پایگاه ایران دوستان مازندران
680 subscribers
9.7K photos
4.63K videos
138 files
2.22K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
مدیرکل میراث فرهنگی #گیلان: آبشار #ورزان_گیلان در فهرست آثار طبیعی #ملی_ایران قرار گرفت.


#ایران زیبا را ببینیم و پاسدار داشته های تاریخی،باستانی،فرهنگی و پردیس زیبایش باشیم.

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
#مینا و #پلنگ
بخش دوم:

تا این زمان چشمان سرخ مینا موجب شده بود مینا همیشه تنها و فراری باشد. ولی پلنگ که مینا را دید مبهوت و حیران چشمان او شد و آرام شد. چون چشم هر دو یک رنگ بود! مینا کم کم که آرامش او را دید جلو رفت و نوازشش کرد.
با هم نشستند و دوستی بین آنها در حال پدید آمدن بود که شاید خود نمی دانستند در صد سال آینده به یکی از زیباترین و واقعی ترین رمانهای عاشقانه جهان تبدیل خواهد شد.
پلنگ مدتها عاشق مینا بود ولی مینا نمی دانست! ولی میوه درخت عشق پلنگ wبالاخره به بار آمد و مینا نیز عاشق او شد! آن دو آن شب تا نزدیک صبح کنار هم بودند و هر یک با زبان خود با دیگری صحبت می کردند. نزدیک صبح پلنگ به جنگل بازگشت. مینا هم فردا دوباره به بهانه جمع آوری چوب به جنگل می رفت تا پلنگ را ببیند و این کار را مدتها انجام داد.
در جنگل پلنگ در گردآوری چوب به مینا کمک می کرد. مینا چوبهایی که جمع می کرد بر پشت پلنگ می نهاد تا در راه بخشی از سنگینی بار مینا کم شود. غروب مینا به خانه برمی گشت . پلنگ نیز هر شب به دهکده کندلوس می آمد و به خانه مینا می رفت و منتظر می ماند تا مینا بیاید.


پایگاه ایران دوستان مازندران


@jolgeshomali
@taporestangilak_ariyaea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانوی #جهانگرد_آلمانی در سفر خود از #ترکیه تا #فیلیپین توژکی از زیبایی‌های چشم‌نواز شهر #تبریز به اشتراک گذاشته است.
#ایران_زیبا

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
#مینا و #پلنگ
بخش سوم:
آنها روز به روز بهم وابسته تر می شدند و بهم عادت کردند. هر دو در کنار هم بودند و مینا او
را نوازش می کرد و برایش آواز می خواند. تا اینکه زمستان آمد و برف سنگینی بارید. همه جا سفید شده بود. مردم کندلوس هر روز صبح ردپای پلنگ را روی برفها می دیدند. ردپا را دنبال کردند و دریافتند که ردپا به سوی خانه میناست. ولی هنوز کسی خود پلنگ را ندیده بود و مینا هم چیزی به روی خود نیاورد.
تا اینکه ننه خیرالنسا یکی از دوستان نزدیک مینا که همسایه او بود شبی از شبها خوابش نمی برد. از خانه بیرون آمد تا قدم بزند. هنگامی که بیرون آمد صدای مینا را شنید. گویا روی کسی فریاد می زد و دعوا می کرد. با خود گفت او که کسی را ندارد و اهل دعوا هم نیست. به سوی خانه اش رفت و به درون حیاطش نگاه کرد.
مینا را دید که نشسته و به دیوار تکیه داد و با تکه چوبی که در دست داشت در حالی که بازی می کرد و گاهی سرش را بالا می آورد، در جلوی او پلنگ غول پیکری نشسته در حالی که دستها جلویش خم نشده بود و مانند کودکی از دعوای مادرش شرمسار باشد سر و گوشش را پایین انداخته و پس از هر دعوا و سرزنش مینا یه زوزه و آه شرمساری می کشد.
معلوم نبود چه کرده بود که مینا از دست او عصبانی بود شاید دیر آمده بود و مینا را در انتظار گذاشته بود. مینا ناراحت شده بود. مینا در جهان کسی جز این پلنگ را نداشت. هر دو عاشق و شیفته هم شده بودند. خیرالنسا داستان را نزد خود نگه داشت و برای کسی بازگو نکرد. تا اینکه پس از مدتی خود مینا داستان را برایش تعریف کرد. پلنگ شیفته جادوی چشمان سرخ ستاره گون مینا و آواز زیبایش شده بود به طوری که هر شب به دیدارش می آمد و سر خود را از پنجره به درون کلبه مینا می انداخت. کم کم داستان عشق مینا و پلنگ در روستا پخش شد و مردم از رفت و آمد پلنگی به ده آگاه شدند.
روزها مینا به جنگل می رفت و شبها پلنگ به خانه او می آمد. مردم که از این جریان باخبر شدند هر شب کمین می کردند پلنگ را ببیند. برخی ها هم با تفنگ منتظرش بودند.
ولی وقتی به عشق مینا و او پی بردند از کشتنش منصرف شدند. خیلی از مردم هم می ترسیدند شبها بیرون بروند. بعضی ها هم می دیدند که پلنگ بعضی وقتها که می اومد با خود شکاری مانند تیرنگ (یا همان قرقاول) ، کبک و یا شوکا به خانه مینا می آورد.
برخی از پسرهای جوان ده که مینا را دوست داشتند ، پلنگ را در جای رقیب خود می دیدند و حسادت می کردند. یکی از آنها هر شب پشت در خانه مینا می رفت تا سایه و شبح مینا را روی پرده اتاق پنجره اش ببینید و اینکه هر شب تا دیر وقت چراغ خانه اش روشن بود برایش عجیب بود فکر می کرد که مینا عاشق اوست و به خاطر او بی خواب است. تا اینکه فهمید او منتظر پلنگی هست و بعد از آن حسرت میخورد که کاش پلنگی بود.
پلنگ دیگر یکی از اهالی کندلوس شده بود. بعضی از بستگان مینا هم از روی شرم تلاش می کردند داستان را پنهان نگاه دارند. مدتی گذشت تا اینکه در روستای کناری کندلوس یعنی نیچکوه عروسی دختری به نام آهو خانم بود.
همه اهالی کندلوس به عروسی دعوت شده بودند. دخترها و زنهای ده از روی دلسوزی واسه مینا که تنها زندگی می کرد یا از روی ترس که مبادا با پلنگ تنهاش بگذارند او را به زور و کشان کشان بدون آنکه لباس نویی بر تنش کند به عروسی بردند. دل مینا در کندولوس جا مانده بود می دانست حتما پلنگ امشب می آید.
در شب عروسی بیشتر مردان تفنگ به دست بودند و خطر بزرگی پلنگ را تهدید می کرد. چون او حتما رد و بوی او را می گرفت و به نیچکوه می آمد.
شب هنگام پلنگ به روستا آمد ولی مینا را نیافت. بوی مینا را دنبال کرد و به سوی روستای نیچکوه به راه افتاد.
به نزدیک ده که رسید سگهای ییلاقی که خیلی بی باک و سهمگین هستند از آمدن او آگاه شدند و به سویش دویدند و به او حمله کردند. پلنگ پس از جنگ و درگیری بسیار خونین و زخمی شد. با اینحال خود را به روستا رساند و به خانه ای رسید که مینا در آنجا بود. پلنگ سر خود را از پنجره اتاق عروس به درون برد و نعره ای کشید و مینا را صدا زد.
زنان جیغ زدند و فریاد کشیدند. بعضی ها هم از حال رفتند و مردان هم که دستپاچه شده بودند تفنگ بدست بسویش حمله کردند و چند تیر بسویش انداختند و پلنگ به تاریکی شب بازگشت و فرار کرد. ولی هنگام فرار تیری به او برخورد کرد. زمستان بود و برف و کولاک خیلی سنگین می بارید. مجلس عروسی تا ساعتی بهم خورد و همه می ترسیدند پلنگ باز گردد. یکی از بستگان و خویشاوندان مینا که از بزرگان کندلوس بود تلاش کرد مهمانی را آرام کند.
مهمانها و زنهای ترسیده را دلداری داد و برای آنکه مردم نیچکوه از عشق مینا و پلنگ آگاه نشوند و شرمسار نشوند به مهمانها گفت پلنگی بود که از گرسنگی به نیچکوه آمد. او همان شب عروسی پلنگ را در نزدیکی خود دید ولی دلش نیامد پلنگ را با تفنگ بکشد.



@jolgeshomali
@taporestangilak_ariyaea
#بستنی_ایرانی در فهرست دسرهای برتر جهان

#بستنی_زعفرانی_ایران در فهرست ۵۰ دسر برتر جهان از دید وبسایت CNN قرار گرفته !

در توضیحاتش اومده که این خوشمزه‌ی خامه‌ای، درواقع عصاره‌ی بهاره و تعجبی نداره که محبوب #ایرانی‌ها در روزهای نوروزه!


از کانال #پایگاه_خبری_ولات_نیــــوز

با ویرایش

پایگاه ایران دوستان مازندران


@jolgeshomali
#مینا و #پلنگ

بخش چهارم:

اما جوان دیگری از کندلوس که رقیب عشقی پلنگ بود تیر کاری را به پلنگ زده بود. مردم محل چون پلنگ چون عاشق صدای مینا شد و مینا هم پاک و بی گناه بود و همه می دانستند به خاطر عشق مینا به روستا می آید با او کاری نداشتند.
دلشان نمی آمد پلنگ را بکشند و مینا را عزادار کنند. پس از آنکه پلنگ از نیچکوه فرارکرد پس از آرام شدن، دوباره همه مشغول شادی قلیان و چای و چپق شدند و درباره اینکه چرا پلنگ به روستا آمد با هم حرف می زدند. فکر نمی کردند که پلنگ کشته شده باشد یا تیری خورده باشد.
فردای عروسی جوانی کاسه ای از خون پلنگ را درون چاله ای از برف نزدیک کندلوس دید. رنگ خونش مثل گل شقایق بود. از قدیم می گفتند رنگ خون عاشق با خون دیگران فرق دارد. خون عاشق(مقدس است) هرجا که بریزد گل در می آبد. به گوش مینا رساندند. وقتی که فهمید پلنگ شاید مرده باشد آنچنان سر و صدا و شیون و زاری در کندلوس به راه انداخت که همه مردم ده حیرت زده و مبهوت شدند.
مینا مدام نام پلنگ را صدا می سزد و بر سر و روی خود می زد! کسی هم جرات نمی کرد نزدیک او برود. او یکپارچه خشم و آتش شد. صدای آه و ناله های تا آخر عمر کسانی که این صحنه را دیده بودند در گوششان مانده بود و با یاد آن اشک می ریختند.
همه مردم ده از اندوه او ناراحت شدند و گریه می کردند. می گویند جوانی که پلنگ را با تیر زد رقیب عشقی پلنگ بوده و با شنیدن شیون هراسناک مینا به هراس افتاد و به جنگل گریخت و دیگر برنگشت و هیچ کس او را ندید! می گویند سالها بعد یکی او را در “غار انگلسی” دیده بود.
موهایش بسیار بلند شده بود به طوریکه روی دوشش ریخته شده بود و با دیدن جوان کندلوسی فرار کرد! مردم روستا تا 3 روز اطراف ده را گشتند تا شاید لاشه پلنگ را بیابند یا او را نیمه جان پیدا کنند و نجاتش دهند تا دل مینا را آرام کنند. حتی تا نوک کوه بالا رفتند. رد پایش در جایی روی برفها گم می شد.
بالاخره لاشه پلنگ پیدا نشد. برخی شایع کرده بودند که شاید خود جوان رقیب پلنگ لاشه پلنگ را با خود به جنگل برده باشد. مینا جامه عزای سیاه بر تن کرد و در خانه نشست و مجمع بزرگی از حلوا و خرما در پیش نهاد. مردم دسته دسته از روستاها و خانه های اطراف برای سرسلامتی و دلداری و تسلیت به خانه او می آمدند و همراه با او گریه می کردند.
هر مهمانی که تازه می آمد او شروع به مویه و موری می کرد. مردم ده و دوستان و بستگان مینا دیگهای بزرگ برنج بار نهادند. تا 3 روز و 3 شب مردم ده نهار و شام به میهمان و مردم روستا دادند! مینا تا پایان زمستان خود را در خانه زندانی کرد و کسی را نمی پذیرفت. بستگانش گاهی برای او غذا می آوردند. تا اینکه زمستان سپری شد. در یکی نخستین روزهای بهار با آمدن جشن نوروز باستانی ایرانیان یک روز صبح زود مه بسیار غلیظی آمد.
گفته می شد هیچیک از مردم ده در همه عمر خود چنین مه ایی ندیده بود وقتی مه آمد مینا در خانه خود را گشود و بیرون آمد. گویا صدایی از جنگل او را فرا خوانده بود. آرام ارام بودن آنکه سخنی به لب گشاید و به کسی چیزی بگوید و پاسخ پرسش کسی را بدهد به سوی جنگل رفت و در مه گم شد. مردم روستا شگفت زده شدند با خود گفتند شاید او می خواهد به زندگی عادی خود برگردد و شاید رفته جنگل برای خود هیمه(چوب)بیآورد.
اما نیمروز(ظهر) شد او نیامد شب شد باز نگشت. مردم و بستگان نگران شدند و آتش و فانوس گرفتند و در جستجوی او به جنگل جاهای که او پیش از این به آنجا ها می رفت رهسپار شدند و دنبال او گشتند ولی هرگز او را نیافتند. تا چندین روز گشتند او را نیافتند و دیگر هیچ وقت پیدا نشد.


@jolgeshomali
@taporestangilak_ariyaea
پلنگ #جویبار به فینال کشتی قهرمانی جهان رسید

#حسن_یزدانی فینالیست شد

هیچ کدام از کشتی‌های #یزدانی در مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان - #قزاقستان، تا فینال به وقت دوم نرسید!

#حسن_یزدانی در مرحله یک نیمه نهایی وزن ۸۶ کیلوگرم با نتیجه 11 بر 0 و امتیاز عالی، کشتی گیر کشور #سن_مارینو را شکست داد و به فینال مسابقات صعود کرد.
به امید رسیدن #ایران به مدال زرین

‌شادباش به #ملت_ایران به ویژه به #جویباری های شیفته کشتی

بسیاری از هواداران جویباری برای پشتیبانی از تیم #ملی_ ایران و #حسن_یزدانی به قزاقستان رفته اند

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
Forwarded from آریا سگال امید
🔹سال دوم

🔶شماره 56
هفته‌نامۀ فرهنگی واجتماعی آذرآبادگان منتشرشد.

#آذرآبادگان
#مینا و #پلنگ
بخش پنجم و پایانی:
از این زمان به بعد افسانه های مردم شروع شد. همه مردم کندولوس آن زمان تا پایان مرگ می گفتند از خانه متروک مینا صدای و ساز او آواز می آید وقتی از جلوی خانه او می گذشتند پای شان سست می شد. کم کم بر این باور و خیال شدند که شاید پلنگ، یک جن یا پری بوده که به شکل پلنگ هر شب به خانه او می آمده است.
دوست نزدیکش خیرالنسا تا مدتها به جنگل می رفت تا او را بیابد حتی شایع شده بود تنها اوست که جایش را می داند. ولی او انکار می کرد و همیشه تا پایان عمر با نام و یاد مینا گریه می کرد. همچنین شایع شده بود که پلنگ زنده مانده بود و برگشت و او را با خود به جنگل برد تا همیشه با هم زندگی کنند.
40 سال بعد جوانی گفت که در جنگل پیرزنی دیده که موهای بسیار بلندی با چشمانی سرخ داشت. وقتی مینا جلوی او را قرار گرفت از ترس سرجای خشکش زد و نمی توانست واژه ای بگوید.
مینا با دیدن او بیدرنگ فرار کرد. جوان پس از آنکه به روستا برگشت لکنت زبان گرفت و چند روز مریض شد تب شدید گرفت و با همان بیماری مرد! با این حال مینا برای همیشه رفت و تنها داستانی شگفت انگیز از او برجای ماند.
مینا نشان داد که عشق رام کننده وحشی گری هر موجود زنده ای است. مینا به مردمی که با دیدن هر درنده ای می خواهند بیدرنگ آنها را بکشند، آموخت که می شود میان انسان و حیات وحش دوستی و عشق باشد.
خانه مینا تا به امروز در کندلوس برجای مانده است و جهانگردان فراوانی به روستای او میروند.

با سپاس از تاربرگ اینستاگرامی @tapouri_rika درباره داستان راستین #مینا و #پلنگ


@jolgeshomali
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from آذری ها |Azariha
🔆پرویز مشکاتیان: من شوونیست نیستم. مجبورم از ملیتم دفاع کنم. چون دفاع از حقیقت است.🇮🇷🇮🇷

🔺بخشی از مصاحبه زنده‌یاد پرویز مشکاتیان در سال ۷۷ درخصوص فرهنگ ملی ایرانیان. نکات زیبا و قابل‌تاملی در این مصاحبه مطرح شده که این روزها گاهی فراموشش می‌کنیم. چند روز پیش سایه هم همینها را می‌گفت و اینکه برخی بدشان نمی‌آید ما عرب شویم؛ در زبان و فرهنگ و همه چیز!

🔺تولد فرهنگ ما، تولد بخشی از فرهنگ جهان است. آنجا که فرهنگ یونان، هند، مصر به درخشش می‌رسد فرهنگ ایرانی هم در کنار آنها می‌بالد...

🔺فرهنگ ما قطار نبود، سیاره‌ای بود که زیر سیل خرسنگ‌های عظیم و تهاجمات اقوام وحشی حتی نابود نشد. ما زخمی شدیم، شفا نیافتیم اما زنده ماندیم. فرهنگ مجروح ما ایرانیان منعطف‌ترین فرهنگ‌ها بوده است.

🔺مصر آفریقایی، عرب شد، سوریه‌ی رومی عرب شد، قبطیان عرب شدند، بربرها عرب شدند، اما ما ایرانی باقی ماندیم. فرهنگ ما می‌داند حرف ملت ما سواست. ما شاعران مشرق‌زمینیم. شاعران، رفیقان رسولانند، نه تروریست.

🔺(در افغانستان و عراق و ترکیه و بوسنی و کشمیر و هند و آذربایجان و ارمنستان و ...) اقوام به جان هم افتاده‌اند. اما قرنهاست که اقوام مختلف در لوای فرهنگ فدراتیو ایرانی از زرتشتی و یهودی و ارمنی و کرد و لر و بلوچ و ترک و قشقایی و فارس و عرب چه برادرانه، صمیمانه، هموند و یگانه در کنار هم زندگی می‌کنند. نه تحت فشار حکومت‌های مرکزی، که بنا به شعور متحد و وحدت ملی. پس هر قومی از اقوام ساکن ایران، به قدر خود سهمی در ساختار و بنای عظیم فرهنگ ما دارد...

🔺من شوونیست نیستم. مجبورم از ملیتم دفاع کنم
. چون دفاع از حقیقت است. درست است که امروز جهان، ما را به نام قالی و نفت می‌شناسد؛ درست است که امروز جهان ما را به نام تروریست معرفی می‌کند، ما نفت بالا می‌آوریم تا دیگران شنا کنند، اما فرزانگان غربی خوب می‌دانند که ما کیستیم. اولاد حافظ و خیام را نمی‌توان انکار کرد.

🔺شما هیچ می‌دانید که جمهوری‌های آسیای میانه اسلام را بیشتر ایرانی می‌دانند تا عربی؟! با آنکه اکثریت آنها شیعه هم نیستند. مسلمانان چین نامهای ایرانی دارند، این خود عبور فرهنگ ما، فرهنگ مشترک ما از گردنه‌های تاریخ است. چهارده قرن بود که غرب از طریق سیاحان، ایران و اسلام را می‌شناخت؛ حالا این دین به نام ایران مُهر خورده است. دشمنان ملت ما از دین نمی‌ترسند، از نبوغ خلاقانه‌ی ملت ما می‌ترسند. در حالیکه اشتباه می‌کنند. ما قاصد ترس نیستیم، تاریخ این را می‌رساند.

🔺خوزه سارتی ادیب در برزیل صاحب قدرت و محبوبیت عمومی‌ است و واسلاو هاول در چکسلواکی از نمایشنامه‌نویسی تا کرسی ریاست‌جمهوری را طی می‌کند. لندز برگیس اهل قلم در لیتوانی ... اینها همه خبر از پویائی فرهنگی می‌دهد. اما در ایرانِ ما، روشنفکرش به بقال سرکوچه بدهکار است، رمان‌نویسش گمان می‌کند عضو تیم واترپلوست، دلش به مصاحبه با بی‌بی‌سی خوش است. شاعرش نمی‌داند از کجا سر به‌در‌آورد. آفرینشگرش برای کسب معاش دوسه شغل کاذب دارد.

🔺از دانشجویش می‌پرسی کمال‌الملک که بود، می‌گوید ولیعهد محمدعلی‌شاه؛ می‌پرسی صبا که بود، گمان می‌کند خواننده‌ای هندی‌تبار اهل کراچی‌ است. در ارکستر موسیقی ملی، مردم از فرط خودسانسوری خلاق، با بیات‌ترک، قِر عربی می‌دهند!

🔺بله در قیاس با آفرینش‌های ملل عراق، افغانستان، پاکستان و حتی ترکیه، باید با شوق بسیار اعلام کنیم که ما پیشرو و پرقدرتیم. نقاشی ما، سینمای ما، موسیقی ما، شعر ما و حتی فرهنگ و رفتارهای اجتماعی ما...

🔺در گذشته دور چه بودیم و حالا باید به چه قناعت کنیم؟ حالا نان‌آور فرهنگ بشری باید از نشان دادن تار بر صفحه‌ی تلویزیون مردد شود. دریغا!

📍منبع: کانال آهستان

🆔 @Ir_Azariha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ضربه فنی کشتی‌گیر #روس از سوی
#حسن_یزدانی


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
۳۱ شهریور سالروز هجوم صدام حسین به خاک اهورائی #ایرانزمین


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
#زعفران با قیمت کیلویی 11000 دلار، #وانیل با 440 و #هل با قیمت کیلویی 66 دلار گرانترین ادویه‌های جهان هستند!

88.8 % از #زعفران جهان در #ایران تولید میشه اما سهم ما از صادرات جهانی تنها 3.5% است!

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
🔺«هادی چوپان» نفر سوم مستر المپیا:

🔹یک وجب از خاک ایران را با آمریکا عوض نمی‌کنم.
🔹برای خودم نجنگیدم برای پرچم ایران جنگیدم.
🔹برای من دنیا وطنم است و ایران پاره تنم.
🔹من برای قهرمانی به مسترالمپیا رفتم؛می‌خواستم به همه نشان دهم گرگ ایرانی چقدر خطرناک است.


Www.vatanyoli.net
وطن یولی🇮🇷راه وطن
T.me/vatanyoli
#حسن_یزدانی قهرمان جهان شد/ پایان کار #ایران با یک طلا، یک نقره و ۲ برنز

#حسن_یزدانی، نماینده وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد #ایران با شکست همه رقبای خود به مدال طلای رقابت‌های جهانی #قزاقستان رسید و تنها طلایی کشتی #آزاد و #فرنگی_ایران در رقابت های جهانی ۲۰۱۹ #قزاقستان نام گرفت.

در پایان رقابت‌های کشتی آزاد قهرمانی جهان ۲۰۱۹، تیم ملی کشتی آزاد ایران به یک مدال طلا، یک نقره و ۲ مدال برنز به #چهارمی_جهان دست یافت.

شادباش به ملت بزرگ #ایران



پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
#مهرماه ماهه #مهر از راه رسید
یاد ان روزها........


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Baz Baran
Amin Mansouri
#بازباران_با_ترانه...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#امین_منصوری


پیشکش به همراهان گرامی


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
📜🕯🖋 چرا می‌گوییم زبان پارسی در طول تاریخ منطقه جایگاه فراقومی و ویژه‌ای داشته است؟

🔸این سند بسیار ارزشمند تاریخی برای اولین بار به فضای پژوهشی کشورمان ارائه می‌شود.

وحید بهمن/ پاسخ مهم و روشن ابوالسعود افندی، نامدارترین، ضد ایران‌ترین و ضد شیعه‌ترین شیخ‌الاسلام‌ کل تاریخ دولت عثمانی به پرسش شرعی یکی از تندروهای سَلَفی در مورد زبان پارسی

🔸 رونویسی پرسش و پاسخ به زبان ترکی عثمانی به قرار زیر است:

" مسئله بابنده جواب نه وجهله در که زید عمروه فارسی دلی سویلمک خطادر، سویلمه فارسی دلی کافر دلیدر دیسه شرعا نه لازم گلور؟ الجواب: استغفار لازم اولور قال النبی علیه السلام: (لسان اهل الجنة العربية والفارسية الدرية)
عن ابی السعود عفی عنه "

🔸 ترجمه به پارسی:

" پاسخ چیست اگر زید، عمرو را گوید که سخن گفتن به فارسی خطاست، فارسی زبان کافران است، شرعا چه باید کرد؟ جواب: استغفار باید کرد، حضرت محمد علیه السلام فرموده زبان اهل بهشت عربی و فارسی است.
عن ابی السعود عفی عنه "

🔸 اینکه ابوالسعود افندی نامدارترین شیخ‌الاسلام کل تاریخ دولت عثمانی به روشنی در مقابل زیاده‌خواهی‌های پیروان سَلَفی ابن تیمیه در آناتولی مقاومت می‌کند، نشانگر جایگاه فراقومی و ویژه‌ی زبان پارسی در طول تاریخ منطقه است.

🔸 ابوالسعود افندی بین سال‌های ۱۵۴۵ میلادی تا ۱۵۷۴ میلادی به مدت ۲۹ سال و در زمان حکمرانی سلطان سلیمان و سلطان سلیم دوم عثمانی جایگاه شیخ‌الاسلامی دولت عثمانی را در اختیار داشته است.

🔸 وی طی چندین فتوای جداگانه ضمن حلال اعلام نمودن خون و مال شیعیان، اکثر فتوا‌ها و مجوزهای شرعی حملات سپاه عثمانی به ایران و بویژه آذربایجان در زمان سلطان سلیمان و سلطان سلیم دوم عثمانی را نیز صادر کرده بود.

🔸 این استفتای مهم تاریخی در برگ پایانی نسخه‌ی خطی کتاب شرح مثنوی به قلم سودی بوسنوی نوشته شده است و هم اکنون به شماره‌ی بایگانی K.000451 در کتابخانه‌ی آتاترک شهر استانبول نگهداری می‌شود.

https://goo.gl/F31L3K

🔸 از طریق لینک زیر این نسخه‌ی خطی را در تارنمای کتابخانه آتاترک شهر استانبول مشاهده و مطالعه بفرمایید.👇

http://katalog.ibb.gov.tr/yordambt/yordam.php?aDemirbas=Bel_Yz_K.000451


🆔 @Ir_Bahman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توژکی از مراسم توزیع تنها مدال طلای کشتی جهانی #قزاقستان که از تلویزیون #ایران پخش نشد

#حسن_یزدانی در زمان ۴۳۷ ثانیه به مدال #طلا دست یافت.

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
این مدارس لاکچری و آن مدارس کپری !!!!!

محمد باقر تاج الدین

✳️نظام آموزش و پرورش کشور که قرار بود با آموزش های صحیح و اصولی راه را بر بروز هرگونه شکاف طبقاتی و بی عدالتی ها در جامعه ببندد و به دانش آموزان بیاموزد که وجود هر گونه بی عدالتی و نابرابری در جامعه منشأ بسیاری از مشکلات و گرفتاری های دیگر است اکنون خود به روندی برای گسترده تر شدن شکاف طبقاتی و بی عدالتی در جامعه تبدیل شده است تا آن جا که در حال حاضر شاهد سربرآوردن مدارس لاکچری در کلان شهرها و برخی شهرهای دیگر هستیم. مدارس لاکچری بارزترین نماد و نمود بی عدالتی و فاصله طبقاتی در نظام آموزشی کشور و جامعه محسوب می شوند و نشان می دهند که عده ای قلیل با ثروت های بی حد و اندازه که بعضا حاصل رانت خواری و ویژه خواری نیز هستند می توانند فرزندان خود را به این مدارس با شهریه های گران قیمت و سرسام آور و با بهترین و به روزترین امکانات بفرستند. در برخی از این مدارس شهریه ها تا 100 میلیون تومان و حتی بیشتر نیز پرداخت می شود و گویی این مبلغ برای ثروتمندان پول چندانی نیست و به راحتی می توانند آن را پرداخت کنند. از سوی دیگر، امکانات این مدارس نیز بسیار وسیع و گسترده است تا جایی که دارای سالن های غذاخوری، ورزش، بازی و سرگرمی، استخر، استودیوهای نمایش فیلم، اتاق های مجهز رایانه(کامپیوتر)، اردوهای مسافرتی پر زرق و برق هستند. حتی در مواردی شنیده ها حکایت از مسافرت های خارج از کشور برای دانش آموزان این مدارس نیز می رود و این دیگر جای تأمل بسیار دارد!!!!

و اما مدارس کپری در مناطق محروم کشور مانند مناطقی از استان های سیستان و بلوچستان، کرمان، هرمزگان، خراسان جنوبی و برخی مناطق دیگر که با دیدن این مدارس دل هر انسان دردمندی را به درد می آورد و این پرسش را پیش می کشد که چگونه است که در کشوری برخی دانش آموزان خانواده های متمول و ثروتمند می توانند به مدارس گران قیمت بروند و در مقابل دانش آموزان خانواده های فقیر و محروم به مدارس کپری با بدترین شرایط و بدون هر گونه امکانات اولیه و ضروری بروند؟ و آیا این وضعیت نماد مسلم بی عدالتی و فاصله طبقاتی در کشور نیست؟ و چگونه است که از پسِ این سالیان نسبتا طولانی هنوز نتوانستیم این فاصله را کاهش دهیم؟ پس امکانات و بودجه های کشور در چه راه هایی مصرف می شود که هنوز شاهد وجود چنین مدارسی هستیم؟ و مهم تر این که حقوق انسانی این دانش آموزان چه می شود؟ مدارس کپری عمدتا در میان انبوهی از خاک و خل، زیر نور شدید آفتاب، بدون کم ترین امکانات و در گرما و سرما و با میز و صندلی های کهنه و فرسوده و صد البته با دانش آموزانی از خانواده های فقیر و محروم و مطرود که توان خرید نوشت افزار و ملزومات اصلی را هم ندارند شکل گرفته اند!!!

✳️مقایسه مدارس لاکچری و کپری به خوبی نشان از تفاوت و فاصله طبقاتی لجام گسیخته در نظام آموزشی کشور داشته و حکایت گر قصه درد آور و دل آزار بی عدالتی در جامعه است که نه تنها رو به کاهش نگذاشته است بلکه در مواردی حتی روند افزایشی هم داشته است. چنین مقایسه ای گویا مقایسه صفر و صد است چرا که در مدارس لاکچری صد درصد امکانات و خدمات آموزشی و حتی بسیار فراتر از آن ارائه می شود و در مدارس کپری حتی خدمات آموزشی اولیه نیز ارائه نمی شود و دانش آموزان این مدارس با نبودها و کمبودهای آموزشی و ورزشی دست و پنجه نرم می کنند. دانش آموزان مدارس لاکچری ضمن این که در خانه های خود از انبوهی از امکانات گوناگون برخوردارند در مدارس نیز از امکانات فراوان آموزشی و ورزشی و تفریحی بهره می برند و تازه انواع غذاهای لاکچری نیز می خورند اما در مقابل دانش آموزان مدارس کپری ضمن این که در خانواده های کاملا فقیر و محروم با کم ترین امکانات روزگار می گذرانند و از سوء تغذیه رنج می برند در مدارس هم همین فقر و محرومیت را تجربه می کنند و گویی هیچ راه رهایی ای از این وضعیت فروبسته و ناگشوده ندارند!!!!!

به راستی به درد و رنج این دانش آموزان چه وقت باید رسیدگی شود تا این کودکان و نوجوانان شریف و رنج دیده نیز کمی از درد و رنج شان کاسته شود و نور امیدی در دل شان روشن گردد و طعم شیرین عدالت و برابری را بچشند؟؟!!! اگر اینان جزیی از شهروندان این آب و خاک محسوب می شوند که مسلما چنین است پس چرا حقوق تحصیلی و آموزشی ایشان که جزیی از حقوق شهروندی شان است به درستی ادا نمی شود؟!!! و در نهایت این که این صداهای خاموش جامعه چه وقت و چگونه باید شنیده شوند؟!!!

@tajeddin_mohammadbagher