#کندوله_جان
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
Forwarded from كندوله (saeed amiri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕ سخنرانی حاج غلامرضا امیری با گویش مادری ( #هورامی ) با مردم شریف دهستان کندوله
✔ همایش بزرگ حامیان حاج غلامرضا امیری مسجد غدیر ( #حسینیه_کندوله_ایها )
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
✔ همایش بزرگ حامیان حاج غلامرضا امیری مسجد غدیر ( #حسینیه_کندوله_ایها )
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
#کندوله_جان
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
Forwarded from کوچه باغهای شعرِ(کندوله) (@ک الف یاس امیری)
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
#کندوله_جان
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
با تو هستم!
صدای شعرهایم را می شنوی،؟!
آیاواژه هایش را لمس می کنی،؟!
سرافرازوسرسبزباش،
روح آبی ات را
در فیروزه بیکران دیوان شعرمن
به پرواز در بیاور ...
ترانه هایم را با تمام وجود لمس کن
تا باور کنی که ...
تنها نیستی ...
صدای تو را می شنوم؛
از لابه لای ابرها،
ازنگاه مشتاق #پیریافته
ازخلوص پاک #امامزاده_ابراهیم
از امواج خروشان رودخانه ئ #بانیان
ازمیان کورسوی ستارگان نیم جان سحری،
ازقله هائ سرافراز #کوه_زران
از لابه لای ابرها و ترنم باران
که صدای رویش را در تار و پود جان به گُل نشسته ام زمزمه می کند.
صدای مهربانت را
ازبرگ برگ درختان باغهائ #پربان
ازشمیم خیس آلاله هایِ
وحشئِ #دشت_دشتان می شنوم.
ازلبخندشکوفه هائ گیلاس بر
درختان #دره_چناران مئ شنوم
در میان اوراق پراکنده ئ
شعرهایم ترامی جویم
در شرمساری توبه های شکسته ام.
تورامی خوانم،
صدای تو زیباست.
صدای تو،همان حس غریبی است که
آرامش قلبم را به ارمغان می آورد.
تاکستانهائ توچشم نوازاست
آنچنان زیباهستی که حتی
به قدر چشم برهم زدنی،
نمئ توانم ازتوغافل بمانم؛
ویابه اندازه یک لحظه،
فراموشت کنم.
ائ همیشه سرسبز
ائ قصه ماندگارعشق من!
باز هم می خوانمت؛
با کلامی #هورامی
که توخود به من آموخته ای،
تادر میان واژه های #بومئ_ات غرق شوم
به نام توآغاز می کنم
برگی دیگر از دفتر دیوانم را؛
تا خلاصه وخلاصه ترشوم
در هر آنچه تو هستی
توخواهی بود و تو می خوانی.
✍ #کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ک_الف_یاس
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
مورخه :۱۳۸۰/۰۹/۲۹
آذر ماه است. تنها یک روز به آخرِ پاییز مانده است.تنهادر خانه گِلی مادرم در #کندوله نشستهام واوغات فراغتم تابهارتداوم داردو من دارم دوجلدکتاب ازشعرهای میرزاراکه دوستئ برایم ازشهرآورده می خوانم واز پنجرهٔ اتاقم بیرون را مینگرم. بارانِ دو شب پیش خاکها را رُفته و گردها را زدوده است. درختها و گلهای های سرخ و زردگلدان لب پنجره در میان برگهای سبز و خرّم، شعله میکشند. هوا آنچنان زلال و شفاف است که میتوانم سنگریزههای کوهِ #پیریافته را بشمارم.
مدهوش هوای حیاتبخشِ این آبادیم. آبادئ نیست: یکپارچه بهشت است. بدونشک ازبهشت هم زیباتراست
#کندوله زنان و دختران زیبا دارد؛ ولی خودش از زنان و دخترانش زیباتر است. نه فقط اردیبهشت #کندوله آبروی بهشت را میبرد، بلکه همهٔ ماههایش چنین سودایی در سر دارند. این آبادی فصلبندیهای متداول سالها را بر هم زده است. تقویمش با تقویمهای دیگر فرق دارد. زمستان و تابستان نمیشناسد. عمر بهارش پایدار است. پاییزش نیز جز بهاری نجیب و رنگپریده نیست.
آسمان #روستابه رنگهای گوناگون درمیآید: از نیلیِ سیر تا لاجوردی روشن، کبودِ شفاف و آبی کمرنگ. ستارههای این آسمان همان ستارههای آسمانِ دیگرند؛ ولی در این دیار، فروغ و دلبریِ دیگری دارند.
آبوهوای #کندوله گل میپرورد، سرو آزاد میرویاند، گردو را در کنار گیلاس مینشاند، یاس و نسترن را بر اندام نار و ناروَن میپیچد، بادامِ بن را در بهمنماه به شکوفه میکشد و از همهٔ اینها بالاتر آتشِ زبانهکشِ ذوق را دامن میزند و در خاطرها شعرِ تر میانگیزد.
بیهوده نیست که بهترین شاعرئ نغمهپردازبه نام #میرزا_الماسخان از خاک دلاویز این خطه برمیخیزد و در میان آثارش،تا اوج قلههای افسانهای عشق با #خورشید_خاور صعود میکند؛ شاعری که فقط باخودش رقابت دارد و رقیبِ دیگری را به جهان شعر و ادب #کردی راه نمیدهند. پهلوان نامدارئ که زمین را با همهٔ پهناوری درمنظومه ئ #نادر_نامه و آسمان را با همهٔ بلندی اش دردیوان #شاهنامه_کردی فتح میکند.
یکی از این دیوانهارابا غزلهای شورانگیز #هورامی خود بر سَریرِ سلطنتِ مُلک #سخن_کردئ جاگیرمیکند. #عاشقانه_هایش زبانی به نرمیِ حریر و نازکی خیال دارد. با چشمی پُراشک به سراغ برگهای پژمرده تاریخ میرود. با لبی مشتاق، چهرهٔ درماندگان را میبوسد.وجنگهای وفتح هاودلاوری های همرزمان وسرداررشیدایران زمین #نادر_شاه_فرزند_افسانه_ائ_شمشیررابه تصویرمیکشدوگاه با لحنی به مهربانی بوسهٔ مادر، احوال یتیمان ودرماندگان را میپرسد، برای آزادیِ دربندان میکوشد. به زمین و دردمندانِ روی زمین وفادار میماند و در طریق تسکینِ آلام ستمدیدگان آنچنان سرگرم میشود که کمتر میتواند گریزی بزند و از مردم زمانه خودواین دنیا تاهست جدا شود... .
و، بیپرواباواژه های شیرین وبدیع #هورامئ بالوپر میگیرد، با شَهپَر نیرومنداشعارش قلههای مهگرفته و ستارههای دوردست سرزمینها را پشت سر میگذارد، به اوج فلک میرسد و تازیانهٔ طعن و طنز را بر سرِ هرچه که پست و کوچک و تنگ و حقیر است، فرود میآورد. با مدعیان ظاهرپرست میستیزد، پردههای ریبوریا را میدرد، پشمینههای آلوده را به آتش میکشد و آنگاه با آهنگی دلنشین و فاخر نوای فرحبخشِ عشق رادردیوان #خسرو_شیرین سر میدهد و درهای تاریخ را میگشاید......
#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس
تحریرمجددمورخه۱۳۹۸/۰۹/۲۹
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.👇👇
┏━━━⭐━━━┓
@k_a_yass
┗━━━⭐━━━┛
Forwarded from كندوله (saeed amiri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕ سخنرانی حاج غلامرضا امیری با گویش مادری ( #هورامی ) با مردم شریف دهستان کندوله
✔ همایش بزرگ حامیان حاج غلامرضا امیری مسجد غدیر ( #حسینیه_کندوله_ایها )
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH
✔ همایش بزرگ حامیان حاج غلامرضا امیری مسجد غدیر ( #حسینیه_کندوله_ایها )
🇯🇴🇮🇳👇
🍇 @KANDOOLEH