Forwarded from عاشقان ایران
👈آیا تدریس زبان های محلی در ایران شدنی است و آیا مطالبه ی واقعی مردم ایران است؟
به بهانه تحریف قانون به دست نماینده کم دانش مجلس
✍ #ماریا_بهمن_پور
بله، به زیور قلم آراستن هر سخنی مایه پایداری آن است، اما اگر ۱۵۰ زبان #بومی ایران، سده ها زنده مانده اند، از راه آموزش نوشتاری نبوده، بلکه #ادبیات_شفاهی و #موسیقی_فولکلور عامل آن بوده است.
@LoversofIRAN
⬅️تصمیم غیرکارشناسی دولتمردان و #شعار_غلط_انتخاباتی، نتیجه اش این شده که بدون توجه به توان نوشتاری و قابلیت ادبی زبان های #محلی ایران (که عزیزند و قابل احترام) و نیز بدون توجه به متن صریح #قانون_اساسی، برخی نمایندگان مجلس مطالبه《تدریس #به زبان مادری》را پررنگ کنند.
درحالیکه باتوجه به نیاز روز و حجم مطالبی که نوجوانان باید فراگیرند، توان اندک زبان های محلی در ارایه ادبیات و متون نوشتاری، و نیز #عدم_علاقه_واقعی مردم آن مناطق برای یادگیری نوشتاری زبان های بومی، هیچگاه این شعار داده نمی شد؛ اگر در آغاز، کارشناسان خبره به بررسی دقیق و علمی مساله می پرداختند و نه صرفا تکرار نسخه های دیکته شده سازمان #یونسکو که شکست خوردنشان در کشورهای شرق ایران (#پاکستان #هند #افغانستان) آشکار است، و حداقل آسیب شان این بوده است که #انسجام_ملی کشورها را کمرنگ و ادبیات #ملی آن ها را تضعیف کند.
پرسشی که گویا این دسته از دولتمردان از خود نپرسیده اند آن است که مگر زبان های محلی ایران در سده های طولانی که از زنده بودنشان گذشته است، با کمک ادبیات مکتوب، حفظ شده اند؟
پاسخ این است که بیشترین دلیل مانایی و پایایی زبان های محلی در ایران، پس از سده ها یورش بیگانگان و رسمی بودن زبان فاخر #فارسی به عنوان زبان دیوانی و نوشتاری کشور، انتقال سینه به سینه ادبیات محلی به شکل #شفاهی و در قالب موسیقی فولکلور/محلی/ #مقامی، قصه و نمایش خوانی بوده است.
دولتمردان اگر نگران حفظ زبان های محلی ایران هستند، شیوه کارامد و شفاهی گذشتگان در نگاهبانی اندوخته زبانی گویش های محلی، یعنی قصه گویی و موسیقی بومی، را پیش گیرند، تا بار سنگین جدیدی بر دوش آموزش و پرورش ما نیاید. حتا می توان آموزش #ادبیات_محلی را به عنوان درس اختیاری در مدارس با تلفیق روش نوشتاری و روش شفاهی پی گرفت
در دورانی که کودکان و نوجوانان درجهان پیشرفته در پی یادگیری زبان های علمی روز هستند، بجای تمرکز دادن آن ها بر یادگیری درست زبان غنی فارسی (که آموزش آن هنوز در مدارس ضعیف است)و نیز آموختن یک زبان بین المللی برای ارتباط با جهان، با طرح مسایلی چون آموزش ادبیات محلی، آن ها را به بیراهه نبریم.
مساله دیگر این است که با گفتن درباره آموزش زبان های محلی از تریبون های رسمی و به عنوان شعار انتخاباتی آقای #روحانی و برخی نمایندگان شهرستان ها، این مجال بوجود آمد که در ۵سال گذشته، کانون های #قوم_گرایی به این بهانه فعالتر شوند و برنامه منسجمی برای سوءاستفاده از این شعار پیش ببرند، تا جایی که #صدیف_بدری نماینده مجلس اصل۱۵ قانون اساسی را رسما تحریف کرد❗️
اصل۱۵ میگوید:《تدریس ادبیات محلی》به عنوان واحدی درسی در کنار دیگر دروس در هر منطقه مجاز است. اما رهبران #قوم_گرا به ویژه در مناطق #ترک_زبان، جمله جعلی و #ضد_منافع_ملی《تدریس #به زبان مادری》را با شیطنت بسیار به جای اصل ۱۵ قانون تبلیغ می کنند، با این هدف که آموزش در مدارس این مناطق کلا به زبان #ترکی باشد و جایگزین زبان ملی کشور، فارسی شود❗️
آیا این برنامه در راستای تضعیف #زبان_ملی ایرانیان، از بین بردن #همبستگی_ملی و زمینه سازی برای اجرای نقشه سیاه جدایی افکنی در ایران نیست؟ #زبان_فارسی از ارکان اساسی #همبستگی_ملی ایرانیان است و ابزار ارتباط و اتصال ۸۰ میلیون ایرانی در درون مرزهای #ایران، و پتانسیل بهره برداری در بیرون از مرزهای ایران را هم دارد برای پیوند میلیون ها فارسی زبان #افغانستان #تاجیکستان #ازبکستان #پاکستان #عراق #ترکیه #باکو و حتا #بحرین.
در این ۲ سال که از به اصطلاح عملی کردن این طرح گذشته است، ثابت شد که ناکارآمد است، چون در #آذربایجان واحدهای درسی اختیاری آموزش زبان #ترکی و در #بلوچستان هم زبان #بلوچی ارائه شد و با عدم استقبال و علاقه مردم محلی، لغو شد. یعنی این طرح، مطالبه واقعی مردم محلی نبوده است و مردم با هوش ذاتی شان آن را پس زدند❗️حالا، تنها می ماند هوشیاری مسوولان و #مدیران_دولتی و سیاستگذاران فرهنگی_آموزشی کشور که ببینیم چه گلی بر سر طرح "حفظ و نگهداری زبان های محلی ایران"می زنند!
اگر مساله به روش علمی و با آینده نگری بررسی می شد، اکنون پس از ۵سال دارای برنامه ای بهینه، بومی و همراستا با #منافع_ملی بودیم که پاسداری زبان های محلی را با روشی کارا و اثربخش به پیش ببرد و دچار آسیب قوم گرایی مان نکند. درحالیکه ۱۵۰ زبان محلی در ایران داریم که برآورد #هزینه می گوید آموزش آنها کاری نشدنی است!
@LoversofIRAN
به بهانه تحریف قانون به دست نماینده کم دانش مجلس
✍ #ماریا_بهمن_پور
بله، به زیور قلم آراستن هر سخنی مایه پایداری آن است، اما اگر ۱۵۰ زبان #بومی ایران، سده ها زنده مانده اند، از راه آموزش نوشتاری نبوده، بلکه #ادبیات_شفاهی و #موسیقی_فولکلور عامل آن بوده است.
@LoversofIRAN
⬅️تصمیم غیرکارشناسی دولتمردان و #شعار_غلط_انتخاباتی، نتیجه اش این شده که بدون توجه به توان نوشتاری و قابلیت ادبی زبان های #محلی ایران (که عزیزند و قابل احترام) و نیز بدون توجه به متن صریح #قانون_اساسی، برخی نمایندگان مجلس مطالبه《تدریس #به زبان مادری》را پررنگ کنند.
درحالیکه باتوجه به نیاز روز و حجم مطالبی که نوجوانان باید فراگیرند، توان اندک زبان های محلی در ارایه ادبیات و متون نوشتاری، و نیز #عدم_علاقه_واقعی مردم آن مناطق برای یادگیری نوشتاری زبان های بومی، هیچگاه این شعار داده نمی شد؛ اگر در آغاز، کارشناسان خبره به بررسی دقیق و علمی مساله می پرداختند و نه صرفا تکرار نسخه های دیکته شده سازمان #یونسکو که شکست خوردنشان در کشورهای شرق ایران (#پاکستان #هند #افغانستان) آشکار است، و حداقل آسیب شان این بوده است که #انسجام_ملی کشورها را کمرنگ و ادبیات #ملی آن ها را تضعیف کند.
پرسشی که گویا این دسته از دولتمردان از خود نپرسیده اند آن است که مگر زبان های محلی ایران در سده های طولانی که از زنده بودنشان گذشته است، با کمک ادبیات مکتوب، حفظ شده اند؟
پاسخ این است که بیشترین دلیل مانایی و پایایی زبان های محلی در ایران، پس از سده ها یورش بیگانگان و رسمی بودن زبان فاخر #فارسی به عنوان زبان دیوانی و نوشتاری کشور، انتقال سینه به سینه ادبیات محلی به شکل #شفاهی و در قالب موسیقی فولکلور/محلی/ #مقامی، قصه و نمایش خوانی بوده است.
دولتمردان اگر نگران حفظ زبان های محلی ایران هستند، شیوه کارامد و شفاهی گذشتگان در نگاهبانی اندوخته زبانی گویش های محلی، یعنی قصه گویی و موسیقی بومی، را پیش گیرند، تا بار سنگین جدیدی بر دوش آموزش و پرورش ما نیاید. حتا می توان آموزش #ادبیات_محلی را به عنوان درس اختیاری در مدارس با تلفیق روش نوشتاری و روش شفاهی پی گرفت
در دورانی که کودکان و نوجوانان درجهان پیشرفته در پی یادگیری زبان های علمی روز هستند، بجای تمرکز دادن آن ها بر یادگیری درست زبان غنی فارسی (که آموزش آن هنوز در مدارس ضعیف است)و نیز آموختن یک زبان بین المللی برای ارتباط با جهان، با طرح مسایلی چون آموزش ادبیات محلی، آن ها را به بیراهه نبریم.
مساله دیگر این است که با گفتن درباره آموزش زبان های محلی از تریبون های رسمی و به عنوان شعار انتخاباتی آقای #روحانی و برخی نمایندگان شهرستان ها، این مجال بوجود آمد که در ۵سال گذشته، کانون های #قوم_گرایی به این بهانه فعالتر شوند و برنامه منسجمی برای سوءاستفاده از این شعار پیش ببرند، تا جایی که #صدیف_بدری نماینده مجلس اصل۱۵ قانون اساسی را رسما تحریف کرد❗️
اصل۱۵ میگوید:《تدریس ادبیات محلی》به عنوان واحدی درسی در کنار دیگر دروس در هر منطقه مجاز است. اما رهبران #قوم_گرا به ویژه در مناطق #ترک_زبان، جمله جعلی و #ضد_منافع_ملی《تدریس #به زبان مادری》را با شیطنت بسیار به جای اصل ۱۵ قانون تبلیغ می کنند، با این هدف که آموزش در مدارس این مناطق کلا به زبان #ترکی باشد و جایگزین زبان ملی کشور، فارسی شود❗️
آیا این برنامه در راستای تضعیف #زبان_ملی ایرانیان، از بین بردن #همبستگی_ملی و زمینه سازی برای اجرای نقشه سیاه جدایی افکنی در ایران نیست؟ #زبان_فارسی از ارکان اساسی #همبستگی_ملی ایرانیان است و ابزار ارتباط و اتصال ۸۰ میلیون ایرانی در درون مرزهای #ایران، و پتانسیل بهره برداری در بیرون از مرزهای ایران را هم دارد برای پیوند میلیون ها فارسی زبان #افغانستان #تاجیکستان #ازبکستان #پاکستان #عراق #ترکیه #باکو و حتا #بحرین.
در این ۲ سال که از به اصطلاح عملی کردن این طرح گذشته است، ثابت شد که ناکارآمد است، چون در #آذربایجان واحدهای درسی اختیاری آموزش زبان #ترکی و در #بلوچستان هم زبان #بلوچی ارائه شد و با عدم استقبال و علاقه مردم محلی، لغو شد. یعنی این طرح، مطالبه واقعی مردم محلی نبوده است و مردم با هوش ذاتی شان آن را پس زدند❗️حالا، تنها می ماند هوشیاری مسوولان و #مدیران_دولتی و سیاستگذاران فرهنگی_آموزشی کشور که ببینیم چه گلی بر سر طرح "حفظ و نگهداری زبان های محلی ایران"می زنند!
اگر مساله به روش علمی و با آینده نگری بررسی می شد، اکنون پس از ۵سال دارای برنامه ای بهینه، بومی و همراستا با #منافع_ملی بودیم که پاسداری زبان های محلی را با روشی کارا و اثربخش به پیش ببرد و دچار آسیب قوم گرایی مان نکند. درحالیکه ۱۵۰ زبان محلی در ایران داریم که برآورد #هزینه می گوید آموزش آنها کاری نشدنی است!
@LoversofIRAN
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
زنده یاد #محمد_معین در نهم اردیبهشت سال ۱۲۹۷ هجری شمسی در محله #زرجوب شهر #رشت به دنیا آمد.
دکتر معین در طول عمر گرانش حدود ۲۳ جلد کتاب تالیف و منتشر کرد که مهمترین و با ارزشترین آنها #فرهنگ _معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان #فارسی است.
از دیگر فعالیتهای وی، همکاری با #دهخدا و تنظیم فیشهای چاپ نشده بعد از فوت #دهخدا میباشد.
وی همچنین طبق وصیت #نیما_یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت.
دکتر معین به زبانهای #فرانسه_انگلیسی_عربی و #آلمانی تسلط کامل داشت و زبانهای #پهلوی _اوستایی و #فارسی_باستان و بعضی لهجه های محلی را خوب میدانست.
دکتر #معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱٣۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده #ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای معالجه استاد #معین ، اقدامات زیادی شد و او را به کشورهای مختلف بردند اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در ۵٧ سالگی در ۱٣ تیرماه ۱٣۵۰ از دنیا رفت و در #آستانه_اشرفیه #گیلان به خاک سپرده شد.
از کانال بزم موسیقی
#محمد_معین
#ایران
#گیلان
روانش در آرامش ابدی
کانال جلگه_شمالی(تیکاوتیرنگ)
@jolgeshomali
دکتر معین در طول عمر گرانش حدود ۲۳ جلد کتاب تالیف و منتشر کرد که مهمترین و با ارزشترین آنها #فرهنگ _معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان #فارسی است.
از دیگر فعالیتهای وی، همکاری با #دهخدا و تنظیم فیشهای چاپ نشده بعد از فوت #دهخدا میباشد.
وی همچنین طبق وصیت #نیما_یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت.
دکتر معین به زبانهای #فرانسه_انگلیسی_عربی و #آلمانی تسلط کامل داشت و زبانهای #پهلوی _اوستایی و #فارسی_باستان و بعضی لهجه های محلی را خوب میدانست.
دکتر #معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱٣۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده #ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای معالجه استاد #معین ، اقدامات زیادی شد و او را به کشورهای مختلف بردند اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در ۵٧ سالگی در ۱٣ تیرماه ۱٣۵۰ از دنیا رفت و در #آستانه_اشرفیه #گیلان به خاک سپرده شد.
از کانال بزم موسیقی
#محمد_معین
#ایران
#گیلان
روانش در آرامش ابدی
کانال جلگه_شمالی(تیکاوتیرنگ)
@jolgeshomali
به مناسبت یکم شهریور
درگذشت دکتر #ناتل_خانلری
#پرویز_ناتل_خانلری که از نام آوران عرصه ی #ادبیات معاصر و از پژوهشگران زبده در حوزه ی #فرهنگ و #ادبیات است،در اسفند ۱۲۹۲ خورشیدی،از پدر و مادری #مازندرانی _اهل #ناتل_نور در #تهران چشم به جهان گشود.خانواده ی وی از زمان #قاجار شغل دیوانی داشتند و به همین دلیل پرویز با سیاست هم نا آشنا نبود.پدرش کارمند وزارت خارجه بود و به همین دلیل وی عمده ی سال های کودکی و نوجوانی خویش را در تهران سپری کرد.
دکتر خانلری از علاقمندان و پیشگامان نوآوری اعتدالی در شعر بوده است و از دوران جوانی به امر سرایش اشتغال داشت که از معروف ترین سروده های سال های جوانی وی می توان به چهارپاره ی "ماه در مرداب" اشاره کرد که در سال ۱۳۱۶ منتشر گردید.
وی دانش آموخته ی ادبیات فارسی از دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران است و تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد و پس از فراغت از تحصیل،به امر تدریس در دانشگاه روی آورد و صاحب کرسی استادی ادبیات فارسی دانشگاه #تهران می بوده است.
اوج کار پرویز ناتل خانلری سال ۱۳۲۱ بود که دو اثر بسیار معروف خویش را منتشر کرد.چهارپاره ی "یغمای شب و ظهر" که اثری توصیفی از طبیعت می باشد و مثنوی ماندگار "عقاب"،در قالبی افسانه وار و بافت تمثیلی که برداشتی زیبا و جالب از شعر را ارائه می نماید.
دکتر ناتل خانلری در سال ۱۳۲۰ با یکی از همدرسان دانشگاهی خویش به نام "زهرا کیا" ازدواج کرد و خانواده ای ادبیاتی را تشکیل داد که حاصل آن یک دختر و یک پسر بوده است.البته پسر دکتر خانلری با نام "آرمان" در سال های جوانی فوت نمود و این خانواده را برای همیشه داغدار کرد.
پرویز ناتل خانلری از زمان جوانی با دیگر شاعر بزرگ و افسانه ای مازندران یعنی نیما یوشیج آشنایی داشت.با توجه به نوع نگاه سمبلیک نیما و نقادانه ی ناتل و نزدیکی زبان این دو ادیب توانمند،می توان این گونه برداشت کرد که نیما و ناتل در مقاطعی از هم تاثیر گرفته اند که در مقایسه ی آثار این دو نفر نیز بر این مساله مهر صحت می زند.
نیما و ناتل به قدرت و تبحر نفر مقابل در حوزه ی ادبیات واقف بوده اند و به دور از منیّت و حسادت _که متاسفانه امروزه در عرصه ی ادبیات به شکل افسار گسیخته ای جولان می دهد_ سعی بر این داشته اند که از نقاط مثبت شعر دیگری درس گرفته و آن را در آثار خویش به کار گیرند.
متاسفانه این نزدیکی زبان و اندیشه گاها باعث شبهاتی برای برخی اشخاص گردید تا اقدام به گمانه زنی های پریشان گونه کرده و نیما و ناتل را متهم به سرقت ادبی از یکدیگر نمایند.از این دسته از افراد می توان به "محمدرضا شفیعی کدکنی" اشاره کرد.هرچند دلایل ادعای این افراد به قدری سست و بی بنیاد است که نمی تواند صحت مدعای آنان را اثبات نموده و دامن این دو ادیب بزرگ مازندرانی را لکه دار نماید.
برخلاف برخی از صاحب نظران که ناتل را مخالف موج افراطی شعر نو و منتقد آن می دانند،بایستی گفت که وی موافق هرگونه نوگرایی که محتوای تازه ای را به شعر بدهد بود.دکتر خانلری در جایی عقیده ی خویش درباره ی شعر خوب را این گونه بیان می کند:"شعر خوب شعری ست که حاوی معانی تازه و زیبا باشد و این معنی در مناسب ترین و زیباترین قالب ریخته شود.اگر یک نفر شعری بدون وزن عروضی بگوید ولی معنی و مقصود را زیبا و دلکش جلوه دهد،نمی توان بر کار وی ایراد گرفت."
با این تفاسیر بایستی گفت که بر خلاف شاعرانی مانند بهار که ملاک زیبایی شعر را صرفا چارچوب وزن می دانند،دکتر ناتل خانلری بیشتر توجه خویش را بر محتوای شعر استوار نموده بود و نه قالب آن.
دکتر ناتل در سال ۱۳۲۷ برای مطالعه در تاریخ ادبیات فرانسه،به پاریس رفت و به تحقیق و مطالعه درباره ی ادبیات آن کشور پرداخت.بایستی اذعان داشت که هیچ شخصیت ایرانی در زمان معاصر و حتی پیش از آن،به اندازه ی دکتر خانلری به ادبیات گذشته ی فرانسه آشنایی نداشت و به مطالعه ی پیوندهای ساختاری آن با ادبیات گذشته ی ایران نپرداخته است.
از دیگر کارهای ماندگار وی در کنار نقد و نظریه پردازی،می توان انتشار مجله ی "سخن" را نام برد که تا پایان حیات ایشان به مدت ۳۵ سال به طور منظم منتشر می شده است.
دکتر پرویز ناتل خانلری پس از ۷۷ سال عمر همراه با تلاش و افتخار آفرینی در عرصه ی ادبیات،در یکم شهریور ۱۳۶۹ به علت بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد.از وی بیش از ۲۰ عنوان تالیف و ترجمه باقی مانده است که از جمله ی می توان به "وزن شعر فارسی" ، "شعر و هنر" ، "دستور زبان فارسی" ، "ترجمه ی مخارج الحروف ابن سینا" و "ترجمه ی دختر سروان نوشته ی پوشکین" اشاره کرد.
#اردشیر_هادوی
از کانال هاوست باکمی ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
درگذشت دکتر #ناتل_خانلری
#پرویز_ناتل_خانلری که از نام آوران عرصه ی #ادبیات معاصر و از پژوهشگران زبده در حوزه ی #فرهنگ و #ادبیات است،در اسفند ۱۲۹۲ خورشیدی،از پدر و مادری #مازندرانی _اهل #ناتل_نور در #تهران چشم به جهان گشود.خانواده ی وی از زمان #قاجار شغل دیوانی داشتند و به همین دلیل پرویز با سیاست هم نا آشنا نبود.پدرش کارمند وزارت خارجه بود و به همین دلیل وی عمده ی سال های کودکی و نوجوانی خویش را در تهران سپری کرد.
دکتر خانلری از علاقمندان و پیشگامان نوآوری اعتدالی در شعر بوده است و از دوران جوانی به امر سرایش اشتغال داشت که از معروف ترین سروده های سال های جوانی وی می توان به چهارپاره ی "ماه در مرداب" اشاره کرد که در سال ۱۳۱۶ منتشر گردید.
وی دانش آموخته ی ادبیات فارسی از دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران است و تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد و پس از فراغت از تحصیل،به امر تدریس در دانشگاه روی آورد و صاحب کرسی استادی ادبیات فارسی دانشگاه #تهران می بوده است.
اوج کار پرویز ناتل خانلری سال ۱۳۲۱ بود که دو اثر بسیار معروف خویش را منتشر کرد.چهارپاره ی "یغمای شب و ظهر" که اثری توصیفی از طبیعت می باشد و مثنوی ماندگار "عقاب"،در قالبی افسانه وار و بافت تمثیلی که برداشتی زیبا و جالب از شعر را ارائه می نماید.
دکتر ناتل خانلری در سال ۱۳۲۰ با یکی از همدرسان دانشگاهی خویش به نام "زهرا کیا" ازدواج کرد و خانواده ای ادبیاتی را تشکیل داد که حاصل آن یک دختر و یک پسر بوده است.البته پسر دکتر خانلری با نام "آرمان" در سال های جوانی فوت نمود و این خانواده را برای همیشه داغدار کرد.
پرویز ناتل خانلری از زمان جوانی با دیگر شاعر بزرگ و افسانه ای مازندران یعنی نیما یوشیج آشنایی داشت.با توجه به نوع نگاه سمبلیک نیما و نقادانه ی ناتل و نزدیکی زبان این دو ادیب توانمند،می توان این گونه برداشت کرد که نیما و ناتل در مقاطعی از هم تاثیر گرفته اند که در مقایسه ی آثار این دو نفر نیز بر این مساله مهر صحت می زند.
نیما و ناتل به قدرت و تبحر نفر مقابل در حوزه ی ادبیات واقف بوده اند و به دور از منیّت و حسادت _که متاسفانه امروزه در عرصه ی ادبیات به شکل افسار گسیخته ای جولان می دهد_ سعی بر این داشته اند که از نقاط مثبت شعر دیگری درس گرفته و آن را در آثار خویش به کار گیرند.
متاسفانه این نزدیکی زبان و اندیشه گاها باعث شبهاتی برای برخی اشخاص گردید تا اقدام به گمانه زنی های پریشان گونه کرده و نیما و ناتل را متهم به سرقت ادبی از یکدیگر نمایند.از این دسته از افراد می توان به "محمدرضا شفیعی کدکنی" اشاره کرد.هرچند دلایل ادعای این افراد به قدری سست و بی بنیاد است که نمی تواند صحت مدعای آنان را اثبات نموده و دامن این دو ادیب بزرگ مازندرانی را لکه دار نماید.
برخلاف برخی از صاحب نظران که ناتل را مخالف موج افراطی شعر نو و منتقد آن می دانند،بایستی گفت که وی موافق هرگونه نوگرایی که محتوای تازه ای را به شعر بدهد بود.دکتر خانلری در جایی عقیده ی خویش درباره ی شعر خوب را این گونه بیان می کند:"شعر خوب شعری ست که حاوی معانی تازه و زیبا باشد و این معنی در مناسب ترین و زیباترین قالب ریخته شود.اگر یک نفر شعری بدون وزن عروضی بگوید ولی معنی و مقصود را زیبا و دلکش جلوه دهد،نمی توان بر کار وی ایراد گرفت."
با این تفاسیر بایستی گفت که بر خلاف شاعرانی مانند بهار که ملاک زیبایی شعر را صرفا چارچوب وزن می دانند،دکتر ناتل خانلری بیشتر توجه خویش را بر محتوای شعر استوار نموده بود و نه قالب آن.
دکتر ناتل در سال ۱۳۲۷ برای مطالعه در تاریخ ادبیات فرانسه،به پاریس رفت و به تحقیق و مطالعه درباره ی ادبیات آن کشور پرداخت.بایستی اذعان داشت که هیچ شخصیت ایرانی در زمان معاصر و حتی پیش از آن،به اندازه ی دکتر خانلری به ادبیات گذشته ی فرانسه آشنایی نداشت و به مطالعه ی پیوندهای ساختاری آن با ادبیات گذشته ی ایران نپرداخته است.
از دیگر کارهای ماندگار وی در کنار نقد و نظریه پردازی،می توان انتشار مجله ی "سخن" را نام برد که تا پایان حیات ایشان به مدت ۳۵ سال به طور منظم منتشر می شده است.
دکتر پرویز ناتل خانلری پس از ۷۷ سال عمر همراه با تلاش و افتخار آفرینی در عرصه ی ادبیات،در یکم شهریور ۱۳۶۹ به علت بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد.از وی بیش از ۲۰ عنوان تالیف و ترجمه باقی مانده است که از جمله ی می توان به "وزن شعر فارسی" ، "شعر و هنر" ، "دستور زبان فارسی" ، "ترجمه ی مخارج الحروف ابن سینا" و "ترجمه ی دختر سروان نوشته ی پوشکین" اشاره کرد.
#اردشیر_هادوی
از کانال هاوست باکمی ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
👈زورگویی حکومت و بردباری نکردن دربرابر دیگران، به ما مردم هم رسیده؟!
توژک(فیلم) ها را از اینجا ببینید👇
https://www.instagram.com/p/BsdPOACH07DyMRv_wyhXHaODzBQZ54HDuQfiJw0/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1s4rp40igl5ne
توژک ۱:
اعتراض #علی_انصاریان به گزارشگر افغانستانی ( #فیروز_مشعوف) که بدون هیچ واژه توهین آمیزی هنگام گزارش بازی ایران_یمن گفت؛ "دوستان این تصاویری که شما مییبیند، در ایران، یکی دو دقیقه دیرتر میبینند یا اصلا نمیبینند"
پاسخ انصاریان به ابرازنظر ساده یک گزارشگر فوتبال باعث جنجال بیشتر در فضای مجازی شد و تکرار این جمله که افغانی به ایرانی توهین کرد!
توژک ۲:
پوزش انصاریان بخاطر پاسخ تندش و تمسخر لهجه #فارسی_افغانستانی آن گزارشگر. البته واکنش مردم در فضای مجازی باعث شد انصاریان پوزش بخواهد که همین احترام به مردم هم جای امیدواری دارد؛ اما چرا انصاریان از آن گزارشگر خواست که اوهم عذرخواهی کند!
@aliansarian
توژک ۳:
واکنش خوب گزارشگر #افغانستان به انصاریان و ابراز مهر به بازیکنان و تیم ایران
■سوزن هایی که باید به خود بزنیم
سوزن ۱:
آیا گزارشگر افغانستانی حرف نادرست و نابجایی زد؟
جز این است که بخشی از واقعیت ۴۰سال گذشته صداوسیمای ایران را گفت؟
مردم ایران اگر از تلویزیون های رسمی ج.ا. بازی زنده ورزشی را تماشا کنند برخی رخدادهای درون و پیرامون زمین را نمی بینند و بازی ها رابرای پیاده شدن سانسور، با دیرکرد(تاخیر)می بینند؟
سوزن ۲:
این پسر جوان، تنها بخشی از واقعیت تلخ دخالت های حکومت در زندگی مردم ایران را بدون هیچ توهین و تحقیری بر زبان آورد.
اما آنچه برای بازیکن خوب(پیشین)کشورمان، علی انصاریان و بسیاری دیگر، این جمله ساده را تحمل ناشدنی کرد آنست که، شنیدن واقعیت تلخ ایران امروز از زبان همسایه افغانستانی که ( همزمان با #انقلاب ایران، جنگ داخلی کشورش و نقشه نابودی آن آغازشد) در ۴ دهه عادت کرده بودیم او را پایین تر و فرودست تر از خود ببینیم، سنگین بود!
آری شنیدن ایراد ناخوشایندمان از زبان کسانیکه آنها را کمتر از خود می دیدیم، اما امروز آنها این ایراد ما را ندارند(این اندازه از سانسور)، تلخ و سخت است، برای آنها که عادت به رسم وبازی روزگار ندارند !
سوزن ۳:
انصاریان در پوزش از این جوان با ادبیاتی زورگویانه که برای ما ایرانیان آشناست( #ادبیات_حکومتی) گفت؛ او حق نداشت درباره ایران نظردهد!
آقای انصاریان چرا او حق نداشت درباره ایران نظر دهد؟
مگر پادگان است؟
بارها گزارشگرهای خودمان تکه هایی زشت به تیم های دیگر
انداخته اند!
اینهمه قلدرمآبی برای چیست؟
سوزن ۴ ؛ #درک_ملی
تمسخر لهجه #فارسی_زبانان بیرون از ایران(که در ۲ قرن پیش از ایران جداشدند) کاری بسیار زشت است وهمانند تمسخر لهجه ایرانیان داخل ایران
تلگرام و اینستاگرام @LoversofIRAN
توژک(فیلم) ها را از اینجا ببینید👇
https://www.instagram.com/p/BsdPOACH07DyMRv_wyhXHaODzBQZ54HDuQfiJw0/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1s4rp40igl5ne
توژک ۱:
اعتراض #علی_انصاریان به گزارشگر افغانستانی ( #فیروز_مشعوف) که بدون هیچ واژه توهین آمیزی هنگام گزارش بازی ایران_یمن گفت؛ "دوستان این تصاویری که شما مییبیند، در ایران، یکی دو دقیقه دیرتر میبینند یا اصلا نمیبینند"
پاسخ انصاریان به ابرازنظر ساده یک گزارشگر فوتبال باعث جنجال بیشتر در فضای مجازی شد و تکرار این جمله که افغانی به ایرانی توهین کرد!
توژک ۲:
پوزش انصاریان بخاطر پاسخ تندش و تمسخر لهجه #فارسی_افغانستانی آن گزارشگر. البته واکنش مردم در فضای مجازی باعث شد انصاریان پوزش بخواهد که همین احترام به مردم هم جای امیدواری دارد؛ اما چرا انصاریان از آن گزارشگر خواست که اوهم عذرخواهی کند!
@aliansarian
توژک ۳:
واکنش خوب گزارشگر #افغانستان به انصاریان و ابراز مهر به بازیکنان و تیم ایران
■سوزن هایی که باید به خود بزنیم
سوزن ۱:
آیا گزارشگر افغانستانی حرف نادرست و نابجایی زد؟
جز این است که بخشی از واقعیت ۴۰سال گذشته صداوسیمای ایران را گفت؟
مردم ایران اگر از تلویزیون های رسمی ج.ا. بازی زنده ورزشی را تماشا کنند برخی رخدادهای درون و پیرامون زمین را نمی بینند و بازی ها رابرای پیاده شدن سانسور، با دیرکرد(تاخیر)می بینند؟
سوزن ۲:
این پسر جوان، تنها بخشی از واقعیت تلخ دخالت های حکومت در زندگی مردم ایران را بدون هیچ توهین و تحقیری بر زبان آورد.
اما آنچه برای بازیکن خوب(پیشین)کشورمان، علی انصاریان و بسیاری دیگر، این جمله ساده را تحمل ناشدنی کرد آنست که، شنیدن واقعیت تلخ ایران امروز از زبان همسایه افغانستانی که ( همزمان با #انقلاب ایران، جنگ داخلی کشورش و نقشه نابودی آن آغازشد) در ۴ دهه عادت کرده بودیم او را پایین تر و فرودست تر از خود ببینیم، سنگین بود!
آری شنیدن ایراد ناخوشایندمان از زبان کسانیکه آنها را کمتر از خود می دیدیم، اما امروز آنها این ایراد ما را ندارند(این اندازه از سانسور)، تلخ و سخت است، برای آنها که عادت به رسم وبازی روزگار ندارند !
سوزن ۳:
انصاریان در پوزش از این جوان با ادبیاتی زورگویانه که برای ما ایرانیان آشناست( #ادبیات_حکومتی) گفت؛ او حق نداشت درباره ایران نظردهد!
آقای انصاریان چرا او حق نداشت درباره ایران نظر دهد؟
مگر پادگان است؟
بارها گزارشگرهای خودمان تکه هایی زشت به تیم های دیگر
انداخته اند!
اینهمه قلدرمآبی برای چیست؟
سوزن ۴ ؛ #درک_ملی
تمسخر لهجه #فارسی_زبانان بیرون از ایران(که در ۲ قرن پیش از ایران جداشدند) کاری بسیار زشت است وهمانند تمسخر لهجه ایرانیان داخل ایران
تلگرام و اینستاگرام @LoversofIRAN
Instagram
LoversofIRAN
زورگویی حکومت و تحمل نکردن دیگران، به برخی از ما مردم هم رسیده است! توژک ۱: اعتراض #علی_انصاریان به گزارشگر افغانستانی ( #فیروز_مشعوف) که بدون هیچ واژه توهین آمیزی هنگام گزارش بازی ایران_یمن گفت؛ "دوستان این تصاویری که شما مییبیند، در ایران، یکی دو دقیقه…
Forwarded from عاشقان ایران
👈آیا تدریس زبان های محلی در ایران شدنی است و آیا مطالبه ی واقعی مردم ایران است؟
به بهانه تحریف قانون به دست نماینده کم دانش مجلس
✍ #ماریا_بهمن_پور
بله، به زیور قلم آراستن هر سخنی مایه پایداری آن است، اما اگر ۱۵۰ زبان #بومی ایران، سده ها زنده مانده اند، از راه آموزش نوشتاری نبوده، بلکه #ادبیات_شفاهی و #موسیقی_فولکلور عامل آن بوده است.
@LoversofIRAN
⬅️تصمیم غیرکارشناسی دولتمردان و #شعار_غلط_انتخاباتی، نتیجه اش این شده که بدون توجه به توان نوشتاری و قابلیت ادبی زبان های #محلی ایران (که عزیزند و قابل احترام) و نیز بدون توجه به متن صریح #قانون_اساسی، برخی نمایندگان مجلس مطالبه《تدریس #به زبان مادری》را پررنگ کنند.
درحالیکه باتوجه به نیاز روز و حجم مطالبی که نوجوانان باید فراگیرند، توان اندک زبان های محلی در ارایه ادبیات و متون نوشتاری، و نیز #عدم_علاقه_واقعی مردم آن مناطق برای یادگیری نوشتاری زبان های بومی، هیچگاه این شعار داده نمی شد؛ اگر در آغاز، کارشناسان خبره به بررسی دقیق و علمی مساله می پرداختند و نه صرفا تکرار نسخه های دیکته شده سازمان #یونسکو که شکست خوردنشان در کشورهای شرق ایران (#پاکستان #هند #افغانستان) آشکار است، و حداقل آسیب شان این بوده است که #انسجام_ملی کشورها را کمرنگ و ادبیات #ملی آن ها را تضعیف کند.
پرسشی که گویا این دسته از دولتمردان از خود نپرسیده اند آن است که مگر زبان های محلی ایران در سده های طولانی که از زنده بودنشان گذشته است، با کمک ادبیات مکتوب، حفظ شده اند؟
پاسخ این است که بیشترین دلیل مانایی و پایایی زبان های محلی در ایران، پس از سده ها یورش بیگانگان و رسمی بودن زبان فاخر #فارسی به عنوان زبان دیوانی و نوشتاری کشور، انتقال سینه به سینه ادبیات محلی به شکل #شفاهی و در قالب موسیقی فولکلور/محلی/ #مقامی، قصه و نمایش خوانی بوده است.
دولتمردان اگر نگران حفظ زبان های محلی ایران هستند، شیوه کارامد و شفاهی گذشتگان در نگاهبانی اندوخته زبانی گویش های محلی، یعنی قصه گویی و موسیقی بومی، را پیش گیرند، تا بار سنگین جدیدی بر دوش آموزش و پرورش ما نیاید. حتا می توان آموزش #ادبیات_محلی را به عنوان درس اختیاری در مدارس با تلفیق روش نوشتاری و روش شفاهی پی گرفت
در دورانی که کودکان و نوجوانان درجهان پیشرفته در پی یادگیری زبان های علمی روز هستند، بجای تمرکز دادن آن ها بر یادگیری درست زبان غنی فارسی (که آموزش آن هنوز در مدارس ضعیف است)و نیز آموختن یک زبان بین المللی برای ارتباط با جهان، با طرح مسایلی چون آموزش ادبیات محلی، آن ها را به بیراهه نبریم.
مساله دیگر اینکه پس از بیان لزوم آموزش زبان های محلی از تریبون های رسمی و به عنوان شعار انتخاباتی آقای #روحانی و برخی نمایندگان مجلس، این مجال بوجود آمد که در ۵سال گذشته، کانون های #قوم_گرایی به این بهانه فعالتر شوند و برنامه منسجمی برای سوءاستفاده از این شعار پیش ببرند، تا جایی که #صدیف_بدری(نماینده ای که مستقل وارد مجلس شده) اصل۱۵ قانون را تحریف کرد❗️
اصل۱۵ میگوید:《تدریس ادبیات محلی》به عنوان واحدی درسی در کنار دیگر دروس در هر منطقه مجاز است. اما رهبران #قوم_گرا به ویژه در مناطق #ترک_زبان، جمله جعلی و #ضد_منافع_ملی《تدریس #به زبان مادری》را با شیطنت بسیار به جای اصل ۱۵ قانون تبلیغ می کنند، با این هدف که آموزش در مدارس این مناطق کلا به زبان #ترکی باشد و جایگزین زبان ملی کشور، فارسی شود❗️
آیا این برنامه در راستای تضعیف #زبان_ملی ایرانیان، از بین بردن #همبستگی_ملی و زمینه سازی برای اجرای نقشه سیاه جدایی افکنی در ایران نیست؟ #زبان_فارسی از ارکان اساسی #همبستگی_ملی ایرانیان است و ابزار ارتباط و اتصال ۸۰ میلیون ایرانی در درون مرزهای #ایران، و پتانسیل بهره برداری در بیرون از مرزهای ایران را هم دارد برای پیوند میلیون ها فارسی زبان #افغانستان #تاجیکستان #ازبکستان #پاکستان #عراق #ترکیه #باکو و حتا #بحرین.
در این ۲ سال که از به اصطلاح عملی کردن این طرح گذشته است، ثابت شد که ناکارآمد است، چون در #آذربایجان واحدهای درسی اختیاری آموزش زبان #ترکی و در #بلوچستان هم زبان #بلوچی ارائه شد و با عدم استقبال و علاقه مردم محلی، لغو شد. یعنی این طرح، مطالبه واقعی مردم محلی نبوده است و مردم با هوش ذاتی شان آن را پس زدند❗️حالا، تنها می ماند هوشیاری مسوولان و #مدیران_دولتی و سیاستگذاران فرهنگی_آموزشی کشور که ببینیم چه گلی بر سر طرح "حفظ و نگهداری زبان های محلی ایران"می زنند!
اگر مساله به روش علمی و با آینده نگری بررسی می شد، اکنون پس از ۵سال دارای برنامه ای بهینه، بومی و همراستا با #منافع_ملی بودیم که پاسداری زبان های محلی را با روشی کارا و اثربخش به پیش ببرد و دچار آسیب قوم گرایی مان نکند. درحالیکه ۱۵۰ زبان محلی در ایران داریم که برآورد #هزینه می گوید آموزش آنها کاری نشدنی است!
@LoversofIRAN
به بهانه تحریف قانون به دست نماینده کم دانش مجلس
✍ #ماریا_بهمن_پور
بله، به زیور قلم آراستن هر سخنی مایه پایداری آن است، اما اگر ۱۵۰ زبان #بومی ایران، سده ها زنده مانده اند، از راه آموزش نوشتاری نبوده، بلکه #ادبیات_شفاهی و #موسیقی_فولکلور عامل آن بوده است.
@LoversofIRAN
⬅️تصمیم غیرکارشناسی دولتمردان و #شعار_غلط_انتخاباتی، نتیجه اش این شده که بدون توجه به توان نوشتاری و قابلیت ادبی زبان های #محلی ایران (که عزیزند و قابل احترام) و نیز بدون توجه به متن صریح #قانون_اساسی، برخی نمایندگان مجلس مطالبه《تدریس #به زبان مادری》را پررنگ کنند.
درحالیکه باتوجه به نیاز روز و حجم مطالبی که نوجوانان باید فراگیرند، توان اندک زبان های محلی در ارایه ادبیات و متون نوشتاری، و نیز #عدم_علاقه_واقعی مردم آن مناطق برای یادگیری نوشتاری زبان های بومی، هیچگاه این شعار داده نمی شد؛ اگر در آغاز، کارشناسان خبره به بررسی دقیق و علمی مساله می پرداختند و نه صرفا تکرار نسخه های دیکته شده سازمان #یونسکو که شکست خوردنشان در کشورهای شرق ایران (#پاکستان #هند #افغانستان) آشکار است، و حداقل آسیب شان این بوده است که #انسجام_ملی کشورها را کمرنگ و ادبیات #ملی آن ها را تضعیف کند.
پرسشی که گویا این دسته از دولتمردان از خود نپرسیده اند آن است که مگر زبان های محلی ایران در سده های طولانی که از زنده بودنشان گذشته است، با کمک ادبیات مکتوب، حفظ شده اند؟
پاسخ این است که بیشترین دلیل مانایی و پایایی زبان های محلی در ایران، پس از سده ها یورش بیگانگان و رسمی بودن زبان فاخر #فارسی به عنوان زبان دیوانی و نوشتاری کشور، انتقال سینه به سینه ادبیات محلی به شکل #شفاهی و در قالب موسیقی فولکلور/محلی/ #مقامی، قصه و نمایش خوانی بوده است.
دولتمردان اگر نگران حفظ زبان های محلی ایران هستند، شیوه کارامد و شفاهی گذشتگان در نگاهبانی اندوخته زبانی گویش های محلی، یعنی قصه گویی و موسیقی بومی، را پیش گیرند، تا بار سنگین جدیدی بر دوش آموزش و پرورش ما نیاید. حتا می توان آموزش #ادبیات_محلی را به عنوان درس اختیاری در مدارس با تلفیق روش نوشتاری و روش شفاهی پی گرفت
در دورانی که کودکان و نوجوانان درجهان پیشرفته در پی یادگیری زبان های علمی روز هستند، بجای تمرکز دادن آن ها بر یادگیری درست زبان غنی فارسی (که آموزش آن هنوز در مدارس ضعیف است)و نیز آموختن یک زبان بین المللی برای ارتباط با جهان، با طرح مسایلی چون آموزش ادبیات محلی، آن ها را به بیراهه نبریم.
مساله دیگر اینکه پس از بیان لزوم آموزش زبان های محلی از تریبون های رسمی و به عنوان شعار انتخاباتی آقای #روحانی و برخی نمایندگان مجلس، این مجال بوجود آمد که در ۵سال گذشته، کانون های #قوم_گرایی به این بهانه فعالتر شوند و برنامه منسجمی برای سوءاستفاده از این شعار پیش ببرند، تا جایی که #صدیف_بدری(نماینده ای که مستقل وارد مجلس شده) اصل۱۵ قانون را تحریف کرد❗️
اصل۱۵ میگوید:《تدریس ادبیات محلی》به عنوان واحدی درسی در کنار دیگر دروس در هر منطقه مجاز است. اما رهبران #قوم_گرا به ویژه در مناطق #ترک_زبان، جمله جعلی و #ضد_منافع_ملی《تدریس #به زبان مادری》را با شیطنت بسیار به جای اصل ۱۵ قانون تبلیغ می کنند، با این هدف که آموزش در مدارس این مناطق کلا به زبان #ترکی باشد و جایگزین زبان ملی کشور، فارسی شود❗️
آیا این برنامه در راستای تضعیف #زبان_ملی ایرانیان، از بین بردن #همبستگی_ملی و زمینه سازی برای اجرای نقشه سیاه جدایی افکنی در ایران نیست؟ #زبان_فارسی از ارکان اساسی #همبستگی_ملی ایرانیان است و ابزار ارتباط و اتصال ۸۰ میلیون ایرانی در درون مرزهای #ایران، و پتانسیل بهره برداری در بیرون از مرزهای ایران را هم دارد برای پیوند میلیون ها فارسی زبان #افغانستان #تاجیکستان #ازبکستان #پاکستان #عراق #ترکیه #باکو و حتا #بحرین.
در این ۲ سال که از به اصطلاح عملی کردن این طرح گذشته است، ثابت شد که ناکارآمد است، چون در #آذربایجان واحدهای درسی اختیاری آموزش زبان #ترکی و در #بلوچستان هم زبان #بلوچی ارائه شد و با عدم استقبال و علاقه مردم محلی، لغو شد. یعنی این طرح، مطالبه واقعی مردم محلی نبوده است و مردم با هوش ذاتی شان آن را پس زدند❗️حالا، تنها می ماند هوشیاری مسوولان و #مدیران_دولتی و سیاستگذاران فرهنگی_آموزشی کشور که ببینیم چه گلی بر سر طرح "حفظ و نگهداری زبان های محلی ایران"می زنند!
اگر مساله به روش علمی و با آینده نگری بررسی می شد، اکنون پس از ۵سال دارای برنامه ای بهینه، بومی و همراستا با #منافع_ملی بودیم که پاسداری زبان های محلی را با روشی کارا و اثربخش به پیش ببرد و دچار آسیب قوم گرایی مان نکند. درحالیکه ۱۵۰ زبان محلی در ایران داریم که برآورد #هزینه می گوید آموزش آنها کاری نشدنی است!
@LoversofIRAN
Forwarded from کانال فرهنگستان کلهُری (چنگیز محمدی)
#ادبیات_عامه_اسطوره
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥
#فرهنگستان_کلهری
#چهارشنبه_سوری
#چنگیز_محمدی
چهارشنبهسوری را بازماندهٔ گذر سیاوش از آتش دانستهاند. در تاریخ بخارا (۱۱۰۰ سال پیش) آمده است که: «ﭼﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺳﺪﯾﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﺑﻪ ﻣﻠﮏ ﻧﺸﺴﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻮﺭﯼ چنانکه ﻋﺎﺩﺕ ﻗﺪﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﺁﺗﺸﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻓﺮﻭختند. این جشن، نویدبخش آمدن بهار است. آتش نماسو و قبلهٔ ایرانیان بوده است. ایرانیان پریدن از روی آتش را ناپسند دانسته و دور آتش پایکوبی میکردند و سه یا هفت بار در برابر هر تودهٔ آتش خم میشدند و آیین نیایش به جای میآوردند. شِمار گُلههای آتش میبایستی به شمار مقدس هفت امشاسپند یا به شمار سه که نمایندهٔ گفتار، کردار و اندیشهٔ نیک یا به شمار یک که نمودار وحدت اهوراست باشد.
ایرانیان باستان در دهروزِ پایان سال برای برگشتنِ فروهرِ (روان) نیاکان خویش، نیایش میکردند و آتش میافروختند. پس از ساسانیان این آیین آتشافروزی، به شب ِآخرین چهارشنبهٔ سال میافتاد. گاهشمار ایرانیان روزهای هفته نداشته و بر اساس سی روز بوده که هر روز نامی از امشاسپندان داشته است از این رو شنبه و آدینه نداشتهاند؛ اعراب چهارشنبه یا «یومالارباع» را روزی شوم میدانستند. این روز را روز تنگی یا ضنک نیز گفتهاند، چنانکه منوچهری گفته است: «چهارشنبه که روز بلاست، باده خور». آخرین و ارزشمندترین روز سال، یعنی آخرین روز پنجه یا اندرگاه، شب و روز «هَمَسْپَتْمَدِم» یا آفرینش انسان بوده که با شادمانی و افروختن آتش فراوان برگزار میشد که پس از ساسانیان به شب چهارشنبهٔ پایان سال افتاد.
سور در اوستا به ریخت «سوئیریا» و به معنای «صبحگاهی، روزانه» و نیز به معنای هنگامه و جشن روزهای عید و نیز به معنای، «مهمانی باشد و غیر آن» آمده است. واژهٔ «سوری» ایرانی بوده و پهلوی آن سوریک و صفت است. افزون بر فارسی، این واژه هنوز در زبانهایِ ایرانی تالشی، بلوچی، لوری، کلهوری و... به معنای رنگ سرخ و جشن و سرور و عروسی باقی مانده است. از این روی عنصر اصلی این آیین افروختن آتش سرخ و جشن است. اعراب برای زدودن شومی این شب، پرندگانی زنده را نفتآلود میکردند و آن را به پرواز در میآوردند.
ایرانیان باستان، در آخرین روز سال بر روی بام خانهها یا در کوچهها، آتشی میافروختند. این آتش، مقدس بوده است. موبدی بازماندهٔ این آتشها را گردآوری میکرده و به آتشکده محل میبرد؛ این موبد در روند گردآوری آتشها چهرهاش سیاه میشده است؛ به همین دلیل «عمونوروز یا پدرپیروز» چهرهٔ سیاه و جامهٔ سرخی بر تن دارد.
برخی از آیینهای چهارشنبه سوری، فالکوزه، فالگوش، قاشقزنی، گرهگشایی، کجاوهبازی، شالاندازی، آش نذری، کوزه شکستن، شیرسنگی، حلواپزی و... در میان ایرانیان رایج بوده است که امروزه ریختهای دگرگون شده و معدودی از آنها به جای مانده است.
بنمایهها:
* لغتنامه دهخدا
*جهان فروری (بخشی از فرهنگ ایران کهن)، دکتر بهرام فرهوشی
*واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت (دانشنامهٔ مزدیسنا)، دکتر جهانگیر اوشیدری
* برهان قاطع، برهان
* صحاح الفرس، نخجوانی
https://t.me/joinchat/AAAAAE1gthEsCqKsUQWZSg
🔥🔥🔥
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨«پارسی» زیباترین زبانِ جهان است
#لیدیا_لئونتوا، استادِ زبان و ادبِ پارسیِ دانشگاهِ تالین پایتخت استونیا در #استونی میگوید که چندین زبان میدانم، ولی #پارسی زیباترین زبانِ جهان است. پارسی همچنین ساده است و یادگیریاش آسان.
/از پارسیانجمن @Parsi_anjoman
#زبان #فارسی، کهن زبان خوش آوازه و شیرین بیان جهان، زبان #رودکی #فردوسی #حافظ و #سعدی،
و رخشنده بر تارک #ادبیات کلاسیک جهان است. افتخار کنیم که این زبان ۱۱۰۰ سال پیوستگی بدون انقطاع دارد و ریشه های کهن آن تا پهلوی و اوستایی در ۳۰۰۰ سال پیش هم ردیابی می شود.
دور نیست که این زبان شیوا و آسان و خوش آوازه، در جهان به سان ابزاری برای گسترش دانش به کار گرفته شود، زبان علم شود و به جایگاه شایسته خود در گذشته ی پادشاهی های کهن جهان که گستره ای بزرگ را زیر پرچم خود داشت، بازگردد.
@LoversofIRAN
#لیدیا_لئونتوا، استادِ زبان و ادبِ پارسیِ دانشگاهِ تالین پایتخت استونیا در #استونی میگوید که چندین زبان میدانم، ولی #پارسی زیباترین زبانِ جهان است. پارسی همچنین ساده است و یادگیریاش آسان.
/از پارسیانجمن @Parsi_anjoman
#زبان #فارسی، کهن زبان خوش آوازه و شیرین بیان جهان، زبان #رودکی #فردوسی #حافظ و #سعدی،
و رخشنده بر تارک #ادبیات کلاسیک جهان است. افتخار کنیم که این زبان ۱۱۰۰ سال پیوستگی بدون انقطاع دارد و ریشه های کهن آن تا پهلوی و اوستایی در ۳۰۰۰ سال پیش هم ردیابی می شود.
دور نیست که این زبان شیوا و آسان و خوش آوازه، در جهان به سان ابزاری برای گسترش دانش به کار گرفته شود، زبان علم شود و به جایگاه شایسته خود در گذشته ی پادشاهی های کهن جهان که گستره ای بزرگ را زیر پرچم خود داشت، بازگردد.
@LoversofIRAN
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
#بیتا_دریاباری مؤسس مرکز برابری پارس (به انگلیسی:Pars equality center) و حامی مالی پروژههای ایرانشناسی دانشگاه استنفورد و کمبریج است.
بانو #دریاباری که در ۱۶ سالگی #ایران را به منظور تحصیل در رشتههای کامپیوتری در #آمریکا ترک کرده و در این رشته به موفقیتهای شایانی دست یافته است. بیتا دریاباری که پس از پایان تحصیلات در رشته علوم کامپیوتری فعالیتهای حرفهای خود را در زمینه فناوری و ارتباطات دنبال کرد، یکی از چهرههای موفق و مطرح سیلیکون ولی – مرکز تجمع شرکتهای فناوری در جنوب شرقی سانفرانسیسکو به شمار میرود.
در سال ۲۰۰۸، بیتا دریاباری با نامه نگاری با دانشگاه #استفورد، او نه تنها حامی مالی استخدام استاد تمام وقت #ادبیات_فارسی شد، بلکه بودجه مالی مرکز پژوهش ایرانشناسی برای کنفرانسها، تدریس زبان فارسی برای تمام مراحل تخصص و همچنین اعطای جوایز سالانه #بیتا به نویسندگان فارسی زبان بود.
بانو #دریاباری مبلغی بیش از ۲ میلیون دلار به بخش شاهنامه دانشکده #پمبروک دانشگاه #کمبریج در #انگلستان کمک کرد.
#دریاباری در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه این مرکز به علاقه اش به ادبیات و میراث فرهنگی و ادبی #ایران اشاره کرد. او تا به حال در این زمینه کمکهای متعددی به فعالیتهای هنری و فرهنگی #ایران کرده که میتوان از مهمترین آنها به تأسیس مرکز مطالعات #ایرانشناسی دانشگاه #استنفورد، تأسیس جایزه ادبی #بیتا در سال ۲۰۰۸ و همچنین حمایت از برگزاری نمایشگاه #شاه_عباس در موزه #بریتانیا در #لندن اشاره کرد.
او همچنین #بنیاد_برابری_پارس را در سال ۲۰۱۰ در جهت حمایت از #آمریکاییهای_ایرانی_ الاصل شامل مهاجرین، پناهندگان و کسانی که در #آمریکا به دنیا آمدند، و در جهت حمایت از آنها در جامعه #آمریکایی تأسیس کرد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
بانو #دریاباری که در ۱۶ سالگی #ایران را به منظور تحصیل در رشتههای کامپیوتری در #آمریکا ترک کرده و در این رشته به موفقیتهای شایانی دست یافته است. بیتا دریاباری که پس از پایان تحصیلات در رشته علوم کامپیوتری فعالیتهای حرفهای خود را در زمینه فناوری و ارتباطات دنبال کرد، یکی از چهرههای موفق و مطرح سیلیکون ولی – مرکز تجمع شرکتهای فناوری در جنوب شرقی سانفرانسیسکو به شمار میرود.
در سال ۲۰۰۸، بیتا دریاباری با نامه نگاری با دانشگاه #استفورد، او نه تنها حامی مالی استخدام استاد تمام وقت #ادبیات_فارسی شد، بلکه بودجه مالی مرکز پژوهش ایرانشناسی برای کنفرانسها، تدریس زبان فارسی برای تمام مراحل تخصص و همچنین اعطای جوایز سالانه #بیتا به نویسندگان فارسی زبان بود.
بانو #دریاباری مبلغی بیش از ۲ میلیون دلار به بخش شاهنامه دانشکده #پمبروک دانشگاه #کمبریج در #انگلستان کمک کرد.
#دریاباری در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه این مرکز به علاقه اش به ادبیات و میراث فرهنگی و ادبی #ایران اشاره کرد. او تا به حال در این زمینه کمکهای متعددی به فعالیتهای هنری و فرهنگی #ایران کرده که میتوان از مهمترین آنها به تأسیس مرکز مطالعات #ایرانشناسی دانشگاه #استنفورد، تأسیس جایزه ادبی #بیتا در سال ۲۰۰۸ و همچنین حمایت از برگزاری نمایشگاه #شاه_عباس در موزه #بریتانیا در #لندن اشاره کرد.
او همچنین #بنیاد_برابری_پارس را در سال ۲۰۱۰ در جهت حمایت از #آمریکاییهای_ایرانی_ الاصل شامل مهاجرین، پناهندگان و کسانی که در #آمریکا به دنیا آمدند، و در جهت حمایت از آنها در جامعه #آمریکایی تأسیس کرد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
میهن پرستی از #آذرآبادگان
استاد #ژاله_آموزگار: من #ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم. در شهر خوش منظره #خوی به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل #آذربایجان عزیز در بالای #ایران_بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی.
من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر #تبریز، برای تحصیل در رشته #ادبیات_فارسی وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
زرق و برق فرنگ هیچ گاه نتوانست مرا که یک دختر شهرستانی بودم بفریبد و حتی یک لحظه از بازگشتم به #ایران پشیمان نشدم و بعدها هرگزحتی یک لحظه از خیالم نگذشت که #ایران عزیزم را ترک کنم و می دانستم که آغوشی گرم تر از آغوش مردمان این سرزمین نمی یابم.
از کانال زرتشتیان با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
استاد #ژاله_آموزگار: من #ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم. در شهر خوش منظره #خوی به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل #آذربایجان عزیز در بالای #ایران_بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی.
من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر #تبریز، برای تحصیل در رشته #ادبیات_فارسی وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
زرق و برق فرنگ هیچ گاه نتوانست مرا که یک دختر شهرستانی بودم بفریبد و حتی یک لحظه از بازگشتم به #ایران پشیمان نشدم و بعدها هرگزحتی یک لحظه از خیالم نگذشت که #ایران عزیزم را ترک کنم و می دانستم که آغوشی گرم تر از آغوش مردمان این سرزمین نمی یابم.
از کانال زرتشتیان با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from سهند ایرانمهر
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میكشانم
كمی تخم چمن بر روی خاكش
برای یادگاری میفشانم
درختم كمكم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری...
امروز سالگرد درگذشت عباس #یمینی_شریف شاعر کودکان و کسی است که در ذهن ما رد و خاطره اشعار کودکانه اش همچنان باقی است. هومن یمینی شریف فرزندعباس یمینی شریف در مهرماه 94 و در پاسخ به یادداشت محمدرضا سرشار (11شهریور94) در روزنامه کیهان درمورد پدرش چنین نوشت:
سالها پیش از آنکه جنبشهای منجر به انقلاب و تغییر حکومت هنوز شکل گرفته باشند. او تمام حواس و تلاش خود را برای بهبود ادبیات و آموزش و پرورش کودکان بهکار برد و نتیجه بیش از نیم قرن تلاش صمیمانهاش آن شد که نام و کار عباس یمینی شریف در ذهن مردم ما یادآور دوران شیرین کودکی و اولین تجربیات یادگیری اولین حروف، نخستین کلمات و اولین اشعار گردید. او شاعر درختکاری، سخنگوی یار مهربان و منادی مهر به ایران بود. من نمیدانم این حد خصومت آقای سرشار نسبت به عباس یمینی شریف و افرادی نظیر خانم توران میرهادی، مرحوم یحیی مافی، خانم نوش آفرین انصاری و آقای پرویز کلانتری، که هرکدام عمری را برای ادبیات کودک صرف کردهاند از کجاست ولی به ایشان توصیه میکنم اگر آنطور که ادعا میکنند، واقعا دل برای نظام میسوزانند قدری عمیقتر فکر کنند و بجای توهین و کینهورزی به کسانی که خواندن و قلم بدست گرفتن را به ایشان و میلیونها نفر مانند ایشان آموختند، نیروی خود را صرف تقویت و انسجام پشتوانههای فرهنگی و تاریخی برای مردم بنمایند نه سعی در تخریب کسانی چون عباس یمینی شریف که از سال ۱۳۲۴ چنین اشعار جاودانی را برای کودکان ایران سرود:
ما گلهای خندانیم/ فرزندان ایرانیم/ ایران پاک خود را/ مانند جان میدانیم/ ماباید دانا باشیم / هشیار و بینا باشیم/ از بهر حفظ ایران/ باید توانا باشیم/ آباد باشی ای ایران/ آزادباشی ای ایران/ از ما فرزندان خود/ دلشاد باشی ای ایران.
#یمینی_شریف #ادبیات #کودکان
telegram.me/sahandiranmehr
به پایش جوی آبی میكشانم
كمی تخم چمن بر روی خاكش
برای یادگاری میفشانم
درختم كمكم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری...
امروز سالگرد درگذشت عباس #یمینی_شریف شاعر کودکان و کسی است که در ذهن ما رد و خاطره اشعار کودکانه اش همچنان باقی است. هومن یمینی شریف فرزندعباس یمینی شریف در مهرماه 94 و در پاسخ به یادداشت محمدرضا سرشار (11شهریور94) در روزنامه کیهان درمورد پدرش چنین نوشت:
سالها پیش از آنکه جنبشهای منجر به انقلاب و تغییر حکومت هنوز شکل گرفته باشند. او تمام حواس و تلاش خود را برای بهبود ادبیات و آموزش و پرورش کودکان بهکار برد و نتیجه بیش از نیم قرن تلاش صمیمانهاش آن شد که نام و کار عباس یمینی شریف در ذهن مردم ما یادآور دوران شیرین کودکی و اولین تجربیات یادگیری اولین حروف، نخستین کلمات و اولین اشعار گردید. او شاعر درختکاری، سخنگوی یار مهربان و منادی مهر به ایران بود. من نمیدانم این حد خصومت آقای سرشار نسبت به عباس یمینی شریف و افرادی نظیر خانم توران میرهادی، مرحوم یحیی مافی، خانم نوش آفرین انصاری و آقای پرویز کلانتری، که هرکدام عمری را برای ادبیات کودک صرف کردهاند از کجاست ولی به ایشان توصیه میکنم اگر آنطور که ادعا میکنند، واقعا دل برای نظام میسوزانند قدری عمیقتر فکر کنند و بجای توهین و کینهورزی به کسانی که خواندن و قلم بدست گرفتن را به ایشان و میلیونها نفر مانند ایشان آموختند، نیروی خود را صرف تقویت و انسجام پشتوانههای فرهنگی و تاریخی برای مردم بنمایند نه سعی در تخریب کسانی چون عباس یمینی شریف که از سال ۱۳۲۴ چنین اشعار جاودانی را برای کودکان ایران سرود:
ما گلهای خندانیم/ فرزندان ایرانیم/ ایران پاک خود را/ مانند جان میدانیم/ ماباید دانا باشیم / هشیار و بینا باشیم/ از بهر حفظ ایران/ باید توانا باشیم/ آباد باشی ای ایران/ آزادباشی ای ایران/ از ما فرزندان خود/ دلشاد باشی ای ایران.
#یمینی_شریف #ادبیات #کودکان
telegram.me/sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
نشست احیای شعر #پارسی و #رادمان_پورماهک (یعقوب_لیث_صفاری) دوشنبه ساعت 15:30 در تالار #اقبال دانشکده #ادبیات و #علوم_انسانی در #دانشگاه_تهران
از کانال پایگاه خبری #سیستان_فراموش_شده با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
از کانال پایگاه خبری #سیستان_فراموش_شده با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
۱۰ سال پیش در ۹ دی ۱۳۸۸، دکتر #خسرو_فرشیدوَرد استاد #ادبیات_فارسی در #دانشگاه_تهران پس از سالها تلاش و خدمت به #زبان_پارسی و #ایران درگذشت.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
یادش گرامی و روانش شاد باد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌📝 #فرهنگی
🎥افشاگری مهمان برنامه ی زنده تلویزیونی، از روند برنامه ریزی شده ای که جایگاه #خط_فارسی را نشانه رفته است و بی مسئولیتی وزارت #آموزش_پرورش در آموزش #خط #زبان_فارسی!
📚 #اسماعیل_امینی، استاد دانشگاه:
در موضوع #خط، یک جریان طراحیشده دارد از زبان #فارسی هویت زدایی می کند، مانند کاری (اقلیم #کردنشین عراق) در خط #کردی کرده اند و یا در #ترکیه سالها پیش به دست #آتاتورک انجام شد، و ارتباط مردم با متون و نوشتار کهن قطع شد!
در آموزش و پرورش ایران به تدریج، "نوشتن" را از مدارس حذف کردهاند!
در واقع همه چیز شده تیکزدن و تست!
در آموزش و پرورش ایران #ادبیات_فارسی را به گوشه ی رینگ و زیر ضربات فیزیک و شیمی فرستاده اند!
مسئولان فکر میکنند فقط فیزیک و شیمی علم است و نه ادبیات فارسی، در صورتیکه کدام #ملت در جهان بدون یادگیری درست زبان و نوشتار توانسته است دانش بیاموزد.
اصولا کسیکه در خواندن و نوشتن مشکل دارد (مانند برخی دانشجویان امروز در ایران)، بی سواد است حتی اگر هزاران تست شیمی و فیزیک زده باشد. امروز برخی دانشجویان دانشگاههای ما از نوشتن دو خط مطلب ناتوان هستند!
عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN
🎥افشاگری مهمان برنامه ی زنده تلویزیونی، از روند برنامه ریزی شده ای که جایگاه #خط_فارسی را نشانه رفته است و بی مسئولیتی وزارت #آموزش_پرورش در آموزش #خط #زبان_فارسی!
📚 #اسماعیل_امینی، استاد دانشگاه:
در موضوع #خط، یک جریان طراحیشده دارد از زبان #فارسی هویت زدایی می کند، مانند کاری (اقلیم #کردنشین عراق) در خط #کردی کرده اند و یا در #ترکیه سالها پیش به دست #آتاتورک انجام شد، و ارتباط مردم با متون و نوشتار کهن قطع شد!
در آموزش و پرورش ایران به تدریج، "نوشتن" را از مدارس حذف کردهاند!
در واقع همه چیز شده تیکزدن و تست!
در آموزش و پرورش ایران #ادبیات_فارسی را به گوشه ی رینگ و زیر ضربات فیزیک و شیمی فرستاده اند!
مسئولان فکر میکنند فقط فیزیک و شیمی علم است و نه ادبیات فارسی، در صورتیکه کدام #ملت در جهان بدون یادگیری درست زبان و نوشتار توانسته است دانش بیاموزد.
اصولا کسیکه در خواندن و نوشتن مشکل دارد (مانند برخی دانشجویان امروز در ایران)، بی سواد است حتی اگر هزاران تست شیمی و فیزیک زده باشد. امروز برخی دانشجویان دانشگاههای ما از نوشتن دو خط مطلب ناتوان هستند!
عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN
Forwarded from sarzaminjavid سرزمین جاوید 2 (sarzamin javid.com)
💙 امروز سالگرد تولد سهراب سپهری است ؛اهل کاشانم، روزگارم بد نیست
💙 زندگینامه سهراب سپهری + آثار ؛ اشعار ،نقاشی ها ،تصاویر
لینک خبر : ⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Sohrab-Sepehri-3
#پرونده #سهراب_سپهری #شاعر #نقاش #ادبیات #کاشان
#امیر_پریزاد #کلاژ
#SohrabSepehri #amirparizad #collage
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
https://t.me/iranbananofficial
💙 زندگینامه سهراب سپهری + آثار ؛ اشعار ،نقاشی ها ،تصاویر
لینک خبر : ⬇️
http://www.sarzaminjavid.com/Sohrab-Sepehri-3
#پرونده #سهراب_سپهری #شاعر #نقاش #ادبیات #کاشان
#امیر_پریزاد #کلاژ
#SohrabSepehri #amirparizad #collage
aparat.com/sarzaminjavid.com
instagram.com/sarzaminjavidcom
https://t.me/iranbananofficial
Forwarded from عاشقان ایران
واقعا جای تاسف و تاثر دارد!!!
آخوند پرقدرت مملکت. دارای مرتبه حجت الاسلامی، که باید قاعدتا کتب زیادی خوانده باشد، حالا توقع شاهنامه خوانی از او نداریم ولی همین کتاب ادبیات فارسی دبیرستان نظام قدیم (دهه70) را هم اگر درست می خواند، آنجا در بررسی شعر معروف ملک الشعرای بهار، توضیح داده شده بود که منظور از "دیو سپید"، شخصیتی پلید در #شاهنامه است که در کوه دماوند به دست #رستم دستان در غل و زنجیر شد تا آزارش به خلق نرسد!
پدر معنوی نه، پدر مادی اصلاح طلبان، بد نیست در آن برج و باروی بلند و شاهانه، کمی هم از جهان و مافیها فارغ شود و #ادبیات_ایران بخواند. اگر شاهنامه بخواند که عالی است. اگر نه در همراهی با احساسات ملی مردم، ساده سخن بگوید مثل عامه مردم نه پیچیده با تشبیهات و استعارات ادبی که معنایش را نمی داند
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
آخوند پرقدرت مملکت. دارای مرتبه حجت الاسلامی، که باید قاعدتا کتب زیادی خوانده باشد، حالا توقع شاهنامه خوانی از او نداریم ولی همین کتاب ادبیات فارسی دبیرستان نظام قدیم (دهه70) را هم اگر درست می خواند، آنجا در بررسی شعر معروف ملک الشعرای بهار، توضیح داده شده بود که منظور از "دیو سپید"، شخصیتی پلید در #شاهنامه است که در کوه دماوند به دست #رستم دستان در غل و زنجیر شد تا آزارش به خلق نرسد!
پدر معنوی نه، پدر مادی اصلاح طلبان، بد نیست در آن برج و باروی بلند و شاهانه، کمی هم از جهان و مافیها فارغ شود و #ادبیات_ایران بخواند. اگر شاهنامه بخواند که عالی است. اگر نه در همراهی با احساسات ملی مردم، ساده سخن بگوید مثل عامه مردم نه پیچیده با تشبیهات و استعارات ادبی که معنایش را نمی داند
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
دیگر برای همیشه بس است!
پیش از این بارها در کلابهاوس توضیح داده بودم که اگر خشم و هیجان بر فضا غالب شود، کمیت امثال من لنگ میشود و حرفهایمان اگر هم سبب ناراحتی و انزجار طرفهای مختلفِ صحنۀ بازی نشود، عمدتاً نادیده گرفته میشود.
در واقع اینک سه نیروست که در صحنۀ بازی حضور دارند. نخست جوانانی که احساس عمیقِ نادیدهانگاری فرهنگی، طردشدگی سیاسی، حاشیهنشینی اقتصادی و در یک کلام، احساس حذف از روند تصمیمگیری و سلب اراده و آزادی خود برای انتخاب نوع زندگی خود میکنند.
من فشارِ ناشی از این تحقیرشدگی و نادیدهانگاری و خشم و طغیان ناشی از آن را با پوست و گوشت و استخوانم لمس میکنم و کمال همدردی را با آن دارم.
سرزمین ملی یعنی جغرافیایی که فرصت برابر برای تک تک شهروندان خود بدون هرگونه تبعیضی فراهم باشد و این مهمترین نکتهای است که نظام حاکم بر کشور ما گویی اصلاً آن را به رسمیت هم نمیشناسد چه رسد به آنکه بدان عمل کند. در واقع، قشر محدودی با عناوینی چون مکتبی، حزباللهی، ارزشی، انقلابی.. تمام نظام تصمیمگیری و مدیریتهای منبعث از آن را در همۀ سطوحش، گونهای ارث ازلی و خدادادی برای خود میداند و تنها معیارِ زندگی عمومی و خصوصی را نیز منحصر به شیوۀ زندگی خود میشناسد و بقیۀ اقشار جامعه را به تقلید از آن شیوه فرا میخواند و یا آنها را کلاً بیگانه به شمار میآورد؛ چنانکه گویی حق و حقوقی از این سرزمین ملی ندارند و هر فریاد اعتراضشان باید خفه شود!
بسیاری از افراد این قشر، چنان در پیلههای ذهنی خود محدود ماندهاند که اصلاً امکان ارتباط ذهنی با دیگر اقشار جامعه را ندارند و برخورداری از مناصب و مکاسب و منزلتهای دولتی نیز به کامشان به قدری شیرین آمده است که حس محرومیت و حذفشدگی دیگر مردم را مطلقاً احساس نمیکنند.
از این افراد چگونه میتوان انتظار همدردی با جوانانی را داشت که از شدت خشم مربوط به محرومیتِ سیاسی و تنگنای اقتصادی و فشار فرهنگی، دست به طغیان زدهاند تا راهی برای مسالمت و صلح و آشتی با آنها بگشایند. از نگاه آنان هرکس شعار نابهنجاری داد "عامل دشمن" است و باید به هر بهایی سر جای خود نشانده شود.
متأسفانه انواع محدودیتهای سیاسی و اجتماعی برای امثال من، امکان تماس و ارتباط با این قشر جوان محذوف را از بین برده است. سالهای سال حتی برای یک بحث و گفتگوی ساده به دانشگاه و دیگر محیطهای جمعی در هیچ نقطهای از این کشور راه نداشتهایم، بنابراین، آنان اصلاً ما را نمیشناسند چه رسد به اینکه بخواهند به نگرانیها و دغدغههایمان در مورد رفتار هدفمند سیاسی یا اجتماعی توجه نشان دهند.
در این بین، بدبختانه نیروی دیگری هم در آن سوی مرزهاست که بخشی از آن، هر نوع اعتراض و حرکت اجتماعی داخلی را به معنای سقوط قریبالوقوع حکومت و آماده شدن فرش قرمز برای پهن شدن زیر پای آنان به قصد بالا رفتن از پلههای قدرت تعبیر میکنند و با چنان حرارتی به تحریک مخاطبان خود مشغول میشوند که پنداری هدف غایی یک کشور، فقط نبودن یک نظام است و میزانِ هزینه و نوع نظم و یا بینظمی پس از آن دیگر کوچکترین ارزشی ندارد.
این افراد چندان در این زمینه بیتاب به نظر میرسند که به زبان بیزبانی مردم به خشم آمده را حتی به جنگ داخلی فرا میخوانند! برای آنها گویی سرنوشت یک کشور باستانی و زندگی 85 میلیون ایرانی مطلقاً اهمیتی ندارد. فقط اصرار دارند که این نظام باید برود؛ حتی اگر میلیونها خون ریخته شود و یا جز خاکستر و ویرانی از این سرزمین به جا نماند.
تصور آنها بر آن است که چون 44 سال پیش یک انقلاب تقریباً سریع در ایران رخ داد، اکنون هم میتواند رخ دهد! به همین راحتی! هر کس هم جز این بگوید و یا دغدغه و نگرانی دیگری را مطرح کند، فوری به "حمایت از رژیم" متهم و در دنیای مجازی ترور شخصیت میشود.
گاهی فکر میکنم جامعۀ ایران برای این دسته افراد همچون صحنۀ نمایش یا فیلمی است که هر چه مهیجتر و خشنتر باشد، آنان را سرگرمتر میکند! ماجرا برای آنان پنداری نوعی تفنن است اما برای ما دراینجا مسئلۀ مرگ و زندگی و سرنوشت یک سرزمین باستانی است. به همین دلیل نیز ما در اینجا برای برداشتن هر گامی مجبور به صدها ساعت فکر و تأمل هستیم اما آنان بیمحابا و پی در پی دستورالعملهای منجر به خونریزی صادر میکنند.
هر خونی که در این سرزمین به خاک ریخته شود، خون سیاوش است. به همان اندازه حرمت دارد. در تاریخ خونبارمان، فرزندان بسیاری از مردم ما در خون خود غلتیدهاند و مادران بسیاری داغدار شدهاند. ادبیات خون و خونریزی را باید از فرهنگ این سرزمین ریشهکن کنیم. دیگر برای همیشه بس است!
بدرود تا درودی دیگر
#احمد_زیدآبادی
#طغیان_خشم_جوانان
#سرزمین_ملی
#خون_سیاوش
#ادبیات_خونریزی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پیش از این بارها در کلابهاوس توضیح داده بودم که اگر خشم و هیجان بر فضا غالب شود، کمیت امثال من لنگ میشود و حرفهایمان اگر هم سبب ناراحتی و انزجار طرفهای مختلفِ صحنۀ بازی نشود، عمدتاً نادیده گرفته میشود.
در واقع اینک سه نیروست که در صحنۀ بازی حضور دارند. نخست جوانانی که احساس عمیقِ نادیدهانگاری فرهنگی، طردشدگی سیاسی، حاشیهنشینی اقتصادی و در یک کلام، احساس حذف از روند تصمیمگیری و سلب اراده و آزادی خود برای انتخاب نوع زندگی خود میکنند.
من فشارِ ناشی از این تحقیرشدگی و نادیدهانگاری و خشم و طغیان ناشی از آن را با پوست و گوشت و استخوانم لمس میکنم و کمال همدردی را با آن دارم.
سرزمین ملی یعنی جغرافیایی که فرصت برابر برای تک تک شهروندان خود بدون هرگونه تبعیضی فراهم باشد و این مهمترین نکتهای است که نظام حاکم بر کشور ما گویی اصلاً آن را به رسمیت هم نمیشناسد چه رسد به آنکه بدان عمل کند. در واقع، قشر محدودی با عناوینی چون مکتبی، حزباللهی، ارزشی، انقلابی.. تمام نظام تصمیمگیری و مدیریتهای منبعث از آن را در همۀ سطوحش، گونهای ارث ازلی و خدادادی برای خود میداند و تنها معیارِ زندگی عمومی و خصوصی را نیز منحصر به شیوۀ زندگی خود میشناسد و بقیۀ اقشار جامعه را به تقلید از آن شیوه فرا میخواند و یا آنها را کلاً بیگانه به شمار میآورد؛ چنانکه گویی حق و حقوقی از این سرزمین ملی ندارند و هر فریاد اعتراضشان باید خفه شود!
بسیاری از افراد این قشر، چنان در پیلههای ذهنی خود محدود ماندهاند که اصلاً امکان ارتباط ذهنی با دیگر اقشار جامعه را ندارند و برخورداری از مناصب و مکاسب و منزلتهای دولتی نیز به کامشان به قدری شیرین آمده است که حس محرومیت و حذفشدگی دیگر مردم را مطلقاً احساس نمیکنند.
از این افراد چگونه میتوان انتظار همدردی با جوانانی را داشت که از شدت خشم مربوط به محرومیتِ سیاسی و تنگنای اقتصادی و فشار فرهنگی، دست به طغیان زدهاند تا راهی برای مسالمت و صلح و آشتی با آنها بگشایند. از نگاه آنان هرکس شعار نابهنجاری داد "عامل دشمن" است و باید به هر بهایی سر جای خود نشانده شود.
متأسفانه انواع محدودیتهای سیاسی و اجتماعی برای امثال من، امکان تماس و ارتباط با این قشر جوان محذوف را از بین برده است. سالهای سال حتی برای یک بحث و گفتگوی ساده به دانشگاه و دیگر محیطهای جمعی در هیچ نقطهای از این کشور راه نداشتهایم، بنابراین، آنان اصلاً ما را نمیشناسند چه رسد به اینکه بخواهند به نگرانیها و دغدغههایمان در مورد رفتار هدفمند سیاسی یا اجتماعی توجه نشان دهند.
در این بین، بدبختانه نیروی دیگری هم در آن سوی مرزهاست که بخشی از آن، هر نوع اعتراض و حرکت اجتماعی داخلی را به معنای سقوط قریبالوقوع حکومت و آماده شدن فرش قرمز برای پهن شدن زیر پای آنان به قصد بالا رفتن از پلههای قدرت تعبیر میکنند و با چنان حرارتی به تحریک مخاطبان خود مشغول میشوند که پنداری هدف غایی یک کشور، فقط نبودن یک نظام است و میزانِ هزینه و نوع نظم و یا بینظمی پس از آن دیگر کوچکترین ارزشی ندارد.
این افراد چندان در این زمینه بیتاب به نظر میرسند که به زبان بیزبانی مردم به خشم آمده را حتی به جنگ داخلی فرا میخوانند! برای آنها گویی سرنوشت یک کشور باستانی و زندگی 85 میلیون ایرانی مطلقاً اهمیتی ندارد. فقط اصرار دارند که این نظام باید برود؛ حتی اگر میلیونها خون ریخته شود و یا جز خاکستر و ویرانی از این سرزمین به جا نماند.
تصور آنها بر آن است که چون 44 سال پیش یک انقلاب تقریباً سریع در ایران رخ داد، اکنون هم میتواند رخ دهد! به همین راحتی! هر کس هم جز این بگوید و یا دغدغه و نگرانی دیگری را مطرح کند، فوری به "حمایت از رژیم" متهم و در دنیای مجازی ترور شخصیت میشود.
گاهی فکر میکنم جامعۀ ایران برای این دسته افراد همچون صحنۀ نمایش یا فیلمی است که هر چه مهیجتر و خشنتر باشد، آنان را سرگرمتر میکند! ماجرا برای آنان پنداری نوعی تفنن است اما برای ما دراینجا مسئلۀ مرگ و زندگی و سرنوشت یک سرزمین باستانی است. به همین دلیل نیز ما در اینجا برای برداشتن هر گامی مجبور به صدها ساعت فکر و تأمل هستیم اما آنان بیمحابا و پی در پی دستورالعملهای منجر به خونریزی صادر میکنند.
هر خونی که در این سرزمین به خاک ریخته شود، خون سیاوش است. به همان اندازه حرمت دارد. در تاریخ خونبارمان، فرزندان بسیاری از مردم ما در خون خود غلتیدهاند و مادران بسیاری داغدار شدهاند. ادبیات خون و خونریزی را باید از فرهنگ این سرزمین ریشهکن کنیم. دیگر برای همیشه بس است!
بدرود تا درودی دیگر
#احمد_زیدآبادی
#طغیان_خشم_جوانان
#سرزمین_ملی
#خون_سیاوش
#ادبیات_خونریزی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii