دلتنگی هایم شمردنی نیست
بانو
خنده هایم بحرانی است
تنهایی
غوغا می کند دردشت تنم
بانو
روان شده اشکِ
همنشین خانه ی چشمم
چون سیلاب غم بر دفترخاطرات.
دست
گونه ی تنهایم را نوازش نمی کند
شولای سیاهی
بر چشم نشست و چشم
پابه پای نگاهم نیست
فاصله ی مرگ
تا پلک هایم نزدیک شده است
سایه ی غم
قد کشیده تا جنوبی ترین برگ دفتر تقویم خاطراتم
دل به رنگین کمان
بعد از بارش غم بسته ام
بانو
#ک_الف_یاس
بانو
خنده هایم بحرانی است
تنهایی
غوغا می کند دردشت تنم
بانو
روان شده اشکِ
همنشین خانه ی چشمم
چون سیلاب غم بر دفترخاطرات.
دست
گونه ی تنهایم را نوازش نمی کند
شولای سیاهی
بر چشم نشست و چشم
پابه پای نگاهم نیست
فاصله ی مرگ
تا پلک هایم نزدیک شده است
سایه ی غم
قد کشیده تا جنوبی ترین برگ دفتر تقویم خاطراتم
دل به رنگین کمان
بعد از بارش غم بسته ام
بانو
#ک_الف_یاس
Forwarded from اتچ بات
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۳ دی زادروز محمدعلی جمالزاده
( زاده ۲۳ دی ۱۲۷۴ اصفهان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۷۶ ژنو) نویسنده و مترجم
جمالزاده را پدر داستان کوتاه و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر کرد.
داستانهای او انتقادی "از وضع زمانه" ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی فرزند جمالالدین واعظ اصفهانی بود که در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف میرفت. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد و بعد به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد.
وی حدود ۱۲ سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت، اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد. در آن زمان محمدعلیشاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد و امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.
جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداوود و مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین چندین سال همدوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به سوییس برود. وی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.
او در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوییسی هم دانشگاهیاش ازدواج کرد و بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو، با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد.
جمالزاده در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو، به خانه سالمندان منتقل شد، درگذشت. بنا بر نوشته ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش، به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
۲۳ دی زادروز محمدعلی جمالزاده
( زاده ۲۳ دی ۱۲۷۴ اصفهان -- درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۷۶ ژنو) نویسنده و مترجم
جمالزاده را پدر داستان کوتاه و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر کرد.
داستانهای او انتقادی "از وضع زمانه" ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی فرزند جمالالدین واعظ اصفهانی بود که در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف میرفت. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد و بعد به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد.
وی حدود ۱۲ سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت، اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد. در آن زمان محمدعلیشاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد و امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.
جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداوود و مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین چندین سال همدوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به سوییس برود. وی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.
او در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوییسی هم دانشگاهیاش ازدواج کرد و بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو، با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد.
جمالزاده در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو، به خانه سالمندان منتقل شد، درگذشت. بنا بر نوشته ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش، به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
Telegram
attach 📎
#همدان_مقبره_بابا_طاهر_عریان
جهان از آغاز تا پایان
شعری است محزون؛
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را خواهد داشت
و همان حرف تو را خواهد زد
ولی من او را نخواهم شناخت
اگر کسی مرا خواست
بگویید
رفته برفهاو بارانها را تماشا کند
و اگر اصرار کرد، بگویید
برای دیدن توفانها رفته است!
و اگر باز هم سماجت کرد، بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
جهان از آغاز تا پایان
شعری است محزون؛
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را خواهد داشت
و همان حرف تو را خواهد زد
ولی من او را نخواهم شناخت
اگر کسی مرا خواست
بگویید
رفته برفهاو بارانها را تماشا کند
و اگر اصرار کرد، بگویید
برای دیدن توفانها رفته است!
و اگر باز هم سماجت کرد، بگویید
رفته است تا دیگر بازنگردد...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است.
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیوارانِ غمِ خویشیم.
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم
خطا نکند.
و جهان را بنگر
جهان را
در رخوتِ معصومانهی خوابش
که از خویش چه بیگانه است!
ماه میگذرد
در انتهای مدارِ سردش.
ما ماندهایم و
روز
نمیآید.
#احمد_شاملو
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است.
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیوارانِ غمِ خویشیم.
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم
خطا نکند.
و جهان را بنگر
جهان را
در رخوتِ معصومانهی خوابش
که از خویش چه بیگانه است!
ماه میگذرد
در انتهای مدارِ سردش.
ما ماندهایم و
روز
نمیآید.
#احمد_شاملو
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
من چون کارگری زیستم
و کوهها را کندم
بیآنکه سنگ را
بدانم
و نام گوهر را
چون کارگری زیستم
با تیشهای
که بهریشهی روزها
میزدم
بیآنکه روزها را
بدانم
و نام گوهر را
چون کارگری زیستم
و گوهری را
در خواب دیدم
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
و کوهها را کندم
بیآنکه سنگ را
بدانم
و نام گوهر را
چون کارگری زیستم
با تیشهای
که بهریشهی روزها
میزدم
بیآنکه روزها را
بدانم
و نام گوهر را
چون کارگری زیستم
و گوهری را
در خواب دیدم
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
#محبوبم
آخرين بار
چشمهايت را
در حوالي #کوه_زران
در ديوان شعر #میرزاالماسخان ديدهاند
كه پنج قرن شعر را به آتش کشیده.......
