Forwarded from کانال فرهنگستان کلهُری (چنگیز محمدی)
#ادبیات_عامه_اسطوره
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