Forwarded from کمپین تحریم محور پانترکیسم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ نمونه #رقص_آذری اصیل☝️
در روند جعل و دستکاری فرهنگ #آذربایجان جان ایران برای دستیابی به اهداف محور پانترکیسم، دو دهه گذشته تلاش شد برخی نمادهای فرهنگی شمالغرب ایران دگرگون شود و از چارچوب ایرانی خود بیرون رود. یکی از این دستکاری ها، دگرگون سازی رقص ریشه دار و اصیل آذربایجان و جازدن #رقص_لزگی به جای #رقص_آذری بود
رقص لزگی اگرچه رقصی زیبا و کهن است اما ربطی به مردم آذربایجان ندارد و مربوط به قوم لزگی ساکن در قفقاز است. این قوم به زبان #لزگی سخن می گویند و بیشتر در روسیه، جنوب داغستان و شمال شرق جمهوری باکو هستند. اینها چون مردمانی جنگجو بودند، فرهنگ مکتوب و نوشتاری از قدیم ندارند، دستاورد فرهنگی آنها به شکل آیین های شفاهی رزمی و بزمی، سینه به سینه تا امروز رسیده است
رقص لزگی با ضرب-آهنگ وحرکات خاص دست و پا، بازسازی از جنگ میدانی و مراسم پیش و پس از آن است و با رقص راستین آذربایجان بسیار متفاوت است که فرهنگ مکتوب چندهزارساله و بزم آمیخته با عرفان و آیین های شکرگزاری از طبیعت دارد
حرکات رقص آذری مشابه دیگر رقص های محلی ایران و #رقص_کلاسیک_ایرانی (دربار شاهان ایران) است
❌ کمپین تحریم دولت ترکیه
@Ban_Turkey
در روند جعل و دستکاری فرهنگ #آذربایجان جان ایران برای دستیابی به اهداف محور پانترکیسم، دو دهه گذشته تلاش شد برخی نمادهای فرهنگی شمالغرب ایران دگرگون شود و از چارچوب ایرانی خود بیرون رود. یکی از این دستکاری ها، دگرگون سازی رقص ریشه دار و اصیل آذربایجان و جازدن #رقص_لزگی به جای #رقص_آذری بود
رقص لزگی اگرچه رقصی زیبا و کهن است اما ربطی به مردم آذربایجان ندارد و مربوط به قوم لزگی ساکن در قفقاز است. این قوم به زبان #لزگی سخن می گویند و بیشتر در روسیه، جنوب داغستان و شمال شرق جمهوری باکو هستند. اینها چون مردمانی جنگجو بودند، فرهنگ مکتوب و نوشتاری از قدیم ندارند، دستاورد فرهنگی آنها به شکل آیین های شفاهی رزمی و بزمی، سینه به سینه تا امروز رسیده است
رقص لزگی با ضرب-آهنگ وحرکات خاص دست و پا، بازسازی از جنگ میدانی و مراسم پیش و پس از آن است و با رقص راستین آذربایجان بسیار متفاوت است که فرهنگ مکتوب چندهزارساله و بزم آمیخته با عرفان و آیین های شکرگزاری از طبیعت دارد
حرکات رقص آذری مشابه دیگر رقص های محلی ایران و #رقص_کلاسیک_ایرانی (دربار شاهان ایران) است
❌ کمپین تحریم دولت ترکیه
@Ban_Turkey
Forwarded from کمپین تحریم محور پانترکیسم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک نمونه #رقص_آذری☝️
⛔بخشی از طرح #پانترکیسم برای
دستکاری هویت فرهنگی #آذربایجان
👈جعل #رقص_آذری
■بخش یک_ جایگزینی رقص غیر ایرانی #لزگی
در روند جعل فرهنگ #آذربایجان جان ایران(برای دستیابی به اهداف محور #پانترکیسم)از دو دهه گذشته تلاش شده برخی نمادهای فرهنگی شمالغرب ما دگرگون و از چارچوب ایرانی خود بیرون شود. یکی از این دستکاری ها، جازدن #رقص_لزگی به جای #رقص_آذری است
رقص لزگی گرچه زیبا است اما ربطی به مردم آذربایجان ندارد و مربوط به قوم لزگی قفقاز شمالی است. این قوم زبانشان "لزگی" است(از شاخه زبان های داغستانی، نه ترکی)و بیشتر در روسیه، جنوب داغستان و شمال شرق جمهوری باکو هستند. چون مردمی جنگجو بودند فرهنگ مکتوب نوشتاری نداشتند پس دستاوردهایشان تنها به شکل آیین های شفاهی رزمی_بزمی سینه به سینه حفظ شده
رقص لزگی با ضرب-آهنگ و حرکات خاص دست و پا، بازسازی از فضای نبرد و مراسم آن است که با رقص های راستین آذربایجان متفاوت است که فرهنگ مکتوب هزارساله و بزم آمیخته با عرفان و شکرگزاری طبیعت دارد
رقص های آذری چندگونه هستند، همسان با دیگر رقص های محلی ایران و #رقص_کلاسیک_ایرانی (رقص دربار شاهان ایران)
@Ban_Turkey
⛔بخشی از طرح #پانترکیسم برای
دستکاری هویت فرهنگی #آذربایجان
👈جعل #رقص_آذری
■بخش یک_ جایگزینی رقص غیر ایرانی #لزگی
در روند جعل فرهنگ #آذربایجان جان ایران(برای دستیابی به اهداف محور #پانترکیسم)از دو دهه گذشته تلاش شده برخی نمادهای فرهنگی شمالغرب ما دگرگون و از چارچوب ایرانی خود بیرون شود. یکی از این دستکاری ها، جازدن #رقص_لزگی به جای #رقص_آذری است
رقص لزگی گرچه زیبا است اما ربطی به مردم آذربایجان ندارد و مربوط به قوم لزگی قفقاز شمالی است. این قوم زبانشان "لزگی" است(از شاخه زبان های داغستانی، نه ترکی)و بیشتر در روسیه، جنوب داغستان و شمال شرق جمهوری باکو هستند. چون مردمی جنگجو بودند فرهنگ مکتوب نوشتاری نداشتند پس دستاوردهایشان تنها به شکل آیین های شفاهی رزمی_بزمی سینه به سینه حفظ شده
رقص لزگی با ضرب-آهنگ و حرکات خاص دست و پا، بازسازی از فضای نبرد و مراسم آن است که با رقص های راستین آذربایجان متفاوت است که فرهنگ مکتوب هزارساله و بزم آمیخته با عرفان و شکرگزاری طبیعت دارد
رقص های آذری چندگونه هستند، همسان با دیگر رقص های محلی ایران و #رقص_کلاسیک_ایرانی (رقص دربار شاهان ایران)
@Ban_Turkey
Forwarded from کانال رسمی بنیاد نیشابور
#آذربایجان_جان_ایران!
#فریدون_جنیدی
در دل و جان همۀ «ایرانیان» جز مهر به «آذربایجان» گرامی نیست و آنان که به گذشتههای دور زندگی نیاکان خود چشم دوختهاند، این سرزمین پرارج را «قبلهگاه ایرانیان» میشناسند؛ از آن هنگام که «کیخسرو کیانی»، آتشکدۀ «آذرگشسپ» را در آن گستره بنیاد نهاد؛ تا یکی دو سده پس از «اسلام»!
هیچ «ایرانی» نیست که آن مرز پرگهر را که بیگمان، با کوشش و تلاش مردمان آن به چنین پایگاه بلند رسیده است، به بدی و دشمنی یاد کند. ما «ایرانیان» با مهر «آذربایجان» چنانکه با مهر «بلوچستان» و «خوزستان» و ... زندگی میکنیم، همه با هم پیوستهایم و «آذربایجانیان» نژاده و فرهیخته نیز همین اندیشه و مهر را به جایجای این کشور کهنسال و مردمان آن دارند و این ستیزهها در این 75 سال از سوی آن کسان روی میدهد که مهر را از پدر و مادر و نیاکان گسستهاند و به بیگانگان پیوستهاند.
سرودهای از «خاقانی شروانی»، یکی از بزرگترین سرایندگان سخن «پارسی»:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذراند // عندلیبم به گلستان شدنم نگذراند
و در ستایش «سپاهان» سرودهای بلند دارد:
نکهت حور است یا صفای صفاهان // جبهت جوز است یا لقای صفاهان
و در همین سروده هفت گفتار در برتری «سپاهان» بر «بغداد» و چهار گفتار در برتری آن بر «مصر» آورده است!
پیوند «آذربایجان» با «ایران» و «ایرانیان» روشن است. گواهی تاریخ:
1) بخشی از یک دفتر، نوشتۀ «مولانا روحی انارجانی» در آغاز سدۀ یازدهم نشان میدهد که زبان مردمان «آذربایجان» یک گونۀ زیبا و شیرین از زبانهای «ایرانی»، میان «فارسی» امروز و زبان «پهلوی» بوده است.
2) یک هنگام پیشتر از آن گواه بزرگ «صفوۃ الصفا» از «ابن بزاز اردبیلی» را در دست داریم که در آن هرگاه سخنان «شیخ صفی الدین اردبیلی» را آورده همه «فارسی»، یا نزدیک به «پهلوی» است.
3) یک هنگام پیشتر از آن، هنگام درخشش دو موسیقیدان بزرگ «ایرانی»، «عبدالقادر مراغی» و «صفی الدین ارموی»، است که کتابهای آنان، همه داستان از «ایرانی» بودن آنان میگوید و این دو موسیقیدان بزرگ در شمار بزرگترین موسیقیدانان جهاناند.
4) یک هنگام پیشتر از آن، درخشش سخنسرایان بزرگ «آذربایجان»، «خاقانی شروانی»، «نظامی گنجوی»، و پیشتر از آنان «قطران تبریزی» است که همۀ آنان به «فارسی» روشن و شیرین سخن سرودهاند و نه به زبانی دیگر.
5) یک هنگام پیشتر از آن، «آذربایجان» هنگام «اشکانی» و «ساسانی» است که نشانها و مهرهای به دست آمده از آتشکدۀ «آذرگشسپ» همگی به خط و زبان «پهلوی» است.
6) یک هنگام پیشتر از آن، زمان پایانی «هخامنشیان»، آغاز کار «اسکندر» و «سلوکیان» است و «آتورپات» (نگهبان آذر) با کاردانی خویش آن بخش از «ایران» را از یورش «یونانیان» برکنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد: «آتورپانکان»: خانۀ «آتورپات»، که همین نام، از آن پس، بر آن استان «ایرانی» ماند و در گذر روزگار دگرگون به «آذربادگان»، «آذربایگان» و «آذربایجان» شد و علمیترین گفتار در این باره در کتاب «تاریخ آتورپاتکان» نوشتۀ آکادمیسین روانشاد پرفسور «اقرار علیاف» است که رئیس بخش تاریخ آکادمی علوم «آذربایجانِ باکو» بود. این کتاب به زبان «پارسی» ترجمه شد و در «بنیاد نیشابور» به چاپ رسید.
7) یک هنگام پیش از آن، هنگام «ماد» است که همۀ نویسندگان «یونانی» و «رومی» و «ایرانی» آنان را یکی از سه تیرۀ «ایرانی» در شمار میآورند و خوشبختانه تاریخ آنان و فرمانروایی آنان در دست هست و «ماد بزرگ» سرزمینهای «آذربایجان» تا «همدان» تا شمال «لرستان» و «کردستان» در «عراق» و «ترکیۀ» امروزی و بخشهایی از «اَران» و «قفقاز» را در برمیگرفت و بهروشنی پیوند نژادی و ملی «کردان» و «آذربایجانیان» و «قفقازیان» را نشان میدهد.
8) یک هنگام پیشتر از آن، به نامهای «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ «ایرانی» آنان در این سرزمین برمیخوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است.
9) یک هنگام پیش از آن، هنگام پادشاهی «کیخسرو کیانی» است که همۀ نوشتههای «اوستایی»، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچۀ «چیچست» (اورمیه) یاد میکنند که در سنگنبشتۀ «شلمنصر»، پادشاه خونریز «آشور» از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد میکند! و بدین سان نخستین «پارسیان» جهان که از نام و نشان آنان در 2852 سال پیش (834 سال پیش از میلاد مسیح) یاد میشود، نیاکان همین «آذربایجانیان» گرامی هستند.
آذربایجان جان ایران بود!
آذربایجان جان ایران است!
بنیاد نیشابور
۲۱ آذر ۱۳۹۸ خیامی
بنیاد نیشابور
https://t.me/bonyad_neyshaboor
#فریدون_جنیدی
در دل و جان همۀ «ایرانیان» جز مهر به «آذربایجان» گرامی نیست و آنان که به گذشتههای دور زندگی نیاکان خود چشم دوختهاند، این سرزمین پرارج را «قبلهگاه ایرانیان» میشناسند؛ از آن هنگام که «کیخسرو کیانی»، آتشکدۀ «آذرگشسپ» را در آن گستره بنیاد نهاد؛ تا یکی دو سده پس از «اسلام»!
هیچ «ایرانی» نیست که آن مرز پرگهر را که بیگمان، با کوشش و تلاش مردمان آن به چنین پایگاه بلند رسیده است، به بدی و دشمنی یاد کند. ما «ایرانیان» با مهر «آذربایجان» چنانکه با مهر «بلوچستان» و «خوزستان» و ... زندگی میکنیم، همه با هم پیوستهایم و «آذربایجانیان» نژاده و فرهیخته نیز همین اندیشه و مهر را به جایجای این کشور کهنسال و مردمان آن دارند و این ستیزهها در این 75 سال از سوی آن کسان روی میدهد که مهر را از پدر و مادر و نیاکان گسستهاند و به بیگانگان پیوستهاند.
سرودهای از «خاقانی شروانی»، یکی از بزرگترین سرایندگان سخن «پارسی»:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذراند // عندلیبم به گلستان شدنم نگذراند
و در ستایش «سپاهان» سرودهای بلند دارد:
نکهت حور است یا صفای صفاهان // جبهت جوز است یا لقای صفاهان
و در همین سروده هفت گفتار در برتری «سپاهان» بر «بغداد» و چهار گفتار در برتری آن بر «مصر» آورده است!
پیوند «آذربایجان» با «ایران» و «ایرانیان» روشن است. گواهی تاریخ:
1) بخشی از یک دفتر، نوشتۀ «مولانا روحی انارجانی» در آغاز سدۀ یازدهم نشان میدهد که زبان مردمان «آذربایجان» یک گونۀ زیبا و شیرین از زبانهای «ایرانی»، میان «فارسی» امروز و زبان «پهلوی» بوده است.
2) یک هنگام پیشتر از آن گواه بزرگ «صفوۃ الصفا» از «ابن بزاز اردبیلی» را در دست داریم که در آن هرگاه سخنان «شیخ صفی الدین اردبیلی» را آورده همه «فارسی»، یا نزدیک به «پهلوی» است.
3) یک هنگام پیشتر از آن، هنگام درخشش دو موسیقیدان بزرگ «ایرانی»، «عبدالقادر مراغی» و «صفی الدین ارموی»، است که کتابهای آنان، همه داستان از «ایرانی» بودن آنان میگوید و این دو موسیقیدان بزرگ در شمار بزرگترین موسیقیدانان جهاناند.
4) یک هنگام پیشتر از آن، درخشش سخنسرایان بزرگ «آذربایجان»، «خاقانی شروانی»، «نظامی گنجوی»، و پیشتر از آنان «قطران تبریزی» است که همۀ آنان به «فارسی» روشن و شیرین سخن سرودهاند و نه به زبانی دیگر.
5) یک هنگام پیشتر از آن، «آذربایجان» هنگام «اشکانی» و «ساسانی» است که نشانها و مهرهای به دست آمده از آتشکدۀ «آذرگشسپ» همگی به خط و زبان «پهلوی» است.
6) یک هنگام پیشتر از آن، زمان پایانی «هخامنشیان»، آغاز کار «اسکندر» و «سلوکیان» است و «آتورپات» (نگهبان آذر) با کاردانی خویش آن بخش از «ایران» را از یورش «یونانیان» برکنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد: «آتورپانکان»: خانۀ «آتورپات»، که همین نام، از آن پس، بر آن استان «ایرانی» ماند و در گذر روزگار دگرگون به «آذربادگان»، «آذربایگان» و «آذربایجان» شد و علمیترین گفتار در این باره در کتاب «تاریخ آتورپاتکان» نوشتۀ آکادمیسین روانشاد پرفسور «اقرار علیاف» است که رئیس بخش تاریخ آکادمی علوم «آذربایجانِ باکو» بود. این کتاب به زبان «پارسی» ترجمه شد و در «بنیاد نیشابور» به چاپ رسید.
7) یک هنگام پیش از آن، هنگام «ماد» است که همۀ نویسندگان «یونانی» و «رومی» و «ایرانی» آنان را یکی از سه تیرۀ «ایرانی» در شمار میآورند و خوشبختانه تاریخ آنان و فرمانروایی آنان در دست هست و «ماد بزرگ» سرزمینهای «آذربایجان» تا «همدان» تا شمال «لرستان» و «کردستان» در «عراق» و «ترکیۀ» امروزی و بخشهایی از «اَران» و «قفقاز» را در برمیگرفت و بهروشنی پیوند نژادی و ملی «کردان» و «آذربایجانیان» و «قفقازیان» را نشان میدهد.
8) یک هنگام پیشتر از آن، به نامهای «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ «ایرانی» آنان در این سرزمین برمیخوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است.
9) یک هنگام پیش از آن، هنگام پادشاهی «کیخسرو کیانی» است که همۀ نوشتههای «اوستایی»، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچۀ «چیچست» (اورمیه) یاد میکنند که در سنگنبشتۀ «شلمنصر»، پادشاه خونریز «آشور» از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد میکند! و بدین سان نخستین «پارسیان» جهان که از نام و نشان آنان در 2852 سال پیش (834 سال پیش از میلاد مسیح) یاد میشود، نیاکان همین «آذربایجانیان» گرامی هستند.
آذربایجان جان ایران بود!
آذربایجان جان ایران است!
بنیاد نیشابور
۲۱ آذر ۱۳۹۸ خیامی
بنیاد نیشابور
https://t.me/bonyad_neyshaboor
Telegram
کانال رسمی بنیاد نیشابور
#بنیاد_نیشابور
راه ارتباط مجازی با ما bonyadeneyshaboor.ir@gmail.com
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
راه ارتباط مجازی با ما bonyadeneyshaboor.ir@gmail.com
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.