پایگاه ایران دوستان مازندران
680 subscribers
9.71K photos
4.63K videos
138 files
2.22K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
Forwarded from عاشقان ایران
👈چرا نماینده ایران، در نشست دیروز پاریس، در بین ۷۰ کشور، نبود؟
چرا خسارت های گسترده مادی و معنوی که به #ملت_ایران در جنگ اول جهانی وارد شد، از سوی دولت های ایرانی پیگیری بین المللی نشد؟


⬅️صدمین سالگرد پایان #جنگ_جهانی_اول و نسل کشی #مهاباد

#صلاح_الدین_خدیو (فعال سیاسی ایرانی #کرد که دور از اندیشه های ناسیونالیسم تندروی کردی، با دیدگاهی ایراندوستانه به مساله ستم یک قرن پیش بر کردهای خاورمیانه می نگرد)

دیروز سران ۷۰ کشور جهان در حالی برای صدمین سال پایان جنگ جهانی اول در پاریس گرد آمدند، که هیچ نماینده ای از #ایران در این نشست مهم حضور نداشت❗️

بسیاری از کشورهای حاضر در نشست دیروز پاریس، در زمان جنگ اول، اساسا روی نقشه سیاسی جهان وجود نداشتند، ایران اما نه تنها در کنار ترکیه و افغانستان یکی از سه کشور مستقل مسلمان آن زمان بود، بلکه بدلیل نقض بیطرفی اش توسط قدرتهای وقت، تلفات سنگینی هم داد.

علیرغم این درگیری ناخواسته و پرتلفات، اما #دولت های ایران(از #پهلوی تا امروز)، علاقه ای به بازگشایی این پرونده تاریخی نداشته اند و خاطره تلخ آن تا حد زیادی از حافظه تاریخی مردم رفته است❗️

جنگ جهانی اول، نخستین نبرد بزرگ اروپای مدرن بود که رقابت های ژئوپولتیک و استعماری در آنسوی آبها، موتور محرک آن بود. غیر از انگیزه های سیاستمداران و کارتلهای اقتصادی نباید از نقش تهییج کننده ایده نوزای #ناسیونالیسم(افراطی) هم غافل شد که نقشی بی بدیل در تحریک توده های انسانی تازه به #ملت تبدیل شده و رونق جبهه ها داشت!

ایران عهد جنگ اول، اما نه مدرن بود و نه ناسیونالیست و نه دارای هیچ ایده و انگیزه عظمت طلبانه دیگری، از اینرو علیرغم میلیونها تلفاتی که از رهگذر جنگ نصیبش شد، همیشه قربانی روایت های اروپامحور جنگ اول بوده است❗️

مدرنیزاسیون و دولت گرایی که به نوعی آفریننده روایت های سوژه محور از تاریخ هستند، بعد از جنگ جهانی اول و ادبار آن به سامان سیاسی و معرفتی ما راه یافتند.
انبوه خاطرات و اسناد باقی مانده از رجال ایران آن دوره، هم نتوانسته به یک جریان تاریخنگاری زنده و فعال تبدیل شود و بر وجدان معذب و بغض فروخورده ناشی از ضعف و تحقیرشدگی آن دوره غلبه کند❗️

کشتار مردم #مهاباد بدست سپاه #روسیه_تزاری در نوامبر 1916 که از لحاظ برنامه ریزی برای امحای کلیه اهالی ذکور (مردان) شهر مثال زدنی است و به قتل پنج تا هفت هزار نفر انجامید، نمونه ای از این فراموش کردنها و مواجهات نامسئولانه با تاریخ است❗️

غیر از دلایلی که در سطور بالا به آن اشاره شد، دلیل دیگر سهل انگاری در این پیگیری، گرایش تاریخنگاری ناسیونالیستی کردی به #چپ_گرایی حاکم بر جنبش کردستان در نیمه دوم قرن بیست و ملاحظاتی از قبیل نرنجاندن دل "ستاد زحمتکشان جهان در #مسکو" ( #روسیه، #شوروی) و اولویت ضدیت با دولت های منطقه ای بجای قدرتهای فرامنطقه ای است❗️
که اگر این ها در گذشته توجیهی داشت، پس از فروپاشی امپراطوری سرخ (شوروی) دلیلی برای پرده گذاشتن روی یکی از مهمترین نسل کشیهای ابتدای سده بیستم در #کردستان نمی ماند.

یقینا همه هفتاد کشوری که دیروز در جشن پاریس بودند، دور و نزدیک در جنگ اول نبودند. بسیاری از آنها آن زمان مستعمره و یا بخشی از امپراطوریهای بزرگی بودند که ناخواسته بخشی از هزینه های جنگ را متحمل شدند و امروز با صورتحساب، به باشگاه ثروتمندان و فرادستان حوزه بین الملل رفته اند.

کاخ اروپا و غرب مرفه امروز بر ویرانه های بسیاری بنا شده است که کشتار مذکور و تلفات میلیونی ناشی از قحطی برآمده از پیش خرید محصولات کشاورزی ایران توسط ارتش های اشغالگر، نمونه ای از آن است.

نوزایی #اروپا که مقدمه ترقی آن شد در آغاز سده شانزده اتفاق افتاد، درست زمانی که سپاهیان #عثمانی، #وین را در قلب اروپا محاصره کردند.
خنجری که #شاه_اسماعیل (به تلافی حملات گسترده عثمانی به ایران) از پشت به پهلوی عثمانیها زد، در حکم مائده آسمانی برای اروپا بود تا خیالش از مرزهای شرقی راحت شود و با فراغ بال به اصلاح و اندیشه ورزی بپردازد و پایه های تمدن امروز را بنیان نهد.

اما کمتر کسی می داند که بهای این پیشرفت را به نوعی #کردها هم (در کنار دیگر مردم ایران) پرداختند: جنگهای طولانی #ایران و #عثمانی عمدتا در #آناتولی_شرقی و بین النهرین( #میانرودان، میان دجله و فرات) رخ دادو موجب ویرانی سرزمینهای [کردنشین] شد و آنها را از تولید اقتصادی و فکری عقب نگه داشت.
امری که بنام #مساله_کردها در خاورمیانه قرن بیست خود را نشان داد.

نگارنده این سطور سه سال قبل بارها ضرورت گرامیداشت کشته شدگان نوامبر1916 مهاباد را به مسئولان شورای شهر یادآوری کرد، شوربختانه اما درک موضوع، فراتر از درک شورایی بود که با دیدی ابزاری و مکانیکی به مقوله فرهنگ می نگریست و گشاده دستانه با بیل و کلنگ به جان نیمه جان آن افتاده بود!

ویرایش شده از @sharname1

@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
نگاره های چشم نواز رودخانە ودریاچە سد #مهاباد
فرستنده: دکتر #صلاح_الدین_خدیو، کنشگر میهن دوست ایرانی #کرد

به راستی زیبایی های بیادماندنی پرهام(طبیعت)ایران توان جهانی شدن و درآمدزایی دارد. از دید جاذبه گردشگری همین #کردستان و #لرستان و #چهارمحال_بختیاری و #ایلام و #کرمانشاه ما چه کم از آلپ و اتریش دارد؟
#گیلان #مازندران #گلستان #اردبیل #آذربایجان #زنجان ما چه کم از سوییس و فرانسه و آلمان دارد؟
#خراسان و #تهران و #کرج و #قزوین #همدان ما چه کم از جاذبه طبیعی #آمریکا دارد؟
#سیستان_بلوچستان #کرمان #یزد #هرمزگان #خوزستان ما هیچ کم از #امارات و عربستان و ... ندارد که چنان سرمایه گذاری های هنگفتی در جدب گردشگر داشته اند.

بیایید در هر سفر یا برخوردی که با مردمان ایرانی جای جای ایران، از کردستان و کرمانشاه تا خوزستان و سیستان بلوچستان، از خراسان تا گیلان و از آذربایجان و اردبیل تا ه، فرهنگ #ایراندوستی و همبستگی و مهربانی #ملی را گسترش دهیم، هر کدام به اندازه توان خود، بلکه اندکی از کم کاری و #سوء_مدیریت دولت ها را در آبادانی ایران بکاهیم، و در بازگشت از هر سفر نیز، تبلیغگر زیبایی شهرهایی که رفتیم باشیم

@LoversofIRAN
Forwarded from شارنامه
🔺اصلاحات عباس میرزا و کردستان

عباس میرزا قاجار نخستین اصلاح طلب ایران، شاهزاده جوانی بود که با فراست از گلوله های آتشین توپخانه روسیه تزاری، مدرنیته سخت افزاری و تغییر زمانه را دریافت. او بر آن شد که با انجام اصلاحات در ایران خوابزده اوایل قرن نوزده، راهی به سوی ترقی و تعالی بیابد و مسیر توسعه طلبی امپریالیسم اروپایی را ببندد.
او با اعزام دانشجو به ممالک غربی و اخذ برخی مظاهر تمدن فرنگی نومیدانه می کوشید عقب ماندگی ایران در قبال قدرت های نوظهور جهان وقت را جبران کند.
یکی از جسورانه ترین کارهای وی تلاش برای جذب سرمایه گذاران غربی و استفاده از سرمایه و صنعت فرنگ برای عمران و آبادی ایران بود.
وی در سال 1823، میرزا صالح نماینده خود در لندن را مامور این مهم کرد و نامبرده مطابق فرمان او آگهی های در این باره در روزنامه های لندن به چاپ رساند.
مطابق آنها، دولت ایران از اتباع انگلیسی اروپایی دعوت کرده بود که در تبریز مرکز ایالت آذربایجان و ساوجبلاغ از توابع کردستان که به قول وی از حیث آبادی و منابع آبی و خاکی غنی، ویژه است، سرمایه گذاری نمایند.
در این اعلان ها که نخستین فراخوان های جذب سرمایه گذار خارجی در تاریخ ایران هستند، به اتباع غربی وعده زمین و امکانات مناسب در کنار معافیت های گمرکی و حمایت های کنسولی داده شده بود.
در دوراندیشی مصلحانه عباس میرزا تردیدی نیست، اما انتخاب تبریز و مهاباد و حتی ترجیح کردستان بر مرکز ایالت آذربایجان دارای دلالت های مهمی است که نمی توان آسان از آن گذشت.
عباس میرزا طبق سنت قاجاری که نایب السلطنه همزمان حاکم ایالت مهم آذربایجان بود، طبعا آشنایی بیشتری با این خطه داشت که از قضا آن زمان به دلیل نزدیکی با قفقاز و عثمانی، نزدیکترین مرز ایران با اروپا به شمار می رفت.
این مجاورت باعث افزایش اهمیت سوق الجیشی آن از حیث نظامی و مراودات تجاری شده و به نوعی تبریز دروازه ورود مدرنیته و تمدن نوین شده بود.
ساوجبلاغ - مهاباد کنونی - هم که مرکز کردستان شمالی بود، از این قرابت جغرافیایی بی بهره نمانده و با افزایش مراودات بازرگانی با ایالت موصل عثمانی و قفقاز جنوبی، عملا یک مرکز مهم تجاری به شمار می رفت.
فارغ از این ها، بلندنظری عباس میرزا و نگاه ملی و بری از مذهب و قومیت وی است. ولیعهد قاجار در اولویت دادن به مهاباد، نمی گوید که یک شهر کرد سنی مذهب شایسته آن نیست که پایلوت نخستین برنامه های مدرن سازی کشور شود. نگاه وی صرفا بر مبنای استحقاق و ظرفیت و ضرورت پیشرفت است.
اینجا لحظه تاریخی مهمی است که ذهنیت حکمرانی نوین در حال شکل گیری است. ذهنیت سنتی سابق که اساسا شانی در زمینه خدمتگزاری رعیت/ملت برای خود قائل نیست، در حال زوال است و ذهنیت مدرن هم که قائل به عاملیت دولت در توسعه و مهندسی جامعه و کشور است، هنوز تکوین پیدا نکرده است.
در وضعیت دوم است که دولت به عنوان کارگزار اصلی کشور ، در تمام حوزه ها دست به مداخله می زند.
پرسش این است که علیرغم بلنداندیشی اولیه در لحظات ابتدایی تکوین ذهنیت دولتی، از چه زمانی و چگونه و چرا، این ذهنیت مسموم شد و نگاه های خودی و غیرخودی و درجه بندی شده به آن راه یافت؟
آیا انحصارطلبی و تجزیه کلیت ملت به خودی و غیر خودی، تالی منطقی سردمداری امر مدرن است یا نتیجه مدرنیته تحریف شده؟
یا اینکه اساسا از غلبه ذهنیت های قبیله ای و فرقە گرا بر ذهنیت شهری و مترقی ناشی می شود؟
مخلص کلام اینکه زمانی که سیر تطورات پیشگفته به تشکیل دولت مدرن در ابتدای سده جاری رسید، مرز نه تنها فرصت محسوب نمی شد، بلکه تهدید به شمار رفته و مقهور ترتیبات مرکز - پیرامون گردید. پس از انقلاب هم ملاحظات امنیتی با الزامات مذهبی و قومی، صبغه پررنگ تری یافت.
با این وصف بخش عمده عقب ماندگی های مناطق مرزی مساله ای مدرن و محصول نگاه های سقیم و کژکاردی های دستگاه دولتی است. این دولت مدرن است که قادر است متنعم ترین منطقه را محکوم به فلاکت و توسعه نیافتگی نماید و بر عکس منابع ملی را به سمت جاهایی ببرد که خود می خواهد.
هرچند در نهایت، این نوع مداخله ها به توسعه پایدار نمی انجامد. امری که اکنون به صورت تنش های آبی، بحران های زیست محیطی و ...خود را نشان داده است.
اکنون پس از 200 سال نە تنها ایده نیک عباس میرزا در کردستان عملی نشده، بلکه برخورداری بالقوه و طبیعی اش هم از کف رفته است. با آوردن مثالی به این مقال و مطالبه تلخ پایان می دهم. 195 سال پس از ابتکار عباس میرزا، قرار بود همایشی تحت عنوان فرصت های سرمایه گذاری ایران و عراق در سال 1394 در مهاباد برگزار شود. تا حالا هم اهل فن و خبرگان نتوانستند کشف کنند، چگونه اصل و اساس آن در دستگاه شعبده بازی استاندار دولت اول روحانی گم شد!

🔺منبع سند: تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، نوشته سعید نفیسی، صفحه 732
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه
🔺از گالری برژنف تا سیسمونی قالیباف

لئونید برژنف رهبر اسبق شوروی در قیاس با اسلافش یک کمونیست " شیک " محسوب می شد. وی هم خوش لباس بود و هم به شدت مقید به مراعات نزاکت و " تاکت " در تعاملات اجتماعی و بویژه خوش پوشی را هم تشویق می کرد
. از این منظر با سلفش خروشچف که توجهی به رعایت نزاکت نداشت و بارها با رفتار " موژیک " اسباب جنجال های بزرگ رسانه ای گردید، ماهیتا متفاوت بود.
بر همین اساس استالین هم که غالب اوقات با لباس نظامی ظاهر می شد و به طریق اولی لنین نیز که به معنای واقعی کلمه ساده زیست بود، نمی توانستند سرنمون رهبر شیک پوش و خوش منظر کمونیست تلقی شوند.
از این نظر "لحظه برژنف"، نقطه عطفی در تاریخ شوروی سابق است. نقطه عطفی تاریخی که سرانجام سیاست زندگی به نحوی از انحا خود را به ملاحظات ایدئولوژیک که تا آن موقع تخطی ناپذیر بود، تحمیل کرد و پاسداران راست کیشی ایدئولوژی را وادار به تمکین نمود.
مردم روسیه پس از تحمل مشقت های فراوان دوره صنعتی سازی استالین در دهه سی و تلفات سنگین جهانی دوم و بازسازی خرابی های جنگ در دهه پنجاه، تازه در اوان دهه شصت اندکی دستشان به دهانشان می رسید و زمامداران هم با درک این مهم به عقب نشینی از برخی هنجارهای فرهنگی سابق خود پرداختند.
لحظه برژنف انقلاب ایران اما بدون شک خطبه "مانور تجمل" هاشمی رفسنجانی است که تعریفی جدید از شهروندحزب اللهی مورد پسند ارائه کرد: ایمان و دین ورزی به ژولیدگی و ژنده پوشی نیست، مومن باید آراسته و معطر در انظار دیده شود و نمازهای جمعه به مانور تجمل تبدیل شوند.
مانند سایر انقلاب ها، در ایران هم تحول مزبور نوعی لحظه ترمیدور انقلاب و بازتاب دگرگونی های تازه در ساحت اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اجتماع و آرایش های جدید در ساخت بلوک قدرت بود.
چین هم به مثابه یک انقلاب کلاسیک بزرگ دیگر در دهه شصت به ورطه نوعی ترمیدور - بازگشت نظم پیشاانقلابی - افتاد. اما بر خلاف دو مورد بالا با واکنش سریع و قاطع ارتدکس های کمونیست و در راس آنها مائو مواجه شد. اعلام جنگ مائو که در قالب پروژه خونین و پر هزینه انقلاب فرهنگی صورت پذیرفت، در حقیقت آماج گرفتن رواج تدریجی سبک زندگی طبقه متوسط تحت عناوین ایدئولوژیک نظیر فرهنگ منحط بورژوایی بود.
