کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.82K subscribers
23K photos
28.1K videos
95 files
42.2K links
Download Telegram
با نام و یاد دوست
نام‌ آنکه هر چه هست و نیست از آن اوست


کاش میشد....

کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد

کاش می شد عشق را تعلیم داد
نا امیدان را امید و بیم داد

شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران ، دلشاد بود

کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید

دشمن بی رحمی و اجحاف بود
دوستدار نیکی و انصاف بود

کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خود پسندی، دور دور

با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود

از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد

کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست🍃🍃


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌@kadbanoiranii
#مادر مثل مداد میمونه هر لحظه
تراشیدن و تموم شدنش رو میبینی


اما #پدر مثل خودکاره
شکل ظاهریش تغییر نمیکنه فقط
یدفعه میبینی دیگه نمینویسه!

بیاییدتا تموم نشدن قدرشونو بدونیم

@kadbanoiranii
#تراول_کیک_زردآلو

#کیک_زردالو


بافت نرم و پنبه ای این کیک و زردآلوی روی کیک نمیدونید چقدر طعمشو محشر کرده 😍😍

مواد لازم :

تخم مرغ ۲ عدد
شکر دانه ریز ۱۰۰ گرم
روغن مایع ۸۵گرم
ماست ۱۰۰ گرم
آرد نول ۲۰۰ گرم
نمک ۱/۸ قاشق چایخوری
بیکینگ‌پودر ۲ قاشق چایخوری

❇️همه مواد همدمای محیط باشن
تخم مرغها و شکر رو خوب هم بزنید تا رنگش روشن و خامه‌ای شکل شود، سپس وانیل را اضافه کنید
روغن مایع رو کم کم در حین هم زدن اضافه کنید. سپس ماست اضافه شود .
ارد، نمک و بیکینگ پودر را با هم الک کنید و با لیسک مواد را مخلوط کنید
مایه کیک را داخل قالب مافین یا هر قالب دیگری بریزید و مطابق ویدیو زردالوها رو برش بزنید و روی کیک بچینید
دمای فر برقی ۱۸۰ درجه
دمای فر برقی ۱۶۵ درجه
مدت زمان تقریبی برای پخت ۲۰ تا ۳۰ دقیقه بسته به دمای فر شما میباشد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#تراول کیک زردآلو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مارمالاد_زردآلو
عکس از آرزو جان

مواد لازم:
زردالوی رسیده / 1 کیلو
شکر / نیم کیلو
آب لیموی تازه / یک عدد
پودر ژلاتین / نصف ق چ / اگر ورق ژلاتین یک یا دو عدد
طرز تهیه مارمالاد زردآلو
هسته های زردآلو های رسیده را در بیاورید البته اگر خواستید پوست زردآلو را هم بگیرید. اگر رزدآلو های که استفاده میکنید سبز یا ترش هستند هر چند کیلویی که زردآلو دارید همون قدر شکر اضافه کنید.

نکته جدا شدن پوست میوه ها
میتوانید زردآلوها را درسته در آب جوش قرار دهید وبلا فاصله خارج کرده درآب سرد بی اندازید اینطوری یک شوک حرارتی بهش میدیم خیلی راحت پوستش گرفته میشه
ولی من مارمالادم را با پوست آماده کردم خیلی هم راضیم.
زردالوها را در قابلمه نچسب ریخته سپس شکر را اضافه کنید و یک استکان آب به آن بیافزایید هنگام پختن با پشت قاشق آنرا پوره کنید. با حرارت خیلی کم میگذاریم تا حسابی نرم و لطیف بشه و مارمالاد ما قوام بیاد.
پودر ژلاتین را در یک کاسه ریخته ومقداری آب بیافزایید سپس روی بخار کتری به روش بن ماری حل میکنیم تا صاف ویک دست بشه. اگه از ورق ژلاتین هم استفاده میکنید دو سه دقیقه در مقداری آب خیس کنید وبا آب لیمو به مارمالاد اضافه میکنیم وهم میزنیم تا خوب حل بشه .
سپس از روی حرارت برداشته واگه دوست داشته باشید میتونید نصف ق چایخوری وانیل شکری به مواد اضافه کنید.
اما من دوست دارم طعم واقعه ایی خود میوه باشه که من اینجا وانیل نریختم.
بعد از اینکه مارمالاد زردالو خنک شد آنها را در شیشه در دار ریخته آماده برای یک صبحانه خوب وسالم با کره نوش جان کنید ….


