اول آبان ماه، روز #ملی خداوندگار نثر #پارسی، #خردمند_تاریخ_نگار، #ابوالفضل_بیهقی گرامی باد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
#سقانفار_سقانپار یا #سقاتالار
#ساق_نفار
سازههای چوبی که در گذشته درشمال #ایران در استانهای #مازندران_گیلان و #گلستان برای پاسداشت رشادتها وجانفشانیهای حضرت ابوالفضل وعزاداریهای ماه محرم استفاده می شده است
سقانفارها که بیشتر درکنارمساجد وتکیه ها ساخته میشدند معمولاً موقوفه ابوالفضل بودند که بیشتر به وسیله ی ثروتمندان شهر وروستا ساخته می شدند.
بخش بالای سقانفار برای نوحهخوان ها بودهاست و بخش پایین این سازه برای عزاداری مردم بوده وبا چای وغذای نذری پذیرائی میشدند.طبقه زیرین گاهی بنای محصور و گاه تشکیل شده از پایههای قطور چوبین است.
سقانفارها با مواد و مصالح چوبی وکاهگل ساخته میشده و کارکرد این بناها که به یاد #ابوالفضل (ملقب به سقای دشت کربلا) ساخته شدهاند در ایام ماه محرم و عزاداریهای مربوط به این ماه است. سقانفارها که معمولاً دو طبقهاند، از طریق پلکانهای چوبی از پایین به طبقة بالا راه دارند. طبقه اول آن مکانی است که معمولاً زنان محلی در آن جمع شده و عزاداری میکنند. و در طبقه دوم هم مردان در طول شبهای عزا و دهه اول ماه محرم به عزاداری میپردازند.
از معروفترین سقانفارهای #مازندران میتوان به «کیجا تکیه» در شهر #بابل، «شیاده» و «کبریاکلا» در اطراف #بابل و «آهنگرکلا»، «زرینکلا» و «هندوکلا» در #آمل اشاره نمود.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
@MazandaranIranii
#ساق_نفار
سازههای چوبی که در گذشته درشمال #ایران در استانهای #مازندران_گیلان و #گلستان برای پاسداشت رشادتها وجانفشانیهای حضرت ابوالفضل وعزاداریهای ماه محرم استفاده می شده است
سقانفارها که بیشتر درکنارمساجد وتکیه ها ساخته میشدند معمولاً موقوفه ابوالفضل بودند که بیشتر به وسیله ی ثروتمندان شهر وروستا ساخته می شدند.
بخش بالای سقانفار برای نوحهخوان ها بودهاست و بخش پایین این سازه برای عزاداری مردم بوده وبا چای وغذای نذری پذیرائی میشدند.طبقه زیرین گاهی بنای محصور و گاه تشکیل شده از پایههای قطور چوبین است.
سقانفارها با مواد و مصالح چوبی وکاهگل ساخته میشده و کارکرد این بناها که به یاد #ابوالفضل (ملقب به سقای دشت کربلا) ساخته شدهاند در ایام ماه محرم و عزاداریهای مربوط به این ماه است. سقانفارها که معمولاً دو طبقهاند، از طریق پلکانهای چوبی از پایین به طبقة بالا راه دارند. طبقه اول آن مکانی است که معمولاً زنان محلی در آن جمع شده و عزاداری میکنند. و در طبقه دوم هم مردان در طول شبهای عزا و دهه اول ماه محرم به عزاداری میپردازند.
از معروفترین سقانفارهای #مازندران میتوان به «کیجا تکیه» در شهر #بابل، «شیاده» و «کبریاکلا» در اطراف #بابل و «آهنگرکلا»، «زرینکلا» و «هندوکلا» در #آمل اشاره نمود.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
@MazandaranIranii
Forwarded from عاشقان ایران
انتقاد استاد دکتر #ابوالفضل_خطیبی، شاهنامه پژوه، به ترانه "شاهنومه" #ابی
آلبوم لاله زار/۲۰۱۹
ترانه سرا: #یغما_گلرویی
آهنگساز: اشکان دباغ
متاسفانه ابی در همکاری با این آهنگساز و ترانه سرا (یغماگلرویی از سوی هنرمندان داخل ایران متهم به سرقت آثار ادبی و کپی برداری شده است؛ اما بدلیل نبود قانون صیانت از "حق مولف" در ایران، امکان پیگیری جدی این اتهامات نبوده است)، قطعات ضعیف و ترانه های غیرقابل دفاعی را خوانده است که قابل مقایسه به دیگر کارهایش نیست.
