پایگاه ایران دوستان مازندران
671 subscribers
9.67K photos
4.61K videos
138 files
2.21K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
⚫️ استاد علی نظمی؛ ادیب و شاعرِ متخلص به نظمی تبریزی

استاد علی نظمی، شاعر و ادیبِ متخلص به نظمی تبریزی، یکم مهر ماه ۱۳۰۶ خورشیدی در تبریز دیده به جهان گشود و بعد از سال‌ها عمر با برکت و خدمت به فرهنگ و ادب ایران‌زمین در ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در سن ۹۶ سالگی درگذشت.

ایشان از شاعران غزل‌سرای ایران از خطه‌ی آذربایجان بود که پدرشان، حسین پاشا از مبارزان مشروطه در تبریز بوده‌ است.

استاد نظمی سرودن شعر را از ۱۶ سالگی آغاز کرده و شاگرد ملک‌الشعرای بهار، محمدامین ادیب طوسی و عباسقلی‌خان وقایعی بوده‌ است.

علاوه بر شعر، آثار تحقیقی ادبی نیز از وی به چاپ رسیده که از جمله این آثار می‌توان به تذکره‌الشعرای منظوم و منثور «دویست سخنور» و «گلشن معانی» شرح برخی ابیات مشکله فارسی اشاره کرد.

نظمی تبریزی قریب به ۳۰ سال با شهریارِ شیرین‌سخن، ارتباط صمیمی و نزدیک داشته و همین مراودت باعث گشت تا سال ۱۳۶۷ خورشیدی، پیکر استاد محمدحسین شهریار به دست استاد نظمی تبریزی در مقبره‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شود.

در سال‌های گذشته شورای ارزشیابی هنرمندان کشور، پس از بررسی آثار شاعران بالای ۶۰ سال که دیوان اشعار آنها چاپ شده‌ است، نظمی تبریزی شاعرِ به دو زبانِ فارسی و ترکی آذربایجانی را به عنوان پیشکسوت شعر و ادب ایران‌زمین معرفی کرد.



⚫️ یاد و نام استاد نظمی تبریزی، ادیب و شاعر نامدار ایران‌زمین و برخاسته از خطه‌ی زرخیز آذربایجان و شهر تبریز، در دفتر فرهنگ و ادب این سرزمین، جاوید و سبز.


#یادها

@IranDel_Channel

💢
⚫️ چونان زخمی و بُغضی در گلوی «مامان ایران»

یادبودی از قربانیانِ پرواز ۷۵۲


طرح از مرجان صادقی


#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️ فرزند ایران،‌ کریم مجتهدی

کریم مجتهدی، فلسفه‌دان ایرانی و استاد دانشگاه تهران

۱۰ شهریور ۱۳۰۹ خورشیدی، تبریز
۲۵ دی ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران


⚫️ استاد کریم مجتهدی:
«تنها عشق به میهن است که باقی می‌ماند».
«ایرانی بودن، فقط اراده به ایرانی ماندن است.»


یاد و نام‌شان در دفترِ عاشقانِ ایران، جاوید و ماندگار باد.


⚫️ پی‌نوشت:
ویدئوی پیوست،‌ در دورانِ حیاتِ استاد کریم مجتهدی، تهیه شده بود.

#یادها

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بازی دوستانه‌ی تیم ملی ایران و تیم فوتبال جمهوری باکو در تاریخ ۱۹ امُرداد ۱۳۸۱ خورشیدی در ورزشگاه باغشمال تبریز و با گزارشِ آقای معصومیان، گزارشگرِ قدیمی صداوسیمای مرکز استان آذربایجان‌شرقی

شور و شادی تماشاگرانِ حاضر در ورزشگاه باغشمال تبریز و هیجان گزارشگرِ خاطره‌ساز و پیشکسوتِ شبکه استانی تبریز در لحظه‌ی به ثمر نشستنِ گلِ تیم ملی فوتبال ایران



#یادها

@IranDel_Channel

💢

⚫️ استاد جمشید عندلیبی؛ موسیقی‌دان، آهنگساز و نوازنده‌ی سازِ ایرانی نِی

۱۲ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی، سنندج
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران


جمشید عندلیبی، نواختن نی را ابتدا بدون استاد فرا گرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیک‌های ساز نی پرداخت. او ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصح‌پور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی یاد گرفت.

عندلیبی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برای تکمیل تکنیک‌های پیشرفته نوازندگی نی به نزد حسن کسایی در اصفهان رفت. عندلیبی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته‌ است.

وی علاوه بر نوازندگی در کار آهنگسازی نیز فعال بوده و آلبوم‌های میهمان تو، پاییز نی‌زار و مونس جان از جمله فعالیت‌های او در زمینه آهنگسازی می‌باشد. عندلیبی همچنین قطعات ابوالحسن صبا را با نی و به صورت ردیف آموزشی تنظیم و نواخته‌است.

جمشید عندلیبی در سن ۱۰ سالگی آموزش موسیقی را با ساز آکاردئون در کلاس‌های فرهنگ و هنر وقت سنندج که مسئول آن حسن کامکار بود شروع کرد. وی سپس به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمد و در کنار آموزش و تعالیم مختلف موسیقی به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشت. عندلیبی تحت تأثیر تکنوازی‌های نی حسن کسایی به ساز نی علاقمند شد و بدون استاد شروع به یادگیری این ساز کرد. سال ۱۳۵۴ خورشیدی در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که برعهده نورعلی برومند بود در رشته موسیقی قبول شد. با تشکیل گروه عارف با حضور پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده به عضویت این گروه پذیرفته شد.

تک نوازی نی پروژه ماندگار «نی‌نوا» اثر حسین علیزاده هم به عهده زنده‌یاد جمشید عندلیبی بوده که بسیاری از مخاطبان موسیقی این هنرمند را با چنین اثر معتبری می‌شناسند.

موسیقی «نی‌نوا» از جمله ملودی‌های معتبر و ارزشمند تاریخِ موسیقی ایران‌زمین است که به واسطه حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده با خلاقیت و استادی منحصر به فرد و جمشید عندلیبی با تک نوازی سحرانگیزی که در حوزه نی نوازی انجام داده و همچنین جمعی دیگر از نوازندگان شاخص موسیقی کشورمان توانست، جایگاه رفیعی میان مخاطبان پیدا کند.

استاد جمشید عندلیبی، در ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در ۶۶ سالگی در شهر تهران براثر ایست قلبی درگذشت.


⚫️ یاد و نام‌شان در دفتر فرهنگ،‌ هنر و ادب ایران‌زمین، مانا باد.



⚫️ پی‌نوشت:
ویدئوی پیوست، مربوط به نواختنِ برشی از قطعه‌ی ماندگار نی‌نوا، توسط زنده‌یاد استاد جمشید عندلیبی در شبکه‌ی استانی استان کُردستان است.

#یادها

@IranDel_Channel

💢
‍ ‌
🔴 پنجم فروردین‌ماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی

آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند می‌دهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشته‌های باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند می‌زنند.

یک پزشک عالی‌قدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود می‌شود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به‌ طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشم‌گیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند نداده‌اند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان می‌کنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی‌ به‌وسیلۀ رشته‌های باریکی به هم گره می‌خورد. این رشته‌ها را علوم‌ انسانی، ازجمله تاریخ تاب می‌دهند.

ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشته‌های باریک و نامرئی می‌تواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشته‌ها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج می‌شوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.

من یک جای دیگر هم گفته‌ام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشته‌های علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات می‌دهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان می‌دهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.

چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کم‌لطفی شده و حتی نویسندگان تاریخ‌های دو سه هزارصفحه‌ای که در خاک خفته‌اند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نمانده‌اند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.

یک مورخ فرنگی‌ می‌گوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم می‌گوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربه‌های تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزه‌ها را از سر نو بیاموزد.»


🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴

🔴 پی‌نوشت:
عکس از راست: زنده‌یادان ایرج افشار، محمدعلی جمال‌زاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی



#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
‍ ⁠⁣‌
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی

✍️ احسان یارشاطر

نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان به‌خلاف مردم مصر و شام عرب‌زبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - به‌خلاف آنها که جدا از ایرانیان به‌صورت قبیله می‌زیستند - فارسی‌زبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.

البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدن‌های دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، به‌خصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمی‌گیرد؛ ازاین‌رو فرهنگ تازه‌ای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.

اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیع‌تر دارد. توین‌بی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدن‌های مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته می‌گوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعه‌ای برمی‌خوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع می‌شود و به خلیج بنگال منتهی می‌گردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توین‌بی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) می‌خواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار می‌رفت.

همین پهنه است که مآلاً به‌صورت شاهنشاهی‌های عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغرب‌زمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگ‌های محلی به شمار می‌رفت.



🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایران‌شناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷


🔴 پی‌نوشت:
دوازدهم فروردین‌ماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

#مناسبتها | #یادها

@IranDel_Channel

💢

🎥
آن دختِ پری‌وار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است


محمدعلی اسلامی ندوشن



🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟

محمّدعلی اسلامی ندوشن

ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمی‌توان برایش جست. اگر ایرانی می‌خواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمی‌توانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدن‌ها به‌کلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونی‌ها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاین‌رو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاش‌ها و نهضت‌ها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدین‌گونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانی‌ها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری می‌کرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود می‌داد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.


🔴 پی‌نوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نام‌شان جاوید



#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

🔴 زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی


✍️ ذبیح‌الله صفا

زبان نماینده و نشان‌دهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کم‌کم از یکدیگر دور می‌شوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص می‌یابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشان‌دهندۀ فرهنگ خاصّ خود می‌شدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا می‌کردیم که آن رسوم خاص را فارسی‌ها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبه‌روز از فارس و فارسی‌ها دورتر می‌شدیم و فارسی‌ها روزبه‌روز دورتر از ما می‌شدند چنان‌که بعداً خوارزمی‌ها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکنده‌اند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبان‌های دیگر رفته‌اند.

چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.

زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکان‌های مختلف و چه در طول زمان‌های متفاوت، یعنی اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمی‌داشت و امروزه می‌خواستیم دنبال حماسه‌ها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی‌رسید برای اینکه در لهجه‌ها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر می‌خواستیم چیزی بدانیم می‌بایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالی‌که اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.


🔴 منبع:
ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰



🔴 نهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشتِ استاد ذبیح‌الله صفا


#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

🔴آفتابی در میان سایه‌ای*

✍️ سلمان ساکت،‌ عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد


۲۹ خرداد‌ ماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد زنده‌یاد، دکتر بهمن سرکاراتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و‌ ادب فارسی و استاد دانشگاه تبریز (۱۳۱۶- ۱۳۹۲).

دکتر سرکاراتی استادی سرشناس و پژوهنده‌ای توانا بود که در تبریز دیده به جهان گشود و در این شهر تحصیلات ابتدایی و‌ متوسطهٔ خود را به پایان برد. او در سال ۱۳۳۹ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز دانش‌آموخته شد و‌‌ پس از مدتی برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن رفت و در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ فرهنگ و زبان‌های باستان ایران موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. او‌ دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه تهران گذراند و‌ در سال ۱۳۴۹ از رسالهٔ خود با عنوان «بررسی سه سرود گاهانی (یسنای ۲۸، ۲۹ و ۳۰)» دفاع کرد.

اگرچه کارنامهٔ آثار او در مقایسه با ژرفای دانش و گسترهٔ معلوماتش، کم‌ برگ‌و‌بار است، امّا هرآنچه از او برجا مانده، آنچنان سخته و پخته و استوار است که اغلب نمی‌توان برای آنها، نمونه‌ای هم‌سنگ و هم‌تراز سراغ گرفت.

مقاله‌های او که گزیده‌ای از آنها در کتابی با نام «سایه‌های شکار شده» گرد آمده است، همگی نمونه‌هایی گران‌سنگ از مقاله‌نویسی در زبان فارسی به‌شمار می‌روند، چرا که اغلب، چند ویژگی ممتاز و برجسته را یک‌جا در خود جای داده‌اند:

۱. مقدّمه‌ای که خواننده را با موضوع بحث و انگیزهٔ نویسنده آشنا می‌کند.

۲. پیشینهٔ پژوهشی که با حوصله و‌‌ تفصیل تنظیم شده و‌ نقاط قوّت و ضعف هریک از پژوهش‌ها با دقت و انصاف ارائه گردیده است.

۳. بهره‌گیری از منابع گوناگون به زبان‌های مختلف، از جمله منابع زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی.

۴. تازگی سخن و دریافت‌های تازه و خودداری از تکرار و بازگویی آنچه قبلاً گفته‌اند یا گفته است.

۵. نثری محکم، گیرا و جذاب که بیش از هر چیز نشان‌دهندهٔ تسلط او بر متن‌های کهن زبان و ادب فارسی است.**

یادش گرامی و نامش جاودان باد.

سلمان ساکت
۲۹ خردادماه ۱۴۰۳


*برگرفته از نام جشن‌نامهٔ ایشان که به کوشش استادان محترم، جناب دکتر علیرضا مظفری و‌ دکتر سجاد آیدنلو در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.

**برگرفته از مقالهٔ ارزشمند استاد محمّدتقی راشدمحصّل با عنوان «دکتر سرکاراتی: استادِ نکته‌یاب و سخن‌سنج» که در آغاز کتاب «آفتابی در میان سایه‌ای» منتشر شده است.



#یادها | #مناسبتها | #معرفی_کتاب

@IranDel_Channel

💢