اكنون
زماني براي بازگشت است
من سالهاست
که درسوك نبودنت
#کندوله رامي سُرایم.
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
آخرين بار
چشمهايت را
در حوالي #کوه_زران
در ديوان شعر #میرزاالماسخان ديدهاند
كه پنج قرن شعر را به آتش کشیده.......
اكنون
زماني براي بازگشت است
من سالهاست
که درسوك نبودنت
#کندوله رامي سُرایم.
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
Forwarded from کندولهای ها 💙❤
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محبوبم
عطر
گلهائ واژگونِ #دشت_دشتان
تن ات را به یغما برده اند
تاکهائ #دره_چناران
درحسرت چشمان مستت مئ سوزند
رنگ هائ
#سرخ و #سفیدو #نارنجئ
مدام بر پوست تن ات شناوراند
کمی از موهایت
را به #من قرض میدهی
ميخواهم ازکوه #زران
آبشارئ به بلندائ #گیسوانت
به سمت #رودخانه_بانیان
جارئ کنم
✍ #ک_الف_یاس
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
عطر
گلهائ واژگونِ #دشت_دشتان
تن ات را به یغما برده اند
تاکهائ #دره_چناران
درحسرت چشمان مستت مئ سوزند
رنگ هائ
#سرخ و #سفیدو #نارنجئ
مدام بر پوست تن ات شناوراند
کمی از موهایت
را به #من قرض میدهی
ميخواهم ازکوه #زران
آبشارئ به بلندائ #گیسوانت
به سمت #رودخانه_بانیان
جارئ کنم
✍ #ک_الف_یاس
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
#کندوله_جان
من
برای همین زاده شده ام
تازیبایی باغهاوشکوه کوهها
ومهربانیهای مردم
سرزمینت رابسرایم
وتوبرای این به وجودآمده ای
تامرابه آتش کشی
وجسمم راخاکسترمکنی
#ک_الف_یاس
من
برای همین زاده شده ام
تازیبایی باغهاوشکوه کوهها
ومهربانیهای مردم
سرزمینت رابسرایم
وتوبرای این به وجودآمده ای
تامرابه آتش کشی
وجسمم راخاکسترمکنی
#ک_الف_یاس
باد که میوزد
تمام درختان عاشقت میشوند،
و برگها به پایت میریزند
و تو
به پاییز بیاندیش،
که عاشقان
دستِ خالی به خانه برنمیگردند.
با جنگلی دشنه بر دل،
در پایان فصل عاشقی...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
تمام درختان عاشقت میشوند،
و برگها به پایت میریزند
و تو
به پاییز بیاندیش،
که عاشقان
دستِ خالی به خانه برنمیگردند.
با جنگلی دشنه بر دل،
در پایان فصل عاشقی...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
ما اشتباهیم.!
ما نه معجزهایم
نه اتفاق ...
ما اشتباهیم!
قی شده
از نوش ِشوکران ربالنوع مست
که بوی تعفن میدهیم.
گویی
برای خیانت خلق شدهایم!
ما اشتباهیم!
خبط در آغوش
خبط در بوسه ...
ما اشتباهیم!
مفلوج متوطن بر زمین
مغلوط ِمعلق در آسمان ...
ما از زیادهروی
و بهسلامتی گفتنهای بیهوده
بالا آمدیم..
ما قی شدگان ِجام شوکرانیم!
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
ما نه معجزهایم
نه اتفاق ...
ما اشتباهیم!
قی شده
از نوش ِشوکران ربالنوع مست
که بوی تعفن میدهیم.
گویی
برای خیانت خلق شدهایم!
ما اشتباهیم!
خبط در آغوش
خبط در بوسه ...
ما اشتباهیم!
مفلوج متوطن بر زمین
مغلوط ِمعلق در آسمان ...
ما از زیادهروی
و بهسلامتی گفتنهای بیهوده
بالا آمدیم..
ما قی شدگان ِجام شوکرانیم!
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
قدیمی ترین شعربه زبان هورامی
که درسالهای اولیه هجوم ناجوانمردانه اعراب وحشی به ایران سروده شده
شرح حمله اعراب به ایران وخاموش شدن آتشکده هاواسارت ایرانیان بدست مهاجمان عرب و رنج واندوه بی پایان مردمان پاک سرشت کوردانعکاس یافته حتی تنهای ایین زرتشتی وارزوی شاعربرای ضعیف نشدن هیچکس👍👌👍
#شعر تاریخی ومعروف"هرمُزگان"
ئۆرمزگان ڕمان،ئاتران کۆژان
وێشان شاردەوا گۆرەگۆرەکان
زۆرکار یی ئەرەب کەردنا خاپوور
گونا و پاڵهێ هەتا شارەزوور
زن و کەنیکان ئۆ دیل بشینا
مێرد ئازا تلێ ئۆ ڕۆی هوینا
ڕۆشت زەردوشترە مانوا بێ دەس
بەزیکا نەکا ئۆرمزد ئۆ هوێچ کەس
✍ #شاعر_ناشناس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
که درسالهای اولیه هجوم ناجوانمردانه اعراب وحشی به ایران سروده شده
شرح حمله اعراب به ایران وخاموش شدن آتشکده هاواسارت ایرانیان بدست مهاجمان عرب و رنج واندوه بی پایان مردمان پاک سرشت کوردانعکاس یافته حتی تنهای ایین زرتشتی وارزوی شاعربرای ضعیف نشدن هیچکس👍👌👍
#شعر تاریخی ومعروف"هرمُزگان"
ئۆرمزگان ڕمان،ئاتران کۆژان
وێشان شاردەوا گۆرەگۆرەکان
زۆرکار یی ئەرەب کەردنا خاپوور
گونا و پاڵهێ هەتا شارەزوور
زن و کەنیکان ئۆ دیل بشینا
مێرد ئازا تلێ ئۆ ڕۆی هوینا
ڕۆشت زەردوشترە مانوا بێ دەس
بەزیکا نەکا ئۆرمزد ئۆ هوێچ کەس
✍ #شاعر_ناشناس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌸(ترجمه فارسی)🌸
🌷 شعرهورامی 🌷
🌿دود وه جرگی من .جه داخی دونیا
(دود از جگر من از داغ دنیا )
🍁به رمَلو وه دل.....جور دووئ آتشگا
(بیرون میجهدازدلم چون دودآتشکده)
🌿پاییزم سرده ن...مات و بی دنگه ن
(پاییزمن سردوبی صداومات است)
🍁دووئ هناسه مان..وه سینه تنگه ن
(دودنفسهای مادرسینه تنگ است)
🌿شراره ی آهم...........تاوُنی تاوُوُنان
(شراره آه من سنگ راآب کرده است)
🍁آهم بلنده ن.............تا قله ی زران
(آه من تاقله کوه زران بلنداست)
🌿آهم وه فلک.........یاوان وه انجوم
(آه من به فلک وستاره رسیده)
🍁کنوله و پریان........وسته ن تلاطوم
(کندوله وپریان رامثل دریابه تلاطم انداخته است)
🌿لوان جه دستم..........نعمتان یو یو
(نعمتهای زندگی یکی یکی ازدستم رفته)
🍁بازه بنالوون...........زامم آمه ن سو
(بگذارناله کنم زخم من دوبارتازه شده)
🌿ایسه بی قدروقیمت......آواره شارم
(العان بی ارزشم و آوارهءشهرشده ام)
🍁دوری کنوله م............مه دو آزارم
(دوری ازکندوله آزارم می دهد)
🌿فلک تو چَنیم.............همدردی کَرَه
(ای فلک توبامن همدردی کن)
🍁خم و پژاره................جه دروین بَرَه
(غم ودرددرونم راپاک کن)
🌿دل ندارو شوق....جور جاری جاران
(دلم مثل قدیم شوق وذوق ندارد)
🍁دیده م تاربیه ن..جور شوره واران
(دیده ام تارشده مثل تاری ناشی ازباران شور)
🌿نَمَندن قوه و............. تار و طاقتم
(قدرت وتاقت من دیگرنمانده است)
🍁هه ر هاژه ش میه و خمیای قامتم
(همیشه قامت خمیده ام لنگ میزند)
🌿دستگیری دستم.....بیه ن وه عصا
(دستگیردست من عصاشده است)
🍁آرتروز چوکم...............کردنم دو تا
(آلتروز زانویم قامتم رادوتاکرده است)
🌿تمامی عازام.............شئ هتا بیان
(تمام آعضای بدن هرشب تاصبح)
🍁نه گیژاوی ائیش..وه هم پیچ ماران
(درگرداب دردپیچ وتاب می خورد)
🌿بی وفا دلبر...........جرگم سوچناش
(دلبربی وفاجگرم راسوزانده است)
🍁الهی تاتاش............بنیشون عزاش
(الهی که پدرش به عزایش بنشیند)
🌿جسم وروح وگیان کفتن نه غرقاو
(تن وروح وجانم درگرداب افتاده است)
🍁شئ هتا بیان.....چه م ندارو خاو
(شبهاتاصبح چشمانم خواب ندارند)
🌿مَرحضرت ویش..رحیم و رحمان
(مگرحضرت رحیم ورحمان خودش)
🍁نازو تلف بو.......عومرم ج شاران
(اجازه تلف شدن عمرم رادرشهرندهد)
🌿توم وه شوره زار،،هرکس بشانو
(بذردرزمین شوره زارهرکس بپاشد)
🍂دردی کرملا،،،،،،،،،،،،مگر بزانو
(درددل شاعر رامگربداند)
🌿کرملا بسه ن....دلخسته جورکیش
(کرم اله بس کن ای دل خسته رنجکش)
🍁کی وه ناو دنیا.....یاوا کامی ویش
(چه کسی دراین دنیابه کام خودش رسیده)
🌹کرم اله امیری(ک الف یاس)
🍃🌸🍃
شنيده بودم ميشود از تهِ فنجانِ قهوه
آنچه بر تو گذشته را،بيرون كشيد
آنچه در آينده بر سرت می آيد را به وضوح تماشا كرد...
شنيده بودم كافيست فنجان را سمتِ قلبت بگيری و سر و ته اش كنی...
من حتی شنيده بودم ميشود تو را از ته فنجانها پيدا كرد!!!
هرچند محال،اما ميشود...
حالامدتهاست كه قهوه ميخورم
فنجانم را سمت قلبم ميگيرم
اما خبری از تو نميشود!!
باور كن من خرافاتی نيستم
فقط
برای دوباره داشتنت،
دست به هر كاری ميزنم.
🍃🌺🍃
"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌
《زبان کندوله ای (هورامی )زبان مادری ماست》👍
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
🌺🍃
🍃
🌸(ترجمه فارسی)🌸
🌷 شعرهورامی 🌷
🌿دود وه جرگی من .جه داخی دونیا
(دود از جگر من از داغ دنیا )
🍁به رمَلو وه دل.....جور دووئ آتشگا
(بیرون میجهدازدلم چون دودآتشکده)
🌿پاییزم سرده ن...مات و بی دنگه ن
(پاییزمن سردوبی صداومات است)
🍁دووئ هناسه مان..وه سینه تنگه ن
(دودنفسهای مادرسینه تنگ است)
🌿شراره ی آهم...........تاوُنی تاوُوُنان
(شراره آه من سنگ راآب کرده است)
🍁آهم بلنده ن.............تا قله ی زران
(آه من تاقله کوه زران بلنداست)
🌿آهم وه فلک.........یاوان وه انجوم
(آه من به فلک وستاره رسیده)
🍁کنوله و پریان........وسته ن تلاطوم
(کندوله وپریان رامثل دریابه تلاطم انداخته است)
🌿لوان جه دستم..........نعمتان یو یو
(نعمتهای زندگی یکی یکی ازدستم رفته)
🍁بازه بنالوون...........زامم آمه ن سو
(بگذارناله کنم زخم من دوبارتازه شده)
🌿ایسه بی قدروقیمت......آواره شارم
(العان بی ارزشم و آوارهءشهرشده ام)
🍁دوری کنوله م............مه دو آزارم
(دوری ازکندوله آزارم می دهد)
🌿فلک تو چَنیم.............همدردی کَرَه
(ای فلک توبامن همدردی کن)
🍁خم و پژاره................جه دروین بَرَه
(غم ودرددرونم راپاک کن)
🌿دل ندارو شوق....جور جاری جاران
(دلم مثل قدیم شوق وذوق ندارد)
🍁دیده م تاربیه ن..جور شوره واران
(دیده ام تارشده مثل تاری ناشی ازباران شور)
🌿نَمَندن قوه و............. تار و طاقتم
(قدرت وتاقت من دیگرنمانده است)
🍁هه ر هاژه ش میه و خمیای قامتم
(همیشه قامت خمیده ام لنگ میزند)
🌿دستگیری دستم.....بیه ن وه عصا
(دستگیردست من عصاشده است)
🍁آرتروز چوکم...............کردنم دو تا
(آلتروز زانویم قامتم رادوتاکرده است)
🌿تمامی عازام.............شئ هتا بیان
(تمام آعضای بدن هرشب تاصبح)
🍁نه گیژاوی ائیش..وه هم پیچ ماران
(درگرداب دردپیچ وتاب می خورد)
🌿بی وفا دلبر...........جرگم سوچناش
(دلبربی وفاجگرم راسوزانده است)
🍁الهی تاتاش............بنیشون عزاش
(الهی که پدرش به عزایش بنشیند)
🌿جسم وروح وگیان کفتن نه غرقاو
(تن وروح وجانم درگرداب افتاده است)
🍁شئ هتا بیان.....چه م ندارو خاو
(شبهاتاصبح چشمانم خواب ندارند)
🌿مَرحضرت ویش..رحیم و رحمان
(مگرحضرت رحیم ورحمان خودش)
🍁نازو تلف بو.......عومرم ج شاران
(اجازه تلف شدن عمرم رادرشهرندهد)
🌿توم وه شوره زار،،هرکس بشانو
(بذردرزمین شوره زارهرکس بپاشد)
🍂دردی کرملا،،،،،،،،،،،،مگر بزانو
(درددل شاعر رامگربداند)
🌿کرملا بسه ن....دلخسته جورکیش
(کرم اله بس کن ای دل خسته رنجکش)
🍁کی وه ناو دنیا.....یاوا کامی ویش
(چه کسی دراین دنیابه کام خودش رسیده)
🌹کرم اله امیری(ک الف یاس)
🍃🌸🍃
شنيده بودم ميشود از تهِ فنجانِ قهوه
آنچه بر تو گذشته را،بيرون كشيد
آنچه در آينده بر سرت می آيد را به وضوح تماشا كرد...
شنيده بودم كافيست فنجان را سمتِ قلبت بگيری و سر و ته اش كنی...
من حتی شنيده بودم ميشود تو را از ته فنجانها پيدا كرد!!!
هرچند محال،اما ميشود...
حالامدتهاست كه قهوه ميخورم
فنجانم را سمت قلبم ميگيرم
اما خبری از تو نميشود!!
باور كن من خرافاتی نيستم
فقط
برای دوباره داشتنت،
دست به هر كاری ميزنم.
🍃🌺🍃
"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌
《زبان کندوله ای (هورامی )زبان مادری ماست》👍
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
دنیا چه قشنگ است اگر جنگ نباشد
بی پولی یک مرد بر او ننگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر دست گرفتار
در قافیه ی زندگی اش تنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر در گذر عمر
آنکس که تو دلدادیش هفرنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر بلبل مستان
از هجر گلش غمزده, دلتنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر آن دلِ دلبر
در پاسخ دلدادگیم سنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر در ره یاری
این پای خدادادیمان لنگ نباشد…
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
بی پولی یک مرد بر او ننگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر دست گرفتار
در قافیه ی زندگی اش تنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر در گذر عمر
آنکس که تو دلدادیش هفرنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر بلبل مستان
از هجر گلش غمزده, دلتنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر آن دلِ دلبر
در پاسخ دلدادگیم سنگ نباشد
دنیا چه قشنگ است اگر در ره یاری
این پای خدادادیمان لنگ نباشد…
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وطن ویرانه از یار است یا اغیار یا هر دو؟
مصیبت از مسلمانهاست یا کفار یا هر دو؟
همه دادِ وطنخواهی زنند، اما نمیدانم
وطنخواهی به گفتار است یا کردار یا هر دو؟
#ابوالقاسم_لاهوتی
مصیبت از مسلمانهاست یا کفار یا هر دو؟
همه دادِ وطنخواهی زنند، اما نمیدانم
وطنخواهی به گفتار است یا کردار یا هر دو؟
#ابوالقاسم_لاهوتی
نگذار اتفاق بیوفتد ..
که یک شب میان جمعیت انبوه
لا به لای زن و مردهای اتو کشیده
میان جیغ و عربده های مستانه شان
خاطر تو مثل یک سیلی تمام کرخ بودن پوست صورتم را..
تمام مستی و شادی بی سر و تهم را ..
از چشمانم بپراند..
بنشینم یک گوشه..
زیر خرمنی از رنگ ها که توی سالن
روی سرم آوار شده اند ..
و می رقصند..
بلند بلند بخندم..
و اشک بریزم..
و برای نبودنت..
عزاداری کنم..
نگذار اتفاق بیوفتد..
که غمم را ..
اینگونه در میان انبوه آدمها ..
جار بزنم..
قاه قاه بخندم..
و هیچکس..
خیسی چشمانم را ..
در تاریکی ..
نفهمد.
نداند.
و نبیند.
که چگونه..
یک شاعر مرده..
تا خود صبح..
به عزای عشق نا فرجامش
با صدای بلند..
میخندد..
اما
خنده اش درد می کند..
.
پاورقی:بگذار پیشانی ات را
ببوسم ..
یا..
پیشانی ام
مال تو..
شلیک کن..
خلاصم کن..
ولی..
مرا..
در ..
برزخ ..
مگذار...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
که یک شب میان جمعیت انبوه
لا به لای زن و مردهای اتو کشیده
میان جیغ و عربده های مستانه شان
خاطر تو مثل یک سیلی تمام کرخ بودن پوست صورتم را..
تمام مستی و شادی بی سر و تهم را ..
از چشمانم بپراند..
بنشینم یک گوشه..
زیر خرمنی از رنگ ها که توی سالن
روی سرم آوار شده اند ..
و می رقصند..
بلند بلند بخندم..
و اشک بریزم..
و برای نبودنت..
عزاداری کنم..
نگذار اتفاق بیوفتد..
که غمم را ..
اینگونه در میان انبوه آدمها ..
جار بزنم..
قاه قاه بخندم..
و هیچکس..
خیسی چشمانم را ..
در تاریکی ..
نفهمد.
نداند.
و نبیند.
که چگونه..
یک شاعر مرده..
تا خود صبح..
به عزای عشق نا فرجامش
با صدای بلند..
میخندد..
اما
خنده اش درد می کند..
.
پاورقی:بگذار پیشانی ات را
ببوسم ..
یا..
پیشانی ام
مال تو..
شلیک کن..
خلاصم کن..
ولی..
مرا..
در ..
برزخ ..
مگذار...
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
۱)
#چرا
مه را
چون پردهای کنار بزن
صف درختان را شکستهام
ناگهان
چیزی از تو
از دور
دور نزدیک میشود
چرا پاهایم به فرمان نیست.
۲)
#نارنج_و_ترنج
شکلی از دوایر مجهولم
ناشکل تر از غروب
که امتدادش
به کوچه آفتاب میرسد
چه شکلها ساخته
لبخندهایی / که چهرهات را
سهم من میکند
از تن تو آمده
_ نه آینه
این همه حرفهای قشنگ
که غرق نارنج و ترنجام.
۳)
#نارنج
نگاهام کن
تا برخیزم
من نارنج افتادهام
در دستهای تو
تاب که میخورم
از عطرم آغشته میشوی
۴)
#گوهر_نایاب
پاکام کن
جایی که / کلمهها به هم تنه میزنند
تا شناخته شوند
میان جملاتی که از کنارشان
سرد میگذری
پاکام کن
حتا درون خیالات
دریا که هم که باشی
در گسترهات
چون نگینی درخشید خواهم.
۵)
#هق_هق
از سوراخ این کلید/ مرا ببین
بازم کن
در هزارتوی من قدم بگذار
به رویاهایم نمیرسی
آن جا که چهرهی پنهانی
در ورای چهرهام/ تاپ میخورد
و هق
هقی که بر شانههایم/ میلرزد
نگاهکن
در گسترای من
ماه کوچکیست
که این همه تاریکی را
تاب میآورد.
