پایگاه ایران دوستان مازندران
705 subscribers
10.1K photos
4.78K videos
139 files
2.34K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
دیدارباچهره برترعلمی-ادبی #ارومیه‌؛
دکتر #سجاد_آیدنلو» شاهنامه‌پژوه شهیر #ایران برای دریافت جایزه #سرو_ایرانی

چهارشنبه ۳ مرداد، ارومیه، خیابان درستکار، کافه کتاب آرش، ۶ تا ٨پسین(عصر)


@jolgeshomali
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استاد دکتر #سجاد_آیدنلو ادیب و دانشمند فرهیختۀ آذربایجانی در برنامه‌ای که در سال جاری به مناسبت #روز_فردوسی در #ارومیه برگزار شد، علّت ملّی بودنِ #زبان_فارسی را شرح می‌دهد. این روزها که #قند_پارسی -این نخ تسبیحِ #وحدت_ملی ِ طبیعی و تاریخی در ایران- نقل محافل است، مراجعه به این سخنان ضرورت پیدا می‌کند. @Ir_Azarmehr

کانال
اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی

T.me/ekotaa
instagram.com/ekvta
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استاد دکتر #سجاد_آیدنلو ادیب و دانشمند فرهیختۀ آذربایجانی در برنامه‌ای که در سال جاری به مناسبت #روز_فردوسی در #ارومیه برگزار شد، علّت ملّی بودنِ #زبان_فارسی را شرح می‌دهد. این روزها که #قند_پارسی -این نخ تسبیحِ #وحدت_ملی ِ طبیعی و تاریخی در ایران- نقل محافل است، مراجعه به این سخنان ضرورت پیدا می‌کند.
🆔 @Ir_Azarmehr
Forwarded from کافه اندیشه
🔴 شاهنامه در میان آذربایجانیان

✍️ #سجاد_آیدنلو، دکترای زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه‌شناسِ ارومیه‌ای

جالب است بدانید شعرای آذربایجانی ۲۰ سال پس از پایان نظم این اثر بلافاصله به آن توجه کرده‌اند. قطران تبریزی حدود ۴۲۰ یا ۳۰ یعنی ۲۰ یا ۳۰ سال پس از پایان نظم شاهنامه به آن توجه کرده است. منتقدان بسیار محترم می‌گویند ممکن است برخی اسامی مثل بیژن و منیژه یا رستم و سهراب که معروف بوده‌اند از طریق منابع دیگری به آثار شاعران آذربایجانی راه پیدا کرده درحالی که ما سند صریح داریم مثلاً قطران مشخصاً شاهنامه مورد نظرش بوده است نه منابع دیگر. این روند از ۴۲۰ تا امروز یعنی حدود ۱۰۰۰ سال هرگز قطع نشده است.
.
از فردوسی آنقدر در آثار شاعران و ادیبان آذربایجانی اسم برده شده و تعریف شده که قابل شمارش نیست. همۀ اینها نشان می‌دهد ادبا و شاعران این خطه کوچک‌ترین تضادی بین خود و شاهنامه نمی‌دیده‌اند و شاهنامه را اثر دیگری و غیر نمی‌پنداشته‌اند.
.
.
معجز شبستری یکی از بزرگ‌ترین شاعران ترکی آذربایجانی به صراحت می‌گوید که مایۀ افتخار و شهرت ایرانی در جهان، فردوسی محترم است.
آیا این تضاد است یا احترام؟

«اگر اولمیایدی جهاندا قلم/ دیلمئزده دنیاده نام عجم/ علمدار فردوسی موحترم/ قلمدور قلم، بارک‌الله قلم».
اگر در جهان قلمی نبود، هرگز نام ایران به میان نمی‌آمد، علمدار این کار فردوسی است، آفرین و بارک‌الله بر این قلم.

.
.
مهم‌ترین نسخه‌های شاهنامه در آذربایجان تدوین شده و اتفاقاً اولین کار هم در آذربایجان بوده. همچنین برخی از نسخه‌های شاهنامه در آذربایجان نگارگری شده که از نظر پربرگ بودن حائز اهمیت است.
شاهنامه‌خوانی و نقالی در قهوه‌خانه‌های آذربایجان هم همواره وجود داشته و کسانی که سنشان اجازه می‌دهد حتماً قهوه‌خانه‌های دهۀ پنجاه تبریز و اردبیل و ارومیه را به یاد دارند که در آن در کنار نقالی به زبان ترکی آذربایجانی و شاهنامه‌خوانی، بخش‌های آذربایجانی داستان‌های کوراغلوهم خوانده می‌شد.
در روایت‌های عامیانه مردم آذربایجان داستان‌های زیادی می‌شنوید که تحت تأثیر شخصیت‌ها و داستان‌های شاهنامه آفریده شده است و اینها را مرحوم استاد انجوی شیرازی گردآوری کرده.
در تبریز مردم عامه می‌گفتند رستم زمانی به تبریز آمده و از فرط سرمای استخوان‌سوز برگشته اما سپرش را جا گذاشته است و حوضی را نشانتان می‌دادند و می‌گفتند جای سپر رستم است.
.
اینها جزو باورهای عامیانه مردم بود و به آنها عقیده داشتند. الان برای ما مسجل شده که رستم شخصیتی حماسی است وگرنه تا چند دهه پیش مردم به وجود این شخصیت‌ها اعتقاد داشتند.

منبع: روزنامۀ ایران، چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰


@cafeandishearshiv

💢
.
🔴 درباره سیزده‌بدر

✍️ #سجاد_آیدنلو، شاهنامه‌پژوه و دکتری زبان و ادبیات فارسی

تصریح شاهنامه به اینکه خسروپرویز، به‌هنگام نوروز، «دو هفته» در باغ خویش به بزم می‌نشسته، نکتهٔ مهمی است و بااینکه شاهد واحدی است و غیر از آن ظاهراً گواه دیگری برای دوهفته بودنِ جشن نوروز در روزگار ساسانیان یا ایرانِ پس از اسلام تا دورهٔ صفویه نیست، از نظر مشابهت با سنت‌های معاصر و پایان بزم نوروزی پس از سیزده روز درخور تأمل است... . در آغاز منظومهٔ ویس و رامین ــ که داستان آن اصلی پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) دارد ــ توصیفی از یک جشن عمومی در فصل بهار آمده که در آن، هم شاه و هم عموم مردم به باغ و راغ می‌روند و نشاط و پایکوبی می‌کنند. هرچند در اینجا هیچ قرینه و اشاره‌ای به برگزاری آن در سیزدهم فروردین نیست، زمان و نحوهٔ اجرای آن کاملاً شبیه مراسم «سیزده‌بدر» است:
یکی جشن نوآیین کرده بُد شاه
که بُد درخوردِ آن دیهیم آن گاه

چه خرم جشن بود اندر بهاران
به جشن اندر سراسر نامداران
...
همه کس رفته از خانه به صحرا
برون بُرده همه سازِ تماشا...



🔴 برگرفته از: سجاد_آیدنلو، مقالهٔ «سیزده‌به‌در»، در نشریهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ششم، خرداد و تیر ۱۳۹۷، شمارهٔ ۲۰، ص ۱۳۸

@IranDel_Channel

💢
🔴 نخستین یادکرد آذربایجان در شاهنامه

✍️ #سجاد_آیدنلو، دانش‌آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه‌پژوه

آذربایجان همواره یکی از اقالیم و ایالت‌های مهم سرزمین ایران بوده است. از کهن‌ترین گواهی‌هایِ این تعلّق و زیرمجموعگی کتیبۀ کردیر/ کرتیر، موبد نامدارِ دورۀ ساسانی، در سرمشهد (واقع در جنوب کازرون) است که در حدود سال (۲۹۰م) (اواخرِ پادشاهی بهرام دوم) نوشته شده و در ذکر شهرها و مناطق ایران/ ایرانشهر از آذربایجان نیز در کنار پارس، سپاهان، کرمان، سیستان، گرگان و ... یاد کرده است. در ادب فارسی هم این گونه است و برای نمونه در منظومۀ ویس و رامین (سرودۀ بینِ ۴۳۲ و ۴۴۶ ه.ق) که داستانِ آن اصلِ پارتی دارد «آذربایگان» بخشی از ایران است:

گزیده هرچه در ایران بزرگان
از آذربایگان وز ری و گرگان

به گرد آور سپاه از بوم ایران
از آذربایگان و ری و گیلان

نخستین یادکردِ آذربایجان و شهرهای آن در شاهنامه در دورۀ پادشاهی کاووس و پس از آمدن نوۀ او، کیخسرو، از توران به ایران است. در این هنگام میانِ گودرزیان و نوذریان بر سرِ جانشینی کی‌کاووس نزاع در می‌گیرد. گودرز و خاندانش و بسیاری از ایرانیان کیخسرو را جانشین کاووس و شاهِ جدیدِ ایران می‌دانند ولی طوس به بهانۀ تبارِ تورانیِ مادرِ کیخسرو، فریبرز پسر کاووس را سزاوار تخت و تاج می‌شناسد. با اوج‌گیری اختلاف، دو طرف در برابرِ هم لشکر می‌آرایند و کاووس برای اینکه مانعِ جنگ و خون‌ریزی شود و از سوی دیگر با انتخاب خود، میان فرزند (فریبرز) و نواده (کیخسرو) ترجیح و تبعیضی قایل نشود شرط جانشینی خود را موفقیّت در آزمونی تعیین می‌کند و آن گشودنِ دژِ اهریمنیِ بهمن در «اردبیل» است:

دو فرزند ما را کنون با دو خیل
بباید شدن تا درِ اردویل

به مرزی که آنجا دز بهمن است
همه ساله پرخاش آهرمن است

به رنج است از آهرمن، آتش‌پرست
نیارد بدان مرز موبد نشست

از ایشان یکی کان بگیرد به تیغ
ندارم ازو تخت شاهی دریغ

طبق این ابیات، در منطقۀ اردبیل دژی به نام بهمن وجود دارد که نیروهای اهریمنی در آن هستند و مردمانِ دین‌دارِ آن ناحیه را آزار می‌دهند. فریبرز و طوس و لشکریانشان روانۀ اردبیل می‌شوند ولی در نزدیکی حصنِ بهمن از جادوی اهریمنان زمین گرم و آتشناک می‌شود و چون در یک هفته اقامت در آنجا نمی‌توانند درِ دژ و راهی برای ورود به آن بارۀ بلند بیابند ناکام باز می‌گردند. پس از ایشان گودرز و کیخسرو و همراهانشان به آنجا می‌روند و کیخسرو نامه‌ای می‌نویسد و بر سرِ نیزه می‌بندد و آن را به گیو می‌دهد تا به دیوار دژ بهمن فرو کند. بعد از این کار دیوار حصار شکاف برمی‌دارد و همه جا تیره می‌شود و کیخسرو فرمان می‌دهد که دژ را تیرباران کنند. بر اثرِ تیراندازیِ سپاهیان دیوان بسیاری درون دژ کشته می‌شوند و تاریکی به روشنایی تبدیل می‌شود. کیخسرو و گودرز وارد حصار می‌شوند و داخل آن شهری آبادان می‌یابند و:

بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا بد ابر سیاه

درازا و پهنای او ده کمند
به گِرد اندرش طاقهای بلند

ز بیرون چو نیم از تگِ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ

نشستند گِرد اندرش موبدان
ستاره‌شناسان و هم بخردان

در آن شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ

پس از ساختن آتشکدۀ آذرگشسپ، کیخسرو از اردبیل به پارس پایتخت ایران بازمی‌گردد و کاووس او را به جانشینی خویش بر تخت شهریاری می‌نشاند.


🔴 منبع: آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان، تألیف دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۳۹ - ۴۱


@IranDel_Channel

💢