Forwarded from انجمن ایرانبان
❇️پشت پرده جریان زبان مادری
بخش سوم
#روشنگری
...و این در زمانی بود که با وجود فضای مجازی قوم گرایان، توان نفوذ در افکار مردم فقیر و ستمدیده ایران را پیدا کرده بودند و درصدد انحراف افکار ایشان برآمدند.
یکی از دغدغه های انحرافی که قوم گرایان با حمایت دولتی برای مردم فقیر درست کردند جریان زبان مادری بود.
آن ها به مردمی که بخاطر فقر زندگی سختی دارند و در خفقان اجتماعی زندگی می کنند، می گویند که چه نشسته اید که ایران کشوری مجعول است و ما پیش از آن مستقل بودیم و در رفاه میزیستیم اما رضا میرپنج سرزمین های ما را اشغال کرد و زبان فارسی را به ما تحمیل کرد و زبان های ما در حال نابودی است. آن ها به مردم القا میکنند که تا مادامیکه ایران یکپارچه است و زبان فارسی در مدارس آموزش داده میشود ما به رفاه نمیرسیم!!!! در واقع این ادعای آن ها برایشان یک مسیر امن است چراکه اعتراض به شرایط سیاسی و اقتصادی هزینه دارد اما فحاشی به زبان ملی و کلا نوامیس ملی با حساسیتی مواجه نیست. همچنین فراموش نکنیم که آن ها حامیان داخلی قدرتمندی هم دارند.
آن ها از این جنجال زبان مادری هدفی جز تجزیه ایران و تشکیل کشورهای نوین ندارند و برای رسیدن به این هدف باید چند سد راه خویش را بردارند.
مهمترین این سد ها زبان فارسی است که ما آن را پیوند دهنده همگی ایرانیان می دانیم.
۱:آن ها خواهان ایجاد #فرهنگستان برای زبان خویش هستند و کار فرهنگستان پالودن یک زبان از واژگان #بیگانه است. آن ها فرهنگستان می خواهند تا واژگان پارسی و دیگر زبان های هم خانواده را از زبان خویش یا حذف کنند، و اگر نتوانستند آن را به تصاحب زبان خویش در آورند و حد الامکان دیگر زبان ها را شعبه ای از زبان خویش معرفی کنند. همچنین بجای واژگان پارسی واژگان عجیب الخلقه ای در زبان خودشان اختراع کنند. اما این درحالی است که بسیاری از واژگان فارسی در زبان ها مشترک است و صرف زبان فارسی نیست و فقط برخی واژگان فارسی جدید هستند که وارد این زبان ها شدند. برای نمونه اگر واژه پارسی هواپیما نبود همه از واژه عربی طیاره استفاده میکردند یا واژگان غربی به کار میبردند. البته این برای آن ها عار ندارد و موجب فخر است که زیر مجموعه غربی ها باشند تا اقوام ایرانی...
۲:زبان فارسی زبان مشترک ایرانیان است و با این زبان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و هم از زبان خودشان واژگانی را به زبان فارسی وارد کنند(مانند نمنه یا قالپاق از ترکی و سلام و... از عربی و...) و هم وام واژه های را از زبان فارسی بگیرند. قوم گرایان که کاری جز نفرت پراکنی میان مردم کشور ندارند با حذف زبان فارسی می توانند راه ارتباط اقوام ایرانی را ببندند و اینچنین با جدا کردن آن ها از هم، راه ملت سازی را باز میکنند. چراکه در آن صورت این اقوام چیز مشترکی میان هم پیدا نمیکنند.
۳:تحصیل به زبان مادری نه تنها موجب عقب ماندگی علمی دانش آموزان شده و باعث می شود که نتوانند به منابع اصلی که گذشته و هویت آنان در این منابع به زبان فارسی نوشته شده است دسترسی پیدا کنند و هویت نوینی که قوم گرایان به موردشان می دهند را بپذیرند، بلکه در طی دو نسل دیگر توان ارتباط با دیگر نقاط کشور را نخواهند یافت و اینچنین بعلت نبود تجربه مشترک خواهان تجزیه میشوند.
۴: باتوجه به اینکه ایشان فاقد مطالعات و تحصیلات تخصصی و آکادمیک هستند بر سر زبان، گویش یا لهجه بودن هرچیزی به ستیزه با یکدیگر بر می خیزند و درصدد بلع یکدیگر بر می آیند و اگر به خواسته همه آن ها توجه شود در شهرهای چند قومی نابسامانی بسیاری بروز میکند.
۵: آیا زبان های ایشان اصلا قابلیت تولید متن علمی را دارد؟! آیا آنان چیزی تحت عنوان ادبیات برای تدریس دارند؟! خود باید پاسخ دهند
اما نقش کاپیتالیسم در این خرده فرهنگ گرایی.
وقتی که این خرده فرهنگ ها هویت ایرانی و زبان فارسی را کنار بگذارند توان مقابله با فرهنگ جهانی را نخواهند داشت و بسیار راحت تر قابل حل شدن هستند.
ما میبینیم که قوم گرایان تقویم های محلی منتشر می کنند و درصدد کنار زدن تقویم رسمی هستند حال آنکه با کنار زدن تقویم رسمی بسادگی تقویم میلادی را خواهند پذیرفت.
برای نمونه کردها تقویم خاص خود را دارند اما در اقلیم کردستان عراق تقویم ایشان میلادی است.
ادامه دارد....
@anjoman_iranban
@Panturkzionist
بخش سوم
#روشنگری
...و این در زمانی بود که با وجود فضای مجازی قوم گرایان، توان نفوذ در افکار مردم فقیر و ستمدیده ایران را پیدا کرده بودند و درصدد انحراف افکار ایشان برآمدند.
یکی از دغدغه های انحرافی که قوم گرایان با حمایت دولتی برای مردم فقیر درست کردند جریان زبان مادری بود.
آن ها به مردمی که بخاطر فقر زندگی سختی دارند و در خفقان اجتماعی زندگی می کنند، می گویند که چه نشسته اید که ایران کشوری مجعول است و ما پیش از آن مستقل بودیم و در رفاه میزیستیم اما رضا میرپنج سرزمین های ما را اشغال کرد و زبان فارسی را به ما تحمیل کرد و زبان های ما در حال نابودی است. آن ها به مردم القا میکنند که تا مادامیکه ایران یکپارچه است و زبان فارسی در مدارس آموزش داده میشود ما به رفاه نمیرسیم!!!! در واقع این ادعای آن ها برایشان یک مسیر امن است چراکه اعتراض به شرایط سیاسی و اقتصادی هزینه دارد اما فحاشی به زبان ملی و کلا نوامیس ملی با حساسیتی مواجه نیست. همچنین فراموش نکنیم که آن ها حامیان داخلی قدرتمندی هم دارند.
آن ها از این جنجال زبان مادری هدفی جز تجزیه ایران و تشکیل کشورهای نوین ندارند و برای رسیدن به این هدف باید چند سد راه خویش را بردارند.
مهمترین این سد ها زبان فارسی است که ما آن را پیوند دهنده همگی ایرانیان می دانیم.
۱:آن ها خواهان ایجاد #فرهنگستان برای زبان خویش هستند و کار فرهنگستان پالودن یک زبان از واژگان #بیگانه است. آن ها فرهنگستان می خواهند تا واژگان پارسی و دیگر زبان های هم خانواده را از زبان خویش یا حذف کنند، و اگر نتوانستند آن را به تصاحب زبان خویش در آورند و حد الامکان دیگر زبان ها را شعبه ای از زبان خویش معرفی کنند. همچنین بجای واژگان پارسی واژگان عجیب الخلقه ای در زبان خودشان اختراع کنند. اما این درحالی است که بسیاری از واژگان فارسی در زبان ها مشترک است و صرف زبان فارسی نیست و فقط برخی واژگان فارسی جدید هستند که وارد این زبان ها شدند. برای نمونه اگر واژه پارسی هواپیما نبود همه از واژه عربی طیاره استفاده میکردند یا واژگان غربی به کار میبردند. البته این برای آن ها عار ندارد و موجب فخر است که زیر مجموعه غربی ها باشند تا اقوام ایرانی...
۲:زبان فارسی زبان مشترک ایرانیان است و با این زبان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و هم از زبان خودشان واژگانی را به زبان فارسی وارد کنند(مانند نمنه یا قالپاق از ترکی و سلام و... از عربی و...) و هم وام واژه های را از زبان فارسی بگیرند. قوم گرایان که کاری جز نفرت پراکنی میان مردم کشور ندارند با حذف زبان فارسی می توانند راه ارتباط اقوام ایرانی را ببندند و اینچنین با جدا کردن آن ها از هم، راه ملت سازی را باز میکنند. چراکه در آن صورت این اقوام چیز مشترکی میان هم پیدا نمیکنند.
۳:تحصیل به زبان مادری نه تنها موجب عقب ماندگی علمی دانش آموزان شده و باعث می شود که نتوانند به منابع اصلی که گذشته و هویت آنان در این منابع به زبان فارسی نوشته شده است دسترسی پیدا کنند و هویت نوینی که قوم گرایان به موردشان می دهند را بپذیرند، بلکه در طی دو نسل دیگر توان ارتباط با دیگر نقاط کشور را نخواهند یافت و اینچنین بعلت نبود تجربه مشترک خواهان تجزیه میشوند.
۴: باتوجه به اینکه ایشان فاقد مطالعات و تحصیلات تخصصی و آکادمیک هستند بر سر زبان، گویش یا لهجه بودن هرچیزی به ستیزه با یکدیگر بر می خیزند و درصدد بلع یکدیگر بر می آیند و اگر به خواسته همه آن ها توجه شود در شهرهای چند قومی نابسامانی بسیاری بروز میکند.
۵: آیا زبان های ایشان اصلا قابلیت تولید متن علمی را دارد؟! آیا آنان چیزی تحت عنوان ادبیات برای تدریس دارند؟! خود باید پاسخ دهند
اما نقش کاپیتالیسم در این خرده فرهنگ گرایی.
وقتی که این خرده فرهنگ ها هویت ایرانی و زبان فارسی را کنار بگذارند توان مقابله با فرهنگ جهانی را نخواهند داشت و بسیار راحت تر قابل حل شدن هستند.
ما میبینیم که قوم گرایان تقویم های محلی منتشر می کنند و درصدد کنار زدن تقویم رسمی هستند حال آنکه با کنار زدن تقویم رسمی بسادگی تقویم میلادی را خواهند پذیرفت.
برای نمونه کردها تقویم خاص خود را دارند اما در اقلیم کردستان عراق تقویم ایشان میلادی است.
ادامه دارد....
@anjoman_iranban
@Panturkzionist
Forwarded from کانال فرهنگستان کلهُری (چنگیز محمدی)
#ادبیات_عامه_اسطوره
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥
Forwarded from عاشقان ایران
👈در ستایش بانوی دانشمند #بدرالزمان_قریب
که دو روز پیش، از میان ما پرکشید. روانش شاد
✍ نوشته #حسن_قریبی
⬅️برای سلبریتی نجیب، دکتر بدرالزمان قریب
خانم دکتر قریب، تحصیلکردهٔ دانشگاههای پنسیلوانیا، میشیگان و هاروارد، عضو پیوستهٔ #فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پژوهشگر، استاد دانشگاه و حتی از اهالی شعر و شاعری است که البته در محافل علمی داخل و خارج، او را به عنوان "سُغدشناس" بزرگ معاصر میشناسند که سرآمد کارهایش فرهنگ_سُغدی است.
سالها پیش وقتی از او پرسیده شد که چرا ازدواج نکردید؟
جواب داد: «نشستم فرهنگ سغدی را بنویسم، سرم را بلند کردم دیدم هفتاد سالم شده»!
اگر بگویم عاشق ایران است حشو زائد است.
همین قدر بگویم با اینکه همیشه خندان است یک بار اخم نیمهاش را دیدم، و آن وقتی بود که برایش یک غزل خواندم که بیت آخرش این بود:
بیهوده فکر آتش و پرهای سیمرغید؛
کبریتهای رستم این ماجرا خیس است!
خندههای مخصوص خود را با اخم در آمیخت و گفت:
«قشنگ بود ولی با رستم_من شوخی نکن» ...
خانم دکتر ژاله آموزگار هم بود. برگشت و به او گفت:
«بد میگم خانوم دکتر؟ بهش میگم با رستمِ من شوخی نکن، رستم یعنی ایران!»
#سغد سرزمینی از تمدن بزرگ ایران باستان است و اکنون نام ولایتی در تاجیکستان امروز که میراثدار فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی، با زبانی از شاخهٔ زبانهای ایران شرقی است.
اوایل دههٔ نود به مناسبت شرکت در همایش استاد رودکی، با چند تن از مدعوین از جمله دکتر اصغر_دادبه، گذرمان به دانشگاه پنجکِت تاجیکستان افتاد، شهری در کنار خرابههای سغد باستان...
یک یک ما را به جمع معرفی کردند و همه صحبت کردیم. جلسهای دوستانه در جمع استادان و دانشجویان بود و در نوبت پرسش و پاسخ از من سراغ احوال خانم دکتر قریب را گرفتند.