۶)
#بگو
به زبانی که دوست داری / صدایم کن
به صدایی که دوست دارم / بگو
گفت تو
ظهور ظهر است
ظهری که آمده
در قفل نگاه ما
به شب نمیرسد.
۷)
#گم
گرهی شعر را باز میکنم
در پیچ و تاب موهایی
که از شانههایت میریزند
بر سپیدیهای بیخط
از خط و مرز
فراتر رفتهای
جایی میان شعرهای شرجی دفترم
گم میشوی
پیدایم کن
در التهاب شعرهایی که از تو میآیند.
۸)
#خزان
آن شعلههای تند
آن رازهای مگو
آن جیغهای بنفش
و این رنگهای زرد
زرد اخرایی
زرد گندمی
زرد ماورا
زرد پاییزی
از کدام آفتاب میگویند؟!...
۹)
#عطش
در صدای سرخ
عطش گیاه و شرم ماه
در رفت و آمد صوت
رنگ از بنفش
و صدا از رعد میگیرد
سرخ بنفش
سرخآبی غروب...
۱۰)
شکستن من بود
نه آینه
که ریختم بر سطح ساکت اشیاء
کسی تکه پارههایم را
جمع نکرد.
ماه از پلههای ابر
پایین دوید
که چه بگوید؟!..
تو از پلهها
بالا آمدی
که چه بگویی؟!
در آینهای که دیگر شکسته بود.
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#چرا
مه را
چون پردهای کنار بزن
صف درختان را شکستهام
ناگهان
چیزی از تو
از دور
دور نزدیک میشود
چرا پاهایم به فرمان نیست.
۲)
#نارنج_و_ترنج
شکلی از دوایر مجهولم
ناشکل تر از غروب
که امتدادش
به کوچه آفتاب میرسد
چه شکلها ساخته
لبخندهایی / که چهرهات را
سهم من میکند
از تن تو آمده
_ نه آینه
این همه حرفهای قشنگ
که غرق نارنج و ترنجام.
۳)
#نارنج
نگاهام کن
تا برخیزم
من نارنج افتادهام
در دستهای تو
تاب که میخورم
از عطرم آغشته میشوی
۴)
#گوهر_نایاب
پاکام کن
جایی که / کلمهها به هم تنه میزنند
تا شناخته شوند
میان جملاتی که از کنارشان
سرد میگذری
پاکام کن
حتا درون خیالات
دریا که هم که باشی
در گسترهات
چون نگینی درخشید خواهم.
۵)
#هق_هق
از سوراخ این کلید/ مرا ببین
بازم کن
در هزارتوی من قدم بگذار
به رویاهایم نمیرسی
آن جا که چهرهی پنهانی
در ورای چهرهام/ تاپ میخورد
و هق
هقی که بر شانههایم/ میلرزد
نگاهکن
در گسترای من
ماه کوچکیست
که این همه تاریکی را
تاب میآورد.
۶)
#بگو
به زبانی که دوست داری / صدایم کن
به صدایی که دوست دارم / بگو
گفت تو
ظهور ظهر است
ظهری که آمده
در قفل نگاه ما
به شب نمیرسد.
۷)
#گم
گرهی شعر را باز میکنم
در پیچ و تاب موهایی
که از شانههایت میریزند
بر سپیدیهای بیخط
از خط و مرز
فراتر رفتهای
جایی میان شعرهای شرجی دفترم
گم میشوی
پیدایم کن
در التهاب شعرهایی که از تو میآیند.
۸)
#خزان
آن شعلههای تند
آن رازهای مگو
آن جیغهای بنفش
و این رنگهای زرد
زرد اخرایی
زرد گندمی
زرد ماورا
زرد پاییزی
از کدام آفتاب میگویند؟!...
۹)
#عطش
در صدای سرخ
عطش گیاه و شرم ماه
در رفت و آمد صوت
رنگ از بنفش
و صدا از رعد میگیرد
سرخ بنفش
سرخآبی غروب...
۱۰)
شکستن من بود
نه آینه
که ریختم بر سطح ساکت اشیاء
کسی تکه پارههایم را
جمع نکرد.
ماه از پلههای ابر
پایین دوید
که چه بگوید؟!..
تو از پلهها
بالا آمدی
که چه بگویی؟!
در آینهای که دیگر شکسته بود.
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
ارتش گرسنگی راه میرود
راه میرود تا دلی از عزای نان در آورد
تا دلی از عزای گوشت در آورد
تا دلی از عزای کتاب در آورد
تا دلی از عزای آزادی در آورد.
راه میرود، پلها را در مینوردد، چون دَم ِ شمشیر میبُرد
راه میرود درهای آهنین را میدرَد ، حصار دژها را واژگون میکند
پای در خون راه میرود .
ارتش گرسنگی راه میرود
با گامهای تندر
با سرودهای آتش
با امید به بیرقِ شعله شکلش
با امید به امید.
ارتش گرسنگی راه میرود
شهرها را به دوش میکشد
با کوچهها و خانههای تاریکشان،
وخستگی بیپایان خروجی کارخانهها را.
ارتش گرسنگی راه میرود
به دنبال خویش میکشد و میبرد
راستههای زاغهنشینان را
و آنان را که میمیرند بدون مشت خاکی بر این خاک نامنتهای.
ارتش گرسنگی راه میرود
راه میرود تا گرسنگان را نان دهد.
تا آزادی دهد به آنها که ندارند
پای در خون راه میرود...
#ناظم_حکمت
#محمدعلی_سپانلو
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
راه میرود تا دلی از عزای نان در آورد
تا دلی از عزای گوشت در آورد
تا دلی از عزای کتاب در آورد
تا دلی از عزای آزادی در آورد.
راه میرود، پلها را در مینوردد، چون دَم ِ شمشیر میبُرد
راه میرود درهای آهنین را میدرَد ، حصار دژها را واژگون میکند
پای در خون راه میرود .
ارتش گرسنگی راه میرود
با گامهای تندر
با سرودهای آتش
با امید به بیرقِ شعله شکلش
با امید به امید.
ارتش گرسنگی راه میرود
شهرها را به دوش میکشد
با کوچهها و خانههای تاریکشان،
وخستگی بیپایان خروجی کارخانهها را.
ارتش گرسنگی راه میرود
به دنبال خویش میکشد و میبرد
راستههای زاغهنشینان را
و آنان را که میمیرند بدون مشت خاکی بر این خاک نامنتهای.
ارتش گرسنگی راه میرود
راه میرود تا گرسنگان را نان دهد.
تا آزادی دهد به آنها که ندارند
پای در خون راه میرود...
#ناظم_حکمت
#محمدعلی_سپانلو
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
🍃🌺🍃
🌷"فردوس شیوه"👌
🌴کنوله نازار........فردوس شیوه نی
❤️باخانت ئاباد...........پَرجه میوه نی
🌷چهچه بولبل و....بوئ عطرئ گلان
💚جلامه بخشان.........وه زینده دلان
🌴هر رائ پیچاپیچ....مه یاوبَ باخئ
❤️یک باخ شیرین.....صاحب پرداخئ
🌷په ئ عیش وعشرت....رهنمونه نئ
💚میهمانان جه تو.......گرد ممنونه نی
🌴دایم وه باخت.......میهمان عازمه ن
❤️شُکرت وه درگائ ......خدا لازمه ن
🌷گشاده دستی ت.......رسم وسنته ن
💚وه روئ محبت....نه ک وه منه ته ن
🌴کنوله وپریان......پیشرفت نکرده ن
❤️باخ وباخدارئ....هر کِرد وخورده ن
🌴باخان پریان..........زیباو ئاراسته ن
❤️خداوند درود....په ریش کیاسته ن
🌷تشریف باوه ره....تاکائ کائ که رم
💚گَوره ووچکله.....گردتای تائ که رم
🌴دلم بَ فیدائ........ئاو خان و بانت
❤️دلبرم ئامه ن.............تا بو میهمانت
🌷رسم میزبانئ...........وه جا باوه ره
💚بَ وینه جاران.....دلمان شاد که ره
🌴بو بَ ئیسقبال.......گردین میهمانان
❤️خطبه ئ شکرانه....وه شانت وانان
🌷بی توداخ ودرد.......فره ئ ئیشامان
💚چندین حسرتان.....وه دل کیشامان
🌴کنوله حیران...............شکرگوفتاران
❤️چند ابرو کمان.........شیرین رفتاران
🌷چندعرعرقامت...........نازک نازداران
💚چندبالابرزان.........هم پائ کوه زران
🌴کنوله وه بژن..............بالائ والاشان
❤️بیه ن خریدار..............مطاو کالاشان
🌷زیباگلرخان.............نه هر گوشه ئی
💚وه هرخرمنئ.......مچنان خوشه ئی
🌴پئ پئ جام مئ......وه یک منوشان
❤️جامه ئ عافیت........وه سرمکیشان
🌷بی توکرملا .....دونیاش ناشاده ن
💚《تُقبَلُ التَّوبه........... مِنَ العِباده》ن
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌💓👌
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🌷"فردوس شیوه"👌
🌴کنوله نازار........فردوس شیوه نی
❤️باخانت ئاباد...........پَرجه میوه نی
🌷چهچه بولبل و....بوئ عطرئ گلان
💚جلامه بخشان.........وه زینده دلان
🌴هر رائ پیچاپیچ....مه یاوبَ باخئ
❤️یک باخ شیرین.....صاحب پرداخئ
🌷په ئ عیش وعشرت....رهنمونه نئ
💚میهمانان جه تو.......گرد ممنونه نی
🌴دایم وه باخت.......میهمان عازمه ن
❤️شُکرت وه درگائ ......خدا لازمه ن
🌷گشاده دستی ت.......رسم وسنته ن
💚وه روئ محبت....نه ک وه منه ته ن
🌴کنوله وپریان......پیشرفت نکرده ن
❤️باخ وباخدارئ....هر کِرد وخورده ن
🌴باخان پریان..........زیباو ئاراسته ن
❤️خداوند درود....په ریش کیاسته ن
🌷تشریف باوه ره....تاکائ کائ که رم
💚گَوره ووچکله.....گردتای تائ که رم
🌴دلم بَ فیدائ........ئاو خان و بانت
❤️دلبرم ئامه ن.............تا بو میهمانت
🌷رسم میزبانئ...........وه جا باوه ره
💚بَ وینه جاران.....دلمان شاد که ره
🌴بو بَ ئیسقبال.......گردین میهمانان
❤️خطبه ئ شکرانه....وه شانت وانان
🌷بی توداخ ودرد.......فره ئ ئیشامان
💚چندین حسرتان.....وه دل کیشامان
🌴کنوله حیران...............شکرگوفتاران
❤️چند ابرو کمان.........شیرین رفتاران
🌷چندعرعرقامت...........نازک نازداران
💚چندبالابرزان.........هم پائ کوه زران
🌴کنوله وه بژن..............بالائ والاشان
❤️بیه ن خریدار..............مطاو کالاشان
🌷زیباگلرخان.............نه هر گوشه ئی
💚وه هرخرمنئ.......مچنان خوشه ئی
🌴پئ پئ جام مئ......وه یک منوشان
❤️جامه ئ عافیت........وه سرمکیشان
🌷بی توکرملا .....دونیاش ناشاده ن
💚《تُقبَلُ التَّوبه........... مِنَ العِباده》ن
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)👌💓👌
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
مرا از دار و از کشتن مترسان
درون دخمهها خفتن مترسان
سری را کاندر او فکر رهایی
ز زندان و برآشفتن مترسان
نه میترسم ز ابلیس و سپاهش
نه میترسم ز کردار سیاهش
نه میترسم من از احکام واهی
که سرها رفته در بیدادگاهش
اگر سهم من از گفتن تبر شد
وگر عمرم به زندانها بهسر شد
نمیرد راه این اندیشه هرگز
ز خاکم صدهزاران لاله بر شد
چو ققنوسم که از آتش بزادم
من آن نورم که بر عالم فتادم
به هم بر میزنم کاخ سیاهی
قدم در راه آزادی نهادم
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
درون دخمهها خفتن مترسان
سری را کاندر او فکر رهایی
ز زندان و برآشفتن مترسان
نه میترسم ز ابلیس و سپاهش
نه میترسم ز کردار سیاهش
نه میترسم من از احکام واهی
که سرها رفته در بیدادگاهش
اگر سهم من از گفتن تبر شد
وگر عمرم به زندانها بهسر شد
نمیرد راه این اندیشه هرگز
ز خاکم صدهزاران لاله بر شد
چو ققنوسم که از آتش بزادم
من آن نورم که بر عالم فتادم
به هم بر میزنم کاخ سیاهی
قدم در راه آزادی نهادم
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
،《طرح》👍
💠 در دریا خون میغلتد...
دریا در خون میغلتد...
انسان ، انسان را میکشد...
انسان را انسان میکشد...
همانطور که یاس امید را...
بر کشتی سوار شده به سوی آزادی میدوی...
زیر پاهایت نه دریا بلکه خون میجوشد...
خون برای آغشته شدن با تو بر یکپارچگی وجودت با یاس اصرار دارد.
سنگینی دست های گذشته را بر شانه هایت حس میکنی...
به عقب مینگری
جز نیستی چیزی باقی نمانده است...
یعنی جز ظلم نیست.
چه که رویت گذشته خود ظلم است و مظلومت میکند...
اما
چارهای نیست...
نه در آینده و نه در فردایت امیدی نیست.
امید که نداشته باشی در دریای غرق شده در خون غرق میشوی
پس به ناچار امید را در گذشته ظالم و مظلوم خود میجویی
با نگاه به گذشته پا به دل بیکران دریا می نهی
وای....
وای بر آن روز که دریا ز دیروز ز فردایت بویی برد
که به بهایی ناچیز
دیروزت را
امروزت را
و فردایت را
به خون میفروشد
و کشتی امیدت را غرق میکند....
شعر تقدیم به تمام پناهجویان و پناهندگان و کسانی که در این راه جان خود را از دست میدهند
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💠 در دریا خون میغلتد...
دریا در خون میغلتد...
انسان ، انسان را میکشد...
انسان را انسان میکشد...
همانطور که یاس امید را...
بر کشتی سوار شده به سوی آزادی میدوی...
زیر پاهایت نه دریا بلکه خون میجوشد...
خون برای آغشته شدن با تو بر یکپارچگی وجودت با یاس اصرار دارد.
سنگینی دست های گذشته را بر شانه هایت حس میکنی...
به عقب مینگری
جز نیستی چیزی باقی نمانده است...
یعنی جز ظلم نیست.
چه که رویت گذشته خود ظلم است و مظلومت میکند...
اما
چارهای نیست...
نه در آینده و نه در فردایت امیدی نیست.
امید که نداشته باشی در دریای غرق شده در خون غرق میشوی
پس به ناچار امید را در گذشته ظالم و مظلوم خود میجویی
با نگاه به گذشته پا به دل بیکران دریا می نهی
وای....
وای بر آن روز که دریا ز دیروز ز فردایت بویی برد
که به بهایی ناچیز
دیروزت را
امروزت را
و فردایت را
به خون میفروشد
و کشتی امیدت را غرق میکند....
شعر تقدیم به تمام پناهجویان و پناهندگان و کسانی که در این راه جان خود را از دست میدهند
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