پایگاه ایران دوستان مازندران
698 subscribers
10.3K photos
4.93K videos
140 files
2.42K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
#پیر_و_مرید



به فراخور ۲۰ می #روز_شعر در تاجیکستان

فردوس اعظم شاعر معاصر تاجیکستان

پگاه (20.05.2020 میلادی) زادروز دو اسطوره ی ادبیات معاصر تاجیکستان، پیر و مرید، استاد و شاگرد، دو ابرمرد بی‌همتا، دو شاعر دردآشنا، دو پایه‌های استوار شعر تاجیک، استادان روانشاد #مؤمن_قناعت و #لایق_شیرعلی است.
هر دو در یک روز و یک ماه به دنیا سلام گفتند-استاد مؤمن قناعت 20 می سال 1932 و استاد لایق شیرعلی 20 می سال 1941. امّا پروازشان فرق می‌کرد. لایق در سن 59 سالگی چشم از جهان بربست و اگر عمر وفا می‌کرد، استاد مؤمن قناعت امروز در حلقه ی پیوندان 88-سالگیش را جشن می‌گرفت، که شوربختانه زادمرگش را به سوگ می‌‌نشینیم.
استاد قناعت از شاعران غیرتمند و جسور، آزاداندیش، دانشمند، سیاستمدار و یکی از پاسداران شعر و ادب تاجیک بود و خواهد ماند. اسطوره‌هایی چون #لایق و #بازار و #گلرخسار شاگردان وفادار اویند.
آثار ارزشمند او به عنوان سرمایه‌‌های فناناپذیر ادبیات ما ماندگار خواهند بود. داستانهای حماسی او زمینة مکتب جدیدی را در ادبیات ما شکل داده‌اند.
شعر لایق مانند شعر بازار و مؤمن قناعت شعر #محتواگرا و لبریز از عشق به وطن و دردهای تاریخی ملّت است. شعرش خالی از اندیشه‌های فلسفی، فرهنگ و تاریخ و هویّت نیست. شعرهایی سرود، که نمونه‌اش در ادبیات ما بدون شک نظیر ندارد.
تاریخ گواه است، که لایق در غزل و دیگر انواع شعر چیره‌دست و زبردست است، طوری که شاعران همقرنش به اندازة او موفق نبوده‌اند. لایق مثل استادش قناعت در زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان پارسی تلاشهای خستگی‌ناپذیر کرد و موفق هم شد.
استاد قناعت همزاد آیینه بود. یکرو! پاک. روشن. اهل تعریف و تمجید بی‌پایه نبود. واژه ی تملّق و چاپلوسی در فرهنگش وجود نداشت. شاعر اندیشه‌مند بود. درست مثل لایق. یا به عباره ی دیگر لایق این خصلتها را از استادش به ارث برده بود. با سوء استفاده از شعر کسی را تحقیر نکرد. کاری که بعضیها می‌کنند. جسارت کرد و شعر انقلابی و بیداری سرود. چیزی که دیگرها نمی‌گویند. صاحب‌نظر بود. دیدگاهش را بدون ترس و فشار و دور از چهارچوبه و تنگناها مردانه و شاعرانه می‌گفت. مرد بود! نظام معارف و حکومت را تنقید می‌کرد، ایرادها و کمبودیها را یادرس می‌شد. چون دوستدار وطن بود. تاجیکستان-اسمش بود.اسم استاد قناعت و آینده ی این اسم برایش مهم بود.
همین رسالت را لایق با اشعار شورانگیز و کوبنده‌اش پیش برد.
هر دو شعر تاجیک را وارد قالب و مرحله و دنیای جدید کردند.
هر دو از گفتن سخن پراکنده پرهیزیدند و دقیق‌گو بودند.
هر دو برگ تازه‌ای از ادبیات را ورق زدند.
هر دو با زبان زنده ی ملّت برای ملّت نوشتند.
هر دو از چهره‌های برجسته ی ادبیات ما هستند و در رشد و تکامل ادبیات نوین نقش بسبار بارز دارند.
هر دو نظربلند بودند و دریادل و مثل هر خس و خاشاکی که امروز فتوای ادبی می‌دهند و به جای وحدت آفرینی و اتّحاد دلها تخم نفاق بر زمین کشور می‌کارد، نبودند، بلکه سربلند و یکرو و یکمرام و یکسو زیستند و دار فانی را وداع گفتند. هر دو قلّه‌های آسمان‌بوس کوه ادبیات ما بودند و از ان بالاها بر بالا می‌نگریستند، نه بر قعر دره! نگاهشان جهانی بود و جهان آنان را می‌شناخت. امروز واقعاً جای تأسّف است که کسی در جایگاه آنها نیست و ان بار و رسالت را نمی‌تواند بر دوش بگیرد. هیچ گوسفندی جای شیر را نگیرد!
امروز جسم هر دو شاعر نامدار تاجیک، در گورستان #لوچاب - مقبره ی شاعران و فرهنگیان نامور تاجیک زیر سقف خاک به خواب ابد رفته، ولی یاد و روح شعر عالم‌گیر این دو ابرشاعر همیشه با ماست.



#مؤمن_قناعت:

از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی  
ابر از شیراز می‌آید چو سیم فارسی  
دُر از این دریا نمی‌جویم چو دور افتاده است
از تگ دریا ته چشم یتیم پارسی
می رسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با بند قدیم پارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی


#لایق_شیرعلی:

کُشید این زمانه را که می کُشد ترانه را
درون چشم می­کُشد نگاه شاعرانه را

زمانه­ ی هرینه­ ای چو کفش سیر پینه­ ای
به پینه­ ای نمی­خرد نبوغ جاودانه را

#فردوس_اعظم
#مؤمن_قناعت
#لایق_شیرعلی
#تاجیکستان
#لوچاب
#شعر_امروز_تاجیکستان

@firdavsiazamازکانال

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
پایگاه ایران دوستان مازندران
Photo
🔴درک رنج روزگاردرشعرهای فرودس اعظم

استاد محمد یعقوب یسناشاهنامه پژوه منتقد ادبی اهل افغانستان

🔸"دار قد کَشید...
دیدی به جای پنجره، دیوار قد کشید
شادی غریب ماند و غم انگار قد کشید
تیغِ تبر به پای درختان رسید و بعد
کرسی نشین زیاد شد و دار قد کشید
وقتی که آفتاب صداقت غروب کرد
رویید بذر کینه و بسیار قد کشید!
روزی که روی شمع خرد آب ریختیم
جهل از درون کوچه و بازار قد کشید
جنگ آمد و صحیفه دنیا سیاه شد
هی کُشته پشت کُشته و آمار قد کشید!
وقتی که شعر از رهِ تزویر می‌گذشت
چیزی به نام شاعر دربار قد کشید
می‌خواستم که پُل بشوم تا که بگذرید
از روی من، که تیغه‌ی انکار قد کشید
می‌خواستم که روزنه باشم نخواستید
این گونه شد که این همه دیوار قد کشید!"
#فردوس_اعظم-شاعر_تاجیکستان

🔸فردوس اعظم ازکشورتاجیکستان است.مردم ایران،تاجیکستان وخراسان(نام راستین افغان‌ستان)خلق فرهنگی حوزه‌ی ایران فرهنگی است.خلق فرهنگی رامن به تعبیریاکوبسن به کار می‌برم.منظورازخلق فرهنگی این است‌که چند جغرافیای سیاسی دارای زبان،فرهنگ و ادبیات یگانه و مشترک باشد. مردم خراسان،تاجیکستان و ایران فراترازجغرافیاهای سیاسی،خلق فرهنگی است.

حوزه‌ی ایران فرهنگی، زبان،فرهنگ،ادبیات وشعر یگانه ومشترک دارد.بهتراست واژه‌ی"مشترک"رااز این حوزه‌ی فرهنگی بردارم.زیرا"مشترک"بیشتر بین فرهنگ کشورهایی به کار می‌‌رود که دربرخی ازروی‌دادهای فرهنگی اشتراک دارند.حوزه‌ی فرهنگی ما"واحدویگانه" است.شعر"دار قد کشید..." شعر فردوس اعظم را برای یگانه‌گی فرهنگی این حوزه‌ی فرهنگی، نمونه می‌آورم. این شعر نمونه‌ای از شعرهم‌زبان‌های تاجیک ما است. نمونه‌‌ای از شعر ایران وخراسان نیز است.

بنابراین درحوزه‌ی ایران فرهنگی سخن از اشتراک نیست،سخن از یگانه‌گی فرهنگی است.زیرا دریک حوزه‌ی فرهنگی مهم‌ترین عناصر فرهنگی زبان و ادبیات است.زبان وادبیات حوزه‌ی ایران فرهنگی، واحد و یگانه است.

فردوس اعظم از تاجیکستان است،اما روایت‌گر رنج انسان حوزه‌ی ایران فرهنگی است.رنج انسان افغانستانی مهم‌ترین موضوع و درون‌مایه‌ی شعرهای او است. درون‌مایه‌ی شعر "دار قد کشید..." به طور مشخص برای رنج مردم خراسان است و به طور عام برای وضعیت بشری حوزه‌ی ایران فرهنگی است.

شاعر می‌گوید می‌توانستیم در این حوزه، پنجره‌ها را بزرگ‌تر کنیم،اما دیوارها بزرگ‌تر شد. دیوارها موجب شد که شادی از دیارهای ما رخت سفر ببندد و اندوه بیش‌تر شود.به جای هم‌گرایی به واگرایی تاکید شد؛کرسی نفاق رازیاد کردیم. کرسی نفاق موجب شد صداقت در حوزه‌ی فرهنگی ما غروب کند و کینه بیش‌تر شود.

این بیت مهم‌ترین بیت شعر است: "روزی که روی شمع خرد آب ریختیم/ جهل از درون کوچه و بازار قد کشید" بیت اشاره‌ی تاریخی به سلطه‌ی عرب دارد. زیرا انسان حوزه‌ی ایران فرهنگی پس از سلطه‌ی عرب، مسخ شد. این مسخ‌شدگی موجب شد بر روی شمع خرد آب بریزیم و جهالت را رواج بدهیم. موقعی‌که شمع خرد خاموش شد، جهالت چیره شد، جنگ گسترش یافت. زیرا با خاموشی شمع خرد، بدی بر نیکی تسلط یافت.

در زمانه‌ای‌که بازار تزویر، ریا و جهالت گرم شد، شعر نیز دچار تزویر و درباری شد. در زمانه‌ای‌که شعر از رهِ تزویر می‌گذرد. شاعر ما (فردوس اعظم) می‌خواهد در حوزه‌ی فرهنگی پل شود. اما متوجه می‌شود، ناباوری و بی‌اعتمادی به اندازه‌ای زیاد شده که انسان‌ها وجود و حقیقت پل را انکار می‌کنند.

این شعر از سویی رنج ما را بازتاب می‌دهد و از سوی دیگر هُش‌دار می‌دهد که این رنج از بی‌اعتمادی و بی‌باوری ما نسبت به هم برمی‌خیزد. بنابراین بایستی شمع خرد را روشن کنیم، با خردگرایی یک‌دیگر را دریابیم و به کاهش رنج جامعه‌ی خود بپردازیم. شاعر تاکید می‌کند: "می‌خواستم که روزنه باشم نخواستید/ این گونه شد که این همه دیوار قد کشید!"


پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from اتچ بات
دار قد کَشید...

دیدی به جای پنجره، دیوار قد کشید
شادی غریب ماند و غم انگار قد کشید

تیغِ تبر به پای درختان رسید و بعد
کرسی نشین زیاد شد و دار قد کشید

وقتی که آفتاب صداقت غروب کرد
رویید بذر کینه و بسیار قد کشید!

روزی که روی شمع خرد آب ریختیم
جهل از درون کوچه و بازار قد کشید

جنگ آمد و صحیفه دنیا سیاه شد
هی کُشته پشت کُشته و آمار قد کشید!

وقتی که شعر از رهِ تزویر می‌گذشت
چیزی به نام شاعر دربار قد کشید

می‌خواستم که پُل بشوم تا که بگذرید
از روی من، که تیغه ی انکار قد کشید

می‌خواستم که روزنه باشم نخواستید
این گونه شد که این همه دیوار قد کشید!

گیتار : #سیامک_اولادی

شاعر : #فردوس_اعظم
#شعر_امروز_تاجیکستان
@firdavsiazam
دکلمه : #قاسم_ساروی
@ghasemmollaei