Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جامعه_شناسی « #خودنمایی» در ایران:
بخشی از سخنرانی #کوان_هریس، استاد آمریکایی #جامعه_شناسی دانشگاه UCLA درباره «خودنمایی» در ایران.
کوان هریس بیش از پنج سال در ایران پژوهش میدانی می کرد.
از زبان او بشنوید چرا خودنمایی در ابعاد گوناگون در دهه های اخیر در ایران زیاد شده است؟
از baadafrah@
از تظاهر به #روشنفکری و #دانستن و رقابت برای کسب مدرک تحصیلی تا تلاش برای تغییر چهره با جراحی زیبایی
خنده های گاهگاه شنوندگان این سخنان هریس، به خوبی نشاندهنده ناباورانه بودن رفتارهای خودنمایانه ایرانیان برای دیگران است؛ نشانه رشد نیافتگی بخشی از شخصیت برخی از ایرانیان.
با خود صادق باشیم، چقدر از کارهایی که در زندگی انجام می دهیم از تصمیم های بالغانه با خردی درست سرچشمه گرفته است؟
بخشی از وطن دوستی، بیداری و آگاهی در برابر ضعف ها و کاستی های فرهنگی و تلاش تکی و گروهی برای از بین بردن این نقاط منفی است.
#فرهنگ_ناب_ایرانی_را_دریابیم؛
فرهنگ توجه به زیبایی های اصیل و راستین و تمرکز بر رفع نیازهای واقعی و رفتن در راه خودشکوفایی استعدادهای فردی و جمعی
@LoversofIRAN
بخشی از سخنرانی #کوان_هریس، استاد آمریکایی #جامعه_شناسی دانشگاه UCLA درباره «خودنمایی» در ایران.
کوان هریس بیش از پنج سال در ایران پژوهش میدانی می کرد.
از زبان او بشنوید چرا خودنمایی در ابعاد گوناگون در دهه های اخیر در ایران زیاد شده است؟
از baadafrah@
از تظاهر به #روشنفکری و #دانستن و رقابت برای کسب مدرک تحصیلی تا تلاش برای تغییر چهره با جراحی زیبایی
خنده های گاهگاه شنوندگان این سخنان هریس، به خوبی نشاندهنده ناباورانه بودن رفتارهای خودنمایانه ایرانیان برای دیگران است؛ نشانه رشد نیافتگی بخشی از شخصیت برخی از ایرانیان.
با خود صادق باشیم، چقدر از کارهایی که در زندگی انجام می دهیم از تصمیم های بالغانه با خردی درست سرچشمه گرفته است؟
بخشی از وطن دوستی، بیداری و آگاهی در برابر ضعف ها و کاستی های فرهنگی و تلاش تکی و گروهی برای از بین بردن این نقاط منفی است.
#فرهنگ_ناب_ایرانی_را_دریابیم؛
فرهنگ توجه به زیبایی های اصیل و راستین و تمرکز بر رفع نیازهای واقعی و رفتن در راه خودشکوفایی استعدادهای فردی و جمعی
@LoversofIRAN
♦️قلمها شرمسار اند
✍ مجید یونسیان
این روزها قلم از توصیف روزها و لحظههایی که بر مردم ما میگذرد عاجز است۔ شرمساریم که نمیتوانیم رنج این لحظهها و روزها را توصیف کنیم۔
شرمساریم که قلمهایمان هویت و قدرت آن را ندارد که نالهها و اشکها، حسرتها و دردهای کودکان کار، زنان بیسرپرست، بازنشستگان رها شده در برهوت بیپناهی، چشمهای نمناک مادرانی که منتظر گمشدههای خود هستند، کارگران شرمگین در برابر چشمهای پر از آرزوی کودکان، جوانان تحصیل کردهای که بیکار، بیعشق، بیامید و بیتاب، عمر و جوانی و رویاهایشان را به دست باد سپردهاند۔
شرمساریم که نمیتوانیم این همه بلا را که خود بر سر خود آوار کردهایم توصیف کنیم۔
این قلمها شرمسار اند که نمیتوانند کاری کنند۔ جوهر حیات بخش آنها خشکیده است، یخ زده است، گرمایش را از دست داده است، حیران و مبهوت مانده است از این همه سقوط؛ سقوط ارزشهایی که روزگاری نه چندان دور آنقدر زیبا بود که سر به آسمان میسائیدیم و بهشت را مزمزه میکردیم؛ آنوقتی که میدیدیم جوانی بازوی قطع شدهاش را با چفیه خود بسته است و با دست دیگرش با دشمن میجنگد و با لبخند، مرگ را مسخره میکند۔
شرمساریم که قلمها نمیتوانند خباثت آنهایی را توصیف کنند که این لبخندها و بازوهای بریده را در قاب پشت سرشان گذاشتند و از آن کاخها ساختند، دلارها انباشتند۔
یقههای بسته و مهرهای پیشانی و چفیهها را ابزاری ساختند برای قدرت و ثروت امروزشان و آقازادههایی که سالهاست از کودکی به دانشگاههای امریکا و انگلیس فرستادند تا فرداهایمان را بسازند۔
قلم شرمسار است که نمیتواند کسانی را توصیف کند که هشتصد سکه طلا میگیرند تا بیتالمال را به بهایی اندک بفروشند و امروز چه جزایی خواهند دید؟
آیا جزایشان بیشتر از ان جوان دانشجویی است که کاسهی صبرش سر آمد و معترض ظلم و بیکفایتی شد و با کمترین گذشت، بالاترین مجازات را نصیب خود کرد۔
قلم شرمسار است از توصیف آدمهای هفت رنگ و هفت هویتی که روز روشن و با وقاحت هرچه تمامتر یک روز مردم را خس و خاشاک مینامند و امروز مدعی منافع آنها هستند۔
یک روز با [...] و روز دیگر زیر صدای نادرهی دوران، استاد شجریان که خدایش سلامت بدارد، همخوان سرودی میشوند که فریاد میزند "تفنگت را زمین بگذار".
قلم شرمسار است از توصیف این همه پلیدیها و این همه ناپاکیها در سرزمینی که مردماناش چیزی جز نان، آزادی، آرامش و صلح نمیخواهند اما اکنون در اسارت خودخواهیها، جنگطلبیها، فقر و خشونت گرفتار شدهاند۔
قلم شرمسار است و شرمگین۔
تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ماه ۱۳۹۹
#درد
#قلم
#روشنفکری
@NewHasanMohaddesiبا اندکی ویرایش از کانال دکتر
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ مجید یونسیان
این روزها قلم از توصیف روزها و لحظههایی که بر مردم ما میگذرد عاجز است۔ شرمساریم که نمیتوانیم رنج این لحظهها و روزها را توصیف کنیم۔
شرمساریم که قلمهایمان هویت و قدرت آن را ندارد که نالهها و اشکها، حسرتها و دردهای کودکان کار، زنان بیسرپرست، بازنشستگان رها شده در برهوت بیپناهی، چشمهای نمناک مادرانی که منتظر گمشدههای خود هستند، کارگران شرمگین در برابر چشمهای پر از آرزوی کودکان، جوانان تحصیل کردهای که بیکار، بیعشق، بیامید و بیتاب، عمر و جوانی و رویاهایشان را به دست باد سپردهاند۔
شرمساریم که نمیتوانیم این همه بلا را که خود بر سر خود آوار کردهایم توصیف کنیم۔
این قلمها شرمسار اند که نمیتوانند کاری کنند۔ جوهر حیات بخش آنها خشکیده است، یخ زده است، گرمایش را از دست داده است، حیران و مبهوت مانده است از این همه سقوط؛ سقوط ارزشهایی که روزگاری نه چندان دور آنقدر زیبا بود که سر به آسمان میسائیدیم و بهشت را مزمزه میکردیم؛ آنوقتی که میدیدیم جوانی بازوی قطع شدهاش را با چفیه خود بسته است و با دست دیگرش با دشمن میجنگد و با لبخند، مرگ را مسخره میکند۔
شرمساریم که قلمها نمیتوانند خباثت آنهایی را توصیف کنند که این لبخندها و بازوهای بریده را در قاب پشت سرشان گذاشتند و از آن کاخها ساختند، دلارها انباشتند۔
یقههای بسته و مهرهای پیشانی و چفیهها را ابزاری ساختند برای قدرت و ثروت امروزشان و آقازادههایی که سالهاست از کودکی به دانشگاههای امریکا و انگلیس فرستادند تا فرداهایمان را بسازند۔
قلم شرمسار است که نمیتواند کسانی را توصیف کند که هشتصد سکه طلا میگیرند تا بیتالمال را به بهایی اندک بفروشند و امروز چه جزایی خواهند دید؟
آیا جزایشان بیشتر از ان جوان دانشجویی است که کاسهی صبرش سر آمد و معترض ظلم و بیکفایتی شد و با کمترین گذشت، بالاترین مجازات را نصیب خود کرد۔
قلم شرمسار است از توصیف آدمهای هفت رنگ و هفت هویتی که روز روشن و با وقاحت هرچه تمامتر یک روز مردم را خس و خاشاک مینامند و امروز مدعی منافع آنها هستند۔
یک روز با [...] و روز دیگر زیر صدای نادرهی دوران، استاد شجریان که خدایش سلامت بدارد، همخوان سرودی میشوند که فریاد میزند "تفنگت را زمین بگذار".
قلم شرمسار است از توصیف این همه پلیدیها و این همه ناپاکیها در سرزمینی که مردماناش چیزی جز نان، آزادی، آرامش و صلح نمیخواهند اما اکنون در اسارت خودخواهیها، جنگطلبیها، فقر و خشونت گرفتار شدهاند۔
قلم شرمسار است و شرمگین۔
تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ماه ۱۳۹۹
#درد
#قلم
#روشنفکری
@NewHasanMohaddesiبا اندکی ویرایش از کانال دکتر
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali