پایگاه ایران دوستان مازندران
680 subscribers
9.71K photos
4.63K videos
138 files
2.22K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
۱ بهمن زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی

( زاده ۱ بهمن ۳۱۹ در #توس – درگذشته سال ۳۹۹ توس) #حماسه‌سرای بزرگ، سرایندهٔ #شاهنامه

«ابوالقاسم حسن پورعلی توسی» معروف به #فردوسی در روستای #پاژ، از توابع #طبران_توس در #خراسان دیده به جهان گشود. او که پدرش دهقان بود و ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت، از کودکی به کسب علم و دانش پرداخت و به خواندن داستان علاقه‌مند بود.

همان گونه که در زندگی‌نامه #فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم‌ زمان با جنبش نوزایش در میان #ایرانیان بود که از سده سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده چهارم رسید. #فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد.

کودکی و جوانی فردوسی در زمان #سامانیان سپری شد. #شاهان_سامانی از دوستداران ادب #فارسی بودند. آغاز سرودن #شاهنامه را بر پایه #شاهنامه_ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند، اما با مطالعه زندگی‌نامه فردوسی، می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ و چه بسا سرودن داستان‌های شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده است. از میان داستان‌های شاهنامه که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد، می‌توان داستان‌های بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.

#شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده #فردوسی و یکی از #بزرگ‌ترین_نوشته‌های_ادبیات_کهن_پارسی است. #شاهنامه، منظومه مفصلی است که از حدود ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره #اساطیری، #پهلوانی و #تاریخی است. #شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی‌اند. پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته هستند. شخصیت‌های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.

#فردوسی پس از سرودن نزدیک به بیست سال در تکمیل آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن #سامانیان و برآمدن #سلطان_محمود_غزنوی بود. #فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری در ۶۵ سالگی بر آن شد که #شاهنامه را به #سلطان_محمود پیشکش کند، و از این‌رو دست به کار ویرایش تازه‌ای از #شاهنامه شد. او در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی #ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم #شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در ۷۱ سالگی او بوده است.

وی #شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار #غزنه نزد #سلطان_محمود فرستاد. به گفته خود #فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، #فردوسی بخش‌های دیگری نیز به #شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی #فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را ۸۰ ساله و جای دیگر ۷۶ ساله خوانده است.

وی را در شهر #توس، در باغی که برای خودش بود، به خاک سپردند.
از زمان خاکسپاری #فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ به دستور #میرزا_عبدالوهاب_خان_شیرازی، والی #خراسان، جایگاه آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.

پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی با تلاش های #محمد_علی_فروغی و #سید_حسن_تقی‌زاده، ساخت آرامگاه فردوسی شد و هزینه این کار از سوی مردم پرداخت شد و بدون بودجه دولتی از ۱۳۰۴ شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد. این آرامگاه با نشست در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد.

#شاهنامه برای همه اقوام ایرانی از #کرد تا #آذری و #لر و #بلوچ و #خراسان و #گیلکی و #مازنی است و همه در این کتاب #اقوام_ایران نامیده شده‌اند.

#یونسکو ی سازمان ملل #شاهنامه_فردوسی را یکی از سه اثر ۷برجسته جهان شناخته است.


با ویرایش از کانال ‎@bargi_az_tarikh


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
👈 توضیح استاد #فریدون_جنیدی درباره دیوهای #مازندران در شاهنامه 👉


🏔منظور از مازندران در شاهنامه کجاست؟

⬅️از کانال شاهنامه شناسی
ابیات مربوط به مازندران در شاهنامه بدون افزوده های جعلی(الحاقیات)

چو #کاووس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان، بنده شد سربسر
چنان بُد که در کاخ زرین نگار
همی خوَرد روزی، مَی خوشگُوار
اَبا پهلوانانِ اِیران به هم
همی رای زد، شاد، بر بِیش و کم
برفت از برِ پرده، سالارِ بار
خرامان بیامد برِ شهریار
بگفتا که: ”رامشگری بر در است
ابا بَربَت و نغز رامشگر است“
بفرمود تا پِیش او خواندند
برِ خوشنوازانْشْ بنشاندند
به بربت چو بایست، برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
ز #مازندران، شهر ما، یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
نوازنده، بلبل، به باغ اندرون
گُرازنده، آهو، به راغ اندرون
همیشه نیاساید از جُفتجوی
همه ساله، هر جای، رنگ است و بوی
گلاب است گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش، روان
دی و بهمن و آذَر و فروَدین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای، بازِ شکاری به کار
چو کاووس بشنید ازو این سَخُن
یکی تازه اندیشه افکند بُن
دل رزمجو را ببست اندر آن
که لشکر کشد سوی #مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که: ”ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلِیر
نگردد ز آسایش و کام سِیر“
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان، کس آن رای، فرّخ ندید
همه زرد گشتند و پُر چین بُروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست، پاسخ، نیارَست کرد
نهانی، روانْشان پر از باد سرد
به آواز گفتند: ما کِهتریم
زمین جز به فرمان تو نَسپَریم


⬅️ گروهی را گمان این است که «مازندران» در #شاهنامه جایگاه دیوان است، همانجاست که امروز مازندرانش خوانیم. در شاهنامه و کتابهای هم زمان با شاهنامه و پیش از آن، ظاهراً لفظ مازندران به معنی #طبرستان/ #تبرستان به کار نرفته است، مگر آن که به ندرت شعری یا عبارتی را بتوان چنان تفسیر کرد.

اغلب «مازندر» و «مازندران» بر سرزمینی در حدود مغرب و بسیار دور از ایران اطلاق میشد. در مقدمه #شاهنامه_ابومنصوری آمده:
#شام و #یمن را مازندران خوانند و #مصر گویند از مازندران است“!
برخی از نویسندگان امروزی نیز جایگاه مازندران را در غرب، شام، یمن و برخی نیز در #هندوستان دانسته اند.

اما این گمانها درباره «مازندران» شاهنامه درست نیست. مازندران امروزی در گذشته «تبرستان» نامیده میشد، و چنان که در شاهنامه در داستان «زال و رودابه» میخوانیم، منوچهر پادشاه ایران پایتخت خویش را در آن مرز برگزیده بود: شهر #آمل

هنگامی که منوچهر از عشق زال و رودابه باخبر میشود و میخواهد به #کابل سپاه بکشد، پدرش سام به منوچهر نامه میفرستد و از زبان زال، چنین شِکوِه میکند:
«مرا» گفت «بَر دارِ آمل کنی
سَزاتر که آهنگ کابل کنی!»
(اگر مرا در آمل، پایتخت منوچهر، بر دار کنی، بهتر از آن است که به زابل لشکرکشی)
پس سرزمینی را که پایتخت ایران در آن باشد نشاید جایگاه دیوان نامیدن.

⬅️دیدگاه متفاوت استادجنیدی درباره نام مازندران و دیوسپید

«ماز» در زبانهای ایرانی، چین و شکن و برآمدگی و فرورفتگی است، و «مازاندر» جایگاهی است که چین و شکن و برجستگی در آن باشد، و همین رشته کوه البرز است. در زبان #فارسی_دری و زبان #تبرستان_باستان، «دوین» به معنای برجستگی و بلندی است. در زبان تبری، واژه دوین چند بار به معنی برجستگی و تپه و کوه آمده است؛ با افتادن «ین» پایانی، بگونه «دِو» dēv و آنگاه «دیو» درآمد

جایی که کاووس از آن سخن میراند، کوهستان #البرز بود که بایستی از ستیغهای بلند و دره های ژرف بگذرند. گذرندگان البرز کوه را، ابرهای همیشگی، بارانهای سخت، جنگلها و تیغزارها در پیش بود و بیشه های پر از دَدان و جانوران، شاخ و برگ فراوان پرتو آفتاب را گذر نمیداد

پیروزی بر دیوان مازندران، همان گشودن مازهای تبرستان و کوههای البرز است که به دست تبرستانیان و گیلانیان (اهالی #مازندران و #گیلان امروز) و ایرانیان دشت مرکزی انجام گرفت

چون یکایک این دوین ها به دست ایرانیان می افتاد و بر چراگاهها افزوده میشد، بزرگترین آنها «دوین سپید» یا «دیو سپید» بود که همانا کوه دماوند است. دماوند آن زمانها خاموش بود، اما گویا باز فعالیت مختصری کرد و بر ایرانیان آتش و سنگهای تیز بارید:
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراکنده گشتند، اِیران، به دشت

گشودن البرزکوه و پیروزی بر دوین های مازندران، کار سیستانیان نبود، اما چون کاری بس بزرگ بود، پیروزی بر دیوسپید را شاهنامه به «رستم» نسبت دادند که جهان پهلوان (نماد ایران) بود

ایران: ایرانیان. جمعِ «اِیر» است و ایر یعنی فروتن، که صفت ایرانیان بوده است. در اینجا، «ان» علامت جمع است، یعنی ایرانیان. اما «ان» در نام کشور ایران، علامت نسبت است، یعنی جایگاه ایرانیان


💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN