Forwarded from عاشقان ایران
#شاهرخ_مسکوب، نويسنده و پژوهشگر برجستهی ایرانی، در روز ۲۳ فروردين سال۱۳۸۴، بر اثر بيمارى چنگار خون (سرطان خون) خون در پاريس درگذشت.
یادش گرامی باد و روانش شاد🥀
/ نگاره از پارسیانجمن/
(شاهرخ مِسکوب نه مَسکوب)
بارگیری کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» شاهرخ مسکوب از اینجا👇
http://www.parsianjoman.ir/fa/?p=2305 -- shared by UC Mini
#هویت_ایرانی
#زبان #فارسی
@LoversofIRAN
یادش گرامی باد و روانش شاد🥀
/ نگاره از پارسیانجمن/
(شاهرخ مِسکوب نه مَسکوب)
بارگیری کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» شاهرخ مسکوب از اینجا👇
http://www.parsianjoman.ir/fa/?p=2305 -- shared by UC Mini
#هویت_ایرانی
#زبان #فارسی
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
#شاهرخ_مسکوب، نويسنده و پژوهشگر برجستهی ایرانی، در روز ۲۳ فروردين سال۱۳۸۴، بر اثر بيمارى چنگار خون (سرطان خون) خون در پاريس درگذشت.
یادش گرامی باد و روانش شاد🥀
/ نگاره از پارسیانجمن/
(شاهرخ مِسکوب نه مَسکوب)
بارگیری کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» شاهرخ مسکوب از اینجا👇
http://www.parsianjoman.ir/fa/?p=2305 -- shared by UC Mini
#هویت_ایرانی
#زبان #فارسی
@LoversofIRAN
یادش گرامی باد و روانش شاد🥀
/ نگاره از پارسیانجمن/
(شاهرخ مِسکوب نه مَسکوب)
بارگیری کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» شاهرخ مسکوب از اینجا👇
http://www.parsianjoman.ir/fa/?p=2305 -- shared by UC Mini
#هویت_ایرانی
#زبان #فارسی
@LoversofIRAN
🔴 به بهانه ی ۲۰ دی ماه زادروز شادروان #شاهرخ_مسکوب یادش گرامی باد.
🔶 "شاهرخ مسکوب، شاهینِ بلندپروازِ اندیشه و فرهنگ "
✍ دکتر جلیل دوستخواه
🔸 شاهرخ مسکوب ( #بابل ۱۳۰۴- #پاریس ۱۳۸۴) ، پس از دهها سال پویایی و کوشش و جُست و جو، سرانجام در غُربتی جانکاه و دلآزار و به دور از سرزمینی که عمری بدان و به مردمش مِهر میوَرزید، قلم از دست فرو نهاد و کارنامهی ِ سرشار و گرانْبارش را به گَنجورِ هوشیار و نَقّادِ ِزمان سپرد تا آن را در گنجِ شایگان فرهنگ ایرانی و انسانی، نگاه دارد و به اکنونیان و آیندگان عرضه کند.
یکی از دوستانِ قدیم ِمسکوب ، در سوگِ او قلم را گریاند و دردمندانه نوشت:
« شاهرخ آن خاک را بسیار دوست داشت. نمیدانم کجا دَفنَش خواهند کرد. امّا هر کجا که باشد، از آن بویِ خاکِ ایران، بویِ شاهنامه، بویِ رستم، بویِ تهمینه، بویِ اسفندیار و بویِ سهراب به مشام جان هر زایری خواهد رسید. اکنون بزرگی دیگر از فرهنگِ ایرانزمین، نقابخاک را بر دیدگان کشیده است.اوبختِ بوییدن دیگربارهی خاکش را نداشت.» (اسماعیل نوری علاء).
🔸 اکنون ماییم و مسکوب، فرزانهای جاودانه با دستْآوردهایی یادمانی : رنگینکمانی از آزادگی، اندیشهوَرزی و فرهنگپژوهی که هر بخشی از آن آیینهای است تابناک از دههها کوشش و پویشِ خستگیناپذیر و پیچ و تاب در هَزارتوهای جان و روانِ ِ فرهنگ ْسازانِ ایرانی و جز ایرانی .
🔸 اندیشیدن به ایران، به گذشته، به اکنون و به فردای ایران و پرسیدن و کاویدن و پژوهیدن و نوشتن در زبان و ادب و فرهنگ و هویّتِ ایران و ایرانیان، از زمینههای پایدارِ تلاشهایِ پیوسته و پُربار او بود .