پرونده فاجعه بار انقلاب فرهنگی که البته بخش از پویایی خود را از منازعه بر سر قدرت در میان بلوک حاکم می گرفت، رسما پس از ده سال مختومه گردید و چین عملا به کشوری سرمایه داری تبدیل شد. کشوری که نه تنها پاسداشت پارسایی پرولتری در برابر رفاه و سبک زندگی طبقه متوسط را رها کرد، بلکه با تبدیل رشد اقتصادی به آرمان ملی، عملا به ایستارهای قبلی پشت کرد.
ایران اما سرگردان میان آرمان و واقعیت علیرغم ابراز تمایل، هرگز نتوانست مدل چین را بیاموزد. مانور تجمل هاشمی گرچه عملا به خط مشی تازه اقتصادی و سیاسی طبقه ای از بروکرات ها و مدیران ارشد بدل گردید، اما هر از گاهی، صلای محکومیت آن و سودای بازگشت به دهه آرمانی انقلاب به طمع دلربایی از اقشار تهیدست و آرمان گرایان دلواپس به گوش می رسد.
برای دیدن ریاکاری و سالوس مکتوم در این ادعاها بصیرت چندانی لازم نیست. جنجال رسانه ای موسوم به "سیسمونی " قالیباف موید این ادعاست. رئیس مجلس نه دزدی کرده و نه اختلاس، بلکه کاری مطابق عرف بسیاری از مردم را انجام داده است. اما مشکل این است که وی در گذشته به سرزنش آن پرداخته و خود را ناجی و قهرمان طبقاتی خوانده که نمی توانند سفرها و خریدهای مشابه را انجام دهند. درست مانند علی اکبر ولایتی که ستایشش از لنگ پوشی مبارزان یمنی در تعارض با سبک زندگی مرفه خودش قرار گرفت و تناقض هایش برملا گردید.
روشن است که نمی توان آن ها را بابت سبک زندگی نه چندان غیر معمولشان شماتت کرد، اما باید بخاطر تناقض های رفتاری و اهمال در فراهم کردن سطح مشابهی از زندگی برای سایر آحاد ملت در مقام مسئولان مملکتی آنها را بازخواست نمود.
از قضا برژنف شیک پوش و خوش منظر نیز که بر اساس ایستارهای امروز بری از فساد مالی و زندگی تجملاتی بود، در زمان خود بابت تناقض در قول و فعل دستمایه یک مطایبه شیرین روسی گردید:
برژنف مادری در ده دارد که روزی به منزلش در مسکو رفت. برژنف گفت: مادر این مبل ها را صدر اعظم آلمان به من داده است.
مادر گفت: آخ لیونا، آخ لیونا!
برژنف: این اتومبیل هم هدیه انگلیسی هاست.
مادر: آخ لیونا، آخ لیونا!
برژنف: این ظروف چینی هم هدیه رئیس جمهور فرانسه است. پیرزن باز حرفش را تکرار کرد.
در این لحظه برژنف عاصی شد و گفت: مادر این چیست که مرتب آخ لیونا می گویی؟ مادر گفت: اگر بلشویک ها سرریز کنند!
مادر بی خبر از سیاست با دیدن وضع پسرش فکر کرده بود سرمایه داری حاکم شده و هر آن ممکن است بلشویک ها سر برسند و به مصادره اموال پسرش بپردازند!
ظاهرا سیسمونی قالیباف هم دستمایه طنزی تلخ و مشابه شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from اتچ بات
🔺چرا آسمان همه جا "یک رنگ" نیست؟!

@sharname1

ویدئوی پایین، نمایی آخرالزمانی از اربیل پایتخت اقلیم کردستان است که زیر طوفان گرد و غبار به سختی نفس می کشد. به جرات می توان گفت در سال آبی گذشته تعداد روزهایی که از آسمان این شهر ریزگرد و پهپاد و موشک باریده، از روزهای بارانی آن بیشتر بوده است!
ظاهرا ارتباطی میان بارش خاک و پهپاد وجود ندارد. اما در واقعیت اینگونه نیست. تهران، بغداد و اربیل سه پایتختی هستند که این روزها زیر غبار ریزگردها، نفسشان به شماره افتاده، در حالیکه همزمان آنکارا و استانبول و ریاض و دوبی و دوحه از آفتاب صاف و درخشان لذت می برند.
ترکیه در بالادست منابع آبی نشسته و از زمانی که ایران و عراق درگیر جنگ با هم بودند، مشغول " توسعه دلبخواهی" حوضه های آبی و مداخله در اقلیمی است که روز به روز بیشتر رو به خشکی می رود.
کشورهای حاشیه خلیج فارس هم که به مدد پول و فناوری و همکاری بین المللی به جنگ کمبود آب و تغییر اقلیم رفته اند.
می ماند ایران و عراق: ایران آنقدر درگیر سیاست و پیگیری رویکردهای امنیتی در خاورمیانه است که عملا فرصت و رمقی برای اقتصاد و همکاری منطقه ای و توسعه و جذب سرمایه و فن آوری باقی نمانده است.
عراق هم پس از سال ها جنگ و تحریم دو دهه، است که عملا " بی دولت " شده است، یک قلک نفت وجود دارد و احزاب و گروه هایی که به تناوب دست در آن فرو می کنند و حکومت های منقسم در بغداد و اربیل و فرایندهای چانه زنی سیاسی برای تشکیل دولت که گاه تا انتخابات بعد به طول می انجامد.
تجربه نشان داده که عراق ضعیف که از پس امور خود برنیاید، نه تنها به سود ایران نیست، بلکه می تواند منشا خطر هم باشد. نشان به این نشان که ترکیه بدون آن که رسما ادعایی درباره عراق داشته باشد، عملا آن را به " مستعمره اقتصادی " خود تبدیل کرده است: نفت و گاز و مواد خام آن را به ثمن بخس می برد و پس از تبدیل آن ها به کالا، با ارزش افزوده و سود کلان، آن را به بازارهای عراق و اقلیم بر می گرداند.
در حالی که نصیب ایران از متاع و عطا و لقای عراق، طوفان شن و گرد و غبار بوده است.
با این اوصاف، نمی توان با دور زدن سیاست، به مصاف ریزگردها رفت. راه حل خشکسالی و تغییر اقلیم از چهارراه همکاری فراگیر منطقه ای، اولویت اقتصاد بر سیاست و دولت سازی کامیاب در عراق و توسعه گرایی در ایران می گذرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه
🔺از کفش ملی تا تیم ملی و پول ملی!

تخریب نخستین ساختمان کفش ملی در میدان قیام تهران، به لحاظ نمادین مهم است.
کفش ملی قبل از انقلاب با داشتن 50 کارخانه و بیش از 400 فروشگاه زنجیره ای و حدود 12000 کارگر، نمونه ای موفق از کارآفرینی، تلفیق صنعت و تجارت و مهارت بخش خصوصی بود.
مالک و سازنده این کسب و کار، محمد تقی ایروانی بود.
ایروانی پس از انقلاب مغضوب شد و مجموعه اش مصادره گردید. کار بجایی رسید که از این برند پرآوازه که روزگاری در فروشگاه های شرق اروپا، معادل نام هایی چون اکو، نایک و آدیداس بود، نه نامی ماند و نه نشانی!
سرگذشت کفش ملی، نمودی از سرنوشت تلخ بورژوازی صنعتی در ایران است.
صنایعی که به بهانه تعلق به "سرمایه داران زالو صفت" به نفع دولت مصادره شدند.
کمی بعد در چارچوب نظم سرمایه داری رفاقتی " خصولتی " شده و هبه ی کسانی گردیدند که نه راه و رسم تجارت را می دانستند و نه از انصاف و مروت برخوردار بودند!
" یقه سفیدهای  مسلمانی " که وارث سرمایه و ارزش افزوده ی صنایع ملی شدند، نه تکنوکرات بودند و نه حتی بروکرات هایی قابل.
سرگذشت پول ملی آماسیده و تیم ملی در قطر، شاهد این مدعاست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
#صلاح_الدین_خدیو


پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali