#نگهبان_کوه_و_درخت
✍ میلاد عظیمی ایرانشناس اهل بابل و استاد ادبیات در دانشگاه تهران
البرز زارعی سوخت... پر کشید... پرپر شد.... این جوان قربانی نگهبانی از زاگرس شد. فدایی نجات درخت و جنگل شد. نتوانست زغال شدن درختان بلوط را ببیند. نتوانست کباب شدن قناری را بر آتش سوسن و یاس تاب بیاورد. نتوانست دل به کفایت نداشتۀ کسانی بسپارد که با آن همه ادعا وسایل اولیه برای خاموش کردن آتش را فراهم نکرده بودند. جان جوانش را به آتش زد... سوخت... سوخت.
نوشتهاند که صورت اوستایی نام البرز «هرابرزئیتی» است. برخی دانشمندان اعتقاد دارند «هرا» به معنی پشتیبان و محافظ است و «برزئیتی» یعنی کوه و بلندی و چه نام با مسمایی داشت این جوان والای بلندایستاده! انگار اسمش از آسمان آمده بود! حقا که او نگهبان و پشتیبان کوه بود؛ نگهبان و پشتیبان مفاهیم باارزشی بود که مثل کوه راسخ و والا و بلند و ماندنی است؛ مفاهیم ارزشمندی که به زندگی ارزش زیستن میبخشد؛ حرمت گذاشتن به چشمه و درخت و آسمان و پرنده... حرمت گذاشتن به انسان... ایثار... ایثار... در زمانهای که در تب آز و نیاز میگدازیم البرز زارعی در آتش عشق به زیبایی و درخت سوخت... مثل پروانه بال و پر زد و در آتش عشق به کودکان نیامدهای سوخت که تماشای درخت و جنگل و جانور حق آنها هم هست. لاجرم مثل درخت زیبا شد و قامت بلند تمنا... ققنوس شد و از خاکسترش زندگی خواهد رُست!
البرز زارعی سوخت و ضجّه شد... مویه شد... فریاد شد ... هیهات شد... بر حال تباه طبیعت... بر دل بی رحم ما که با طبیعت نامهربان هستیم.
-چرا نگفتی او جوان افتاد؟... یاد آر ز شمع مرده یاد آر!
-گفتم... ای وای مادرش!...
[آرزوی دلآرامی و شکیبائی برای خانواده داغدار #البرز_زارعی ]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ میلاد عظیمی ایرانشناس اهل بابل و استاد ادبیات در دانشگاه تهران
البرز زارعی سوخت... پر کشید... پرپر شد.... این جوان قربانی نگهبانی از زاگرس شد. فدایی نجات درخت و جنگل شد. نتوانست زغال شدن درختان بلوط را ببیند. نتوانست کباب شدن قناری را بر آتش سوسن و یاس تاب بیاورد. نتوانست دل به کفایت نداشتۀ کسانی بسپارد که با آن همه ادعا وسایل اولیه برای خاموش کردن آتش را فراهم نکرده بودند. جان جوانش را به آتش زد... سوخت... سوخت.
نوشتهاند که صورت اوستایی نام البرز «هرابرزئیتی» است. برخی دانشمندان اعتقاد دارند «هرا» به معنی پشتیبان و محافظ است و «برزئیتی» یعنی کوه و بلندی و چه نام با مسمایی داشت این جوان والای بلندایستاده! انگار اسمش از آسمان آمده بود! حقا که او نگهبان و پشتیبان کوه بود؛ نگهبان و پشتیبان مفاهیم باارزشی بود که مثل کوه راسخ و والا و بلند و ماندنی است؛ مفاهیم ارزشمندی که به زندگی ارزش زیستن میبخشد؛ حرمت گذاشتن به چشمه و درخت و آسمان و پرنده... حرمت گذاشتن به انسان... ایثار... ایثار... در زمانهای که در تب آز و نیاز میگدازیم البرز زارعی در آتش عشق به زیبایی و درخت سوخت... مثل پروانه بال و پر زد و در آتش عشق به کودکان نیامدهای سوخت که تماشای درخت و جنگل و جانور حق آنها هم هست. لاجرم مثل درخت زیبا شد و قامت بلند تمنا... ققنوس شد و از خاکسترش زندگی خواهد رُست!
البرز زارعی سوخت و ضجّه شد... مویه شد... فریاد شد ... هیهات شد... بر حال تباه طبیعت... بر دل بی رحم ما که با طبیعت نامهربان هستیم.
-چرا نگفتی او جوان افتاد؟... یاد آر ز شمع مرده یاد آر!
-گفتم... ای وای مادرش!...
[آرزوی دلآرامی و شکیبائی برای خانواده داغدار #البرز_زارعی ]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali