشه که بعدم نمیبینی خستست
_لا اله الا الله ،به من چه خب
_بیدار شدی؟
نگاهم به دستم خورد که تو دستای رادمان اسیر شده بود
بایاداوری اینکه کجام و تو چه موقعیتی هستم زود دستمو بیرون کشیدم و سرمواز رو
شونش برداشتم
اومده بود جلوی خونمون...
برگشتم سمتش و به نگاه گرمش خیره شدم فکر کرده یادم میره چه بلایی سرم اورد و به
خاطرش پام به کلانتری باز شد
اخمام توهم شد و با سردی خداحافظی کردم و زود از ماشین پیاده شدم
فرصت طلب بهش رو دادم همین شد دیگه هی دستمو بگیره،بغلم کنه،و ببوسم
نفسمو محکم دادم بیرون و دست داغمو داخل جیب لباسم گذاشتم و رفتم داخل...
خونه سوت و کور بود و خبری از ادریان و پنی نبود
اینا کجا رفته بودند؟
بافکر اینکه پنی پیش همسایست کیفمو گذاشتم رو مبل و کلید برداشتم از پله رفتم طبقه پایین
حدسم درست بود پنی پیش همسایه بود یعنی ادریان خونه نیومده پنی و ازش گرفتم و بعد
تشکر رفتم بالا
+چطوری تو گل دختر،وای که چقدر دلم برات تنگ شده بود اگه بدونی چه اتفاقا برام افتاد
پنی و جلو صورتم گرفتم و حرصی گفتم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