یکی دیگر از قطعات ناخوشایند این آلبوم، "کوچه نسترن" است که به #دفاع_مقدس و خانواده شهداء جنگ تحمیلی ایران پرداخته است، اما محتوای ترانه و نماهنگ(کلیپ) کار، انتقادهای بسیاری را در ایران برانگیخت، بدلیل عدم امانتداری و نمایش روایتی دستکاری شده از خانواده شهداء و جنگ تحمیلی
انتظار میرود ابی، در برابر اعتراضها به این آلبوم، از مردم پوزش بخواهد.
دستبردن به سرمایه های فرهنگی و تاریخی یک ملت، کاری حساسیت برانگیز است، به ویژه که استوره های #ملی و نمادهای قهرمانی و پهلوانی یک #ملت، به بهانه بیان شاعرانه و متفاوت، دچار تحقیر و توهین آشکار شوند
عاشقان ایران💌
@LoversofIRAN
آلبوم لاله زار/۲۰۱۹
ترانه سرا: #یغما_گلرویی
آهنگساز: اشکان دباغ
متاسفانه ابی در همکاری با این آهنگساز و ترانه سرا (یغماگلرویی از سوی هنرمندان داخل ایران متهم به سرقت آثار ادبی و کپی برداری شده است؛ اما بدلیل نبود قانون صیانت از "حق مولف" در ایران، امکان پیگیری جدی این اتهامات نبوده است)، قطعات ضعیف و ترانه های غیرقابل دفاعی را خوانده است که قابل مقایسه به دیگر کارهایش نیست.
یکی دیگر از قطعات ناخوشایند این آلبوم، "کوچه نسترن" است که به #دفاع_مقدس و خانواده شهداء جنگ تحمیلی ایران پرداخته است، اما محتوای ترانه و نماهنگ(کلیپ) کار، انتقادهای بسیاری را در ایران برانگیخت، بدلیل عدم امانتداری و نمایش روایتی دستکاری شده از خانواده شهداء و جنگ تحمیلی
انتظار میرود ابی، در برابر اعتراضها به این آلبوم، از مردم پوزش بخواهد.
دستبردن به سرمایه های فرهنگی و تاریخی یک ملت، کاری حساسیت برانگیز است، به ویژه که استوره های #ملی و نمادهای قهرمانی و پهلوانی یک #ملت، به بهانه بیان شاعرانه و متفاوت، دچار تحقیر و توهین آشکار شوند
عاشقان ایران💌
@LoversofIRAN
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سخنرانی ژاله آموزگار در آیین بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و یادبود دکتر #ابوالفضل_خطیبی
🔸 دوشنبه 25 اردیبهشت 1402
🔸به کوشش: انجمن سرو سایه فکن، انجمن دوستداران شاهنامه البرز و خانه اندیشمندان علوم انسانی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸 دوشنبه 25 اردیبهشت 1402
🔸به کوشش: انجمن سرو سایه فکن، انجمن دوستداران شاهنامه البرز و خانه اندیشمندان علوم انسانی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نمایه ای از رویارویی خرس مادر و دو تولهاش با محیطبانی در منطقه حفاظت شده #البرز_مرکزی در #مازندران در اینستاگرام #ابوالفضل_رهبریزاده، محیطبان منتشر شده است.
🔸این محیطبان نوشته است: «خرس قهوهای و دو تولهاش به طور ناگهانی رو به روی من ظاهر شده و با سرعت به سمت استراحتگاهم میدویدن و چارهای نداشتم جز اینکه به زبان #مازندرانی بگویم نیایید.👏👏👏
🔸خداروشکر #زبان_مازندرانی میدانستند و حرف گوش کن بودند برخلاف افرادی که خودشان را کوهنورد و طبیعتگرد معرفی میکنند و علیرغم توضیحات محیطبانان وارد مناطق حفاظت شده میشوند و آرامش حیاتوحش را بر هم میزنند.»🙏🙏🙏
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸این محیطبان نوشته است: «خرس قهوهای و دو تولهاش به طور ناگهانی رو به روی من ظاهر شده و با سرعت به سمت استراحتگاهم میدویدن و چارهای نداشتم جز اینکه به زبان #مازندرانی بگویم نیایید.👏👏👏
🔸خداروشکر #زبان_مازندرانی میدانستند و حرف گوش کن بودند برخلاف افرادی که خودشان را کوهنورد و طبیعتگرد معرفی میکنند و علیرغم توضیحات محیطبانان وارد مناطق حفاظت شده میشوند و آرامش حیاتوحش را بر هم میزنند.»🙏🙏🙏
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from خردسرای فردوسی
اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گرامی باد
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi