Forwarded from امیری (ک،الف،یاس)
🍃🌺🍃
شعروصدایم برای درهم کوبیدن کاخ فراموشی تقدیم به مرداندیشه وقلم جناب #کرم_اله_امیری،
چون به قول فروغ ، تنهاصداست که میماند ...
#استاد_علئ_اشرف_رجبی❤️
#فرهنگئ_فرهیخته👍🌷👍
#افتخار_شهر_و_دیارمان👌🌺👌
شعروصدایم برای درهم کوبیدن کاخ فراموشی تقدیم به مرداندیشه وقلم جناب #کرم_اله_امیری،
چون به قول فروغ ، تنهاصداست که میماند ...
#استاد_علئ_اشرف_رجبی❤️
#فرهنگئ_فرهیخته👍🌷👍
#افتخار_شهر_و_دیارمان👌🌺👌
Audio
✍🎤شعروصدائ👍
#استاد_علئ_اشرف_رجبئ👌
باپیش زمینه آهنگ کردی🌷👌🌷
هواابری
دلم تنگ،یاد اویم
غم تلخئ نشسته درگلویم
همه چشم
سیاهش سربه سرناز
همه زلف درازش روبرویم
بگوآهسته
بامن جان شیرین
کهجزلطف وصفاازمن چه دیدی
کجابدکرده بودم باتوای گل؟!
که بااین رفتنت قلبم دریدئ!!
تورفتئ و
شکستئ قایق دل
به امواج خروشان جدایی
تورفتی وهیولائ غم ودرد
به روئ کلبه ئ من سایه افکند!
یادت
همه شب پرتب وتابم کرده
دردوغم تونقش برآبم کرده
گفتم که کنم خانه به عشقت آباد
هجرت به خدا خانه خرابم کرده!!!!!
چه زیبابود
لبخندت درآن پاییزبارانئ
چه ساده رفتئ
وگفتئ خداحافظ به آسانئ
من ازجنس
زمین بودم تواما آسمان بودئ
دراین دنیائ تنهایی برایم آشیان بودئ
نم باران نشست
آن دم برویگونه های من
چکیداشکی و
ویران شددلیل خنده های من
نپرسیدی
دگرحتی توازتنهایی ام حالئ
بدون
دست توشده دستان من خالئ
تورفتی
نرم وآهسته درآن پاییزبارانئ
چه ساده رفتئ
وگفتئ خداحافظ به آسانئ
#استاد_علئ_اشرف_رجبی👌🌷👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
#استاد_علئ_اشرف_رجبئ👌
باپیش زمینه آهنگ کردی🌷👌🌷
هواابری
دلم تنگ،یاد اویم
غم تلخئ نشسته درگلویم
همه چشم
سیاهش سربه سرناز
همه زلف درازش روبرویم
بگوآهسته
بامن جان شیرین
کهجزلطف وصفاازمن چه دیدی
کجابدکرده بودم باتوای گل؟!
که بااین رفتنت قلبم دریدئ!!
تورفتئ و
شکستئ قایق دل
به امواج خروشان جدایی
تورفتی وهیولائ غم ودرد
به روئ کلبه ئ من سایه افکند!
یادت
همه شب پرتب وتابم کرده
دردوغم تونقش برآبم کرده
گفتم که کنم خانه به عشقت آباد
هجرت به خدا خانه خرابم کرده!!!!!
چه زیبابود
لبخندت درآن پاییزبارانئ
چه ساده رفتئ
وگفتئ خداحافظ به آسانئ
من ازجنس
زمین بودم تواما آسمان بودئ
دراین دنیائ تنهایی برایم آشیان بودئ
نم باران نشست
آن دم برویگونه های من
چکیداشکی و
ویران شددلیل خنده های من
نپرسیدی
دگرحتی توازتنهایی ام حالئ
بدون
دست توشده دستان من خالئ
تورفتی
نرم وآهسته درآن پاییزبارانئ
چه ساده رفتئ
وگفتئ خداحافظ به آسانئ
#استاد_علئ_اشرف_رجبی👌🌷👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🍁《پاییز》🍁
🍁اَچیه کنوله ن.....جلوه ی بَهَشته ن
🍂پاییزش وه شن...مدام شورشته ن
🍁پاییزآمن و...........خزانه ن یاران
🍂بریقه ی هور و...نخطه چین واران
🍁پاییزپاییزه ن......سرده ن دیاران
🍂واده ی فیراقه ن....پی دل فیگاران
🍁زایله ی دردی......درده دارانه ن
🍂عزم دل پی سیر......کوه زرانه ن
🍁باری وه نظر.....وه خیمه ی خیال
🍂جور هوری وهار.جورنسیم شمال
🍁تا کروون گُذر..جور جاری جاران
🍂سه یر کنوله و.........باخان پریان
🍁پاییز رنگین کَرد..کش و کو کوسار
🍂آمه ن و ه فغان......بولبول و هزار
🍁بولبولِ بی دل... وخت قیناعه ته ن
🍂باخان وه خزان...بی بضاعه ته ن
🍁خزانی حُزن و .....واده عوسرته ن
🍂واده ی دلتنگی.وارده ی حسرته ن
🍁دشت و کوساران..مَل و مور و مار
🍂جور هوری پاییز.....منالان بَ زار
🍁باخ و داربی بّر.واده ی خاو شه ن
🍂واده ی بی برگی.....گلا را وشه ن
🍁اینه تقدیره ن........قَضای روزگار
🍂به فرمان ویته ی.......حّی کردگار
🍁کرملا بالله.........کُورَه ن بیناییش
🍂چنی مینه تان.....نه بو جیاییش
🔶کرم اله امیری(ک الف یاس)
🍃🌸🍃
#محبوبم
مهرماه هم ازراه رسید
تاروزهایِ مراسرشاراز بی مهریِ های تونماید
پاییز بهانه ای ست؛
تا پشت تمامِ پنجره هائ کندوله
چشم به راهت بنشینم...!
واز نگاه عاشقانه پیریافته
به تو خیره شوم...
این پاییز،
شاید آسمان شدم
وهنگام باران
اشکهایم رابرفرازبام دهکده
ودرمسیردستهائ تو
فروباریدم
#ک_الف_یاس
🌺🍃🌺
#باور_کن_مرا ...
زیبا ترین متن های کوتاه احساسی به فارسی وهورامی ودلنوشته های زیباوبکر
گل.........
دربهارمی شکفد.....
ومن.....
درباغ عشق تو........
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
🍁اَچیه کنوله ن.....جلوه ی بَهَشته ن
🍂پاییزش وه شن...مدام شورشته ن
🍁پاییزآمن و...........خزانه ن یاران
🍂بریقه ی هور و...نخطه چین واران
🍁پاییزپاییزه ن......سرده ن دیاران
🍂واده ی فیراقه ن....پی دل فیگاران
🍁زایله ی دردی......درده دارانه ن
🍂عزم دل پی سیر......کوه زرانه ن
🍁باری وه نظر.....وه خیمه ی خیال
🍂جور هوری وهار.جورنسیم شمال
🍁تا کروون گُذر..جور جاری جاران
🍂سه یر کنوله و.........باخان پریان
🍁پاییز رنگین کَرد..کش و کو کوسار
🍂آمه ن و ه فغان......بولبول و هزار
🍁بولبولِ بی دل... وخت قیناعه ته ن
🍂باخان وه خزان...بی بضاعه ته ن
🍁خزانی حُزن و .....واده عوسرته ن
🍂واده ی دلتنگی.وارده ی حسرته ن
🍁دشت و کوساران..مَل و مور و مار
🍂جور هوری پاییز.....منالان بَ زار
🍁باخ و داربی بّر.واده ی خاو شه ن
🍂واده ی بی برگی.....گلا را وشه ن
🍁اینه تقدیره ن........قَضای روزگار
🍂به فرمان ویته ی.......حّی کردگار
🍁کرملا بالله.........کُورَه ن بیناییش
🍂چنی مینه تان.....نه بو جیاییش
🔶کرم اله امیری(ک الف یاس)
🍃🌸🍃
#محبوبم
مهرماه هم ازراه رسید
تاروزهایِ مراسرشاراز بی مهریِ های تونماید
پاییز بهانه ای ست؛
تا پشت تمامِ پنجره هائ کندوله
چشم به راهت بنشینم...!
واز نگاه عاشقانه پیریافته
به تو خیره شوم...
این پاییز،
شاید آسمان شدم
وهنگام باران
اشکهایم رابرفرازبام دهکده
ودرمسیردستهائ تو
فروباریدم
#ک_الف_یاس
🌺🍃🌺
#باور_کن_مرا ...
زیبا ترین متن های کوتاه احساسی به فارسی وهورامی ودلنوشته های زیباوبکر
گل.........
دربهارمی شکفد.....
ومن.....
درباغ عشق تو........
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
💚《شائ چم سیاوان》💚
🌺ئه رئیلطفات که ئ توبه نیم نیگات
💚کنوله وپریان...........برشنوئ به پات
🌺کنوله وپریان........فیدائ یَک نیگات
💚فیدائ ئه وعیشوه وئه ونازئ بالات
🌺دلبرنازم............. شای چم سیاوان
💚دادوفریادم..............لائ تو نیاوان
🌺قسم به ئاوی..........هونیک بانیان
💚قسم به دشتئ....... شقایق پریان
🌺به زائرانئ................پیرافته قسم
💚نفس پاکان........دل سوخته قسم
🌺به پینه ی دست..... باخوان قسم
💚به اوج قله ئ ....کوه زران قسم
🌺به جوش وخروش..ئاوشاجوقسم
💚به ئاوئ زولال...ناو له و جو قسم
🌺دلم دلبسته ت........تا روژ محشه ر
💚تا ئاخر دونیاو.....ئینقیراض بشه ر
🌺پری پیکرم .......دس وه دامانت
💚 ویته نئ و...........دین و وجدانت
🌺جه لعل لبت...........بچَشه م طامئ
💚تاجه و شراوه .... بنوشئ جامی
🌺کرملا گیرورده ی.. دردی فیراقه ن
💚دیده ودل به توش نازارموشتاقه ن
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)💚🌷💚
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند به فارسی وکردی وهورامئ ودلنوشته هائ زیباوبکر
#شیک_ترین_عاشقانه_هائ_ادبی
#کندوله_جان
گل می کندبه جانم
اندوه .......بانیانت
ازکوچه ..باغ پریان
تااین دل........ویرانه
ترسم که این دیوانه
درحسرتت..... بمیرد
وقتی...... نباشدازتو
پیریافته ای... نشانه
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
🌺🍃
🍃
💚《شائ چم سیاوان》💚
🌺ئه رئیلطفات که ئ توبه نیم نیگات
💚کنوله وپریان...........برشنوئ به پات
🌺کنوله وپریان........فیدائ یَک نیگات
💚فیدائ ئه وعیشوه وئه ونازئ بالات
🌺دلبرنازم............. شای چم سیاوان
💚دادوفریادم..............لائ تو نیاوان
🌺قسم به ئاوی..........هونیک بانیان
💚قسم به دشتئ....... شقایق پریان
🌺به زائرانئ................پیرافته قسم
💚نفس پاکان........دل سوخته قسم
🌺به پینه ی دست..... باخوان قسم
💚به اوج قله ئ ....کوه زران قسم
🌺به جوش وخروش..ئاوشاجوقسم
💚به ئاوئ زولال...ناو له و جو قسم
🌺دلم دلبسته ت........تا روژ محشه ر
💚تا ئاخر دونیاو.....ئینقیراض بشه ر
🌺پری پیکرم .......دس وه دامانت
💚 ویته نئ و...........دین و وجدانت
🌺جه لعل لبت...........بچَشه م طامئ
💚تاجه و شراوه .... بنوشئ جامی
🌺کرملا گیرورده ی.. دردی فیراقه ن
💚دیده ودل به توش نازارموشتاقه ن
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)💚🌷💚
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند به فارسی وکردی وهورامئ ودلنوشته هائ زیباوبکر
#شیک_ترین_عاشقانه_هائ_ادبی
#کندوله_جان
گل می کندبه جانم
اندوه .......بانیانت
ازکوچه ..باغ پریان
تااین دل........ویرانه
ترسم که این دیوانه
درحسرتت..... بمیرد
وقتی...... نباشدازتو
پیریافته ای... نشانه
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
#کابوس
(هذیان های تب آلود)
کوه #زران راتراشیدم
#کندوله راخواباندم
#بانیان هی خواب می زایید
ومن دانه دانه نامت را
خوشه خوشه یادت را
از شاخه تاک ها می چیدم.
تومثل خطی بودی به دورلبهایم
مثل چوب خط انتظارشبهایم
#کندوله .... #کندوله_ئ خسته
بااستخوان های درهم شکسته
دیدمیزد تاک هارا
نشستم روی گردن کوهِ #ورزرد
باز من بودم وعکس تو.
وذرات تنت
که ازچشم #کندوله میبارید روی لبهایم
درگیر و دار تو بودم
که یک آن بادشکافت کوه #پیریافته را
#پیریافته به دونیم شد
تاک ها فرار میکردند
دانه دانه ترس میبارید
#دشتان خوشه خوشه آتش میزایید
فصل رسیدن بی موسم انگوردرگرفت
#بانیان جان میداد
تاک ها جان میدادند
لبهایم را برداشتم
یک قرن دویدم
تا لبهایم تو را به باد ندهند
هاج و واج .. وحشتزده
درختانِ قطع شده بود_که می نشستند به روی کنده هاشان_
شماره ها را ورق زدم
به هر که زنگ میزدم خانه نبود
همه جانعش بود
که سوار میشد برخاک
نعش انسان،کتاب ،تاک، درخت
انگارخداتصادف کرده بود با ما
من بی سرشده بودم......
تو اما
هنوز روی لبهایم بودی...
شاید رسیده بود قرن سوختن
یاروزگاران جنگهای خوانین باما
انگار #امیر_کلی نیمی ازروستا
رابه آتش کشیده بود
ونیم دیگرش را
به آب بسته بود
چیزی نمانده بودبرسم به روز
به پایان این کابوس
که ناگهان یخ بستم
دستم ازآرنج افتاد
وتو از لبهایم ریختی
#کندوله جان می کَند
ودستم گورخودش را
خاک مزه ی گس می داد
طعم انگورهای مرده را
چاله ای روبرویم بازشد
به عمق قامت من وتو
که هرچه من وتو بود
آن را پر نمیکرد
ازشب پر شد چشمهایم
و تمام این جنگ آخر
مرا ازمن گرفت
#پریان را از عکست
توراازلبهایم
#ک_الف_یاس
🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
#رفیق_نادیدهام
؛ ما به جز هم، کسی را نداریم و چه کاری از دستمان ساخته است برای هم؛ جز اینکه مهربان باشیم و با گرمای محبتمان، سرمای هزار هزار زمستانِ تلنبار شده را دوام بیاوریم.
برایت آغوش داغی از کلمات میفرستم و دستان نوازشگری از جنس آرامش،
من از دورترین فاصلهها، کنار توأم،
من از دورترین فاصلهها دوستت دارم...
#ک_الف_یاس
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
(هذیان های تب آلود)
کوه #زران راتراشیدم
#کندوله راخواباندم
#بانیان هی خواب می زایید
ومن دانه دانه نامت را
خوشه خوشه یادت را
از شاخه تاک ها می چیدم.
تومثل خطی بودی به دورلبهایم
مثل چوب خط انتظارشبهایم
#کندوله .... #کندوله_ئ خسته
بااستخوان های درهم شکسته
دیدمیزد تاک هارا
نشستم روی گردن کوهِ #ورزرد
باز من بودم وعکس تو.
وذرات تنت
که ازچشم #کندوله میبارید روی لبهایم
درگیر و دار تو بودم
که یک آن بادشکافت کوه #پیریافته را
#پیریافته به دونیم شد
تاک ها فرار میکردند
دانه دانه ترس میبارید
#دشتان خوشه خوشه آتش میزایید
فصل رسیدن بی موسم انگوردرگرفت
#بانیان جان میداد
تاک ها جان میدادند
لبهایم را برداشتم
یک قرن دویدم
تا لبهایم تو را به باد ندهند
هاج و واج .. وحشتزده
درختانِ قطع شده بود_که می نشستند به روی کنده هاشان_
شماره ها را ورق زدم
به هر که زنگ میزدم خانه نبود
همه جانعش بود
که سوار میشد برخاک
نعش انسان،کتاب ،تاک، درخت
انگارخداتصادف کرده بود با ما
من بی سرشده بودم......
تو اما
هنوز روی لبهایم بودی...
شاید رسیده بود قرن سوختن
یاروزگاران جنگهای خوانین باما
انگار #امیر_کلی نیمی ازروستا
رابه آتش کشیده بود
ونیم دیگرش را
به آب بسته بود
چیزی نمانده بودبرسم به روز
به پایان این کابوس
که ناگهان یخ بستم
دستم ازآرنج افتاد
وتو از لبهایم ریختی
#کندوله جان می کَند
ودستم گورخودش را
خاک مزه ی گس می داد
طعم انگورهای مرده را
چاله ای روبرویم بازشد
به عمق قامت من وتو
که هرچه من وتو بود
آن را پر نمیکرد
ازشب پر شد چشمهایم
و تمام این جنگ آخر
مرا ازمن گرفت
#پریان را از عکست
توراازلبهایم
#ک_الف_یاس
🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
#رفیق_نادیدهام
؛ ما به جز هم، کسی را نداریم و چه کاری از دستمان ساخته است برای هم؛ جز اینکه مهربان باشیم و با گرمای محبتمان، سرمای هزار هزار زمستانِ تلنبار شده را دوام بیاوریم.
برایت آغوش داغی از کلمات میفرستم و دستان نوازشگری از جنس آرامش،
من از دورترین فاصلهها، کنار توأم،
من از دورترین فاصلهها دوستت دارم...
#ک_الف_یاس
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌴👌《شعرئ بسیارزیبا》👌🌴
《با گویش محض کندوله ائ_هورامئ》
🌷ئینه چن وخته ن.دورجه یارانم
💚هرچون بانیان......تژنه ئ وارانم
🌷تو ویت مزانئ......کسم ویته نئ
💚شابیت شعرئ.......شاعر روته نئ
🌷شَوئ ته وم کرد.یه شیرین ته وی
💚دسم وست نَمل....یه گِجئ که وئ
🌷ئگر جور جاران...به ئ پیریمه وه
💚مفتخه ره نان.............فقیریمه وه
🌷پئ چئ جورجاران.نمه ئ بَ دَورم
💚لچک پان گرئ.........وه بان قه ورم
🌷ساتئ تو خودا.........بو بنیشه لام
💚تاگرچون ملهم.....بساویت بَ زام
🌷ابروت کمانئ.......چه مت سیازاخ
💚بارکردن زلیم.........لوان وه بوزاخ
🌷زلیم بارش کرد.........وه پریانه وه
💚هرجوربایه قوش......کوه زرانه وه
🌷ئاو بالا به رزه.............وه ناو کنوله
💚ئیسه لیم بریان.......پیم ماچو روله
🌷پئ چئ چن شه وَن.نمه ی بَ وَرمم
💚جه کئ توریانئ......قضات وه عمرم
🌷دخیلم بسته ن.......هفته ئ دوهفته
💚شاید دوا که و............دردم پیرافته
🌷ماچیو ویم وِزیو.....وه چه م بانیان
💚ئائ لاشه م بارو........تاپائ کوه زران
🌷قَولم دان که رئ........توبه ئ دلداری
💚توبه ئ توبه م بو...........جه وفادارئ
🌷ئیمشه وجه بختم....پریان تاریکه ن
💚کنوله چول و........سایه م خریکه ن
🌷شوله ئ ئاگره ن ......نه وه راوه رم
💚خاکستر کرده ن........باخ نیرومه رم
🌷کرملا وه داخ.............چون گناکاران
💚ناله ش پیچیان..............تا قله زران
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👏👌
🌺🍃
🍃
🌴👌《شعرئ بسیارزیبا》👌🌴
《با گویش محض کندوله ائ_هورامئ》
🌷ئینه چن وخته ن.دورجه یارانم
💚هرچون بانیان......تژنه ئ وارانم
🌷تو ویت مزانئ......کسم ویته نئ
💚شابیت شعرئ.......شاعر روته نئ
🌷شَوئ ته وم کرد.یه شیرین ته وی
💚دسم وست نَمل....یه گِجئ که وئ
🌷ئگر جور جاران...به ئ پیریمه وه
💚مفتخه ره نان.............فقیریمه وه
🌷پئ چئ جورجاران.نمه ئ بَ دَورم
💚لچک پان گرئ.........وه بان قه ورم
🌷ساتئ تو خودا.........بو بنیشه لام
💚تاگرچون ملهم.....بساویت بَ زام
🌷ابروت کمانئ.......چه مت سیازاخ
💚بارکردن زلیم.........لوان وه بوزاخ
🌷زلیم بارش کرد.........وه پریانه وه
💚هرجوربایه قوش......کوه زرانه وه
🌷ئاو بالا به رزه.............وه ناو کنوله
💚ئیسه لیم بریان.......پیم ماچو روله
🌷پئ چئ چن شه وَن.نمه ی بَ وَرمم
💚جه کئ توریانئ......قضات وه عمرم
🌷دخیلم بسته ن.......هفته ئ دوهفته
💚شاید دوا که و............دردم پیرافته
🌷ماچیو ویم وِزیو.....وه چه م بانیان
💚ئائ لاشه م بارو........تاپائ کوه زران
🌷قَولم دان که رئ........توبه ئ دلداری
💚توبه ئ توبه م بو...........جه وفادارئ
🌷ئیمشه وجه بختم....پریان تاریکه ن
💚کنوله چول و........سایه م خریکه ن
🌷شوله ئ ئاگره ن ......نه وه راوه رم
💚خاکستر کرده ن........باخ نیرومه رم
🌷کرملا وه داخ.............چون گناکاران
💚ناله ش پیچیان..............تا قله زران
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👏👌
💐
《تضمین شعرمیرزاسبزعلی》👌
🌿واده سیروگشت گل وگلزارٙه ن
🌹آفاق جلوه گای،جولان یارٙه ن
🍁یارم آمن و واده دیدارٙه ن
👌(میرزام وهارن،میرزام وهارن
طیران وپروازدشت وکوهساره ن)
🌿وشی آمن و غم وه تالانن
🌹حناسه شمال و کوچِ زلانن
🍁شور بلبل و نغمه ئ ملانن
👌(مژده شادین،فصل گُلانه ن
وقت شوق وذوق زنده دلانه ن)
🌿یاران وسیران وٙمال دان وٙدر
🌹بَ شون دلبر ب َکوه و کمر
🍁گم کرده راه وخسته وبی خبر
👌(حمامه«سرمس»نه یاس بی در
کاناصر «حیران» جویای برادر)
🌿شیر و پلنگان وه اقبالشان
🌹شکار. کلان بی کردارشان
🍁کسی بٙزٙه ئیش ناماحالشان
👌(شاهینان نه فکرشکار ویشان
بلکم خداوند قسمت کوپیشان)
🌿یه فصلِ وصلِ یارعزیزه ن
🌹یاروژمحشر یا رستاخیزه ن
🍁کنوله و پریان ،عبیرآمیزه ن
(آهوان دشت،نٙ جست و«خیزه ن»
👌کلان وه کوهسارنه یاس بیزه ن)
🌿پاکان وه درگای یزدان مَوانان
🌹وه رسول حق،،،درود مَکیانان
🍁مَیاوان وه جای،،کسی نیاوان
👌(صدای پرستونَه «دیواخانان»
هر صبح تا ایوار آیات مَوانان)
🌿سبزعلی میرزای صاحب کمالان
🌹استاد و سرور ،،یوسف جمالان
🍁کرملا پالاش،،،وه دیده مالان
👌(خیزیان وخاک تمامی گلُان
👌باعیث شادی نغمه بلبلان)
توضیح♨️
{اشعارداخل پرانتزازشاعربزرگ
میرزاسبزعلی(رحمة اله علیه)👌
ومابقی اشعاربه اضافه تصحیح
قسمتهایی ازکلمات وجامانده های
شعرکه دراثرمرورزمان وعدم دقت
حذف ویاتغییریافته اند}
ازحقیرکمترین ؛
🌹کرم اله امیری(ک،الف،یاس)
《تضمین شعرمیرزاسبزعلی》👌
🌿واده سیروگشت گل وگلزارٙه ن
🌹آفاق جلوه گای،جولان یارٙه ن
🍁یارم آمن و واده دیدارٙه ن
👌(میرزام وهارن،میرزام وهارن
طیران وپروازدشت وکوهساره ن)
🌿وشی آمن و غم وه تالانن
🌹حناسه شمال و کوچِ زلانن
🍁شور بلبل و نغمه ئ ملانن
👌(مژده شادین،فصل گُلانه ن
وقت شوق وذوق زنده دلانه ن)
🌿یاران وسیران وٙمال دان وٙدر
🌹بَ شون دلبر ب َکوه و کمر
🍁گم کرده راه وخسته وبی خبر
👌(حمامه«سرمس»نه یاس بی در
کاناصر «حیران» جویای برادر)
🌿شیر و پلنگان وه اقبالشان
🌹شکار. کلان بی کردارشان
🍁کسی بٙزٙه ئیش ناماحالشان
👌(شاهینان نه فکرشکار ویشان
بلکم خداوند قسمت کوپیشان)
🌿یه فصلِ وصلِ یارعزیزه ن
🌹یاروژمحشر یا رستاخیزه ن
🍁کنوله و پریان ،عبیرآمیزه ن
(آهوان دشت،نٙ جست و«خیزه ن»
👌کلان وه کوهسارنه یاس بیزه ن)
🌿پاکان وه درگای یزدان مَوانان
🌹وه رسول حق،،،درود مَکیانان
🍁مَیاوان وه جای،،کسی نیاوان
👌(صدای پرستونَه «دیواخانان»
هر صبح تا ایوار آیات مَوانان)
🌿سبزعلی میرزای صاحب کمالان
🌹استاد و سرور ،،یوسف جمالان
🍁کرملا پالاش،،،وه دیده مالان
👌(خیزیان وخاک تمامی گلُان
👌باعیث شادی نغمه بلبلان)
توضیح♨️
{اشعارداخل پرانتزازشاعربزرگ
میرزاسبزعلی(رحمة اله علیه)👌
ومابقی اشعاربه اضافه تصحیح
قسمتهایی ازکلمات وجامانده های
شعرکه دراثرمرورزمان وعدم دقت
حذف ویاتغییریافته اند}
ازحقیرکمترین ؛
🌹کرم اله امیری(ک،الف،یاس)
لبانت فلسفه
تدریس می کندو
نگاهت عشق!!
هرکس،
هندسه «دلباختن» نمی داند.....
ورودش به،
آ کادمیای چشمان تو،
اکیدا توممنوع!!!!
ک الف یاس
تدریس می کندو
نگاهت عشق!!
هرکس،
هندسه «دلباختن» نمی داند.....
ورودش به،
آ کادمیای چشمان تو،
اکیدا توممنوع!!!!
ک الف یاس
از تمام جهان بریده منم
پیله ای دورِ خود تنیده منم
خود در آغوشِ خود خزیده منم
یک نفر آشنا ندیده منم
تا دلِ انزوا دویده منم
اَنگِ دیوانگی به من؟! بزنید
وصله ای ناگوار و ناجورم
گرچه نزدیکم از شما دورم
من نه آبستنِ زر و زورم_
نه مریدِ مرادِ منفورم_
مثلِ یک زخمِ کهنه ناسورم
که دهان باز می کند روزی!!
من بهاری اسیرِ پاییزم
وارثِ دوره ای غم انگیزم
کاسه ی صبرِ رو به لبریزم
گرچه در زیرِ تیغِ خونریزم
دست در دامنی نیآویزم
که به گندآب می رسد نسَبَش
سر ببرید از زبانم اگر
بر لبم آوردید جانم اگر
مثلِ برزخ شده جهانم اگر
یا که آجر شدست نانم اگر
هر چه هستید، من همانم اگر:!
کاسه لیسِ کسی شود قلمم
منِ بیزار از جهانِ شما
نَنِشیند بپای خوانِ شما
نخورد نان به نرخِ خانِ شما
طی شود عاقبت زمانِ شما
می رود رونق از دکانِ شما
چرخ، بازیگرِ تواناییست!!
گرچه با غم همیشه ، پیوستم
اگر از چار سمت بن بستم
عهدی از روزِ اولین بستم
با خودم تا که در جهان هستم
سمتِ ناکس نمی رود دستم
باد رامِ قفس نخواهد شد!!
ک الف یاس
پیله ای دورِ خود تنیده منم
خود در آغوشِ خود خزیده منم
یک نفر آشنا ندیده منم
تا دلِ انزوا دویده منم
اَنگِ دیوانگی به من؟! بزنید
وصله ای ناگوار و ناجورم
گرچه نزدیکم از شما دورم
من نه آبستنِ زر و زورم_
نه مریدِ مرادِ منفورم_
مثلِ یک زخمِ کهنه ناسورم
که دهان باز می کند روزی!!
من بهاری اسیرِ پاییزم
وارثِ دوره ای غم انگیزم
کاسه ی صبرِ رو به لبریزم
گرچه در زیرِ تیغِ خونریزم
دست در دامنی نیآویزم
که به گندآب می رسد نسَبَش
سر ببرید از زبانم اگر
بر لبم آوردید جانم اگر
مثلِ برزخ شده جهانم اگر
یا که آجر شدست نانم اگر
هر چه هستید، من همانم اگر:!
کاسه لیسِ کسی شود قلمم
منِ بیزار از جهانِ شما
نَنِشیند بپای خوانِ شما
نخورد نان به نرخِ خانِ شما
طی شود عاقبت زمانِ شما
می رود رونق از دکانِ شما
چرخ، بازیگرِ تواناییست!!
گرچه با غم همیشه ، پیوستم
اگر از چار سمت بن بستم
عهدی از روزِ اولین بستم
با خودم تا که در جهان هستم
سمتِ ناکس نمی رود دستم
باد رامِ قفس نخواهد شد!!
ک الف یاس
می خواهم
چشمانت را از تو وام بگیرم
برای دیدن دورترین
چشم انداز های گمشده روحم
برای دیدن مرزهای ناپیدای قلبم
برای دیدن فضاهای نا آشنای درونم
می خواهم
گوش هایت را از تو وام بگیرم
برای شنیدن
آوا های ناشنیده وجودم
برای شنیدن
بهترین نغمه های سینه ام
برای شنیدن سکوتی
که در من بیداد می کند
برای شنیدن آوازی
که همیشه آرزوی
خواندنش را داشته ام
می خواهم
دهانت را از تو وام بگیرم
تا فریادی را که همیشه
روی دلم مانده به تو برسانم
تا صداهایی را که
در تو خاموش
مانده اند بیدار کنم
تا حرف های نا گفته ات را
به الفاظی رنگین مبدل کنم
من چشمانت را می خو اهم
و تو قلبم را
من گوش هایت را می خواهم
و تو صداهایم را
من دهانت را می خواهم
و تو آوازی را که همیشه
در دلم مانده
آوازی را که
در دلم مانده
از من می خواهی
ک الف یاس
چشمانت را از تو وام بگیرم
برای دیدن دورترین
چشم انداز های گمشده روحم
برای دیدن مرزهای ناپیدای قلبم
برای دیدن فضاهای نا آشنای درونم
می خواهم
گوش هایت را از تو وام بگیرم
برای شنیدن
آوا های ناشنیده وجودم
برای شنیدن
بهترین نغمه های سینه ام
برای شنیدن سکوتی
که در من بیداد می کند
برای شنیدن آوازی
که همیشه آرزوی
خواندنش را داشته ام
می خواهم
دهانت را از تو وام بگیرم
تا فریادی را که همیشه
روی دلم مانده به تو برسانم
تا صداهایی را که
در تو خاموش
مانده اند بیدار کنم
تا حرف های نا گفته ات را
به الفاظی رنگین مبدل کنم
من چشمانت را می خو اهم
و تو قلبم را
من گوش هایت را می خواهم
و تو صداهایم را
من دهانت را می خواهم
و تو آوازی را که همیشه
در دلم مانده
آوازی را که
در دلم مانده
از من می خواهی
ک الف یاس
به #دقت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!
من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!
پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد
#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...
و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج......
خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....
واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....
پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد
۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند
۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت
" #هذیان_تب_آلوده "
#باجنون_من_شریک_شو
#ازحلق_کندوله بالا آمده #اضطرابم
#سرم_درد مئ کند
#رنگ رخسارم پریده
#عقلم_پاره_سنگ برداشته
#سر_به_سر كلمات مئ گذارم
#کندوله را نیمئ
شکل #خودم مئ بینم
نیمئ شکل #شمشیر
#جنازه_ام دنبال #من مئ گردد
#دهانم را #برهنه مئ کنم
خوشه خوشه #انگور_شرابئ
ازترکیب #لبهایم خشک مئ شود
#پیدانمیکنم خودم را....
#کندوله رابه #پیریافته مئ آویزم
و #پیریافته رابه #صلیب
#زران از آن سوئ #چلیپا فرومئ ریزد...
اینجاکجاست!
من کئ ام؟
#ازشقیقه_ئ_لم_یزرع_مزرعِ
#پریان هم دیگرهیچ #گلئ نمئ روید
مغلوب هزارویک #امیر_کلِ
خلیده در #جنون_خشمم
#حلقوم_شعرم را مئ فشارم
#دستم #آتش مئ گیردو
#قلمم_دیوانه_تر مئ نویسد
#عطر_پیراهن #پیرولئ_سلطان
سرنوشت #دشتان را
به #خون می کشد
#شبح_سیاهئ #بانیان را می بلعد
ودربازدم فراغت #گوسفندان
#گوش تا #گوش
چمنزاران #پشت_پیریافته
#علف_هرز مئ روید
#میرزالماسخان
روبرویم مئ ایستد
#دروازه_هائ_متروکِ
#قلعه_ئ_مروان رانشانم مئ دهد
رودئ سرشاراز #شعرهائ_ناسروده_اش
ازشیار #لبهایم مئ گذرد
#دلم را #آب می کند
و #سرم را #گیج....
#سایه_ئ #سوخته_ئ
#میرزاسبزعلئ ازپشت
#پلکهای خسته ئ #من
از تاب #تبعیدبازمی گردد
و #تنهایش رادر #دلتنگئ باغهای
دوردست #چال مئ کند.......
از #کندوله کنده مئ شوم
ودر #آسمان #آبئ_آبیش
#خودم را #پرواز می دهم..............
#باجنون_من_شریک_شو
#ازحلق_کندوله بالا آمده #اضطرابم
#سرم_درد مئ کند
#رنگ رخسارم پریده
#عقلم_پاره_سنگ برداشته
#سر_به_سر كلمات مئ گذارم
#کندوله را نیمئ
شکل #خودم مئ بینم
نیمئ شکل #شمشیر
#جنازه_ام دنبال #من مئ گردد
#دهانم را #برهنه مئ کنم
خوشه خوشه #انگور_شرابئ
ازترکیب #لبهایم خشک مئ شود
#پیدانمیکنم خودم را....
#کندوله رابه #پیریافته مئ آویزم
و #پیریافته رابه #صلیب
#زران از آن سوئ #چلیپا فرومئ ریزد...
اینجاکجاست!
من کئ ام؟
#ازشقیقه_ئ_لم_یزرع_مزرعِ
#پریان هم دیگرهیچ #گلئ نمئ روید
مغلوب هزارویک #امیر_کلِ
خلیده در #جنون_خشمم
#حلقوم_شعرم را مئ فشارم
#دستم #آتش مئ گیردو
#قلمم_دیوانه_تر مئ نویسد
#عطر_پیراهن #پیرولئ_سلطان
سرنوشت #دشتان را
به #خون می کشد
#شبح_سیاهئ #بانیان را می بلعد
ودربازدم فراغت #گوسفندان
#گوش تا #گوش
چمنزاران #پشت_پیریافته
#علف_هرز مئ روید
#میرزالماسخان
روبرویم مئ ایستد
#دروازه_هائ_متروکِ
#قلعه_ئ_مروان رانشانم مئ دهد
رودئ سرشاراز #شعرهائ_ناسروده_اش
ازشیار #لبهایم مئ گذرد
#دلم را #آب می کند
و #سرم را #گیج....
#سایه_ئ #سوخته_ئ
#میرزاسبزعلئ ازپشت
#پلکهای خسته ئ #من
از تاب #تبعیدبازمی گردد
و #تنهایش رادر #دلتنگئ باغهای
دوردست #چال مئ کند.......
از #کندوله کنده مئ شوم
ودر #آسمان #آبئ_آبیش
#خودم را #پرواز می دهم..............
🍃🌺🍃
《قطعه شعری بسیارزیباودلانگیزباگویش
اصیل اورامی/کندوله ای 》👌
_(دل❤️)_
دل خودل نیه ن حجره ئ عطاره ن
کاسه ئ پر جه خون.نیش پژاره ن
روژانم تاریک په شیوئ به خته ن
تکه تک زوخاو. گلگونئ ره خته ن
جه داخئ پریان یه ک لام ویرانه ن
دیده ئ خونریژم.خیره ئ زه رانه ن
بختم سیاوو.چاره م هه ر چه فته ن
دله ئ کوس کفته م بسته پیرافته ن
وه تیخ هجران دل که رده ن ناشاد
ئاخ جه دوریکه ئ.....باخ شریف اباد
باخ بانیان دل ژه من سه نده ن
عشق و یکره نگئ وه دلما وه نده ن
وه دشت دشتان حسرت کیشه نان
کیه ن نه زانو کوشته ئ ویشه نان
نه ناز نازپرئ نه نازارانم دیئ
نه گول نه بوئ گول.کوه زرانم دیئ
مریان قرار و دلبه ر کوچ که رده ن
هوش کرملا چه نئ ویش به رده ن
ماچان چیش بیه ن یاران چیش بیه ن
په چئ کرملا.......چون جاران نیه ن
نه واچئ جرگش..یکسر سوچیان
خون صدناحق.......وه تیشارشیان
هه ئ دل بناله..ناله ئ بولند بال
هورکیشه نه دل ...حناسان کال
کرملای بی مایه جرگش پرخاره ن
سوچیائ مظلومِ .......نائره ناره ن
کرملا دلخون..جوانیش سوچیان
زندگی ش یکسر .....تمام توچیان
شرط بوجه داخه و چمم نیلگون بو
جای ئسرین گرم دیده م پرخون بو
✍ کرم اله امیری ک الف یاس👌
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
《قطعه شعری بسیارزیباودلانگیزباگویش
اصیل اورامی/کندوله ای 》👌
_(دل❤️)_
دل خودل نیه ن حجره ئ عطاره ن
کاسه ئ پر جه خون.نیش پژاره ن
روژانم تاریک په شیوئ به خته ن
تکه تک زوخاو. گلگونئ ره خته ن
جه داخئ پریان یه ک لام ویرانه ن
دیده ئ خونریژم.خیره ئ زه رانه ن
بختم سیاوو.چاره م هه ر چه فته ن
دله ئ کوس کفته م بسته پیرافته ن
وه تیخ هجران دل که رده ن ناشاد
ئاخ جه دوریکه ئ.....باخ شریف اباد
باخ بانیان دل ژه من سه نده ن
عشق و یکره نگئ وه دلما وه نده ن
وه دشت دشتان حسرت کیشه نان
کیه ن نه زانو کوشته ئ ویشه نان
نه ناز نازپرئ نه نازارانم دیئ
نه گول نه بوئ گول.کوه زرانم دیئ
مریان قرار و دلبه ر کوچ که رده ن
هوش کرملا چه نئ ویش به رده ن
ماچان چیش بیه ن یاران چیش بیه ن
په چئ کرملا.......چون جاران نیه ن
نه واچئ جرگش..یکسر سوچیان
خون صدناحق.......وه تیشارشیان
هه ئ دل بناله..ناله ئ بولند بال
هورکیشه نه دل ...حناسان کال
کرملای بی مایه جرگش پرخاره ن
سوچیائ مظلومِ .......نائره ناره ن
کرملا دلخون..جوانیش سوچیان
زندگی ش یکسر .....تمام توچیان
شرط بوجه داخه و چمم نیلگون بو
جای ئسرین گرم دیده م پرخون بو
✍ کرم اله امیری ک الف یاس👌
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
میگفتند مردم شورش کردهاند وُ رگهایشان
پُر خون میدوید در خیابان
زن میدوید، مرد میدوید
تاریخِ تکهتکهی صدها چشم در صدها خانواده میدوید
میدوید وُ خونِ تو
زندانیِ زندانبانها نبود
اما
تاجِ بیوقار کدام پادشاه!؟
نعلینِ پوسیدهی کدام آقا!؟
تو میدانی تیر را
اینبار در کدام حرم باید شلیک کرد؟
یا میرزا رضا
زمان گذشته است وُ جمالالدین [ ۱ ]
جمالِ ابدی خاورمیانهاش را ندیده است
زمان گذشته است وُ من
به درونِ قبری تاریک فرو رفتهام وُ با صدایی جوان مرگ شده صدایت میزنم
حالا، سر به سریم از پسِ صد سال فاصله
ابری فشرده شدهایم وُ بیفاصله
بیزمان
میتوانیم روبهروی نعشهای هم بایستیم:
مرا که زدند
هیچگاه به زندان نبردند
پُر رویا بودم وُ جوان
به سردخانهی جوانان آمدم
دیدم که تنها نیستم
دیدم که شمردن نیز کافی نیست
جلّادِ مرگ جنازهها را پس نمیداد وُ ما
رنگبندی قبرستان را کامل کرده بودیم
ما بیتفنگ بودیم میرزا
نه ششلولِ تو را داشتیم
نه سنگریزهها و سنگهایی برای دفاع
تنها زبان بود وُ
زبان وُ دهان وُ کلام
با افکاری بلند به قدرِ رهایی
ناگهان
آسمان پایین آمد وُ جمجمهام . . .
من بدونِ مغز پیش تو آمدهام میرزا
نه تیر داشتم وُ نه سنگ
اما
من هم پسرِ کسی بودم
من هم پسرِ کسی هستم.
ک الف یاس
.............................................
پانوشت ۱: سید جمالالدین اسدآبادی که میرزا رضای کرمانی علاقهی بسیاری به او داشت و پس از قتل ناصرالدین شاه شایع شده بود که او بنا به دستور و خواستِ اسدآبادی اقدام به کُشتن شاه نموده است. اسدآبادی همواره رویای اتحادِ ملل اسلامی را در سر داشت.
پُر خون میدوید در خیابان
زن میدوید، مرد میدوید
تاریخِ تکهتکهی صدها چشم در صدها خانواده میدوید
میدوید وُ خونِ تو
زندانیِ زندانبانها نبود
اما
تاجِ بیوقار کدام پادشاه!؟
نعلینِ پوسیدهی کدام آقا!؟
تو میدانی تیر را
اینبار در کدام حرم باید شلیک کرد؟
یا میرزا رضا
زمان گذشته است وُ جمالالدین [ ۱ ]
جمالِ ابدی خاورمیانهاش را ندیده است
زمان گذشته است وُ من
به درونِ قبری تاریک فرو رفتهام وُ با صدایی جوان مرگ شده صدایت میزنم
حالا، سر به سریم از پسِ صد سال فاصله
ابری فشرده شدهایم وُ بیفاصله
بیزمان
میتوانیم روبهروی نعشهای هم بایستیم:
مرا که زدند
هیچگاه به زندان نبردند
پُر رویا بودم وُ جوان
به سردخانهی جوانان آمدم
دیدم که تنها نیستم
دیدم که شمردن نیز کافی نیست
جلّادِ مرگ جنازهها را پس نمیداد وُ ما
رنگبندی قبرستان را کامل کرده بودیم
ما بیتفنگ بودیم میرزا
نه ششلولِ تو را داشتیم
نه سنگریزهها و سنگهایی برای دفاع
تنها زبان بود وُ
زبان وُ دهان وُ کلام
با افکاری بلند به قدرِ رهایی
ناگهان
آسمان پایین آمد وُ جمجمهام . . .
من بدونِ مغز پیش تو آمدهام میرزا
نه تیر داشتم وُ نه سنگ
اما
من هم پسرِ کسی بودم
من هم پسرِ کسی هستم.
ک الف یاس
.............................................
پانوشت ۱: سید جمالالدین اسدآبادی که میرزا رضای کرمانی علاقهی بسیاری به او داشت و پس از قتل ناصرالدین شاه شایع شده بود که او بنا به دستور و خواستِ اسدآبادی اقدام به کُشتن شاه نموده است. اسدآبادی همواره رویای اتحادِ ملل اسلامی را در سر داشت.
🍃🌺🍃
🌼🍃
🍃
🍷》ساقی《🍷
🍷ساقی باوه ره باده ی گُلر نگی
🍇تا پاکه و که رو..دل وه هر ژنگی
🍷جامیم گه ره که ن.کله پام که رو
🍇چه نی گمراهان.......وه دامم بَرو
🍷باده م بَ ساقی...دنیام بَرزَخه ن
🍇زلیم سیاوه ن...جرگم دوزخه ن
🍷جامیم گه رکه ن دل گیرو قرار
🍇اسرار ازل لیم که و آشکار
🍷جامیم گه ره که ن نَبو وه جهان
🍇پرده ی پنهانی لیم که رو عیان
🍷دل خریک وغرق دریای خونباره ن
🍇سخن اهل دل ناخوشگه واره ن
🍷باوه ره جامئ پئ دل سوخته م
🍇هر چه مه نوشئ خام و ناپخته م
🍷ئاوی باوه ره شفا ده و دردم
🍇تا گلگون که رو روخساره زردم
🍷باده م بَ ساقی نه جام بلور
🍇بلورین جامیئ پئ دله ی مخمور
🍷باده م بَ ساقی باده گل نیشان
🍇تا قرار گیرو دله ی پریشان
🍷باده م بَ ساقی نه جام حیا
🍇شوقم نمنده ن ذوقم سوچیا
🍷ساقی نمنده ن صبر و تدبیرم
🍇تنیا و فرده نان نیه ن نظیرم
🍷ساقی باده م بَ روشن چون هتاو
🍇تا بسوچنوم جرگم بو کواو
🍷ساقی کرملا نیاوا بَ کام
🍇وه جم میخواران ناپخته ن وخام
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌
🍃🌸🍃
#محبوبم
جمعه ها
دست خیالت را میگیرم
در هوای دل انگیز اول صبح
پا به پای طلوع عاشقانه ی آفتاب
می زنم به #کوهستانهای_سرسبز_کندوله
میزنم به جاده های پر پیچ و خم #پیریافته
می پیچم به کوچه باغهای دل انگیز #بانیان
میدوم به سوئ تاکستانهائ زیبائ #پریان
بردامنه های تند #کوه_زران چرخ می زنم
دست هایم را محکم میگیری تا صعود تا #قله_کوه_زران
که برسیم به بلندترین نقطه ی این #آبادئ
به آبی ترین #هوا
به پاک ترین #نفس ...
می روم با تو به جاده های رویایی #دشتان
به برگریزان خزان و نم نم باران ...
تا عمود خورشید
تا غم انگیز غروب
من تمام #جمعه_هایم را با تو قدم میزنم
#جمعه را گذاشته اند برای #تفریح
برای فکر کردن به #تو ...
🌷🌺🌷
دلتنگم وباهیچکسم میل سخن نیست😔
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
دااااغ ترین عاشقـ❣ـانہ های بی تڪرار
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس✋
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🌼🍃
🍃
🍷》ساقی《🍷
🍷ساقی باوه ره باده ی گُلر نگی
🍇تا پاکه و که رو..دل وه هر ژنگی
🍷جامیم گه ره که ن.کله پام که رو
🍇چه نی گمراهان.......وه دامم بَرو
🍷باده م بَ ساقی...دنیام بَرزَخه ن
🍇زلیم سیاوه ن...جرگم دوزخه ن
🍷جامیم گه رکه ن دل گیرو قرار
🍇اسرار ازل لیم که و آشکار
🍷جامیم گه ره که ن نَبو وه جهان
🍇پرده ی پنهانی لیم که رو عیان
🍷دل خریک وغرق دریای خونباره ن
🍇سخن اهل دل ناخوشگه واره ن
🍷باوه ره جامئ پئ دل سوخته م
🍇هر چه مه نوشئ خام و ناپخته م
🍷ئاوی باوه ره شفا ده و دردم
🍇تا گلگون که رو روخساره زردم
🍷باده م بَ ساقی نه جام بلور
🍇بلورین جامیئ پئ دله ی مخمور
🍷باده م بَ ساقی باده گل نیشان
🍇تا قرار گیرو دله ی پریشان
🍷باده م بَ ساقی نه جام حیا
🍇شوقم نمنده ن ذوقم سوچیا
🍷ساقی نمنده ن صبر و تدبیرم
🍇تنیا و فرده نان نیه ن نظیرم
🍷ساقی باده م بَ روشن چون هتاو
🍇تا بسوچنوم جرگم بو کواو
🍷ساقی کرملا نیاوا بَ کام
🍇وه جم میخواران ناپخته ن وخام
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌
🍃🌸🍃
#محبوبم
جمعه ها
دست خیالت را میگیرم
در هوای دل انگیز اول صبح
پا به پای طلوع عاشقانه ی آفتاب
می زنم به #کوهستانهای_سرسبز_کندوله
میزنم به جاده های پر پیچ و خم #پیریافته
می پیچم به کوچه باغهای دل انگیز #بانیان
میدوم به سوئ تاکستانهائ زیبائ #پریان
بردامنه های تند #کوه_زران چرخ می زنم
دست هایم را محکم میگیری تا صعود تا #قله_کوه_زران
که برسیم به بلندترین نقطه ی این #آبادئ
به آبی ترین #هوا
به پاک ترین #نفس ...
می روم با تو به جاده های رویایی #دشتان
به برگریزان خزان و نم نم باران ...
تا عمود خورشید
تا غم انگیز غروب
من تمام #جمعه_هایم را با تو قدم میزنم
#جمعه را گذاشته اند برای #تفریح
برای فکر کردن به #تو ...
🌷🌺🌷
دلتنگم وباهیچکسم میل سخن نیست😔
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
دااااغ ترین عاشقـ❣ـانہ های بی تڪرار
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس✋
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🍃🌺🍃
درحوادث اخیراعتراض اصفهان👌
.
از این کران تا آن کران
در خندههای دشمنان
با دوستان دفنم کنید
من گورهای جمعیام
من را کنار زخمهام
در خاوران دفنم کنید
یک تکّهام را توی غرب
یک تکّهام را توی شرق
توی شمال و... یا جنوب
در صبح یا وقتِ غروب
در یزد، در تبریز، در
مازندران دفنم کنید
من چشمهای مضطرب
جیغم میان یک سکوت
من یکصد و هفتاد و شش
رویام در حالِ سقوط
نعشِ معلّق در هوام
در آسمان دفنم کنید
مُردم به روی دارها
صدبار در نیزارها
من حسرتِ یک قطره آب
من حسرتِ نانم، مرا
در آب بندازید یا
در زیر نان دفنم کنید
تهرانم اما بی ندا
تهرانم اما بی سعید
من یک ترانه توی خون
نصفِ جهانم در اسید
با داغِ آتش بر تنم
در اصفهان دفنم کنید
من با زبانِ سرخِ خود
از گور بیرون میزنم
یک عمر میخواهید اگر
فریاد من را نشنوید
یا شهر باید کر شود،
یا بیزبان دفنم کنید!
من مردهام در راهها
در کوی دانشگاهها
با بغض آبانماهها
من پای جانم ماندهام
بر آرمانم ماندهام
تا یک زمان دفنم کنید
@k_a_yass
دلتنگم وباهیچکسم میل سخن نیست😔
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
دااااغ ترین عاشقـ❣ـانہ های بی تڪرار
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس✋
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
درحوادث اخیراعتراض اصفهان👌
.
از این کران تا آن کران
در خندههای دشمنان
با دوستان دفنم کنید
من گورهای جمعیام
من را کنار زخمهام
در خاوران دفنم کنید
یک تکّهام را توی غرب
یک تکّهام را توی شرق
توی شمال و... یا جنوب
در صبح یا وقتِ غروب
در یزد، در تبریز، در
مازندران دفنم کنید
من چشمهای مضطرب
جیغم میان یک سکوت
من یکصد و هفتاد و شش
رویام در حالِ سقوط
نعشِ معلّق در هوام
در آسمان دفنم کنید
مُردم به روی دارها
صدبار در نیزارها
من حسرتِ یک قطره آب
من حسرتِ نانم، مرا
در آب بندازید یا
در زیر نان دفنم کنید
تهرانم اما بی ندا
تهرانم اما بی سعید
من یک ترانه توی خون
نصفِ جهانم در اسید
با داغِ آتش بر تنم
در اصفهان دفنم کنید
من با زبانِ سرخِ خود
از گور بیرون میزنم
یک عمر میخواهید اگر
فریاد من را نشنوید
یا شهر باید کر شود،
یا بیزبان دفنم کنید!
من مردهام در راهها
در کوی دانشگاهها
با بغض آبانماهها
من پای جانم ماندهام
بر آرمانم ماندهام
تا یک زمان دفنم کنید
@k_a_yass
دلتنگم وباهیچکسم میل سخن نیست😔
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚♀
دااااغ ترین عاشقـ❣ـانہ های بی تڪرار
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس✋
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🔥🌼《خورشیده که ئ ناز》🌼🔥
🌷خورشیده که ئ ناز.کنوله وپریان
💚نازارترجه گِرد...........تمام کناچان
🌷هانا جه دوریت...یانه م خراو بئ
💚پامال جفای......... بخت سیاو بئ
🌷خورشیده که ئ فرد..نادره دوران
💚نورافشانی که ر.......کنوله وپریان
🌷پئ غارت دلم....کمر ویت بسته ن
💚خورشیدجمالئ..حقت بَ دسته ن
🌷خورشیده کی ناز.شیرین شهبازان
💚عاشقان په ریت...ئاوات مه وازان
🌷چن شیرینه نی....لوءلوئ شکرریز
💚شیرین شفتالوئ....باخان ورکاریز
🌷لیوت شکره ن........دُر و گوهره ن
💚شیرینترژه ئنگور...باخ نیرومره ن
🌷خورشیده کی ناز.دایمن سرمست
💚لیم تکلیف کَره.جام گیروبَ دست
🌷لیم تکلیف کَره...بَ وینه ی قَقنَس
💚ویم بسوچنیوئ .......تا ئاخرنفس
🌷توخورشیده کئ......کوه قافه نئ
💚نائره ئ نار و...... مینائ صافه نئ
🌷بئ توسراپام.........نائره ی ناره ن
💚بخت سیاوم..........هرنه گفتاره ن
🌷پیرافته پئ مِن....دلش پرخونه ن
💚زران واژگون..........زار و زبونه ن
🌷هر دو بَ دردم..........گرفتار بیه ن
💚سرشته کاران.جه دستمان شیه ن
🌷جمال ودولت.وه لام کوچ کرده ن
💚هاوارم جه دس...سپهرکچ گرده ن
🌷خورشیده کئ ناز.سفیدتر جه عاج
💚کرملا وه نیم نیگاهی.لوا ب تاراج
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌🔥👌
#ای_یار
#ای_یگانه
🌷دلت که گرفت
💚باشعرهای من قدم بزن
🌷تورابه کندوله خواهم برد
💚آنجاکه بهشت به احترامش
🌷کلاه ازسربرمیدارد
💚وتمام قدتعظیم میکند
✍ک الف یاس👌🔥
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🔥🌼《خورشیده که ئ ناز》🌼🔥
🌷خورشیده که ئ ناز.کنوله وپریان
💚نازارترجه گِرد...........تمام کناچان
🌷هانا جه دوریت...یانه م خراو بئ
💚پامال جفای......... بخت سیاو بئ
🌷خورشیده که ئ فرد..نادره دوران
💚نورافشانی که ر.......کنوله وپریان
🌷پئ غارت دلم....کمر ویت بسته ن
💚خورشیدجمالئ..حقت بَ دسته ن
🌷خورشیده کی ناز.شیرین شهبازان
💚عاشقان په ریت...ئاوات مه وازان
🌷چن شیرینه نی....لوءلوئ شکرریز
💚شیرین شفتالوئ....باخان ورکاریز
🌷لیوت شکره ن........دُر و گوهره ن
💚شیرینترژه ئنگور...باخ نیرومره ن
🌷خورشیده کی ناز.دایمن سرمست
💚لیم تکلیف کَره.جام گیروبَ دست
🌷لیم تکلیف کَره...بَ وینه ی قَقنَس
💚ویم بسوچنیوئ .......تا ئاخرنفس
🌷توخورشیده کئ......کوه قافه نئ
💚نائره ئ نار و...... مینائ صافه نئ
🌷بئ توسراپام.........نائره ی ناره ن
💚بخت سیاوم..........هرنه گفتاره ن
🌷پیرافته پئ مِن....دلش پرخونه ن
💚زران واژگون..........زار و زبونه ن
🌷هر دو بَ دردم..........گرفتار بیه ن
💚سرشته کاران.جه دستمان شیه ن
🌷جمال ودولت.وه لام کوچ کرده ن
💚هاوارم جه دس...سپهرکچ گرده ن
🌷خورشیده کئ ناز.سفیدتر جه عاج
💚کرملا وه نیم نیگاهی.لوا ب تاراج
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌🔥👌
#ای_یار
#ای_یگانه
🌷دلت که گرفت
💚باشعرهای من قدم بزن
🌷تورابه کندوله خواهم برد
💚آنجاکه بهشت به احترامش
🌷کلاه ازسربرمیدارد
💚وتمام قدتعظیم میکند
✍ک الف یاس👌🔥
🍃🌺🍃
روستاي كندوله مركز دهستان كندوله از توابع بخش دينور شهرستان صحنه در استان كرمانشاه، با مختصات جغرافيايي 47 درجه و 13 دقيقه طول شرقي و 34 درجه و 39 دقيقه عرض شمالي، در فاصله 52 كيلومتري شهر صحنه و 75 كيلومتري مركز استان (كرمانشاه) قرار گرفته است. اين روستاي زيبا از شمال به كوه كوله بزرگ، از شمال غرب به كوه خره سياه و از جنوب به كوه پير آفتاب محدود ميشود و جادهاي آسفالته و مناسب دارد.
كوه پير آفتاب محدود ميشود و جادهاي آسفالته و مناسب دارد. روستاي كندوله در ناحيه كوهستاني استقرار يافته و از سطح دريا 1970 متر ارتفاع دارد، آب و هواي كندوله معتدل و كوهستاني است. در بهار و تابستان معتدل و در پاييز و زمستان سرد است.
برخي بناي روستاي كندوله را به دوران آل بويه نسبت ميدهند. گفته ميشود اين محل در اصل مكان قلعه ركنالدوله بوده است كه بعدها به صورت «كندوله» درآمده است. اين نام در تلفظ مردم محلي «كنوله» ناميده ميشود. بنا به روايت ديگري «كند» در تركي به معني ده است و چون اين ده نيز مركز حكومت (الدوله) بوده است، پس از اختصار به «كندوله» تغيير يافته است؛ بناهاي امامزاده پيرافته، قلعه مردان و آثار باقي مانده ديگر نشانگر قدمت و سابقه تاريخي اين روستا است. مردم روستاي كندوله به زبان كردي با گويش هورامي سخن ميگويند، آنان مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند.
كوه پير آفتاب محدود ميشود و جادهاي آسفالته و مناسب دارد. روستاي كندوله در ناحيه كوهستاني استقرار يافته و از سطح دريا 1970 متر ارتفاع دارد، آب و هواي كندوله معتدل و كوهستاني است. در بهار و تابستان معتدل و در پاييز و زمستان سرد است.
برخي بناي روستاي كندوله را به دوران آل بويه نسبت ميدهند. گفته ميشود اين محل در اصل مكان قلعه ركنالدوله بوده است كه بعدها به صورت «كندوله» درآمده است. اين نام در تلفظ مردم محلي «كنوله» ناميده ميشود. بنا به روايت ديگري «كند» در تركي به معني ده است و چون اين ده نيز مركز حكومت (الدوله) بوده است، پس از اختصار به «كندوله» تغيير يافته است؛ بناهاي امامزاده پيرافته، قلعه مردان و آثار باقي مانده ديگر نشانگر قدمت و سابقه تاريخي اين روستا است. مردم روستاي كندوله به زبان كردي با گويش هورامي سخن ميگويند، آنان مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند.
زندگانی سیاسی الماسخان
از کندوله شاعران برجسته هورامی و فارسی گوی برخاسته اند که از آن جمله الماسخان کندوله ای شاعر بزرگ اورامی زبان است که اهالی، اصل او را از روستای پلنگان (روستایی از شهرستان کامیاران) میدانند.2 وی در سال 1118هـ.ق در روستای کندوله از توابع کرمانشاه چشم به جهان گشود.3 او اهل کندوله بیلوار بود و از اهالی تیرههای محله وسط «سِمایله». الماسخان از شاعران برجسته عصر نادری است که با در هم آمیختن رزم و بزم آثار جاویدانی را خلق کرده است. الماس تمامی آثار خود را به صورت منظوم سروده است.
به استناد نسخهای به نام «رستم و اسفندیار» که به تازگی از دانشگاه برلین به دست آوردیم، و سال 1012هـ.ق بر آن ثبت است، نام پدر وی رضا خان بوده است.4 طبق این نسخه پدرش هم شاعر بوده و احتمالاً قبل از الماس، پدرش شاهنامه نویسی به زبان هورامی را شروع کرده است. و به احتمال فراوان الماسخان راه پدر را ادامه داده است. این موضوع همچنین این نکته را در مورد زندگی الماس رد میکند که او، پس از خلع شدن از سپاه نادر به شعر و موسیقی روی آورده است. بلکه الماسخان احتمالاً قبل از ورود به سپاه نادر و حتی در زمانی که در سپاه هم حاضر بوده، شاهنامهنویسی میکرده و شعر میسروده است. به ویژه که خود وی با حضور در میدان جنگ با تورانیان،5 حس شاهنامهنویسی را در خود تقویت کرده و آن را در آثارش به زیبایی ترسیم کرده است.
علاوه بر این، سبکی را که الماسخان در نوشتن آثار خود به ویژه در جنگ نامه نادر به کار گرفته، به صورت شگفتانگیزی، شباهت تامی با سبک جهانگشای نادری اثر میرزا مهدی خان استرآبادی دارد، تشبیهات، استعاره و مواردی از این دست، تقریباً در هر دو اثر یکی است، به ویژه در آخرین جنگی که نادر با اشرف افغان انجام داد، هم الماسخان و هم میرزا مهدی خان در آثار خود به خونین شدن دشت و رود هامون همچون دشت گل لاله اشاره کردهاند. به نظر میرسد که این شباهت تصادفی نبوده و الماسخان، با میرزا مهدی خان و سبک نویسندگی وی آشنایی داشته است. به این دلیل و آن گونه که الماس خود در داستان گربه و موش نقل میکند، وی در این جنگ که در جمادی الثانی 1342 هـ.ق رخ داد، حضور داشته است.
شرح حال الماسخان در چندین کتاب به صورت بسیار کوتاه آمده است. از آن جمله محمد علی سلطانی در آثارش با نام حدیقه السلطانی و جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان و صدیق بورهکهای در کتاب میژووی ویژه کوردی و مردوخ در کتاب تاریخ مشاهیر کُرد، از وی نام بردهاند. از کودکی الماسخان هیچ سندی در دست نیست، اما به احتمال فراوان در حجرهها به طلبگی و در مکتبخانهها به فراگیری علوم زمان پرداخته است.
باید گفت محققان و پژوهشگران، در آن چند برگی هم که در مورد زندگی و آثار الماسخان نوشتهاند، چندان پیرو خط همدیگر نبوده و مطالب ضد و نقیض زیادی نوشتهاند. از آن جمله درباره نام الماسخان است. وی را با نام الماسخان کندولهای، خان الماس، الماسخان کردستانی، سرهنگ الماسخان، میرزا الماسخان، الماسخان بن خسرو خان کلهر و ... یاد کردهاند. از جمله این افراد صدیق بورهکهای است که الماسخان کردستانی و الماسخان کندولهای را به عنوان دو فرد جداگانه نام میبرد. الماسخان کردستانی در دوره قاجاریه بوده است، اما به نظر میرسد غیر از خان الماس، مراد از بقیه افرادی که نام برده میشوند، همان الماسخان کندولهای است.
محمد علی سلطانی در کتابش درباره الماسخان مینویسد که میرزا الماسخان، سرهنگ الماسخان یا الماسخان کردستانی، فرماندهی تیپ سنندج (تیپ اردلان) را در سپاه نادر شاه (1148 – 1160هـ.ق) بر عهده داشت. الماس در جنگی که در 7 ماه صفر سال 1146هـ.ق بین سپاه نادر و توپال عثمان پاشا روی داد، شرکت داشت. سپاه نادر در این نبرد شکست خورد و ظاهراً عقب نشینی بی موقع الماسخان یکی از دلایل این شکست بود. یا به قول سرجان ملکم این کار باعث شکست نادر شد و یا طبق اظهارات میرزا مهدی خان در کتاب جهانگشای نادری از استقرار نظم مجدد عاجز ماندند. به همین دلیل نادر او را از سپاهش خلع میکند؛ البته گویا خلع وی برابر با مجازات شدید و حتی اخته شدن الماسخان بوده است.6 الماسخان پس از بازگشت به کندوله روی به شعر و موسیقی آورد. وی در نواختن تنبور مهارت بسزایی داشت. الماس در طی سالهای 1190 تا 1200 هـ.ق دار فانی را وداع میکند.7 این در حالی است که بورهکه ایی سالهای زندگانی وی را بین سالهای 1118 تا 1198 هـ.ق میداند.
البته مرگ جهانگشای افشار در روحیه معاصرینش که دارای احساسات رزمی بودند، تأثیر بسزایی داشت که الماسخان هم ولو اینکه اشد مجازات را از وی دیده بود، شیوه فتوتی را که خاص سپاهیگری بود، نگذاشت بینصیب بماند، چنانکه دریای جوشان طبع غرایش سلک دُر نادرنامه (جنگنامه نادر) را به ساحل وفا و ساحت شعراء هدیه نموده است که امروز شاهد بر طب
از کندوله شاعران برجسته هورامی و فارسی گوی برخاسته اند که از آن جمله الماسخان کندوله ای شاعر بزرگ اورامی زبان است که اهالی، اصل او را از روستای پلنگان (روستایی از شهرستان کامیاران) میدانند.2 وی در سال 1118هـ.ق در روستای کندوله از توابع کرمانشاه چشم به جهان گشود.3 او اهل کندوله بیلوار بود و از اهالی تیرههای محله وسط «سِمایله». الماسخان از شاعران برجسته عصر نادری است که با در هم آمیختن رزم و بزم آثار جاویدانی را خلق کرده است. الماس تمامی آثار خود را به صورت منظوم سروده است.
به استناد نسخهای به نام «رستم و اسفندیار» که به تازگی از دانشگاه برلین به دست آوردیم، و سال 1012هـ.ق بر آن ثبت است، نام پدر وی رضا خان بوده است.4 طبق این نسخه پدرش هم شاعر بوده و احتمالاً قبل از الماس، پدرش شاهنامه نویسی به زبان هورامی را شروع کرده است. و به احتمال فراوان الماسخان راه پدر را ادامه داده است. این موضوع همچنین این نکته را در مورد زندگی الماس رد میکند که او، پس از خلع شدن از سپاه نادر به شعر و موسیقی روی آورده است. بلکه الماسخان احتمالاً قبل از ورود به سپاه نادر و حتی در زمانی که در سپاه هم حاضر بوده، شاهنامهنویسی میکرده و شعر میسروده است. به ویژه که خود وی با حضور در میدان جنگ با تورانیان،5 حس شاهنامهنویسی را در خود تقویت کرده و آن را در آثارش به زیبایی ترسیم کرده است.
علاوه بر این، سبکی را که الماسخان در نوشتن آثار خود به ویژه در جنگ نامه نادر به کار گرفته، به صورت شگفتانگیزی، شباهت تامی با سبک جهانگشای نادری اثر میرزا مهدی خان استرآبادی دارد، تشبیهات، استعاره و مواردی از این دست، تقریباً در هر دو اثر یکی است، به ویژه در آخرین جنگی که نادر با اشرف افغان انجام داد، هم الماسخان و هم میرزا مهدی خان در آثار خود به خونین شدن دشت و رود هامون همچون دشت گل لاله اشاره کردهاند. به نظر میرسد که این شباهت تصادفی نبوده و الماسخان، با میرزا مهدی خان و سبک نویسندگی وی آشنایی داشته است. به این دلیل و آن گونه که الماس خود در داستان گربه و موش نقل میکند، وی در این جنگ که در جمادی الثانی 1342 هـ.ق رخ داد، حضور داشته است.
شرح حال الماسخان در چندین کتاب به صورت بسیار کوتاه آمده است. از آن جمله محمد علی سلطانی در آثارش با نام حدیقه السلطانی و جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان و صدیق بورهکهای در کتاب میژووی ویژه کوردی و مردوخ در کتاب تاریخ مشاهیر کُرد، از وی نام بردهاند. از کودکی الماسخان هیچ سندی در دست نیست، اما به احتمال فراوان در حجرهها به طلبگی و در مکتبخانهها به فراگیری علوم زمان پرداخته است.
باید گفت محققان و پژوهشگران، در آن چند برگی هم که در مورد زندگی و آثار الماسخان نوشتهاند، چندان پیرو خط همدیگر نبوده و مطالب ضد و نقیض زیادی نوشتهاند. از آن جمله درباره نام الماسخان است. وی را با نام الماسخان کندولهای، خان الماس، الماسخان کردستانی، سرهنگ الماسخان، میرزا الماسخان، الماسخان بن خسرو خان کلهر و ... یاد کردهاند. از جمله این افراد صدیق بورهکهای است که الماسخان کردستانی و الماسخان کندولهای را به عنوان دو فرد جداگانه نام میبرد. الماسخان کردستانی در دوره قاجاریه بوده است، اما به نظر میرسد غیر از خان الماس، مراد از بقیه افرادی که نام برده میشوند، همان الماسخان کندولهای است.
محمد علی سلطانی در کتابش درباره الماسخان مینویسد که میرزا الماسخان، سرهنگ الماسخان یا الماسخان کردستانی، فرماندهی تیپ سنندج (تیپ اردلان) را در سپاه نادر شاه (1148 – 1160هـ.ق) بر عهده داشت. الماس در جنگی که در 7 ماه صفر سال 1146هـ.ق بین سپاه نادر و توپال عثمان پاشا روی داد، شرکت داشت. سپاه نادر در این نبرد شکست خورد و ظاهراً عقب نشینی بی موقع الماسخان یکی از دلایل این شکست بود. یا به قول سرجان ملکم این کار باعث شکست نادر شد و یا طبق اظهارات میرزا مهدی خان در کتاب جهانگشای نادری از استقرار نظم مجدد عاجز ماندند. به همین دلیل نادر او را از سپاهش خلع میکند؛ البته گویا خلع وی برابر با مجازات شدید و حتی اخته شدن الماسخان بوده است.6 الماسخان پس از بازگشت به کندوله روی به شعر و موسیقی آورد. وی در نواختن تنبور مهارت بسزایی داشت. الماس در طی سالهای 1190 تا 1200 هـ.ق دار فانی را وداع میکند.7 این در حالی است که بورهکه ایی سالهای زندگانی وی را بین سالهای 1118 تا 1198 هـ.ق میداند.
البته مرگ جهانگشای افشار در روحیه معاصرینش که دارای احساسات رزمی بودند، تأثیر بسزایی داشت که الماسخان هم ولو اینکه اشد مجازات را از وی دیده بود، شیوه فتوتی را که خاص سپاهیگری بود، نگذاشت بینصیب بماند، چنانکه دریای جوشان طبع غرایش سلک دُر نادرنامه (جنگنامه نادر) را به ساحل وفا و ساحت شعراء هدیه نموده است که امروز شاهد بر طب