🔸گرایش مسکوب به ادبِ کهنِ ایرانی، از نثر و نظم (در همهی شاخههایش) و بیش از همه به شاهنامه ، سرنوشتِ این فرزانهی بزرگ روزگار را رقم زد و شاهراهی را در پیش پای او گشود که پیمودنِ آن در درازنای نیمسده، بیهیچ درنگ و فاصله ای تا واپسین دمِ ِ زندگیی او، ادامه یافت.
🔸سخن ْگفتن دربارهی ِ زندگی و کارنامهی ِ سرشارِ فرهنگی و ادبیِی ِِ شاهرخ مسکوب و از آن برتر، نمودهای گوناگون ِ مَنِش و کُنِشِ فردی و سلوک ِ اجتماعیِی ِ او، کاریاست آسان و ناشدنی (سهل و ممتنع). از یکسو، آسان است؛ زیرا درخششِ ِ چشم ْگیر ِ اندیشه و فرهنگ مداریی ِ والایِ ِ او در یکایک برگهایِ هزارانگانهی ِ کارنامهی ِ زرّینش، به ظاهر جایی برای ابهام و ناشناختگی باقی نمیگذارد. امّا از سویِ ِ دیگر، دشوار و ناشدنیاست؛ چرا که شخصیّتِ انسانی و فرهنگیِ او – به رغم سادهنماییاش – چند ْبُعدی و بسیار ژرف و گران ْمایه بود و شخص خواستار شناختِ فراگیر و رسای او، نیازمند آن است که در گسترهی ِ اندیشه و فرهنگ و ادب و حماسه و عرفانِ ایرانی و انسانی تا اندازهای راز ْآشنا و اهل ْ باشد و کلید ْواژههای اصلیِی ِ چُنین جُستاری را بشناسد تا از لایههای ِآشکار ِتحلیلهای او بگذرد و به هزارتوهای ناپدیدارِ آنها راه یابد و گوهر ِ شبچراغِ آزاداندیشی و آدمیخویی را فراچنگ آورد.
🔸 بیگمان، تاریخ ِ فرهنگ ْشناسی و ادب ْپژوهیی ِ ایرانیان، به ویژه در فراخنایِ ِ حماسهی ِ ملّی، به دو دورۀ پیش و پس از شاهرخ مسکوب بخش میشود. بر ماست که مُرده ریگِ گَرانبار ِ این فرزانهی ِ بزرگ ِ روزگارمان را قدر ْبشناسیم و ارج ْبگزاریم و پاس ْبداریم و کارِ مسکوب ْخوانی و مسکوب ْشناسی را پایانیافته نینگاریم. ما تازه در آغازِ راهیم و جایِ دریغِ بسیار است که لایههایِ ِ زیادی از جامعهی ِ ایران و به ویژه، نسلِ جوان – که بیشترین شمارِ مردمِ ایرانِ ِ امروزند – هنوز از رویدادِ ِ پدیداریِی ِ مسکوب در تاریخِ فرهنگِ این سرزمین، آگاهیِی ِ چندانی ندارند و اهمیّتِ آن را چُنان که باید و شاید، بازنمیشناسند.
🔸این دیگر، خویشکاریِی ِ همهی ِ ما دست ْاندر ْکارانِ ِ فرهنگ و ادب و ایران ْشناسی است که نگذاریم میراثِ اندیشه و پژوهش او، مَهجور و ناشناخته بماند. بایسته است که آن را به میانِ ِ همهی ِ لایههای ِ جامعه، به ویژه فرهنگیان، دانش آموزان ، دانشجویان و دانشگاهیان ببریم و بیش از پیش به همگان بشناسانیم تا از این پس، در عرصهی ِ فرهنگ و ادب، همه مسکوب وار بیندیشیم. مسکوب وار سخن بگوییم و مسکوب وار رفتار کنیم. چُنین باد!
روانش جاودانه باد🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔶 "شاهرخ مسکوب، شاهینِ بلندپروازِ اندیشه و فرهنگ "
✍ دکتر جلیل دوستخواه
🔸 شاهرخ مسکوب ( #بابل ۱۳۰۴- #پاریس ۱۳۸۴) ، پس از دهها سال پویایی و کوشش و جُست و جو، سرانجام در غُربتی جانکاه و دلآزار و به دور از سرزمینی که عمری بدان و به مردمش مِهر میوَرزید، قلم از دست فرو نهاد و کارنامهی ِ سرشار و گرانْبارش را به گَنجورِ هوشیار و نَقّادِ ِزمان سپرد تا آن را در گنجِ شایگان فرهنگ ایرانی و انسانی، نگاه دارد و به اکنونیان و آیندگان عرضه کند.
یکی از دوستانِ قدیم ِمسکوب ، در سوگِ او قلم را گریاند و دردمندانه نوشت:
« شاهرخ آن خاک را بسیار دوست داشت. نمیدانم کجا دَفنَش خواهند کرد. امّا هر کجا که باشد، از آن بویِ خاکِ ایران، بویِ شاهنامه، بویِ رستم، بویِ تهمینه، بویِ اسفندیار و بویِ سهراب به مشام جان هر زایری خواهد رسید. اکنون بزرگی دیگر از فرهنگِ ایرانزمین، نقابخاک را بر دیدگان کشیده است.اوبختِ بوییدن دیگربارهی خاکش را نداشت.» (اسماعیل نوری علاء).
🔸 اکنون ماییم و مسکوب، فرزانهای جاودانه با دستْآوردهایی یادمانی : رنگینکمانی از آزادگی، اندیشهوَرزی و فرهنگپژوهی که هر بخشی از آن آیینهای است تابناک از دههها کوشش و پویشِ خستگیناپذیر و پیچ و تاب در هَزارتوهای جان و روانِ ِ فرهنگ ْسازانِ ایرانی و جز ایرانی .
🔸 اندیشیدن به ایران، به گذشته، به اکنون و به فردای ایران و پرسیدن و کاویدن و پژوهیدن و نوشتن در زبان و ادب و فرهنگ و هویّتِ ایران و ایرانیان، از زمینههای پایدارِ تلاشهایِ پیوسته و پُربار او بود .
🔸گرایش مسکوب به ادبِ کهنِ ایرانی، از نثر و نظم (در همهی شاخههایش) و بیش از همه به شاهنامه ، سرنوشتِ این فرزانهی بزرگ روزگار را رقم زد و شاهراهی را در پیش پای او گشود که پیمودنِ آن در درازنای نیمسده، بیهیچ درنگ و فاصله ای تا واپسین دمِ ِ زندگیی او، ادامه یافت.
🔸سخن ْگفتن دربارهی ِ زندگی و کارنامهی ِ سرشارِ فرهنگی و ادبیِی ِِ شاهرخ مسکوب و از آن برتر، نمودهای گوناگون ِ مَنِش و کُنِشِ فردی و سلوک ِ اجتماعیِی ِ او، کاریاست آسان و ناشدنی (سهل و ممتنع). از یکسو، آسان است؛ زیرا درخششِ ِ چشم ْگیر ِ اندیشه و فرهنگ مداریی ِ والایِ ِ او در یکایک برگهایِ هزارانگانهی ِ کارنامهی ِ زرّینش، به ظاهر جایی برای ابهام و ناشناختگی باقی نمیگذارد. امّا از سویِ ِ دیگر، دشوار و ناشدنیاست؛ چرا که شخصیّتِ انسانی و فرهنگیِ او – به رغم سادهنماییاش – چند ْبُعدی و بسیار ژرف و گران ْمایه بود و شخص خواستار شناختِ فراگیر و رسای او، نیازمند آن است که در گسترهی ِ اندیشه و فرهنگ و ادب و حماسه و عرفانِ ایرانی و انسانی تا اندازهای راز ْآشنا و اهل ْ باشد و کلید ْواژههای اصلیِی ِ چُنین جُستاری را بشناسد تا از لایههای ِآشکار ِتحلیلهای او بگذرد و به هزارتوهای ناپدیدارِ آنها راه یابد و گوهر ِ شبچراغِ آزاداندیشی و آدمیخویی را فراچنگ آورد.
🔸 بیگمان، تاریخ ِ فرهنگ ْشناسی و ادب ْپژوهیی ِ ایرانیان، به ویژه در فراخنایِ ِ حماسهی ِ ملّی، به دو دورۀ پیش و پس از شاهرخ مسکوب بخش میشود. بر ماست که مُرده ریگِ گَرانبار ِ این فرزانهی ِ بزرگ ِ روزگارمان را قدر ْبشناسیم و ارج ْبگزاریم و پاس ْبداریم و کارِ مسکوب ْخوانی و مسکوب ْشناسی را پایانیافته نینگاریم. ما تازه در آغازِ راهیم و جایِ دریغِ بسیار است که لایههایِ ِ زیادی از جامعهی ِ ایران و به ویژه، نسلِ جوان – که بیشترین شمارِ مردمِ ایرانِ ِ امروزند – هنوز از رویدادِ ِ پدیداریِی ِ مسکوب در تاریخِ فرهنگِ این سرزمین، آگاهیِی ِ چندانی ندارند و اهمیّتِ آن را چُنان که باید و شاید، بازنمیشناسند.
🔸این دیگر، خویشکاریِی ِ همهی ِ ما دست ْاندر ْکارانِ ِ فرهنگ و ادب و ایران ْشناسی است که نگذاریم میراثِ اندیشه و پژوهش او، مَهجور و ناشناخته بماند. بایسته است که آن را به میانِ ِ همهی ِ لایههای ِ جامعه، به ویژه فرهنگیان، دانش آموزان ، دانشجویان و دانشگاهیان ببریم و بیش از پیش به همگان بشناسانیم تا از این پس، در عرصهی ِ فرهنگ و ادب، همه مسکوب وار بیندیشیم. مسکوب وار سخن بگوییم و مسکوب وار رفتار کنیم. چُنین باد!
روانش جاودانه باد🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴«ایرانی بودن باهمهی مصیبتها به زبان فارسیاش میارزد.من دریادداشتهایم آرزوی زبانی رامیکنم که وقتی ازکوه صحبت میکندبه سختی کوه باشدووقتی ازجان یاروح،ازسبکی به دست نتواندآمد»
این یکی اززیباترین وزندهترین توصیفاتی است که تاکنون کسی اززبان فارسی بیان کرده است. شاهرخ مسکوب نمونههای بیبدیلی ازبازخوانی شاهنامه خلق کرده است؛نگاهی تازه ودقیق به شاهنامه وروایتهای آن داردوهرچه که خودش حس کرده ودریافته نوشته است.مقدمهای بر رستم واسفندیار،سوگ سیاوش و ارمغان مورآثار اودربازخوانی شاهنامه است.
مسکوب یادداشت روزانه مینوشت.این یادداشتها در کتابهای روزها در راه، سوگ مادر وکارنامهی ناتمام منتشر شدهاند.البته کارنامهی ناتمام سهم بیشتری دارد.دراین آثار مسکوب خود و زندگیاش را به چالش کشیده است.او روزهای زندگی خودرااز همان کودکی مرور میکندتابه بزرگسالی ودوران سقوط شاه و وقوع انقلاب میرسد. او سوالاتی ازخود میپرسدکه نشان میدهد،این مردبزرگ،حتی درسالهای پایانی زندگی هم دست از جستوجوی حقیقت برنداشت.
#شاهرخ_مسکوب
#زادهی_۲۰_دی_۱۳۰۴_بابل
درگذشتهی ۱۳۸۴، پاریس
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
این یکی اززیباترین وزندهترین توصیفاتی است که تاکنون کسی اززبان فارسی بیان کرده است. شاهرخ مسکوب نمونههای بیبدیلی ازبازخوانی شاهنامه خلق کرده است؛نگاهی تازه ودقیق به شاهنامه وروایتهای آن داردوهرچه که خودش حس کرده ودریافته نوشته است.مقدمهای بر رستم واسفندیار،سوگ سیاوش و ارمغان مورآثار اودربازخوانی شاهنامه است.
مسکوب یادداشت روزانه مینوشت.این یادداشتها در کتابهای روزها در راه، سوگ مادر وکارنامهی ناتمام منتشر شدهاند.البته کارنامهی ناتمام سهم بیشتری دارد.دراین آثار مسکوب خود و زندگیاش را به چالش کشیده است.او روزهای زندگی خودرااز همان کودکی مرور میکندتابه بزرگسالی ودوران سقوط شاه و وقوع انقلاب میرسد. او سوالاتی ازخود میپرسدکه نشان میدهد،این مردبزرگ،حتی درسالهای پایانی زندگی هم دست از جستوجوی حقیقت برنداشت.
#شاهرخ_مسکوب
#زادهی_۲۰_دی_۱۳۰۴_بابل
درگذشتهی ۱۳۸۴، پاریس
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from خردسرای فردوسی
✔️هویت ایرانی، از سوگ سیاوش تا تعزیت عاشوراء
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاه داشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهی جدید بوده است. در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههی عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمده ی هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند. ظاهرا مراسم دههی عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدولهی دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهی صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهی پراهمیت ترین مراسم سالانهی ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویه ی آل بویه را به کار بست.
تعزیهی شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جاری شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد. چنان که در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشه های دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصهی آن است». آن گاه به نقل قول از#صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیف های خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند»(نوشته های پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر). سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خدای نامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهی شاهرخ مسکوب :
سلسله ی سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهی تداوم تاریخی شهادت در هر دورهی تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش، که اسطوره ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همان طور که #احسان_یارشاطر در مقایسهی خود از دو مراسم نتیجه می گیرد: «شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینه ی واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمده ی مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
✔️هویت ایرانی، احمد اشرف(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
۱
🔸نقل قول از مسکوب:
#سوگ_سیاوش_در_مرگ_و_رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🔸نقل قول از احسان یارشاطر :
Yarshater, Ehsan, "Ta'zia and Pre-Islamic Mourning Rics in Iran", in Peter Chelkowski..
ed., Ta'sieh Ritual and Drama in Iran, New York: New York University Press, New York University Studies in Near East Civilization, Number 7, 1979), pp. 88.94.
@kheradsarayeferdowsi
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاه داشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهی جدید بوده است. در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههی عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمده ی هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند. ظاهرا مراسم دههی عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدولهی دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهی صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهی پراهمیت ترین مراسم سالانهی ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویه ی آل بویه را به کار بست.
تعزیهی شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جاری شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد. چنان که در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشه های دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصهی آن است». آن گاه به نقل قول از#صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیف های خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند»(نوشته های پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر). سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خدای نامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهی شاهرخ مسکوب :
سلسله ی سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهی تداوم تاریخی شهادت در هر دورهی تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش، که اسطوره ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همان طور که #احسان_یارشاطر در مقایسهی خود از دو مراسم نتیجه می گیرد: «شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینه ی واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمده ی مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
✔️هویت ایرانی، احمد اشرف(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
۱
🔸نقل قول از مسکوب:
#سوگ_سیاوش_در_مرگ_و_رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🔸نقل قول از احسان یارشاطر :
Yarshater, Ehsan, "Ta'zia and Pre-Islamic Mourning Rics in Iran", in Peter Chelkowski..
ed., Ta'sieh Ritual and Drama in Iran, New York: New York University Press, New York University Studies in Near East Civilization, Number 7, 1979), pp. 88.94.
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
🔴 ۲۳ فروردین سالروز درگذشت شاهنامه پژوه و مترجم نامدار معاصر زنده یاد #شاهرخ_مسکوب
" در خاکهای تو
ای سرزمین من،
عشق عزیز من،
بیخویش و بیکران،
با چشمهای باز،
با قلب داغدار،
همچون شقایقی،
رویید سرخفام"
🔸 یادش گرامی باد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
" در خاکهای تو
ای سرزمین من،
عشق عزیز من،
بیخویش و بیکران،
با چشمهای باز،
با قلب داغدار،
همچون شقایقی،
رویید سرخفام"
🔸 یادش گرامی باد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
«امیدوارم که این دوستی باعث اذیت هیچ کداممان نباشد. چرا باید دوستداشتن باعث بدبختی بشود؟ من این را هیچوقت نفهمیدهام.
اگر دوستداشتن باعث بدبختی است پس دیگر چه چیز خوشبختی میآورد؟
من شخصاً وقتی احساس کردهام که دوست داشتن یک نفر دارد باعث ناراحتی من میشود، فوراً فهمیدهام که در حقیقت دوستی مابینمان نیست و دارم خودم را گول میزنم و همیشه هم توانستهام آن را قطع کنم. اینجور دوستی اگر من به آن خاتمه ندهم مسلماً خودبهخود از بین خواهد رفت.»
نامه از #پوری_سلطانی به #شاهرخ_مسکوب؛ مجلهٔ اندیشه پویا ( شمارهٔ ۷۰ )
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
اگر دوستداشتن باعث بدبختی است پس دیگر چه چیز خوشبختی میآورد؟
من شخصاً وقتی احساس کردهام که دوست داشتن یک نفر دارد باعث ناراحتی من میشود، فوراً فهمیدهام که در حقیقت دوستی مابینمان نیست و دارم خودم را گول میزنم و همیشه هم توانستهام آن را قطع کنم. اینجور دوستی اگر من به آن خاتمه ندهم مسلماً خودبهخود از بین خواهد رفت.»
نامه از #پوری_سلطانی به #شاهرخ_مسکوب؛ مجلهٔ اندیشه پویا ( شمارهٔ ۷۰ )
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali