بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشهى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمىکنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ
بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مىكنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست
تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشهى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمىکنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ
بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مىكنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست
تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
#محبوبم
سال ها گذشت و
هنوز باد که می وزد
رد پای توازکوه #پیریافته
رابا خود نمی برد
گویی از جای پای تو
قرار است #کندوله_ائ دیگربروید
باهزار تاکستان سبز از خاکستر گرم
وبایک #دشستان بی کران
گویی قراراست ازردپای تو
بی کرانه های بی شمارئ از
#بانیانئ دیگر
#دره_چنارانئ دیگر
#پریان و #شریف_آبادئ دیگر
بروید
طوفانهایئ که ازکوه #زران
می وزند نام ترا فریادمی کشند....
#محبوبم
از جای خالی تو درختان بیشمارئ
سبز خواهندشد
با ریشه هایی بلند
درعمق شیرین ترین آب ها
در کوهستانهائ #کندوله
#محبوبم
انعکاس نام توبرافق،
فوج لک لک هارابه ارمغان خواهدآورد
#کندوله
تو را از یاد نمی برد
که در انتظار تولد توست
زایشی نو
از برکه های صاف
تارودخانه هائ همیشه خروشان
تاتادره هائ سرسبزو دور
#کندوله
آینه ی تمام عیار تو می شود
در این زایش دوباره
بگستران بذرهایت را به دست باد
#محبوبم
اگر رفته ای
اگر نیستی و اگر نمیایی
نقشی از تو بر تمام #کندوله می ماند
رد پایت هر اتفاق را دراینجا
آبستن تو می کند
تا انتهای این تاکستانها
تا دوباره ، تا بی نهایت.بینهایت.........
✍کرم اله امیری_ک الف یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
سال ها گذشت و
هنوز باد که می وزد
رد پای توازکوه #پیریافته
رابا خود نمی برد
گویی از جای پای تو
قرار است #کندوله_ائ دیگربروید
باهزار تاکستان سبز از خاکستر گرم
وبایک #دشستان بی کران
گویی قراراست ازردپای تو
بی کرانه های بی شمارئ از
#بانیانئ دیگر
#دره_چنارانئ دیگر
#پریان و #شریف_آبادئ دیگر
بروید
طوفانهایئ که ازکوه #زران
می وزند نام ترا فریادمی کشند....
#محبوبم
از جای خالی تو درختان بیشمارئ
سبز خواهندشد
با ریشه هایی بلند
درعمق شیرین ترین آب ها
در کوهستانهائ #کندوله
#محبوبم
انعکاس نام توبرافق،
فوج لک لک هارابه ارمغان خواهدآورد
#کندوله
تو را از یاد نمی برد
که در انتظار تولد توست
زایشی نو
از برکه های صاف
تارودخانه هائ همیشه خروشان
تاتادره هائ سرسبزو دور
#کندوله
آینه ی تمام عیار تو می شود
در این زایش دوباره
بگستران بذرهایت را به دست باد
#محبوبم
اگر رفته ای
اگر نیستی و اگر نمیایی
نقشی از تو بر تمام #کندوله می ماند
رد پایت هر اتفاق را دراینجا
آبستن تو می کند
تا انتهای این تاکستانها
تا دوباره ، تا بی نهایت.بینهایت.........
✍کرم اله امیری_ک الف یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#نازپرئ
نگاه کن
چگونه #زیباییِ تو
آرامشِ #کندوله را #تهدید میکند!
ما
اُمّتانِ #گیسوی تو بودیم #اولوالعزم
آنگاه که #معجزهای طلب کردیم،
#برقع از روی برگرفتی
و روی از جانبِ #این_قوم
چون به #عذابمان اراده کردی،
#شش_روزِ دیگر را
به کارِِ #خلقتِ تو بود #خداوند
آنگاه که در #لحظهای_کائنات را پدید آورد
#کوزه_بر_دوش
در #چشمه_درویشعلئ
پا برسرِ #کوه_زران نهادی و دَحوالارض #فی_کندوله اتفاق افتاد
زآن پس
گاهی #شراب شدی در #بزم_میزاالماسخان
گاه #شمشیری_آغشته_به_خون
دردستان #پیرولئ_سلطان
و گاه
حِرزی که #بادیه_نشینان بر #گردن آویختند
تورا #طبیبِ_جهانگردی
از #معابدِ دور به سرزمینِ من آورد
پس طعمِ #انگور و #ریواس را شناختند
در دامنههای #دره_ئ_بانیان
امیرزادگانی در #پریان و #شریف_آباد
آنگاه که #کندوله را ترک گفتی،
بر قلههای #زران و دامنه های #پیریافته
#هزار_میخانه بنا شد،
و ثُلثِ مردان #کندوله
به #میخانهها شدند و بازنگشتند
بیتو #قمار ازسکه افتاد
تنها #گاهی_شبها
مردانی سرِ #بازگشتِ تو #شرط_بندی کردند
و #سحرگاه
آنچه #میباختند
#جانشان بوده
نگاه کن!
چگونه #زیباییِ تو آرامش #کندوله را
#تهدید میکند!
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
@KANDOLEIHA
نگاه کن
چگونه #زیباییِ تو
آرامشِ #کندوله را #تهدید میکند!
ما
اُمّتانِ #گیسوی تو بودیم #اولوالعزم
آنگاه که #معجزهای طلب کردیم،
#برقع از روی برگرفتی
و روی از جانبِ #این_قوم
چون به #عذابمان اراده کردی،
#شش_روزِ دیگر را
به کارِِ #خلقتِ تو بود #خداوند
آنگاه که در #لحظهای_کائنات را پدید آورد
#کوزه_بر_دوش
در #چشمه_درویشعلئ
پا برسرِ #کوه_زران نهادی و دَحوالارض #فی_کندوله اتفاق افتاد
زآن پس
گاهی #شراب شدی در #بزم_میزاالماسخان
گاه #شمشیری_آغشته_به_خون
دردستان #پیرولئ_سلطان
و گاه
حِرزی که #بادیه_نشینان بر #گردن آویختند
تورا #طبیبِ_جهانگردی
از #معابدِ دور به سرزمینِ من آورد
پس طعمِ #انگور و #ریواس را شناختند
در دامنههای #دره_ئ_بانیان
امیرزادگانی در #پریان و #شریف_آباد
آنگاه که #کندوله را ترک گفتی،
بر قلههای #زران و دامنه های #پیریافته
#هزار_میخانه بنا شد،
و ثُلثِ مردان #کندوله
به #میخانهها شدند و بازنگشتند
بیتو #قمار ازسکه افتاد
تنها #گاهی_شبها
مردانی سرِ #بازگشتِ تو #شرط_بندی کردند
و #سحرگاه
آنچه #میباختند
#جانشان بوده
نگاه کن!
چگونه #زیباییِ تو آرامش #کندوله را
#تهدید میکند!
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
@KANDOLEIHA
#محبوبم
پنجره ئ همه خانه های #کندوله را
باززززز کن
و در تمام طول شب
#خورشیدجمالت را
بروی من بتابان.
و با من
به قرن #حماسه_هابیا
به قرن #جنگ_هندوستان آنجاکه
سیاست وشجاعت وشعروعشق وشور
شاعرتکاورقرن :
#سرهنگ_الماسخان #کندوله_ای
حماسه هابه #یادگار_سرزمینم
#کندوله گذاشته است
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را
#محبوبم
همچنان دردلم باش
ودستهای لطیفت را
به دست های #خسته من بسپار
بامن بیا
تواز #سلاله_ئ_گلهای_سرخ
#دشت_دشتانی
من #وارث_بی_ثمری
درختان خشک باغهای #نیرومرم
بامن بیا
من آخرین #نسل
از شاعران عاشق پیشه ی #کندوله_ام
به عصر #جوانمرگی
جوان رشیدمان #پیرولی_سلطان بیا
انجاکه #پیریافته گریست
#چشمه_ساران_بانیان خشکید
کوه #زران درهم پیچید
قارچهاروییدند،خزان شد،برگریزان شد...
#دهقان_هزار_ساله_ی روستای من
محو در زوزه ی
وحشتزای #جلادان شد!
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را
#محبوبم
بامن بیا به عصرنفرت زمانه ی
#خان و #خوانین و #ارباب و #امیرکل
دستهایت رابه من بسپارو
خاک نکبت بریزبرعصرخیانت وغارتِ
#امیرکل جلادرا....
نیمی از #کندوله راآب بردوان نیم دیگر
درخیانت خودی های خاکفروش درآتش کین #امیرکل بسوخت
باید #پاسداشت فداکاریهاوخیانتهارا....
#محبوبم
دستهایت رابه دست خسته ام بسپار
وبامنبیا....بیاتانشانت دهم
در #کوچه_باغهای_شعر من
چگونه #گل_سرخئ میشکفدو
همه بادهاراپرپرمی کنددرشعرمن
سنگهای کوه #زران قدمیکشندو
#پیریافته همه آیینه های زنگارگرفته
این دیار رادرچشمهای صیغل زده
محومیکند....
#محبوبم بامن بیا
تاکوچه باغهای #بانیان
صدای قدمهای مارابشنوند
تادوباره #شمیم_خوش_موهایت
آسمان #کندوله رامعطرکند
بامن بیاتا ببینی چگونه
#پرندگان برشاخه درختانِ
#دشت_دشتان لانه می سازند
#محبوبم بامن بیاونگاه کن
چگونه درشعرمن
باد می وزد
ابرها در حرکت اند
باران می بارد و
دانه رشد می کند
پرنده پرواز می کند
چشمه ساران
می جوشند و
رودخانه هادر جریانند
#پیریافته هنوز نمرده است
#امامزاده_ابراهیم نفس می کشد
#کندوله و #پریان و #شریف_آباد
تو را می طلبند و
خواهان دیدار تو هستند ...
بیرون آیی
از باغ تنهایی خویش ....
#دشتان منتظر توست
قدم به #بانیان گذار
که خیل درختان #دره_چناران
تو را چشم در راهند ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
#محبوبم
من شاعر #عشقم
من شاعر #کندوله_ام
مرا اینگونه #باور_کن
بامن بیا تا من #کندوله_ای_دیگرباشم
با من بمان تا من #جهان_دیگری باشم
تو #عشق می ریزی من می نوشم
من #شعر می ریزم تو می نوشی
همین #کافیست
بگذار دنیا #گم شود بی ما
به هرجایی که #مانیستیم.........
#محبوبم
تمام پنجره خانه های #کندوله را
بااااازززززکن
ودرتمام #طول_شب
#خورشیدجمالت رابروئ من #بتابان.....
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
#توضیح:
پ.ن؛
#قرن_حماسه_ها
عصرجنگ هندوستان
اشاره به رشادتهای سربازدلیرایران زمین #سرهنگ_سردارالماسخان_کندوله_ای
است که فرمانده عالی لشکرنادرشاه وبیرقداررکاب شاهنشاه بودوقوام وبقای لشکربه ایستادگی وی بستگی داشت
ودراین جنگهاشمشیرهازدودیوانهای شعرحماسی ورزمی بسرود
#یادش_جاویدان
#عصرجوانمرگی
اشاره به مرگ غریبانه سرداررشیدکندوله
#سلطان_پیرولی_خان که درعنفوان جوانی درماموریتی دردشت #ذهاب در
پاییزسال۱۲۹۸درگذشت وی مردی قوی و بلندقامت وچهارشانه وشمشیرزن بودکه درفوج لشکرزنگنه به درجه سرداری رسیده بود......
#یادش_جاویدان
#عصرنفرت_زمانه
اشاره به جنگهاودرگیریهای استقلال کندوله ای ها بااستانداردوره رضاخانی
مالک الرغاب منطقه دینوربه نام #شاهزاده فرمانفرمامعروف به #امیرکل
که نیم کندوله باخیانت عده ای خاکفروش آتش گرفت ونیمی دیگرش به دستوروی آبهای بالادست کوههارابه خانه هابستندودراین قتل وعاممخوف بیش ازصدنفر #زن و #کودک #کهنسالِ کندوله ای جان سپردندو نمایندگان کندوله زیربارپرداخت ثلث سهم مالکانه این خان زورگونشدندوفقط نام خانوادگی امیری رااسماپذیرفتن
#ننگ_ابدی_براوباد
#ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند ادبئ وزیباترین دلنوشته هائ فارسی وکردی وهورامئ
عشق از راه دور
شیک ترین عاشقانه هائ ادبی
"منم آن شیخ سیه روز که درآخرعمر
لائ موهائ تو گم کرد خداوندش را"
🍃🌺🍃
"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌
به کانال فرهیختگان وادب دوستان خوش آمدیدهمراه بادوستداران شعروادبیات فارسئ و فلکوریک
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
✅ #لینک کانال تلگرام 👇👇👇
┏━━━🔹💎🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹💎🔹━━━┛
این کانال رابه دوستان وآشنایان خودمعرفی کنید👌👌🙏🙏
پنجره ئ همه خانه های #کندوله را
باززززز کن
و در تمام طول شب
#خورشیدجمالت را
بروی من بتابان.
و با من
به قرن #حماسه_هابیا
به قرن #جنگ_هندوستان آنجاکه
سیاست وشجاعت وشعروعشق وشور
شاعرتکاورقرن :
#سرهنگ_الماسخان #کندوله_ای
حماسه هابه #یادگار_سرزمینم
#کندوله گذاشته است
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را
#محبوبم
همچنان دردلم باش
ودستهای لطیفت را
به دست های #خسته من بسپار
بامن بیا
تواز #سلاله_ئ_گلهای_سرخ
#دشت_دشتانی
من #وارث_بی_ثمری
درختان خشک باغهای #نیرومرم
بامن بیا
من آخرین #نسل
از شاعران عاشق پیشه ی #کندوله_ام
به عصر #جوانمرگی
جوان رشیدمان #پیرولی_سلطان بیا
انجاکه #پیریافته گریست
#چشمه_ساران_بانیان خشکید
کوه #زران درهم پیچید
قارچهاروییدند،خزان شد،برگریزان شد...
#دهقان_هزار_ساله_ی روستای من
محو در زوزه ی
وحشتزای #جلادان شد!
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را
#محبوبم
بامن بیا به عصرنفرت زمانه ی
#خان و #خوانین و #ارباب و #امیرکل
دستهایت رابه من بسپارو
خاک نکبت بریزبرعصرخیانت وغارتِ
#امیرکل جلادرا....
نیمی از #کندوله راآب بردوان نیم دیگر
درخیانت خودی های خاکفروش درآتش کین #امیرکل بسوخت
باید #پاسداشت فداکاریهاوخیانتهارا....
#محبوبم
دستهایت رابه دست خسته ام بسپار
وبامنبیا....بیاتانشانت دهم
در #کوچه_باغهای_شعر من
چگونه #گل_سرخئ میشکفدو
همه بادهاراپرپرمی کنددرشعرمن
سنگهای کوه #زران قدمیکشندو
#پیریافته همه آیینه های زنگارگرفته
این دیار رادرچشمهای صیغل زده
محومیکند....
#محبوبم بامن بیا
تاکوچه باغهای #بانیان
صدای قدمهای مارابشنوند
تادوباره #شمیم_خوش_موهایت
آسمان #کندوله رامعطرکند
بامن بیاتا ببینی چگونه
#پرندگان برشاخه درختانِ
#دشت_دشتان لانه می سازند
#محبوبم بامن بیاونگاه کن
چگونه درشعرمن
باد می وزد
ابرها در حرکت اند
باران می بارد و
دانه رشد می کند
پرنده پرواز می کند
چشمه ساران
می جوشند و
رودخانه هادر جریانند
#پیریافته هنوز نمرده است
#امامزاده_ابراهیم نفس می کشد
#کندوله و #پریان و #شریف_آباد
تو را می طلبند و
خواهان دیدار تو هستند ...
بیرون آیی
از باغ تنهایی خویش ....
#دشتان منتظر توست
قدم به #بانیان گذار
که خیل درختان #دره_چناران
تو را چشم در راهند ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
#محبوبم
من شاعر #عشقم
من شاعر #کندوله_ام
مرا اینگونه #باور_کن
بامن بیا تا من #کندوله_ای_دیگرباشم
با من بمان تا من #جهان_دیگری باشم
تو #عشق می ریزی من می نوشم
من #شعر می ریزم تو می نوشی
همین #کافیست
بگذار دنیا #گم شود بی ما
به هرجایی که #مانیستیم.........
#محبوبم
تمام پنجره خانه های #کندوله را
بااااازززززکن
ودرتمام #طول_شب
#خورشیدجمالت رابروئ من #بتابان.....
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
#توضیح:
پ.ن؛
#قرن_حماسه_ها
عصرجنگ هندوستان
اشاره به رشادتهای سربازدلیرایران زمین #سرهنگ_سردارالماسخان_کندوله_ای
است که فرمانده عالی لشکرنادرشاه وبیرقداررکاب شاهنشاه بودوقوام وبقای لشکربه ایستادگی وی بستگی داشت
ودراین جنگهاشمشیرهازدودیوانهای شعرحماسی ورزمی بسرود
#یادش_جاویدان
#عصرجوانمرگی
اشاره به مرگ غریبانه سرداررشیدکندوله
#سلطان_پیرولی_خان که درعنفوان جوانی درماموریتی دردشت #ذهاب در
پاییزسال۱۲۹۸درگذشت وی مردی قوی و بلندقامت وچهارشانه وشمشیرزن بودکه درفوج لشکرزنگنه به درجه سرداری رسیده بود......
#یادش_جاویدان
#عصرنفرت_زمانه
اشاره به جنگهاودرگیریهای استقلال کندوله ای ها بااستانداردوره رضاخانی
مالک الرغاب منطقه دینوربه نام #شاهزاده فرمانفرمامعروف به #امیرکل
که نیم کندوله باخیانت عده ای خاکفروش آتش گرفت ونیمی دیگرش به دستوروی آبهای بالادست کوههارابه خانه هابستندودراین قتل وعاممخوف بیش ازصدنفر #زن و #کودک #کهنسالِ کندوله ای جان سپردندو نمایندگان کندوله زیربارپرداخت ثلث سهم مالکانه این خان زورگونشدندوفقط نام خانوادگی امیری رااسماپذیرفتن
#ننگ_ابدی_براوباد
#ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند ادبئ وزیباترین دلنوشته هائ فارسی وکردی وهورامئ
عشق از راه دور
شیک ترین عاشقانه هائ ادبی
"منم آن شیخ سیه روز که درآخرعمر
لائ موهائ تو گم کرد خداوندش را"
🍃🌺🍃
"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌
به کانال فرهیختگان وادب دوستان خوش آمدیدهمراه بادوستداران شعروادبیات فارسئ و فلکوریک
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
✅ #لینک کانال تلگرام 👇👇👇
┏━━━🔹💎🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹💎🔹━━━┛
این کانال رابه دوستان وآشنایان خودمعرفی کنید👌👌🙏🙏
(اینهاشعرنیست که میگویم پاره های قلبم است که برصفحات سفیدکاغذمی پاشم،وآن راتقدیم به سرزمینی میکنم که آفتاب مهرش درآسمان دلم هرگزغروب نمی کندیعنی عشق اول وآخرم کندوله)
(ک،الف،یاس)
،،کندوله+من،،
کندوله یعنی امیددل امیدواران،،
کندوله یعنی خورشیدتمام روزگاران
کندوله یعنی شوروعشق زندگی،
کندوله یعنی طاعت وصبروبندگی
کندوله یعنی تقسیم عشق ومحبت
منهای کینه هاوغصه هاوهرکدورت
کندوله یعنی دل من،ضرب درصداقت
مساوی با حاصل جمع رفاقت،،
کندوله یعنی صدهاسلام وآشنایی
من و پیریافته و آن شورخدایی
کندوله یعنی زادگاه ومهدشهیدان،
شهیدان غرقه درخون وآن عزیزان
کندوله یعنی آن مرقدنیم ساخته
من وپیریافته واین مردم دلباخته
کندوله یعنی میوه های باغ پریان
من وشریف آبادو زران درخشان،
کندوله یعنی بانیان ودشت دشتان
آن دره های سبزوشاجوی خروشان
کندوله یعنی آب چشمه درویشعلی،،
من ومیرزاالماسخان وسلطان پیرولی
کندوله یعنی خاطرات نیک تاتام،،
رویگریهاو روسفیدیهای روح بابام،،
کندوله یعنی من واین ناله های آتشینم
خاطرات تلخ و تلخ و گاهی شیرینم
کندوله یعنی من و داغهای بی بدیل ،
یادگار دوست خوبم مرحوم کاخلیل
کندوله یعنی من واین دل ویرانهءمن
روح سرگردان واین دل دیوانهءمن،،
کندوله یعنی لحظه های سخت انتظار
آن همه بدبختی وآن غصه های بیشمار
کندوله یعنی عشق من وباغ نیرومر
داغهای بیشمارمن،من خاک بر سر،،
کندوله یعنی خاطرات عشق دلبر،،
سرنوشت تلخ ونافرجام دوکبوتر،،،
کندوله یعنی اشکهای من وروزجدایی
آن همه تحقیروتوهین وبی وفایی،،،،
کندوله یعنی همین مردم،مردم بینام
قهرمانان قصه های واقعی مثل تاتام
کندوله یعنی اوج دلبستگیهای کرملا
تا بینهایت،،،بینهایت،،،تاکهکشانها،،،،
🔶کرم اله امیری
بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشهى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمىکنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ
بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مىكنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست
تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
(ک،الف،یاس)
،،کندوله+من،،
کندوله یعنی امیددل امیدواران،،
کندوله یعنی خورشیدتمام روزگاران
کندوله یعنی شوروعشق زندگی،
کندوله یعنی طاعت وصبروبندگی
کندوله یعنی تقسیم عشق ومحبت
منهای کینه هاوغصه هاوهرکدورت
کندوله یعنی دل من،ضرب درصداقت
مساوی با حاصل جمع رفاقت،،
کندوله یعنی صدهاسلام وآشنایی
من و پیریافته و آن شورخدایی
کندوله یعنی زادگاه ومهدشهیدان،
شهیدان غرقه درخون وآن عزیزان
کندوله یعنی آن مرقدنیم ساخته
من وپیریافته واین مردم دلباخته
کندوله یعنی میوه های باغ پریان
من وشریف آبادو زران درخشان،
کندوله یعنی بانیان ودشت دشتان
آن دره های سبزوشاجوی خروشان
کندوله یعنی آب چشمه درویشعلی،،
من ومیرزاالماسخان وسلطان پیرولی
کندوله یعنی خاطرات نیک تاتام،،
رویگریهاو روسفیدیهای روح بابام،،
کندوله یعنی من واین ناله های آتشینم
خاطرات تلخ و تلخ و گاهی شیرینم
کندوله یعنی من و داغهای بی بدیل ،
یادگار دوست خوبم مرحوم کاخلیل
کندوله یعنی من واین دل ویرانهءمن
روح سرگردان واین دل دیوانهءمن،،
کندوله یعنی لحظه های سخت انتظار
آن همه بدبختی وآن غصه های بیشمار
کندوله یعنی عشق من وباغ نیرومر
داغهای بیشمارمن،من خاک بر سر،،
کندوله یعنی خاطرات عشق دلبر،،
سرنوشت تلخ ونافرجام دوکبوتر،،،
کندوله یعنی اشکهای من وروزجدایی
آن همه تحقیروتوهین وبی وفایی،،،،
کندوله یعنی همین مردم،مردم بینام
قهرمانان قصه های واقعی مثل تاتام
کندوله یعنی اوج دلبستگیهای کرملا
تا بینهایت،،،بینهایت،،،تاکهکشانها،،،،
🔶کرم اله امیری
بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشهى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمىکنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ
بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مىكنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست
تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
"رنج نامه ئ هجران"
.
"درسوگ #پیرولئ_سلطان "
#پیریافته سخت گریست
چشمه سارانِ #کندوله خشكيد،
كوه #زران درهم پیچید،
سنگ ها سنگین شد،
درّه هائ سرسبز #بانیان و #عثماندره
در عمقِ تنگِ خویش، دزدانه فرو رفتند .
ابرها جنبيدند، آسمان ترکید، گوئی،چشمه چشمان #خورشید_خاور، در نگاهی خشکید.
قارچ ها روئید، خزان شد، برگ ریزان شد، و آوای هَزارانِ #دشت_دشتان
،محو شد در زوزه ی وحشت زای جلادان. .
#کندوله همه پُشته گشت از کِشته های سبز، و من، در زندگی، مرگِ جوانی را به چشمِ خویش دیدم.
آه ائ #پیرولئ_سلطان
آشنای ديرينه ی ما،
وقتی تو رفتی، بوی نان گم شد در سراشيبِ این دهکده دوردست، و کودکِ روستایی، به بهانه ی نان، چون هنوز و همیشه، گريان ماند، و کشتزارهائ پر حاصلِ #پشت_پریافته و #دشت_بوزاخ ، در آرزوی تخم و شیار، حسرت بدل ماند، و خفيگاه ماران شد.
دهقانِ هزاران ساله ی روستائ من، بسان آهوی افتاده در دامان صیادان، ترسان و هراسان، خیره شد بر آسمان، در انتظار مبهم موعود دوباره تو
در هياهوی مسموم نامردان و در تصادمِ بی وقفه ی آهن و دود، داغ ماگرم ترشدو نانمان غارت.
جاودانه ی من!
وقتی تو رفتی، جاهلان، بر جهلِ خویش بالیدند، ناکسان، مستانه خنديدند، عالمان، در علم خویش، چون خری در گل، ماندند. اما عاشقانت، آه ..
آنان که جامِ عشق را لاجرعه نوشيدند، آنان که در راهت، مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گِرد شمع ات، بی باك شوريدند، جوشنِ خونین رزم ات را، جانانه پوشیدند. چونان تك چشمه ی جوشانِ تاریخ، بی ذرّه ای تردید، جوشيدند، بسانِ حیدرِ میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند.
ای! آرزوی یگانه ی شب های تار #کندوله!
ای! خورشیدِ بی غبار #پریان
ای دریای بی کنار #شریف_آباد!
باز آی، که زمزمه ی شبانه ی مادران، بر گاهواره ی کودکان، سوزناك تر شده است.
باز آی!
که چمنزاران سبزِ کرانه #بانیان، اسیر دستانِ غارتگر بادهای صرصر است.
باز آی!
و در قلب های شیار خورده مان، بذرِ سبزِ حيات را بنشان
باز ای!
که پروانه های رنگارنگِ بهارِ زندگی، در زمستانِ هجران یخ بستند.
تندیس های يخين، از سردابه های متعفن قد افراشتند.
نام مان را ننگ می خواهند، قلب مان را تنگ می خواهند، زنده ها را مرده می خواهند، مرده ها را شلاق خورده می خواهند.
ای! ... مُروای شبانه ی مادران نثارت باد!
باز آی!
که فریادِ تره به نان نرسیده ها را، چه کس، جز تو، پاسخ گوست؟
باز آی!
که ما درمانده ایم.
در سوگِ كدامين یار بگرييم؟
در هجرِ کدامین عاشق بردار، بناليم؟
در کدامین راغ؟
در کدامین باغ بخوانیم؟
ناکسانِ سرمست از باده ی فتح، ابلهانه می پندارند که جاویدند.
کنون، با دوصد خدعه و نیرنگ، زما انكار می خواهند، ز من بسیار می خواهند.
مرا بیمار می خواهند، ترا بی یار می خواهند،
مرا رنجور، مرا بی عار، مرا با هزاران آرزو،
آه بی هيچ گفتگو،
بر "دار" می خواهند.
ترا مهجور، ترا بی شور، تراهمچنان در گور می خواهند.
ترا با صد هزاران زخم بر پیکر، بسان رستم دستان،
که بگذشته است از هفت خوانِ بدمستان،
به چاهِ حیله ی شغاد می خواهند.
کنون بازآی!
که جان، بی قرار است، غم، افزون از شمار است، دل، اندر انتظار است.
باز آی!
ای آرزوی یگانه ی من!
دیرینه ی من!
جاودانه ی من!
✍ #کرم_اله_امیری
┏━━━🔥━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
.
"درسوگ #پیرولئ_سلطان "
#پیریافته سخت گریست
چشمه سارانِ #کندوله خشكيد،
كوه #زران درهم پیچید،
سنگ ها سنگین شد،
درّه هائ سرسبز #بانیان و #عثماندره
در عمقِ تنگِ خویش، دزدانه فرو رفتند .
ابرها جنبيدند، آسمان ترکید، گوئی،چشمه چشمان #خورشید_خاور، در نگاهی خشکید.
قارچ ها روئید، خزان شد، برگ ریزان شد، و آوای هَزارانِ #دشت_دشتان
،محو شد در زوزه ی وحشت زای جلادان. .
#کندوله همه پُشته گشت از کِشته های سبز، و من، در زندگی، مرگِ جوانی را به چشمِ خویش دیدم.
آه ائ #پیرولئ_سلطان
آشنای ديرينه ی ما،
وقتی تو رفتی، بوی نان گم شد در سراشيبِ این دهکده دوردست، و کودکِ روستایی، به بهانه ی نان، چون هنوز و همیشه، گريان ماند، و کشتزارهائ پر حاصلِ #پشت_پریافته و #دشت_بوزاخ ، در آرزوی تخم و شیار، حسرت بدل ماند، و خفيگاه ماران شد.
دهقانِ هزاران ساله ی روستائ من، بسان آهوی افتاده در دامان صیادان، ترسان و هراسان، خیره شد بر آسمان، در انتظار مبهم موعود دوباره تو
در هياهوی مسموم نامردان و در تصادمِ بی وقفه ی آهن و دود، داغ ماگرم ترشدو نانمان غارت.
جاودانه ی من!
وقتی تو رفتی، جاهلان، بر جهلِ خویش بالیدند، ناکسان، مستانه خنديدند، عالمان، در علم خویش، چون خری در گل، ماندند. اما عاشقانت، آه ..
آنان که جامِ عشق را لاجرعه نوشيدند، آنان که در راهت، مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گِرد شمع ات، بی باك شوريدند، جوشنِ خونین رزم ات را، جانانه پوشیدند. چونان تك چشمه ی جوشانِ تاریخ، بی ذرّه ای تردید، جوشيدند، بسانِ حیدرِ میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند.
ای! آرزوی یگانه ی شب های تار #کندوله!
ای! خورشیدِ بی غبار #پریان
ای دریای بی کنار #شریف_آباد!
باز آی، که زمزمه ی شبانه ی مادران، بر گاهواره ی کودکان، سوزناك تر شده است.
باز آی!
که چمنزاران سبزِ کرانه #بانیان، اسیر دستانِ غارتگر بادهای صرصر است.
باز آی!
و در قلب های شیار خورده مان، بذرِ سبزِ حيات را بنشان
باز ای!
که پروانه های رنگارنگِ بهارِ زندگی، در زمستانِ هجران یخ بستند.
تندیس های يخين، از سردابه های متعفن قد افراشتند.
نام مان را ننگ می خواهند، قلب مان را تنگ می خواهند، زنده ها را مرده می خواهند، مرده ها را شلاق خورده می خواهند.
ای! ... مُروای شبانه ی مادران نثارت باد!
باز آی!
که فریادِ تره به نان نرسیده ها را، چه کس، جز تو، پاسخ گوست؟
باز آی!
که ما درمانده ایم.
در سوگِ كدامين یار بگرييم؟
در هجرِ کدامین عاشق بردار، بناليم؟
در کدامین راغ؟
در کدامین باغ بخوانیم؟
ناکسانِ سرمست از باده ی فتح، ابلهانه می پندارند که جاویدند.
کنون، با دوصد خدعه و نیرنگ، زما انكار می خواهند، ز من بسیار می خواهند.
مرا بیمار می خواهند، ترا بی یار می خواهند،
مرا رنجور، مرا بی عار، مرا با هزاران آرزو،
آه بی هيچ گفتگو،
بر "دار" می خواهند.
ترا مهجور، ترا بی شور، تراهمچنان در گور می خواهند.
ترا با صد هزاران زخم بر پیکر، بسان رستم دستان،
که بگذشته است از هفت خوانِ بدمستان،
به چاهِ حیله ی شغاد می خواهند.
کنون بازآی!
که جان، بی قرار است، غم، افزون از شمار است، دل، اندر انتظار است.
باز آی!
ای آرزوی یگانه ی من!
دیرینه ی من!
جاودانه ی من!
✍ #کرم_اله_امیری
┏━━━🔥━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
#نازپرئ
نگاه کن
چگونه #زیباییِ تو
آرامشِ #کندوله را #تهدید میکند!
ما
اُمّتانِ #گیسوی تو بودیم #اولوالعزم
آنگاه که #معجزهای طلب کردیم،
#برقع از روی برگرفتی
و روی از جانبِ #این_قوم
چون به #عذابمان اراده کردی،
#شش_روزِ دیگر را
به کارِِ #خلقتِ تو بود #خداوند
آنگاه که در #لحظهای_کائنات را پدید آورد
#کوزه_بر_دوش
در #چشمه_درویشعلئ
پا برسرِ #کوه_زران نهادی و دَحوالارض #فی_کندوله اتفاق افتاد
زآن پس
گاهی #شراب شدی در #بزم_میزاالماسخان
گاه #شمشیری_آغشته_به_خون
دردستان #پیرولئ_سلطان
و گاه
حِرزی که #بادیه_نشینان بر #گردن آویختند
تورا #طبیبِ_جهانگردی
از #معابدِ دور به سرزمینِ من آورد
پس طعمِ #انگور و #ریواس را شناختند
در دامنههای #دره_ئ_بانیان
امیرزادگانی در #پریان و #شریف_آباد
آنگاه که #کندوله را ترک گفتی،
بر قلههای #زران و دامنه های #پیریافته
#هزار_میخانه بنا شد،
و ثُلثِ مردان #کندوله
به #میخانهها شدند و بازنگشتند
بیتو #قمار ازسکه افتاد
تنها #گاهی_شبها
مردانی سرِ #بازگشتِ تو #شرط_بندی کردند
و #سحرگاه
آنچه #میباختند
#جانشان بوده
نگاه کن!
چگونه #زیباییِ تو آرامش #کندوله را
#تهدید میکند!
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
نگاه کن
چگونه #زیباییِ تو
آرامشِ #کندوله را #تهدید میکند!
ما
اُمّتانِ #گیسوی تو بودیم #اولوالعزم
آنگاه که #معجزهای طلب کردیم،
#برقع از روی برگرفتی
و روی از جانبِ #این_قوم
چون به #عذابمان اراده کردی،
#شش_روزِ دیگر را
به کارِِ #خلقتِ تو بود #خداوند
آنگاه که در #لحظهای_کائنات را پدید آورد
#کوزه_بر_دوش
در #چشمه_درویشعلئ
پا برسرِ #کوه_زران نهادی و دَحوالارض #فی_کندوله اتفاق افتاد
زآن پس
گاهی #شراب شدی در #بزم_میزاالماسخان
گاه #شمشیری_آغشته_به_خون
دردستان #پیرولئ_سلطان
و گاه
حِرزی که #بادیه_نشینان بر #گردن آویختند
تورا #طبیبِ_جهانگردی
از #معابدِ دور به سرزمینِ من آورد
پس طعمِ #انگور و #ریواس را شناختند
در دامنههای #دره_ئ_بانیان
امیرزادگانی در #پریان و #شریف_آباد
آنگاه که #کندوله را ترک گفتی،
بر قلههای #زران و دامنه های #پیریافته
#هزار_میخانه بنا شد،
و ثُلثِ مردان #کندوله
به #میخانهها شدند و بازنگشتند
بیتو #قمار ازسکه افتاد
تنها #گاهی_شبها
مردانی سرِ #بازگشتِ تو #شرط_بندی کردند
و #سحرگاه
آنچه #میباختند
#جانشان بوده
نگاه کن!
چگونه #زیباییِ تو آرامش #کندوله را
#تهدید میکند!
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
من ازچشمه ساران #بانیان میآیم
از برگهایی که در #دشت_دشتان میلرزند
با لمس زخمههای باد
که ازکوه #زران میوزد
من از عصرگاه غم انگیز #کندوله
میآیم
من ازگونه های خیس #پیریافته می آیم
که نمیخواهد خواباش ببرد و با چشمان پُر ولع
ستارهها را سرسختانه مینگرد
شب جاریست در رگهای کبودم
در تمامی تن ودرنوک انگشتانم
و میتپدشب با هوسی ناکام
من صدایی خسته و گرفتهام
که خاموشِ خاموش مانده است
من ازغربت #پریان می آیم
و بر فرازِ سرم روزها
با بالهای گسترده و خالی
میگذرند.
من #ک_الف_یاسم
✍کرم اله امیری
┏━━━🖤━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
از برگهایی که در #دشت_دشتان میلرزند
با لمس زخمههای باد
که ازکوه #زران میوزد
من از عصرگاه غم انگیز #کندوله
میآیم
من ازگونه های خیس #پیریافته می آیم
که نمیخواهد خواباش ببرد و با چشمان پُر ولع
ستارهها را سرسختانه مینگرد
شب جاریست در رگهای کبودم
در تمامی تن ودرنوک انگشتانم
و میتپدشب با هوسی ناکام
من صدایی خسته و گرفتهام
که خاموشِ خاموش مانده است
من ازغربت #پریان می آیم
و بر فرازِ سرم روزها
با بالهای گسترده و خالی
میگذرند.
من #ک_الف_یاسم
✍کرم اله امیری
┏━━━🖤━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
#کابوس
(هذیان های تب آلود)
کوه #زران راتراشیدم
#کندوله راخواباندم
#بانیان هی خواب می زایید
ومن دانه دانه نامت را
خوشه خوشه یادت را
از شاخه تاک ها می چیدم.
تومثل خطی بودی به دورلبهایم
مثل چوب خط انتظارشبهایم
#کندوله ....#کندوله_ئ خسته
بااستخوان های درهم شکسته
دیدمیزد تاک هارا
نشستم روی گردن کوهِ #ورزرد
باز من بودم وعکس تو.
وذرات تنت
که ازچشم #کندوله میبارید روی لبهایم
درگیر و دار تو بودم
که یک آن بادشکافت کوه #پیریافته را
#پیریافته به دونیم شد
تاک ها فرار میکردند
دانه دانه ترس میبارید
#دشتان خوشه خوشه آتش میزایید
فصل رسیدن بی موسم انگوردرگرفت
#بانیان جان میداد
تاک ها جان میدادند
لبهایم را برداشتم
یک قرن دویدم
تا لبهایم تو را به باد ندهند
هاج و واج .. وحشتزده
درختانِ قطع شده بود_که می نشستند به روی کنده هاشان_
شماره ها را ورق زدم
به هر که زنگ میزدم خانه نبود
همه جانعش بود
که سوار میشد برخاک
نعش انسان،کتاب ،تاک، درخت
انگارخداتصادف کرده بود با ما
من بی سرشده بودم......
تو اما
هنوز روی لبهایم بودی...
شاید رسیده بود قرن سوختن
یاروزگاران جنگهای خوانین باما
انگار #امیر_کلی نیمی ازروستا
رابه آتش کشیده بود
ونیم دیگرش را
به آب بسته بود
چیزی نمانده بودبرسم به روز
به پایان این کابوس
که ناگهان یخ بستم
دستم ازآرنج افتاد
وتو از لبهایم ریختی
#کندوله جان می کَند
ودستم گورخودش را
خاک مزه ی گس می داد
طعم انگورهای مرده را
چاله ای روبرویم بازشد
به عمق قامت من وتو
که هرچه من وتو بود
آن را پر نمیکرد
ازشب پر شد چشمهایم
و تمام این جنگ آخر
مرا ازمن گرفت
#پریان را از عکست
توراازلبهایم
#ک_الف_یاس
#امیر_کل=والی کرمانشاه درزمان حکومت رضاشاه پهلوی اول،بودکه تمام خوانین وسردمداران مناطق عشایرنشین استان رااعم ازایلهای مناطق سنجابی وکلایایی وبیلوارودینورو،،،،،،،بزیرسلطه خوددرآورده بودوکندوله ایهاحاضرنبودندسلطه این شازده راقبول کنندوباج وخراج مالکانه به وی بپردازندبرهمین اساس به تحریک وی چندین باراشراروامنیه های دولتی به کندوله حمله کردندوهرباربادادن تلفات فراوانی عقب نشینی می کردندتااینکه درشورای صلح وسازش امیرکل باکندوله ایهاتوافق کردکه باج وخراج نپردازندودرعوض فقط ازنام خانوادگی امیری (کنایه به منسوبین امیرکل)استفاده کنندولذااغلب اهالی قبول کردندونام خانوادگی امیری رابرگزیدندوبعده عده ای ازاهالی تغییرنام خانوادگی دادندودرشعرفوق اشاره به یکی ازجنگهای مزدوران امیرکل داردکه باکندوله ایهاجنگیدندومتاسفانه باخیانت یکی ازاهالی بومی مزدوران امیرکل موفق به نفوذدرکندوله شده ونیمی ازکندوله راازمحله بالاتاسمایله رابه آتش کشیدندوباوجودی که قول داده بودندکاری به دیگرمحله های روستانداشته باشندبدعهدی کرده ونیم دیگرروستارابه آب بستندچشمه جهانگیروچندچشمه دیگرکه ازپریان سرچشمه میگرفتندرابروی محله پایین هدایت کرده ونیم دیگرروستارابه آب بستندودراین جنگ نابرابروناجوانمردانه به قول پیرمردان قدیمی وکهنسالان،حدودصدنفرزن وبچه وپیروجوان یاطعمه حریق شدندویادرآب غرق شدند!!!
(هذیان های تب آلود)
کوه #زران راتراشیدم
#کندوله راخواباندم
#بانیان هی خواب می زایید
ومن دانه دانه نامت را
خوشه خوشه یادت را
از شاخه تاک ها می چیدم.
تومثل خطی بودی به دورلبهایم
مثل چوب خط انتظارشبهایم
#کندوله ....#کندوله_ئ خسته
بااستخوان های درهم شکسته
دیدمیزد تاک هارا
نشستم روی گردن کوهِ #ورزرد
باز من بودم وعکس تو.
وذرات تنت
که ازچشم #کندوله میبارید روی لبهایم
درگیر و دار تو بودم
که یک آن بادشکافت کوه #پیریافته را
#پیریافته به دونیم شد
تاک ها فرار میکردند
دانه دانه ترس میبارید
#دشتان خوشه خوشه آتش میزایید
فصل رسیدن بی موسم انگوردرگرفت
#بانیان جان میداد
تاک ها جان میدادند
لبهایم را برداشتم
یک قرن دویدم
تا لبهایم تو را به باد ندهند
هاج و واج .. وحشتزده
درختانِ قطع شده بود_که می نشستند به روی کنده هاشان_
شماره ها را ورق زدم
به هر که زنگ میزدم خانه نبود
همه جانعش بود
که سوار میشد برخاک
نعش انسان،کتاب ،تاک، درخت
انگارخداتصادف کرده بود با ما
من بی سرشده بودم......
تو اما
هنوز روی لبهایم بودی...
شاید رسیده بود قرن سوختن
یاروزگاران جنگهای خوانین باما
انگار #امیر_کلی نیمی ازروستا
رابه آتش کشیده بود
ونیم دیگرش را
به آب بسته بود
چیزی نمانده بودبرسم به روز
به پایان این کابوس
که ناگهان یخ بستم
دستم ازآرنج افتاد
وتو از لبهایم ریختی
#کندوله جان می کَند
ودستم گورخودش را
خاک مزه ی گس می داد
طعم انگورهای مرده را
چاله ای روبرویم بازشد
به عمق قامت من وتو
که هرچه من وتو بود
آن را پر نمیکرد
ازشب پر شد چشمهایم
و تمام این جنگ آخر
مرا ازمن گرفت
#پریان را از عکست
توراازلبهایم
#ک_الف_یاس
#امیر_کل=والی کرمانشاه درزمان حکومت رضاشاه پهلوی اول،بودکه تمام خوانین وسردمداران مناطق عشایرنشین استان رااعم ازایلهای مناطق سنجابی وکلایایی وبیلوارودینورو،،،،،،،بزیرسلطه خوددرآورده بودوکندوله ایهاحاضرنبودندسلطه این شازده راقبول کنندوباج وخراج مالکانه به وی بپردازندبرهمین اساس به تحریک وی چندین باراشراروامنیه های دولتی به کندوله حمله کردندوهرباربادادن تلفات فراوانی عقب نشینی می کردندتااینکه درشورای صلح وسازش امیرکل باکندوله ایهاتوافق کردکه باج وخراج نپردازندودرعوض فقط ازنام خانوادگی امیری (کنایه به منسوبین امیرکل)استفاده کنندولذااغلب اهالی قبول کردندونام خانوادگی امیری رابرگزیدندوبعده عده ای ازاهالی تغییرنام خانوادگی دادندودرشعرفوق اشاره به یکی ازجنگهای مزدوران امیرکل داردکه باکندوله ایهاجنگیدندومتاسفانه باخیانت یکی ازاهالی بومی مزدوران امیرکل موفق به نفوذدرکندوله شده ونیمی ازکندوله راازمحله بالاتاسمایله رابه آتش کشیدندوباوجودی که قول داده بودندکاری به دیگرمحله های روستانداشته باشندبدعهدی کرده ونیم دیگرروستارابه آب بستندچشمه جهانگیروچندچشمه دیگرکه ازپریان سرچشمه میگرفتندرابروی محله پایین هدایت کرده ونیم دیگرروستارابه آب بستندودراین جنگ نابرابروناجوانمردانه به قول پیرمردان قدیمی وکهنسالان،حدودصدنفرزن وبچه وپیروجوان یاطعمه حریق شدندویادرآب غرق شدند!!!