جواب دادم من قریبی هستم و ایشان قریب، ما نسبتی با هم نداریم اما از حُسن اتفاق، من هم از فرهنگستان میآیم و از حال ایشان باخبرم شکر خدا حالشان خوب است.
اینکه او را میشناختند و حالش را میپرسیدند نشانهای از قدرشناسی و قدردانی آنها بود.
این قبیل خاطرات زیاد است اما ارتباط خدمات بانوی سُغدشناس به مشترکات ایران بزرگ فرهنگی، از ابتدای این یادداشت مرا به یاد این بیت معروف از ابویعقوب خریمی، شاعر ایرانینژاد قرن سوم انداخته است که با زبان بیگانه خود را اینچنین معرفی میکند:
«اِنّی اِمرءٌ من سُراةِ الصُغدِ البَسَنی
عِرق الاعاجمِ جـلداً، طیّبَ الخبر»
(من مردی از بزرگان سُغد هستم
و رگ و پوستم از نژاد پاک ایرانی ست)
عاشقان ایران❤️
@LoversofIRAN
که دو روز پیش، از میان ما پرکشید. روانش شاد
✍ نوشته #حسن_قریبی
⬅️برای سلبریتی نجیب، دکتر بدرالزمان قریب
خانم دکتر قریب، تحصیلکردهٔ دانشگاههای پنسیلوانیا، میشیگان و هاروارد، عضو پیوستهٔ #فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پژوهشگر، استاد دانشگاه و حتی از اهالی شعر و شاعری است که البته در محافل علمی داخل و خارج، او را به عنوان "سُغدشناس" بزرگ معاصر میشناسند که سرآمد کارهایش فرهنگ_سُغدی است.
سالها پیش وقتی از او پرسیده شد که چرا ازدواج نکردید؟
جواب داد: «نشستم فرهنگ سغدی را بنویسم، سرم را بلند کردم دیدم هفتاد سالم شده»!
اگر بگویم عاشق ایران است حشو زائد است.
همین قدر بگویم با اینکه همیشه خندان است یک بار اخم نیمهاش را دیدم، و آن وقتی بود که برایش یک غزل خواندم که بیت آخرش این بود:
بیهوده فکر آتش و پرهای سیمرغید؛
کبریتهای رستم این ماجرا خیس است!
خندههای مخصوص خود را با اخم در آمیخت و گفت:
«قشنگ بود ولی با رستم_من شوخی نکن» ...
خانم دکتر ژاله آموزگار هم بود. برگشت و به او گفت:
«بد میگم خانوم دکتر؟ بهش میگم با رستمِ من شوخی نکن، رستم یعنی ایران!»
#سغد سرزمینی از تمدن بزرگ ایران باستان است و اکنون نام ولایتی در تاجیکستان امروز که میراثدار فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی، با زبانی از شاخهٔ زبانهای ایران شرقی است.
اوایل دههٔ نود به مناسبت شرکت در همایش استاد رودکی، با چند تن از مدعوین از جمله دکتر اصغر_دادبه، گذرمان به دانشگاه پنجکِت تاجیکستان افتاد، شهری در کنار خرابههای سغد باستان...
یک یک ما را به جمع معرفی کردند و همه صحبت کردیم. جلسهای دوستانه در جمع استادان و دانشجویان بود و در نوبت پرسش و پاسخ از من سراغ احوال خانم دکتر قریب را گرفتند.
جواب دادم من قریبی هستم و ایشان قریب، ما نسبتی با هم نداریم اما از حُسن اتفاق، من هم از فرهنگستان میآیم و از حال ایشان باخبرم شکر خدا حالشان خوب است.
اینکه او را میشناختند و حالش را میپرسیدند نشانهای از قدرشناسی و قدردانی آنها بود.
این قبیل خاطرات زیاد است اما ارتباط خدمات بانوی سُغدشناس به مشترکات ایران بزرگ فرهنگی، از ابتدای این یادداشت مرا به یاد این بیت معروف از ابویعقوب خریمی، شاعر ایرانینژاد قرن سوم انداخته است که با زبان بیگانه خود را اینچنین معرفی میکند:
«اِنّی اِمرءٌ من سُراةِ الصُغدِ البَسَنی
عِرق الاعاجمِ جـلداً، طیّبَ الخبر»
(من مردی از بزرگان سُغد هستم
و رگ و پوستم از نژاد پاک ایرانی ست)
عاشقان ایران❤️
@LoversofIRAN