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مارمالارد_زرد_آلو

کار ارزو عزیز هنرمند کانالمون


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مربای_زردالو

مواد لازم :

900 گرم زردآلو بدون هسته
900 گرم شکر
1/4لیوان گلاب
2 قاشق زعفران دم کرده
نصف قاشق چایخوری جوهر لیمو

دستور تهیه :
اگر زردآلو شیرین بود 200 گرم از شکر کم کنید بعضی زردآلو هام ترش مزه هستند در این صورت میتونید شکر بیشتر بریزید
زردآلو ها رو شستم از وسط نصف کردم هستش رو درآوردم و لابلا شکر ریختم گذاشتم با دره بسته یخچال تا آب بندازه و بعد روی حرارت گذاشتم جوش که اومد کف های روشو جدا کردم وقتی زردآلو ها کمی نرم شد درآوردم و گذاشتم شربتش قوام بیاد در آخر هم بهش کمی جوهر لیمو اضافه کردم

نکات :
از اول تا آخر مربا کف رو داریم پس وقتی میگیم کف ها رو میگیریم بیشتر کف های اولیس.
زمان پخت این مربا تقریبا نیم ساعت.
قوام مربا رو بعد از سرد شدن بسنجید و زیادی هم جوش نخوره که سفت بشه.
جوهر لیمو صد درصد از آبلیمو بهتره.
زعفران و گلاب دلبخواهی ولی طعم و رنگش عالی میشه.
حداقل 12 ساعت بمونه تو یخچال تا زردآلو آب بندازه.
حتماً درست کنید که خوشتون میاد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#مافین_زردآلو

زردآلوها را از وسط نصف کنید و هسته زردآلو را بیرون آورید.3عدد تخم مرغ و 3/4شکر را با همزن برقی خوب هم بزنید.1 خامه را اضافه کنید و به هم زدن ادامه بدید . در آخر1استکان فندق ، 1آرد ،2.5ق.چ بکینگ پودر و5g وانیل را اضافه کنید و هم بزنید. کاغذ های مافین را داخل سینی مافین بذارید و مایه کیک را داخل قالب بریزید. زردآلوها را روی کیک بذارید. در فر 170 درجه از قبل گرم شده 20 دقیقه بپزید.(با خلال دندان پخت کیک را تست کنید) مافین های پخته شده را از فر بیرون آورید سرد شود و سرو کنید.
نکته: مقدار آرد باتوجه به اندازه لیوانی که استفاده میکنید و مارک خامه صبحانه میتواند تغییر کند. قوام مواد از مایه کیک معمولی کمی غلیظ تر باشد تا زردآلوها داخل کیک نرود.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مافین_توت_فرنگی_شکلاتی


مواد لازم:
2 لیوان آرد (لیوان یا پیمانه قنادی)
2 عدد تخم مرغ بزرگ
150 گرم شکر (3/4 لیوان)
6 قاشق غذاخوری روغن مایع
1 لیوان ماست
10_9 عدد توت فرنگی بزرگ خرد شده
160 گرم شکلات شیری
1 قاشق چای خوری عصاره وانیل و یا وانیل پودری
1 پنس جوش شیرین
2 قاشق چای خوری بکینگ پودر
1 پنس نمک

طرز تهیه:
تخم مرغ و شکر را خوب هم بزنید روغن ، وانیل و ماست را اضافه کنید و با همزن دستی هم بزنید. آرد، جوش شیرین ، نمک و بکینگ پودر را اضافه کنید و هم بزنید. توت فرنگی ریز خرد شده و شکلات را اضافه کنید و با لیسک آرام هم بزنید و داخل قالب های مافین بریزید (2/3 قالب پر شود) با این مقدار 12 عدد مافین شد. در فر 180 درجه از قبل گرم شده 18_15 دقیقه بپزید. میتوانید بو خلال دندان پخت مافین را تست کنید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#لاوا_کیک_شکلاتی

۱۳۰ گرم شکلات
کره ۸۰ گرم
پودر قند ۴ قاشق
۴ قاشق غذا خوری سر خالی ارد
وانیل نوک قاشق چای خوری
تخم مرغ ۳ عدد
نکته ی مهم کف ظرف به مقداری اب بریزید که بعد از پخت خشک شود
زمان پخت ۲۵ دقیقه
دما ۱۷۵ درجه
ظرف رو حتما چرب کنیو پودر کاکائو بزنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آلوچه

#رب_آلوچه

این رب تو بعضی غذا ها مثل خورشت مرغ ، گوشت به عنوان چاشنی استفاده میشه. البته خالی خالی هم با نمک میتونید نوش جان کنید به عنوان ترشک

مواد لازم:
_٣ کیلو آلوچه
_یک لیوان آب
_مقداری نمک
_مقداری روغن مایع

آلوچه ها رو به همراه اب یک و نیم ساعت حدودا بذارید رو حرارت تا نرم بشه
بعد از آبکش رد کنید تا هسته و پوستش جدا بشه مجدد رو حرارت بذارید و چند ساعت بمونه تا تبخیر بشه ، اواخر کار روغن و نمک هم بزنید به غلظت مناسب که رسید حرارت رو خاموش کنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کته_دون_دون_باتهدیگ_زعفرونی


برنج ایرانی دو پیمانه پلوپز
روغن دو قاشق غذاخوری برای داخل برنج و یک قاشق برای کف قابلمه
دو قاشق غ خ زعفران دمکرده غلیظ
اب و نمک به مقدار لازم

توجه:
حتما برنج باید حداقل سه ساعت خیس بخوره. موقع خیس خوردن بهش کمی نمک هم میزنم.

نکته مهم اینکه دقت کنید برنج ایرانی ها وقتی تازه هستن خیلیییی زود نرم و لقول معروف شفته میشن برنج من مال پارساله و پختش بیشتره. اگه برنجتون تازه است حتما کمتر اب بریزید

اگر برنجتون رو از قبل خیس نداده بودید، به اندازه حدود دو بند انگشت بالاتر از سطح برنجتون آب باشه.

اگر خواستید برنج سفیدتون قالبی تر باشه کمی فشرده کنید نه زیاد

اگر نخواستید تهدیگ زعفرونی باشه دیگه مرحله زعفرونی و اینا رو انجام ندید. آب برنج که کشیده شد دمکنی بذارید و دم بذارید.

این ته_دیگ_زعفرونی هست.تهچین نیست که تخم مرغ و ماست میزنن فرق داره.

برنج هم ایرانیه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک حرامست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کلادکاکا؛ #کیک_شکلاتی_سوئدی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#نان_شکلاتی😍



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رول_سلطنتی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 121

سرشو تکون داد و خندید
_بشین الان غذا سرد میشه
بعد از چک کردن پنی چون سر و کلش پیدا نبود نشستم رو صندلی و مشغول شدم
ادریان به دستپخت من عادت داشت برای همون چیز خاصی نگفت منم در سکوت مشغول
شدم
_دلم تنگ شده بود برای دستپختم
چشم غره ای رفتم بهش و گفتم
+فقط دستپختم؟بگو همش به فکر شکمتی دیگه
_شکم که جای خودش ولی معلومه که دلم برای توام تنگ شده دختر حسود
لبخندی زدم فقط میخواستم یکم سر به سرش بزارم
_مگه دانشگاه نداشتی امروز تو؟
+نه راستش خسته بودم کنسل کردم دیگه دانشجوهام از خدا خواسته خبر داری خودت
اشاره ی منظور دارمو فهمید
اخه خودش از این ادمایی بود که وقتی یه استاد یه جلسه رو کنسل میکرد برمیداشت کل
اکیپو میبرد کلوپ اونم مهمون خودش
منظورمو گرفت و غش غش خندید
_اره اون زمانام دیوونه بودم دیگه
+چه عجب فهمیدی تو
همینطور که میخندید تایید کرد
+نمیخوای بگی چیشد یهو اومدی اینجا؟
چاقو و چنگالشو کنار گذاشت و متفکر خیره شد بهم
شونه ای بالا انداخت و درحالی که با دستمال دور لبشو تمیز میکرد گفت:یه کار نسبتا
کوچیک توی المان برای خودم راه انداختم...برای اجرایی شدن بقیش هم باید میومدم ایران تا
یه سری مدارکاشو اوکی کنم.
اهانی گفتم و سعی کردم زیاد وارد مسئله نشم.
حس میکنم ادریان یه چیزیو نمیگه!
و همچنین حس میکردم دلیل اصلی اومدنش این نبوده...
ولی خب بازم شاید من اشتباه میکنم!
یه تیکه لازانیا توی دهنم گذاشتم و بعد مکثی گفتم:چه مدت اینجایی؟
+تقریبا یه ماه! شاید یکم بیشتر یا یکمم کمتر...بستگی به کارم داره.
باشه ای گفتم و بعد اینکه بشقابم خالی شد با کمک ادریان میز و جمع کردم.
میخواستم ظرف بشورم که ادریان خودشو قاطی کرد و پا به پای من ظرفارو شست.
یکی از خوبیای ادریان این بود که همیشه یه همکار و پارتنر خوب بود! همیشه کمک دست
بود و توی هیچ کاری تنهات نمیزاشت.
در سکوت داشتیم ظرفارو میشستیم که یهو پرسید:اون پسره...که دیشب باهاش اومدی...
پریدم وسط حرفش تا فکرش به اونجایی که فکر میکردم کشیده نشه!
+عا اون دوستم بود...
اهانی گفت و یه لبخند کوچیک زد.
درسته قبلا با ادریان رابطه‌ی جدی داشتم و درواقع اون اولین کسی بود که تونسته بودم به
عنوان دوست پسرم بپذیرمش ولی خب از وقتی که به صورت توافقی بخاطر اومدن من به
ایران جدا شدیم ادریان و به چشم دوست نزدیکم میدیدم!
اونم حتما همین حس و به من داره.
درسته که قبلا ممکنه یه چیزایی بینمون بوده باشه ولی الان بیشتر از دوست نیستیم و بازم
حد و حدودایی هست که باید رعایت شه.
امروز که مرخصی داشتم و سعی کردم با ادریان وقتمو پر کنم که توی ایران احساس
غریبی نکنه.
بگذریم از اینکه رادمان چند باری هم زنگ زد و پیام داد که من جوابشو ندادم.
واقعا حرفی واسه گفتن براش نداشتم و اونم قطعا میخواست منو سوال پیچ کنه که ادریان کیه
و چه نقشی توی زندگیم داره!
با اینکه به اونم ربطی نداشت ولی نمیدونم چرا انقدر توی مسائل هم کنجکاو بودیم!
امروز و کلا خاطرات قدیم و با هم مرور میکردیم و حتی ادریان چند تا از عکسای دورهی
دانشجوییمونو با خودش اورده بود که حسابی احساسیم کرده بود!
واقعا دورهی دانشجویی خوبی داشتم و به یاد اوردنشون کلی حس خوب بهم میداد.
....


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 122

حاضر و اماده از اتاق اومدم بیرون و درحالی که سعی میکردم زیاد سر و صدا ایجاد نکنم
تا ادریان بیدار نشه به پنی غذا دادم تا با خیال راحت برم دانشگاه.
یکدفعه در اتاق ادریان باز شد و ادریان با موهای بهم ریخته و خمیازه کشون درحالی که
دکمه های پیرهنش باز بود اومد بیرون.
مکثی کردم و نگاهمو ازش گرفتم و گفتم:صبح بخیر...چه زود بیدار شدی!
یه چشمشو مالید و با خنده بیحال و صدای بمی گفت:دیگه باید به اینجا خودمو عادت بدم! تو
کجا میری؟
+میرم دانشگاه،امتحانای ترم شروع شده دیگه...
اهانی گفت و بعد یکم مکث گفت:خب...پس منم برم به کارام برسم،اگه وقت شد هم پنی و
میبرم یه دوری میدم.
با تک خنده ای گفتم:باشه فقط حواست باشه که گم نشی بعد بخوام کوچه به کوچه دنبالت
بگردم!
خنده ای کرد و سرشو تکون داد.
بعد خداحافظی از ادریان و پنی از خونه زدم بیرون و راهی دانشگاه شدم.
نمیدونستم الان که برم دانشگاه رادمان چه واکنشی نشون میده!
یا چی میگه!
اصلا چرا باید واکنش نشون بده؟!
هوف...هیچ جوابیم ندارم بهش بدم.
اخه من چرا باید بهش جواب پس بدم، منگلم؟
ماشین و پارک کردم و با قدمای محکم سمت سالن امتحانات راهی شدم.
دیگه وقت امتحانا بود و کلاسی برگذار نمیشد.
اول از همه برگه های امتحانی رو بردم پیش اقای محبی تا یه بررسی اجمالی کنه.
سمت سالن قدم برداشتم و با دیدن چندتا از اساتید سری تکون دادم که محمد هم شاملشون
میشد!
لبخند کوتاهی بهم زد و سری تکون داد که متقابلا منم با لبخند جوابشو دادم.
نگاه کلی به سالن انداختم و وقتی رادمان و دیدم یه مکث کوچیک کردم.
رادمانم با دیدن من یهو یه نگاه عجیبی بهم کرد و بعد کم کم اخماش توی هم رفت و خیلی
تیز نگاهشو ازم گرفت.
حس خوبی نگرفتم از اینکارش و فقط سر سری برگه هارو پخش کردیم.
فکرم درگیر بود.
رفتارای عجیب رادمان خیلی گیجم میکرد.
با این رفتار ضد و نقیضش همه معادلاتمو بهم میریخت.
اخرای تایم امتحان بود و کل سالن خالی بود.
برگه هارو دو تا از اساتید برای سرجمع بندی و صحیح کردنشون برده بودن و منم بعد
اینکه کارم تموم شد رفتم طبقه پایین دانشگاه.
دانشگاه فوق العاده خلوت شده بود چون معموال یا بیشتر دانشجوها رفته بودن یا توی
محوطه و سلف بودن.
نبودن رادمان هم برام خیلی تعجب اور بود.
با قدمای اروم از کنار کلاسا رد میشدم که یهو با باز شدن در یکی از کلاسا کشیده شدنم به
داخل قلبم اومد توی دهنم!
انقدر سریع این اتفاق افتاد که مغزم هنگ کرد و یه لحظه نفس کشیدنمم یادم رفت!
بوی عطر خنک و سردی که به مشامم خورد ضربان قلبمو بیشتر کرد.
نگاهمو از نوک کفشای اسپرتش و شلوار جین و پیرهن مشکی جذبش تا اخمای گره
خوردش رد کردم و با چهرهی متعجبی به چشمای عصبانیش چشم دوختم.
جوری به در چسبیده بودم انگار جزوی از اونم و اون هم جوری بدنش و مماس بدنم قرار
داده بود که حتی با نفس کشیدنمم سینم به سینش برخورد میکرد!
بازوم هنوز تو دستش بود و انگار قصد ول کردن هم نداشت!
با پخش شدن نفسای گرمش روی پوست صورتم کیفم از دستم شل شد و روی زمین افتاد.
سرمو بلند کردم و به تک تک اجزای صورتش نگاهی انداختم.
انگار پله پله ضربان قلبم میرفت بالا .
هیچ کنترلی روش نداشتم و جوری بود انگار که از دهنم میخواست بزنه بیرون.
یه لحظه انقدر چهرش خنده دار شده بود که یاد اژدها افتادم.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 123

عین اژدها ابروهاشو توی هم کشیده بود و دم و بازدم عمیقی داشت.
یکدفعه نتونستم خندمو کنترل کنم و لبم به خنده باز شد که سریع خوردمش.
انگار که لبخندمو دید جری تر شد و با یه صدای بم و عصبی گفت:بایدم بخندی! تو نخندی
کی بخنده؟
از چیزی که فکر میکردم عصبانی تر بود و واقعا تا حالا اینجور ندیده بودمش.
حالا دلیل واقعی عصبانیتش چی میتونست باشه؟!
سرفه مصلحتی کردم که از خودش بفهمه و یکم ازم فاصله بگیره ولی اصلا به روی خودش
نیاورد و همینطور عصبی زل زد بهم.
منم وقتی دیدم عقب نکشید خودمو کشیدم جلوتر و رسما رفتم تو بغلش.
ابرویی بالا انداختم و با ارامش که کفری ترش کنم گفتم:میشه دلیل اینهمه طوفانی بودنتو
بدونم یا قراره همینطوری منو به سخره بگیری؟
تک خندهی عصبی کرد و گفت:دو روز پیش ساعت 12 شب با یه مرد غریبه تشریف
مبارکتونو میبرین خونتون روز بعدش هرچی زنگ میزنم و پیام میدم خبری از جواب
نیست! چرا جواب نمیدی؟ میدونی فکرم به کجاها رفت؟ میدونی حتی به چه بلاهایی که
میتونست سرت بیاد فکر کردم؟ خیلی بیخیالی شهرزاد خانوم! خیلی زیاد...
مات و مبهوت به حرفاش گوش میکردم.
یعنی نگرانم شده بود؟چرا؟
دهن باز کردم که بگم که ادریان غریبه نبود و وقتایی که زنگ میزدی و پیام میدادی
نمیدونستم چی جوابتو بدم ولی مکث کردم و فقط نگاهش کردم.
زبونم تو دهنم نمیچرخید.
نمیدونستم چی بهش بگم!
گره ابروهاش شل تر شده بود و اروم نفس میکشید.
هروقت به اعماق چشماش نگاه میکردم دلم کنده میشد!
یه حالتی مثل ایست قلبی بهم دست میداد!
اون سیاهی چشماش یه چیزی داشت که ادمو میخش میکرد!
نمیدونم چند ثانیه یا دقیقه بهش زل زده بودم که با لحن ارومتری گفت:شهرزاد!
چند بار پلک زدم تا بتونم همه چیو هضم کنم.
نه من نباید سپر دفاعیمو بیارم پایین!
به اون چه ربطی داشت که من چیکار میکردم؟
نگاهمو ازش دزدیدم و درحالی که سعی میکردم نگاهش نکنم گفتم:رادمان...فکر نکنم اینا
ربطی به تو داشته باشه! نگرانیتم بیجا بوده...درواقع اصلا چیزی برای نگرانی نبود.
حرفامو از عمق قلبم نمیزدم.
منتظر بهش نگاه کردم که درکمال ناباوری سعی میکرد خودشو خونسرد نشون بده اروم
گفت:راست میگی! به من ربطی نداره...
لبامو تر کردم تا چیزی بگم که مثل باد از کنارم رد شد و گفت:خسته نباشید استاد
متعجب به جای خالیش نگاه کردم
عطرش هنوزم زیر بینیم بود و کل مشاممو پر کرده بود
انقدر بخاطر رفتارش تعجب کرده بودم که تا پنج دقیقه از جام تکون نخوردم و با سر و
صدای بچه ها به خودم اومدم
کیفمو برداشتم و بعد از مرتب کردن مقنعه ام از اتاق رفتم بیرون
نمیدونستم دقیقا کدوم کلاس باید برم برای همین اول برگه های لازمو از استاد پریهان گرفتم
و بعد راهی کلاس مورد نظر شدم
دانشجوهاشو اصلا نمیشناختم و به نظر ترم بالایی میومدن بعد از پخش کردن برگه ها رو
صندلی نشستم و چهار چشمی زل زدم بهشون
از تقلب متنفر بودم و تو این قضیم به شدت سختگیر بودم تاجاییم که یادمه تو دوران
تحصیلیم همیشه تقلب میرسوندم و خودم هیچوقت تقلب نکرده بودم
سعی میکردم تمام حواسمو به دانشجو و امتحانشون بدم و به رادمان و رفتارش فکر نکنم
هرچند نمیدونم چم شده بود و عین دخترای دبیرستانی دوست داشتم بشینم رفتارشو تجزیه و
تحلیل کنم...
با دیدن رفتارای عجیب غریب بعضیا از جام بلند شدمو و با اخمای درهم هی از کنارشون
رد میشدم
معموال سعی میکنم یه کاری کنم بترسن و از اون تقلب استفاده نکنن ولی اگه خیلی پرو
باشن همونجا گزارش کارشونو میرم میدم
با دیدن یه اکیپ پنج نفری اخر کلاس که رسما باهم مشورت میکردن ابروهام پرید بالا
این دیگه چه مدلشه؟
جلوشون وایستادم و باهمون لحن جدیت شهرزاد گفتم
+بهتره ساکت باشید وگرنه بی وقفه برگه رو ازتون میگیرم
تو چشمای یه پسره که به نظر میرسید سردستشونه زل زدم و گفتم
+بازم خوددانید
پشتمو بهشون کردم و مشغول راه رفتن شدم
ازاونجایی که ترم اخرین فهمیده تر بودن و با چند تا اخطار آدم میشدن



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 124

بعد از تموم شدن وقت برگه هاشونو گرفتم و تحویل استادشون دادم
دانشجوهای خودم هفته دیگه امتحانشون بود فعلا باید به عنوان مراقب میومدم سر جلسات
موقع رفتن چشمم به رادمان و سامیار افتاد که مشغول صحبت باهم بودن
خیره خیره نگاهش میکردم که رادمان یه نگاه گذرایی بهم انداخت و بعد کلا پشتشو بهم کرد
انقدر اعصابم از دست خودم خورد شد که دلم میخواست جیغ بزنم لعنت بهش
بدون هیچ نگاه دیگه ای بهش سوار ماشینم شدم و راه افتادم
چون بیکار بودم تصمیم گرفتم همینطور خریدم بکنم ادریانم که اومده اون یخچالم که خالیه
زشته به هرحال...
جلو یه فروشگاه مواد غذایی بزرگ نگه داشتم و پیاده شدم
خوبیش این بود که هرچی میخواستی پیدا میشد توش و دیگه لازم نبود کلی مغازه عوض کنم
خریدام شد سه تا پلاستیک بزرگ،بزور بزور بردمشون تو ماشین
سر راهم نونم گرفتم ورفتم خونه
منتظر بودم اسانسور بیاد درش که باز شد با دیدن سحرخانوم همون همسایه ای که پیشش
پنی و میزاشتم لبخندی زدم
_سلام شهرزاد جان چطوری؟
+ممنونم شما خوبید؟
نا بهش عادت کرده انقدر اذیتمون میکنه
ُ
_قربونت عزیزم برای چی پنی و نمیاری پایین؟ل
خندیدم و با لحن متاسفی گفتم
+ببخشید این چند روز سرم شلوغ بود از طرفیم برام مهمون اومده نتونستم بیارمش...
بعد یکم حرف زدن خداحافظی کردم و رفتم بالا
انقدر پلاستیکا سنگین بود که نفهمیدم چطوری در و باز کنم و بدو بدو برم بزارمشون تو
اشپزخونه
+واای کمرم شکست منو چه به خرید اصلا
+مستقل بودن همینه دیگه شهرزاد خانوم فقط نیمه پر لیوان و میبینه و هی میگه میخوام
مستقل باشم بفرمایید بیا جورشم بکش دیگه
با دیدن سکوت خونه دهنمو بستم و متعجب به اطراف نگاه کردم
همینطور که مقنعه رو درمیاوردم رفتم داخل اتاق، پنی که خواب بود ادریان کجا بود پس!
تو اتاق خودشم یه نگاه انداختم ولی خبری نبود ازش
کجا رفته این وقت ظهر؟!
بیخیال ادریان شدم و لباسامو عوض کردم بعدم مشغول مرتب کردن خریدا و گذاشتن
هرکدوم سرجاشون شدم
و در اخر با لذت به یخچال و کابینت های پرم نگاه کردم
درسته از خرید کردن متنفر بودم ولی از نتیجه اخرش خوشم میومد و غرق لذت میشدم
چون حوصله غذا درست کردن نداشتم سه تا پیتزا سفارش دادم تا بیارن
بادیدن مبل که داشت بهم چشمک میزدبا نیش باز سمتش رفتم
الان فقط استراحت و ارامش میچسبید
نیم خیز بودم که روش بشینم ولی صدای زنگ گوشیم باعث شد دوباره صاف وایستم
+انگار بو میکشن اصلا ببینن من کی میخوام استراحت کنم همون موقع میگن اره الان وقت
گند زدن به حس حالشه
همونطور که غرغر میکردم گوشیمم برداشتم




"بهار"


+بنال
_واادیوانه شدی شهرزاد از دنده چپ بلندشدی نکنه؟
+چقدر حرف میزنی بهار تا اومدم یکم استراحت کنم مزاحم شدی توقع داری چی بگم
_رو فقط رویی که تو داری پرو رک بهم میگه مزاحم
همونطور که میخندیدم گفتم
+مزاحمی دیگه چیشده؟
_عهه ببین حواس منو پرت میکنه زود باش بگو ببینم اون پسره که اومده خونت کیه؟
اول تعجب کردم ولی بعد با به یاد اوردن رادمان نیشم شل شد
+اومم باز کی رفته پیش رفیقش چغلی کرده که اونم گذاشته کف دست بهارخانوم
_عییش بجای اینکه جواب منو بده دنبال چه چیزاست بزار بگم خیالت راحت شه رادمان
گفته که چی؟!
یهو یه جیغی زد که گوشیو بردم اون طرف تر
+کی به کی میگه دیوونه کرم کردی
_اون پسره کیه اومده خونت میگم
پوفی کشیدم و همینطورکه میرفتم تو اشپزخونه گفتم
+کی میخواستی باشه ادریانه دیگه
_وا ادریان اونجا چیکار میکنه؟اصلا واستا ببینم رادمان از کجا میدونه اومده خونت؟


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
✾࿐༅༅࿐✾

رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی


پارتِ : 125

یهو قفل شدم سرجام دلم نمیخواست بفهمه اومده دنبالم رفتیم موتور سواری!بعد معلوم نبودچه
فکرا با خودش میکنه
از طرفی دلم میخواست این خاطره فقط بین من و رادمان...
البته مهتا مزاحم بمونه
صدای زنگ در حواسم و جمع کرد
_شهرزاد نکنه لالم شدی چرا حرف نمیزنی؟
+ببین ادریان اومد باید برم بعد صحبت میکنیم خداحافظ
_کج...
گوشیو قطع کردم
چی بگم بهش خب؟
این ادریانم که زنگ و سوزوند
+اومدممم
در و باز کردم و کنار رفتم تا بیاد داخل کفشاشو گذاشت تو جاکفشی و برگشت سمتم
_عه اومدی خونه؟
+اره دیگه کجا رفته بودی تو؟
رفت سمت اتاقش و همونطور گفت
_دنبال کارام
چقد توجه کرد!
قار و قور شکمم بلند شد که نگاهم رفت سمت ساعت چرا نمیارن پس صبحانه درست
حسابیم نخورده بودم و به شدت گشنم بود
لم دادم روی کاناپه.
یعنی از دیوار صدا درمیومد ولی از ادریان نه!
حوصلم بدجور سر رفته بود.
دلم میخواست برم بیرون...
گوشیو برداشتم و دوباره به بهار زنگ زدم.
+سلیطه خانوم کجا رفتی یهو؟
-ادریان داشت در و میشکست رفتم بازش کنم.
+یعنی الان ادریان پیش تو میمونه اره؟
-اره دیگه نمیتونم که پرتش کنم بیرون! بعدم مشکلی نداره ما المانم که بودیم باهم همخونه
بودیم.
+صحیح! حواست باشه ها شهرزاد یه وقت بی عفت نشی خدایی نکرده من خاله ای چیزی
نشم...
وای خدا این بشر به چه چیزایی فکر میکرد! چقدر منحرف بنی اسرائیلیه این!
-بهار دهن مبارکتو گل بگیر عزیزم تو اصلا میتونی به اینا فکر نکنی؟
+نوووچ
+حالا اینارو بیخی شهی جون،امشب به احتمال هفتاد درصد میخوایم بریم بیرون قدم روی-
مریضی تو بخدا.
تخم چشم رادمان میزارین؟
خندم گرفته بود.با صدایی ته مایهی خنده گفتم:حالا چرا رادمان؟
+دیگه خیلی داشت پررو پررو از زیر حساب درمیرفت یه گوشمالی حسابی بهش دادیم
امشب مهمونمون کرد.
-به به! چرا که نه...ادریانم میارم.
بعد یکم مکث با صدای جدی که ازش بعید بود گفت:ادریان و میخوای بیاری؟ چرا؟
تعجب کرده بودم
-چرا نداره! من تنها بیام اینجا حوصلش سر میره.
+نمیدونم حالا اینجا غریبی نکنه فکرم نکنم بتونه فارسی حرف بزنه نه؟
از یه طرف راست میگفت ولی از یه طرف دیگه من ادریان و واسه یه چیز دیگه میخواستم
ببرم!...
-نه خیالت راحت یه کاری میکنم غریبی نکنه.
+باشه ، اگه اوکی شد ادرسشو برات میفرستم.
-باشه خداحافظ


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